شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

شعر مناجات با امام زمان(عج) -( ایــــنجا اذان که مـــیزنـــــد افــــطار می شــــود ) *

840

شعر مناجات با امام زمان(عج) -( ایــــنجا اذان که مـــیزنـــــد افــــطار می شــــود ) ایــــنجا اذان که مـــیزنـــــد افــــطار می شــــود
از رنگــــهای سفــــره ســــَرم گـــیج می رود
ما ، روزه دارِ ســفرۀ رنگـــین مردُمــــیــم
یکسال هر چه را که نخوردیم ،میخوریم
آلات جُـــرم مـــا همه تکــــمیـــل می شوند
تا جمعه می رسد همه تعطـــــیل می شوند
اینجا تمام صحـــــبتمان روز جــــمعه است
تفریح و پارک رفتنمان روز جمعــــــه است
آثار پاک خـــــون شـــــهیــــــدانمان گــذشت
اوقاتــــمان با تلــــــفن هـــــمراهمان گذشت
گوشــــیِ ما وســــیلۀ فانــــوسِ مردم است
تلفن که نیـــــست خانۀ نامــوس مردم است
آقا خلاصــــه خانۀ دلهــــــا خــــراب شــــد
وللهِ قــــــلب منـــــتظــــرانت کــ

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اى كه عشق تو بود مونس جان و دل ما ) * سید محمد خسرونژاد

1328
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اى كه عشق تو بود مونس جان و دل ما ) اى كه عشق تو بود مونس جان و دل ما
وى كه مهر تو عجين گشته در آب و گل ما
دل ما گشته زدورى تو كاشانه غم
تا نيايى بَرِ ما غم نرود از دل ما
مشكلى گشته به ما هجر تو و طعن رقيب
جز به وصلت به خدا حل نشود مشكل ما
شوق ديدار تو ما را دهد اميد حيات
ترسم آخر غم هجر تو شود قاتل ما
تو شبى محفل ما را زرخت روشن كن
اى كه نام تو بود روشنى محفل ما
ما كه در بحر جهان كِشتى سرگردانيم
اى نجى الله ثانى بنما ساحل ما
ما نكِشتيم كه تا جان به فداى تو كنيم
بپذير از كرم اين هديه ناقابل ما
نظر از «خسرو» دلخسته خود باز مگير
اى كه لطف تو بود صبح و مسا شامل ما

شاعر : سید محمد خسرونژاد

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در سرى نيست كه سوداى سر كوى تو نيست ) *آیه الله غروی اصفهانی

1234

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در سرى نيست كه سوداى سر كوى تو نيست ) در سرى نيست كه سوداى سر كوى تو نيست
دل سودازده را جز هوس روى تو نيست
سينه غمزده اى نيست كه بى روى و ريا
هدف تير كمانخانه ابروى تو نيست
جگرى نيست كه از سوز غمت نيست كباب
يا دلى تشنه لعلِ لبِ دلجوى تو نيست
عارفان را ز كمند تو گريزى نبوَد
دام اين سلسله جز حلقه گيسوى تو نيست
نسخه دفتر حُسن تو، كتابى ست مبين
ور بُوَد نكته سربسته، به جز موى تو نيست
ماهِ تابنده بود، بنده آن نورِ جبين
مهر رخشنده به جز غُرّه نيكوى تو نيست
خضر عمرى ست كه سرگشته كوى تو بود
چشمه نوش، به جز قطره اى از جوى تو نيست
نيست شهرى كه ز آشوب تو، غوغايى نيست
محفلى نيست كه شورى ز هياهوى تو نيست

شاعر : آیه الله غروی اصفهانی

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( عالمى زهجرانت عاشقانه مى سوزد ) *

979
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( عالمى زهجرانت عاشقانه مى سوزد ) عالمى زهجرانت عاشقانه مى سوزد
شهر انتظار ما، خانه خانه مى سوزد
آتشى به پا گشته، زين فراق طولانى
قلب لاله گون ما، اين ميانه مى سوزد
مهر پر فروغ صلح، رخت بسته از عالم
بى تو آرزوهامان، دانه دانه مى سوزد
اى منادى رحمت بانگ آمدن سر ده
گل ستان عدل و داد، بى نشانه مى سوزد
از شراره ظلمت، طفل عشق ما نالان
نغمه هاى حق خواهى، اين زمانه مى سوزد
رونقى فزون دارد، كاخ بت پرستى ها
كعبه وحرم اينك، مخفيانه مى سوزد
ملك دين حق تاراج گشته از تباهى ها
سرو قامت ياران، بى بهانه مى سوزد
گشته همچو افسانه، خال دلرباى تو
چشم خونفشان ما، زين فسانه مى سوزد
ناله، ناله هجران، خلق جملگى حيران
آفتاب شوق ما، غمگنانه مى سوزد
تشن

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( طوري نگاهِ لطفِ تو تحويلمان گرفت ) *

1210

شعر مناجات امام زمان(عج) -( طوري نگاهِ لطفِ تو تحويلمان گرفت ) طوري نگاهِ لطفِ تو تحويلمان گرفت
اصلاً نشان نداد ، دل آزار تر شدم
بيش از هميشه باز تو ستّار تر شدي
من هرچقدر هم كه گنهكار تر شدم
من كه لياقت كرمت را نداشتم
جايِ خجالت از تو طلبكار تر شدم
شرمنده ام كه وصله ي ناجور بوده ام
شرمنده ام كه از همه سربار تر شدم
يك بار هم بيا پدرانه مرا بزن
شايد به يك اشاره ات هوشيار تر شدم
بار مرا دوباره به مقصد رساندي و
آقاي من دوباره بدهكار تر شدم
بايد براي واسطه آيد امام رضا
شايد كه از صفاي تو سرشار تر شدم

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجت امام زمان(عج) -( برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن ) *

1307

شعر مناجت امام زمان(عج) -( برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن ) برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن
دل های پر زماتم مان پر سرور کن
هر جمعه با نیامدنت خرد میشویم
برگرد و باز چهره ی ما پر غرور کن
تنها زتو قصیده ی هجران شنیده ایم
یک بار شعر آمدنت را مرور کن
ای آخرین مسافر دنیا بیا شبی
از کوچه ی غریب دل ما عبور کن
((دل مرده ام قبول ولی ای مسیح من))
((یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن))
ای آخرین امید مکن نا امیدمان...
مولا به جان حضرت زهرا"س"ظهور کن

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت ) *

1237
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت ) امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت
فردا به خویش آمدم اما ندیدمت
با من که جانماز شبم قهر کرده است
چندین شب است نیمه شبها ندیدمت
خواب و خیال غیر تو را بسکه دیده ام
یک شب تو را به خواب ، به رویا ندیدمت
دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد
دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت
اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد
من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت
یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو
در روضه های حضرت سقا ندیدمت
دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست
کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت
روضه به روضه گشته ام این انتظار را
شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من حرف دارم با تو آقا حوصله داري؟؟ ) * علیرضا خاکساری

3278
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من حرف دارم با تو آقا حوصله داري؟؟ ) من حرف دارم با تو آقا حوصله داري؟؟
فكر شما هستم ميان خواب و بيداري
تا كي نشينم پاي تقويم فراق تو ؟؟
ديگر بس است اين جمعه هاي سرد و تكراري
من سخت دل تنگم نمي آيي به خواب من ؟؟
كارم شده از درد هجران ندبه و زاري
آقا درست است حالتان اصلا مساعد نيست؟؟
آقا خبر دادند چند وقت است تب داري
آقا شنيدم كه غريبي راست ميگويند؟؟
در حسرت "ميثم" ، " ابوذر " ها و " عمار" ي
باور نداري از ازل من دوستت دارم ؟؟
من دوستت دارم ، تو آقا دوستم داري؟؟
ديگر پشيمانم حلالم ميكني آقا؟؟
يا اينكه نه ، از نوكر خود سخت بيزاري

شاعر : علیرضا خاکساری

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( برایت نرگسی هایی که دارُم ) *

1205

شعر مناجات امام زمان(عج) -( برایت نرگسی هایی که دارُم ) برایت نرگسی هایی که دارُم
فدایت نرگسی هایی که دارُم
بیا این جمعه تا یکسربریزُم
به پایت نرگسی هایی که دارُم
***
به گور آخربَـرُم این آرزو را
نـَوینـُم جام و نه وینـُم سبو را
گل نرگس بیایه جمعه ای ظهر
نـَوینـُم طلعــت زیبای او را
***
خجل استـُم خجل استـُم خجل مو
ندارُم هیچ غیــر از تیره-دل مو
از ین ترسـُم گل نرگس بیــایـِه
دراون دوران که استـُم زیر ِگِل مو

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( خورشید پشت ابر اگر دلبری کند ) *

1548
-1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( خورشید پشت ابر اگر دلبری کند ) خورشید پشت ابر اگر دلبری کند
شعرم چگونه دعوی افسونگری کند
تقدیر روشنش به گلستانه وحی کرد
نرگس برای چشم جهان مادری کند
من کیستم که شاعر شمس زمان شوم؟
دست غریب عشق مگر یاوری کند
این بیت ها چکیده دردند و اشک و آه
فکری به حال آخرت این آخری کند
تاج گل است و حلقه گل،مقدم تورا
فرش از دل شکسته، گلِ پرپری کند
سی مرغ را تشرف دیدار ممکن است
هدهد اگر دوباره پیام آوری کند
بال و پرم شکست درین انتظار کاش
این شعررا نگاه تو بال و پری کند

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( خاطره های عشق را در دل خود مرور کن ) *

1327

شعر مناجات امام زمان(عج) -( خاطره های عشق را در دل خود مرور کن ) خاطره های عشق را در دل خود مرور کن
لحظه به لحظه از غمِ حادثه ها عبور کن
کوچه و درب و آتش و...سوز و شراره های دل
فکرِ شراره های آن کوچه ی سوت و کور کن
خاطره های تشنگی پر شده در کویر دل
دفتر خاطرات را با نفست نمور کن
واژه به واژه در غزل از سر و نیزه ها بگو
سیصد و سیزده غزل هدیه به شهرِ نور کن
((حیله ی عمرو عاص ها پرشده در فضای شهر))*1
فتنه ی آخرالزمان از سر کعبه دور کن
درد بقیع را بگو، داغ مدینه تازه کن
شعله ی انتقام را منتظر حضور کن
پس نه به خاطر دلم،بلکه برای مادرت
بلکه برای غربتِ تربتِ او ظهور کن
((اللهم عجل لولیک الفرج))

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( قابِ دلم طاقتِ تصویرِ غم انگیز ندارد ) *

1442
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( قابِ دلم طاقتِ تصویرِ غم انگیز ندارد ) قابِ دلم طاقتِ تصویرِ غم انگیز ندارد
غنچه ی احساس دلم طاقتِ پاییز ندارد
یک طرف قصه ی ما سفره ی رنگین پر از گوشت
سوی دگر کودکِ ما لقمه ی ناچیز ندارد
خانه ی یک ایل شده قدّ اتاقی دوسه متری
آن دگری نیز فقط شوکت پرویز ندارد
دسته ی بالا همگی غرق دلارند و ریاست
سمت دگر کاش نفس...حقّ همان نیز ندارد
کفر نگو ای دل من قصه ی بیهوده نباف
حکمِ تو اعدام شود، کفر که پرهیز ندارد
هرکه بگوید که کسی از غمِ نان مرده دروغست
لم بده در کاخ، کسی ناله ی شب خیز ندارد
وعده ی دیدار که شد، مرد عدالت که بیاید
ظلم دگر طاقتِ آن مرد سحر خیز ندارد
در دل معراج ببین خوف و رجا را همه باهم
هردو مساوی شده ان، باده ی لبریز ندارد

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( از بس که درد می کشی و دم نمی زنی ) *

1209

شعر مناجات امام زمان(عج) -( از بس که درد می کشی و دم نمی زنی ) از بس که درد می کشی و دم نمی زنی
حتی خدا به صبر تو تبریک گفته است
مهتاب اگر هنوز درخشنده مانده است
نام تو را درین شب تاریک گفته است
نام تو را پرنده به گوش بهار خواند
صدها درخت پیر جوان شد جوانه زد
چتر اقاقیا به سر کوچه ها نشست
گیسوی باغ را نفس باد شانه زد
گیسوی شهر عطر تورا پخش میکند
بی شک عبور کرده ای از این کنارها
دلدادگان رفته کفن پاره می کنند
صوت سلام می شنوم از مزارها
این انتظار پشت زمین را شکسته است
آقا تو شانه های زمان را تکان بده
تنها به دست تو کمرش راست می شود
لطفی کن و دوباره خودت را نشان بده
این انتظار را به بهاری تمام کن
یا ذره ای به ما بده از آن صبوریت
بی تو نفس کشیدن و مردن بدون

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من را ببخش! بي تو به دريا نمي رسم ) *

866

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من را ببخش! بي تو به دريا نمي رسم ) من را ببخش! بي تو به دريا نمي رسم
جا مانده ام درون خودم با "نمي رسم"
اينـجا در انجـماد خودم گير كـرده ام
با اين سراب، نه كه به دريا نمي رسم!
آنقــدر روي عقربـه ها يـخ گرفتـه ام
حتي بخـار هـم شَـوَم آنجـا نمي رسم
مثل زمين كه دور خودش چرخ مي خورد
دنبـال خـود دويده ام امـا نمـي رسم
شيطان كه پا به پاي دلم راه مي رود
كج مي كند مسير مرا تا " نمي رسم"
خطي درشت روي نگاهم نوشته است
روزي هزار مرتبه اين را:" نمي رسم"
***
لطفا بيا و دست مرا هم نگاه كن
هرچند من به ذهن شماها نمي رسم!

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بی قیمتم وجز تو خریدار ندارم ) *

12439
30

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بی قیمتم وجز تو خریدار ندارم ) بی قیمتم وجز تو خریدار ندارم
گیرم بخرندم به کسی کار ندارم
گیرم دو جهانم نپسندد تو پسندی
من جز تو کسی در دو جهان یار ندارم
من دست تهی دارم و تو دست نوازش
تو باغ گلی من که به جز خار ندارم
در باغ جنان هم به هوای تو کنم رو
محتاج گلم کار به گلزار ندارم
من مشتری یوسف و دردست کلافی
جز رشته دل بر سر بازار ندارم
ای آنکه غمت ناز فروشد به دوعالم
دریاب که من غیر تو غمخوار ندارم
بگذار بخندندو بگریند و ببندند
دیوانه ام وبیم زآزار ندارم
آرند همه هدیه برای تو و من هم
جز دیده گریان ودل زار ندارم
این قامت خم گشته واین کوه معاصی
پیش کرمت خوشتر از این بار ندارم
من میثم ودر پیروی از میثم تمار
جز دار غم عشق شما دار

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم ) *

1315

شعر مناجات امام زمان(عج) -( نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم ) نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم
و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم
چقدر فاصله افتاده بین من با تو
شدم اسیر رقم های سن و سال خودم
خودم اجازه ندادم به آسمان پرم
قسم به بال تو هستم خودم وبال خودم
گناه هیچ کسی نیست این زمین خوردن
گناه هیچ کسی نیست ، پایمال خودم
چرا نجات ندادی مرا از این گرداب ؟
چه فکرها که نکردم به این سؤال خودم
اگر به چاه تو افتم زیاد دردی نیست
بگو چکار کنم با سیاه چال خودم
تو را قسم به کدامین عزیز باید داد
که بعد ازاین نگذاری مرا به حال خودم
زمان زمان بدی نیست ، من بدم آقا
خودم شدم سبب دوری وصال خودم
به بودن تو و مهر تو فکر می کردم
حساب کردم و دیدم که در خیال خودم
... چقدر شکر نیاز

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آسمان جلوات تو پری می طلبد ) * سیدیاسر افشاری

1191

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آسمان جلوات تو پری می طلبد ) آسمان جلوات تو پری می طلبد
سرم از خاک درت تاج سری می طلبد
این خبر داشتنم از همه شهر چه سود؟
همنشین تو شدن بی خبری می طلبد
با کلاف آمدنم عاقبتش معلوم است
پی دلدار دویدن گهری می طلبد
باید از خویش گذر کرد و تمنای تو داشت
جای خوش آب و هوا هم ، سفری می طلبد
صبح و شب بر سر کویت همه گرم سخنند
حرف های من بیدل سحری می طلبد
داشت از شوق تو می کشت همه عشقش را
امتحان دادن عاشق پسری می طلبد
کار هر شمع فقط سوختن پروانه است
به تو نزدیک شدن هم جگری می طلبد
جمع کردم همه اسباب دلم را جز اشک
راه بی آب وعلف چشم تری می طلبد
آنقدر طعنه شنیدم که دگر می دانم
عاشق یار شدن گوش کری می طلبد
ما که کرک و پرمان ریخته از هجر

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یک شب سرد و دلی پر درد و چشمی اشکبار ) * محمد هاشم مصطفوی

1351

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یک شب سرد و دلی پر درد و چشمی اشکبار ) یک شب سرد و دلی پر درد و چشمی اشکبار
ظلمت و تاریکی و شمعی خموش و هجر یار
خانه ای پر حسرت و پر از غم و پر از سکوت
دل پر است از عقده ها و نعره ی دیوانه وار
می خزد بر روی دفتر با خطی پر غم قلم
گوییا او هم شده از هجر دلبر داغدار
شهر را غربت گرفته سرخ گشته آسمان
آه بلبل هم بنالد گوییا بر شاخسار
واژه هجران شده کابوس این شب های تلخ
خستگی خسته زهجران بیقراری بیقرار
مرد و زن پیر و جوان شاکی ز رسم این جهان
روزگار حتی نماید شکوه از این روزگار
چهره ها درهم پریشان بی حواس و بی هدف
چشم ها گریان و دل ها زین غم دوری فکار
جاده چشمش در ره است آری گمانم منتظر
مانده تا شاید رسد از راه مردی تکسوار
یک جهان دارد نگا

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج),در فراق یار,السلام (عیلک بقیة الله الاعظم(عج) *

2991
2

شعر امام زمان(عج),در فراق یار,السلام (عیلک بقیة الله الاعظم(عج) السلام عیلک بقیة الله الاعظم(عج)

امسال بی طلوع تو آقا غروب بود

خورشید بی نگاه تو دریا،غروب بود

ای انعکاس نور خدا در ضمیر ما

بی نور تو حقیقت دنیا غروب بود

شام سیاه و صبح که فرقی نمی کند

بی تو طلوع صبح فقط با غروب بود

رفتیم هر طرف پی تو صاحب الزمان!

اما جواب هر دم و هر جا غروب بود

چشمی زدیم بر هم و طی شد یکی دو سال

سهم دو چشم منتظر ما غروب بود

  • یکشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 06:09
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در میان دشت گلها انتظارت می كشم ) *

1395
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در میان دشت گلها انتظارت می كشم  ) در میان دشت گلها انتظارت می كشم
خوشترین امید دلها انتظارت می كشم
منتظر بر یوسفم ای مرد شبنم پوش عشق
صبر ایوب زمان من انتظارت می كشم
بر خلاف هر تبسم غرق اشك است دیده ام
من حقیرم مرد والا انتظارت می كشم
در نگاه سبز باغ و این سكوت و بی كسی
دیر كردی ای دلارا انتظارت می كشم

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اى كه باشد ز شرف عرش الهى، حرَمت ) * میرزا جواد اصفهانی

1474
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اى كه باشد ز شرف عرش الهى، حرَمت ) اى كه باشد ز شرف عرش الهى، حرَمت
قاف تا قاف جهان، سايه نشين علَمت
ريزه خوارند همه خلق ز خوان كرمَت
اى شه كشور جان! جان به لب آمد ز غمت
چه شود بر سر ما رنجه نمايى قدمت؟
اى سلاطين جهان پيش تو كمتر ز خَدم
بر درت از پى خدمت همه قد كرده علَم
چه سليمان وچه دارا و چه كاووس و چه جم
هست در سايه لطف تو عرب تا به عجم
آفتاب عرَبت خوانم و ماه عجمت
يوسف از نور تو شد صاحب رخسار صَبيح
بود موسى ز تو، سرگرم مناجات فصيح
فارغ از كشته شدن، شد به وجود تو ذبيح
زنده مى كرد اگر مرده ز اعجاز، مسيح
تو همانى كه بود زنده مسيحا به دمَت
تا به كى در عقب ابر، نهان باشد مهر؟
تا كه روشن كنى آفاق، گشا پرده ز چهر
عالمى ريزه خورِ

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا صاحب الزمان -(تو حاضری وتو ناظر ولی به چشم نیایی ) * اسماعیل تقوایی

980

یا صاحب الزمان  -(تو حاضری وتو ناظر ولی به چشم نیایی ) تو حاضری وتو ناظر ولی به چشم نیایی

وبی تو منظره ها را نباشد هیچ صفایی

تمام هفته کشم انتظار جمعه ی وصلت

که شاید از تو شمیمی رسد به باد صبایی

گذشته جمعه پیاپی ولی خبر زتو نامد

الا تو یوسف زهرا خبر رسان که کجایی

چه کودکان که جوان گشته،پیر گشته،بمردند

به حسرت نظری بر رخ تو وجه خدایی

بس است دوره هجران زرخ تو پرده بیانداز

بیا ز بند فراقت ببخش شیعه رهایی

قلوب منتظرانت زهجر تو شده بس خون

بیا که قلب بیابد ز دیدن تو شفایی

  • شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

یک رباعی در باره امام زمان(عج) از مژگان میر افضل -( بیا، بی تو دلم مثل کویر است ) * مژگان میرافضل بروجنی

3788
18

یک رباعی در باره امام زمان(عج) از مژگان میر افضل -( بیا، بی تو دلم مثل کویر است ) بیا، بی تو دلم مثل کویر است
زمین خشک ونگاه جاده پیر است
بیا آقا بهاری کن هوا را
هوای کوچه با تو دلپذیر است

شاعر : مژگان میرافضل

  • یکشنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 02:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

غزل برای امام زمان (عج) -(خوشم ز داشتنت نا خوشم ز هجر تو جانا) * حسین بابانیا

798
1

غزل برای امام زمان (عج) -(خوشم ز داشتنت نا خوشم ز هجر تو جانا) خوشم ز داشتنت ناخوشم ز هجر تو جانا
دعا کنیم که گردد حضور سبز تو مانا

شب است و بی خود و شیدا و گرم نغمه سرایی
غزل همان و سرودن برای یار همانا

طراوت سخن عشق ، شهدِ دلکَش و نغز است
به خانه تکیه بزن ، وعده ی خدای توانا

بگو که وعده ی حقّی ، بگو ضِمان تو حق است
بگو تویی به علوم پیمبران همه دانا

اگر چه هر چه بنوشم کم است از قدح دوست
چشید #سحر_سخن باز هم بگفت سِقانا ...

۳۰ آذر ماه سال ۱۳۹۶

  • سه شنبه
  • 26
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • حسین بابانیا
ادامه مطلب

ديدن نگار *

2237
2

ديدن نگار چرا به خيمه ي سبزت مرا نمي خواني

براي ديدن خود لايقم نمي داني

تمام آرزويم بوده با تو باشم من

چرا درون دلم تا ابد نمي ماني

براي درك حضورت بگو چكار كنم

چگونه پيش تو آيم شبي به مهماني

مرا گناه و معاصي ز چشم تو انداخت

بيا بيا كه به اين دردها تو درماني

تمام عمرمن اندر فراق يار گذشت

خدا كند كه دهي بر دلم تو ساماني

جهان بدون حضورت چقدر پژمرده است

به قلب عالم امكان تو جان جاناني

تو را به جان همه عاشقان مجنونت

رها نما تو مرا از غم و پريشاني

  • دوشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • جوادفاتح
ادامه مطلب

نگاه نگار *

1768
2

نگاه نگار كريمانه نگاهم كن كريما

از اين هجران رهايم كن كريما

نماز شب ،ميان هر قنوتت

شده يك دم صدايم كن كريما

بدون تو هميشه غرق آهم

از اين غم ها جدايم كن كريما

بگير از جان ناقابل ردستم

به پاي خود فدايم كن كريما

كنار مرقد شش گوشه ي ،مولا

شده يك دم دعايم كن كريما

مرا وقت ظهور ت اي نگارا

ز يارانت حسابم كن كريما

به وقت حشر، بين اهل محشر

ز خوبانت خطابم كن كريما

  • دوشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • جوادفاتح
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(خود را مقیم وادی احساس می کنم) *

2307
2

اشعار مهدوی,(خود را مقیم وادی احساس می کنم) خود را مقیم وادی احساس می کنم

دل را خمار عطر گل یاس می کنم

تا واکنی گره زکار فرو بسته دلم

خود را دخیل حضرت عباس می کنم

تا نام پاک ساقی لب تشنه می برم

بوی تو را به میکده احساس می کنم

تا تو بیایی ازسفرای باغبان عشق

یاد گل شکسته تر از یاس می کنم

اشکی که داده ای به دو دنیا نمی دهم

من کی نظر به گوهرو الماس می کنم

ای آنکه آبرو به من خسته داده ای

من آبروی نام تو را پاس می کنم

من عاشق جمال تو هستم بیا بیا

در حسرت وصال تو هستم بیا بیا

شاعر؟؟؟

  • سه شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(تا كه از خواب گنه يكسره بيدار شوم) *

2174
5

اشعار مهدوی,(تا كه از خواب گنه يكسره بيدار شوم) چه كنم تا كه شبي لايق ديدار شوم

بهر ديدار گل فاطمه بيدار شوم

همچو آن پير خراباتي و عاشق پيشه

چشم بيمار تو را بينم و بيمار شوم

همه ي ترس من اين است كه اي محرم راز

بروم باز از اينجا و گنه كار شوم

كاش مي شد به سويم نظري مي كردي

تا كه از خواب گنه يكسره بيدار شوم

عاشقان بي سر و سامان و گرفتار تواند

كاش از عشق تو من نيز گرفتار شوم

در بيابان گناه و هوس و بي كسي ام

كمكم كن كه دگر راهي گلزار شوم

شاعر؟؟؟

  • سه شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(اندليب آسا نواخان گشته ام ) *

2228

اشعار مهدوی,(اندليب آسا نواخان گشته ام ) اندليب آسا نواخان گشته ام

بلبلم بر شاخ گل بنشسته ام

گر هزاران گويم از دستان خود

هر دو عالم سازم از مستان خود

ليك ازيك دم ز شور مَسْتيَم

رفته ام از فكر و شور هستيَم

يك دمى در نغمه و شور و نوا

بر گل خود مى شوم مدحت سرا

آن گل از بستان احمد بردميد

صد هزاران ها گل از آن گل دميد

روى او رشك گلستان بهشت

بوى او چون مشك و ريحان بهشت

روىو موىو بوى او چون احمد است

*اسم او همچون محمّد احمد است

مهدى عالم امام مُنتظَر

قائم آل محمد مُستَتر

وصف گوى او خداوند مجيد

آنكه او صنعش چنين نقشى كشيد

نقش دانش مصطفى و مرتضى

اندليبانش به بستان انبيا

عالم آرا حضرت قائم بود

عرش پيما حضرت قائم بود

از خد

  • سه شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم) *

2411
2

اشعار مهدوی,(حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم) حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم

با نگاه تو گل فاطمه هشیار شوم

از ازل گر دل من بر تو ارادت کردست

مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم

همه ترس من از باقی عمرم این است

باز بر پیش نگاه تو گنهکار شوم

به خدا حاجتم از سفره زهرا این است

دور از اهل سقیفه به علی یار شوم

حق ان چادر پر وصله و خاک آلوده

محرم اهل کسا با دل بیمار شوم

همچو مقداد هماهنگ شوم با رهبر

جان نثار تو چو میثم به سر دار شوم

جواد حیدری

  • سه شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد