شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 رضا تاجیک

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( دیدی منتظرم/ اومدی پدرم ) * رضا تاجیک

1161

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( دیدی منتظرم/ اومدی پدرم ) دیدی منتظرم/ اومدی پدرم
اومدی و زدی/ تو ویرونه حرم
دل اسیر آه تو مست روی ماه تو
میشم امشب حاجیه؛ این زیارتگاه تو
تو پر از جسارت - من پر از حکایت
تو به روی نی من - خسته از اسارت
یاحسین مظلوم 4

طفل سینه زنم / که کبوده تنم
من میخوام که بشه / بوریا کفنم
آرزومه این شبا طائر افلاک بشم
کاش که من هم ای پدر روی سینت خاک بشم
ای پدر اسیر - شهر پر عذابم
همزبون درد و- غصه ی ربابم
یاحسین مظلوم 4

محتضر شده ام / مختصر شده ام
من برای همه / دردسر شده ام
تو کجا بزم شراب ای عزیز مصطفی
نُقل مجلس شد سرت توی جشن نیزه ها
روی آسمونیت - از چه پر هلاله
بوسه روی لبهات - مثل یک خیاله
یاحسین مظلوم 4

شاعر : رضا تاجیک

دا

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( ای سردار بی سر بریده کی سرتو رو ) *

1383

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( ای سردار بی سر   بریده کی سرتو رو ) ای سردار بی سر بریده کی سرتو رو
دارم می شنوم من ناله ی مادر تو رو 2
وای ای وای 2
بیا نپرس از ترک لبهام که دیگه برده امونمو بابا
با پای خسته پر شکسته دیگه نداری تو ام ابیها 2
دیر شده دیگه به خدا پر زدنم پر زدنم
پر ز گلای لاله شد پیرهنم پیرهنم
منم شبیه تو پدر بی کفنم بی کفنم

پس دادم به مردم صدقه هایی که دادن
نمی دونی بابا چه ناسزاهایی دادن
2وای ای وای
شامی نامرد بددهنی کرد به خدا که جوابش رو ندادم
بگو که بابا چه دلیلی داشت عموجونم نرسیده به دادم 2
بگو که نازم رو دیگه کی می خره کی میخره
رو زنجیر کبوترا پر از پره پر از پره
انگار که ساربان داره سر می بره سر می بره

لحظه لحظه دنیا بی تو برام جهنمه

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

واحد شهادت حضرت رقیه (س) -( مهمان حبیب خداست؛ حرفم ولیکن به جاست، دیرآمدی ) * رضا تاجیک

1404

واحد شهادت حضرت رقیه (س) -( مهمان حبیب خداست؛ حرفم ولیکن به جاست، دیرآمدی ) مهمان حبیب خداست؛ حرفم ولیکن به جاست، دیرآمدی
حالا که این دخترک تو شده پیر آمدی
مویت پریشان شد مگر دختر نداری؟ دقت نکردم خوب خوب، پیکر نداری 2
دستان خود را روی چشمانت گذارم تا که نپرسی تو ز من معجر نداری 2
وای؛ با دیدن تو این عاشقت جان می دهد - جان را به راه قاری قرآن می دهد
بوی غذا آید ولی بابا بگو - از چه سر پاکت بوی نان می دهد
واویلا بابای مظلومم حسین 4

بوسیدیم ای پدر، هرشب مرا قبل خواب بابای من!
حالا مرا دشمن نماید عذاب بابای من!
این صحنه را بابا بیا بنما تجسم من در جواب سیلیش کردم تبسّم 2
دارد ضرر آب وضو بر زخم دستم با خاک این ویرانسرا کردم تیمم 2
وای؛ حالم ز روی زردم که پیداست ای پدر -

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( اونی که رو نی زیر سنگا داره قرآن می خونه ) * رضا تاجیک

1016

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( اونی که رو نی زیر سنگا داره قرآن می خونه ) اونی که رو نی زیر سنگا داره قرآن می خونه
عزیز زهرا، پدر من، امام آسمونه
آرزوی حسینم بانوی عالمینم
کی گفته خارجیم اینم شهادیتنم
أشهد أن لااله الا الله
دختر حسینم رقیه عصمت الله 2

تو دست دختر توی این سن میدن اسبابِ بازی
همه میگن که چقدر تو توی فکر نمازی
یه لحظه مهر و عطر و قرآن نمی افته ز دستم
هرکی پیش من قد علم کرد غرورشو شکستم
غرق به شور و شینم امید زینبینم
کی گفته خارجیم اینم شهادیتنم
أشهد أن لااله الا الله
دختر حسینم رقیه عصمت الله 2

این نانجیبا نون و خرما جلوی من می گیرن
فرشته هارو ندیدن که پیش پاهام می میرن
نمی دونن که جانمازم پرای جبرئیله
گرسنه هستم ولی هر شب سائلم میکائیله
عزیز قلب باب

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

دوبیتی شهادت رقیه سادات -( لبم از دوری لبهات پدر دلتنگ است ) * سعید خرازی

2476
4

دوبیتی شهادت رقیه سادات  -( لبم از دوری لبهات پدر دلتنگ است ) لبم از دوری لبهات پدر دلتنگ است
موقع خواب ببین بالش من از سنگ است

فکر کردی به رخم پوشیه بستم؟ نه پدر!
رنگ رخسار من و چادر من همرنگ است

شاعر : سعید خرازی

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شهادت رقیه سادات -( چشم حسود کور، که بابای من رسید ) * احمد شاکری

1175
1

شهادت رقیه سادات -( چشم حسود کور، که بابای من رسید ) چشم حسود کور، که بابای من رسید ای دختر پلید
گفتی یتیمی و پدرت را کسی ندید دیدی به من رسید

امروز باز حرمله شالی جدید داشت بر گردنش گذاشت
شاید دوباره جامه ای از دختری کشید یا معجری درید

وقتی صدای هلهله ها جور دیگر است چشم همه تر است
خولی برای دختر تو نقشه میکشید در مجلس یزید

آنها که هیچ پیش تو قیمت نداشتند قیمت گذاشتند
هر یک یکی به زعم خودش برده میخرید رنگ از رخم پرید

شکر خدا تمام تنم رنگ چادر است بابا دلم پر است
بابا کبودی بدنم را کسی ندید در مجلس یزید

شاعر : احمد شاکری

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه شهادت رقیه سادات -( شام غریبان غم بنت الحسین است ) * رضا تاجیک

5513
4

نوحه شهادت رقیه سادات -( شام غریبان غم بنت الحسین است ) شام غریبان غم بنت الحسین است
آوای ناله در میان عالمین است
بی بی شفای عاجل گرفته
از غصه ی او هر دل گرفته
رقیه سادات 4

ویرانه از سوز غمش بیت الحزن شد
مثل پدر او هم شهید بی کفن شد
پای پدر تا ویران کشانید
طفلک سرانجام آسوده خوابید
رقیه سادات 4

بر صورتش مانده هنوزم جای سیلی
رفته به دیدار پدر با روی نیلی
با دیده های غرق ستاره
خوابیده بر خاک با گوش پاره
رقیه سادات 4

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمزمه شهادت رقیه سادات -( یادش بخیر مدینه شور و نوایی داشتیم ) * رضا تاجیک

1669
1

زمزمه شهادت رقیه سادات -( یادش بخیر مدینه شور و نوایی داشتیم ) یادش بخیر مدینه شور و نوایی داشتیم
تو شهر پیغمبر بر و بیایی داشتیم
یادش بخیر مدینه جون ما در امون بود
روی دوش عمو جون، زیر پام آسمون بود
حالا ببین بابا بالش شده برام سنگ ویرونه های تاریک
دیشب شنیده ام گفته طبیب دیگه مرگ این بچه گشته نزدیک
بال و پرم سوخته موی سرم سوخته
وای جگرم سوخته 2
بابا حسین جانم 4

توصحراها نبودی که زجر به جونم افتاد
سواره دنبالم کرد اجر رسالت و داد
تا که به من رسیدش می لرزیدم مثه بید
دور از چشای عباس گوشواره هامو دزدید
حالا دختر شاه مونده میون راه گریون با این لباس پاره
بابا کجایی پس اینجا یه دختری هرشب سر به سرم میذاره
یه لقمه نون میاره جلوی من میذاره
میگه بابا نداره 2
ب

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دنیا شده به کام نیزه توی ازدحام نیزه ) * رضا تاجیک

1308
1

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دنیا شده به کام نیزه  توی ازدحام نیزه  ) دنیا شده به کام نیزه توی ازدحام نیزه تو رو پیدا می کنم
میون شور وهمهمه یاد حماسه ی غم حضرت زهرا می کنم
کاشکی منم با تو رونیزه ها بودم
تا هدف سنگای شامیا بودم
گرچه جون من رسیده بر لبم باز عصای دست عمه زینبم
حسین بهترین بابای دنیا 3

بدون حوصله شدم زحمت قافله شدم ای همه اعتقاد من
گرسنگی برده امون از این اسیر نیمه جون بابا برس به داد من
یا أبَتاه مَن الّذی أیتَمَنی
تو همه ی امید و هستی منی
وای من لبات پر از ترک شده ویرونه ببین پر از ملک شده
حسین بهترین بابای دنیا 3

باز شده لحظه ی اذون آیه ی قرآنی بخون من که ندارم خیزرون
دارم به لب یه زمزمه کاشکی شبیه فاطمه بشه مزارم بی نشون
با اینکه من شدم اسیر

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( يه گوشه ي ويرونه تنها ) * احسان جاودان

1323

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( يه گوشه ي ويرونه تنها  ) يه گوشه ي ويرونه تنها ياد نوازشاي بابا
خنده و گريه در هم
سر روي ديوار و پريشون به ياد آغوش عمو جون
روونه سيل اشكم
رمق رفته از پاهام/ سو نداره ديگه چشام
چه زودي تو اين شهر شام/ شبيه بابام شد موهام
بابا! بابا! كجايي دلبر من؟
بابا! بابا! عزیز بی سر من؟
===
يه دنيا غصه داره سينه يادت مياد بابا مدينه
اون گيسوي کمندم؟
براي شام كه هيچ سحر نيس ديگه باباجونم خبر نيس
از اون قد بلندم!
مي بيني چه پير شدم/ نيگا ! ؛ غل و زنجير شدم
بابايي برا عمه جون ديگه دست و پاگير شدم
بابا! بابا! نگو چرا خميدي
بابا! بابا! تا حالا زجر و ديدي؟
===
به صورتم بازم نیگا كن منو رقيّه جون صدا كن
بذا آروم بگيرم
توي خرابه اي كه شوم

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( کنج خرابه حالم از این غم خراب شد ) *

1241

حضرت رقیه(س)شهادت -( کنج خرابه حالم از این غم خراب شد ) کنج خرابه حالم از این غم خراب شد
پیراهنم ز پهلوی زخمی خضاب شد

خیلی برای خشکی لبهات گریه کرد
دیدم کنار آب فرات عمه آب شد

بابا ، کنیزه خانه ی زهرا به شهر شام
از خیر عمه بود که عالی جناب شد

بازار برده ها و یتیمان و شهر شام
خرج سفر میان خرابه حساب شد

سهم سر تو نیزه شد و سهم دخترت
در بین کاروان اسیری طناب شد

رنج سفر به قیمت بابا خریدنی است
درد رقیه دیدن بزم شراب شد

آوای غربتت به دلم چنگ میزند
حالم ببین شبیه به حال رباب شد

بابا دعای دختر تو بین هرنماز
کنج خرابه پیش سرت مستجاب شد

سید مهدی میری

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت رقیه(س)شهادت -( سورۀ کوثرِ امام حسین ) * قاسم نعمتی

1837

حضرت رقیه(س)شهادت -( سورۀ کوثرِ امام حسین ) سورۀ کوثرِ امام حسین
جلوۀ مادرِ امام حسین
نمکِ لشگرِ امام حسین
نازنین دخترِ امام حسین
ای بزرگ قبیلۀ عشاق
یا رقیه توئی «هوالرزاق»

دست پروردۀ عقیله توئی
صاحبِ شوکتی جلیله توئی
نازدارِ همه قبیله توئی
پایِ معشوقِ خود قتیله توئی
صاحبِ صحن وبارگاهی تو
بر گنهکارها پناهی تو

می بری دل ز دلبرانِ حرم
ای میاندارِ دخترانِ حرم
خونِ ما نذرِ آستانِ حرم
ای فدایت مدافعانِ حرم
شود آیا که رو سپید شوم
در دفاع از حرم شهید شوم

رویت آئینه دارِ زهرا بود
گیسوانت ضریحِ بابا بود
اولین چادرت چه زیبا بود
در بغل کردنِ تو دعوا بود
تو خودت قبلگاهِ حاجاتی
دستگیری ، رقیه ساداتی

این عمو ها بد عادتت کردند
رویِ شانه زیارتت کرد

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

حضرت رقیه(س)شهادت -( دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده! ) * وحید قاسمی

3014
3

حضرت رقیه(س)شهادت -( دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده! ) دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!
چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده

خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا
بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده

بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟
توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده

خودت که داخلِ گودال گیر افتادی!
عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟

به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم
دوباره چادر من دستِ خارها مانده

بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد
سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده

کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟
به جان سپردن من چند ربنا مانده؟

به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست!
پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟

شاعر : وحید قاسمی

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( بین بازو های بابا تاب بازی میکند ) * سید حسن رستگار

1583
1

حضرت رقیه(س)شهادت -( بین بازو های بابا تاب بازی میکند ) بین بازو های بابا تاب بازی میکند
کودکی که با پدر در خواب بازی میکند

می پرد از خواب می بیند که رویا دیده است
می نشیند با دوچشمش آب بازی می کند

بر سر نی دیده او خورشید را وقتی که باد
با سر زلفش شب مهتاب بازی میکند

دختری که دیده بعد از نا امیدی عمو
لشکری با مشکهای آب بازی میکند

دختری که دیده اصغر با سه شعبه روی دست
مثل ماهیهای بر قلاب بازی میکند

صحنه ی تلخی است اکبر بر زمین افتاده و
هر کسی در نقش یک قصاب بازی میکند

طعنه و سنگ است اما کودکی آزار او
با نمایش دادن اسباب بازی میکند

کربلا جای خودش اما خرابه های شام
با دلم بدجور ای ارباب، بازی می کند

شاعر : سید حسن رستگار

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

حضرت رقیه(س)شهادت -( رثی ز یاس طایفه بی‌شک نداشتم ) * میلاد حسنی

1193

حضرت رقیه(س)شهادت -( رثی ز یاس طایفه بی‌شک نداشتم ) ارثی ز یاس طایفه بی‌شک نداشتم
بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم

بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد
بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم

لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت
پیراهنی کبود و مشبک نداشتم

گفتند گوشواره ندارد چه دختری‌ست!
بابا به عُجب باطنشان شک نداشتم

با دختران شام اگر حرف می‌زدم
دست خودم نبود، عروسک نداشتم

شاعر : میلاد حسنی

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( لباس پاره دارم...وصل جانان را چه باید کرد؟ ) * محمد جواد شیرازی

1474

حضرت رقیه(س)شهادت -( لباس پاره دارم...وصل جانان را چه باید کرد؟ ) لباس پاره دارم...وصل جانان را چه باید کرد؟
پدر خوش آمدی ناخوانده مهمان را چه باید کرد؟

مرا تنها میان گرگ ها ول کردی و رفتی
نگفتی دخترم من؟ درد هجران را چه باید کرد؟

پر از خون ذوالجناح آمد، همین که خیمه گاه آمد
به خود گفتم پس از تو این گریبان را چه باید کرد

تو رفتی و به ما حکم فرار از خیمه ها دادند
لبِ تشنه... تنِ خسته... بیابان را چه باید کرد؟

من از ترسم دویدم چادرم در زیر پایم ماند
در این حالت بگو خار مغیلان را چه باید کرد

گلوبندم... النگویم... شب یلدای گیسویم...
...به غارت رفت و این حال پریشان را چه باید کرد؟

عموجانم به جوش آمد... سرش از روی نی افتاد
به روی خاک صحرا ماه تابان را چه بای

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه (س)شهادت -( آیینه ای که از غم بابا شکسته بود ) *

1248
1

حضرت رقیه (س)شهادت -( آیینه ای که از غم بابا شکسته بود ) آیینه ای که از غم بابا شکسته بود
پهلو کبود کنج خرابه نشسته بود

از غصه ها جگرش را نظاره کن
مثل تمام پیکر بابا گسسته بود

سید مهدی میری

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( بابا معجرم رو با خودت بیار ) * رضا قربانی

5616
30

حضرت رقیه(س)شهادت -( بابا معجرم رو با خودت بیار ) بابا معجرم رو با خودت بیار
زَر و زیوَرم رو با خودت بیار
حالا که داری میای اگه میشه
داداش اصغرم رو با خودت بیار

اونقَدَر پدر ، پدر ، پدر کنم
دخترای ِشامی رو خبر کنم
روسریِ سوختمو؟! یا پارمو؟!
تو بگو کدومشون رو سر کنم

باید امشب خوابمو نگه دارم
چشمایِ پُر آبمو نگه دارم
حق بده ، نمیتونم با کف دست
کاملاً حجابمو نگه دارم

حرمله گُلایِ گُلشَنو میزد
نسل و ذُرّيه یِ پنج تنو میزد
آخرش نفهمیدم گُنام چی بود؟!!!
شُترش راه نمیرفت منو میزد

بزم مِی ندیده بودم که دیدم
چقَدَر حرفایِ بد بد شنیدم
تویِ خواب تا اومدم ببوسمت
موهامو کشید و از خواب پریدم
@hosenih
حالا که به من دادی امشبتو
فرصتی شده ببوسم لبتو
عمو ر

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر ) * علی ذوالقدر

4794
0

حضرت رقیه(س)شهادت -( بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر ) بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر
دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر

ذره ای ترس به دل راه ندادم زیرا
دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر

عمه نگذاشت که اطفال تو سیلی بخورند
قافله در همۀ راه سپر داشت پدر

چوب زد بر لب تو تا که مرا زجر دهد
این یزید از دل من خوب خبر داشت پدر

آنقدر زیر لبم ذکر خدا را گفتم
تاکه دست از سر لب های تو برداشت پدر

غنچه ای بودم و از ساقه شکستند مرا
ضربۀ دست عدو حکم تبر داشت پدر

بهترین وقت ملاقات خدا نیمه شب است
دخترت وقت سحر قصد سفر داشت پدر

شاعر : علی ذوالقدر

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:15
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن صرامی

حضرت_رقیه_س_شهادت -( با وجودي که پدرجان گله خيلي دارم ) * محسن صرامی

1385
2

حضرت_رقیه_س_شهادت -( با وجودي که پدرجان گله خيلي دارم ) با وجودي که پدرجان گله خيلي دارم
نوه ي فاطمه ام حوصله خيلي دارم

وسط آن همه اسباب جسارت بر ما
نفرت از سلسله و هلهله خيلي دارم

قد کشيدم بزنم بوسه به رويت بر ني
ديدم از گونه ي تو فاصله خيلي دارم

عقب افتادنم از قافله زجرآور شد
گفتم اي زجر نزن آبله خيلي دارم

باعث زحمت جمع اسرا من بودم
خجلت از عمه در اين قافله خيلي دارم

با وجودي که سر از پيکر تو شمر بريد
من شکايت ولي از حرمله خيلي دارم

محسن صرامی

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت رقیه(س)شهادت -( شام غمهاى من غمزده را آخر نيست ) * قاسم نعمتی

1054
1

حضرت رقیه(س)شهادت -( شام غمهاى من غمزده را آخر نيست ) شام غمهاى من غمزده را آخر نيست
لاله اى همچو تن خونى من پرپر نيست

گوشه ی پلک گشا صورت من خوب ببين
شک نکن دختر تو پير شده مادر نيست

يا که پاى سر تو جان دهم امشب بابا
يا به والله قسم دختر تو دختر نيست

کودکى سنگ زد و گوشۀ اَبروم شکست
ديگر اين ظرف ترک خورده چونان ساغر نيست

آنکه شمشير کش است دست زخمى دارد
ضربه ی سيلى اش از ضرب لگد کمتر نيست

گيسوانم همه خيرات سر تو دادم
پنجه اى نيست که پیچيده به موى سر نيست

آن يهودى که ز خيبر به دلش بغضى بود
گفت اين قافله که هست اگر حيدر نيست

کاش همراه سرت رأس عمو مى آمد
تا نشانش بدهم بر سر من معجر نيست

چوبه ی محمل خونى شده شاهد باشد
دلى همچون دل زينب به حرم

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت_رقیه_س_شهادت -( دخترا بدون بابا...میمیرن ) *

1466
0

حضرت_رقیه_س_شهادت -( دخترا بدون بابا...میمیرن ) دخترا بدون بابا...میمیرن
دخترا بدون بابا...آواره
از قدیمیا شنیدم گریه کن
نداره، کسی که دختر نداره

دلمون هوای روضه کرده باز
آخه گریه برا روضه ثوابه
امشب و یتیم نوازی بکنین
همراهه باباش بریم تو خرابه

خوش زبونه ، خیلی حرفا داره که
به کسی نگفته،حتی عمه جون
خبرایی شده که بهش میگه
پاشو که اومده بابا...عمه جون

پاشو حرفات و بزن با پدرت
که دیگه از غصه داری آب میشی
روپوش و بزن کنار خودت ببین
غذا نیس که اینجوری کباب میشی

روپوش و کنار زد و باباش و دید
سرخ و خاکستری،خاکی و کبود
سر حرف و اینطوری واکرد و گفت
بگذریم از یکی بود یکی نبود...

بوی بابام و من از دور می شناسم
حالا هر چی ام که بوی نون بدی
فهمیدم

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه (س)مدح -( خاك قدم رقیه باشی عشق است ) * سید مجتبی شجاع

5689
7

حضرت رقیه (س)مدح -( خاك قدم رقیه باشی عشق است  ) خاك قدم رقیه باشی عشق است
زیر علم رقیه باشی عشق است

با مهدی صاحب الزمان از ره لطف
یك شب حرم رقیه باشی عشق است

هر جا سخن از رقیه جان می آید
صوت صلوات عرشیان می آید

در مجلس این سه ساله من معتقدم
عطر خوش صاحب الزمان می آید

امشب كرم رقیه را می بینیم
خیر قدم رقیه را می بینیم

این حرف تمام عاشقان است حسین
پس كی حرم رقیه را می بینیم

در محفل عشقتان ادب آوردم
غم از دلتان برده طرب آوردم

یادت نرود یك صلواتی بفرست
تا نام رقیه رابه لب آوردم

شاعر : سید مجتبی شجاع

  • شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شهادت رقیه سادات -( من گریه میکنم به سر از پیکری که نیست* ) *

1283

شهادت رقیه سادات -( من گریه میکنم به سر از پیکری که نیست* ) من گریه میکنم به سر از پیکری که نیست*
تو شکوه میکنی ز من از معجری که نیست

جارو زدم به پای تو خاک خرابه را
با چند تار گیسوی از خون تری که نیست

با این نگاه تار فقط دست میکشم
بر لعل خیزرانی ات از باوری که نیست

انگار که نه از سر تو چیز مانده است
نه دخترت ... که جز بدن لاغری که نیست

از آن شبی که آب به ما باز شد – رباب
سرگرم بازی است... ، با اصغری که نیست

جا ماندم از بقیه و خوابم گرفته بود
بر دست های خسته آن مادری که نیست

از زیر سنگ و آتش و سیلی گذشته ام
دیدی اگر به بال کبودم پری که نیست

در پاسخ سوال تو از گوشواره ام
می پرسم از عمامه و انگشتری که نیست

یک نانجیب دخترکت را کنیز خواند
دور از نگ

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

زمینه شهادت رقیه سادات -( بابا میمیرم از غم و از الم ) * امیر حسین الفت

1311

زمینه شهادت رقیه سادات -( بابا میمیرم از غم و از الم ) بابا میمیرم از غم و از الم
راحت نگذارم پلک خود روی هم
بابا برای تو می کردم دعا نماند سر تو زیر دست و پا
بابا بابا می گیرم بر دامان سرت
بابا بابا می میرد از غم دخترت

تا حالا بابا من اگر زنده ام
از عمه زینم من شرمنده ام
عمه میشد سپر بر من بی درنگ حتی در کوفه زیر باران سنگ
بابا بابا هر کس رد میشد می زدم
بابا بابا نتوانم بردارم قدم

وقتی چوب تر بر لبت جا گرفت
عمه زینب هم چشم من را گرفت
غمهای عالم بر قلب من نشست گفتم آنجا دیگر دندانت شکست
بابا بابا هق هق کردم پای سرت
بابا بابا ای کاش بودم جای سرت

__________________________________

@amirhoseinolfat

شاعر : امیر حسین الفت

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

دودمه شهادت حضرت رقیه (س) -( ای پدر آخر زدی سری به ایتام ) * امیر حسین الفت

2381

دودمه شهادت حضرت رقیه (س) -( ای پدر آخر زدی سری به ایتام ) ای پدر آخر زدی سری به ایتام
ببین شده منزلم خرابه ی شام
یا أبا ۲ می گردیدم عقب تو
یا أبا ۲ چرا ترک خورده لب تو
***
هرچه توان در تنم بود گرفته
از چه سر و صورتت دود گرفته
یا أبا ۲ ببین دل پر محنم را
یا أبا ۲ لباس پاره ی تنم را

شاعر : امیر حسین الفت

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت رقیه سادات -( دختری تو خرابه ها می خونه ای پدر بیا ) * رضا تاجیک

1291

زمینه شهادت رقیه سادات -( دختری تو خرابه ها   می خونه ای پدر بیا ) دختری تو خرابه ها می خونه ای پدر بیا
کاشکی جسم منم بره مثل تو بین بوریا
روضه خوندم از سر تو پیش چشمای زینبین
الله الله حسین وِین بسیوفٍ قَطَّعِین
وای قُتِل الحسینُ بِکربلا
وای ذُبِح العَطشانُ بِنینوا

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

دودمه شهادت حضرت رقیه (س) -( بابا جان با گریه ) * رضا تاجیک

2406

دودمه شهادت حضرت رقیه (س) -( بابا جان با گریه ) بابا جان با گریه
زیر و رو کرده ام کوفه و شام 2

باباجان می بینی
زیر سایه ی سرت بستم احرام 2

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه شهادت رقیه سادات -( دیر آمدی و غصه هایم را ندیدی ) * رضا تاجیک

1305
1

نوحه شهادت رقیه سادات -( دیر آمدی و غصه هایم را ندیدی ) دیر آمدی و غصه هایم را ندیدی
امشب برای کفن و دفن من رسیدی
من از سر شب چشم انتظارم
با بوسه از تو جان می سپارم
بابا حسین جان 4

بابا نبودی که گرسنه آرمیدم
بوی غذا از خانه هاشان می شنیدم
من که عزادار از قتلگاهم
شد پیکرم چون رخت سیاهم
بابا حسین جان 4

یادش بخیر آن چادر زیبا و گلدار
گلهای آن پرپر شده با دست اغیار
من پابرهنه دشمن سواره
شد معجر من یک کهنه پاره
بابا حسین جان 4

شاعر : رضا تاجیک

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( من خسته من تنها من سرگردون صحرا ) * رضا تاجیک

1475

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( من خسته من تنها         من سرگردون صحرا ) من خسته من تنها من سرگردون صحرا
نمی دونن که من هستم نوه حضرت زهرا
بابا نبودی/ قیامت دخترت و ببینی
بابا نبودی/ که به پای منبرم بشینی
تو رو بهونه کردم شام و ویرونه کردم
حسین یا أبا الغریب
حسین شیبک الخضیب
حسین وای

مگه از چشمت افتادم که نکردی بابا یادم
تو محل یهودی ها نرسیدی به فریادم
رفتی ز پیشم/ بابا ز تو انتظار نداشتم
تو بازار شام/ به خدا راه فرار نداشتم
می گفت شامی نامرد دیدی فراموشت کرد
حسین یا أبا الغریب
حسین شیبک الخضیب
حسین وای

تو قنوتم دارم آوا ربّنا آتنا بابا
خواب راحت نکردم من به خدا بعد عاشورا
با تو بگو که/ نیومده چرا عمو اباالفضل
داره می خونه/ نفسای تو گلو اباالفضل
آخه عمو کجایی او

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:45
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد