اربعین حسینی

مرتب سازی براساس

اربعین امام حسین علیه السلام -( کنار پنجره فولاد لحظه‌های وداع ) * انسیه سادات هاشمی

1229
0

اربعین امام حسین علیه السلام -( کنار پنجره فولاد لحظه‌های وداع  ) کنار پنجره فولاد لحظه‌های وداع
که سست می شود از غصه، پای برگشتن
صدای زنگ تماسی مرا به خود آورد،
هنوز در حرمی؟ آه و گریه و شیون

بگو امام رضا، دست من به دامن‌تان
بگو که دست شما یک امانتی دارم
برات کرب و بلا را بگیر از دستش،
بگو که از سرتان دست برنمی‌دارم

دلم گرفته همه رفته‌اند و من ماندم،
نمی‌رسی تو به فریاد این دل غمگین؟
دعا مگر نه که قلب شکسته می‌خواهد؟
ببین بساط دلم را شکسته‌تر از این؟

به چشم‌های ترم قول داده‌ام آقا،
دل مرا به هر آنجا که می‌برد باشم
که اربعین به تماشای گنبد سقا،
دم عمود هزار و چهارصد باشم

جز آن طرف، همه جا اربعین گرفته هوا،‌
روانه ساز دلم تا کمی هوا بخورد
سه روز روزه گرفت

  • دوشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

جامانده اربعین -( گويا بنا شد تا گدايى جا بماند ) * کرامت نعمت زاده

2452
7

جامانده  اربعین -( گويا بنا شد تا گدايى جا بماند ) گويا بنا شد تا گدايى جا بماند
در حسرت تعبير يك رويا بماند

مجنون چه حالى مى شود وقتى بفهمد
بايد دوباره در غم ليلا بماند

تنها خدا صبرش دهد آن را كه بايد
اين شهر را در اربعين تنها بماند

من آن كوير تشنه ى نالايقم كه
در آرزوى ديدن دريا بماند

يك روضه مى گويم براى يادگارى
شايد برايم در صف عُقبى بماند

اين كه سنان دير آمد از گودال بيرون
هرچند مى دانم چرا، اما بماند ...

شاعر : کرامت نعمت زاده

  • دوشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

پیاده روی اربعین -( همه از هر کجا باشند از این راه می آیند ) * سید محمد مهدی شفیعی

1253
1

پیاده روی اربعین -( همه از هر کجا باشند از این راه می آیند ) همه از هر کجا باشند از این راه می آیند
به سویت ای امین الله! خلق الله می آیند

زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه می آیند

ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه می آیند

مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می آیند

قیامت کرده ای، انگار تصویری است از محشر
که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه می آیند

نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند
به لطف گوشه چشمت عاقبت کوتاه می آیند

شاعر : سید محمد مهدی شفیعی

  • دوشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

آمده ام به کربلا -( آمده ام به کربلا خاک ترا بسرکنم ) * اسماعیل تقوایی

2059
2

آمده ام به کربلا -( آمده ام به کربلا خاک ترا بسرکنم ) آمده ام به کربلا
آمده ام به کربلا خاک تو را بسر کنم
خیمه غم بپا کنم جن وملک خبر کنم

آمده ام که گویمت شرح سفر عزیز جان
سنگ صبور من شوی غم زدلم بدر کنم

اسیر دشمنت شدم کوفه وشام رفته ام
آمده ام که صحبت از خم شدن کمر کنم

خیز وببین که در سرم موی سیه نمانده است
آمده ام کنار تو باقی عمر سر کنم

شرم کنم که گویمت رقیه در خرابه ماند
چگونه ذکر حال آن دختر محتضر کنم

از آن دمی که آمدم دوباره من به کربلا
به یاد روز واقعه دیده ز اشک تر کنم

یاد ابوالفضل وعلی،قاسم وعون وجعفرم
یاد به خون تپیدن غنچه ی نو ثمر کنم

یاد سر بریده ات خنجر خونی عدو
یاد خیام سوخته کودک بی پدر کنم

حال که هجر بین ما گشته تمام ای حس

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

ببخش تقصیرم -( همیشه فکر من این بود بی تو می میرم ) * اسماعیل تقوایی

1019
1

ببخش تقصیرم -( همیشه فکر من این بود بی تو می میرم  ) ببخش تقصیرم
همیشه فکر من این بود،بی تو می میرم
کنون ز زندگی بی تو سخت دلگیرم

قرار نبود برادر روی مرا نبری
چهل شب است به ناله چو مرغ شبگیرم

گذشته است چهل روزه هجر تو،چل سال
سپید مو شده وهمچو یک زنی پیرم

کشیده رنج اسارت زبعد تو زینب
اسیر جور زمانه، رضا به تقدیرم

زدند تهمت خارج شدن ز دین بر ما
رسول جد من است واسیر تکفیرم

قرائتی که تو کردی به کوفه یادم هست
هنوز گریه کنان در تلاش تفسیرم

فدای راس چو ماهت که همرهم بوده
به دفعه ها سر تو بوده است دستگیرم

زخاطرم نرود مجلس یزید لعین
به یاد تشت زر و خیزران زجان سیرم

به جای مانده به شام آن گل سه ساله تو
در این قضیه برادر ببخش تقصیرم

بیامدم به کنار

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 عبدالحسین شفیع پور

شور سینه زنی تقدیم به زائرین اربعین -( با هر قدم که میزنم انگار حرم روبرومه ) * عبدالحسین شفیع پور

1679
2

شور سینه زنی تقدیم به زائرین اربعین -( با هر قدم که میزنم انگار حرم روبرومه ) با هر قدم، که میزنم، انگارحرم، روبرومه
این قدما، مسبب، رسیدن ، به آرزومه
نفس نفس، ذکرت آقا، روی لبا، برقراره
بارون غم ، نم نم آقا ، ازاین چشا، داره میباره
((ارباب ، باورندارم کجام
ارباب ، مدیون اون نیم نگام
ارباب ، من زائرکربلام ))
حسین وااااای حسین وااااای

باکاروان، دربین راه، باروضه ها، دم میگیرم
الهی که، برای اون، سه ساله ی، شما بمیرم
خداروشکر، نصیب من، ای بی کفن، زیارت تو
کرم کن و ، قابل بدون ، درمیام از ،خجالت تو
((ارباب ، ازعمق جونم سلام
ارباب ، عشق تو علی الدوام
ارباب، من زائرکربلام))
حسین وااااای حسین وااااای

شاعر : عبدالحسین شفیع پور

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

دوباره آمدم -( دوباره آمدم به کربلای تو ) * اسماعیل تقوایی

1368
2

دوباره آمدم  -( دوباره آمدم به کربلای تو  ) دوباره آمدم به کربلای تو
که تا بپا کنم دمی عزای تو

گذشته اربعین زروز کشتنت
بیامدم کنون شوم فدای تو

دوباره آمده به یاد وخاطرم
تن به خون تپان،زسر جدای تو

به یادم آمده وداع آخرت
واشک بی امان اقربای تو

شدی توکشته و به دشت پر بلا
شدم سپر برای بچه های تو

چه سخت بود اسیری ام ولی شدم
رضای بر قضای کبریای تو

سرت به روی نی چراغ راه من
تپیده دل همیشه در هوای تو

ره تو یا حسین ره سعادتست
خوشم کشیده ام بلا به راه تو

بسی به شهر شام به ما جفا شده
زسوی خصم دون و بی حیای تو

برادرم به شام بمانده دخترت
شده به شهر کینه ها فدای تو

کشم خجالت از تو ای حسین من
خوشا که مرگ من شود دعای تو

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

سوغات سفر -( برادر تا بخواهی از سفر سوغات ) * اسماعیل تقوایی

1364
0

سوغات سفر  -( برادر تا بخواهی از سفر سوغات  ) سوغات سفر
برادر تا بخواهی از سفر سوغات آوردم
دلی خون،قدخم،ازخطه ی ظلمات آوردم

برای ما برادر این سفر پر از خطر بوده
خبر از شام واز دروازه ی ساعات آوردم

برادر سنگ ها برما زده،بی حرمتی کردند
سر بشکسته ام را از ره اثبات آوردم

فراقت از اسارت بیشتر،سوزانده جانم را
تکیده چهره ام را آیه از آیات آوردم

خجالت می کشم بهر رقیه ای گل زهرا
کنون جان را به جبرانی این مافات آوردم

ندارم حاجتی جز وصل تو ای دلبر زینب
از اینرو رو به تو دروازه ی حاجات آوردم

رسیده اربعین واز برای سوگواریت
پریشان روی قبرت جمعی از سادات اوردم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 عبدالحسین شفیع پور

تقدیم به زائرین اربعین حسینی -( پا میذارم این روزا، به سمت جنت ) * عبدالحسین شفیع پور

1405
3

تقدیم به زائرین اربعین حسینی -( پا میذارم این روزا، به سمت جنت ) پا میذارم این روزا، به سمت جنت
به خیل زائرا آقا، داده لیاقت
هر کی خواسته‌ای داره، تو این هیاهو
آرزوی من شده، فقط شهادت

آرزومه که، فدایی آقا بشم، هدیه بدم سرم رو به شاه کرَم
عزتم بده، تا که من بشم، شهید راه حق، مدافع حرم

معرفت بده، توی این مسیر، گم نشه راه حق منم خالص بشم
حُریّت بده، یک مجاهدُ، مثه شهید کربلا عابس بشم

*آقاجون، ذکر هر روز و شبا*
*ابد والله ماننسی حسینا*

حالا که قسمتم شده، وصال دلبر
حالا که بالم دادی و منم زدم پَر
نیابت از رفیقامم، زائرتونم
علی الخصوص نیابت از، امام و رهبر

این زیارت و سیل زائرا، مدیون اون شهیدای با غیرته
لشکر حسین یاری هم میخواد، رمز ورود به لشکرش شهادته

پا

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه ای برادر -( خیز و بنگر ای برادر ) * اسماعیل تقوایی

1876
4

نوحه ای برادر  -( خیز و بنگر ای برادر ) خیز وبنگر ای برادر...بر مزارت حال خواهر
زبنب تو رنج سفر پیر نموده
درد فراق توزجان سیر نموده
جان منی جان منی ای حسین جان2

شد چهل روز درد هجران..دیگر آمدبر لبم جان
کرببلا قبر تو افتاد گذارم
کاش سر از خاک تو من بر ندارم
جان منی جان منی...

پیکرت بی سر به خاک است...قطعه قطعه چاک وچاک است
بهر وصال تنت آورده ام سر
مرغ دل من به هوایت زند پر
جان منی جان منی....

بر مزار شیر خواره...آمده مادر دوباره
خیز علی اصغر وخور شیر دوباره
قلب من از دوری تو گشته پاره
جان منی جان منی...

شاعر : اسماعیل تقوایی

سبک:موسم گل..سالارعقیلی

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 19
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 06:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مدح امام حسین علیه السلام (اربعین) -( از همه جـز تو اگر بریـدم علت دارد ) * حسین ایمانی

904

 مدح امام حسین علیه السلام (اربعین) -( از همه جـز تو اگر بریـدم علت دارد ) از همه جـز تو اگر بریـدم علت دارد
هر که شد نوکـرِ تو تاجِ سعادت دارد

وطنم کرب و بلا... سینه زنم بسم الله‌.‌..
نفـسی که شده نذرِ تو لیاقت دارد

بررویِ شانه یِ من بیرقِ عشق است حسین
هر کسی پایِ عـَلَم آمده حُرمت دارد

کاش محشور شود روزِ قیامت با تو...
آن که دنیا به غـلامیِ تو شهرت دارد

کوچه یِ سینه زنی کوچه یِ عشقِ زهراست
هر کسی آمده وَالله که دعـوت دارد

مادرت خواسته پایِ عَلَمِ تو باشم
پایِ پرچـم نفسم قیمتِ جنت دارد

اربعین آمد و از قافله ات جا ماندم
دلِ بی تابِ گـدا شوقِ زیارت دارد

عاشقت منتظرِ منتقمِ عاشوراست
مهدی فاطمه بر شیعه ولایت دارد

شاعر : حسین ایمانی

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

غزل مصیبت اربعین حسینی -( صدایِ زنگِ قـافله ... بلایِ جانِ من شده ) * حسین ایمانی

781

غزل مصیبت اربعین حسینی -( صدایِ زنگِ قـافله ... بلایِ جانِ من شده ) صدایِ زنگِ قـافله ... بلایِ جانِ من شده
همیشه فکر می کنم حسینِ من کفن شده

چهل شبانه روز در آتشِ روضـه سوختم
قاتلِ جانِ خواهرت قصه یِ پیرهن شده

تو که نفس نفس زدی زدند اهلِ خیمه را
کـبود مثلِ مادرم تمامِ این بدن شده

سرِ تو رویِ نیزه و برای گوشواره ای
میانِ زجر و دخترِ تو جنگِ تن به تن شده

طـناب رویِ بازویِ قـافله یِ ابوتراب
عذابِ ما بزمِ شراب و ضربه بر دهن شده

گوشه یِ ویرانه گُلِ سه ساله ات دق کرده و...
داغِ دلِ فاطـمه و علـّتِ شرمِ من شده

به روزِتو چه آمده؟! به روزِ من چه آمده؟!
پیکرِ تو... معجرِ من... مثلِ دلِ حسن شده

صدایِ ندبه خوانیِ رگِ تو می رسد به گوش
رگِ بریده با دلِ شکسته هم سخن

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

اربعین -( آذری و عرب و فارس ندارد این راه ) * حسین ایمانی

1092

اربعین -( آذری و عرب و فارس ندارد این راه  ) آذری و عرب و فارس ندارد این راه

بأبی أنتَ و اُمـّی یا اباعبـدالله

چشم خورشید شده فرش دراین جادّه ها

وَ غبار از تنِ زوّارِ تو می گیرد ماه

بُـگذر از قوم و نژاد و لحن و نوعِ گفتار

دم بزن از غم اربابِ کرم زائرِ شاه

همه از هر طرفی سوی حرم می آیند

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

بیشتر از طرف صحن نجف آمده اند

اربعـینی شده های علـویِّ درگـاه

روسفید است کسی که شد نشانش ارباب

جامه یِ خاکی و آه و عرق و شال سیاه

باتن خسته به من روضه ببین می چسبد

بی کفن هستی وصدپاره بدن...بی سر...آه

حرف پیراهن غارت شده در گودال است

ندبه خـوان است عزادار اباعبـدالله

شاعر : حسین ایمانی

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اربعین -( چهل روز گذشت و میهمان آمده است ) * سید پوریا هاشمی

1332

اربعین  -( چهل روز گذشت و میهمان آمده است  ) چهل روز گذشت و میهمان آمده است

بر پیکر من دوباره جان آمده است

برخیز بهار من خزان آمده است

خواهر به سرت نفس زنان آمده است

پیش تو نشستم لک لبیک حسین

حاجی تو هستم لک لبیک حسین

این مرقد بی نشان علم را کم داشت

یک زائر مو سپید و خم را کم داشت

سینه زنی اهل حرم را کم داشت

حال همه روضه خوانی ام را کم داشت

تو بی سر سربلند و من سرگشته

ای کشته ی تشنه خواهرت برگشته

یادت که نرفته پر من سالم بود

هنگام وداع سر من سالم بود

تا رفتن تو پیکر من سالم بود

هم چادر و هم معجر من سالم بود

گودال که رفتی جگرم ریخت به هم

در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم

دستت که نبود دست ها بالا رفت

درهمهمه چادرم به زیر پا

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

اربعین -( سلام یوسف زینب ، سلام ای نوحم ) * رضا قربانی

1581

اربعین  -( سلام یوسف زینب ، سلام ای نوحم  ) سلام یوسف زینب ، سلام ای نوحم

هنوز بی کفنی ای شهید مذبوحم؟!

خبر رسید برایم که بوریا شده ای

اسیر تابش خورشید کربلا شده ای

پس از تو بار امامت به روی دوشم بود

صدای قهقه ی شمر توی گوشم بود

تو عاشقم شدی و من هم عاشق تو شدم

تو دین من شدی و من مبلغ تو شدم

به قاب شام کشیدم حماسه برگشتم

اگرچه پیر شدم من خلاصه برگشتم

چهل شب است برادر ، غریب و تنهایم

چهل شب است که من کعبه الرزایایم

به زخم قلب عزادار من نمک زده اند

حسین چشم تو روشن مرا کتک زده اند

میان آتش خیمه عقیله سوخت حسین

غروب روز دهم یک قبیله سوخت حسین

همینکه سنگ تراشیده خورد بر سر تو

تو ضعف کردی و ناله کشید خواهر تو

هنوز لحظه ی اف

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

اربعین -( زینب رسید کشته بی سر قیام کن ) * موسی علیمرادی

2571
5

اربعین -( زینب رسید کشته بی سر قیام کن   ) زینب رسید کشته بی سر قیام کن

باز از رگ بریده به خواهر سلام کن

یک اربعین که حرمت من را نداشتند

تو الاقل به پیری من احترام کن

آغوش توقرار دلم بودازآن نخست

دستی برآرو صبر مرا مستدام کن

《من خون گرم خویش حلال تو کرده ام

خواهی به شیشه افکن و خواهی به جام کن》

نیمی زجان گرفته ای از من در آن غروب

برخیز و کار نیمه خود را تمام کن

جان داده ام ولی نخ معجر نداده ام

برخیز و یک نظر به رخ نیل فام کن

سایه ندیده سایه او را بلند شو

خورشید را برای ربابت حرام کن

از حرمله نمی گذرم که به خنده گفت

هان ای رباب بر سر طفلت سلام کن

مرهم شدم برای همه مانده ام خودم

برخیز و زخمهای مرا التیام کن

هر گز نشد به

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

اربعین -( من چُنان باد صبا ، مُشک فشان می آیم ) * علیرضا وفایی

958

اربعین -( من چُنان باد صبا ، مُشک فشان می آیم  ) من چُنان باد صبا ، مُشک فشان می آیم

دست‌بوسی طرف پیر مغان می آیم

گاه با شوق وصال و گهی از درد فراق !

گاهی اوقات چنین ، گاه چنان می آیم

جان گرفتیم ز پابوس علی اولِ راه

به امیدی که دهم پیش تو جان ، می آیم

گفتم: امسال اگر قسمت من بود طریق

من پیاده عوض دخترتان می آیم

چقدر آبله در راه دهن وا کرده

روضه دارم به نظر ، گریه کنان می آیم

پای ما خار ندیده ز توان افتاده

تا خود کرب و بلا مرثیه خوان می آیم

شاعر : علیرضا وفایی

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

اربعین -( بعد تو از آه من ز سر زندگی گذشت ) *

1083

اربعین -( بعد تو از آه من ز سر زندگی گذشت  ) بعد تو از آه من ز سر زندگی گذشت

چل روز میشود که به آوارگی گذشت

چل روز میشود که اسیرم ، اسیر تو

عمرم مدام در پی دلداگی گذشت

چل روز بی تو ، با همه ی قاتلان تو

سر بسته گویمت به همین سادگی گذشت

چل روز بین کوچه و بازار و مرد ها

بی تو چه زود آنهمه شهزادگی گذشت

یک لحظه یی نشد که زغم دورمان کنند

هرچه به ما گذشت به آزردگی گذشت

چل روز بی تو قدر چهل سال می گذشت

بدتر ز داغ گوشه ی گودال می گذشت

داغی گذاشتند به دلم بعد داغ تو

ماندم چگونه زنده ام از اتفاق تو

بعد از تو زود با طمع آمد سراغ من

آنکه گرفت با دم خنجر سراغ تو

رفتی چقدر با عجله گوشه ی تنور

دق کردم ای عزیز دلم با فراق تو

از بس به رو

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

اربعین -( هر کسی با هر عقیده هر کسی با هر مرام ) * امیر عظیمی

1091

اربعین -( هر کسی با هر عقیده هر کسی با هر مرام  ) هر کسی با هر عقیده هر کسی با هر مرام

راه افتاده برای خاکبوسی امام

آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر

پا به پای اربعینی ها به قصد یک سلام

زائران موکب به موکب راهی رشک بهشت

هر نفس رفع حجابی هر قدم فتح مقام

پای عشق آمد وسط پای برهنه می دوند

جای ما جامانده ها ای کاش بردارند گام

خارهای این بیابان خار چشم دشمن اند

زخم های پای زائر تیغ بیرون از نیام

ساده و مهمان نواز و خاکی اند اهل عراق

زائر از آنها نمی بیند به غیر از احترام

دل به قربان سری که روی نی گنبد شده است

جان فدای زائری که احترامش شد حرام

گاه سیلی رنج داد و گاه شمر آزار داد

ای پدر با تو بگویم از چه زجری... از کدام؟!

دردهای بی

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

پیاده روی اربعین -( نشسته ایم ولی تذکره مهیا نیست ) * حسین واعظی

1230

پیاده روی اربعین  -( نشسته ایم ولی تذکره مهیا نیست  ) نشسته ایم ولی تذکره مهیا نیست

خبر رسیده که دیگر برای ما جا نیست

قبول وصله ی ناجور این بساط منم

قبول جای بیابان کنار دریا نیست

اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را

ولی کسی که نیفتد به پاش از ما نیست

قسم به عصمت زهرا که زود می شکند

قدی که زیر مصیبات کربلا تا نیست

به یاد تشنگی اش،تشنه کام باید مرد

سر شکسته که در این بساط پیدا نیست

چه شد که حضرت زینب دوید،،چون گودال

هنوز هم‌ که هنوز است جای زنها نیست

نشست لحظه ی آخر به سینه اش قاتل

گرفت موی سرش را،،مجال حاشا نیست

و تیز بودن تیغ از شروط انصاف است

کنار جرعه ی آبی که حق قربانیست

شاعر : حسین واعظی

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

اربعین -( برخیز برادر شهیدم ) * حسن کردی

1358
1

اربعین -( برخیز برادر شهیدم  ) برخیز برادر شهیدم

من زینبم از سفر رسیدم

از رنج اسارت امدم من

مشتاق زیارت امدم من

با پیکر خسته ام رسیدم

با قلب شکسته ام رسیدم

ای تشنه،ذبیح کربلایی

برخیز جهان من کجایی؟

هرچند به خون وضو گرفتم

پیراهنت از عدو گرفتم

با معجر خون نقاب کردم

در راه تو انقلاب کردم

از شام بلا رسیده ام من

دنبال سرت دویده ام من

من در غم تو اسیر بودم

در سلسله هم امیر بودم

تو رفتی و غیرت از جهان رفت

اه دل من به اسمان رفت

تا پرچم ساقی ات زمین خورد

از معجر خواهرت امان رفت

تو رفتی و نیزه ها رسیدند

از شانه ی کودکان توان رفت

با ضربه ی دست های سنگین

هوش از سر و گوش دختران رفت

جان بود هنوز در وجودت

دیدم که

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

اربعین -( پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال ) * وحید قاسمی

4529
9

اربعین -( پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال  ) پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال

حس می کنم افتاده ام از شیبِ گودال

یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت

یادم نرفته دختران بی قرارت

یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد

یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد

یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد

طفلی رقیه پابه پایم آب می شد

زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم

من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم

از کربلایت زخمی و بی بال رفتم

با چشم هایی تار از گودال رفتم

از حال و روزم بی خبر بودم برادر

با شمر و خولی همسفر بودم برادر

با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم

با چادر خاکی سر بازار رفتم

زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم

در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم

از ازدحام کوچه ها رنجید زینب

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اربعین -( می آورم سمتِ زیارت، کاروان را ) * رضا باقریان

1012

اربعین -( می آورم سمتِ زیارت، کاروان را  ) می آورم سمتِ زیارت، کاروان را

یک کاروان از یاس‌های ارغوان را

بالا سر و، پایینِ پا، فرقی ندارد

آورده ام پیش تو این قَدّ کمان را

ای کاش نامحرم نبود اینجا، ببینی

این حال و روز و، ناله ها و، وضعمان را

تو سر نداری، من سر و سامان ندارم

بر سینه دارم داغ‌های این و آن را

ای کاش می‌دیدی مرا، مویم سپید است

بسکه شنیدم طعنه‌های ساربان را

هم بر تن تو زخم بسیار است هم من

این زخم‌ها برده ز من تاب و توان را

تو زخمِ نیزه داری، اما من برادر

دارم نشان روی جگر زخمِ زبان را

از کوچه‌های کوفه خیلی حرف دارم

آوردم از آنجا برایت نیمه‌جان را

من از نفس افتاده‌ام تو از روی زین

من کعبِ نی خوردم به تن، تو هم

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اربعین -( می آورم سمتِ زیارت، کاروان را ) * رضا باقریان

996

اربعین -( می آورم سمتِ زیارت، کاروان را  ) می آورم سمتِ زیارت، کاروان را

یک کاروان از یاس‌های ارغوان را

بالا سر و، پایینِ پا، فرقی ندارد

آورده ام پیش تو این قَدّ کمان را

ای کاش نامحرم نبود اینجا، ببینی

این حال و روز و، ناله ها و، وضعمان را

تو سر نداری، من سر و سامان ندارم

بر سینه دارم داغ‌های این و آن را

ای کاش می‌دیدی مرا، مویم سپید است

بسکه شنیدم طعنه‌های ساربان را

هم بر تن تو زخم بسیار است هم من

این زخم‌ها برده ز من تاب و توان را

تو زخمِ نیزه داری، اما من برادر

دارم نشان روی جگر زخمِ زبان را

از کوچه‌های کوفه خیلی حرف دارم

آوردم از آنجا برایت نیمه‌جان را

من از نفس افتاده‌ام تو از روی زین

من کعبِ نی خوردم به تن، تو هم

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

اربعین -( آمدم! زانو زدم گریان٬ کنار پیکرت ) * مرضیه عاطفی

1343

اربعین -( آمدم! زانو زدم گریان٬ کنار پیکرت  ) آمدم! زانو زدم گریان٬ کنار پیکرت

تازه شد داغ بلایایی که آمد بر سرت

ردّی از خون تو بر خاک و هنوز افتاده است؛

نیزه هایی سرشکسته...سنگ ها...دور و برت

مانده حسرت بر دلم ایکاش برمیداشتم

از قفایت نیز چندین بوسه مثلِ حنجرت

می سپردی کاش با دستِ خودت٬ دستِ رباب

تا نمی افتاد دستِ دیگری انگشترت

آتشی در سینه دارم بس که هنگام وداع

حالت بغض ِ حسن(ع) را داشت بغض ِ آخرت

خواهری کردم برایت؟ یا که نه؟! روز دهم

سعی کردم که نباشم از سیاهی لشکرت

راستی دروازهٔ ساعات خیلی بد گذشت

بیشتر آنجا که رقصیدند پیش ِ خواهرت‌

شد سرازیر از نگاهم اشک٬ تا جریان گرفت

قطره اشکی بر ستونِ نیزه از چشم ترت

هیچ از حال پسر

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

اربعین -( حق است اگر از کاروان ها جا بماند ) * حسین محسنات

1059

اربعین -( حق است اگر از کاروان ها جا بماند  ) حق است اگر از کاروان ها جا بماند

آن دل که در پیچ و خم دنیا بماند

آنکس که همرنگ جماعت نیست آری

باید تمام عمر را رسوا بماند

باور نمی کردم پس از یکسال دوری

حسرت کماکان بر دل شیدا بماند

امروز راهی کن مرا نگذار این داغ

در قلب این جا مانده تا فردا بماند

تو می توانی با گدا کاری کنی که

از حیرتش چشم خلائق وا بماند ...

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

اربعین -( سَرو رفتم از کنارت ... قد کمان برگشته‌ام ) * رضا قاسمی

1066

اربعین -( سَرو رفتم از کنارت ... قد کمان برگشته‌ام  ) سَرو رفتم از کنارت ... قد کمان برگشته‌ام

سبز رفتم مثل یک برگِ خزان برگشته‌ام

سوختم بی سایه‌ی تو زیرِ نور آفتاب

باز ، حالا زیر چترِ سایبان برگشته‌ام

خاکِ روی قبر تو حیثیت عرشِ خداست

از زمینِ پست ، سوی آسمان برگشته‌ام

باز هم مثل همیشه حال زینب را بپرس

یا به چشم خود ببین که ناتوان برگشته‌ام

نیمه‌ی من بودی و در نیم روزی کُشتنت

جانِ من بودی و حالا نیمه جان برگشته‌ام

مستندتر از منِ زینب نباشد مقتلی ...

روضه‌ها را درک کردم روضه خوان برگشته‌ام

رفتی و بر پیکرم رنگِ کبودی نقش بست

بی نشان رفتم از اینجا با نشان برگشته‌ام

پیکرم را آب کرده داغ دوری‌ات حسین !!

من شبیه پوستی بر استخوان برگشته‌ا

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

پیاده روی اربعین -( من ِ شکسته، منِ بی قرار در اتوبوس ) * سید حمید رضا برقعی

1620
4

پیاده روی اربعین -( من ِ شکسته، منِ بی قرار در اتوبوس ) "ابتدای باران"

من ِ شکسته، منِ بی قرار در اتوبوس
گریستم همهء جاده را، اتوبان را

نگاه خستهء من تا به آسمان برسد
کشانده است به دنبال خویش باران را

ولی نخواسته در بین راه سوزاندم
دل اهالی محروم چند استان را

بر آن سرم که کنار ضریح یاد کنم
ولو به قدر نگاهی، تمام آنان را

نگاه‌های پر از حسرت کشاورزان
میان دشت، تکان‌های دست چوپان را

و آن غریبه که در قهوه خانۀ سر راه
همان که خم شد و بوسید تکۀ نان را

همان که نام تو را برد زیر لب وقتی
که روی میز غذا می‌گذاشت، لیوان را

همان که گفت ببینم تو زائری؟ گفتم:
خدا بخواهد... آهی کشید قلیان را

همان که گفت به آقا بگو غلط کردم
بگو ببخشد، رانندۀ بیابان را

بگ

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

پیاده روی اربعین -( بعد هر بار زیارتت میخوام ) * ایمان کریمی

1203

پیاده روی اربعین -( بعد هر بار زیارتت میخوام ) "از زبان کربلا نرفته های اربعین"

بعد هر بار زیارتت میخوام
جون به بال و پرم بدی ، بپرم
دوس دارم که برای سوغاتی
مهر و تسبیح شهر تو ببرم

از همون مهر تربتی که برام
مادرم از عراقت آورده
جا نمازی که بوی سیبش رو
یه رفیق از رواقت آورده

سالها میگذره که روز و شبم
اسمتو جا ترانه می خونم
سالها میگذره برات آقا
شعرای عاشقانه می خونم

میگم اصلاً خبر داری بازم
از صف زائرات جا موندم؟
متوجه شدی نیومدم و؟
پرسیدی اربعین کجا موندم؟

باشه اصلاً تو مال خوبایی
باشه اصلا به من نگاه نکن
من خرابم ، خراب می مونم
خسته حالیمو روبراه نکن

تا هزار سال دیگه رام نده
همه چیمو بگیر غمت رو نگیر
هر کار می کنی فدای سرت
سایه سرخ

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

عزیز پدر -( پرپر زدن دختر من را دیدید ) * جواد کلهر

879

عزیز پدر -( پرپر زدن دختر من را دیدید ) پرپر زدن دختر من را دیدید
افتاد ز پا و همگی خندیدید

ای مردم شام ننگ بر نام شما
بر عاقبت خویش نمی اندیشیدید

چون کار شما چیدن و برچیدن بود
نشکفته گل گلشن من را چیدید

گوشش شده پاره و نبیند چشمش
خلخال سه ساله مرا دزدیدید

یک لحظه زمین نبود تا من بودم
افتاد ز روی ناقه و نشنیدید

در سلسله زلف نه در بند شماست
جرمش چه بود چرا نمی پرسیدید

یک روز پی کشتن ما جمع شدید
در ظلمت شب چرا پی خورشیدید

حق روشن و پیش رویتان بود ولی
یکباره به سمت کافران چرخیدید

می گفت یزید آنچه در بذم شراب
انکار نکردید پی تمجیدید

پر گشته شکم ها همه از مال حرام
زین روست ز اولاد علی ببریدید

طفلان یتیم من همه بیدارند
کز ضعف نخ

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 12:02
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد