شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

حضرت رقیه(س)شهادت -( کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را ) *

737
1

حضرت رقیه(س)شهادت  -( کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را ) بیا ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را
بیا ای بی کفن امشب کفن کن دختر خود را

ببین یار تماشایی، تماشایی است قد من
کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را

تن من با لب تو هر دو مانند حجر باشد
بیا ای کعبه ی نیلی ببر نیلوفر خود را

تو دیدی عمه را از طشت اما چشم خود بستی
نی ام من عمه وا کن ای پدر چشم تر خود را

به مثل مادرت زهرا دگر چشمم نمی بیند
ببین رخسار طفل و کن تجسم مادر خود را

کنون که آمدی امشب بگو با من عمویم کو
چرا همره نیاوردی امیر لشگر خود را

کدامین بی حیا بر گیسوی تو چنگ زد بابا
پریشان مویی و بنگر،پریشان خواهر خود را

محمود اسدی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت رقیه(س)شهادت -( در جزء نه در سطح کلان است رقیه ) * مهدی رحیمی زمستان

925

حضرت رقیه(س)شهادت  -( در جزء نه در سطح کلان است رقیه ) وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از منظر من جان جهان است رقیه

مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء نه در سطح کلان است رقیه

مانند علی اکبر و مانند اباالفضل
در کرببلا یک جریان است رقیه

زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست
نسبت به اباالفضل همان است رقیه

وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش
من معتقدم گنج نهان است رقیه

مانند حسین بن علی بر تن آدم
جسم است اگر سوریه ، جان است رقیه

آنجا که عمو آمده با مشک لب رود
عکس وسط آب روان است رقیه

من باورم این است که از خلقت عالم
مقصود حسین است و بهانه ست رقیه

رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر
ای وای که گوشش به اذان است رقیه

در مجلس تنهایی جسم علی اکبر
با روضه ی سر مر

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت رقیه(س)شهادت -( پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من ) * حسن لطفی

2110
1

حضرت رقیه(س)شهادت  -( پریشان کردنش با تو   پشیمان کردنش با من ) پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من
پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من

اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم
اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من

به نیزه آیه خواندن با تو و تفسیر با زینب
به محمل خطبه‌ها با عمه طوفان کردنش با من

همین‌ که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم
خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من

به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم
اگر می‌خندد آن نامرد‌ گریان کردنش با من

من از این شهر و این ویران زیارتگاه می‌سازم
مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من

پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد
به جایِ من بگو با او که جبران کردنش با من

شنیدم که سراغت را رباب از

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت رقیه(س)شهادت -( کمی نان خشک بود و عمه آن را هم تصدق کرد ) * حسن لطفی

1226
0

حضرت رقیه(س)شهادت  -( کمی نان خشک بود و عمه آن را هم تصدق کرد ) نهالی بودم و بی تو به جانِ من تبر اُفتاد
من آن طفلم که از چشمم فقط خون جگر اُفتاد

کمی نان خشک بود و عمه آن را هم تصدق کرد
کمی خرما به ما دادند آن هم در سفر اُفتاد

مرا بازی نمی‌دادند حرفی نیست می‌خندند
چه زود این دخترِ شیرین زبانت از نظر اُفتاد

پدر در شانه‌هایم درد دارد می‌کُشد من را
لباسم راه راه است آه رَدِّ چوبِ تر اُفتاد

شبیه مادرت هستم پس از دستی که بالا رفت
شبیه مادرت هستم پس از روزی که در اُفتاد

ندیدی شاخه‌ی نخلی که می‌سوزد چه می‌پیچد
ولی رویِ سرِ ما چندتایی شعله ور اُفتاد

اگر در راه می‌ماندم جوابش بود با عمه
خودم دیدم که در کوچه به جانش با کمر اُفتاد

تو را آورد از قصر و به این وی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( منکه توان پا شدن ازجا نداشتم ) *

7444
10

حضرت رقیه(س)شهادت  -( منکه توان پا شدن ازجا نداشتم ) امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد
بابا مرا برای خودش انتخاب کرد

منکه توان پا شدن ازجا نداشتم
خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد

با اینکه من خودم پر درد وجراحتم
زخم لب تو زخم لبم را کباب کرد

دروازه ی پراز غم ساعات یکطرف
مارا یزید وارد بزم شراب کرد

درشام شام دختر تو تازیانه بود
عمه تمام خرج سفر را حساب کرد

زجری که من کشیده ام از دستهای زجر
عکسی کبود از رخ دردانه قاب کرد

گفتم نزن که بال و پرم درد میکند
اما چه سود خواهش منرا جواب کرد

من نذر کرده ام که ببوسم لب تورا
حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد

مجتبی عسکری

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی ) *

3368
4

حضرت رقیه(س)شهادت  -( هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی ) زیباترین مسافر دنیا خوش آمدی
درآمدی به دیدنم اما خوش آمدی

این شهر بارقیه ی تو قهر کرده است
هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی

سرمای این خرابه فراموشمان شده
دلگرمی خرابه نشینها خوش آمدی

ای کشتی شکسته ی زخمی و سوخته
با این طبق به دامن دریا خوش آمدی

خیلی شدم شبیه به مادربزرگ خویش
حالا برای دیدن زهرا خوش آمدی

رگهای گردنت چقدر نامرتبند
با تو چه کرده اند چرا ناخوش آمدی

لکنت زبان گرفته ام از ترس حرمله
با بابا ب بابا با بابا ب با خوش آمدی

مجتبی عسکری

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( بودنِ سر با چنین وضعی ز یک سو می کُشد ) * مهدی مقیمی

911

حضرت رقیه(س)شهادت  -( بودنِ سر با چنین وضعی ز یک سو می کُشد ) می کُشد بابا مرا چشم ترت از یک طرف
دیدنِ مویِ پر از خاکسترت از یک طرف

خشکیِ لبهات از یک سو مرا بیچاره کرد
نا مرتب بودنِ موی سرت از یک طرف

بودنِ سر با چنین وضعی ز یک سو می کُشد
قصۀ تلخ نبودِ پیکرت از یک طرف

بابت رنجِ دو مطلب عمه خیلی گریه کرد
پیرهن از یک طرف انگشترت از یک طرف

دوریت از یک طرف بابا مرا می داد عذاب
خجلت و شرمندگی از خواهرت از یک طرف

گیسوان درهمت از یک طرف جانم گرفت
حالت رگهای سرخ حنجرت از یک طرف

از روی نیزه دوتایی سایبانم بوده اید
تو خودت از یک طرف آب آورت از یک طرف

هر کجا از قافله جا مانده بودم ، ناجی ام-
خواهرت از یک طرف شد مادرت از یک طرف

شاعر : مهدی مقیمی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( من روی خاک و سنگ ) * مهدی مقیمی

1611
1

حضرت رقیه(س)شهادت  -( من روی خاک و سنگ  ) غمهای ما امشب
تکثیر شد بابا
تو آمدی خوابم
تعبیر شد بابا

من بی رمق بودم
تو بی رمق بودی
من روی خاک و سنگ
تو در طبق بودی

امشب سرت بابا
مهمان ویران است
مانند حال من
مویت پریشان است

دُردانه ات با تو
غم مشترک دارد
مثل لبم لبهات
کُلّی تَرَک دارد

تنها سفر رفتی ؟
من دخترت بودم
منزل به منزل را
پشت سرت بودم

سمتِ سرت از دور
تا بوسه می دادم
چشمم به تو بود از
ناقه می افتادم

سخت است درکَش که
من قامتم خم شد
خیمه گرفت آتش
موی سرم کم شد

بر روی پای خود
صد آبله دارم
از دست شامیها
خیلی گله دارم

پیشانی ات زخم و
روی سرت زخم است
هم پلک تو مجروح
هم حنجرت زخم است

یک روز در گودال
حالا در این ویران
لبهات خشکیده

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت رقیه(س)شهادت -( در بین خواب بودم و پا را بلند کرد ) * حسن لطفی

1174

حضرت رقیه(س)شهادت  -( در بین خواب بودم و پا را بلند کرد ) دردِ غروب، گریه‌ی ما را بلند کرد
این گریه، آهِ طشتِ طلا را بلند کرد

در خواب ناز بودم و من را صدا نزد
در بین خواب بودم و پا را بلند کرد

در راه کار زجر فقط این دو کار بود
یا پشت دست یا که صدا را بلند کرد

همسایه‌ی یهودی ما صبح تا غروب
هنگام پخت بویِ غذا را بلند کرد

او را شناخت عمه به گودال دیده بود
وقتی که پیرمرد عصا را بلند کرد

این خون تازه رنگِ حنای مرا که بُرد
عمه گریست تا کفِ پا را بلند کرد

دیدی میان مجلس نامحرمان شام
طفلت نشست و دست دعا را بلند کرد

از من گرسنه‌تر که رباب است عمه جان
آنجا کباب بعد کباب است عمه جان

شانه نکش به موی سرم می‌خورد گره
با خارهای دور و برم می‌خورد گره

"خیلی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

کجایی تو بابا -( کجایی تو بابا ببینی مرا ) * اسماعیل تقوایی

1426
1

کجایی تو بابا  -( کجایی تو بابا ببینی مرا  ) کجایی تو بابا
کجایی تو بابا ببینی مرا
به حالی خراب وبه ویرانسرا

به ویرانه من خواب تو دیده ام
پس از روزها ناله خندیده ام

چوبرخاستم جان بابا زخواب
برایم ملاقات تو شد سراب

غمین دل شده زار ونالان شدم
به یاد فراق تو گریان شدم

به دلداریم عمه آمد برم
شده دست عمه نوازشگرم

رقیه شده زارومدهوش تو
شدم تنگ دل بهر آغوش تو

کجایی ببینی پریشانیم
ببینی به ویرانه ویرانیم

به ناگه بیامد خبر از پدر
سری در طبق همچو والا گهر

بمیرم رقیه چو سر را بدید
به سینه گرفته وآهی کشید

پدرجان کجا رفته پس پیکرت
چرا خون وخاکستری شد سرت

به قربان آن طاق ابروی تو
به اشکم بشویم سر وروی تو

برایت بگویم چها دیده ام
بسی از عدوی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار مناجات محرمی -( پروا نمیکنیم از آتش، حسین هست ) *

1257

اشعار مناجات محرمی  -(  پروا نمیکنیم از آتش، حسین هست ) ما را کشانده اند به میخانه حسین
تا مستمان کنند ز پیمانه حسین

پروا نمیکنیم از آتش، حسین هست
آتش حرام گشته به پروانه حسین

دست تو سر پرستی ما را سپرده اند
ما را گذاشتند دم خانه حسین

«حب الحسین اجننی» ای عاقلان شهر
یعنی شدیم ما همه دیوانه حسین

نام رقیه است که "باب الحسین" ماست
سوگند میخوریم به دردانه حسین...

... جان همان سه ساله مرا کربلا ببر
منعم مکن بخاطر ریحانه حسین

آرش براری

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب سوم محرم -( سجده ام را فکر اَبروی تو در مِحراب بُرد ) *

1563
3

 اشعار شب سوم محرم -( سجده ام را فکر اَبروی تو در مِحراب بُرد ) برکه ای بودم دلم را جلوه ی مهتاب بُرد
سجده ام را فکر اَبروی تو در مِحراب بُرد

بگذر از من بی وضو گاهی صدایت کرده ام
مستی نامت چنین از خاطرم آداب بُرد

رحمت بی انتها هستی و کشتی نجات
دلبرا دل از گنهکارها همی ارباب بُرد

خواب دیدم بوسه ای میگیرم از شش گوشه ات
ای ضریح عشق رویایت ز چشمم خواب برد

گریه کردم تا که نامت را شنیدم یا حسین
آنقدر که نامه ی اعمال من را آب بُرد

در صف دوزخ به هم مردم نشانم میدهند
دیدی آخر دست نوکر را گرفت ارباب بُرد

تو حسینی تو به قدر عالمی پیمانه داری یا حسین
تو چه کردی این همه دیوانه داری یا حسین

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب دوم محرم 96

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب سوم محرم -( گاهی شدید و گاه نم نم گریه کردیم ) *

706
2

اشعار شب سوم محرم  -( گاهی شدید و گاه نم نم گریه کردیم ) ما در عزایت مثل زمزم گریه کردیم
گاهی شدید و گاه نم نم گریه کردیم

گاهی تک و تنها میان خلوت اما
اغلب میان روضه با هم گریه کردیم

گفتی جوانان بنی هاشم بیائید
از بچگی ما با همین دم گریه کردیم

در یازده ماه خدا آتش گرفتیم
وقتی که شد ماه محرم گریه کردیم

قبل از تولد روضه گردی کار ما بود
پس پا به پای نوح و آدم گریه کردیم

وقتی نشد قسمت به پابوست بیائیم
هر جا که دیدیم از تو پرچم گریه کردیم

از حضرت عیسی بپرس آقای خوبم
با خواندن آیات مریم گریه کردیم

قطعاً قیامت تا به محشر پا گذاری
شرمنده ایم از اینکه ما کم گریه کردیم

محسن صرامی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -( روضه سر بسته مى شود جان سوز ) *

692

روضه حضرت رقیه(س) -( روضه سر بسته مى شود جان سوز ) همه جا از غبار آكندست
همه جا بوى خاك پيچيده
همه جا از سكوت شد لب ريز
دخترى روى خاك خوابيده

به نظر خسته مى رسد انگار
گريه هايش رمق از او برده
صورت و پلك او ورم كرده
حق بده!دخترك كتك خورده

دخترى كه به غيرِ دوش عمو
جاى ديگر نبوده او جايش
روضه سر بسته مى شود جان سوز
جاى سالم نمانده بر پايش...

رعشه اى بين بازويش دارد
بدنش هى مدام مى لرزد
هر زمان ناله مى زند...بابا
همه ى شهر شام مى لرزد

باورش نيست اين همه توهين
دختر شاه و اين جسارت ها؟
چند ولگردِ بى ادب دورش
غم او خيمه ها و غارت ها....

حق بده قد كمان اگر گشته
پدرش رفته...او عزا دار است
دخترى كه به عرش جايش بود
بر زمين روى خاك آواره ست

آرمان صا

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:33
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

روضه حضرت رقیه(س) -( استخوانهای ظریفم چقدر سخت شکست ) * سید پوریا هاشمی

765

روضه حضرت رقیه(س) -( استخوانهای ظریفم چقدر سخت شکست ) مثل پروانه که بی پر نمیاید بالا
از شتر یک تن مضطر نمیاید بالا

باغلافی کسی از پشت بجانم افتاد
گردنی جا بخورد سر نمیاید بالا

استخوانهای ظریفم چقدر سخت شکست
نفسم جان تو دیگر نمیاید بالا

فکر کردند که خوابم بخدا بیدارم
پلک بی حس شده آخر نمیاید بالا

از سرم شعله آتش نمی افتد پایین
برسرم چادر و معجر نمیاید بالا

عمه ها زیر بغل های مرا میگیرند
دست من نیست که!پیکر نمیاید بالا

موی آشفته شده مانع دید است پدر
باخودت شانه بیاور نمیاید بالا

کمر طفل یتیمت زلگدها خم شد
بیش ازاین قامت دختر نمیاید بالا

هدیه های تو به من بین حراجی پخش است
پس دگر قیمت زیور نمیاید بالا

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -( یه چیزی میگم به هیچکسی نگو ) * حامد خاکی

1304
4

روضه حضرت رقیه(س)  -( یه چیزی میگم به هیچکسی نگو  ) دیدنِ دستای بسته اومدی
پیش کاروان خسته اومدی
حالا که دیگه نمیتونم پاشم
حالا که پاهام شکسته اومدی

دخترت خیلی گرفتار شده
مثل عمه دست به دیوار شده
یه چیزی میگم به هیچکسی نگو
چشام از گرسنگی تار شده

بگو تو خرابه بندم نکنن
بیشتر از این گله مندم نکنن
به خدا خیلی سرم درد می کنه
بگو از موهام بلندم نکنن

ناله هام به آسمون رسیده بود
بسکه زجر موی منو کشیده بود
جلوش و اگه نگرفته بودن
سر دخترات و هم بریده بود

شنیدم موی تو هم کشیده شد
خیلی طول کشید سرت بریده شد
شنیدم یکیش به کوفه برنگشت
نیزه هایی که واست خریده شد

کی روی سینه ت نشسته بابایی
چشمای نازت و بسته بابایی
هنوزم داره خون از لبت میره
دندونات و کی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -( خسته شدم دیگر پدرجان ،جان ندارم ) *

837
1

روضه حضرت رقیه(س)  -( خسته شدم دیگر پدرجان ،جان ندارم ) بابامی و حرفی ز تو پنهان ندارم
خسته شدم دیگر پدرجان ،جان ندارم

مثل تمام پیرزن های مدینه
من هم ببین بابا دگر دندان ندارم

دندان فقط نه،کل موهایم سفیداست
البته مویی هم دگر چندان ندارم

در شعله های خیمه موهای سرم سوخت
آن گیسوی پر پشت را الآن ندارم

از خستگی نای جویدن هم نمانده
بس احتیاجی به غذا و نان ندارم

خشکیده اشکم تاببارم روی لبهات
ابری کبودم من ولی باران ندارم

بابا؟!کنیزی؛ این کنیزی کارسختی ست؟
آخر که من سررشته ای از آن،ندارم

اینجا به من مردی کنیز و خارجی گفت
من را ببر من طاقت بهتان ندارم

محمد کابلی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

روضه حضرت رقیه(س) -( کی فکرش رو میکرد منو زخم کاری ) * حسن کردی

970

روضه حضرت رقیه(س) -( کی فکرش رو میکرد   منو زخم کاری ) رو خاک خرابه میزارم سرم رو
شاید خواب ببینم خواب معجرم رو
با دستای لرزون میگیرم سرت رو
با چشمای زخمی ببین دخترت رو

کی فکرش رو میکرد منو تازیانه
سر و صورتم پر شده از نشانه
کی فکرش رو میکرد منو زخم کاری
منو زخم نیزه تو نیزه سواری
کجا بودی اونجا که دستام و بستند
دو تا گوشوارم رو تو گوشم شکستند
۲
حالا که رسیدی بگو از غریبی
بمیرم هنوزم تو شیب الخضیبی
می گیرم با گریه خاک رو موهاتو
بگو کی شکسته بابا ابروهاتو

چشاتو ببند تا دوباره صمیمی
براتون بگم از غمای یتیمی
میگم من برات از غم معجر خود
بگو تو برا من از انگشتر خود
من از زخم سنگا تو از نعل اسبا
تو از زهر شمشیر من از زهر چشما

شاعر : حسن کردی

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

روضه حضرت رقیه(س) -( هم نفس همراه همدل هم زبان مادر بزرگ ) * علیرضا خاکساری

1558

روضه حضرت رقیه(س) -( هم نفس همراه همدل هم زبان مادر بزرگ  ) مهربان مادربزرگ آرام جان مادربزرگ
هم نفس همراه همدل هم زبان مادر بزرگ

مثل من ذکر همه "یافاطمه یافاطمه" ست
بهترین سنگ صبور کاروان مادربزرگ

پهلوی آزرده ی ما سهم الارث مادری ست
در حمایت از "ولی" الگوی مان مادربزرگ

از روی ناقه شبی گرچه زمین خوردم ولی
من خودم دیدم رسید از آسمان مادربزرگ

از غم تنهایی ام صحرا به حالم گریه کرد
بسکه خواندم زیر لب " پیشم بمان مادربزرگ ! "

از رقیه ؛ زجر ؛ زهرای سه ساله ساخته
با رخ نیلی شدم آخر چنان مادربزرگ

تازیانه خورده و خود را تسلی داده ام
با توسل به بزرگ خاندان مادر بزرگ

در میان کوچه دختربچه ها سنگم زدند
پیش چشمان عموجان ، عمه جان ، مادربزرگ

درک خوبی دارد از

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -( تو محرمانه "سرّ مگوی" مرا ببوس ) *

1387

روضه حضرت رقیه(س) -( تو محرمانه "سرّ مگوی" مرا ببوس ) کنج خرابه "سوخته موی" مرا ببوس
تو محرمانه "سرّ مگوی" مرا ببوس

مثل لب تو خورده ترک دور چشم من
ساقی من "شکسته سبوی" مرا ببوس

یک ماه می شود که نبوسیده ای مرا
قربان روی ماه تو روی مرا ببوس

زنجیر ها گلوی مرا زخم کرده اند
ای مرهم رقیه گلوی مرا ببوس

زهرا تکاند خاک روی چادر مرا
پس چادر بدون رفوی مرا ببوس

بابا! عمو که رفت خداحافظی نکرد
بابا اگر که دیدی عموی مرا ببوس

آرش براری

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا بیا بابا بیا یه بوسه از لبت کنم بمیرم ) * موسی علیمرادی

1183
1

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا بیا بابا بیا   یه بوسه از لبت کنم بمیرم  ) چشای من بابا تا کی بباره
یکی کاشکی ازت خبر بیاره
بیا بابا که اندازه ی عالم
رقیه حرفای نگفته داره
منوزدن منوزدن
یه طوری که چادر من پاره شد
منوزدن منوزدن
یه طوری که گوشم بی گوشواره شد
بابا شبیه زهرا پهلوی من شکسته
چند وقت بین سینم درد بدی نشسته

از بس که لاله رو تنم شکفته
به گریه هر کی میبینم می افته
با اینکه پاره پاره معجرم شد
مراقبم که از سرم نیفته
بابا بیا بابا بیا تا سر پیری بغلت بگیرم
بابا بیا بابا بیا یه بوسه از لبت کنم بمیرم
گریه های هر شبم باعث درد سر شد
شرمنده زینبم خیلی برام سپر شد

تو اومدی و من حرفام یادم رفت
تو اومدی لکنت از صدام رفت
با دست دنبال صورتت می گردم
که با سیلی زجر سوی چشا

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شور حضرت رقیه(س) -( سنان چیکار کرده باهات لحظه ی آخرت بابا ) *

1952
3

شور حضرت رقیه(س) -( سنان چیکار کرده باهات لحظه ی آخرت بابا ) جراحت سلسله دارم
پاهای پر آبله دارم
خاطره ی بدی بابایی
من از شب قافله دارم

* از روی ناقه افتادم استخونم شکست بابا
آخ نفسم گرفته بود عمه رو میزدم صدا
صورتمو نگاه بکن زخمی شده یکی دوجاش
آخه ندید چشای من سنگای تو بیابونا

*ای وای قافله رفت و جاموندم
ای وای توی صحرا تنها نموندم
ای وای خیلی ترسیدم بابایی
ای وای پشت بوته خارا موندم

ج)بابا دیگه من رو تنها نزار

زجر اومد بالا سر من
کشید بابایی معجر من
وقتی یادم می افته بابا
میلرزه کل پیکر من

*مشتی که زد تو دهنم دندون شیریمو شکست
الهی خیر نبینه این مردک بی حیای پست
ببین شبیه فاطمم دستو به پهلو میگیرم
آخه لگد خورده باشی نمیشه که آروم نشست

*ای وای ا

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمزمه واحد سنگین حضرت رقیه (س) -( سرم . پرم . میسوزه - چش ترم میسوزه ) *

865
2

زمزمه واحد سنگین حضرت رقیه (س) -( سرم . پرم . میسوزه - چش ترم میسوزه ) چه چشمایی چه لبهایی چه مویی
چه زخمهایی چه رگهایی چه رویی
چرا خاکی ای و شرحه گلویی ۲

تو آخر غمهامی - تو تا ابد بابامی

بدون تو ببین زار و حزینم
نمیتونم سرت رو خوب ببینم

چشی که ضربه بسته وا نمیشه
ببین این پا برا من پا نمیشه
دوستت دارم همیشه تا همیشه ۲

تو رفتی و من موندم - همش برات میخوندم

کجایی که گره افتاد به کارم
برای عمه جون دلشوره دارم

خبر داری دل شب بود و یک مرد
سرم داد زد از اون شب مُردم از درد
ببین پهلومو مثل مادرت کرد ۲

سرم . پرم . میسوزه - چش ترم میسوزه

بیا مثل مدینه روبراه شو
ببین که دخترت بسته موهاشو

حامد بهبود

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمینه شب سوم محرم با صدای محمود کریمی -( شبی که من جا موندم و وجودم ماتم گرفت ) *

3832
6

زمینه شب سوم محرم با صدای محمود کریمی -( شبی که من جا موندم و وجودم  ماتم گرفت ) زمینه
شبی که من جا موندم و وجودم ماتم گرفت
صدات زدم نشنیدی و تنها شدم گریم گرفت
هر کاری کردم گریه نکنم نشد
خواستم به لبهات بوسه بزنم نشد
تار میبینم سرم سنگینه
عجب دستی داشت خیر نبینه
**********
بالا سرم رسید و گفت کجا میخوای فرار کنی
موهام هی کشید و گفت حالا میخوای چیکار کنی
هر چی دوییدم تا که برسم نشد
انقدر که هق هق بود تو نفسم نشد
بیابون بود و منه سرگردون
با اون بی رحم نامسلمون
**********
زهرا اومد کمک ولی نشد برام کاری کنه
دشمن نزاشت که مادرم ازم پرستاری کنه
مادر میخواست ارومم کنه نشد
موهام و اومد شووه بزنه نشد
پای چشمام گل اتیشه
دیگه تا زندم خوب نمیشه

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 03:46
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

نوحه شب سوم محرم با صدای محمود کریمی -( چوبی به لبت نشسته دیدم ای دندان تو را شکسته دیدم ) *

1818

نوحه شب سوم محرم با صدای محمود کریمی -( چوبی به لبت نشسته دیدم ای دندان تو را شکسته دیدم ) واحد
چوبی به لبت نشسته دیدم ای دندان تو را شکسته دیدم
چشمان تو را پر اب دیدم وای دور سر تو شراب دیدم
خونین شدن سرت رو دیدم جان کندن دخترت رو دیدم
عباس کجاست تا نشیند رخسار کبود من ببیند
باز باران با ترانه از دو چشمم دانه دانه
می چکد بر روی دامن با بهانه بی بهانه
عمه برگردیم خانه
************
یادم اید روز دیرین کودکی شاداب بودم
هر زمان خوابم میامد روز دوش گرم اکبر خواب بودم
من عزیز شهر بودم دختر ارباب بودم با نشاط کودکانه
عمه برگردیم خانه
**********
یادم اید در مدینه صورتم چون یاس بود و
اقتدارم قد و بالای عمو عباس بود و
دست های مهربان مهربان بابام بر روی سرم بود و
نه پایم پر ورم بود
به قول عمه

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 03:50
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

نوحه حضرت رقیه سلام الله با صدای جواد مقدم -( نوکرتم رقیه خاتون ) *

11807
20

نوحه حضرت رقیه سلام الله با صدای جواد مقدم -( نوکرتم رقیه خاتون ) شور
نوکرتم رقیه خاتون
شارگمم میدم براتون
دلم الان سمت دمشقه
درست کنار کفتراتون
دارم پر میزنم به سمت مرقدت
بشم کبوتر جلد هوای گنبدت
یا ایها العزیز برام دونه بریز
منم همون گدای رو سیاه هر شبت
فدای گنبدت
با دستای کوچیکت گره هامونو وا میکنی
با اسمت چه شوری تو روضه بر پا میکنی
غوغا میکنی غوغا می¬کنی
نوکرتم به فاطمه نوکرتم به فاطمه
قبول کن این چشم ترم رو
نگیر تو سایه سرم رو
ایشالله یک روزی میزارم
رقیه اسم دخترم رو
تب و تاب منی می ناب منی
تو دردونه مهربون ارباب منی
سر سفرتمو نمک خوردتمو
برادرزاده خوشگل عباس منی
تو احساس منی تو احساس منی
ابالفضل با الله اکبر تو محشر میکنه
چنین رزمایشی رو جز آقام حیدر

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:51
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

نوحه حضرت رقیه سلام الله با صدای جواد مقدم -( سینه زدن عبادته نشونه ارادته ) *

1887

نوحه حضرت رقیه سلام الله با صدای جواد مقدم -( سینه زدن عبادته نشونه ارادته ) شور
سینه زدن عبادته نشونه ارادته
با تو خیالم راحته من نمیگم روایته
کار شما سخاوته عادتتم کرامته
بهشت به زیر سایته من نمیگم روایته
تا دنیا باشه حسین سلطانی ومن رعیتم
این روضه هفتگی رو مدیون رقیتم
لبیک یا رقیه
میرم حرم به حالته اون که پراز ندامته
شب جمعه اش قیامته من نمی گم روایته
دنیا همین عبارته حرم حسین زیارته
کار چشات هدایته من نمی گم روایتته
خاکم از خاک تواه یعنی بهت مرتبطم
این روضه هفتگی رو مدیون زینبتم
لبیک یا زینب
لذتم این یه ساعته اگر ازم راضی بشی کفایته
بمیرمم شهادته من نمی گم روایته
غم تو بی نهایته پرشور و پر حرارته
گریه برات سعادته من نمیگم عبادته
آقای روضه تویی من خیلی خرابتم
این رو

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:55
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( آدُوی سَس لدیم ، منی وُردی گنه ) *

996
1

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( آدُوی سَس لدیم ، منی وُردی گنه ) بند اول

خوش اومدی ای بابا (قربونِ سرت برم)۳
می بخشی منو آخه( خاکیه بال و پرم)۳

باسرت به من سری زدی
قدمت بابایی رو چِشَم
واسه چی لبات خونی شده ؟!
( الهی فدای تو بشم... )۲

بمیره دخترت، که شیکسته سرت
کی بریده بابا، رگای حنجرت ؟!

( ابتا یاحسین...۴ )۲

بند دوم

خواب می دیدم که بابا(سرم روی شونته)۳
ولی حالا دست من(رو زخمای گونته)۳

( چرا بوی دود میده سرت؟!
بگو این شبا کجا بودی؟! ) ۲
شنیدم یه شب توی تنور
(رو بالِ فرشته ها بودی)۲

بیخودی نیس بابا، سوخته موی سرت
تازه موهات شده، شبیهِ دخترت

( ابتا یاحسین ...۴ ) ۲

بند سوم

اولوپ دو قان گُزلَریم(بابا سِنِپ دی بلیم)
سنیپ دیشیم ضربدن(گنه توتولدو دیلیم

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -( تهمت و حرف ناروا چه حرفایی شنیدم ) * هاشم محمدی آرا

1189
1

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -( تهمت و حرف ناروا چه حرفایی شنیدم ) بابا کجایی
تنگه دلم برای تو
سر میزارم به پای تو
اگه بیای کنج خرابه

خرابه سرده دست و پام بی رمقه عزیزم
کاشکی فقط میدیدمت چند دقیقه عزیزم

چشام پر از خوابه ولی خواب نمیاد به چشمام
ضعیف شده دخترکت میلرزه دست و پاهام

بابا حسین بابا حسین
......

خاطره دارم
از خنده های حرمله
از پاهای پر آبله
صحرا به صحرا می دویدم

زخمای روی گوشمو بزار بهت نشون بدم
اگه بیایی قول میدم پای سرتو جون بدم

کبوده روی گونه هام موی سرم سپیده
یه دختر سه ساله ام که قامتش خمیده

بابا حسین بابا حسین
......

سیلی میخوردم
از دست زجر بی حیا
محله ی یهودیا
خیلی غرورمو شکستن

تهمت و حرف ناروا چه حرفایی شنیدم
تا دیدمت رو نیزه ای از ز

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها با صدای جواد مقدم -( بازم با همین موی خاکستری ) * امیر حسین الفت

2916
5

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها با صدای جواد مقدم -( بازم با همین موی خاکستری ) بازم با همین موی خاکستری
تو از دخترت داری دل می بری
بابا جون بهم قول خیلی زود
دوباره برام روسری می خری
لباس تنم پاره پاره شده
می بینی لباسم شده نخ نما
سر و وضعمون نامرتب شده
که اینجور مردم می خندن به ما
میزاشتی برات آب و جارو کنم
چه خوش حالم امشب من از دیدنت
چقدر لحظه ها رو شمردم بابا
برای یه بار دیگه بوسیدنت
بابایی بابایی بابایی حسین
نبودی ببینی چی اومد سرم
کبودی گرفته همه جونمو
همونا که با سنگ تورو میزدن
همونا شکستن دندونمو
یه جاهایی انقدر برام سخت بود
که داشتش میشد جونم از تن روا
یه بازاری داشتن میبردم منو
که میرفتن اوجا فقط برده ها
یه جاهایی از ناقه افتادمو
یه چند بار عقب موندم از قافله
چه

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 03:57
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد