من زینبم جا مانده ای در کربلا دارم
در اربعینت آمدم شور و نوا دارم
من آمدم عنوان کنم تا شکوه ی دل را
در سینه ام داغِ حسینِ سر جدا دارم
من در زمینِ نینوا نام آوری عباس
همچون علمدارِ رشید و با وفا دارم
من زینبِ بی معجرم اندر چهِل منزل
رأسِ شهیدان را به روی نیزه ها دارم
جولانگهِ خواهر در این کوه و بیابان است
خارِ مغیلان را به هر سو زیرِ پا دارم
می گردم امشب دشت را دنبالِ مجنونم
با اشکِ چشمم بهرِ هر زخمت دوا دارم
می سوزد آهِ سینه ام اندر شرارِ غم
یک اربعین از داغِ تو بزمِ عزا دارم
از راسِ خونینت بپرس زینب چها دیده
هیجده بدن جای کفن از بوریا دارم
جانِ برادر داغِ تو در سینه سنگین است
از این ب
- شنبه
- 11
- آذر
- 1396
- ساعت
- 09:55
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه