اربعین حسینی

مرتب سازی براساس
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( آمدم در برت نشينم) * حسن ثابت جو

1626
1

نوحه اربعین ( آمدم در برت نشينم) آمدم در برت نشينم
پيكرِ بي سرت ببينم
گر مرا رخصتي نمايي
از رگت بوسه‌اي بچينم
يا حسين اي وجود زينب يا حسين
يا حسين تار و پود زينب يا حسين
يا حسين ثارالله(4)
عمريه اي خدا نديدم
قامت آخرين اميدم
هديه‌اي دارم اي برادر
موي از غم شده سپيدم
زينبم كه پرم شكسته يا حسين
از غمت كمرم شكسته يا حسين
يا حسين ثارالله(4)
هر كجا من يارِ تو بودم
من امانت دارِ تو بودم
همه شب گوشه‌ي خرابه
فكر طفلِ زارِ تو بودم
زخم اندامش كه به يادم آيدم
آمدم اما بي رقيه آمدم
يا حسين ثارالله(4)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین (اي گلگون كفن ) * حسن ثابت جو

4395
13

نوحه اربعین (اي گلگون كفن ) اي گلگون كفن
اي خونين بدن
اي خفته به خاك
با من گو سخن
هر جا كشاندنم در هر منزل
رأس تو هر كجا شمعِ محفل
يابن الزهرا (4)
در بازارِ شام
از بالاي بام
بر روي سرم
آتش شد مدام
هستم كنارِ تو اي پاره‌ تن
قدم خميده از جورِ دشمن
يابن الزهرا (4)
زينب در برت
بنگر خواهرت
دارم اين فغان
واي از دخترت
صد تازيانه از دشمن خوردم
مرگ رقيه‌ات ديدم مُردم
يابن الزهرا (4)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین (آمده اكنون برادر خاطراتت در نظر ) * حسن ثابت جو

1683

نوحه اربعین (آمده اكنون برادر خاطراتت در نظر ) آمده اكنون برادر خاطراتت در نظر
لشكرِ افلاكيان دور مزارت در شرر
رأس تو بر نيزه بود
پيشِ چشمانِ ترم
يادِ چوبِ خيزران
آتشي بر پيكرم
يا اخا المظلوم حسين(3)
زائرت گشتم ببين در سينه غوغا مانده است
آمدم پيشت ولي دّردانه‌‌ات جا مانده است
بال كوچك را گشود
در خرابه در برم
ناگهان ديدم دمي
پر زده طفل حرم
يا اخا المظلوم حسين(3)
اي كه عطشان خفته‌اي در اين زمينِ كربلا
همچو عباست شده ذكرِ من ادرك اخا
ساقي لب تشنه‌ات
در كنارِ علقمه
بر مشامم مي‌رسد
بوي مادر فاطمه
يا اخا المظلوم حسين(3)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( موسمِ اربعين شد) * حسن ثابت جو

1783
2

نوحه اربعین ( موسمِ اربعين شد) موسمِ اربعين شد
زهرا دلش غمين شد
زينب زائرِ قبرِ
شهيدِ راه دين شد
حسين حسين حسين جان (3)
هر كس در اين بيابان
گلِ سرخش بجويد
دردِ دل‌هاي خود را
با قبرِ او بگويد
حسين حسين حسين جان (3)
زينب با اشكِ ديده
به كربلا رسيده
بوسد قبرِ برادر
با قامتِ خميده
حسين حسين حسين جان (3)
آمد بر دشتِ لاله
زينب با آه و ناله
گويد نزدِ برادر
از داغِ آن سه ساله
حسين حسين حسين جان (3)
زينب با سوزِ سينه
كرده بغل سكينه
گويد چگونه آخر
برگردم به مدينه
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین (زينب با قلبِ غمگين و خسته ) * حسن ثابت جو

1935
2

نوحه اربعین (زينب با قلبِ غمگين و خسته ) زينب با قلبِ غمگين و خسته
كنارِ قبرِ مولا نشسته
گويد حسينم ببين كه خواهر
شيشه‌ي عمرش چطور شكسته
جانم حسين جان(4)
اي ماهِ كنعان زينب چگونه
مي‌تونه بي تو زنده بمونه
آرام جانم، روح و روانم
دلم گرفته تو رو بهونه
جانم حسين جان(4)
هميشه داغي دارم به سينه
قصه‌ي درد و داغِ مدينه
چگونه گويم اين همه ماتم
پيشِ دو چشمِ طفلت سكينه
جانم حسين جان(4)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( اي حسين جان خواهر تو از سفر آمد) * حسن ثابت جو

2166

نوحه اربعین ( اي حسين جان خواهر تو از سفر آمد) اي حسين جان خواهر تو از سفر آمد
يوسف من عاقبت هجران به سر آمد
آمده‌ام از اسارت
تا كنم قبرت زيارت
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)
سوي مقتل كارواني خسته جان آيد
زينبِ محمل نشين قدِ كمان آيد
بال و پرهايم شكسته
خواهر از پا نشسته
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)
اي برادر جان به عهدِ خود وفا كردم
نوگلات را به همراه خود آوردم
از تو من شرمنده‌ هستم
نوگلي رفته ز دستم
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)
دوري از رويت حسينم قاتلم گشته
بعد تو سيلي تسلاّي دلم گشته
اي حسين جان خواهر من
زينب غم پرور من
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)
شاعر : حسن فطرس

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه اربعین ( دلم مي‌خواد تو كربلا آقا به من خونه بدي) * حسن ثابت جو

9034
39

نوحه اربعین ( دلم مي‌خواد تو كربلا آقا به من خونه بدي) دلم مي‌خواد تو كربلا آقا به من خونه بدي
مثلِ همه كبوترات به من آب و دونه بدي
كبوتري كه اين دلش عاشق و مبتلا باشه
مي‌خواد طواف كعبه‌اش يه گنبدِ طلا باشه
دلم مي‌خواست كه اين روزا زائرِ كربلات بودم
كنارِ قبرِ شش گوشه منتظرِ نگات بودم
دلم مي‌خواست اين اربعين از غصه بر لب مي‌شدم
مثلِ اونا كه اومدند همراه زينب مي‌شدم
مي‌اومدم تا كه بگم زينب چها كشيده است
تو مجلسِ يزديان چه ديده چه شنيده است
مي‌خوام بهت بگم آقا يگانه دلبرت چي شد
شبيه مادر شما، رقيه دخترت چي شد
مي‌خوام بگم تو كربلا به زخم ما نمك زدند
بعدِ شهادت آقا، بچه‌هات و كتك زدند
مي‌خوام بگم تو قتلگاه من مي‌دونم چها شده
چگونه با خنجر خصم، سرت آقا

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( يادش به خير روز و شبم با حسين بود) *

5560
8

اشعار اربعین حسینی( يادش به خير روز و شبم با حسين بود) يادش به خير روز و شبم با حسين بود
ذكر بي اختيار لبم يا حسين بود
پا تا سر ِ عقيله سراپا حسين بود
وقتِ اذان اشهدِ من يا حسين بود
ما تار و پودِ رشته يِ پيراهن هميم
يعني من و حسين،حسين و من ِ هميم
دور از تو هست ولي دست از تو بر نداشت
خسته شده ست ولي دست از تو برنداشت
از پا نشست ولي دست از تو برنداشت
زينب شكست ولي دست از تو برنداشت
مانند من كسي به غم و رنج تن نداد
آه و غمي چنين به دلِ پنج تن نداد
يادش به خير بال و پرش ميشدم خودم
سايه به سايه همسفرش ميشدم خودم
يك عمر مادر و پدرش ميشدم خودم
جايِ همه فدايِ سرش ميشدم خودم
نام ِ حسين حكم ِ قسم را گرفته بود
يك شب نديدنش نفسم را گرفته بود
يادم مي آيد آينه

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار اربعین حسینی-( هجران بهانه ايست براي وصال ها ) * علی اکبر لطیفیان

3061
7

اشعار اربعین حسینی-( هجران بهانه ايست براي وصال ها ) هجران بهانه ايست براي وصال ها
بهتر شده ست از بركات تو حال ها
از ياد رفته است جراحات بال ها
با عمه راحت است تمام خيال ها
عمه نگو كه فاطمه ي كربلا بگو
عمه نگو حسين بگو مرتضي بگو
بابا سلام عمه رسيده بلند شو
از احترام قدِّ خميده بلند شو
با گردن بريده بريده بلند شو
عمه اگر شكسته شده قد كمان شده
چون ميهمان مجلس نامحرمان شده
دائم پيِ گذشتن ِ از جان خويش بود
مأمور حفظ جان امامان خويش بود
زينب وليك حيدر ميدان خويش بود
گرم طواف قاري قرآن خويش بود
صد كربلا پس از تو بلا ديده ايم ما
صد فاجعه به شام بلا ديده ايم ما
با آه خويش كرب و بلا را مهار كرد
خيلي براي پرچم اسلام كار كرد
ما را خودش به ناقه ي عريان سوار

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار اربعین حسینی( آهم ؛که شعله بر جگر غم کشیده ام) * حسن لطفی

1548
3

اشعار اربعین حسینی( آهم ؛که شعله بر جگر غم کشیده ام) آهم ؛که شعله بر جگر غم کشیده ام
اشکم، که قطره قطره به پایت چکیده ام
آئینه ام ،که زخم ترک خورده ام ز سنگ
سروم ، که سایبان شده قد خمیده ام
ای تلّ ِ خاکِ غرقِ به خونِ برادرم
باور نمی کنم به کنارت رسیده ام
نقش هزار ضربت دشمن گرفته ام
طعم هزار سنگ ستم را چشیده ام
یادم نمی رود که در آن روز در پی ات
صد بار این مسیر سیه را دویده ام
یادم نمی رود که در آن شام از تنت
صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیده ام
اکنون رسیده ام که ببوسم دوباره ات
آه ای گلو بریده کجایی ، بریده ام
شاعر : حسن لطیفی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی(چگونه؟ با که بگویم ؟دو دل جدا ماندند ) *

1736
1

اشعار اربعین حسینی(چگونه؟ با که بگویم ؟دو دل جدا ماندند ) چگونه؟ با که بگویم ؟دو دل جدا ماندند
که پاره های دلم بین بوریا ماندند
چگونه با تو بگویم که نوزده کودک
ز جمع قافله خواهرِ تو جا ماندند
یکی دو تا که در آن شب درون خیمه و دود
میان حلقه ی آتش به شعله ها ماندند
یکی دو تا که زمان هجوم جان دادند
و چند تای دگر زیر دست و پا ماندند
دو طفل در بغل هم ز درد دق کردند
دو طفل موقع غارت ز ما جدا ماندند
یتیم های تو را جمع کردم اما از
فشار حلقه زنجیر بی صدا ماندند
چو گیسویت که به دست نسیم میپیچید
طناب گرد گلوی یتیم میپیچید

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی(فانوس روی نیزه ی دریا چه می کند؟ ) *

1644
1

اشعار اربعین حسینی(فانوس روی نیزه ی دریا چه می کند؟ ) فانوس روی نیزه ی دریا چه می کند؟
خورشید در اسارت شب ها چه می کند؟
یک آسمان پرنده مهیای پر زدن
شش ماهه پر نمی زند، این جا چه می کند
از تندباد حادثه قدش خمیده است
این دختر سه ساله ی زهرا چه می کند
کشتی چرا به ساحل دریا نمی رسد
طوفان موج در شب یلدا چه می کند
یک مشک پاره پاره به دندان گرفته است
این مشک پاره با دل دریا چه می کند؟
یک اربعین گذشته از آن روز واقعه
پیراهن سیاه به تن ها چه می کند؟
شاعر : آقای عباسی

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار اربعین حسینی( اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم) * حسن لطفی

2183

اشعار اربعین حسینی( اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم) اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم
شبیه شعله شمعی اسیر سو سو یم
رسیده ام سر خاکت ولی به زانویم
بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر
برای روضه مان در عزای یکدیگر
من از گلوی تو نالم... تو هم ز چشم ترم
من از جبین تو گریم ...تو هم به زخم سرم
من از اصابت آن سنگهای بی احساس
تو از نگاه یتیمت به نیزه عباس
بر آن صدای ضعیفت بر این نفس زدنم
برای چاک لبانت به جای جای تنم
من از شکستن آن ابروی جدا از هم
تو از جسارت آن دستهای نامحرم
به زخم کاری نیزه که بازی ات میداد
به نقش های کبودی که بر تنم افتاد
همین بس است بگویم که زخم تسکین است
و گوش های من از ضرب دست سنگین است
چهل شب است که با کودکان

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( اینجاست دشت ناله ،حرم را بیاورید) *

1780
2

اشعار اربعین حسینی(  اینجاست دشت ناله ،حرم را بیاورید) اینجاست دشت ناله ،حرم را بیاورید
حالا که زائرید سرم را بیاورید
این آفتاب سرخ تنم را سیاه کرد
ای هم عشیره گان قمرم را بیاورید
خورشید داغ کرببلا زخم می زند
من پاره پاره ام سپرم را بیاورید
چشم انتظار چشم توام خواهرم بیا
چشمم سفید شد بصرم را بیاورید
من یوسف غریبم و کنعان نشین عشق
یعقوب من بیا پسرم را بیاورید
کو پس کجاست فاتح صحرای شهر شام ؟
دلتنگ او شدم ثمرم را بیاورید
قلبم برای دخترکم درد می کند
کو پس رقیه ام جگرم را بیاورید
شاعر : سید محمد حسین حسینی

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:33
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( ای همسفر قرار تو باورنکردنیست) *

2142
3

اشعار اربعین حسینی( ای همسفر قرار تو باورنکردنیست) ای همسفر قرار تو باورنکردنیست
من ، اربعین ، کنارتو ، باورنکردنیست
با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
اینجا ، سر مزار تو ، باورنکردنیست
بر روی سرخ همسفرانت نگاه کن
این باغ لاله دار تو باورنکردنیست
در زیر تازیانه به سر شد اسارتم
تا آمدم دیار تو باورنکردنیست
من را ببین و مادر خود را نظاره کن
قدِّ کمان یار تو باورنکردنیست
آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند
مهمان شام بودم و بر میزبانیم
یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند
جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
بر زخم های واشده مرهم نذاشتند
دیگر چه وقت حرف عبا و امامه است
وقتی به دست های تو خاتم نذاشتند
دیدی چطور که آل پیمبر عزیز

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:37
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی( مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند) *

1855
3

اشعار اربعین حسینی( مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند) مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند
درهمان گوشه گودال فدايم کردند
دوستانم که نبودند بگريند به من
دشمنانم همگي گريه برايم کردند
من که خود راهنماي همه عالم بودم
سـر خونين تو را راهـنمايم کردند
هر کجا خواستم از پاي درافتم ديدم
کودکان دست گشودند و دعايم کردند
خجلم از تو و اين روي امانت هايت
بر سر خار دويدند و صدايم کردند
گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي
خنده ها بود که بر اشک عزايم کردند

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:42
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی(به کربلای تو یک کاروان دل آوردم ) *

3598
12

اشعار اربعین حسینی(به کربلای تو یک کاروان دل آوردم ) به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند درّ غنیمت به ساحل آوردم
بجز رقیه که از پا فتاد پیش سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
گواه عشق خودم با تو ای حسین عزیز
نشانه ای به سر از چوب محمل آوردم
نظر به جسم کبودم مکن که دریابی
تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:44
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( می‌آیم از راهی که خطرها در او گم است ) *

2349

اشعار اربعین حسینی (  می‌آیم از راهی که خطرها در او گم است ) می‌آیم از راهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است
از لابه‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوست
داغی چشیده‌ام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمه‌ی «أحلی‌من‌العسل»
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که هم‌رنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
یاقوت و دُر صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است
هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است
باران نیزه بود و سر شه‌سوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جان‌گد

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:46
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( فروغ ِ چشم من از چشم نيزه ها افتاد) *

2766
1

اشعار اربعین حسینی ( فروغ ِ چشم من از چشم نيزه ها افتاد) فروغ ِ چشم من از چشم نيزه ها افتاد
عصايِ پيري من زير دست و پا افتاد
عزيز ِ يوسفِ من چنگ گرگها حس كرد
زبس كه رونق يعقوب ِ قصه ها افتاد
به زخم نيزه اي از روي اسب از پهلو
مرا به خاك جگر گوشه ريخت تا افتاد
كسي كه بين ِ مژه كرده ام بزرگ آيا
چنين ز هم شده پاشيده در عبا افتاد
زدم بهم كف افسوس و زانويم تا خورد
دلم شكسته و در ورطه ي بلا افتاد
نماز ظهر مرا پس اذان نخواهي گفت!؟
گلو بريده لبِ خشك ات از صدا افتاد
ذبيح ِ من! ز برت با خداست برخيزم
به جان ز داغ ِ غمت شعله ي عزا افتاد
نشست چين و چُروكي به رخ كه ميبينم
ترك به ماه جبين تو از قفا افتاد
نه قطعه قطعه فقط... نقطه نقطه ات كردند
تنت به پهنه ي اين دشت

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:57
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی (عشقت غبار از دل غمبار میکشد ) *

2714
1

اشعار اربعین حسینی (عشقت غبار از دل غمبار میکشد ) عشقت غبار از دل غمبار میکشد
عکس ِ تورا به آینه یِ تار میکشد
ناله اگر بلند شود از سَر ِ جگر
حتماً طبیب را سویِ بیمار میکشد
با جذبه میکِشی و به یک غمزه میکُشی
زلفت فقط مرا به سر ِ دار میکشد
از معجزاتِ هاشمی ِ یوسفِ من است
هر روز مشتری سر ِ بازار میکشد
پلکِ خمار ِ چشم ِ ترت را به هم مزن
کی دور حوض میکده دیوار میکشد؟!
کشتی شکست خورده یِ طوفان کربلا
بعد از هزار سال عجب بار میکشد!!!
خوشبخت آنکسی ست که از دستهایِ خویش
تنها برای سینه زدن کار میکشد
بویِ گناه از همه ی شهر میرود
وقتی حسین پرده ی ستار میکشد
مژ گانِ چشم ِ تر ِ یا حسین ها
رسوایی مرا همه جا جار میکشد
دارد برای زائر کرب و بلا شدن
کار ِمن و تو

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 09:08
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی (آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد ) *

7020
13

اشعار اربعین حسینی (آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد ) آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد
آي مردم ! زود عموي دخترش را پس دهيد
دست هايش را چرا در زير پا انداختيد؟
زودتر آن سايه بان خواهرش را پس دهيد
لشگر ِ بي آبرو ، اين آبرو ريزي بس است
مشك ، يعني آبروي مادرش را پس دهيد
گم شده اعضاي او از ضربه ي سختِ عمود
خاكهايِ علقمه چشم ترش را پس دهيد
دستمالي بود تا سر را به هم نزديك كرد
لااقل عمامه ي رويِ سرش را پس دهيد
آن شبي كه ميدود در بين صحرا دخترش
آبروداري كنيد و معجرش را پس دهيد
آه ميبيند نگاهِ مادري در خيمه ها...
كم پريشانش كنيد و اصغرش را پس دهيد
شاعر : علي اكبر لطيفيان

  • سه شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 09:11
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

بایدانگارکه خونین بشود معجرتان *

2029
2

بایدانگارکه خونین بشود معجرتان بایدانگارکه خونین بشود معجرتان
تاکه تاریخ شودچله نشین درغمتان
بایدانگارکه ساقی بشودماه شما
تاشودآینه ای؛جلوه کنددررهتان

بایدانگارجوانی بشودمردخطر
مثل حیدربکشدنعره شودلشگرتان
بایدانگارکه طفلی بشودتشنه هو
باخدنگی زعدوپربکشدازبرتان
بایدانگار...وشعری که به آخرنرسد
تا-نفس-عقده گشائی بکندمحضرتان

  • پنج شنبه
  • 30
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:08
  • نوشته شده توسط
  • نفس
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی (از سرِ ناقه ی غم شیشه ی صبر افتاده ) *

2383
3

اشعار اربعین حسینی (از سرِ ناقه ی غم شیشه ی صبر افتاده ) از سرِ ناقه ی غم شیشه ی صبر افتاده
همه دیدند که زینب سر قبر افتاده
چشم او در اثر حادثه کم سو شده است
کمرش خم شده و دست به زانو شده است
بیت بیتِ دل او از هم پاشیده شده
صورتش در اثر لطمه خراشیده شده
گفت برخیز که من زینب مجروح توام
چند روزی ست که محو لب مجروح توام
این چهل روز به من مثل چهل سال گذشت
پیر شد زینب تو تا که ز گودال گذشت
این رباب است که این گونه دلش ویران است
در پی قبر علی اصغر خود حیران است
گر چه من در اثر حادثه کم می بینم
ولی انگار درین دشت علم می بینم
دارد انگار علمدار تو بر می گردد
مشک بر دوش ببین یار تو برمی گردد
خوب می شد اگر او چند قدم می آمد
خوب می شد اگر او تا به حرم می آمد
تا

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد) *

2164
1

اشعار اربعین حسینی ( بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد) بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی‏داند
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می‏گوید
به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
به کف جامی‏لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا داردغع
شاعر : عبدالعلی نگارنده

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:05
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی می شود) *

1895

اشعار اربعین حسینی (  حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی می شود) حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی می شود
با قدم های نگارم قد غم تا می شود
قد غم ها تا شد و تا سرزمین کاظمین
مرغ دل پرواز کرد و عشق پیدا می شود
بر لب شیخ الائمه غنچه ی لبخند شوق
با نگاهی سوی گهواره شکوفا می شود
عشق را احساس و با احساسِ قلبم عشق کن
زیر و رو کن خاک را کی مثل موسی می شود
در تمام دوره ها حجّت به دنیا لازم ست
اولین حجّت پس از اتمام حجّت کاظم ست
وارث بر حق علم باقری و صادقی ست
بین شیخ عشق و سلطان بودن او منطقی ست
عاشق دین خدا از نسل یاس و مرتضی
عشق بازی از تبار ذوالفقار عاشقی ست
پنجمین پشتش گل یاس ست نسل او به پنج
می رسد با عطر نرگس شاید او هم رازقی ست
کربلا کشتی آزادی و ساحل حیدرست
کاظمین

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار اربعین حسینی-( تازه رسیده از سفر کربلا سرت ) * علی اکبر لطیفیان

2360
2

اشعار اربعین حسینی-(  تازه رسیده از سفر کربلا سرت  ) تازه رسیده از سفر کربلا سرت
بین تن تو فاصله افتاده تا سرت
با پهلوی شکسته و با صورت کبود
کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت
پیشانی ات شکسته و موهات کم شده
خاکستر تنور چه کرده ست با سرت؟
رگ های گردنت چِقَدَر نامرتب ست
ای جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟
این جای سنگ نیست، گمان می کنم حسین -
افتاده است زیر سم اسب ها سرت...
باید کمی گلاب بیارم بشویمت
خاکی شده ست از ستم بی حیا سرت
چشمان تو همیشه به دنبال زینب ست
تا اربعین اگر برود هر کجا سرت
شاعر: علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( صبح آمد و خورشید نتابید چهل روز) *

2553
4

اشعار اربعین حسینی (  صبح آمد و خورشید نتابید چهل روز) صبح آمد و خورشید نتابید چهل روز
همراه من آمد سر خورشید چهل روز
در دفتر نقّاشی تاریخ دو دستم
طرحی زد و از خون تو پاشید چهل روز
من تشنه ی لبخند تو بودم ولی ای عشق -
جز غصّه بر این تشنه نبارید چهل روز
از ناله ی من عرش خداوند تکان خورد
کوثر متلاطم شد و جوشید چهل روز
از مردم این شهر برایت چه بگویم؟!
تقویم همه بعد تو شد عید چهل روز
هر کس که نگاهش به من و بی کسی ام خورد -
با هلهله ای کف زد و رقصید چهل روز
از خواهر خود حرف نکش ای تن بی سر
باید چه بگوید که چه ها دید چهل روز؟
تصویر زمین خوردن تو در سر او ماند
این بود دلیلش که نخوابید چهل روز
این چشم اگر کور شده دست خودش نیست
رخ نیلی و لب پاره تو را دید

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( سرد و سنگین ابرها را سوگوار آورده اند ) *

2145
1

اشعار اربعین حسینی (  سرد و سنگین ابرها را سوگوار آورده اند ) سرد و سنگین ابرها را سوگوار آورده اند
شرحه شرحه ماجرایی ناگوار آورده اند
بازهم یک زخم کهنه ماجرای خیر و شر
افتضاحی فاش را مردم به بار آورده اند
خاک و خاکستر نشانده بر دل تقویم ها
سینه هایی نصف جان را داغ دار آورده اند
درد در جانها نمی گنجد، قیامت می کند
خون و آتش را به صحن نیزه زار آورده اند
تیغ بر خورشید و بر انوار مشرق می زنند
کورهایی سنگ دل، شب های تار آورده اند
در سپاه کفر، قرآن را به خون آلوده اند
لکّه ی ننگ بزرگی یادگار آورده اند
نینوا در نینوا گویی جهنم پیش روست
ذوالجناح غرق خون را بی سوار آورده اند
اشک می بارد پیاپی چشم عالم ناگزیر
روی نیزه هاتفی را سر به دار آورده اند
بغض و خون در سین

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( پس از یک اربعین رنج و اسارت) *

8532
23

اشعار اربعین حسینی (  پس از یک اربعین رنج و اسارت) پس از یک اربعین رنج و اسارت
کنم قبر حسینم را زیارت
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
نفس ها اوفتاده در شماره
زیارت نامه قلب پاره پاره
برادر جان به زینب کن نظاره
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
نهادم در بیابان پیکرت را
چهل منزل به نی دیدم سرت را
سر عباس و عون و جعفرت را
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
پریشان چو گیسوی سکینه
هزاران کوه غم دارم به سینه
که بی تو می روم سوی مدینه
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
به شام و کوفه دل بردی ز دستم
به پای صوت قرآنت نشستم
گریبان پاره کردم سر شکستم
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
چهل شب بی تو خون دل فشاندم
سرت بر نیزه دیدم زنده ماندم
تو قرآن خواندی و من خطبه خوا

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی ( ای کربلا ای کعبه عشق و امیدم) *

4295
5

اشعار اربعین حسینی ( ای کربلا ای کعبه عشق و امیدم) ای کربلا ای کعبه عشق و امیدم
بعد از جدایی ها به دیدارت رسیدم
ای کربلا اغوش بگشا زینب آمد
من زینبم کز رنج دوری ها خمیدم
هر روز دیدم کربلای تازه ای را
ای کربلا تا بر سر کویت رسیدم
منزل به منزل داغ بر دغاغم فزون شد
جان کنه ام تا رخت در این جا کسیدم
از بهر انحجام رسالت زنده ماندم
گر زنده ام من زنده هر دم شهیدم
ای کاروان سالار زینب دیده بگشا
تا گویمت با دیده گریان چه دیدم
با ان که با دستت به قلبم صبر دادی
چندان که در هر جا شهامت آفریدم
اما دو جا دست غمم از پا در اورد
بی خود ز خود گشتم گریبان بر دریدم
یک جا که دشمن بر لبانت چوب می زد
یک جا سرت چون بر فراز نیزه دیدم
بشنیده بودم صوت قرآنت بسی لیک
نشنی

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد