مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

شعر مناجات با خدا -( باز هم بـر سرای رحمت تو ) * مهدی میری

4060
3

شعر مناجات با خدا -( باز هم بـر سرای رحمت تو  ) باز هم بـر سرای رحمت تو
آمـدم ای کـریم بـنده نواز
کی سزاوار بـخششت هستم
که بــه رویـم نموده ای در باز
**
بـس کـه تـوبه شکسته ام یا رب
تـوبه هایم همه گناه شده
ای خدا ای خدا مرا دریاب
بنده ات باز بـی پـناه شـده
**
هـمه رفـتند و بـار خـود بـستند
چه کـنم بـار مـن زمـین مانده
ایـن مـنم ای رئـوف بـخشنده
بـنده ای بـاز دل غـمین مـانده
**
با زمین خورده ای چه خواهی کرد
آن کـه سرمایه اش تـباه شده
ای کـه از حـال مـن خـبر داری
روزگـارم بـبین سیاه شده
**
چـشم مـن بس که بر حرام افتاد
دیگر از او گُهر نـمی آید
بـس زبـانم بـه لـغو عـادت کرد
از دعـایم اثـر نـمی آید
**
بـس کـه بـیراهه رفته ام یا رب
خـانه کـردم بـ

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات با خدا -( بالا بريم دست نياز و دعا کنيم ) * سید عباس سجادی

5482
5

شعر مناجات با خدا -( بالا بريم دست نياز و دعا کنيم ) بالا بريم دست نياز و دعا کنيم
وقت است عاشقانه خدا را صدا کنيم
با دست‌های خالی و دل‌های پُرگناه
هر شب به بارگاه خدا التجا کنيم
فرصت غنيمت است بيا در حضور عشق
دردِ دلِ شکسته خود را دوا کنيم
در کعبه عروج در این لحظه های سبز
دل را در آسمان صداقت رها کنيم
حالا که سفره‌ای ز عبادت گشوده‌اند
هر شب ضيافتی ز عبادت به پا کنيم
شرمنده‌ام ز دوست که دل نيست قابلش
بايد برای هديه سری دست و پا کنيم

شاعر : سید عباس سجادی

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( گفتم که بی قرار تو باشم ....ولی نشد ) * سید مجتبی شجاع

4133
8

شعر مناجات با خدا -( گفتم که بی قرار تو باشم ....ولی نشد ) گفتم که بی قرار تو باشم ....ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ....ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند ... نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم که میرسی تو و من هم دعا کنم
در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده است لحظه ای
در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر آه دل دلشکستگان
در روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
گفتم شمیم ماه مبارک که میرسد
در روضه بی قرار تو باشم ....ولی نشد

شاعر : سید مجتبی شجاع

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مناجات با خدا -( نام ما را ننویسید، بخوانید فقط ) * علی اکبر لطیفیان

6324
13

شعر مناجات با خدا -( نام ما را ننویسید، بخوانید فقط ) نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به م

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری ) *

2993
1

شعر مناجات با خدا -( غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری  ) غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری
فوق عروج وهم و فراتر ز باوری
از هر چه دیده‌اند و ندیدند خوب‌تر
وز هر چه گفته‌اند و نگفتند برتری
خالی ست از ثواب و پر است از خطا و جرم
پروندۀ سیاه مرا هر چه بنگری
من کمترم از این که بسوزانی‌ام به نار
تو برتری از این که به رویم بیاوری
خواهی ببخش و خواه بسوزان در آتشم
من عبد کوچکم تو خداوند اکبری
پرسی اگر تو کیستی و من که، گویمت:
من بندۀ فراری و تو بنده‌پروری
در پیش وسعت کرمت نیز کوچک است
حتی گر از گناه همه خلق بگذری
من داخل بهشت ولای علی شدم
باور نمی‌کنم که تو در دوزخم بری
ما را هماره بار معاصی به روی دوش
تو دم به دم حوائج ما را برآوری
«میثم» گناهکار و تو بخشنده و ک

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر ) *

3660
1

شعر مناجات با خدا -( خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر  ) خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر
می‌کشد اهل کرم، ناز گدا را بیشتر
هر چه من آلوده گشتم پرده‌پوشی کرده‌ای
هر چه من بد کرده‌ام، کردی مدارا بیشتر
من خبر دارم که مشتاق نوای بنده‌ای
دوست داری بندگان مبتلا را بیشتر
از سر احسان تو شد آرزوهایم زیاد
سفره‌ی رنگین نماید اشتها را بیشتر
تا سر و کارم به اهل معصیت افتاده است
قسمتم شد غفلت و کردم خطا را بیشتر
این منم حالا که پیش روی تو افتاده‌ام
خوب‌تر باشد ببینی زیر پا را بیشتر
خودنمایی هم درِ این خانه دارد قیمتی
می‌خرد اما گدای بی‌ریا را بیشتر
بس که امر معصیت راه نگاهم بسته است
گم نمودم جلوه‌ی نور خدا را بیشتر

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( در روایت خوانده بودم آه بی تأثیر نیست ) *

2914

شعر مناجات با خدا -( در روایت خوانده بودم آه بی تأثیر نیست ) در روایت خوانده بودم آه بی تأثیر نیست
من که اشک آورده ام با آه این تقدیر نیست
عاقبت ترسم فشار قبر آرامم کند
عاقبت ترسم بگویی فرصت تغییر نیست
سال های سال اصرار تو و انکار من
گرچه من دیر آمدم امّا تو گفتی دیر نیست
نیست ارباب کرم را مانعی در فیض عام
گر نباشد استجابت بنده بی تقصیر نیست
دست شیطان نیز در بند است در ماه صیام
من چرا شیطان نفسم در غل و زنجیر نیست
روح سرگردان من را نیست ترس از ارتداد
کوه عصیانی چو من را حاجت تکفیر نیست
گر چه سرشار گناهم، عاشق مهدی شدم
من خودم عاشق شدم خود کرده را تدبیر نیست
چهره ی آن ماه را در خواب می بینم فقط
یوسف زهرا مگر خواب مرا تعبیر نیست

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( هزاران بار اگر سوزی به نارم ) *

3023
-3

شعر مناجات با خدا -(   هزاران بار اگر سوزی به نارم  ) هزاران بار اگر سوزی به نارم
به عفوت همچنان امیدوارم
وجودم گشته همچون نخل بی‌بار
مگر بخشی به چشم اشکبارم
تو و غفران و عفو بی‌حسابت
من و جرم و گناه بی‌شمارم
تو ستار العیوب استی ولی من
چه سازم با گناه ‌آشکارم
ز بس العفو گفتم عفو کردی
ز العفو و ز عفوت شرمسارم
چی‌ام من تا تو بر من سخت‌گیری؟
کی‌ام من تا بسوزانی به نارم؟
اگر چه خود ز کاه استم سبک‌تر
ولی سنگین‌تر از کوه است بارم
تمام عمر بودم از تو غافل
گذشته با گنه لیل و نهارم
خدای مهربان! کی می‌گذاری
که پا در آتش دوزخ گذارم؟
منم «میثم» اگر خوبم اگر بد
امیرالمؤمنین را دوست دارم

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( عمران نفس، جان برادر شکستگی ست ) *

2603
0

شعر مناجات با خدا -( عمران نفس، جان برادر شکستگی ست ) عمران نفس، جان برادر شکستگی ست
گر ذره ذره من شوی آخر شکستگی ست
از بعد ماجرای زمین خوردن دلم
دانسته ام کمال فقط در شکستگی ست
کشکولم از گدایی شب تا سحر تهی ست
این خود دلیل محکمی از ورشکستگی ست
گر زیر پای یار، نیاید سرم فرود
حتی اگر که سرو شوم، سر شکستگی ست
چندی ست گوشه گیر بیابان غفلتم
احساس می کنم اثر پر شکستگی ست
می خواهی از نتیجۀ عمرم خبر شوی...
یک جمله گویمت که سراسر شکستگی ست

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( ببینید ببینید هلال رمضان را ) *

3050
1

شعر مناجات با خدا -( ببینید ببینید هلال رمضان را ) ببینید ببینید هلال رمضان را
برون ریزید از دل همه ظن و گمان را
بمویید و برویید، بجویید و بپویید
بشویید عیان را و ببویید نهان را
چرا درد دل خویش نگفتیم به دلدار
چرا چاره نکردیم پریشانی جان را
برون آورد ای کاش یکی واقعه ناگاه
از این وحشت اوهام جهان نگران را
کدورت بزداییم، تباهی بتکانیم
علاجی بتوانیم مگر زخم زبان را
ببین در به درانیم رها در شب بی ماه
اگر دست نگیرند من و گمشدگان را
عزیزا به هم آییم که سفیانی دوران
به هم ریخته امروز زمین را و زمان را
دگر نوبت مهدی ست درآییم به میدان
مگو لشکر دجال گرفته ست جهان را
چرا این همه در خویش تنیدیم و دویدیم
چرا دور نکردیم ز خود نام و نشان را
نه شمسیم و نه عط

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( یا رب گناهکارم و آلوده دامنم ) *

5545
7

شعر مناجات با خدا -(     یا رب گناهکارم و آلوده دامنم  ) یا رب گناهکارم و آلوده دامنم
تو چاره‌ساز و از همه بیچاره‌تر منم
مأیوس از عنایت و لطف تو نیستم
با این همه گناه که باشد به گردنم
صد بار توبه کرده و توبه شکسته‌ام
این بار توبه کردم از این توبه ‌کردنم
شیطان هماره دشمن من، تو همیشه دوست
من دوست را نهاده، به دنبال دشمنم
بگذشت عمر و برزخ من می‌شود شروع
از لحظه‌ای که روح جدا گردد از تنم
ای مرگ مهلتی که در این تنگنای وقت
دست دعا به دامن آل عبا زنم
خواهی اگر گناه مرا بر رُخم کشی
بهتر که خویش را به جهنّم بیفکنم
کردم گناه و توبه شکستم هزار بار
یکدم نشد که سر عوض توبه بشکنم
دریا حریف نیست که پاکم کند دگر
باید شود به خون جگر پاک، دامنم
«میثم» همیشه بوده به

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

قل هوالهو -(کِی می‌شود که از ما تنها خدا بماند) * حسن لطفی

854
0

قل هوالهو -(کِی می‌شود که از ما تنها خدا بماند) کِی می‌شود که از ما تنها خدا بماند
این غیرها بریزند از ما خدا بماند
من هرچه میکشم از دست همین من است و
ای کاش من نماند اما خدا بماند
آنجا که بی رفیقی آنجا که نااُمیدی
وقتی کسی نماند آنجا خدا بماند
او را اگر بیابی جز او مگر بیابی
باید که دل بِروبی تا با خدا بماند
سر در خودت فرو کُن در خویش جستجو کن
تو میرَوی بجایت ما ناخدا بماند
چیزی به غیر دریا این موجها نباشند
نه موج ماند و نه دریا ، خدا بماند
اینسو نوشته برگِ جنگل خدا فقط هست
آنسو نوشته ریگِ صحرا خدا بماند
این وحدت است با او این کثرت است یا او
یا هو بگو هوالهو گو تا خدا بماند
در کربلا چنین گفت در جمعِ پاکبازان
چیزی نماند از ما الا خدا بماند

  • پنج شنبه
  • 12
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر مناجات با خدا -( هیچ کسی بار بَدم رو نخریده آخدا ) * وحید قاسمی

4166
2

شعر مناجات با خدا -(  هیچ کسی بار بَدم رو نخریده آخدا ) هیچ کسی بار بَدم رو نخریده آخدا
تو فقط مشتریشی، اونم ندیده آخدا
می دونم دلت نمیاد دوباره ضرر بدم
یه جا، با هم می خری؛ کال و رسیده آخدا
تویِ زندگیم نشد به در بسته بخورم
اسم پاکت واسه قفل غم، کلیده آخدا
می خوام امشب مثِ اون چوپونه دردِ دل کنم
اون که از آدم خوبا طعنه شنیده آخدا
می زنی بیا بزن؛ صاحب بندتی ولی
چی گیرت میاد از این رنگ پریده آخدا !؟
مُشتی پوست و استخوون دیگه جهنم نداره
درخور قهر تو نیستش این تکیده آخدا
کی می خوای اسم منُ از تو بَدا خط بزنی ؟
نوبتم کی میشه ؟ وقتش نرسیده آخدا !؟
روتُ برنگردون از من، نگو منت نکشم
دل شکستن از شما خیلی بعیده آخدا
کاری کن تا که سری تویِ سرا در بیارم
قسمت م

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( مانده در درد و رنج... درمانده ) * پیمان طالبی

4548
1

شعر مناجات با خدا -( مانده در درد و رنج... درمانده ) مانده در درد و رنج... درمانده
با دلی پرگناه آمده ام
این منم؛ بنده ای خطاکارم
خسته و روسیاه آمده ام
این منم آنکه بعد مدت ها
عقل او یادی از جنون کرده
نوکری بد که با گناهانش
قلب ارباب خویش خون کرده
داد و فریاد می زنم اینجا
تا که شاید توجهت را جلب
بس که کردم گناه آخرسر...
...اندک اندک شدم قسی القلب
سفره گسترده و برای من
لقمه ای از کرم نمی آید
اشک من توی چشم زندانی ست
در دعا گریه ام نمی آید
سائلان را ز خانه رد کردن
تو خودت گفته ای که ننگین است
دست من سوی تو دراز شده
ما گدائیم، شغلمان این است
هر چه کردی گناه بود ای دل!
گاه با نیت ثواب اما.
آبرویم چو آب از کف رفت
خانه ات... خانه ات خراب اما.
من کبوتر

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس ) * قاسم نعمتی

3381
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس ) به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس
هوای دیدن روی نگار دارد و بس
جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت
به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس
مزن به رویم اگر دست من شده خالی
مکن گله که غلامم شعار دارد و بس
اگر زمانه به طعنه ردم کند غم نیست
که نوکرت دو جهان با تو کار دارد و بس
کرم نما و قدم رنجه کن در این دل ما
که باغ ما دو روان چشمه سار دارد و بس
تمام هستی من مایه سوز عشق تو شد
ولی دوباره هوای قمار دارد و بس
دگر به آینۀ دل تو را نمی بینم
که صحن آینه گرد و غبار دارد و بس
خدا بدون رضایت مرا نمی خواهد
گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس
زمین کرببلا وعده گاه نوکر هاست
که در حریم حسین دل، قرار دارد و بس

شاعر : قاسم

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آقا به ما هم سر بزن ما هم گدائیم ) * مهدی نظری

3797
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آقا به ما هم سر بزن ما هم گدائیم ) آقا به ما هم سر بزن ما هم گدائیم
در این بیابان گم شدیم اصلاً کجائیم؟
نوری بده در این شب تار جهنم
تا پا برهنه، سینه زن، پیشت بیائیم
در روضه ها گرچه به دنبال تو هستیم
اما پس از گریه فراموشت نمائیم
قطعاً اگر اینجا نمی آیی دلیلش
این است که ما مثل کاهی بی بهائیم
ما را به جرم عشقبازی دست بستند!
آقا خدایی جان تو ما بی حیائیم؟
اصلاً کنار تو نشستن کار ما نیست
اما به راه دوستانت خاک پائیم
فردا به روی سینه های ما نوشته:
ما سینه زن های عموجان شمائیم
آقا بگو تا زیر پای تو بیافتیم
با روسیاهی باز اما بی ریائیم
هرشب میان خواب و رؤیا با پَر دل
از زائران سرزمین کربلائیم

شاعر : مهدی نظری

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( دارد گناه قلب مرا تار می کند ) * حسین ایزدی

4219
3

شعر مناجات با خدا -( دارد گناه قلب مرا تار می کند  ) دارد گناه قلب مرا تار می کند
این نا نجیب کار مرا زار می کند
می خواستم وقف تو باشم ولی نشد
دنیا خلاف میل دلم کار می کند
حب الحسین قلب مرا نور می دهد
اما گناه جان مرا نار می کند
با این که روزها همه اش غرق غفلتم
من را نگاه لطف تو بیدار می کند
از تو عجیب نیست مرا رد نمی کنی
وقتی کریم خنده به اغیار می کند
قطره به قطره اشک تو دل را جلا دهد
روضه مرا ز عشق تو سرشار می کند
***

شاعر : حسین ایزدی

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دعا های پایانی هیئت,محسن مهدوی(اللهم عجل لولیك الفرج، اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلك، اللهم حفظ قائدنالخامنه ای.خدا فرج منتقمشان را نزدیك بفرما) *

10252
16

دعا های پایانی  هیئت,محسن مهدوی(اللهم عجل لولیك الفرج، اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلك، اللهم حفظ قائدنالخامنه ای.خدا فرج منتقمشان را نزدیك بفرما) اللهم عجل لولیك الفرج، اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلك، اللهم حفظ قائدنالخامنه ای.خدا فرج منتقمشان را نزدیك بفرما، قلب نازنین ولی نعمتمان ،امام زمان ما را از ما راضی و خشنود بگردان.دستهایی كه به در خانه ات بلند شده را نا امید بر مگردان، قدمهای ما را به مكه، مدینه، كربلا، بقیع، مشهد الرضا

برسان،خدایا به آبروی اهلبیت تمامی مرضای مسلمین كسانی كه ملتمس دعا بوده اند را از شفا خانه كرمت شفا عنایت بفرما.اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خدمت میكنند در هر پست و هر مقامی هستند زیر سایه امام زمان محافظت بفرما.خدا اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خیانت میكنند ظلمشان به خودشان برگردان.پروردگارا اسلام و مسلمین را

  • یکشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا,(به درگه تو آمدم) *

10226
32

اشعار مناجات با خدا,(به درگه تو آمدم) بـــــــــــــــه درگــــــه تــــو آمـــدم ز درگـــــــهت مــــــــکن ردم

اگــــــر کــه خـــوب اگـــر بَـــــــدم کـــه واجب الـــعطا تــــــوئــی

گدا منم، خدا تـوئی امـید جـان مـا توئـی

بـــــــه بـــــی نــــوا تــــوئی نـــــوا بـــــه درد مـــــا تـــــــویی دوا

بـــه ســـــــینه ها تــــــــویی صـــفا بـــه دیـــــده ها ضــــیاء تـوئی

گدا منم، خدا تـوئی امـید جـان مـا توئـی

بــه مـــــــروه و صـــــــــــفا قَــسَم بــــه ذکــــــــــــر ربـــنا قـــسم

ز درگـــهت کـــــــــــــــــــجا روم روم بـــه هــــر کـــجا تـــوئــی

گدا منم، خدا تـوئی امـید جـان مـا توئـی

خــــــــــــــ

  • دوشنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

شعر مناجات با خدا -( مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست ) * محسن حنیفی

9004
6

شعر مناجات با خدا -( مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست ) مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست
چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست
همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو
ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست
مرا به سوی خودش می کشد چنان نفسم
که یک دو گام دگر تا خود تباهی نیست
فقط تو مشتری دستِ خالیم هستی
اگر چه پیش تو دل گاه هست و گاهی نیست
اگر مرا نخری ورشکست خواهم شد
کمک! که وضعیتم، وضع رو به راهی نیست
تو دست یخ زده ام را گرفتی و انگار
به نامۀ عملم اصلاً اشتباهی نیست
دوباره بر سر سفره نشاندیم امسال
اگر چه بندۀ تو عبد دل بخواهی نیست
به روضه روزۀ خود باز می کنم زیرا
برای روزه که بی روضه جایگاهی نیست
سلام ماه خدا بر لب تو خون خدا
سلام بر لب زخم تو سیدالشهدا

شاعر : محسن

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر مناجات با خدا -( ای مهربان به این دل من هم نگاه کن ) * وحید قاسمی

3841

شعر مناجات با خدا -( ای مهربان به این دل من هم نگاه کن ) ای مهربان به این دل من هم نگاه کن
اوضاعِ عاشقی مرا، رو به راه کن
طفل چموش نفس مرا زودتر بگیر
با ترکه ی محبت خود سر به راه کن
فرصت بده به راه بیایم؛ اگر نشد!
باشد قبول، زندگی ام را سیاه کن
خانه خراب تر نکنم، هی غضب نکن
رحمی برین شکسته دلِ بی پناه کن
بخشندگیت، دست مرا در حنا گذاشت!
فکری به حالِ متهم بی گناه کن
دارم شکست می خورم از لشگر گناه
سرباز بی سلاح و سپر را نگاه کن!
باید تو را به جانِ حسینت قسم دهم
قلبم شکسته، قافیه را قتلگاه کن
با چشم سمتِ خیمه به گودال می رود
در زیر پاش اشک مرا فرش راه کن

شاعر : وحید قاسمی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر مناجات با خدا -( هر زمان افطار خود با آب که وا می کنم ) * مهدی نظری

4675

شعر مناجات با خدا -( هر زمان افطار خود با آب که وا می کنم ) هر زمان افطار خود با آب که وا می کنم
دیده هایم را فقط از اشک دریا می کنم
علت بیچاره گی ام را خودم فهمیده ام
کم سحرها با خدای خویش نجوا می کنم
آن قدر بیچاره هستم می نشینم روز و شب
در گناه افتادن خود را تماشا می کنم
جای این که مایۀ آرامش آقا شوم
با معاصی خون به قلب زار آقا می کنم
هی گناه و توبه و هی پشت هم شرمندگی
با خودم دارم چرا این قدر بد تا می کنم؟!
این چنین باشد برایم مرگ خیلی بهتر است
من که می دانم خودم را خوار و رسوا می کنم
با تمام رو سیاهی تا که می گویم حسین
در دل تو باز هم من خویش را جا می کنم
آب می بینم نمی نوشم، لبم می سوزد و
بیشتر یاد لب عطشان سقا می کنم
یاد آن لحظه که هی می گفت مشکم

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر منناجات با خدا -( امشب گرفته قلبم ) *

2860
2

شعر منناجات با خدا -( امشب گرفته قلبم  ) امشب گرفته قلبم
دراوج روسیاهی
هستم خجل خدایا
ازاین همه تباهی
شرمنده ام خدایا
من خسته ازگناهم
بیزارم ازبدی ها
بنگربه سوزوآهم
یارب نصیب فرما
بیداری شبانه
هم اشک وآه وگریه
هم لطف بی بهانه
یارب توعفوفرما
جرم وخطاوعصیان
هم کن عطاخدایا
یک سینه پرزایمان

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( واژه ها ازعشق توگم میشوند ) *

3136
2

شعر مناجات با خدا -(  واژه ها ازعشق توگم میشوند  ) واژه ها ازعشق توگم میشوند
همچودریاپرتلاطم میشوند
واژه هایم خیس عرفان گشته بود
خیس عرفان خیس باران گشته بود
یک به یک من واژه هارا می کشم
روی بومم غنچه هارا می کشم
می نویسم عاشقم تنها بخوان
جمله ی تنها خودت تنهابمان
گرچه تنهایی ولی عشقت ببین
کرده این تنهانشین تنهاترین
دردل دریاودرهفت آسمان
هستی وبودی تو رب این جهان

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( کمتر اگر ز خارم، یا واسع المغفره ) *

3318
1

شعر مناجات با خدا -( کمتر اگر ز خارم، یا واسع المغفره ) کمتر اگر ز خارم، یا واسع المغفره
بر تو امیدوارم، یا واسع المغفره
درمانده و فقیرم، در نفس خود اسیرم
بنگر به حال زارم، یا واسع المغفره
در ظلمت گناهان، گردیده ام هراسان
شد تیره روزگارم، یاواسع المغفره
غفار هر ذنوبی، پوشندۀ عیوبی
آگه توئی ز کارم، یا واسع المغفره
گر بنده ای بدم من، شرمنده آمدم من
با جرم بی شمارم، یا واسع المغفره
هم طاعتی ندارم، هم فرصتی ندارم
چون ابر اشکبارم، یا واسع المغفره
من غرق سیئاتم، تا ندهی نجاتم
اسیر این حصارم، یا واسع المغفره
گر چه حیا نکردم، بر تو وفا نکردم
شرمنده ام ز کارم، یا واسع المغفره
غیر از تو کس ندارم، فریاد رس ندارم
تویی امید و یارم، یا واسع المغفره
شادان دل از م

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم می کنم ) * بیدل دهنوی

4551
1

شعر مناجات با خدا -( چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم می کنم ) چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم می کنم
رفته رفته هر چه دارم چون قلم گم می کنم
بی نصیب معنی ام کز لفظ می جویم مُراد
دل اگر پیدا شود، دیر و حرم گم می کنم
تا غبار وادی مجنون به یادم می رسد
آسمان بر سر، زمین زیر قدم گم می کنم
دل، نمی ماند به دستم، طاقت دیدار کو ؟
تا تو می آیی به پیش، آیینه هم گم می کنم
قاصد مُلک فراموشی کسی چون من مباد
نامه ای دارم که هر جا می برم گم می کنم
بر رفیقان (بیدل ) از مقصد چه سان آرم خبر ؟
من که خود را نیز تا آنجا رسم گم می کنم

شاعر : بیدل دهنوی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر مناجات با خدا -( کمتر اگر ز خارم، یا واسع المغفرة ) *استاد سید هاشم وفایی

3551

شعر مناجات با خدا -( کمتر اگر ز خارم، یا واسع المغفرة ) کمتر اگر ز خارم، یا واسع المغفرة
بر تو امیدوارم، یا واسع المغفرة
درمانده و فقیرم، در نفس خود اسیرم
بنگر به حال زارم، یا واسع المغفرة
در ظلمت گناهان، گردیده ام هراسان
شد تیره روزگارم، یا واسع المغفرة
غفار هر ذنوبی، پوشندۀ عیوبی
آگه توئی ز کارم، یا واسع المغفرة
گر بنده ای بدم من، شرمنده آمدم من
با جرم بی شمارم، یا واسع المغفرة
هم طاعتی ندارم، هم فرصتی ندارم
چون ابر اشکبارم، یا واسع المغفرة
من غرق سیئاتم، تا ندهی نجاتم
اسیر این حصارم، یا واسع المغفرة
گر چه حیا نکردم، بر تو وفا نکردم
شرمنده ام ز کارم، یا واسع المغفرة
غیر از تو کس ندارم، فریاد رس ندارم
تویی امید و یارم، یا واسع المغفرة
شادان دل از

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( روزه زیباتر اگر تشنگی همراهش هست ) *

3551
3

شعر مناجات با خدا -( روزه زیباتر اگر تشنگی همراهش هست ) روزه زیباتر اگر تشنگی همراهش هست
بنده را بهتر اگر آه سحرگاهش هست
آنکه مجنون حسین است و غلام ارباب
دم افطار چه خوب است اگر آهش هست
بی سبب نیست که بستند در دوزخ را
رمضان ماه علی هست که دلخواهش هست
ای معاصی زدگان رحمت او گسترده است
بخشش و مغفرتش هست اگر ماهش هست
شکر لله که گدای در اوییم فقط
ه به بیراهه نبردیم که درگاهش هست
به خدا می رسی همراه شهیدان ای دل
از مسیر حرم کرببلا راهش هست

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( رمضان کشتی نوح است نمانید شما ) *

3226

شعر مناجات با خدا -(  رمضان کشتی نوح است نمانید شما   ) رمضان کشتی نوح است نمانید شما
ترسم آن است که خود را نرسانید شما
بادبانهای شب قدر چنین می گویند
این زمان جانب خورشید برانید شما
همه رفتند، همه جانب خورشید شدند
هان بیایید اگر سوخته جانید شما
سوی آن گنبد و گلدسته سبز ازلی
چون کبوتر همگی دل بپرانید شما
دل من مرده هلا زنده دلان شب قدر
بر دلم فاتحه ای تازه بخوانید شما
شب هجران است اشکی بفشانید ز دل
روز میدان است اسبی بدوانید شما
وقت آن است که جانی بکشانید به اوج
دم آن است که روحی بدمانید شما
از جوان پیری ما هیچ مگیرید سراغ
دمتان گرم که پیران جوانید شما
مرحباتان که در این دور هدرها و هبا
گردخورشید ازل در دورانید شما
درد ما دلشدگان را بسرایید به شعر

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( ای مرگ دیر کردی و طاقت تمام شد ) *

4073
2

شعر مناجات با خدا -(  ای مرگ دیر کردی و طاقت تمام شد ) ای مرگ دیر کردی و طاقت تمام شد
ای زخم مرهمی که جراحت تمام شد
دنیا حکایتی شد و بعد از هزار سال
یک شب به ما رسید و حکایت تمام شد
می خواستم برای دلم گریه سر دهم
نشکست قلب و ذکر مصیبت تمام شد
گفتم دریغ و وا اسفا ... خنده کرد مرگ
یعنی چه جای گریه ندامت تمام شد
می خواستم شهید شهادت شوم نشد
پنداشتم که دور شهادت تمام شد
از رستخیز واقعه روحم گذر نکرد
خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد