قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس

در بر من اى عمو مرگ از عسل شيرين‏تر است *

1525
1

در بر من اى عمو مرگ از عسل شيرين‏تر است در بر من اى عمو مرگ از عسل شيرين‏تر است
قاسم از شوق لقاء بى ‏تاب و شوريده سر است
رخصت ميدان بده، سيرم عمو زين زندگى
دل طريق ديگرى، جويد براى بندگى
مى‏روم رخسار خود با خون تن زيبا كنم
عاشقان را در جهان با كار خود رسوا كنم
بهر قربانى شدن آيم به پاى خويشتن
يادگار مجتبى جز اين نشايد زيستن
هل من موحّدٍ يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيثِ يرجواللَّه فى اغاثتنا؟ هل من معينٍ يرجوماعنداللَّه فى اغاثتنا؟
آيا كسى هست اهل بيت پيغمبر را حمايت كند، آيا با ياورى هست، فريادرسى هست؟ آيا بين شما خدا ترسى پيدا مى‏ شود ما را كمك كند؟
زنهاى حرم از سوز اين جملات و غربت و مظلوميت حسين صداى گريه‏ شان بلند شد. امام سجاد است

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

على اكبر مجتبى *

1183

على اكبر مجتبى على اكبر مجتبى
قاسم عزيز مجتبى
اى يادگار مجتبى
قاسم عزيز مجتبى
آئينه‏دار مجتبى
قاسم عزيز مجتبى
اى ذوالفقار مجتبى
قاسم عزيز مجتبى
بنما روا حاجات ما
قاسم عزيز مجتبى
قاسمت در زير سمّ اسبها رفته بخواب اى عزيز بوتراب
مژده دارم پاى كوتاهم گذشته از ركاب اى عزيز بوتراب
افتادم از پشت فرس
عمو به فريادم برس

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

يتيمم مجتبى منم ، عمو جان عمو جان *

1236

يتيمم مجتبى منم ، عمو جان عمو جان يتيمم مجتبى منم ، عمو جان عمو جان
براه دين فدا منم ، عمو جان عمو جان
صد پاره گشته پيكرم ، عمو جان عمو جان
مشتقا روى دلبرم ، عمو جان عمو جان
رفته ز كف توان من ، عمو جان عمو جان
شكسته استخوان من ، عمو جان عمو جان
عمرم به پايان آمده ، عمو جان عمو جان
هنگام هجران آمده ، عمو جان عمو جان
بيا عمو كنار من ، عمو جان عمو جان
خزان شد بهار من ، عمو جان عمو جان
بزير سُم مركبم ، عمو جان عمو جان
جانم رسيد بر لبم ، عمو جان عمو جان
زهرا نشسته در برم ، عمو جان عمو جان
شويد ز لب خون سرم ، عمو جان عمو جان
من سوى بابا مى ‏روم ، عمو جان عمو جان
همراه زهرا مى ‏روم ، عمو جان عمو جان
مشتاق روى اكبرم ، عمو جان عمو جان

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ز خيمه مى ‏روم -سوى عمو دگر *

1262
1

ز خيمه مى ‏روم -سوى عمو دگر از خيمه مى ‏روم -سوى عمو دگر(2)
دستم جدا شده -شد موسم سفر(2)
نگر عمو حسين ع- افتادم از فرس(2)
سويم بيا دگر )شد آخرين نفس((2)
سرو چمن منم، خونين بدن منم، جان حسن )ع( منم
]جانم عمو حسين )ع( (2)[(3)
)بر خاك عشق تو افتاده‏ام ز پا((2)
به ياى‏م عمو )رو سوى من بيا((2)
فرق سرم شكست، رويم به خون نشست،خون چشم من ببست
]جانم عمو حسين )ع( (2)[(3)
اَحلى من العسل )باشد شهادتم((2)
غرق به خون شدم )بنگر ارادتم((2)
مست ولايتم، وصل تو حاجتم، ذكرت عبادتم
]جانم عمو حسين )ع( (2)[(3)

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی محلاتی

اشعار واحد سنگین حضرت قاسم ابن الحسن (ع) -( نمی خوام ببینم، کسی رو نداری ) * علی محلاتی

58

اشعار واحد سنگین حضرت قاسم ابن الحسن (ع) -( نمی خوام ببینم، کسی رو نداری ) نمی خوام ببینم، کسی رو نداری
نگاهت به خیمه ست، عمو بیقراری
منم قاسم تو، همون که دلیره
می خواد نذر چشمات، بجنگه بمیره
عموی غریبم(4)
چه شیرینه مردن، عسل تلخه پیشش
کسی که تو باشی، عمو جون امیرش
فدای تو میشم عالم بدونه
هر اسمی که با توست، همیشه می مونه
عموی غریبم(4)

کنارم نشستی، دو چشمت بهاری
به یاد داداشت، حسین ناله داری
آخه تو مدینه، میگن تا رسیدی
دونه دونه تیر از، تابوتش کشیدی
عموی غریبم(4)

شاعر : علی محلاتی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 17:21
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

اشعار حضرت قاسم (ع) -( یتیم این چمنی و غریب تر ز منی ) * رضا حمامی آرانی

41

اشعار حضرت قاسم (ع) -( یتیم این چمنی و غریب تر ز منی ) یتیم این چمنی و غریب تر ز منی
فدای موی بلندت که زینت چمنی
چراغ خیمه ی مادر ز تو فروزان بود
که یادگار وجود برادرم حسنی
بجاست لب نگشاید قلم به گفتن تو
شود به لجه ی خون بسته گر چنین دهنی
عجب که دست کسی نیست چارهی دردت
بگو بگو چه کنم تا تو دست و پا نزنی
کشم به قامت سروت قبای اشکم را
که بر تن تو نمانده ز نیزه پیرهنی
سخن بگو که عمو گفتن تو شیرین است
صدا بزن که برایم هنوز خوش سخنی
کفن ز خاک بپوشی مگر که میدانی
که مادر تو ندارد برای تو کفنی
نشان نعل سُم اسبها به سینه ی توست
ندیده ام ز تنت پر نشانه تر بدنی
شکنج گیسوی خود را به خون خود زده ای
که تا تمامی هست مرا به هم شکنی
مرا نمانده توان تا که دل ز تو

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت قاسم(ای که جسمم را به بر با چشم تر داری عمو) *

1270
1

شعر شهادت حضرت قاسم(ای که جسمم را به بر با چشم تر داری عمو) ای که جسمم را به بر با چشم تر داری عمو
با یتیمان التفاتی بیشتر داری عمو
بوسه ای بر من بده با طعم احلی من عسل
ای که حتی تشنه لب شهد شکر داری عمو
من که هستم نیمی از سهم حسن در کربلا
سفره داری مرا مد نظر داری عمو
قد کشیدم تا که همقد علی اکبر شوم
م مخور بعد از علی اکبر پسر داری عمو
با تماشای تن صد پاره ام در پیش رو
صحنه ی طشت پر از پاره جگر داری عمو
دشت را بوی کریمی حسن پر کرده است
زیر سم اسب ها از من اثر داری عمو
گو به نجمه مادرم از کربلا تا شهر شام
در کنار محملت قرص قمر داری عمو
شاعر:جواد حیدری

  • چهارشنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشهادت حضرت قاسم(آب از سرش گذشت و به دریای خواب رفت) *

1099

شعرشهادت حضرت قاسم(آب از سرش گذشت و به دریای خواب رفت) آب از سرش گذشت و به دریای خواب رفت
شیرین تر از عسل شد و در جام ناب رفت
نجمه دوباره غصّه ی زخم جگر گرفت
از سینه اش چکیده ی داغی مذاب رفت
با جلوه ای شبیه حسن، یوسف بهشت
نعلین خود نبسته ولی با شتاب رفت
در آسمان طنین صدای فرشته ها
تا کوچه های غمزده ی اضطراب رفت
مژده به قلب نجمه و زینب دهد صبا
پایش به سوی پنجره های رکاب رفت
از نعل های تازه ی بوسه گرفته اش
تا خیمه ها شمیم حضور گلاب رفت
برخیز و در جماعت مغرب ستاره باش
با رفتنت ز شهر بلا آفتاب رفت
شاعر:علی اشتری

  • چهارشنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت قاسم(من گل باغ محمد قمر فاطمه ام) *

6995
13

شعر مدح حضرت قاسم(من گل باغ محمد قمر فاطمه ام) من گل باغ محمد قمر فاطمه ام
سيزده ساله يتيمم پسر فاطمه ام
سرو خونين بدنم - قاسم ابن الحسنم
سپرم سينه خونين زرهم پيرهنم
آبم از خون گلو خاک بيابان کفنم
سرو خونين بدنم -قاسم ابن الحسنم
تن صد پاره ي من باغ گل ياس علي است
بازوي کوچک من بازوي عباس علي است
سرو خونين بدنم - قاسم ابن الحسنم
دوست دارم که سرم در ره قرآن شکند
استخوان تنم از سم ستوران شکند
سرو خونين بدنم -قاسم ابن الحسنم
دوست دارم که شود پيش دو چشم تر او
بدنم غرق به خون مثل علي اکبر او
سرو خونين بدنم - قاسم ابن الحسنم
شاعر:غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت قاسم(منم قاسم حسن را نور عينم) *

2063
1

شعر مدح حضرت قاسم(منم قاسم حسن را نور عينم) منم قاسم حسن را نور عينم
برادر زاده ي مولا حسينم
منم قاسم ز آل مصطفايم
فروغ ديدگان مجتبايم
اگر چه خسته جان و تشنه کامم
کجا من دست برادر از امامم
عمو ديگر بده اذن جهادم
که افتاده است شوري در نهادم
نمي خواهم دگر اين زندگاني
به امّيد شهادت سخت شادم
همي خواهم چو اکبر کشته گردم
چه مي شد مي رسيدم بر مرادم

  • چهارشنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت قاسم(منم قاسم حسن را نور عينم) *

1342

شعر مدح حضرت قاسم(منم قاسم حسن را نور عينم) منم قاسم حسن را نور عينم
برادر زاده ي مولا حسينم
منم قاسم ز آل مصطفايم
فروغ ديدگان مجتبايم
اگر چه خسته جان و تشنه کامم
کجا من دست برادر از امامم
عمو ديگر بده اذن جهادم
که افتاده است شوري در نهادم
نمي خواهم دگر اين زندگاني
به امّيد شهادت سخت شادم
همي خواهم چو اکبر کشته گردم
چه مي شد مي رسيدم بر مرادم

  • چهارشنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 میلاد  قبایی

سبک زمینه شهادت حضرت قاسم -( عمو جونم ببین مست خیرالعمل شدم ) * میلاد قبایی

3502
1

سبک زمینه شهادت حضرت قاسم -( عمو جونم ببین مست خیرالعمل شدم ) عمو جونم ببین
مست خیرالعمل شدم
(مثل شیر جمل شدم)
به مجتبی بدل شدم
عمو جونم ببین
(که تو فکر شهادتم)
فقط همینه حاجتم
نگو که کم سعادتم
وای(علی اکبر رفت،قاسمت مونده
غم غربت رو،از چشات خونده)
من بی معطلی،با ذکر یا علی
(میرم تا جون بدم،برا ولی)

جانم عمو حسین۳
********
نوه ی حیدرم
(حامی خیمه های تو
سرباز با وفای تو
جون میدم زیر پای تو)
(جوونی مو میدم
اینجا واست عمو جونم
بی تو زنده نمیمونم
دردو بلاهات به جونم
(وای،نمیزارم تا،بمونی تنها
پای عشق تو،میکنم غوغا)
(ای امید من،ای پناه من)
(مقتلم میشه،حجله گاه من)
(میرم که جون بدم،اینجا برابرت
غصه نخور عمو،فدا سرت)

جانم عمو حسین۳
********
عمو جونم بیا
برس ب

  • جمعه
  • 11
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 08:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( مه انجمن یتیم حسن از تبار زهرایم) *

1455

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   مه انجمن یتیم حسن از تبار زهرایم) مه انجمن یتیم حسن از تبار زهرایم
به حسین قسم توی این حرم یادگار زهر ایم
به مجتبا پسرم
به مرتضا جگرم
به وقت جون دادنم
زهرا اومد به برم
عمو حسین جانم
جای مجتبا توی کربلا می دهم تو را یاری
غم مخور عمو بین این عدو تو هنوز پسر داری
عزیز مادرتم
امید خوا هرتم
ببین که من شبیه
علی اکبرتم
عمو حسین جانم

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا) *

1201
-1

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا) اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا
صدای بابام می رسه عزیز بابا بیا
یه نامه آوردن که خط بابامه
بعدِ علی اکبر جونم رو لبهامه
شبیه بارون می مونه لطافت گریه تو
دلم رو آتیش میزنه نجابت گریه تو
چه جوری آروم بگیرم تو ماتم شادی تو
می مونه داغت به دلم تو روز دامادی تو
تو سفره ی عقدت،فرشته پر پر زد
باباتو دیدم که،به خیمه ها سر زد
وقتی دلتنگ می شدم برای بابای تو
نگام و می دوختم فقط به قد و بالای تو
اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا
صدای بابام می رسه عزیز بابا بیا
یه نامه آوردن که خط بابامه
بعدِ علی اکبر جونم رو لبهامه
مگه نمی بینی عمو چشام چه جوری می باره
نگو پس از اینهمه سال نازم خریدار نداره
حتی سر سفره

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( یادگار مجتبی ) *

1695
1

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   یادگار مجتبی ) یادگار مجتبی
ای مجتبای کربلا
افتاده ای روی خاک
سر تا به پا پا تا سرت
گلهای سرخ پیکرت
پر گشته از بوی خاک
از نعل این اسبان
چرا خون می چکد ای نازنین
ای آسمانی تر چرا
پا می کشی روی زمین
بنگر چه آورده غمتو بر سرم
آتش روان گشته ز چشمای ترم
ابن الحسین وای وای

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( نمی دونم مادرم تو دلش چه حالیه) *

1390
0

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   نمی دونم مادرم تو دلش چه حالیه) نمی دونم مادرم تو دلش چه حالیه
ولی ای فاطمه جون جای بابام خالیه
خیلی دوست داشت که یه روز منو دلشاد ببینه
تو باشی عروسشون من و داماد ببینه
دو تا مرغ عشق غمگین سراشون رو شونه ی هم ِ
به خدا تا زنده هستم نمیذارم ببینی غم
توی دنیای پر از غم زیر این خیمه ی ماتم
بده دستاتو به دستم زینب و دعا کنیم
اگر از من دیده بستی اگه تنهایی نشستی
بیا با تموم هستی به حسین وفا کنیم
نمی تونم که بمونم باید از تو دل بگیرم
عمو تنها و غریبه دارم از غصه می میرم
اما حیفه چشمات که بباره،دل که طاقت نمی یاره
دلمو آتیش زده، اون نگاه سرد تو
من دیگه کنیزتم می میرم با درد تو
می ریزم دونه دونه، اشکامو به پای تو
دل نا قابلمو می کنم

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( عمو منم جان نثار تو) *

1167
1

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(  عمو منم جان نثار تو) عمو منم جان نثار تو
فدایی بی قرار تو حسین واآآآآ
بیا بر سر من به جای بابایم
عمو جان رسیده عسل به لبهایم
گلی ز گلزار کوثرم
شاگرد عباس حیدرم
فدای تو دلبرم
عمو جانم حسین
عمو به بالین من بیا
جان میدهم زیر دست و پا
حسین وآ آ آ
بیا ای امیدم به جست و جوی من
ببین که عدویت گرفته موی من
ز خون دل می کنم وضو
یتیمم و دارم آرزو دارم
بیا کنارم من عمو
چراغ عمرم شده خموش
فتاده ام دیگر از خروش
ز حال دل من مگو تو با زینب
شکست استخوانم زیر سم اسبان
ز نیزه این ستمگران
گلم ولی گشته ام خزان
نمانده از من نشان
عمو جانم حسین

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( َمونت برادرت عمو داره میره ز دست) *

2241

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   َمونت برادرت عمو داره میره ز دست) اَمونت برادرت عمو داره میره ز دست
آیینه ی دلتنگیات با سنگ کوفیا شکست
دیگه نفس توی سینم بالا نمیاد
صدای قلبم به گوش صحرا نمیاد
مشامم رو گر چه عطر خون پر نموده
ولی بویی غیر بوی بابا نمیاد
عمو جان 4
تا تن اکبرت توی خیمه ی کشته ها اومد
به یاد من مدینه و صحبتای بابا اومد
مسافر کربلائی عالمینی
یه روز میاد که عموت بی یاور می مونه
یادت باشه تو بلا گردون حسینی
عمو جان 4
روزی که راز خلقت دنیا نوشته اند
گل را به نام بلبل شیدا نوشته اند
پروانه را فدائی شمع و به بال و پر
اسرار عشق و با قلم لا نوشته اند
راز و نیاز عاشق و معشوق طور و راه
صبح ازل به سینه ی سینا نوشته اند
لیلی ندارد ارچه ز مجنون خبر ولی
شرح غم

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( ای عمو جان وا کن از راه محبت نظرت) *

1254

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   ای عمو جان وا کن از راه محبت نظرت) ای عمو جان وا کن از راه محبت نظرت
آمدم تا بکشمی دست نوازش به سرم
پدرت باب یتیمان و تو او را پسری
پدری کن به من ِ خسته که من بی پدرم
مادر اکبر ِ خود دیدی و گفتی تکبیر
اذن جنگم بده تا آنگه بببینی هنرم
اکبرت رفت و به من شده دل خویش و رسید
من عقب مانده ام از قافله کلاً سپرم
عمو جانم حسین 2
ز خیمه می رود آرام، به جان آهسته آهسته
زند بوسه به پایش آسمان آهسته آهسته
برای بدرقه زینب ز دیده اشک می ریزد
ولی او می رود دامن کشان آهسته آهسته
رجز می خواند و گوید منم قاسم گل زهرا
اگر چه گشته ام از غم خزان آهسته آهسته
عمو جانم حسین 2

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( عمو جان مرگ در کامم عسل شد) *

1841
3

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   عمو جان مرگ در کامم عسل شد) عمو جان مرگ در کامم عسل شد
چه شیرین آرزو هایم عمل شد
عمو جان زیر سم اسبهایم
تنم فرسوده شد بنما رهایم
عمو جان استخوان هایم شکسته
که بند از بند من اینک گسسته
عمو جان سو ی قاسم یک نظر کن
کنون عباس و زینب را خبر کن
عمو جان قاسم عهدش را وفا کرد
سر و جان را به راه تو فدا کرد
عمو جان این وداع آخرین است
کلام آخرین من همین است
که من رفتم خداحافظ عمو جان
ز دنیا می روم با کام عطشان

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( لاله باغ حسنم قاسم) *

11289
51

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   لاله باغ حسنم قاسم) لاله باغ حسنم قاسم
دسته گل یاسمنم قاسم
عمو فدای تن مجروحت
پَرَد غریبانه ز تن روحت
منم منم به موج خون نوحت
به غربتت گریه کنم قاسم
لاله باغ حسنم قاسم
دسته گل یاسمنم قاسم
دسته گل پرپر عاشورا
نقش زمین گشته در این صحرا
پر زده سوی مادرم زهرا
بلبل شیرین سخنم قاسم
لاله باغ حسنم قاسم
دسته گل یاسمنم قاسم
زخم تو با اشک بصر شویم
بلکه نگاهی فکنی سویم
گریه کنان جای حسن گویم
شهید خونین بدنم قاسم
لاله باغ حسنم قاسم
دسته گل یاسمنم قاسم
تو نور چشم تر من بودی
به موج خون یاور من بودی
مثل علی اکبر من بودی
از تو چسان دل بکنم قاسم
لاله باغ حسنم قاسم
دسته گل یاسمنم قاسم
یاری من در این تهاجم کن
لب بگشا دمی تکلم کن
جای

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( تســـــلیت، تسلیت، ای بنی هاشم 2) *

1654
4

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   تســـــلیت، تسلیت، ای بنی هاشم 2) تســـــلیت، تسلیت، ای بنی هاشم 2
کُشته شد، کشــــته شد حضرت قاسم
در حرم با روی خونین قرص ماه آمد
لالۀ ســـــــــــرخ حسن از قتلگاه آمد
ر کنـــــــــار پیکرش، مولا به آه آمد
یـــــــــادرگار مجتبی، حضرت قاسم
بــــــــوی گُل می آید از پیراهن قاسم
موج خـون جاری شده از دامنِ قاسم
زیــــــــــر سُمّ مرکبان مانده تنِ قاسم
یـــــــــــادگار مجتبی، حضرت قاسم
کــــــربلا را داده از خون آبرو قاسم
دست و پا زد بر سر دست عمو قاسم
داشت در دل کشته گشتن آرزو قاسم
شیر میـــــــــدان نبرد حضرت قاسم
یــــــــــــا امام مجتبی در کربلا بنگر
قاسمت خوابیــــده در نزد علی اکبر
بـــــوده است آن فدای مکتب و رهبر
کُشتۀ

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( ای عــــــــــــمو جـــانم، ای عمو جانم) *

4584
12

شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن(   ای عــــــــــــمو جـــانم، ای عمو جانم) ای عــــــــــــمو جـــانم، ای عمو جانم
ای عمو جان، مند فدای دین و قرآنم
شد فـــــــــــــدای تـو، جسم و جان من
پــــــــــر ز خون گردید، دیدگان من
تـــــــــــــــوتیا گشـــــته، استخوان من
زیر سُـــــــم اسب کین آمد بلب جانم
روی من از خون، سرخ و گلگون شد
موی من رنـگین، از گل و خون شد
روحـــــم از پیکر، رفـت و بیرون شد
منتظر بر دیـــــدنت، با چشم گریانم
جــــــــــــــــــان من آخر، شد فدای تو
شد زخــــــــــونم سرخ، کربلای تو
قــــــــــــــــلب من سوزد، از برای تو
تو غریب و مــــن یتیم ای عموجان
رفتــــــــــــــــم از دنیا، مادر ای مادر
من شدم قـــــــــــربان، در ره داور
مـــــــــــــی ر

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در مقام قاسم ابن الحسن(بدر تمام است و جز این نیستش مثل) *

1122

شعری در مقام قاسم ابن الحسن(بدر تمام است و جز این نیستش مثل) بدر تمام است و جز این نیستش مثل
در وصف قامتش شده خم قامت غزل
شه پر گرفتم تا که چونین باوقار گفت
مرگ به راه عشق، چو احلا من العسل
از چاله برون شــدم ، شـدم در دل چاه
جز رب نبود کسی مرا پشت و پناه
زین رو همه دم بخوانم اینگونه چه خوش
لا حـــــــول و لا قــــوّه الا بــالله
مـــــرا مســــت پــیــــمبـــر آفــــــریدند
غبــــار درب حیـــــــــــــــدر آفــریدند
چـــو حــــب آل طاها در دلــــــــم بــــود
مــــــــرا فـــــــرزند مــــــادر آفــــریدند
اذ کـــار علــی دو بـال قـقـنوس من است
در لـــیــلـه ی تار ، نور فـــانوس من است
چـــو نام علــی سلسلـــه ی شـعرم شد
جاهل تو بدان که شعر ، ناموس من

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن( چو اعدا دیدم قاسم را که اندر تن کفن دارد) *

1113

شعر مدح و مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن(   چو اعدا دیدم قاسم را که اندر تن کفن دارد) چو اعدا دیدم قاسم را که اندر تن کفن دارد
همه گفت از ره تحسین عجب وجه الحسن دارد
رخش چون پرتو افکن شد در آن وادی فلک گفتا
خوشا حال زمین را کو مهی در پیرن دارد
لبش افسرده همچون گل ز سوز تشنگی اما
تو گوئی چشمة کوثر در این شیرین دهن دارد
چو بلبل شورانگیزد در آواز رجز خوانی
بشوق نوگلی کو در میان آن چمن دارد
کشیده تیغ خون افشان ز ابرو در صف هیجا
تو گوئی ذوالفقار اندر کف خود بوالحسن دارد
چنان آشوب افکند اندر آن صحرا زخونریزی
پس از حیدر نه در خاطر دگر چرخ کهن دارد
چه بی انصاف بودی آن جفا جویان آهن دل
چه جای نیزه و خنجر در آن سیمین بدن دارد
زهر سو لشگر عدوان هجوم آور در آن ظلمت
بصید شاهبازی جمله کز زاغ

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت قاسم ابن الحسن(دل ها همه اسير تو از حال رفته اند) *

970

غزل حضرت قاسم ابن الحسن(دل ها همه اسير تو از حال رفته اند) دل ها همه اسير تو از حال رفته اند
چشمان بي نظير تو از حال رفته اند
آن زلف های مشكي ميراثِ مجتبي.
در خواب دلپذیرِ تو از حال رفته اند
اين آيه هاي تازه ي اكملت دينكم...
در اولين غدير تو از حال رفته اند
روی لبت نشان عمو نیست!... بوسه ها
در داغي كوير تو از حال رفته اند
از حسرت فراق تو اي شاخه ي جوان
هم رزم هاي پير تو از حال رفته اند
اي ماه بي غروب حسن! كم نبوده اند.
آنان كه در مسير تو از حال رفته اند
احسنت بر تو باد كه بسيار دشمنان
با نيزه ها و تير تو از حال رفته اند
حالا كسي به چشم تو لبخند مي زند
چشمان سر به زير تو از حال رفته اند
شاعر:وحیده افضلی

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت قاسم(ع)(ای ماه من! که ماهی در خون شناوری) *

1090
1

مرثیه حضرت قاسم(ع)(ای ماه من! که ماهی در خون شناوری) ای ماه من! که ماهی در خون شناوری
در موج خون، چقدر شبیه پیمبری
با جسم چاک چاک تو شد امر، مشتبه
تو قاسمی، عزیز دلم، یا که اکبری؟
اینقدر پیش چشم عمو دست و پا مزن
جان می‌دهی و جان من از دست، می‌بری
من بر توام به جای پدر، تو برای من
جای علی اکبر و جای برادری
مشکل‌گشای من شده بازوی کوچکت
انگار می‌کنم که تو عباس دیگری
عمو شود فدات که طاقت نداشتی
بر غربت عمو بنشینی و بنگری
شرح غم من و تو، همین مصرع است و بس
من باغبان پیرم و تو یاس پرپری
امروز، روز غربت آل پیمبر است
نبْوَد روا، مرا بگذاری و بگذری
خواهی بپایْخیزی، از این دست و پا زدن
گویی هنوز، بر من مظلومه یاوری
«میثم» از این شرارۀ جانْسوز و سوزِ دل
مر

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(باز هم ای قلم ز من بنویس) *

1120

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(باز هم ای قلم ز من بنویس) باز هم ای قلم ز من بنویس
از شهیدان بی کفن بنویس
نافه شو تا که اصلیت یابی
باز از آهوی خُتن بنویس
جای قاسم به روی صفحه ی دل
سیزده شیر صف شکن بنویس
بعد از آنکه به رنگ سبز شدی
عشق یا سیّدی حسن بنویس
ذکر شور آفرین نعم الامیر
بر روی صفحه های تن بنویس
یا که با دست خطّ درهم نغل
نام ارباب بر بدن بنویس
من تمامم حسینیه شده است
وقف زهرای مرضیه شده است
آه جانسوز در عزا بکشید
سیزده بار کربلا بکشید
تا عمو اذن رفتنم بدهد
سیزده دست التجا بکشید
ببرید اسم اعظم زهرا
سیزده دفعه مجتبی بکشید
عوض قتلگاه خونیِ من
سیزده بار کوچه را بکشید
حجله ای رنگ خون درست کنید
بر کف دست من حنا بکشید
بر روی کاغذ شن و ماسه
سیزده مرتبه

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر قاسم بن الحسن(آب از سرش گذشت و به دریای خواب رفت) *

1389
1

شعر قاسم بن الحسن(آب از سرش گذشت و به دریای خواب رفت) آب از سرش گذشت و به دریای خواب رفت
شیرین تر از عسل شد و در جام ناب رفت
نجمه دوباره غصّه ی زخم جگر گرفت
از سینه اش چکیده ی داغی مذاب رفت
با جلوه ای شبیه حسن، یوسف بهشت
نعلین خود نبسته ولی با شتاب رفت
در آسمان طنین صدای فرشته ها
تا کوچه های غمزده ی اضطراب رفت
مژده به قلب نجمه و زینب دهد صبا
پایش به سوی پنجره های رکاب رفت
از نعل های تازه ی بوسه گرفته اش
تا خیمه ها شمیم حضور گلاب رفت
برخیز و در جماعت مغرب ستاره باش
با رفتنت ز شهر بلا آفتاب رفت
شاعر:علی اشتری

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت قاسم بن الحسن(آنکه به چشم تو غزل ریخته) *

1173

شعر حضرت قاسم بن الحسن(آنکه به چشم تو غزل ریخته) آنکه به چشم تو غزل ریخته
شوق ابد شور ازل ریخته
ازرق شامی شده حیران تو
قلبش از این طرز جدل ریخته
از دهن نیزه به تأیید تو
حی علی خیرالعمل ریخته
آمده تا خوب ببوسد عمو
از دهنت بسکه عسل ریخته
قامت عباسی تو بعد رزم
اشک ز چشمان اجل ریخته
پای تو بر روی زمین مانده باز
هر چه تنت را به بغل ریخته
شاعر:سید محمد جوادی

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد