آتش کسی به بال کبوتر نمیزند
مردی تشر به کودک مضطر نمیزند
سیلی کسی به صورت دختر نمیزند
گمگشته را که خصم مکرر نمیزند
ترساندن یتیم دل شب عجیب نیست
گریاندن غریب مرتّب عجیب نیست
گیسو کشیده را که به گیسو نمیکشند
قد خمیده را که به هر سو نمیکشند
طفل یتیم را به سر مو نمی کشند
دخت سه ساله را که به زانو نمی کشند
حقّش نبود خنده به چشم تَرَش دهند
گریان به دست عاطفهی مادرش دهند
از پا فتاده را به تهاجم نمیزنند
لکنتگرفته به تبسّم نمیزنند
جا مانده را به جای ترحم نمیزنند
تنها به جرم یک دو تکلّم نمیزنند
با گریه گفت: شیخ! یتیمم مرا نزن
من خود میایم از پِیِ تو، بیهوا نزن
با گوشواره بچّه کشیدن شجاع
- دوشنبه
- 12
- مهر
- 1395
- ساعت
- 19:21
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ادامه مطلب