ماه مبارک رمضان

سحر از بی کسی و حیرانی...
آمدم تا به درِ سلطانی

به سرم کهنه عبا پوشاندم
در زدم، زار زدم، پنهانی

خاک زیر قدمم گِل می‌شد
بس‌که شد دیده‌ی من بارانی

ای کریمی که صدایم کردی
باز کن! آمده‌ام مهمانی

نگذاری که زبان باز کنم
تو خودت درد مرا می‌دانی

کشتی‌ات را برسان بهر نجات
شده دریای دلم طوفانی

بنده‌ی نفسم و سرگردانم
وای ازین غُصه‌ی سرگردانی
**
کاش تا طوس مرا پَر بدهید
بروم پیش رضا دربانی

کاش می‌شد که به من هم بدهید
کمی از عشق همان سَلمانی

گفت آقا به خودِ ابن شبیب
گریه کن در غم آن قربانی...

بعد ازآنیکه سرش رفت به نی
به زمین ماند تن عریانی

یک سر زخمی رفته به تنور
مؤمنی ساخت از آن نصرانی

عَمه‌ی محترم ما تنها...
رفت در شام به آن مهمانی...

• پنج شنبه
• 31
• فروردین
• 1402
• ساعت
• 10:26
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

مانده‌ام بی کَس و بی یار، مرا یاری کن
باز هم از منِ درمانده طرفداری کن

بار من روی زمین مانده..، خدایا چه کُنم
بار من مانده خدایا..، تو خریداری کن

معصیت در دل مُردابْ فرو بُرد مرا
تا که آب از سر من رد نشده..، کاری کن

بنده‌ی نفْس شدم، بندگی‌ام یادم رفت
بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن

اختیاراً ز درِ خانه‌ی تو دور شدم
پس گداییِ مرا لطف کن، اجباری کن

وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد
سفره تا جمع نشد..، اشک مرا جاری کن

در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند
منِ غفلت‌زده را تشنه‌ی بیداری کن

روی قلبم بنویسید: گرفتارِ رضا...
سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن

بی پناهیم، پناهِ همه ی ما..، زهراست
زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن

بَرده‌ام..، برده‌ی بی قیمتِ بازار نجف
حلقه در گوش همین بَرده‌ی بازاری کن

دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم
پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن

جان آقای غریبی که ندارد حرمی
دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن

گریه بر داغِ حسن ارثیه‌ی اجدادی‌ست
ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن

روزه با روضه اگر باز شود..، می‌چسبد
گریه‌کُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن
▪️
پیش چشمان پسر، مادر او سیلی خورد
آی ناموس‌پرست! از غم او، زاری کن

جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود...
قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن!

میخِ دَر با همه‌ هستیِ حسن بد تا کرد
پای خود را به حریم پَرِ زهرا وا کرد

• پنج شنبه
• 31
• فروردین
• 1402
• ساعت
• 11:20
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

مانده‌ام بی کَس و بی یار، مرا یاری کن
باز هم از منِ درمانده طرفداری کن

بار من روی زمین مانده..، خدایا چه کُنم
بار من مانده خدایا..، تو خریداری کن

معصیت در دل مُردابْ فرو بُرد مرا
تا که آب از سر من رد نشده..، کاری کن

بنده‌ی نفْس شدم، بندگی‌ام یادم رفت
بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن

اختیاراً ز درِ خانه‌ی تو دور شدم
پس گداییِ مرا لطف کن، اجباری کن

وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد
سفره تا جمع نشد..، اشک مرا جاری کن

در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند
منِ غفلت‌زده را تشنه‌ی بیداری کن

روی قلبم بنویسید: گرفتارِ رضا...
سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن

بی پناهیم، پناهِ همه ی ما..، زهراست
زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن

بَرده‌ام..، برده‌ی بی قیمتِ بازار نجف
حلقه در گوش همین بَرده‌ی بازاری کن

دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم
پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن

جان آقای غریبی که ندارد حرمی
دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن

گریه بر داغِ حسن ارثیه‌ی اجدادی‌ست
ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن

روزه با روضه اگر باز شود..، می‌چسبد
گریه‌کُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن
▪️
پیش چشمان پسر، مادر او سیلی خورد
آی ناموس‌پرست! از غم او، زاری کن

جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود...
قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن!

میخِ دَر با همه‌ هستیِ حسن بد تا کرد
پای خود را به حریم پَرِ زهرا وا کرد

• پنج شنبه
• 31
• فروردین
• 1402
• ساعت
• 11:20
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

???بند اول???

#دل_من‌سنگ‌شده، فاصله فرسنگ شده
چِقَدَر از تو خدا دور شده احوالم

راه من چاه شده، کوه دلم کاه شده
نظری کن از کرم بازم خدا به حالم

یا الله، منو بیرون بکش از چاه گناه
یا الله، قبل ازینکه زندگیم بشه تباه
داغونم میدونم دیگه رسیدم ته خط
یا الله، کمکم کن و بده بهم پناه

منه بیچاره که غیره
تو کسی رو ندارم
تو خدامی تو مولامی
تویی دار و ندارم

این بار هم باش کنارم تا
به هوس ها نبازم
بکشم خط روی دنیا
خودمو باز بسازم

بشم اهل نمازِ شب
اهل پاکی و تقوا
بنده ی لایقت باشم
تو کمک کن خدایا

ظلمتُ نفسی
الهی العفو
.
???بند دوم???

#بی_کس‌وکارشدم، بی یاور و یار شدم
حالمو ببین خدا شکستمو ویرونم

دلِ من تار شده، گُلِ دلم خار شده
دیگه خسته شدمو غمگینمو گریونم

یا الله، باز با این دلِ سیاهم اومدم
یا الله، خودمم خوب میدونم خیلی بدم
درموندم، چونکه دست رد همه بهم زدن
یا الله، تو یکی دیگه منو نکن ردم

همه درها به روی من
شده بسته خدایا
میدونم چون گناه کردم
واسه لذّتِ دنیا

بیا و بگذر از بندت
تو رو به حقِّ زهرا
تو رحیمی تو توّابی
تو خدای تعالی

بپذیر توبمو امشب
یا سامِعَ الدُّعایا
تا بشم بنده ی خوبی
یا ساتِرُ الْخطایا

ظلمتُ نفسی
الهی العفو

• چهارشنبه
• 29
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 19:16
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

دلمو زدم به دریا
توی این شبای احیا(زیبا)
دوست دارم روضه بخونم
برای حسین زهرا

افطار من باحسینه
سروکار من باحسینه
وقت دعا توبه واستغفار من یاحسینه
آبرومو دادم از کف
بالحسین الهی العفو3

بند2
دل من به نام یاره
هیچ کسی رو دوست نداره
نکنه ازت جداشم
خدا اون روزو نیاره
وقف توشد بدن من
پیرهن سیات به تن من
تاجوون دارم میخونم ای
ارباب بی کفن من
السلام ای شاه بی سر
یابن الحیدر غریب مادر 3
آبرومو ودادم از.....

بند3

دم افطارا چه زیباست
میپیچه عطر گل یاس
چشامون بارونی میشه
به یاد حضرت عباس
آب میبینم نمینوشم
از روضه تو میجوشم
بایاد اون لبه خشکت
تا عمر دارم مشکی پوشم
آبرومو دادم از کف
به ابالفضل الهی العفو3

بند4

اومدم با دسته خالی
تودلم افتاده حالی
تا میاد اسم رقیه
من میشم حالی به حالی

آقا قسم به سه سالت
جوون میگیرم توی هیئت
یاکه حرم میبری یا
که جوون میدم پای روضت
آبرومو دادم از کف
به رقیه الهی العفو3

سبک وشعر 2بند اول:سید رضا حسینی
2بند آخر: مرتضی سراوانی

• شنبه
• 22
• مهر
• 1402
• ساعت
• 22:55
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند اول✅

ماه رمضونه و
دل حالی بحالی
بابا دم اذان
جات پیشمه خالی

او ن لحظه های آخر
که زل زدم توی چشات
بهم گفتی بر میگردم
هنوز تو گوشمه اون صدات

نیومدی و هنوزم
چشای خیسم به راته
تنها دل خوشیم باباجون
عکسی که دارم باهاته 2
با یاده تو
سفره افطار می چینم
بخاطر دلتنگیام
کنار عکسات میشینم

یادقدیم
که تو میبوسیدی سرم
مامان میبوسه و میگه
قبول باشه ای دخترم

(امون ای دل امون ای دل
امون ازین یتیمی)8

بند دوم✅

مرحمی تو بذار
رو دل مادرم
از دل مامانیم
من باخبرم۲

روحش شده زخمی و
حال دلش خرابه
دنیای بی تو بابا
سخته براش عذابه

سر مزار یا تو خلوت
با تو هی زبون میگیره
یه شب برات اشک نریزه
خواب به چشاش نمیره۲

خسته شده
از طعنه های آدما
از مردمی که هی میگن
برای پول رفتید شما

هروقتی که
دلگیره از این جمله ها
با صد هزار غصه و غم
میاد مزار شهدا...

امون ای دل۲
امون ازین یتیمی۸

بند سوم✅

تا میگیره دلم
واسه تو بهونه
مامانی واسه من
باز روضه میخونه۲

روضه برام میخونه
از غصه ی یه دختر
داره میخونه واسم
روضه ی تشت و یک سر

یک بچه سه ساله
که سهم اون سیلی شده
(دومنشو سوزوندنو
صورت اون نیلی شده)۲
سر رو گرفت
از غصه خالی کرد دلو
دونه دونه بوسید همه
زخمای صورتو گلو

نیمه ی شب
زخما رو حس کرد و شمرد
با داغ رگ های گلو
آخرشم دق کردومرد....

امون ای دل ۲
امون ازین یتیمی۸

• شنبه
• 22
• مهر
• 1402
• ساعت
• 22:56
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

یا علی و یا عظیم - یا غفور و یا رحیم
چی می مونه واسه من - جز بساط نوکریم ۲
تموم دلخوشی من توو زندگی
همین دو قطره اشکمه
تا جون دارم اگه بگم حسین حسین
خودم میدونم که کمه
حتی توی ماه رمضونا دل من
هواییِ مُحرمه
الهی العفو * بگو سینه زن ۲
بحق الحسین * بحق الحسن ۲

یا اله العالمین - رومو نندازی زمین
کاش که باشم کربلا - ظهر روز اربعین ۲
همه خواهشم اینه با نیم نگات
مس دل و طلا کنی
یه شب توو این شلوغیا بگردی و
نوکرتو صدا کنی
دلت به حال زار ما بسوزه و
زائر کربلا کنی
الهی العفو * بگو سینه زن ۲
بحق الحسین * بحق الحسن ۲

• جمعه
• 28
• مهر
• 1402
• ساعت
• 11:58
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

(دُعیتُم اِلی ضيافَةِ الله
پهنه سفره ی خدا توو این ماه) ۲
روزمونو افطار می کنیم با
خاک و تربت اباعبدالله
تربتت دوای هر چی درده / یا طبيب العالمين
غربتت با دل ما چه کرده / قاری نیزه نشین
رومو نندازی زمین
عالمی داره - دیدن غروب کربلا
با لب تشنه - سلام میدم رو به کربلا ۲
(ابا عبدالله - حسین جان ۳) ۳

(تکیه‌گام عَلَم باشه بهتره
روضه دم به دم باشه بهتره) ۲
گوشه گوشه ی دنیا رو رفتم
سرپنام حرم باشه بهتره
توو حرم تو میشن گداهات / با ملائک هم نشین
زندگیه بی تو رو نمیخوام / عاشقی یعنی همین
رومو نندازی زمین
جونمو میدم - یه روز پای این سینه زنی
تنها امیدم! - دست رد به سینم نزنی
(ابا عبدالله - حسین جان ۳) ۳

• چهارشنبه
• 24
• آبان
• 1402
• ساعت
• 20:06
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

خانم عالیه رجبی و مهدی کبیری

➖➖➖
از اول خلقتم باهامی
وقت مردنم حسن ختامی
تو واسطه ی من و خدامی

هرجا که زمین خوردم
الطاف تو رو دیدم
پوشوندی خطاهامو
هرجا که نفهمیدم

چراغ آسمون حق
خون خدا، نشون حق
تو کشتی نجاتی و
رحمت بی کرون حق

شاه حسین، ماه حسین، دلبر دلخواه حسین
---
عشق به تو، جزو واجباته
آرامش من تو روضه هاته
حال خوش من تو کربلاته

جز گریه برات آقا
تو دنیا ثوابی نیس
جز درد فراق تو
بالاتر عذابی نیس

از تو که کشته مرده شم
محاله که دس بکشم
هرجا که اسم تو میاد
بند نمیاد اشک چشم

شاه حسین،ماه حسین، دلبر دلخواه حسین
---
آشفته ی بی حدم دوباره
با حال بد اومدم دوباره
امشب به تو رو زدم دوباره

امیدی واسه منکه
از دنیا شدم خسته
میدونم که هر راهی
جز راه تو بن بسته

پشت و پناه نوکری
همیشه سایه ی سری
شک ندارم که امشبم
باز آبرومو میخری

شاه حسین،ماه حسین،دلبر دلخواه حسین
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

• سه شنبه
• 10
• مهر
• 1403
• ساعت
• 10:50
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

مثل فطرس به لطفت، این روزا طمع کردم
چی میشه به آغوشِ، شیش گوشه تو برگردم

ذکر تو حبل الله المتین
مثل تو هیشکی نیست رو زمین
اومدم سمت تو که شنیدم
بابک مفتوح للراغبین

عمر من، جوونی من، خوبه که، با تو میگذره
از همه، گناهای من، بخشش، تو که بیشتره
آخرش کشتی حسین با خودش همه رو می‌بره
ان الحسین مصباح الهدی
ان الحسین سفینه النجاه
---
واسه قبرم چی آخه، می مونه به غیر از تو
تو دنیا ندیدم من، چیزی غیر خیر از تو

مثل تو، چیزی نیست دل نشین
دل خوشم، این روزا با همین
میرسه خیرت آقا همیشه
خیرک مبذول للطالبین

از حرم، شب جمعه ها، تو جهان کجا بهتره
قاطی، خوبا چشم تو، آخرش منو میخره
آخرش کشتی حسین با خودش همه رو می‌بره
ان الحسین مصباح الهدی
ان الحسین سفینه النجاه
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

• پنج شنبه
• 12
• مهر
• 1403
• ساعت
• 13:05
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

بفرمائید....
یک جرعه غزل
وداع با ماه شعبان
حلول ماه رمضان

ماه شعبان طی شد و ماه صیام از ره رسید
ماه رحمت ماه غفران از سپهر دین دمید

در سحرگاهان مناجات و دعای ذاکرین
از زمین بگذشت این ذکر و دعا را حق شنید

با زبان روزه هر دم سیر عالم میکند
آنکه با لعل لب عطشان به جز حق را ندید

خواب در آن شد عبادت هر نفس تسبیح حق
عبد صالح در مسیر بنده‌گی از خود برید

نیمه‌‌ی این مه رسد ماهی ز بیت فاطمه
نام نکویش حسن تفسیر قرآن مجید

جعد مشکینش همان والیل رویش والضحی
داده بر عشاق دلخسته به عالم این نوید

لیله القدر دو عالم کوثر قرآن بود
آن شفیعه روز محشر روزداران را خرید

عزت این ماه باشد ساقی کوثر علی
صاحب ماء معین و معنی حبل الورید

قامت دین راست از قد قامتش در هر نماز
بهر ابقای شریعت صبر را او برگزید

سجده و سجاده‌اش رنگین شد از جور عدو
وصل بود و واصل آمد جز جمال حق ندید

زادگاهش کعبه و محراب شد وقت عروج
ابتدایش آن و اینم انتهایش شد شهید

آبرو داده شهادت را شهادت بنده‌اش
حتم دارم هر محبش میشود آخر سعید

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

• سه شنبه
• 7
• اسفند
• 1403
• ساعت
• 07:59
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

خشکی چشمان من یعنی که شیدا نیستم
لایق مجنون شدن در کوی لیلا نیستم

عبد بودن را خودت یادم بده مولای من
تا در آغوش توام در بندِ دنیا نیستم

آرزوهای دراز انگار کورم کرده است
حشر در پیش است و من در فکر فردا نیستم

باز شد درهای رحمت، ماه مهمانی رسید
ماه مهمانی رسید اما مهیا نیستم

فیض خلوت در سحرها یک به یک از دست رفت
آه ... من آماده ی شب های احیا نیستم

سینم ام تنگ است! تنگِ دیدنِ صحنِ نجف
من حریف این دل بی تاب رسوا نیستم

باز نورِ چادرِ مادر به دادم می رسد
واسطه آورده ام با خویش، تنها نیستم

کربلا ارباب مان با نیزه‌ها افطار کرد
من دم افطار فکر نان و خرما نیستم

• جمعه
• 24
• اسفند
• 1403
• ساعت
• 19:11
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

يا علي و يا عظيم و ربنا
يا غفور و يا رحيم اي رب ما
تو عزيزي و سميعي و بصير
بي همانند و کريمي و امير
اي خدا اين ماه مهماني توست
ماه مهماني قرآني توست
خود بزرگي و کرامت داديش
هم فضيلت هم شرافت داديش
ماه روزه ماه قرآن و نماز
ماه سوز و گريه و راز و نياز
ماه نازل گشتن قرآن حق
آن کتاب هادي و فرقان حق
ماه معراج وشب قدر علي
ماه منشق گشتن بدر علي
رب منان و رئوف اي گردگار
بر گدايانت بيا منت گذار
داخلم کن در بهشت و جنتت
کن مرا مشمول لطف و رحمتت
تا که گردم همنشين مصطفي
زائر روي نکوي مرتضي
بشنوم صوت صوت دل انگيز حسين
سير بينم روي آن نور دو عين
اي خدايا گر چه من ناقابلم
حب حيدر را مگير از اين دلم
شاعر؟؟؟

• پنج شنبه
• 19
• آذر
• 1388
• ساعت
• 11:40
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

متن زیر یک دلنوشته است و شعر مناسب مداحی نمی باشد

خداحافظ‌ ای ماه بزرگ خدا !

شهر الله اكبر ‌ای ماه بزرگ خدا !

ماه رمضان ! خداحافظ،

و‌ای ماهی كه برای اولیاء خدا عیدی بودی خداحافظ،

خداحافظ ‌ای ماهی كه وقتهای خوبی را باهم رفیق بودیم

با دقیقه‌‌‌‌‌‌هایت مصاحبت داشتیم،

دقیقه‌‌‌‌‌‌های خوبی را با او رفیق شده‌‌‌‌‌‌بودیم
خداحافظ‌ ای ماهی كه بهترین ساعت‌‌‌‌‌‌ها، بهترین وقتها بودی
خداحافظ ‌ای ماهی كه آرزوها در تو به استجابت نزدیك شد،

دعاها به استجابت نزدیك شد،

خداحافظ ‌ای ماهی كه اعمال زیادی در تو منتشر شد

كارهای خیر زیادی در تو منتشر شد

خداحافظ ‌ای ماهی كه تا بودی عزیز بودی

و هنوز نرفته من را به ناله وا داشتی، نرفته دلتنگ تو شدم،
خداحافظ ای ماهی كه انیس من بودی

و نیامده به انتظارت بودم و نرفته من را را به وحشت انداختی،
خداحافظ ‌ای ماهی كه دلها در تو نازك شد

و خداحافظ ‌ای ماهی كه گناهان در تو كم شد،

خداحافظ ‌ای ماهی كه كمكم كردی بر شیطان غالب شدم،

بدرود تو را و آن شب قدرت را که از هزار ماه بهتر است.

بدرود تو را و آن فضل و کرم تو را که اینک از آن محروم مانده ایم.
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها.

شاعر:گمنام

• سه شنبه
• 24
• مرداد
• 1391
• ساعت
• 12:59
• نوشته شده توسط
• علی

نیمی از فرصت تقریب به دلدار گذشت
چشم بر هم زدم و این همه اسحار گذشت
شب به شب آمدن و ناله زدن بر در دوست
چون نسیم سحری آمد و ناچار گذشت
گر چه کالای من غمزده بازار نداشت
کسب و کارم همه با لطف خریدار گذشت
چه خداوند رحیمی است که با قطره ای اشک
از سر معصیت بی حد و بسیار گذشت
گذر هر نفس آلوده به این دیر افتاد
شامل عفو خدا گشت و سبکبار گذشت
زودتر باید از این مائده کامی ببریم
نیمی از سفره ی مهمانی غفار گذشت
نیمی از ماه گذشت و مه من جلوه نکرد
چه کنم نیمه ای از فرجه ی دیدار گذش
نیمه ای رفت ولی نیم دگر در پیش است
ای خوش آن کس که از این ماه، سزاوار گذشت
هر شب اینجا دل من مضطرب بانویی است
محملش از وسط کوچه

• جمعه
• 29
• خرداد
• 1394
• ساعت
• 06:18
• نوشته شده توسط
• علی

وقتی که سر به زیر نباشم چه فایده
بر نفْسِ خود امیر نباشم چه فایده

شیطان اگرچه در غل و زنجیر مانده است
محتاج یا مجیر نباشم چه فایده

یک سال پشت سر سپری شد به هر طریق
حالا اگر فقیر نباشم چه فایده

عمرم گذشت و پشت و پناهی نداشتم
امروز مستجیر نباشم چه فایده

خِیرِ کَثیر می‌رسد و در عنایتِ
مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیر نباشم چه فایده

هم‌چون درختِ پر ثمر افتاده‌ام، ولی
پیش خدا حقیر نباشم چه فایده

سلطان دوباره از برِ ما می‌کند عبور
افتاده در مسیر نباشم چه فایده

عمری ذلیل بودم و حالا اگر عزیز
هم‌چون اَبابَصیر نباشم چه فایده

ماه صیام آمد و مشمولِ رحمتِ
یَعْفو عَنِ الْکَثیر نباشم چه فایده

حالا که سفره په

• پنج شنبه
• 17
• خرداد
• 1397
• ساعت
• 16:36
• نوشته شده توسط
• جواد

روم نميشه باز بگم منو ببخش
غرق در نياز بگم منو ببخش

روم نميشه كه ازت چيزى بخوام
ديگه از حدش گذشته بديام

روم نميشه كه بازم صدات كنم
سر بالا بيارمو نگات كنم

مى دونم منو تو خلوت مى ديدى
دوباره پرده به روش مى كشيدى

يه دفعه به روم نياوردى خدا
منو از خودت نكردى تو جدا

حقمه اگر كه حال من اينه
رو دلم غبار غفلت مى شينه

من بهت حق ميدم اى خداى من
بى جواب بذارى هر دعاى من

حرف من حرف يه قلب عاشقه
شفيع امشب امام صادقه

اى خدا به سينه ى خون آقام
اى خدا به قبر ويرون آقام

اى خدا به صحنى كه بى مزاره
به همون ايوون طلا كه نداره

اى خدا به غم بى حساب شده
به همون ضريحى كه خراب شده

به همين اشک چشام منو ببخش

• جمعه
• 18
• خرداد
• 1397
• ساعت
• 16:05
• نوشته شده توسط
• جواد

خداوندا کرم کردی مرا بسیار بخشیدی
خطا کردم ولی با لطف خود هربار بخشیدی

گنهکاران عالم حال من را خوب می فهمند
گدای خسته را با روی خوش ای یار بخشیدی

هزاران مرتبه توبه شکستم باز برگشتم
تو اما بنده ات را بعد هر تکرار بخشیدی

همین که نور بسم الله دیدی روی لبهایم
شب اول کنار سفره ی افطار بخشیدی

تو گویا بیشتر از من به من مشتاق بودی که
به شوق اولین تسبیح استغفار بخشیدی

فراموشم نخواهد شد که با رحمت نه تنها من
جهانی را به عشق حیدر کرار بخشیدی

• دوشنبه
• 21
• خرداد
• 1397
• ساعت
• 16:25
• نوشته شده توسط
• جواد

من بی‌تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

• دوشنبه
• 21
• خرداد
• 1397
• ساعت
• 16:38
• نوشته شده توسط
• جواد

ای رفیقان ماه رمضان آمده
ماه دین و ماه قرآن آمده

فرصتی دیگر خدا داده به ما
ماه رحمت ماه قرآن آمده

غافل از این ماه نباشید دوستان
این پیام از سوی یزدان آمده

درد مندان خدا آگه کنید
ماه گنج درد و درمان آمده

هرکسی پرونده اش بوده خراب
پس بیاید ماه غفران آمده

شرمساران خدا را کن خبر
ماه توبه سوی جانان آمده

اول ماه است ای حق کن نظر
کوی تو هرکس چو مهمان آمده

خیز امشب ای تراب وقت سحر
وقت پاکی ِ دل و جان آمده

• چهارشنبه
• 10
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 21:52
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

در این ماه پر از رحمت
که باشد بر بشر نعمت
شدم از لطف تو یارب
کنار سفره ات دعوت
خدای من خدای من(۲)

سراپا جرم و عصیانم
بریزد اشکم از دیده
همین دعوت خدای من
به دلها نور امیده
خدای من خدای من

خدای مهربان من
زتن رفته توان من
گناهان و خطاهایم
بود بارگران من
خدای من خدای من

تویی یار و حبیب من
تویی تنها طبیب من
اگرچه من خطا کارم
تو هستی بی شکیب من
خدای من خدای من

زالطاف کریمانه
مرا یارب صدا کردی
کنار خود نشاندی و
ز بند غم رها کردی
خدای من خدای من

نگه کن بر دل زارم
تویی تنها خریدارم
در این دنیای وانفسا
فقط یارب تو را دارم
خدای من خدای من

منم آن عبد شرمنده
نگر بر التهاب من
به حق حیدر و زهرا
بده یا

• پنج شنبه
• 11
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 10:53
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

در این مه خوب و رحمت
یارب شده ام من دعوت
دعوتم کردی شدم مهمان تو یارب
در کنار سفره ی احسان تو یا رب
یا رب العفو(۲)

اسرتا به قدم من دردم
بنگر تو به آه سردم
گر سراپا جرمم و پست و بدم یا رب
تو به من گفتی بیا من آمدم یا رب
یا رب العفو

با روی سیه این بنده
از تو شده ام شرمنده
گرچه یارب من سراپا جرم و عصیانم
از گناه و کرده های خود پشیمانم
یا رب العفو

بنگر که شکسته بالم
بنما نظری بر حالم
زین همه جرم و گناهانم شدم خسته
آمدم سوی تو یارب قلب بشکسته
یا رب العفو

یارب همه عمر بد کردم
من بار گنه آوردم
من کسی جز تو ندارم ای خدای من
کن نظر بر حال زارم ای خدای من
یا رب العفو

ای یار و حبیبم یارب
هستی تو طبی

• پنج شنبه
• 11
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 10:54
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

گره افتاده در کارم ز لطف و مرحمت وا کن
شبِ هشتم بیا با حالِ من قدری مدارا کن

پر و بالی شکسته از معاصی پیشت آوردم
مرا یا جابرالعظم ‌الکسیر امشب مداوا کن

شدم مرده دل از اعمالِ نافرجامِ بیهوده
خدایا این دلِ وامانده را یک روزه احیا کن

به فضل تو پناه آورده‌ام یا نور و یا قدوّس
تو بخشنده ترین بخشنده‌ای من را تماشا کن

مسیرم گم شده افتاده‌ام در جاده‌ی غفلت
به نورِ فضلِ خود گم گشته را در راه، پیدا کن

به هر در می‌زنم نفسَم نمی‌گردد جدا از من
رهایم کن ز نفسم، از گنه من را مُبَّرا کن

ز خجلت سر به زیر انداختم شرمنده‌ام از تو
دوباره عفو کن من را، شکستم توبه، رسوا کن

عُقابِ مرگ سایه بر سرم افکنده می‌ت

• شنبه
• 13
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 17:42
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای بشر روح عبادات نماز است نماز
قفل دروازه ی حاجات نماز است نماز
.
رمز دروازه ی جنت ، پر پرواز بهشت
بال معراج سماوات نماز است نماز
.
`اوّلَ ما فُرِضَ عَلَی العبادِ اَلصَّلوه”
روشنی بخش دل مات نماز است نماز
.
گفت پیغمر خاتم که برای اموات
بهترین هدیه و سوغات نماز است نماز
.
ذات حق را چه نیازی به نماز من و توست
زینت خانه اموات نماز است نماز
.
ای که عمریست به دنبال خدا می گردی
بهترین راه ملاقات نماز است نماز
.
عاشق نام حسینی به کسی غرّه مشو
شور شیرین مناجات نماز است نماز
.
بی نماز اشک عزا را به پَشیزی نخرند
نمک روضه ی سادات نماز است نماز
.

• سه شنبه
• 16
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 11:55
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

گم کرده راهی هستم و تقصیر دارم
بر گردن از جور و جفا زنجیر دارم

دیر آمدم اما تو را بخشنده دیدم
با روسیاهی پشت دربارت رسیدم

جاری شد اشکم از گناهان گذشته
از معصیت های فراوان گذشته

من بنده بودم بندگی نفس کردم
خود را میان درد سرها حبس کردم

با نفس اماره نشستم وای بر من
هی توبه کردم هی شکستم وای بر من

زندانی نفسم شدم رویم سیاه است
کار تمام لحظه هایم اشک و آه است

پشت درت در میزنم با ناله هایم
با ناله های آتشین و ربنایم

عبد فراری آمده باید ببخشی
با گریه زاری آمده باید ببخشی

۹۹/۲/۱۷

• چهارشنبه
• 17
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 11:17
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

رمضان برایت بنده ی خوبی نبوده ایم
نشد که دل را بر سر سفره ات مهمان کنیم

خدایا فقط ما را تا ماه محرم زنده بدار
تا با گریه بر حسین فاطمه جبران کنیم

#رضا_ترابی_گلیده

• چهارشنبه
• 31
• اردیبهشت
• 1399
• ساعت
• 16:47
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

‏ماییم که لطف بیکران را دیدیم
مهمان شده،جود میزبان را دیدیم
صدسجده بجابیاوریم بازکم است
حالا که شـکــوه رمضان رادیدیم

دیدم عجبا،شور و صفایی به جهان است
برزنده دلان رحمت معبود عیان است
گفتم صنما،این کرم و موهبت از چیست
گفتا گه مه رحمت وغفران،رمضان است

• سه شنبه
• 12
• اسفند
• 1399
• ساعت
• 12:10
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

دلا مه رمضان، ماهِ ماهرویان است
مه عظیم و عزیز خدای خوبان است

نوشته اند به سر درب روضه ی رضوان
خوشا کسی که درین مه ز روزه داران است

خوشا به حال کسی که کنار سفره ی نور
برای یار دل آرای خویش مهمان است

بخوان کتاب خدا و چو گل معطّر باش
چرا که ماه گل است و بهار قرآن است

از آیه آیه ی قرآن شکوفه می بارد
نظر به سوی دلت کن شکوفه باران است

بخوان تو آیه ی لاتقنطوا ز رحمت یار
که یار، بنده نواز و رحیم و رحمان است

سحر ز خواب به پا خیز و خوان دعای سحر
که جمله جمله ی آن ذکر عشقبازان است

گرسنه باش که یاد گرسنگان باشی
به یاد دار که این ماه، ماه احسان است

لباس بندگیِ حق بپوش و روزه بگیر
که روزه موجب صحّت به جسم انسان است

دوباره قافله ی عشق، راه افتاده ست
عقب نمان تو، که این قافله شتابان است

ز کرده های بدت توبه کن، درین فرصت
که ماه توبه و آمرزش گناهان است

درین مه آمده بر این جهان امام حسن
کتاب حُسن جمالش کتاب عرفان است

بلی که فرصت شادی ست نیمه ی رمضان
فرشتگان الهیّ و شیعه شادان است

چو می رسی به شبِ نوزدهِ مهِ روزه
عجب غمی ست که در انتظار یاران است

غمی که از اثرش غلغله در عالم شد
غمی که در دل خوبان و اهل ایمان است

شب شهادت مولای شیعه در پیش است
سیاه پوشی ما بهر شاه مردان است

«بشیر» روزه بگیر و بخوان، نوحه ی غم
که دفتر دل غمگین تو غمستان است

• سه شنبه
• 17
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 18:35
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

باز برگ دعوت از معشوقِ جانانی رسید
عاشقان! هنگام اثبات مسلمانی رسید

رحمت خاصِ خدا شد عام! دوزخ بسته شد
میزبانِ مهربان، با شوقِ ربّانی رسید

در غل و زنجیر افتاده ست شیطان ِ رجیم
با حلولِ ماه، بر حالش پریشانی رسید

تا که زنگار از دلِ عاصی شود برداشته
خیلی سائل آمد و چشمانِ بارانی رسید

بهره برد از سفرۂ لطف الهی بیشتر
هر که با دستانِ خالی تر به مهمانی رسید

رحل ها آماده و ترتیلِ قران شد شروع
اشتیاقِ «افتتاح» و ادعیه خوانی رسید

میزبان ألله، مهماندار مولانا علیست(ع)
بر یتیمان نیمه شب خیراتِ پنهانی رسید

هر کسی که توبه هایش منتهی شد به علی(ع)
از خدا دل برد؛ تا جنت به آسانی رسید!

• چهارشنبه
• 25
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 15:20
• نوشته شده توسط
• مرضیه عاطفی

بار دیگر ماه رمضان آمده
ماه وحی و ماه قرآن آمده

ماه رحمت ماه باران آمده
ماه خوشتر از بهاران آمده

ماه دین و ماه ایمان آمده
ماه عطر و بوی رضوان آمده

فرصتی دیگر خدا داده به ما
ماه بخشش ماه غفران آمده

اهل دلهای خدا شادند و مست
ماه وصل روزه داران آمده

درد مندان خدا آگه کنید
ماه گنج درد و درمان آمده

هرکسی پرونده اش بوده خراب
ماه توبه سوی جانان آمده

اول ماه است ای حق کن نظر
کوی تو هرکس چو مهمان آمده

ای خدا توفیقی بر ما هم بده
ماه نیکی ماه احسان آمده

خیز امشب ای تراب وقت سحر
وقت پاکی ِ دل و جان آمده

• پنج شنبه
• 2
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 22:10
• نوشته شده توسط
• taherehsadat