اربعین حسینی

مرتب سازی براساس

اشعار اربعین حسینی ( امیر قافله غم ز شام می آید) *

1615

اشعار اربعین حسینی (  امیر قافله غم ز شام می آید) امیر قافله غم ز شام می آید
سوار محمل و با احترام می آید
سیاه پوش و عزادار و بی قرار و غریب
به خاك بوسی قبر امام می آید
همای عاطفه و مهر در سرای بلا
شكسته بال و پر از كوی شام می آید
پرستویی كه ز پرواز خسته گردیده
به شكوه از سفر سنگ و بام می آید
یقین كه آتیه سازی شبیه زینب نیست
كه او برای ثبات قیام می آید
قسم به چادر خاكی دختران حرم
كه بوی دود هنوز از خیام می آید
ز عطر پیروهن كهنه می توان فهمید
كه بوی یك سفری ناتمام می آید
كنار قبر پر از فیض اكبر و عباس
امان كه زینب والا مقام می آید
رباب با قدحی شیر می رسد از راه
سكینه با سبدی از طعام می آید
و نجمه با گل و قند و نبات و آیینه
كنار قبر پسر با سلام

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 علی اکبر لطیفیان

اشعار اربعین حسینی -( یک اربعین برای تو حیران شدم حسین ) * علی اکبر لطیفیان

1899
1

اشعار اربعین حسینی -( یک اربعین برای تو حیران شدم حسین ) یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
ای سایه بلند سرم ای برادرم
آیینه ی ترک ترک در برابرم
بالم شکسته است و پرم پر نمی زند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول داده ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزه ها و برایت بیاورم
حالا سری برای تو آورده ام ولی
خاکستری و خاکی، ای خاک

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( نگاه گریه داری داشت زینب ) *

2589
3

اشعار اربعین حسینی (  نگاه گریه داری داشت زینب ) نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسین منجلی شد
گهی زهرا شد و گاهی علی شد
ندیدم زینب کبری تر از این
ندیدم زینت باباتر از این
ندیدم دختر زهرا تر از این
حسینی مذهبی غوغا تر از این
به پیش پای ما راهی گذارید
بنای زینب اللهی گذارید
اگر چه غصه دارد آه دارد
به پایش خستگی راه دارد
به گردش آفتاب و ماه دارد
به والله که ایوالله دارد
همینکه با جلالت سر نداده
به دست هیچکس معجر نداده
پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد
سپاه کوفه را بی آبرو کرد
به سمت کربلا خوشحال رو کرد
کمی از خاک را برداشت بو کرد
رسیدم کربلا ای داد بی داد
حسین سر جدا، ای

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:45
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی (اى سینه‏ها در ناله‏اى جانسوز باشید ) *

3510
6

اشعار اربعین حسینی (اى سینه‏ها در ناله‏اى جانسوز باشید ) اى سینه‏ها در ناله‏اى جانسوز باشید
اى قلب‏ها محزون‏تر از هر روز باشید
اى چشم‏ها امروز بارانى ببارید
اى اشک‏ها در زخم دل مرهم گذارید
اى پلکها بگذار تا مجروح گردید
اى ناله‏ها آرام جان و روح گردید
دل شد دوباره مبتلا، اى داد بیداد
زینب رسیده کربلا، اى داد بیداد
فریاد واحزناه مى‏آید ز مقتل
آواى یا جداه مى‏آید ز مقتل
اى دستها خاک عزا ریزید بر سر
برگشته زینب از سفر، نوکرده معجر
اموال غارت رفته گویا بازگشته
دارو ندار فاطمه احراز گشته
آنان که زیورهایشان بار گران شد
خلخالهاشان قسمت غارت گران شد
با دست خود بر ساربان زیور ببخشند
خلخالها از جانب مادر ببخشند
از بسکه آنها دستشان را بسته بودند
دیگر ز هر چه سا

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( یک اربعین گذشته و زینب رسیده است ) *

1733
1

اشعار اربعین حسینی ( یک اربعین گذشته و زینب رسیده است ) یک اربعین گذشته و زینب رسیده است
بالای تربتی که خودش آرمیده است
یا ایها الغریب سلام ای برادرم
ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است
ازشهر شام کینه رسیده مسافرت
پس حق بده که چنین داغدیده است
احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است
در کربلا نسیم مدینه وزیده است
بر نیزه بودی و به سرم بود سایه ات
با این حساب کسی زینبت را ندیده است
این گل بنفشه های تن و چهره ی کبود
دارد گواه ، زینبتان داغدیده است
توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت
طعم فراق و غربت و غم را چشیده است
آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه
با آه می رود سکینه و خجلت کشیده است
این دختر شماست که خواستند کنیزیش ....
لکنت گرفته است و صدایش بریده است
نیزه نش

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:02
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( دارد به دل صلابت کوه شكیب را ) *

1404

اشعار اربعین حسینی ( دارد به دل صلابت کوه شكیب را ) دارد به دل صلابت کوه شكیب را
از لحظه ای كه بوسه زده زخم سیب را
با اقتدار فاطمی خود رقم زده
در کربلا حماسه‌ی أمن یجیب را
با كاروان نیزه چهل منزل آمده
این راه پر فراز بدون نشیب را
كوبید صبح قافله بر طبل روزگار
سوایی اهالی شام فریب را
با خطبه های ناله و اشكش غروب ها
تفسیر كرد غربت شیب الخضیب را
شد لاله پوش معجرش از حسرت فراق
تا دید روی نیزه نگاه طبیب را
جانش رسید بر لبش از دست خیزران
طاقت نداشت طعنه‌ی تلخ رقیب را
می ریخت عطر سیب نفس های خسته اش
در جان باغ وعده‌ی صبحی قریب را
شاعر : یوسف رحیمی

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار اربعین حسینی-(چل روز می شود كه شدم جبرئیل تو ) * علی اکبر لطیفیان

1934
2

اشعار اربعین حسینی-(چل روز می شود كه شدم جبرئیل تو  ) چل روز می شود كه شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو
چل روز می شود كه فقط زار می زنم
كوچه به كوچه نام تو را جار می زنم
چل روز می شود كه بدون توأم حسین
حالا پی نتیجه ی خون توأم حسین
چل روز می شود كه حسین همه شدم
حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم
مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند
در پیش من، تمام، به زانو در آمدند
آثار مرگ در بدنم هست یا حسین
پس روز اربعین منم هست یا حسین
آبی كه تر نكرد لب تشنه ی تو را
حالا نصیب خاك مزارت شده اخا
چل روز پیش بود همینجا سرت شكست
اینجا دل من و پدر و مادرت شكست
چل روز پیش بود به گودال رفتی و ...
از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و ...
از تل زینبیه رسیدم كه وای وای
بال

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:16
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی (تو ساحل خون دلم، که غرق موج ماتمه ) *

1372

اشعار اربعین حسینی (تو ساحل خون دلم، که غرق موج ماتمه   ) تو ساحل خون دلم، که غرق موج ماتمه
پهلو می گیره کشتی ای، که تو تلاطم غمه
من تو طواف عشقمو، تو روح کعبه ی منی
زمزمه دارم رو لبم، با چشمایی که زمزمه
یوسف کنعان دلم، هر جا باشم تو پیشمی
تا وقتی بوی پیرهن پاره ی تو همراهمه
چله نشین داغ این، دشت گلای لاله ام
هر جای کربلا برام، یه روضه مجسمه
روزا میون قافله، شبا تو اوج نافله
برای زخم سلسله، تسبیح اشکم مرهمه
با اینکه از هرم صدام، آتیش میگیره آسمون
با اینکه روی شونه هام، بار غم دو عالمه
ولی اسیر عشقم و سفیر آزادگیَم
تو راه دین هر قدمم مثل یک کوه محکمه
تو این سفر چشم ترم به جز قشنگی ندیده
حماسه های اربعین ادامه محرمه
شاعر : محمد امین سبکبار

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:21
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی (چهل روزه ندیدمت ،نگو چرا جون بر لبم ) *

4563
16

اشعار اربعین حسینی (چهل روزه ندیدمت ،نگو چرا جون بر لبم   ) چهل روزه ندیدمت ،نگو چرا جون بر لبم
شاید نمی شناسی منو ،به اون خدا من زینبم
اگه کمونیم ،تو بوده ای جوونیم ،رفتی که پیرم
رسمش نبود داداش جونم، تو بری و من بمونم ،بذار بمیرم
غریب و بی کفن حسین
ما رو غریب که دیده اند، به اشکمون خندیده اند
به پای نیزه سرت، پیش چشام رقصیده اند
بگو که ناموس خدا، مگه کوچه بازاریه
غمی که پشتمو شکست، غم اَمانت داریه
یاس تو چیده شد، چه جور بگم با دست خود، با آه و گریه
قبری کوچیک کندم براش، ریختم خاک و یوآش یوآش، روی رقیه
غریب مادر یاحسین
دردم که تازیانه و، رخ سرخ و کبود نبود
دردم اینه که جای من ،محله یهود نبود
اَمون زقلب تیره شون، اَمون ز چشم خیر شون
سرگرمیشون کتک زدن،

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:11
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( با زخم دل و زخم جبینی دیگر) *

1431
1

اشعار اربعین حسینی( با زخم دل و زخم جبینی دیگر) با زخم دل و زخم جبینی دیگر
با ناله و آه آتشینی دیگر
از ماتم خواهر تو باید جان داد
از راه رسیده اربعینی دیگر
با شیون و اشک و ناله بر می گردند
رفتند چو یاس و لاله بر می گردند
در قافله جای آفتابی خالی ست
افسوس که بی سه ساله بر می گردند
آن خیمه‌ی بی عمود را برپا کرد
یادی ز لب سوخته‌ی سقا کرد
در علقه رفته ست سکینه از هوش
انگار ضریح ماه را پیدا کرد
با ناله و شور و شین بر می گردد
با مویه‌ی زینبین بر می گردد
انگار پس از چهل غروب خونبار
امروز سر حسین بر می گردد
شاعر :یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار اربعین حسینی-( ای اذان پر از نماز حسین) * علی اکبر لطیفیان

1736

اشعار اربعین حسینی-( ای اذان پر از نماز حسین) ای اذان پر از نماز حسین
جا نماز همیشه باز حسین
نام سبزت ، اقامه ی زهرا
زندگی ات ادامه ی زهرا
مثل بیت الحرام، یا زینب
واجب الاحترام ، یا زینب
ذکر ایاک نستعین لبم
آیه های تو هم نشین لبم
حضرت مریم قبیله ی ما
آیة الله ِ ما، عقیله ی ما
ما دو آئینه ی مقابل هم
جلوه های پر از تکامل هم
بال یکدیگریم، در همه جا
تا خدا می پریم ، در همه جا

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( من که مأموریت خود را به سر آورده ام) *

1323

اشعار اربعین حسینی( من که مأموریت خود را به سر آورده ام) من که مأموریت خود را به سر آورده ام
خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام
گوئیا یک عمر بود این اربعینی که گذشت
از شب مرگ یتیم تو خبر آورده ام
گوشوار دخترت را پس گرفتم از عدو
ارث دختر را سر قبر پدر آورده ام
دست و پایی زخم دیده، قامتی اندر رکوع
بهترین سوغات را من از سفر آورده ام
سجده ی شکری نمودم بهر دیدار سرت
یادگار از سجده ی خود زخم سر آورده ام
از کبوتر بچه هایی که کنارم بوده اند
یا اخا بنگر فقط یک مشت پر آورده ام
اولین بار است، قبرت را زیارت می کنم
قبر زهرا مادرم را در نظر آورده ام
شاعر : جواد حیدری

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( خواهر نگو، خاکستر خواهر می آید) *

3296
2

اشعار اربعین حسینی( خواهر نگو، خاکستر خواهر می آید) خواهر نگو، خاکستر خواهر می آید
با کوهی از غم ، خسته و بی پر می آید
ای شاهد بر نیزه ی دربدری هام
چشم تو روشن ، صاحب معجر می آید
امروز یعنی با صدای «یا حسینم»
ته مانده ی جانم کنارت در می آید
ای بی کفن! ای بی سر و سامانی من
برخیز زینب را ببین با سر می آید
با دستباف مادر و گهواره و مشک
همراه من یک حلقه انگشتر می آید
یادت می آید با چه شکلی رفتم، اکنون
انگار اصلا یک کس دیگر می آید
از شهر بی شرم نگاه خیره سر ها
سقا کجایی؟ دختر حیدر می آید
شاعر : علیرضا لک

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( ای همسفر قرار تو باور نکردنی است!) *

1169

اشعار اربعین حسینی( ای همسفر قرار تو باور نکردنی است!) ای همسفر قرار تو باور نکردنی است!
من، اربعین، کنار تو ، باور نکردنی است!
با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است!
بر روی سرخ هم سفرانت نگاه کن
این باغ لاله دار تو باور نکردنی است!
در زیر تازیانه به سر شد اسارتم
تا آمدم دیار تو باور نکردنی است!
من را ببین و مادر خود را نظاره کن
قدِّ کمان یار تو باور نکردنی است!
با آنکه دشمنت همه جا کرد غارتم
من قهرمان عرصه رزم اسارتم
آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند
مهمان شام بودم و بر میزبانیم
یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند
جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
بر زخم های وا شده مرهم نذاشتند
وقتی که آست

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی(ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت ) *

1473

اشعار اربعین حسینی(ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت ) ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سر قبر مطهرت
یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز
قامت خمیده آمده سرو صنوبرت
نشناختی مرا ز پس این چروکها
من زینب توام ز چه رو نیست باورت
لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو
بار دگر بگو که اذان گوید اکبرت
این زن که لطمه می زند این گونه بر خودش
او کیست؟ نجمه است عروس برادرت
آقا! سکینه جمله ی اشکش سؤالی است
یعنی کجاست قبر علمدار لشگرت ؟
در کربلا هنوز زنی گریه می کند
زینب کش است ناله ی محزون مادرت
پیغمبری نما و دو دستت برون بیار
از دست من بگیر بقایای دخترت
ای پیکری که زخم تنت بی شماره بود
آورده ام برای تو ته مانده ی سرت
بگرفتم از امام زمان حُکم نبش قبر
تا

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است) *

1387

اشعار اربعین حسینی( اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است) اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است
هر که را می‌نگرم غمزده و محزون است
زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب
کز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است
یا که لیلی به سر قبر پسر آمده است
کاشکش از دیده روان همچو شط جیحون است
مادر قاسم ناکام که می‌نالد زار
بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است
در ره کوفه و در شام و سرا ظلم یزید
کس نپرسید ز سجّاد که حالت چون است
دختر شیر خدا ناطقة آل رسول
کز نهیب سخنش کفر و ستم موهون است
کرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود
که یزید شقی از دین خدا بیرون است
زنده دین مانده ز تصمیم و ز ایثار حسین
حق و حرّیت و اسلام به او مدیون است
هان بیایید و ببینید که در راه خدا
صحنة رزم ز خون شهدا گلگو

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( با دست بسته هست ولی دست بسته نیست) *

1375
2

اشعار اربعین حسینی( با دست بسته هست ولی دست بسته نیست) با دست بسته هست ولی دست بسته نیست
گر چه سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ می خورد
هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست
چشم او در اثر حادثه کم سو شده است
کمرش خم شده و دست به زانو شده است
بیت بیت دل او از هم پاشیده شده
صورتش در اثر لطمه خراشیده شده
گفت برخیز که من زینب مجروح توام
چند روزیست که محو لب مجروح توام
این چهل روز به من مثل چهل سال گذشت
پیر شد زینب تو تا که ز گودال گذشت
این رباب است که این گونه دلش ویران است
در پی قبر علی اصغر خود حیران است

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( کاروانی که سر قبر شما آورده ام) *

1519
1

اشعار اربعین حسینی( کاروانی که سر قبر شما آورده ام) کاروانی که سر قبر شما آورده ام
نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام
من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم
من وصیت های مادر را به جا آورده ام
کی رود از یاد، وقتی آمدم در قتلگاه
نیزه بیرون از تن تو بارها آورده ام
روی نی ما را تو می دیدی کجاها می برند؟
دخترانت را ز بازار جفا آورده ام
بارها شد، حرمله خندید بر اشک رباب
مادری پاره جگر در نینوا آورده ام
پشت خیمه روی خاکستر به دنبال علی
بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام
دخترت لطمه به پهلو خورده، زیر خاک رفت
بس حکایت زان شب پرماجرا آورده ام
شد رقیه پیش مرگ حضرت زین العباد
تربتی از قبر او بهر شما آورده ام
ناله اش چون ناله مادر میان کوچه بود
خاطره از قدرت آن

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

قطعه و مفرد در باره اربعین * حسن ثابت جو

1533

قطعه و مفرد در باره اربعین علقم

افتان و خيزان مي‌رود هر كس به سوي مقصدي

او كيست با آب روان رو سوي علقم مي‌رود

تشنه

گفتم كه قاتل شايد از روي ترحّم آب داد

اما به روي قبر تو ديدم نوشته تشنه‌اي

شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

رباعی درباره ی اربعین (حديثِ راز ) * حسن ثابت جو

2217
2

رباعی درباره ی اربعین (حديثِ راز ) حديثِ راز

جانم به لب بيا كه ندارم دگر نياز

آهي كه بر مزار برادر كنم فراز

نامحرمي اگر كه نبودش ميان ما

عالم پر از شراره شدي با حديثِ راز

شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

رباعی درباره ی اربعین (رباب) * حسن ثابت جو

2520
4

رباعی درباره ی اربعین (رباب) رباب

ربابِ دلْ غمين با حالِ خسته

كنارِ قبرِ عباسش نشسته

به لب دارد چنين سقاي اصغر

ببين قدم چو فرق تو شكسته

شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

رباعی درباره ی اربعین ( ساكن) * حسن ثابت جو

2058

رباعی درباره ی اربعین ( ساكن) ساكن

اين خيمه نيمه مانده سوزد جانم

پرپر شده اين جا عليِ عطشانم

تا لحظه‌‌ي ديدن علي اصغرِ خود

من ساكن اين دشتِ بلا مي‌مانم

شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

رباعی درباره ی اربعین (صحرا ) * حسن ثابت جو

1973
1

رباعی درباره ی اربعین (صحرا ) صحرا

روزگاري آمدم در اين زمين كربلا

آشنايي بين من با او نبود اما كنون

آشنا هستم به اين صحرا و جمع لاله‌ها

گشت اين صحرا شروع يك سفر اشك و جنون

شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

اشعار اربعین حسینی( يادش بخير اون قديما با هم، هم آغوش مي‌شديم) * حسن ثابت جو

1798
1

اشعار اربعین حسینی( يادش بخير اون قديما با هم، هم آغوش مي‌شديم) يادش بخير اون قديما با هم، هم آغوش مي‌شديم
هر يكيمون حرفي مي‌زد، اون يكي بي‌هوش مي‌شديم
اگه تو رو نمي‌ديدم اون روزِ من شب نمي‌شد
هيچي ديگه براي من حسينِ زينب نمي‌شد
اگه تو رو نمي‌ديدم تا شب پريشون مي‌شدم
سر به بيابون مي‌زدم مثلِ يه مجنون مي‌شدم
اگه من و نمي‌ديدي دلت اسيرِ غم مي‌شد
اون روز براي تو حسين صبح تا شبم ماتم مي‌شد
امان از اون كرب و بلا تو روز ز من جدا نمود
يه خواهر غمديده رو با بچه‌ها رها نمود
من و كشيد تو شهرِ شام، ميونِ اون همه عدو
تو مجلسِ حراميان سر تو ديده پيشِ رو
از اون مصيبتِ عظيم صداي يا علي زدم
داداش سرِ تو ديدم و سرم به محملي زدم
ديگه از اون روز تا حالا صداي فريادم مي‌آد
وقت

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

نوحه اربعین ( جدايي زينب يه اربعيه) *

1820
1

نوحه اربعین ( جدايي زينب يه اربعيه) جدايي زينب يه اربعيه
بعد اسيري اومده تو رو ببينه
بي كفن در اين مزاري
من مي‌دونم سر نداري
وآآآي ـ يه زماني پيش سر تو
حالا زائر پيكر تو ـ برادر زينب
وآآآي برادر زينب ـ برادر زينب ـ برادر زينب(4)
وقتي كه تو رفتي واي از جسارت
خيمه و غارت امون از شام و اسارت
دشمنانت ظالمه
آمدند با تازيانه
وآآآي ـ زينب و غم و آزار شام
خواهرت سر بازار شام ـ برادر زينب
وآآآي برادر زينب ـ برادر زينب ـ برادر زينب(4)
يه عالمه نامرد پر از پليدي
زينب و زن‌ها ميون بزم يزيدي
با تموم خسته حالي
كار زينب خطبه خواني
وآآآي ـ ديونه مي‌كرد زينب تو
چوبي كه مي‌خورد بر لب تو ـ برادر زينب
وآآآي برادر زينب ـ برادر زينب ـ برادر زينب(4)
م

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( آمدم يا حسين بر مزارت) * حسن ثابت جو

1830
2

نوحه اربعین ( آمدم يا حسين بر مزارت) آمدم يا حسين بر مزارت
تا بگويم منم بي‌قرارت
زينب و كي بريدن دل از تو؟
بي تو بودن چهل منزل از تو؟
واويلا حسين واويلا(2)
بعد تو زينبت نيمه جان شد
وارث غربتِ كاروان شد
نور تو چون چراغِ رهم بود
هر كجا رأس تو همرهم بود
واويلا حسين واويلا(2)
رفتي و سلسله پايمان شد
بزم جشن و شراب جايمان شد
بعد تو واي من از زمانه
شام غم ديدم و تازيانه
واويلا حسين واويلا(2)
گر چه جسمم شده از جفا پير
هم ز كعب ني و هم ز زنجير
هر چه باشد مرا شكوه‌اي نيست
درد زينب فقط بي حسينيست
واويلا حسين واويلا(2)

شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( باز يارب چه شده انس و ملك در زاريست) * حسن ثابت جو

1454
2

نوحه اربعین ( باز يارب چه شده انس و ملك در زاريست) باز يارب چه شده انس و ملك در زاريست
همه جا گشته عزا، اشك دو عالم جاريست
زينب از شامِ بلا
دل غمين آمده است
بر سر و سينه زنيد
اربعين آمده است
يا اباعبدالله يا حسين(4)
قافله برگ خزان گشت و به صحرا ريزان
هر كسي خسته رود سوي مزاري خيزان
هر كه دنبالِ گلش
گشته با خون جگر
از غم لاله‌ي خود
مي‌زند سينه و سر
يا اباعبدالله يا حسين(4)
هر طرف مي‌نگرم، بزم عزايي برپاست
از چنين غصه و غم، عرش و سما در غوغاست
هر كجا عقده‌ي دل
تا دمي وا بشود
عالم و آدميان
همه شيدا بشود
يا اباعبدالله يا حسين(4)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( زينب آمد كربلا با حالِ خسته) * حسن ثابت جو

2241
-1

نوحه اربعین ( زينب آمد كربلا با حالِ خسته) زينب آمد كربلا با حالِ خسته
شيشه‌ي عمرِ دلِ زينب شكسته
بين آن مقتل نشسته
ديده را بر خيمه بسته
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم (3)
زينب آمد بر مزار دلبرِ خود
خاك غم ريزد دمادم بر سرِ خود
گويد اي جانا ببين چشمِ ترِ من
در سفر اي گل چه آمد بر سرِ من
هر كجا تا مي‌رسيدم
رأس تو بر نيزه ديدم
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم (3)
قافله هر سو به هر جايي روان شد
بر زمين افتاد و چون برگِ خزان شد
هر كجا با آه و ناله گريه كردند
جمله با يادِ سه ساله گريه كردند
كربلا شد در شراره
گشته عاشورا دوباره
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم (3)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین (منم بابا منم بابا سكينه دخترت زارت ) * حسن ثابت جو

2512
-1

نوحه اربعین (منم بابا منم بابا سكينه دخترت زارت ) منم بابا منم بابا سكينه دخترت زارت
كه بعد آن همه ماتم رسيدم بهرِ ديدارت
ابا المظلوم (4)
دلم خون و غمم افزون ز هجران علي اكبر
همه شب نغمه‌ي خوابم علي اصغر علي اصغر
ابا المظلوم (4)
عمو عباس من اينك تو درماني بر اين دردم
تو را ديدم به هر سختي كه يارم بوده‌اي هر دم
ابا المظلوم (4)
چرا قاسم نمي‌آيي به استقبالِ يارِ خود
نمي‌يابم مزار تو به دو چشمانِ تارِ خود
ابا المظلوم (4)
نشسته غم به قلب من ز هجرانت پدر جانم
ز جا برخيز و كن ياري در اين صحرا كه مهمانم
ابا المظلوم (4)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( اي برادر زينبت حاجت روايي شد) * حسن ثابت جو

1900
1

نوحه اربعین ( اي برادر زينبت حاجت روايي شد) اي برادر زينبت حاجت روايي شد
زائر قبرِ شهيدِ كربلايي شد
ماه شامِ بي ستاره
خيز و يكدم كن نظاره
اي برادر ـ اي برادر (4)
زينبِ غربت كشم نالان و گريانم
از غريبيِ‌ تو من چون مرغِ‌ حيرانم
بعد تو غم ديده زينب
داغ و ماتم ديده زينب
اي برادر ـ اي برادر (4)
من چه گويم از شرارِ غصه و دردم
كي به خود مي‌ديدم آخر زائرت گردم
آمده زينب پريشان
گفته‌ها دارد فراوان
اي برادر ـ اي برادر (4)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد