شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سوز هجران تو داريم كجايى اى دوست! ) * رحیم کارگری

1694
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سوز هجران تو داريم كجايى اى دوست!  ) سوز هجران تو داريم كجايى اى دوست!
جمله بى صبر و قراريم كجايى اى دوست!
شمع ميقات بيفروز به تنگ آمده ايم
در شب تيره و تاريم كجايى اى دوست!
زمزم ديده ما چشمه خوناب شده
بى تو دل خسته و زاريم كجايى اى دوست!
شفق چهره تو آينه صلح و صفاست
واله خال عذاريم كجايى اى دوست!
سال ها منتظر روى دل آراى توايم
حسرت وصل تو داريم كجايى اى دوست!
بهر ديدار تو و رايت زهرايى تو
جملگى لحظه شماريم كجايى اى دوست!
گلشن شادى ما رو به خزان است خزان
طالب فيض بهاريم كجايى اى دوست!
آتش درد فراق تو جهانسوز شده
بانگ و فرياد برآريم: كجايى اى دوست!

شاعر : رحیم کارگری

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

در فراق یار(کسی در این جهان دگر تو را دعا نمی کند) * جعفر ابوالفتحی

1865
1

در فراق یار(کسی در این جهان دگر تو را دعا نمی کند) در فراق یار

کسی در این جهان دگر تو را دعا نمی کند

ترانه های ما دگر تو را صدا نمی کند

کسی به خیمه ی دلت دگر قدم نمی زند

کسی به عشق تو دگر سری فدا نمی کند

خدا نمای با خدا به قلب من نظر نما

کسی مرا چو حب تو ز خود جدا نمی کند

ز چه عزیز جان من در این زمانه ماه من

کسی به عشق تو دگر خدا خدا نمی کند

در این زمانه ی بد و پر از گناه عشق من

خدا رو شکر عشق تو مرا رها نمی کند

چه فیلم های بد که پخش، ز ماهواره ها نشد

نظر، نگاه کرده و دگر نگا نمی کند

و زید بازی و همش نگه به جسم دختران

کسی که یاد از تو و، دل شما نمی کند

ملاک تو که ریش نیست، ملاک ، ترس از خداست

و ریش های من مرا خدا نما نمی کند

د

  • جمعه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 08:16
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

شعر در فراق یار,(عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم) *

5744
3

شعر در فراق یار,(عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم) عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم
آقا نشد که لایق دیدارتان شوم

غفلت بساط کرد سر راه طفل دل
وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم

واصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم
چیزی نداشتم که خریدارتان شوم

باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم
شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم

ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم
در روز غم ولی نشد عمارتان شوم

با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام
اذنم بده فدایی و سردارتان شوم

ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود
مهمان کنار سفره افطارتان شوم

در روز انتقام شهیدان کربلا
آقا اجازه هست ز انصارتان شوم

در بین روزه و عطش و اشک و شور و شین
یک ذکر مستجاب بگویم فقط حسین

منبع:سایت اشعار امام زمان

  • شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:25
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت) *

1948
1

در فراق یار,(کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت) کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت

چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

به

  • شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(جمعه یعنى یک غزل دلواپسى***جمعه یعنى گریه هاى بى کسى) *

1891
2

در فراق یار,(جمعه یعنى یک غزل دلواپسى***جمعه یعنى گریه هاى بى کسى) جمعه یعنى یک غزل دلواپسى***جمعه یعنى گریه هاى بى کسى

جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراریهاى آب***جمعه یعنى انتظار آفتاب

جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست***جمعه خود ندبه گر دیدار اوست

جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند***از غم او بیدها مجنون شوند

جمعه یعنى یک کویر بى قرار***از عطش سرخ و دلش در انتظار

انتظار قطره اى باران عشق***تا فرو شوید غم هجران عشق

جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل***هق هق بارانى چنگ غزل

زخمه اى از جنس غم بر تار دل***تا فرو شوید غم هجران دل

جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراریهاى آب***جمعه یعنى انتظار آفتاب

لحظه ل

  • شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:37
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر امام زمان(عج)-محرم -( همیشه کوچه ما عطری از شما دارد ) * حسن لطفی

3893
4

شعر امام زمان(عج)-محرم -(  همیشه کوچه ما عطری از شما دارد ) همیشه کوچه ما عطری از شما دارد
که آشنا به دلش میل آشنا دارد
بگو که جسم که را در بغل گرفتی که
دوباره روضه ما بوی بوریا دارد
هزار شکر که مژگان به ما حواله شده
غبار پای تو تأثیر کیمیا دارد
شبیه چشم شما سرخ میشود چشمش
کسی که چشم بر آن ریشه ی عبا دارد
علاج تشنگی ام را فرات هم نکند
تنور سینه من داغ کربلا دارد
به سینه میزنم و حلقه میزنم بر در
در این معامله یک دست هم صدا دارد
دلم هوای حرم کرده خوب میدانم
برات کرب و بلا را فقط رضا دارد
دوباره خرجی ما بی حساب زهرا داد
همیشه سفره ی گرمش هوای ما دارد

شاعر : حسن لطفی

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بگو خزان بنشيند‚ بهار سر برسد ) * سعید بخشنده

1323
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بگو خزان بنشيند‚ بهار سر برسد ) بگو خزان بنشيند‚ بهار سر برسد
كوفه هاي درخت انار سر برسد
در ايستگاه قديمي نشسته ام شايد
شبي دوباره به اينجا قطار سر برسد
وَ ابر هاي سياه لجوج پس بكشند
که آفتاب تو از كوهسار سر برسد
چقدر بايد از اين انتظار شكوه كنم؟
چقدر مانده كه اين انتظار سر برسد؟
هواي صيد تو دارد دل شكسته ي من
كمين گرفته كه وقت شكار سر برسد
دعاي عهد اهالي شهرمان اين ست:
خدا كند كه همين جمعه يار سر برسد

شاعر : سعید بخشنده

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست ) *

2125
4

مناجات امام زمان(عج) -( بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست ) بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
بین عشّاق چو من بی سر و پا نیست که نیست
با غم دوری تو سوخته و ساخته ام
اثری از چه در این سوز و نوا نیست که نیست
نیمه شب وقت مناجات بگویم با خویش
گوییا قلب تو، بند رضا نیست که نیست
من گنهکارم و آلوده قبول است قبول
بی محّلی ز کریمان که روا نیست که نیست
بی جهت ناز طبیبان نکشم چون دردم
درد یار است و بجز وصل دوا نیست که نیست
هر کجا رو زده ام آبرویم را بردند
هیچ کس غیرِ شما فکر گدا نیست که نیست
در دعا فکر گرفتاری خود بودم و بس
یاد تو در دل ما وقت دعا نیست که نیست
بهر درمان گرفتاری این نوکرها
چاره ای جز سفر کرب و بلا نیست که نیست

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دلدار زهرا راحت جانم تو هستی ) *

1195
2

 شعر مناجات امام زمان(عج) -( دلدار زهرا راحت جانم تو هستی ) دلدار زهرا راحت جانم تو هستی
تنها دلیل اینکه می خوانم تو هستی
آنروزهایی که کسی دور و برم نیست
آقا خدا را شکر، می دانم تو هستی
از دامن چرک گناهانی که کردم
آنکس که می گیرد به دامانم تو هستی
هر هیئتی رفتم به خود گفتم که لابد
شاید میان روضه مهمانم تو هستی
هر بار بغض گریه هایم می شکافد
در قطره های سرخ بارانم تو هستی
با حال خوش یکبار قرآن باز کردم
دیدم همه آیات قرآنم تو هستی
بی تو کی از دین خدا بو برده بودم
سر منشا اینکه مسلمانم تو هستی
درد مرا فن اطبا کارگر نیست
داروی این قلب پریشانم تو هستی
دل را گرفتار دوایت کردم آقا
در کربلا خیلی صدایت کردم آقا

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( دلداده باید بود از دلدار باید خواند ) *

1532
3

مناجات امام زمان(عج) -( دلداده باید بود از دلدار باید خواند ) دلداده باید بود از دلدار باید خواند
مانند مرغی دور از گلزار باید خواند
از گفتن یکبار نام تو هزاران حیف
یعنی تو را تکرار در تکرار باید خواند
یک عمر از درد فِراقت شعر باید گفت
از شادی وصلت دو صد طومار باید خواند
تکبیرة الِاحرام ما کِی میزند آقا
حرف نمازی را که پشت یار باید خواند
این روضه ها امّا به همراه نگاه تو
با گریه از احوال یک بیمار باید خواند
ما را ببخش آقا کمی بشنو، تحمّل من
این روضه ها سخت است پس خونبار باید خواند
یا حرف از سیلی یک نامرد باید زد
یا از جراحات در و دیوار باید خواند
این روزهای آخری از درد باید گفت
از غصّه ی تنهایی یک مرد باید گفت

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج)ب -( تو مانده اي عزيز دل براي قلب يك زمين ) * علیرضا پیش بین

1680
1

شعر مناجات امام زمان(عج)ب -( تو مانده اي عزيز دل براي قلب يك زمين ) تو مانده اي عزيز دل براي قلب يك زمين
غريق، ناجيان ما، تمام عابران غمين
تو ابرهاي غصّه را به دست باد مي دهي
بيا نگاه خسته را زچهره هايمان بچين
به اين طرف به آن طرف چو كاه فكرمان سبك
بيا كه از تو پر شود شيارهاي علم و دين
سلام پشت ابريت به شاخه ها كه مي رسد،
به برگ برگ لحظه ها اميد مي شود قرين
دلي تپنده بوده اي براي رگ رگ زمان
چه خون دل كشيده اي ز پنجه هاي اين زمين
سياه و سرخ و قهوه اي به سفره هاي آتشند
بگير دوده هايمان ، سپيد بخت كن ، همين
زتنگناي قافيه به ته كشيده خواهشم
بيا غزل سرا شوم به بارگاهت اي

شاعر : علیرضا پیش بین

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( کوهم ولی بپای تو چون کاه گشته ام ) * نصیر مجاب

1058
1

مناجات امام زمان(عج) -( کوهم ولی بپای تو چون کاه گشته ام ) کوهم ولی بپای تو چون کاه گشته ام
من هرچه گشته ام نه به دلخواه گشته ام
سوز مرا زمین و زمان میدهد گواه
در انتظار آمدنت آه گشته ام
نور ترا به اهل زمین قصه کرده ام
خورشید من! برای تو من ماه گشته ام
بیگانه است با تو شب ای صبح بی غروب!
پروانه وار گرد تو هر گاه گشته ام
ازبس به انتهای زمان می کشم سرک
در راهم و مسافر بی راه گشته ام
شطرنج روزگار به وفق مراد نیست
در انتهای بازی ام و شاه گشته ام
کز کرده ام به گوشه و از جمع می رمم
من متهم به درد روانکاه گشته ام
جای تو در دل است ولی ناشیانه من
در اوج بوده ای و من ، چاه گشته ام

شاعر : نصیر مجاب

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

در فراق یار,(اوّل نامه «السّلام علیك») *

2159
2

در فراق یار,(اوّل نامه «السّلام علیك») اوّل نامه «السّلام علیك»

محضر عالی و شریف شما

نامه ای می نویسد از غمتان

بنده ی عاصی و ضعیف شما

نامه ای از محلّه ی غم و رنج

كوچه ی بی كسی، پلاك بلا

شهر بدبختی و فلاكت و درد

كدپستی ش...نیست خاطر ما

چشم بد دور، چشم این مردم

به هر آنجا كه می شود باز است

توی Mp4 و موبایل همه

پر آهنگ و رقص و آواز است

گوش ها عادت همیشگی اش

تكنو و جاز و رپّ و راك و متال

معذرت! این قبیله می گویند:

گور بابای این حرام و حلال

جای تصویر قاب نام «علی»

اكثرا ماهواره می بینند

پر دود است آسمان امّا

به گمان كه ستاره می بینند

مسجد و هیئت و نماز و دعا

كه نپرسید،‌ ور شكسته شده

بال های اجابت مردم

با گناه كبیر

  • یکشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:35
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

در فراق یار-(ما منتظريم از سفر، برگردی) * علی اکبر لطیفیان

2320
2

در فراق یار-(ما منتظريم از سفر، برگردی) ما منتظریم از سفر برگردی
یکروز شبیه رهگذر بر گردی
با کاسه آب و مجمری از اسپند
ما آمده ایم پشت در برگردی
وقتی سر شب که رفتنت را دیدیم
گفتیم نمی شود سحر برگردی
ما منتظر تو ایم آقا نکند
یک جمعه غروب بی خبر برگردی
من گوشه نشین کوچۀ بر گشتم
ای کاش که از همین گذر برگردی
پرواز نمی کنیم از اینجا باید
در فصل نبود بال و پر بر گردی
وقتش نرسیده است ای مرد ظهور
با سیصد و سیزده نفر بر گردی؟!

شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:42
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,( امروز آقا، بي تو جور ديگري بود) *

1933

در فراق یار,( امروز آقا، بي تو جور ديگري بود) امروز آقا، بي تو جور ديگري بود
حتي نگاه ياسها، نيلوفري بود

خورشيد مثل پنج شنبه پا نمي شد
انگار بين رختخوابش بستري بود

برشانه هاي شمع ها در اول صبح
تابوت يک پروانه ي خاکستري بود

وضعيت آب و هوا مثل هميشه
مثل هواي جمعه ي پشت سري بود

چشم زمين جاهليت خيز دنيا
دنبال خطّ کوفي پيغمبري بود

اينکه غروب است و کمي بارانيم، نه
از اولش همه روز گريه آوري بود

در چشمايم ، التماس آخرينم
ما را به سمت "چشمهايت مي بري" بود

وبلاگ روضه

  • یکشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

غزل فاصله ها *

1652

غزل فاصله ها سحر از بند دلم بند علایق وا شد

سر خط فاصله در پیش دلم رسوا شد

چشم سر بستم و با دیده دل می دیدم

رد پای غزل لیلی من پیدا شد

خط به خط فاصله ها کمتر و کمتر می شد

من و او فاصله بی فاصله من لیلا شد

هاتفی گفت کسی محرم راز است کنون

که در این میکده بی چون و چرا شیدا شد

شرح این واقعه را از دل نی می پرسند

شوق وصلی است که از فاصله در دلها شد

بیستون بر سر راه است – و فرهاد کنون

قصه اش از غزل فاصله ها زیبا شد

هفت خان غزل از واژه ی مستی بگذشت

دل سودا زده ام هم نفس دریا شد

بیخود از خود شدم و فاصله ها کمتر شد

سر خط فاصله در پیش دلم رسوا شد

www.beithayesookhte.blogfa.com

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب

در فراق یار,(اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري) *

4531
9

در فراق یار,(اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري) اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک س

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:08
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج),(گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام) *

1786
2

اشعار امام زمان(عج),(گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام          بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام) گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام

گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام

از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام

پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام

پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام

در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام

همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 03:58
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(با همه لحن خوش آوایی ام) *

1890
1

در فراق یار,(با همه لحن خوش آوایی ام) با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام

ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر

کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی

هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مارا عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است

ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما,,,

منبع:گلچین

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:13
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

در فراق یار,(پائیز شدفصل بهاری که به من دادند) * علی اکبر لطیفیان

1531

در فراق یار,(پائیز شدفصل بهاری که به من دادند) پائیز شدفصل بهاری که به من دادند
طی شد تمام روزگاری که به من دادند

خورشید پیشم هست اما من نمی بینم
نفرین به این چشمان تاری که به من دادند

یعقوب نابینای راه یوسفم کرده
این گریه ی بی اختیاری که به من دادند

از بس نیامد که زمان رفتنم آمد
اینگونه سرشد انتظاری که به من دادند

پایان کار "من" به وصل "او" نینجامید
آخر چه شد قول و قراری که به من دادند

ای جاده ها! ای جمعه ها! ای مردم دنیا
کو وعده آن تکسواری که به من دادند

من آرزوی دیدنش را می برم _ شاید ...
... گاهی بیاید تا مزاری که به من دادند

[] [] []

حالا زمستان است و من درگور خوابیدم
خورشید من! این خانه تاریک ِ به من دادند

___________ لطیفیا

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:19
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(از هجر تو طبیعت ما گریه می کند) *

3528
3

در فراق یار,(از هجر تو طبیعت ما گریه می کند) از هجر تو طبیعت ما گریه می کند

چشم تمام آینه ها گریه می کند

چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است

گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند

پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است

دارد به اشک و دعا گریه می کند

در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای

دارد کنار دست جدا گریه می کند

گودال سرخ روز عطش نعره می کشد

از روضه های خون خدا گریه می کند

علی اشتری

منبع:اشعار مذهبی

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:24
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

در فراق یار-(سالهای پیش بال آسمانی داشتیم) * علی اکبر لطیفیان

2233
3

در فراق یار-(سالهای پیش بال آسمانی داشتیم) سال های پیش بال آسمانی داشتیم
بال پرواز کران تا بی کرانی داشتیم
میوه بودیم و سر سال استفاده می شدیم
چون که بالای سر خود باغبانی داشتیم
چار فصل موی ما برف زمستانی نداشت
پیر هم بودیم اگر رنگ جوانی داشتیم
روزها گردی اگر بر روی دل ها می نشست
شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم
مثل شیر مادرانِ ما حلال و پاک بود
در میان سفره ها گر لقمه نانی داشتیم
نذری روز ظهور مهدی موعودمان
صبح ها، چله به چله، عهد خوانی داشتیم
صبح جمعه پیشواز تک سوار فاطمه
روی پشت بام ها صوت اذانی داشتیم
گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت می شدیم
گاه گاهی میل سجده، جمکرانی داشتیم
ثانیه ثانیه هامان پای آقا می گذشت
آی مردم! یک زمان، صاحب زمانی

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:29
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(باز گردای بغض صحرا گرد من) *

1700

در فراق یار,(باز گردای بغض صحرا گرد من) باز گردای بغض صحرا گرد من

باز گرما ده به بیت سرد من

ای که عمق انتظارات منی

ای که پشت استعارات منی

من شب ظلمانی استم تار تار

انتظارم انتظارم انتظار

منتظر بودن عبادت کردن است

با خیال دوست عادت کردن است

قبله ی صحرانشین این کویر

بال زخم سجاده هایم را بگیر

باتو کبری در خضوعم مانده است

چار رکعت در رکوعم مانده است

تشنگی از پای دراورده مرا

اب پشت سد جوعم مانده است

سجده ام سر میکشد از روی مهر

غصه بر دوش خضوعم مانده است

واجباتم شد شهید مستحب

اصل در چاه فرو عم مانده است

ای نمیدانم کجایی کیستی

ای فراتر از چرایی –چیستی

در قیابت اب را گل کرده اند

موج را مدیون ساحل کرده اند

خاک در دست ک

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:38
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(ای دل طوفانیم آرام باش) *

2938
8

در فراق یار,(ای دل طوفانیم آرام باش) ای دل طوفانیم آرام باش

یک تپش با طبع من همگام باش

واژه هایم را پر از احساس کن

دیده را از اشک پر الماس کن

وا کن از پای قلم زنجیر را

بشکن این بغض شب دلگیر را

تا نویسم از چنین هنگامه ای

سوی آن صحرا نشسته نامه‌ای

کعبه آباد حجاز من توئی

مستحبات نماز من توئی

ای تو آرام دل هر بی شکیب

مستجاب آخرین امن یجیب

یادت ای قامت قیامت هر کجا

کرده غوغای قیامت را بپا

صبح جمعه رقص شور انگیز باد

حلقه زلف تو را آرد به یاد

چیست این دلشوره های بیکران

پشت کاشی های سبز جمکران

کشتی امید در گل تا به کی

بانگ اللهم عجل تا به کی

تا به کی از داغ هجران تو صبر

جلوه کن ای آفتاب پشت ابر

اشکهایم هر پگاه انتظا

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:44
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(ای نگین پادشاهی ولا**آینه دار حریم مصطفی) *

1602

در فراق یار,(ای نگین پادشاهی ولا**آینه دار حریم مصطفی) ای نگین پادشاهی ولا**آینه دار حریم مصطفی
ای دل دریایی بی انتها**ای حبیب من وصی مرتضی
ای تو اشک غربت بنت النبی**پاره پاره های قلب مجتبی
ای تو امید اباالفضل علی**سلسله دار شهید کربلا

ای تو راز سجده سجاد ها**ای تو صیاد همه بیداد ها
تو برای علم باقر باقری**ساغر عشقی ز رحمت وافری
تو امیر مذهب صادق شدی**جملگی بر عاشقان عاشق شدی
ای تو موسای جلیل کردگار**ای رضا در راضی پروردگار
ای تقی و ای نقی ای هست من**جان زهرا گیر آخر دست من
ای فروغ بی دریغ عسگری**عشق را فرمانروای لشگری
شهریار ملک سلطان بقا**یادگار یازده نور خدا
ای طلوع فجر ای شاه سخا**معنی طاها و یاسین هل اتی
تا به کی اندر پی‌ات بهر لقاء**بنگرد ه

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:48
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر آقا درباره امام زمان(عج),(دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است) *

3369
5

شعر آقا درباره امام زمان(عج),(دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است) دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

منبع:باشگاه جهانی خادمین اهل بیت

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 04:54
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

در فراق یار,(زمان در تب نـوروز و نگارم نرسیدست) *

2536
1

در فراق یار,(زمان در تب نـوروز و نگارم نرسیدست) زمان در تب نـوروز و نگارم نرسیدست
جهان محو بهارست و بهارم نرسیدست

سراسر همه گل روید از این خاک ، ولیکن
به گلزار دلم زهره عذارم نرسیدست

چه فرقی بکند کین شب عیدست ، و یا روز
الا !!! ای دل مـن لیل و نـهارم نرسیدست

بپوشان رخ خود ای تو سـروش مه رنگین
که آن یار مسیـحا به کنارم نرسیدست

تو ای باد بهاری مـده جولان به گلستان
روا نیست که خـوش نفحه سوارم نرسیدست

به ظاهر لب خندان و به باطن دل گریان
سُرورم همه بـاطل چو که یارم نرسیدست

ز غم در تب و تابم ، و سوالم ز خود اینست
که سرخوش ز چه باشم چو قرارم نرسیدست ؟

شدم شهره ی شهرم به دو چشمانِ سپیدم
بـه مرهـم ز نگـاهش ، دل زارم نرسیدست

خدایا مپسندم دم م

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

در فراق یار-(دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم) * قاسم صرافان

2437

در فراق یار-(دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم) دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه‌های سردابیم

بی‌ تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:45
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

روضه محمد رضا طاهری,روضه امام زمان(عج),(دولت این است كه یك لحظه گدای تو شوم ) *

3544
13

 روضه محمد رضا طاهری,روضه امام زمان(عج),(دولت این است كه یك لحظه گدای تو شوم ) دولت این است كه یك لحظه گدای تو شوم كی دهد دست كه خاك كف پای تو شوم

كم از آنم كه كنم از سر كوی تو عبور باز دادی رهم ای من به فدای تو شوم

باهمه زشتی و آلودگی و روسی یهی باورم بود كه مشمول دعای تو شوم

میدونستم اگه من تو رو فراموش كنم،تو منو یادت نمی ره،تو قنوت نماز حجت بن الحسن(عج)،دیدم1آقا تو سرداب مقدس داره نماز می خونه،مضامین قنوتی كه داره می خونه،اینه، (خدایا،بعضاً از محبین ما هستند،آلوده می شن،گناهی انجام می دن،خدایا گنهكاران از امت مارو به من مهدی ببخش). خیلی خجالت داره ،یعنی من مشغول گناه بودم،اما آقا داشت برام دعا می كرد،آقا می فرمود این گریه كنه حسین ماست.این گریه كن مادرم زهرا ست

ا

  • دوشنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:09
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

متن روضه امام زمان(عج)از زبان مرحوم کافی,(بارالها رهبراسلامیان کی خواهد آمد ) *

14729
95

متن روضه امام زمان(عج)از زبان مرحوم کافی,(بارالها رهبراسلامیان کی خواهد آمد  ) بارالها رهبراسلامیان کی خواهد آمد شیعیان را غم گسار مهربان کی خواهد آمد؟

انتظار مصلحی دارد جهان اما نداند مصلح کل،رهنمای انس و جان کی خواهد آمد؟

شاعر دیگر در جواب می گوید:

خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد غم مخور آخر طیب دردمندان خواهد آمد

آن قدر از کردگار خویشتن امیدوارم که شفا بخش دل امیدواران خواهد آمد

دردمندان،مستمندان،بی پناهان را بگویید منجی عالم،پناه بی پناهان خواهد آمد

صبرکن یا فاطمه! ای بانوی پهلو شکسته مهدیت با شیشه دارو و درمان خواهد آمد

به خدا! به خدا! آی شیعه ها! آقایمان می آید. به خدا! طرفدار بی کسی ها می آید. آقا جان! به خدا ما غریب شده ایم. پسرفاطمه (س) به خدا شیعه های

  • دوشنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد