شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه (س) -( نیمه شب رسیدی و ، شد شبم سپیده دم ) * مجتبی صمدی

4051
4

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه (س) -( نیمه شب رسیدی و ، شد شبم سپیده دم ) نیمه شب رسیدی و ، شد شبم سپیده دم

وقت خوبیه که از ، غصه هام برات بگم

بابایی ، چرا بی خبر اومدی

پیش من ، چرا تو با سر اومدی

رو دامنم به خواب ، تا سحر بابا

فکر کن خوابیدی رو ، دامن زهرا

ای وای بابای من ، پسر زهرا

******

میدونم که سختته ، قصه ای برام نگو

پرز چوب خیزران ، رفته تو لبات فرو

گیسوهات ، دیگه بوی سیب نمیده

کی شراب ، روی صورتت پاشیده

بنده اومده صدام ، نفسم تنگه

موهام مثه موهات ، لاله ای رنگه

ای وای بابای من ، پسر زهرا

******

من فرشته ی توام ، که رمق نداره پام

راه نمیتونم برم ، چکمه خورده پهلوهام

نمی خوام ، برام عروسک بخری

با خودت ، تو من و باید ببری

شاهزاده تو ببر ، ب

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 02:58
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 بهمن عظیمی

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -( عمه از این غم،پژمرد ) * بهمن عظیمی

1351
1

دانلود متن و سبک  نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -( عمه از این غم،پژمرد ) عمه از این غم،پژمرد

دخترت از این غم،مرد

پیش چشمم لبهایت خیزران خورد

خون و خاکستر،دارد رویت

مثل من آتش دیده مویت

خون تازه می آید بابا از گلویت

ای پدر جان عشق تو پیرم کرد

تو شدی همچون زهرا

دختره نازه بابا

با قد خم سر کردی چادرت را

از سر نیزه دیدم حالت

زخمی و خونی گشته بالت

مادرم را دیدی در صحرا خوش بحالت

دختر من ای عزیز بابا

شاعر : بهمن عظیمی

دانلود سبک

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:51
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( گوشهٔ ویران ، آمده بابا ) *

9727
14

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه  -( گوشهٔ ویران ، آمده بابا ) آه و واویلا صد آه و واویلا

گوشهٔ ویران ، آمده بابا

عمه جان بنگر با دیدگان تَر

رأس بابایم ، پُر زِ خاکستر

غربت او از طشت طلا پیداست

روضه خوان او ، مادرش زهراست

گوشهٔ ویران ای سبط پیغمبر

بهر دیدارم ، آمدی با سر

من که دلخون و غمدیده و زارم

شرمِ بسیار از ، خواهرت دارم

هرکجا دشمن بر من جسارت کرد

عمه با جان از من حمایت کرد

دانلود سبک

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب سوم -( گوشه ی خرابه و ، حالم خرابه ) *

4206
5

دانلود متن و سبک زمینه شب سوم -( گوشه ی خرابه و ، حالم خرابه ) گوشه ی خرابه و ، حالم خرابه

یتیمی تصورش برام عذابه

سهم من از نبودنت

زخم و کبودی تنه

موهامو بس که چنگ زدن

چنگی به دل نمی زنه

نیستی ، ببینی زیورم رو می کنن

تا کی ، به دخترت بخندن علنن؟

رفتی ، همه دارن سرم داد می زنن

بابا بی تو میمیرم اینجا

تو دلم یه دنیا غم یه کوه درده

غم تو ببین با دخترت چه کرده

فدای اون لبات بابا تنگ شده بود دلم برات

خیلی زدن منو ولی اومدم هرجا پابه پات

راستی چقد شدم مث مادرتو

حالا که من نگفتم از پیکرتو

بابا تو هم نگو چی شد معجر تو

بابا بی تو میمیرم اینجا

دخترت تو شهر شام شده آواره

دیدنم بایک لباس پاره پاره

دیدم که دخترای شام

منو بهم نشون میدن

به اشکای دخ

  • یکشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 02:38
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( دیدم که بی سری بابا باورم نشد ) * محمدرضا سروری

3421
2

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( دیدم که بی سری بابا باورم نشد ) باورم نشد
دیدم که بی سری بابا باورم نشد
در خون شناوری بابا باورم نشد
صدپاره پیکـری بابا باورم نشد
لب تشنه پرپری بابا باورم نشد
******
ای سایة سـرم بابای بی سرم
هرگز نمی شود داغ تو بـاورم
در گود قتلگاه دیدم نعش بی سرت
در خون فتـاده بابا صد پاره پیکرت
ببریده خنجر تیـزی نای و حنجرت
نشـود باور من غـم بابا حسینـم
دیدم به چشم خود بابا دست و پا زدی
بوسه به خنجـر شمر بی حیـا زدی
با خونِ حنجره زینـب را صدا زدی
نشـود باور من غـم بابا حسینـم
دیدم که بی سری در خون شنـاوری
ببریـده حنجری بـابـا باورم نشد
دیدم که بی سری بابا باورم نشد
******
ای سایة سـرم بابای بی سرم
هرگز نمی شود داغ تو بـاورم
بر چوبِ خیزران

  • دوشنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( به دلم بد آمد ) * محمدرضا سروری

4424
7

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( به دلم بد آمد ) به دلم بد آمد
عمه زينب به دلم بد آمد پدرم باز نخواهد آمد
موسم ماتم بي حّد آمد پدرم باز نخواهد آمد
ذوالجناح بي گل احمد آمد پدرم باز نخواهد آمد
******
عمّه زينب بنگر بي تابم
تا بگويي خبري از بابم
در دلم شور عجيبي برپاست
جان بابا چه شده مهتابم ؟
عمه جان كو پدرم توتياي بصرم
روشني بخش دلم نور چشمان ترم
عمّه جان داغ عمويم بس بود
سينه هامان همه دلواپس بود
پدرم ياد عمو بود اما
همه كس بهر من بيكس بود
موسم ماتم بي حّد آمد پدرم باز نخواهد آمد
عمه زينب به دلم بد آمد پدرم باز نخواهد آمد
******
دست بردار و دعا كن عمّه
درد اين خسته دوا كن عمّه
باورم نيست يتيمي هرگز
فكر اولاد أخا كن عمّه
عمة مهربان من نور دو

  • دوشنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دانلود متن و سبک حضرت رقیه سلام الله -( سر بابا به دامنم شده هنگام رفتنم عمّه زینب حلالم کن ) * محمدرضا سروری

3135
5

دانلود متن و سبک حضرت رقیه سلام الله  -( سر بابا به دامنم  شده هنگام رفتنم  عمّه زینب حلالم کن ) حلالم کن

(سر بابا به دامنم شده هنگام رفتنم عمّه زینب حلالم کن)
برود جان از بدنم شود این کلبه مدفنم عمه زینب حلالم کن
گل نامش در دهنم شده گلبانگ سخنم عمه زینب حلالم کن
بشِنو بانگ شیونم شده نیلی روی و تنم عمه زینب حلالم کن
******
خدا حافظ عمّة مهربان من خدا حافظ نور دو دیدگان من
خدا حافظ به لب رسیده جان من خدا حافظ عمه ، خدا حافظ
خدا حافظ من از این کلبة ویران رَوَم
شبانه از نظر خیل یتیمان رَوَم
حلالم کن عمّه تا لبِ خندان رَوَم
من که دگر ننالم وا شده پرّ و بالم
نظر نما به حالم عمّه نما حلالم
خدا حافظ که پدر آمده دنبال من
درونِ تشتِ طلا در پِیِ احوالِ من
حلالم کن عمّه که وا شده بالِ من
عمّه برای

  • سه شنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:44
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( رقیه چشم به راه بود خرابه قتلگاه شد ) * محمدرضا سروری

2361
1

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( رقیه چشم به راه بود  خرابه قتلگاه شد ) خرابه قتلگاه شد

رقیه چشم به راه بود خرابه قتلگاه شد

رقیه بی گناه بود شهید یک نگاه شد

رقیه بی پناه بود به گریه یک سپاه شد

رقیه مثل ماه بود لبانش غرق آه شد

******

سه ساله دختری بود شبیه روی زهرا

تپیده قلب زارش فقط با عشق بابا

درونِ یک خرابه نشسته با اسیران

بهانه می نماید پدر با سوز و آوا

پیاپی گوید عمه چرا بابا نیاید

که از دستم طنابِ اسیری وا نماید

چرا دیگر سراغی نگیرد از رقیه

زبانم لال عمه شده او کشته شاید

رقیه چشم به راه بود خرابه قتلگاه شد

******

دو چشمانش به در بود به شوق روی بابا

پدر تا از در آید دوَد رو سوی بابا

ولی افسوس از آن دم که در تشت طلا دید

سر و رخسار خونین پریشا

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره ) * محمدرضا سروری

8906
3

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره ) فاطمة كوچك
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
به كجا نهد سر او كه نداره چاره فقط خدا رو داره
ز غم جدایی بارون اشك مي باره فقط خدا رو داره
******
فاطمة كوچك من رقيه
برده دل از اهل حرم به گَريه
گريه نمي افته ز لب هاي او
از ستم آل بني اميه
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
همه جا ياد رخ باباشه
اسم او روي دو تا لب هاشه
بلكه رخسارة زيباي پدر
توي اين شام سيه پيداشه
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
******
تو دلش شور عجيبي شده پا
يادش افتاده غم كرب و بلا
ياد اون لحظة تلخي كه پدر
از درِ خيمة او گشته جدا
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اش

  • پنج شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -( فدايت رقيّه شهيد اميه ) * محمدرضا سروری

766

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها  -( فدايت رقيّه شهيد  اميه ) گل پرپر عشق
فدايت رقيّه شهيد اميه
مكن آه و گريه شهيد اميه
******
امان از جدايي غم بي نوايي
گل پرپر عشق رقيّه كجايي
كجا پر گشودي دلم را ربودي
چرا شعر رفتن عزيزم سرودي
فدايت رقيّه شهيد اميه
******
گل لاله زارم اميد بهارم
چرا پرپري تو ربودي قرارم
قرار دل من همه حاصل من
ببين با غم و آه سرشتند گِل من
فدايت رقيّه شهيد اميه
******
گل ناز باغم غم آمد سراغم
عزايت رقيّه فزون كرده داغم
صغير شهيدم ز‌ داغت خميدم
چه زيبا نمودي مرا رو سفيدم
فدايت رقيّه شهيد اميه
******
غمت كرده پيرم به داغت اسيرم
به زير غم و درد گمانم بميرم
تو را تازيانه نشانده نشانه
مرا آتش دل كشيده زبانه
فدايت رقيّه شهيد اميه
******
چه گوي

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:46
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( عمه زینب کو سر بابای من عمه زینب مونس شب های من ) * محمدرضا سروری

45277
64

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه -( عمه زینب کو سر بابای من  عمه زینب مونس شب های من ) سالار بی آبم

عمه زینب کو سر بابای من عمه زینب مونس شب های من

عمه زینب کو دُر والای من عمه زینب آن یل تنهای من

عمه زینب شد خرابه جای من عمه زینب نالم از اعدای من

******

ای عمه کو بابم سالار بی آبم

ای عمه بی تابم همرنگ مهتابم

دارم دلی خون از فراق روی بابا

در دیده و دل اشتیاق روی بابا

آتش گرفته جان من از درد دوری

بینم دوباره عمه طاق روی بابا

در سینه دارم آرزوی دیدنش را

شوق رقیه گفتن و بوسیدنش را

ای عمه زینب می شود آیا ببینم

یک بار دیگر در برم خندیدنش را

عمه زینب کو دُر والای من عمه زینب آن یل تنهای من

عمه زینب کو سر بابای من عمه زینب مونس شب های من

******

عمه بگو بابا بیاید در ب

  • پنج شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( تو ی روز دختری داشتی یادته؟ ) * سید پوریا هاشمی

1976

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( تو ی روز دختری داشتی یادته؟  ) یا رقیه بنت الحسین
روی پیکر سری داشتی یادته

رگای حنجری داشتی یادته

من ی روز بابایی داشتم یادمه

تو ی روز دختری داشتی یادته؟

ناخنام شکسته پام زخمی شده

خیلی داد زدم صدام زخمی شده

نمیشه برات بابا بابا کنم

حق بده آخه لبام زخمی شده

بدتر از حال همه حال منه

قاتلت با نیزه دنبال منه

دختری که میکشه پیرهنمو

چادر روی سرش مال منه

چشم زمزمو دیگه میخوام چیکار

موی درهمو دیگه میخوام چیکار

وقتی دستم به سرت نمیرسه

این قد خمو دیگه میخوام چیکار

دختر معصومتو که حد زدن

بعد اون حرفای خیلی بد زدن

گریه مسیحیا هم دراومد

به تنم تبرکا لگد زدن

نمیدونی که چیا دیدم بابا

داد زدن بدجوری ترسیدم بابا

خودشون

  • شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

شعر روضه حضرت رقیه(س) -( گـوشـه ی ویــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام ) * محمد قاسمی

2536
3

شعر روضه حضرت رقیه(س) -( گـوشـه ی ویــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام  ) بـارهـا افتـاده ام

زیرِ دست و پایِ خصم از دست و پا اُفتاده ام

بس که هِق هِق کرده ام

گـوشـه ی ویــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام

قطره قطره روی خاک

مـثل اشــکِ شمـع هر شــب بی صـدا اُفتاده ام

چند جا خوردی زمین ؟

تو بگــو تا من بگــویـم ، چـند جا اُفـتاده ام ...

نـیستم اهـل گِـله

چـون به میـل خویشـتن در اِنـزوا اُفتاده ام

با تمـاشـای خــودم

یــادِ رویِ نـیلیِ خَــیرُ النّـسـا اُفـتـــاده ام

من نمی پرسم تو هم

بعد از آن صحرا مپرس از من کجا اُفتاده ام

جُـز همان یک مرتبه

عمّه ، فُــوراً آمــده هر دفعه تا اُفـتاده ام

یـادِ آغـوشت بخیر

آه ! از گـرمایِ دلچـسبش ، جُـدا اُفتاده ام..

  • شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

کنج خرابه -( دختری کنج خرابه غریبونه توی خوابه ) * اسماعیل تقوایی

6054
20

کنج خرابه -( دختری کنج خرابه غریبونه توی خوابه ) دختری کنج خرابه غریبونه توی خوابه
تو خوابش بابارو دیده، شده بیدار وبیتابه

اومده عمه کنارش، بغلش کرده رقیه
میگه عمه جون بابام کو. دل من براش کبابه

می کنه گریه رقیه، دورشم حلقه ی ماتم
با رقیه اشک می ریزه، هر کی هست توی خرابه

سربابا رو آوردن هدیه برای دختر
هرچی حرف میزنه دختر،اما بابا بی جوابه

دوست داره بشوره سررو با گلاب اما نداره
می شوره با اشک چشماش اینجا اشک جای گلابه

درد دل میکنه دختر با سر بابای خوبش
میگه خوب شد اومدی تو، دیدن یتیم ثوابه

نبودی بابا ببینی که با دخترت چی کردن
تاکه اسمت رو میارم تازیونه ام جوابه

هنوزم به خاطرم هست بغل عمو ابوالفضل
همیشه به یاداکبر، دوتا چشم من پر آبه

ح

  • شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

شعر روضه حضرت رقیه(س) -( که حواس کسی به آن ور نیست ) * مجتبی خرسندی

912

شعر روضه حضرت رقیه(س) -( که حواس کسی به آن ور نیست  ) نیمه شب بود و خوب دقت کرد

که حواس کسی به آن ور نیست

نیزه دار سر پدر خواب است

پس حواسش به نیزه و سر نیست

از خرابه به سمت سر می رفت

با چه ترسی ، چه احتیاطی داشت

از قدم هاش خوب پیدا بود

با پدر صحبتی حیاتی داشت

با خودش اینچنین تصور کرد

بوسه می گیرد از لب بابا

می زند شانه ای مرتب به

گیسوی نامرتب بابا

با خودش اینچنین تصور کرد

که رسیده به آخر قصه

یک سر قصه را ورق زده است

باز مانده ست یک سر قصه

در همین فکر غرق بود که دید

سر باباست بر سر نیزه

همه ی غصه هاش یادش رفت

تا که آمد برابر نیزه

همه ی غصه هاش یادش رفت

گفت : بابا سلام ، کو بدنت؟

لب و دندان تو چرا خونی ست؟

کو عمامه ؟ کجاست پ

  • شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت رقیه (س) -( سر نیزه ای به بال و پرم خورد بی هوا ) * امیر حسین آکار

1227
0

شعر روضه حضرت رقیه (س) -( سر نیزه ای به بال و پرم خورد بی هوا  ) دستی به چشمهای ترم خورد بی هوا

سر نیزه ای به بال و پرم خورد بی هوا

از جانب یهود ببین پاره های سنگ

از چند زاویه به سرم خورد بی هوا

بابا هنوز خون تو بر نعل اسب هاست

این مهر سرخ بر کمرم خورد بی هوا

پهلوی من شکست ولی عمه پیر شد

بسکه لگد به اهل حرم خورد بی هوا

وقتی که خیزران به لب خشک تو نشست

انگار تیر بر جگرم خورد بی هوا

عمه گرفته چشم مرا ،فکر کرده است...

بابا به تشت زر نظرم خورد بی هوا

قصد زدن نداشت ،فقط ناز کرده است!!

مردی که چکمه اش به سرم خورد بی هوا

شاعر : امیر حسین آکار

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( کی روی سینه ت نشسته بابایی ) * حامد خاکی

4926
6

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( کی روی سینه ت نشسته بابایی  ) بابا حسین
دیدنِ دستای بسته اومدی

پیش کاروان خسته اومدی

حالا که دیگه نمیتونم پاشم

حالا که پاهام شکسته اومدی

دخترت خیلی گرفتار شده

مثل عمه دست به دیوار شده

یه چیزی میگم به هیچکسی نگو

چشام از گرسنگی تار شده

بگو تو خرابه بندم نکنن

بیشتر از این گله مندم نکنن

به خدا خیلی سرم درد می کنه

بگو از موهام بلندم نکنن

ناله هام به آسمون رسیده بود

بسکه زجر موی منو کشیده بود

جلوش و اگه نگرفته بودن

سر دخترات و هم بریده بود

شنیدم موی تو هم کشیده شد

خیلی طول کشید سرت بریده شد

شنیدم یکیش به کوفه برنگشت

نیزه هایی که واست خریده شد

کی روی سینه ت نشسته بابایی

چشمای نازت و بسته بابایی

هنوزم داره خو

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( کنج خرابه پیش ملائک نشسته ام ) * حامد خاکی

1439

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( کنج خرابه پیش ملائک نشسته ام  ) من قامتم خمیده شده
از ضعفِ دست بسته و پای شکسته ام

کنج خرابه پیش ملائک نشسته ام

دیگر توان نمانده برایم که پا شوم

جان میدهم اگر که ز عمه جدا شوم

از بسکه زجر موی سرم را کشانده است

از گیسویی که بود همین قدر مانده است

من قامتم خمیده شده درد میکشم

موی سرم کشیده شده درد میکشم

عمه تمام زخم تنم را شمرده است

اینجا کسی نمانده که سیلی نخورده است

از ترس سیلی است که ناله نمی زنند

با تازیانه طفل سه ساله نمی زنند

از هم جدا که کرده سر و پیکر تو را؟

کی اینچنین بریده رگ حنجر تو را؟

مانند زخمهات نمک می خوریم ما

یک ماه میشود که کتک می خوریم ما

تقصیر زجر بود که با پنجه بند کرد

موی مرا گرفت و ز ناق

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( اینچنین هستم ولى بابا قناعت مى کنم ) *

681
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( اینچنین هستم ولى بابا قناعت مى کنم  ) نقش غربت
روى دیوارِ خرابه نقش غربت مى کنم

ناخوشى هارا عزیزم!با تو قسمت مى کنم

نه غذایى و نه آبى و نه حتى جاى خواب

اینچنین هستم ولى بابا قناعت مى کنم

بعدِ هردشنام از خولى و زجر و حرمله

مى نشینم گوشه اى با عمه صحبت مى کنم

دستِ دخترها که در دستِ پدر ها مى شود

در خودم سر مى برم...با خویش خلوت مى کنم

دختران شام با من بى وفایى مى کنند

هر چقدر هم که به آنها من محبت مى کنم

از تو دلگیرم پدر...من را ندیده رفته اى

لکنت من را ببخش بابا..جسارت مى کنم

آرمان صائمى

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( موقع قد کشی ام بود که پشتم تا کرد ) * قاسم نعمتی

2343
2

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( موقع قد کشی ام بود که پشتم تا کرد ) با من و عمر ِکَمَم دست زمان بد تا کرد

موقع قد کشی ام بود که پشتم تا کرد

دورهایت زدی و نوبت ما شد امشب

چشم کم سوی مرا آمدنت بینا کرد

لذتی دارد عجب بوسه ی دو لب تشنه

وقت برخوردبهم زخم دو لب سر وا کرد

نوه ی فاطمه بودم سندش را دشمن

با کف پا به روی چادر من امضا کرد

همه ی صورت من قدر ِکفِ دستی نیست

دور از دیده ی تو عقده ی خود را وا کرد

عمو عباس کجا بود ببیند آن شب

به سرم داد زد آنقدر مرا دعوا کرد

ناسزا گفت و به گریه دهنش را بستم

دشمنت را نفس فاطمی ام رسوا کرد

بی کفن دفن شدم ای پدر بی کفنم

داغ مجنون همه جا تازه غم لیلا کرد

دختر بی ادبی مسخره میکرد مرا

دو سه تا پارگی از روسری ام پیدا

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( محتاج همند ، چون دو عاشق ) * حسین قربانچه

3493
4

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( محتاج همند ، چون دو عاشق  ) اینگونه شده مرا مقدر
در خواب ببینمت مکرر

محتاج همند ، چون دو عاشق
دختر به پدر ، پدر به دختر

صد بار تو را بغل بگیرم
یکبار مرا بگیر در بر

شرح لب چاک چاک ما را
بگذار برای وقت دیگر

زیرا که شب وصال زشت است
احوال کسی شود مکدر

ای کاش خودم می آمدم من
اندر طلب سر تو با سر

من فرش نداشتم , ببخشید
بگذاشتمت به روی معجر

خاکی شده – خاک بر دهانم – ….
موی تو ز شام خاک بر سر

این عمّه چقدر مادری کرد
پس عمٓه نبود ؛ بود مادر

از زجر چقدر زجر دیدم
نه بال برام مانده نه پر

ما هر دو خلاصه سنگ خوردیم
من حداقل تو حداکثر

گیسوی نمانده را چه حاجت؟!
بر دست کشیدن مکرر

تا صبح فقط نگاه کردی
دیدی بغلم نکردی آخر

شاعر

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( می سوخت تار و‌ پودِ تنم٬ تا که عده ای ) * مرضیه عاطفی

573

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( می سوخت تار و‌ پودِ تنم٬ تا که عده ای ) از کینه ها گرفت کسی استخاره را
آتش کشید معجر و گوشه-کناره را

می سوخت تار و‌ پودِ تنم٬ تا که عده ای
بردند از تو پیرهنِ پاره پاره را

راه فرار بسته و حتی به غیر از آب
بستند روی ما به خدا راه چاره را

بابا نبودی و همهٔ خیمه ها که سوخت
دیدم میان دست کسی گاهواره را

عمه پناه من شد و در بین ازدحام
بردند از سه سالهٔ تو گوشواره را

آنقدر «زجر»(لع) بر تنِ من تازیانه زد
طاقت نداشتم ضرباتِ دوباره را

بردیم تا به شام٬ سرِ نیزه ها تبِ
گودال و علقمه٬ غم ِ دارٱلاماره را

خیلی دلم شکست سرِ بازار بارها-
دیدم به سمتِ کهنه لباسم اشاره را

دلتنگ بودم و شبِ ویرانه سرد بود
با گریه تا به صبح شمرده ستاره را!

شاعر :

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( پوشیه نیست سرو روم شدیداً زخم است ) *

772

شعر شهادت حضرت رقيه (س) -( پوشیه نیست سرو روم شدیداً زخم است ) پوشیه نیست سرو روم شدیداً زخم است
خسته ام بال پرستوم شدیداً زخم است

خوبی معجرم این بود که مویم نکشند
نزنی دست به گیسوم شدیدا زخم است

یاد داری که شبی گم شده بودم بابا
ازهمان شب سر پهلوم شدیداً زخم است

آنقدر زجر به من از دو طرف سیلی زد
چانه ام تا ته ابروم شدیداً زخم است

چند روزیست که بابا نشده راه برم
در عوض هر سر زانوم شدیداً زخم است

بعد تو رحم نکردند به ما یک لحظه
صورت این همه خانوم شدیداً زخم است

خوب شد عمه به فریاد من آمد بابا…
دلت از حرف دو پهلوم شدیداً زخم است

وای بابا چه شده آن همه دندانت کو؟؟
لبت از چوب بده شوم شدیداً زخم است

سید محمد هاشمی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت رقیه(س)شهادت -( باید این دشمن بداند کیستم من کیستم ) * قاسم نعمتی

2208
7

حضرت رقیه(س)شهادت  -( باید این دشمن بداند کیستم من کیستم ) باید این دشمن بداند کیستم من کیستم
ثانی زهرا منم

شام را ویران نسازم من رقیه نیستم
ثانی زهرا منم

شاعر : قاسم نعمتی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( من پیام دین و درس مذهبم ) * محمود قاسمی

1429

حضرت رقیه(س)شهادت  -( من پیام دین و درس مذهبم ) بچه ها منم نشان اقتدار
روسر دخترها تاج افتخار

من پیام دین و درس مذهبم
یادگار فاطمه و زینبم

اونیکه با منه با حجب و حیاست
با حجابش بنده ی خوب خداست

خیابون از چشم نامحرم پره
حافظ گل، تو خیابون چادره

ای برای حضرت زهرا کنیز
دخترِ با حیا دختر عزیز

میخونی شعر حیا رو بیت بیت
با حجاب خود برای اهل بیت

میدونید من رو سر کیا بودم؟
زینت کیا بودم؟ کجا بودم ؟

باید این حرف من و با زر نوشت
من بودم رو سر گلهای بهشت

تار و پود من پر از خاطره هاس
یکی از خاطره هام از کربلاس

میخوام امروز براتون قصه بگم
قصه از یه دل پر غصه بگم

یه روزی بودم سر سه ساله ای
نازنین شبیه برگ لاله ای

هر زمانی که من و سرش میکرد
باب

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت رقیه(س)شهادت -( بین سرها بین این نیزار بازی می کنم ) * مهدی رحیمی زمستان

1029
4

حضرت رقیه(س)شهادت  -( بین سرها بین این نیزار بازی می کنم ) تا نفهمد هیچکس ناچار بازی می کنم
بین سرها بین این نیزار بازی می کنم

تا نبینم بیشتر شرمندگی عمه را
روزها با بچه ها بسیار بازی می کنم

بیشتر شرمندۀ چشم ربابم ای پدر
به خدا با بچه ها هر بار بازی می کنم

خواب را تا پر دهم از چشم هایم با خودم
تا سحر تا موقع دیدار بازی می کنم

درد دارم مثل زهرا مادرت اما همه
معتقد هستند با دیوار بازی می کنم

هی لگد خوردم در یک خانه از مردی بزرگ
تا به او گفتم که با مسمار بازی می کنم

زخم گوشم را همه فهمیده اند اما کسی
شک نکرده که چرا با خار بازی می کنم

شاعر : مهدی رحیمی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

حضرت رقیه(س)شهادت -( چشمم از بس ضعیف و کم سو شد ) * مظاهر کثیری نژاد

857

حضرت رقیه(س)شهادت  -( چشمم از بس ضعیف و کم سو شد ) بوسه از روی ماه میگیرم
زیر نورش پناه میگیرم

چشمم از بس ضعیف و کم سو شد
راه را اشتباه میگیرم

آنقَدَر گریه کرده ام انگار
آب از عمق چاه میگیرم

دگرم نای راه رفتن نیست
تاولم را گواه میگیرم

پوزخند سنان و حرمله را
حمل بر یک مزاح میگیرم

همه من را نگاه می کردند
من که خیلی نگاه میگیرم

تا شکایت کنم به بابایم
جانب قتلگاه میگیرم

لاله ی گوش من که پاره شده
چقَدَر مثل گوشواره شده

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را ) *

729
1

حضرت رقیه(س)شهادت  -( کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را ) بیا ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را
بیا ای بی کفن امشب کفن کن دختر خود را

ببین یار تماشایی، تماشایی است قد من
کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را

تن من با لب تو هر دو مانند حجر باشد
بیا ای کعبه ی نیلی ببر نیلوفر خود را

تو دیدی عمه را از طشت اما چشم خود بستی
نی ام من عمه وا کن ای پدر چشم تر خود را

به مثل مادرت زهرا دگر چشمم نمی بیند
ببین رخسار طفل و کن تجسم مادر خود را

کنون که آمدی امشب بگو با من عمویم کو
چرا همره نیاوردی امیر لشگر خود را

کدامین بی حیا بر گیسوی تو چنگ زد بابا
پریشان مویی و بنگر،پریشان خواهر خود را

محمود اسدی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت رقیه(س)شهادت -( در جزء نه در سطح کلان است رقیه ) * مهدی رحیمی زمستان

918

حضرت رقیه(س)شهادت  -( در جزء نه در سطح کلان است رقیه ) وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از منظر من جان جهان است رقیه

مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء نه در سطح کلان است رقیه

مانند علی اکبر و مانند اباالفضل
در کرببلا یک جریان است رقیه

زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست
نسبت به اباالفضل همان است رقیه

وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش
من معتقدم گنج نهان است رقیه

مانند حسین بن علی بر تن آدم
جسم است اگر سوریه ، جان است رقیه

آنجا که عمو آمده با مشک لب رود
عکس وسط آب روان است رقیه

من باورم این است که از خلقت عالم
مقصود حسین است و بهانه ست رقیه

رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر
ای وای که گوشش به اذان است رقیه

در مجلس تنهایی جسم علی اکبر
با روضه ی سر مر

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت رقیه(س)شهادت -( پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من ) * حسن لطفی

2106
1

حضرت رقیه(س)شهادت  -( پریشان کردنش با تو   پشیمان کردنش با من ) پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من
پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من

اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم
اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من

به نیزه آیه خواندن با تو و تفسیر با زینب
به محمل خطبه‌ها با عمه طوفان کردنش با من

همین‌ که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم
خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من

به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم
اگر می‌خندد آن نامرد‌ گریان کردنش با من

من از این شهر و این ویران زیارتگاه می‌سازم
مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من

پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد
به جایِ من بگو با او که جبران کردنش با من

شنیدم که سراغت را رباب از

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد