چند قدم جلوم راه برو
تا قد و بالاتو ببینم یه دل سیر
میری و پر از دلهره ام
جون داره میده به خدا این پدر پیر
داری میری و خواهرات
پر از اضطرابن همه
یه کم سمت خیمه برو
بی پشت و پناهن همه
می باره مثه ابر
اشکام پشت سرت
می ترسم که بشه
زخمی بال و پرت
ارحم غربتنا ...
با هزار مصیبت ببین
تا که صداتو شنیدم اومدم اینجا
اکبرم پاشو و ببین
اومده بالای سرت حضرت زهرا
زمین خوردی و خیمه ها
عزاخونه شد اکبرم
شده زخمِ پهلوی تو
مثه پهلوی مادرم
مثل بال و پرت
زخمی ام پسرم
خیلی از غم تو
می سوزه جگرم
ارحم غربتنا ...
مثل لاله پرپر شدی
تو همه ی دشت می بینم بدنت رو
ای گل اربا اربا شدی
روی عبا می رسونم خیمه تنت رو
رمق رفته ا
- شنبه
- 24
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور