شب عاشورا
شب آخر شد و چشمان حرم گریان است
سینه ی کرببلا از تب غم سوزان است
امشب آرامش قبل از سحرِ طوفان است
آسمان در دل این صاعقه سرگردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
خیمه ها غرق مناجات و دعای سحرند
همه آماده ی وصل و همه فکر سفرند
همه لبریز شهادت همه مرد خطرند
قلب تاریخ از این زمزمه ها لرزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
ترس افتاده به جان و دل دشمن امشب
غیر وحشت چه شود حاصل دشمن امشب
اشک مظلوم شود قاتل دشمن امشب
شب احرام حسین است و شب پیمان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
پسر فاطمه دیده است پریشان ها را
جمع کرده ز روی خاک مغیلان ها را
بین تاریکی شب خار بیابان ها را
چه کند راه فرار همه ی طفلان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
پاسبان حرم عباس یل بی بدل است
صوت قرآن علی اکبر عجب بی مثل است
یک طرف قاسم و عبداله و بحث عسل است
لای لایی رباب است که جان سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
این فرات است که بر سینه وسر می کوبد
شور آب است که بر زخم جگر می کوبد
بغض مشک است که بر دیده ی تر می کوبد
قطره ای آب به اصغر به خدا درمان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
ناله ی کیست دل واقعه را لرزانده
خیمه را آتش تنهایی او سوزانده
روضه را پیش تر از حادثه گویا خوانده
زینب است این که غمش در دل غم پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
تیغ ها منتظر بوسه به دست سقا
نیزه ها در هوس پیکر ارباً اربا
تیر ها تشنه ی زخمی شدن خون خدا
کربلا از غم فردای خودش حیران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
ساربان در طمع غارت انگشترها
شمر در فکر رسیدن به مطاع سرها
حرمله منتظر داغِ دلِ مادرها
فکر خولی همه درگیر تنور و نان است...
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
__________
قتلگاه است که فردا پر خون خواهد شد
پسر فاطمه از اسب نگون خواهد شد
خیمه ها غارت و بی سقف و ستون خواهد شد
غربت کرببلا قصه ی بی پایان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
- شنبه
- 8
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 18:53
- نوشته شده توسط
- قاصد
ادامه مطلب