شب دهم محرم - شب عاشورا

می دهد از غم خبر حال خراب ذوالجناح

اضطراب افکنده بردل اضطراب ذوالجناح

عشق مجنون گشت در دشت و بیابان بلا

چرخ افتاد از نفس پیش شتاب ذوالجناح

محشرکبری به پا شد ازحرم تا قتلگاه

انقلابی شد عیان از انقلاب ذوالجناح

دشت را کرده پُر از نور خداوند مبین

آفتاب افتاده گویا از رکاب ذوالجناح

ازگلی پرپر شده آورده با خود او خبر

ازگل زهرا بود بوی گلاب ذوالجناح

آتشی افتاد در بین حرم با دیدنش

ملتهب شد قلبها از التهاب ذوالجناح

درحرم وقتی که آمد از سؤال اهلبیت

الظیمه الظیمه شد جواب ذوالجناح

چون نگاه او به حال زینب کبری فتاد

موج زد آشوب و غم در پیچ و تاب ذوالجناح

گریه های کودکان منتظر آتش فکند

بر وج

• چهارشنبه
• 21
• مهر
• 1395
• ساعت
• 07:05
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

می رسد صوت قرآن با نوایی بس سوزان
ناله های حسین جان
در خیمه ها به پا شور و نوایی شده است
اوضاع نینوا کرببلایی شده است
ارباب ارباب گل زهرا یاحسین 2
در خیمه ی سلطان ولایت حرفی نبود بجز شهادت
ذکر لب خواهر این سخن شد ای حسین من شوم فدایت
مولا مولا

قلب زینب بی تابه چشم بانو پر آبه
لحظه هاشون نایابه
گفتا برادرم ای همه ی حاصل من
از رفتنت نگو بی تو میشه خون دل من
مولا مولا ای همه ی هستی من 2
فردا چه به روز ما بیاید یارب چه کنم که صبح نیاید
این شمر سیه دل و حرامی از تن سر تو جدا نماید
مولا مولا

شاعر : وحید روشنی

دانلود سبک

• چهارشنبه
• 21
• مهر
• 1395
• ساعت
• 09:01
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

الوداع الوداع
جان تو جان کودکان حرم
بر روی نیزه ها ببینی سرم ۲

الوداع الوداع
ای همه ی حاصل من الوداع
سنگ صبور دل من الوداع ۲

__________________________________

@amirhoseinolfat

شاعر : امیر حسین الفت

دانلود سبک

• چهارشنبه
• 21
• مهر
• 1395
• ساعت
• 09:05
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

این شب آخریه که داداش به همراه توأم
تو جاده های بی کسی همسفر راه توأم
دلم گرفته این شب آخر به یاد بابا به یاد مادر
با گریه دست من رو/ گرفتی توی دستات
یه دنیا حرف داری تو/ حسینیه ی چشمات
داداش حسین مظلوم 4

خیمه های دور و برت گرم مناجات خداست
وعده ای که دادی داداش مجاورت با انبیاست
لبخند شوق رو لب زُهیره خنده و شوخی کار بریره
شوق شهادت قلب/ عاشقا رو پر کرده
آزادگی و عشقت/ حر تو رو حر کرده
داداش حسین مظلوم 4

این همه عشق و عاشقی برای خاطرخواهیه
یه قافله نور پشت تو تا آسمونا راهیه
رو لب قاسم عشق برادر شد شهادت از عسل شیرین تر
طفلای من سرمستن سر بذارن رو پاهات
جون دو تاشون نذر ستاره های چشمات
دادا

• چهارشنبه
• 21
• مهر
• 1395
• ساعت
• 09:11
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

امشب شب راز ونیاز آخرین است
شام تلاوتهای قرآن مبین است
در آنطرف جمعی به صرف باده مشغول
دراینطرف ذکر ودعای اهل دین است
شام وداع زینب وجانش حسین است
دیدار خواهر با برادر بس حزین است
آنسر که زینب گیرد امشب روی سینه
فردا جدا با خنجر شمر لعین است
امشب علی اصغر درون گاهواره
فردا دریده حنجرش با تیر کین است
ماه رخ اکبر چه تابان است امشب
فردا کشیده ابرخون برآن جبین است
امشب به جمع عاشقان قاسم درخشد
فردا برایش مرگ همچون انگبین است
امشب دفاع ازحرم شد کارعباس
در پاسداری تا سحر بر روی زین است
امشب بود دستان او برقبضه ی تیغ
فردا جدا از تن به ضرب تیغ کین است
امشب رقیه در حرم آرام خوابد
فردا دوان بین خیام آتش

• پنج شنبه
• 22
• مهر
• 1395
• ساعت
• 11:18
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

شب عاشورا

(زبان حال امام حسین سلام الله علیه)

امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند

یک دسته حق یک دسته باطل برگزیدند

در انتظار صبح فردا می خروشند

یک دسته جان یک دسته جانان می فروشند

یک دسته راه نار را در پیش دارند

یک دسته عشق یار را با خویش دارند

امشب حسینیون نمی گنجند در پوست

فردا بود معراجشان از دوست تا دوست

امشب بلاجویان عاشق در نمازند

فردا به نوک نیزه سرها سرفرازند

امشب دهد آل علی را پاس عباس

فردا کنند اهل حرم عباس عباس

امشب عدو دارد هراس از خشم عباس

فردا به میدان خون رود از چشم عباس

امشب شود از شرم سقا آب دریا

فردا شود از اشک او سیراب دریا

امشب شود وقف ولایت هست عباس

فردا جدا گ

• سه شنبه
• 14
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 06:42
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

روضه وداع امام حسین علیه السلام

داری میری ولی

دلم رو می بری

مگه نگفتی که

پناه خواهری...

برو داداش خدا نگهدارت

برو داداش دست علی یارت

برو به همراه علمدارت

خدانگهدار

«از زبان امام حسین سلام الله علیه »

خواهر جونم چقدر

شبیه مادری

دووم بیار تو که

دختر حیدری

تو دیگه بعد از این علمداری

برای بچه هام پرستاری

خوب می دونم طاقتشو داری

خدا نگهدار...

از زبان حضرت سکینه سلام الله علیها

بابا کجا میری

منم کبوترت

یه فکری کن برا

غربت دخترت

منو نزار میون این صحرا

نوازشم بکن کمی بابا

آخه دارم یتیم میشم حالا

خدا نگهدار...

از زبان امام حسین علیه السلام

آروم بگیر گلم

قربون گریه هات

نذار

• پنج شنبه
• 23
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 03:55
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

در عزای غریب کرببلا

رخت ماتم به پیکر زهراست

غم دلبر آتیش به دلها زده

سینه زنها،شب،شب عاشوراست

آقام آقام آقام آقام آقا

******

دل به یاد زینت دوش نبی

میخوره غصّه های پِی در پِی

امشبی در کنار اهل حرم

عصر فردا سرش به روی نی

آقام آقام آقام آقام آقا

******

امشبی مشغول نماز و دعا

صبح فردا مَحوِ شکوهِ جمال

امشبی درکنار خواهر خود

عصر فردا فتاده در گودال

آقام آقام آقام آقام آقا

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

• جمعه
• 24
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 07:17
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

امشب تو خیمه ، ابر بهارم
برای فردا ، دلشوره دارم
امشب کنارم ، تو و اباالفضل
فردا شب اینجا ، بی کس و یارم
خونه دلم از عالم و، بدجوری دلتنگ مدینه ام
کاشکی بمیرم امشب و ، فردا غم تو رو نبینم
امشب تا صبح ، زینب و غم ، زینب و درد ، زینب و زاری
فردا غروب تو قتلگاه ، حسین من تو سر نداری
واویلتا واویلتا واویلتا ازین زمونه 3

اصغر تو خیمه ، تشنه ی آبه
این موقع فردا ، دور از ربابه
میاد سر ما ، چیا حسین جان
فکرشم حتی ، برام عذابه
من التماست می کنم ، اینقد نزن حرف جدایی
موندن میون کوفیا ، بدون تو سخته خدایی
آره میخواد این روزگار ، تو بری و ما خونجگرشیم
نذار با شمر و حرمله ، یه اربعین ما هم سفرشیم
واویلتا

• چهارشنبه
• 29
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 11:33
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

روضه

میدونیم که این شبا سر به ما زدی اقا

اومدی تصلای قلب ما شدی اقا

جون عالم فدات پسر فاطمه

با خودت قلبم و میبری علقمه

همه جا کربلا همه جا نینوا

من ابالفضلیم به امید خدا

***********

ما یه عمره که هر روز بی قرار عباسیم

غیر حضرت عباس هیچ کسی رو نمیشناسیم

بی قراریم و امروز اخرین امید ماس

زندگیمون و میدیم پای حضرت عباس

با همین روضه ها به خدا میرسم

من ابالفضلیم به امید خدا

***********

درمون همه دردا روضه های اقامه

روضه لب خشکش روضه امان نامه

روضه جیگر سوز مادر علی اصغر

روضه تمنای اون همه زن و دختر

وقتی که بدون دست از روی فرس افتاد

روضه حرم وقتی ساقی از نفس افتاد

سر ماه حسین میو

• دوشنبه
• 3
• مهر
• 1396
• ساعت
• 08:25
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

به خیمه قحط اب است همه دل ها کباب است
علی اصغر به دامان رباب است
عطش بالا گرفته دل سقا گرفته
که لب ها تشنه یک جرعه اب است

دانلود سبک

• سه شنبه
• 4
• مهر
• 1396
• ساعت
• 02:38
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

اگه از مصیبات فردا بگم
بهم قول میدی تحمل کنی
همینقدر میگم که تو قتلگاه
باید هر چی دیدی تحمل کنی
اگه پاره پاره شد اخر تنم
یا حتی اگه با عصا کشتنم
اگه دیدی تو گودی قتلگاه
دارم توی خون دست و پا می زنم
نه تنها که انگشت و انگشترم
شاید پیرهنم هم به غارت بره
تن تکه تکه بشه بهتره
نبینم رقیم اسارت بره
شاید دست و پاتون و زنجیر کنن
تو زنجیر و غل بشکنه ساق ها
الهی که طاقت بیارن همه
زیر ضرب سنگین شلاق ها
یه جور سنگ از روی بام می زنند
میبی سر بچه ها خونیه
یه جور وا نمود میکنن توی شهر
که جرم شما نا مسلمونیه
یه بازاری هستش برا برده ها
توی کوچه های یهودی نشین
الهی که پات وا نشه اون جا ها
الهی برگردی تا اربعین

• پنج شنبه
• 6
• مهر
• 1396
• ساعت
• 05:13
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

نگو از جدایی خواهر بمیره
خدا سایتو از سرم نگیره
اگه قرار داغتو ببینم
بگیر جون منو که فردا دیره
یه رحمی کن - به حال من
چه طوری خواهرت دووم بیاره
تو قتلگا - یه بی حیا
باخنده پاشو رو سینت بزاره
خار بره تو چشم من خاری به پاهات نره
چه جوری من ببینم داداش تنت بی سره

سپردی کم کنم گریه و ناله
بگو چی کار کنم پس با سه ساله
شبا با بوسه از لبات میخوابه
بی تو یاس سپیدت می شه لاله

به غیر تو - برای اون
شبا لالایی هیچکسی نگفته
چی کار کنم - اگه یه شب
دختر تو از ناقه ها بیفته

میترسم از غم تو قامت اون تا بشه
شکسته پهلو مثل حضرت زهرا بشه

شاعر : موسی علیمرادی

دانلود سبک

• شنبه
• 15
• مهر
• 1396
• ساعت
• 16:38
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

برای آخرین شبه پیشت نشستم
دلم رو به چادر تو باز گره بستم
از اون روزی که
مادرم زهرا موند پشت در
مادری کردی واسم خواهر
میگیره جونم رو این اشکات
گریه نکن جان برادر
از اول روز خوشی ندیدی خواهرم
روضه خونه علی و حسن و مادرم
زینب پریشون مضطرم
نکن گریه که دل خونم
پریشونی پریشونم

بمیرم من برات زینب

علمدار خیمه های من تویی فردا
میمونی با نامحرما غریب وتنها
یادت باشه که گلی و بین دشت خاری
نکنی خواهر بی قراری
معجرارو محکم ببندی
گوشواره هارو دربیاری
میسپارم دست تو گلهای آلالمو
میسپارم دست تو دختر سه سالمو
میسپارم به خطبه هات نالمو
شده ذکرم فقط امشب
خدا صبرت بده زینب

بمیرم من برات زینب

شاعر : موسی علیمر

• شنبه
• 15
• مهر
• 1396
• ساعت
• 16:40
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

امشب شبی است کز پی آن روز محشر است
زیرا که روز قتل حسین، پور حیدر است

رحمی بر آر عترت امُ الکتاب را
ای آسمان دریچه به بند آفتاب را

گیسو به دست زینب علیا مکرّمه
گوید به شیون عالمه ی بی معلّمه

آید گر آفتاب رود از سرم حجاب
ای کاش تا به محشر برون نآید آفتاب

امشب شبی است لیلی مجنون نما نخفت
دُرّ خیال خویش به الماس دیده سفت

امشب شبی است ناله چو نِی می کند رباب
در قُلزُمِ سرشک فرو مانده چون حباب

هر کس به گوش جان شنود ناله ی رباب
یاد آورد ز آتش سوزنده و کباب

• چهارشنبه
• 19
• مهر
• 1396
• ساعت
• 20:02
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

با مددی از - حضرت زهرا
سینه بزن ای - عاشق مولا
گریه بکن پای عَلَم - تا دل بی بی بشه شاد
اذن خدایی شدنت - امضای بی بی رو میخواد
وقتی
ز نوکرای حسینی - تو روضه های حسینی
اونجا بهشته
اسمت
میون دفتر خوبا - با لطف حضرت زهرا
میشه نوشته
(جانم - حسین اباعبدالله2 عزیز زهرا )2
***
زندگی کن با - عشق ولایت
پای ولی باش - تا به قیامت
خدا ازت راضی میشه - بی بی اگر راضی بشه
هیئتی خوبه که برات - عامل خودسازی بشه
اینجا
میون روضه ی آقا - چه بوی سیب عجیبی
میپیچه هربار ...
... وقتی
به اوج روضه رسیدیم - صدای ناله شنیدیم
از در و دیوار
(جانم - حسین اباعبدالله2 عزیز زهرا )2
***

این آرزویِ - هر دل زاره
سر روی پای - آقا

• شنبه
• 6
• آبان
• 1396
• ساعت
• 07:52
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

شور و حماسه - پاکی و ایمان - عشق و محبت
(جمع میشه زیر علمت - میون هیئت)2
(از نگاه لطف تو - روضه رنگ و بو داره
هر کسی اومد زیر - سایه ی علمداره)2
ما دست بیعتو - میدیم به دست تو
(میگیریم از شما - آخر شهادتو)2
لبیک یا حسین4
***
حال و هوامون - این شبا آقا - حال عجیبی است
(ما دلامون غرق غمه - حسّ غریبی است)2
(دلامون آتیش گرفت - برا غم مسلمین
تو بحرین و تو یمن - مظلومیتو ببین)2
باید یه کاری کرد - دنیا بشه رها
(از ظلم صهیونیست - از دست آمریکا)2
لبیک یا حسین4
***

می مونیم آقا - تا دم آخر -غرق بصیرت
(به کوری چشم عدو - پای ولایت)2
(با شور و صلابتیم - تو مسیر علم و دین
نمیذاریم این عَلَم - روزی بیفته زم

• شنبه
• 6
• آبان
• 1396
• ساعت
• 07:54
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

اومد شب آخر حسین
دلواپس خواهر حسین
با چشم تر مثل پروانه
می گرده دور سر حسین
صحرا گرفته بوی جدایی می باره اشک فاطمه از چشم زینب
تو اوج گریه با هر بهونه می بوسه زینب حنجر حسین و امشب
غوغاییه تو کربلا
از آسمون خیمه ها
می باره بارون عزا
واویلتاه واویلتاه

شد کربلا غرق اشک و آه
داره برا شاه بی سپاه
یه مادر قد خمیده ای
روضه می خونه تو قتلگاه
روضه می خونه از داغ فردا از پیکری که می ره زیر سم مرکب
روضه می خونه از خیمه سوزان از گریه های معجر رباب و زینب
می خونه از شتاب تیر
از اصغر بدون شیر
از گریه ی بابای پیر
واویلتاه واویلتاه

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

• یکشنبه
• 7
• آبان
• 1396
• ساعت
• 07:39
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

شب عاشورا
لحظه های غم رسیده (2)
موسم ماتم رسیده
خسته دل ،دلغمین گشته زینب
زانوی غم بغل دارد امشب
وامصیب مصیبت مصیبت (2)
********
آمده مولا کنارش (2)
گریه دارد همچو یارش
اول گریه های تو باشد
بعد از این غصه های تو باشد
وامصیب مصیبت مصیبت (2)
********
ای تمام سوز و سازم (2)
گو به من فردا چه سازم
از غم صبح فردا غمینم
کن دعا تا که داغت نبینم
وامصیب مصیبت مصیبت (2)
********
ظهر فردا نور دیده (2)
می شوم من سر بریده
غرق در خون شود پیکر من
بر سر نی ببینی سر من
وامصیب مصیبت مصیبت (2)
********
ظهر فردا اصغر من (2)
قاسم من اکبر من
جملگی می شوند غرق در خون
می شوی زینبم تو جگر خون
وامصیب مصیبت مصیبت (2)
***

• چهارشنبه
• 17
• مرداد
• 1397
• ساعت
• 12:04
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

زمینه شب عاشورا

بند اول:
آسمون و زمین لاله گون شد
پیکر شاه دین غرق خون شد
oزینت دوش احمد بمیرم
از بلندای زین سرنگون شد

افتاده افتاده
به روی خاکا با تنی پر ز تیر
بهش رحم نکردند صغیر و کبیر
گروهی برا سنگ زدن شد اجیر

میخورد بی هوا ، بهش نیزه ها
به دور تنش ... غوغا بود
سر غارت ، لباس و سرش
یا انگشترش ... دعوا بود

حسین غریب (۳) یا مظلوم

بند دوم:
میبینه خواهرش از روی تل
افتاده بی پناه قعر مقتل
شد سراسیمه و اومد و دید
پوست و گوشتش با خاکا شده حل

زینبه زینبه
که میدید نشست رو تنش از جفا
برید سنگدلی راسشو از قفا
نکردی زمونه به زینب وفا

رسید به داداش ، به روی رگاش
لبش رو گذاشت ... واویلا
میزد بوسه

• پنج شنبه
• 15
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 02:44
• نوشته شده توسط
• علی صمدی

#واحد #امام_حسین علیه السلام

از کودکی سینه می زنم
وقف حسین شد سرو تنم
تا که نفس توی سینمه
من از حسین دل نمی کنم
کاش ای خدایا امروز و فردا از خدمتم راضی بشن علی و زهرا
کاش ای خدایا نوکر بمونم تا جون بدم تو روضه های شاه تنها
وقتی پرشونم حسین
با گریه می خونم حسین
فدای تو جونم حسین
یا لیتنا کنا معک

عمریه تو روضه می شینم
اشک غم از دیده می چینم
اینه امیدم دم آخر
آقا بیایی به بالینم
می ده شهادت این سینه من عمری برای داغ تو سینه زدم من
آقا دعا کن که آرزومه کشته بشم تو راه تو گر چه بدم من
شاه غریب و بی کفن
ای کشته ی دور از وطن
کاشکی که بودم با تو من
یا لیتنا کنا معک

• چهارشنبه
• 21
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 12:52
• نوشته شده توسط
• سجاد

علي اصغر يزدي:
یا اباعبدالله علیه السلام

در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت
یعنی برای جنگ توانی دگر نداشت

جسم تمام اهل حرم را به خیمه برد
اما برای یاری خود یک نفر نداشت

زینب برای یاری اش آمد به روی تل
هرقدر گریه کرد در آنان اثر نداشت

مادر میان گودی گودال بود و شمر
بر روی سینه رفت …!گمانم خبر نداشت

آن پیرمرد پست اگر با عصای خود
بر جسم چاک چاک نمی زد ضرر نداشت

جاماندن رقیه درین دشت پر بلا
هرگز بعید نیست چرا که پدر نداشت

فهمید دخترش که به غیر از فراز نی
بابای داغ دیده به جایی سفر نداشت

علی اصغر یزدی

• چهارشنبه
• 28
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 05:11
• نوشته شده توسط
• علی اصغر یزدی

‍ #شب_عاشورای_حسینی

امشب شبِ آه و شور و شین است
هر سینه نوای یا حسین است
امشب همه کائناتِ هستی
بر گریه ی شاهِ عالمین است

از حربه ی دشمنانِ قدّار
ای شامِ عشَر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

عالم همه تشنه ی سلامش
جانها همه چاکر و غلامش
هم کرسیّ و عرش و فرش و افلاک
محوِ همه هیبت و مقامش

بین چرخِ فلک فتاده از کار
ای شام عشر خدانگهدار
تا شام دگر نمانده دیدار

امشب شب آخرین وداع است
فریادِ همه محمّدا است
جانها همه تسلیمِ خدا است
میعاد، زمینِ کربلا است
از محنت و رنجِ روزِ فردا
شوری دلِ هر خیمه به پا است

صد وای از این جفا و آزار
ای شامِ عشر خدانگهدار
تا شامِ دگر نمانده دیدار

ای جدِِّ کریم و

• چهارشنبه
• 28
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 10:14
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

شب عاشورا
روبرویم بنشین وبشنو این سخنم
شام آخر بود امشب که کنار تو منم

صبر را پیشه کن وسر تو بزانویم نه
بیقراری مکن، آذر تو مزن جان وتنم

یاد داری که به تو پیرهنی مادر داد
بهر فردا بده ای جان ودلم پیرهنم

عصر فردا که شود ام مصایب گردی
راس خونین مرا بینی وعریان بدنم

عهد بستم که به هرجا بروم آیی تو
عذر خواهم که به فردای تو پیمان شکنم

باغ وبستان مرا فصل خزان می گیرد
پر پر از جور عدو جمله گلان چمنم

تن بی راس حسینت به بغل می گیری
چند روزی به زمین مانده من وبی کفنم

به اسارت ببرندت بسوی شام بلا
در کنار تو به نی ماه به هر انجمنم

صبرت از کف مده پیغامبرم تا که بری
مانده در قافله را باز بسوی وطنم

• چهارشنبه
• 28
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 20:00
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

سائل شدیم و رحمت ِ زهرا به ما رسید
عرضِ ادب به ساحت ِ مولا به ما رسید
رفتیم و درد رفت ُ مداوا به ما رسید
هر چه رسیده است ، از آقا به ما رسید
ما را خدا ، برای حسین آفریده است
چشم ِ علی و فاطمه ما را خریده است
ما را خریده اند ، برای گدا شدن
در این مسیرِ قربِ خدا خاکِ پا شدن
حاجت روای مادرِ ارباب ها شدن
پرچم بدوش ، راهیِ کرب و بلا شدن
گفتیم یا حسین و گدای حرم شدیم
از احترام ِ او ، همه جا محترم شدیم
بیچاره آن سری که نشد خاک پای تو
یا دیده ای که اشک ندارد برای تو
سوگند بر خدای تو و خونبهای تو
دستِ پُر است، تا به قیامت گدای تو
ای کشتیِ نجاتِ دو عالم حسین جان
ذکرِ شریفِ توبه ی آدم حسین جان
شادی برای

• چهارشنبه
• 28
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 20:21
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت
یعنی برای جنگ توانی دگر نداشت
جسم تمام اهل حرم را به خیمه برد
اما برای یاری خود یک نفر نداشت
زینب برای یاری اش آمد به روی تل
هرقدر گریه کرد در آنان اثر نداشت
مادر میان گودی گودال بود و شمر
بر روی سینه رفت …! گمانم خبر نداشت
آن پیرمرد پست اگر با عصای خود
بر جسم چاک چاک نمی زد، ضرر نداشت
جاماندن رقیه درین دشت پر بلا
هرگز بعید نیست؛ چرا که پدر نداشت
فهمید دخترش که به غیر از فراز نی
بابای داغ دیده به جایی سفر نداشت

• چهارشنبه
• 28
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 20:25
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

می بینم از نسیم سبک تر شده تنت
از بسکه تکه تکه مکرر شده تنت
با سی هزار حرمله تنها شدی و بعد
تصویر چند تا علی اصغر شده تنت
دل کند می شوند مگر از تو نیزه ها
بر دست های نیزه کبوتر شده تنت
هرگز کسی به اربن و اربایی تو نیست
بدتر ز پیکر علی اکبر شده تنت
دورت هزار نیزه ی وحشی کمین زده
در کینه زار حمزه ی دیگر شده تنت
تا هر قبیله مشق نویسد به پیکرت
چون صفحه های پاره ی دفتر شده تنت
یک ضربه نه دو ضربه نه وقتی که ضربه ها
رأس دوازده شده بی سر شده تنت

• چهارشنبه
• 28
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 20:29
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

پیرهن یادگار مادر
پوشیده ای دیگه برادر
نمیدونی این رفتن تو
چه می کنه با قلب خواهر
صبری نما تا بجای مادرت
بوسه زند خواهرت به حنجرت
کاشکی بشم بلاگردون سرت
محلاً محلا یابن الزهرا یابن الزهرا
دخترت آمد سر راهت
میخوام با اهل خیمه گاهت
رباب و کلثوم و رقیه
بشیم داداش همه سپاهت
داداش نرو غریبانه این چنین
که بد نگات می کنه شمر لعین
ترسم زمین بخوری ز صدر زین
محلاً محلا یابن الزهرا یابن الزهرا
داغ تو را خواهر نبینه
حنجره ات خنجر نبینه
گفتی میری کم کم تو گودال
خدا کنه مادر نبینه
گفتی سرت میشکنه با ضرب سنگ
گفتی باید صبوری کنم تو جنگ
مادر میاد لب یک گودال تنگ
محلاً محلا یابن الزهرا یابن الزهرا

• چهارشنبه
• 28
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 21:19
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

خداحافظ وداع تو نفسگیره
خداحافظ دلم تسلیم تقدیره
یقین دارم که بعد ازتو نمیمونم
میدونی تو که زینب بی تو میمیره
هوای رفتنت برده همه صبر و همه هوشم
برای آخرین دفعه بیا بازم تو آغوشم
دارم جام فراقمون رو جرعه جرعه مینوشم
یاحسین امان بده.بردلم توان بده
واسه پرکشیدنت.تو به من زمان بده
وای وای برادرم
بنددوم؛
ببار بارون به حال زینب دلخون
ببار بارون به حال این دل مجنون
داره میره تموم هستی زینب
ببار بارون،ببار بارون،ببار بارون
چه آتیشی داره داداش شرار و هرم داغ تو
داره جونم رو می گیره غم هجر و فراق تو
باید بعد از وداعت من بیام گودال سراغ تو
شاه کم سپاه من.بی کسم پناه من
سمت من نگاه تو.سمت تو نگاه من
بندس

• پنج شنبه
• 29
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 19:26
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ هم‌سفران بر امام شد

پاسخ‌دهنده اوّل آنان «زُهیر» بود
كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد

كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ»
مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد

دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش
ما عزممان همین و نه جز این قیام شد

و‌آن‌‌گه «بُریر» دادِ سخن داد آن‌چنان
ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد

منّت به ما نهاده خدا با وجود تو
ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد

فخر است قطعه‌قطعه شدن پیش روی تو
طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد!

پس بهر دل‌نوازیِ فرزند فاطمه
گاهِ سخن ز «نافع» شیرین‌كلام شد

گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما
با رهبریت، محنت ما بی‌دوام شد

ما دوستی

• پنج شنبه
• 6
• تیر
• 1398
• ساعت
• 11:32
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور