مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

سرود مناجاتی -(ای خدای کریم آمدم در گهت) * رسول چهارمحالی

70

سرود مناجاتی -(ای خدای کریم آمدم در گهت) سبک:یا ابا صالح مددی مولا
...........................
رو سیاه و زار،آمدم یارب(2)
.........................
ای خدای کریم،آمدم در گهت
شرمسارم من از،کرده ی عالمم
.......یارب........
رو سیاه و زار،بی پناهم من
جز به در گاهت ،ره ندارم من
..................................
تو که هستی کریم،هم ستار،هم رحیم
منم عبد ذلیل،مسکین و مستجیر
........یاحق.........
گر پذیرای ،من نباشی تو
من کجا آرم،رو به سوی کس
................................
شده نام قشنگ،تو ورد لبم
ربنا ربنا،شده ذکر لبم
...........یا رب........
عبد غمدیده،بی کس و کارم
جز به استغفار،راهی ندارم
...........................
همه جا،همه دم،تویی تو همرهم
هم نفس،هم زبان،با منی یاورم
.........یا حق.......
گر تورا گیرند،از من محزون
چون گدایی بی یاور و یارم
.........................
آمدم آمدم ،من به در گاه تو
رو سیاه و غمین،شرمسار بر تو
......یا رب.......
تو خودت گفتی،توبه ای بنما
درب استغفار،می نمایم وا
.........................
توبه توبه کنان،آمدم ای کریم
من گدای درت،ای مجید و رحیم
......یا رب.......
این سرشک اشگ،از ندامت بود
قطره ی اشکم،از صداقت بود

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مناجات ماه مبارک رمضان -(خدایا عبد شرمنده منم منم) * رسول چهارمحالی

60

مناجات ماه مبارک رمضان -(خدایا عبد شرمنده منم منم) سبک:کجائید ای شهیدان خدایی

خداوندا،خداوندا،خدایا

خدایا عبد شرمنده منم منم
ببین درمانده ، سر افکنده ام من
کنون من آمدم پیشت گدایی
مبادا این گدا،از در برانی

من هستم رو سیاه،تو رب عالم
انا العبد ذلیل،تو مولای من
غیاث المستغیثینی خدایا
تو بر درماندگان یاری خدایا

نمک خوردم نمکدان را شکستم
کنون من آمدم چون عاجز هستم
تویی آنکه کنی بر من عنایت
تو ستار العیوبی بر غلامت

خدایا از تو خواهم حق نامت
گذر از کرده ی این عبد زارت
کثیر الخیری وقدیم الفضلی
تویی آنکه بپوشانی گناهم

تو الله ورحیمی و کریمی
تو غفار الذنوبی ،نور عینی
مقیمی و عظیمی وعلیمی
حطیمی و حلیمی وحکیمی

نگر حق علی و حق زهرا
به حال شیعیان ای خالق ما
شفاعت کن زما در روز محشر
ببخش جرم و خطا را ای خدایا

خداوندا،خداوندا،خدایا (2)

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجاتی ماه رمضان -(رو سیاه و بخت بر گشته به سویت آمدم) * رسول چهارمحالی

62

مناجاتی ماه رمضان -(رو سیاه و بخت بر گشته به سویت آمدم) رو سیاه و بخت بر گشته به سویت آمدم
شرمسار از گفته و کرده به سویت آمدم

روزیت خوردم ولی کفران نعمت کرده ام
با دو چشمی اشک بار اینک به سویت آمدم

تو کریمی و رحیمی و خدای قادری
عبد بی ویاور شدم حالا به سویت آمدم

درب هر خانه زدم بر روی من شد بسته و
درب تو چون باز بود دیگر به سویت آمدم

هر کجا رفتم تو را دیدم ولی نشناختم
غرق در بار گنه جانا به سویت آمدم

می پذیری توبه را ای خالق بنده نواز
توبه ام را چون پذیرایی به سویت آمدم

من نمک خوردم نمکدان را شکستم مهربان
رحم بر من می کنی یارب به سویت آمدم

حق زهرا و علی و نسل پاک و اطهرش
من قسم دادم تو را اینک به سویت آمدم

ماه مهمانی تو ماه نزول رحمتت
یا غیاث المستغیثینی به سویت آمدم

ساقی درمانده ام غرق گناه و معصیت
با هزار امید یارب من به سویت آمدم

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 وفا منافی اردبیلی

مناجات -(دوباره عبد زارت بغض دل بگشود معبودا) * وفا منافی اردبیلی

162

مناجات -(دوباره عبد زارت بغض دل بگشود معبودا) دوباره عبد زارت بغض دل بگشود معبودا
درت را می زند دستی گناه آلود معبودا

سرم سرگرمِ راضی کردن اینها و آنها شد
نکردم لحظه ای قلب تو را خشنود معبودا

قفس های طلایی ساختم با کندنِ بالم !
ندانستم چرا فرق زیان و سود معبودا

پر پرواز از روحم جدا گشت و نفهمیدم،
که این پرها همه بود و نبودم بود معبودا

کسی را که پرستش می کند بتهای خوابش را
کند بیدار حاشا نغمهء داود معبودا

همیشه معبد آغوش تو مشتاق مهمان است
مرا سیراب کن از جرعه های جود معبودا

از این ساحل گریزانم مرا غرقِ نجاتت کن
بُود دریای تو بی مرز و نامحدود معبودا

مرا فرعونِ نفسم در میان نیل خواهد کشت
بگیر این موسیِ سرگشته را از رود معبودا

مرا در طور ها مبهوت کن مبهوت یاربی
مرا چون عیدها مسعود کن مسعود معبودا

مرا نمرودِ دوزخ ها مکن، گر یاری ام سازی
خلیلت می شوم در آتش نمرود معبودا

تو در آیات پاکت وعدهء بخشودگی دادی
همین حالاست شاید لحظهء موعود معبودا

همه حیران به سوی تو همه در جستجوی تو
تو هستی عاشقان را مقصد و مقصود معبودا

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات عامیانه -(بیا تا با همدیگه به درگهِ مولا بریم) * مرتضی شاهمندی

79

مناجات عامیانه -(بیا تا با همدیگه به درگهِ مولا بریم) بیا تا با همدیگه به درگهِ مولا بریم
دلا مونو پَر بدیم تا به سوی خدا بریم

بیا تا با همدیگه دلا مونو صفا بدیم
خدا رو صدا کنیم به سینه ها جلا بدیم

بیا تا همیشه ما گدای خونش بمونیم
برا آشتی با خدا صیغه ی توبه بخونیم

دیگه وقتش رسیده از گناها جدا بشیم
برای همیشه ما همسایه یِ خدا بشیم

دیگه وقتشه که ما در خونش دعا کنیم
برا آمرزش مون همش خدا خدا کنیم

آخدا ما بنده هاتو دست خالی رد نکن
توی گرداب گناه به حال خود رها نکن

آ خدا مهمونتیم بنده ی سر گردونتیم
تشنه ی پیمونه ی معرفتِ مِیخونتیم

ای کریم و مهربون تو آبرو مونو بخر
سرِ خوانِ رحمتت مهمونمون کن و بِبَر

دلای مضطر ما تو این شبا شفا بده
نماز نیمه شب و حال خوش دعا بده

ایوون تموم طلایِ نجف مولا بده
دیدن عرشِ عظیمت تویِ کربلا بده

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 23:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

زمزمه زمینه مناجاتی -(من اومدم پشیمونم) * طاها تحقیقی

73

زمزمه زمینه مناجاتی -(من اومدم پشیمونم) ?بند اول:

من اومدم پشیمونم
توام بزرگی میدونم
هر چی که باشه بندتم
هر چی که باشه مهمونم

من آبرویی ندارم
که باز به تو رو بیارم
مثل خودت منم فقط
امام حسینو دوس دارم

یا ربی اِغفر لی بِحق الحسین

?????????

?بند دوم:

منو ببخش ای مهربون
ای خالق هفت آسمون
رحمته تو بی کرونه
ای رازق روزی رسون

اگر چه من خطا کارم
به رحمتت امیدوارم
تا که ببخشیم ای خدا
اسم حسینو میارم

یا ربی اِغفر لی بِحق الحسین

?????????

?بند سوم:

خوب میدونم خیلی بدم
از مسیرِ تو دور شدم
ساترِ سَیِّئات تویی
از درگاهت نکن ردم

بیا و بگذر از گنام
شرمنده ام و رو سیام
استغفرالله میگمو
کاش برسه بهت صدام

یا ربی اِغفر لی بِحق الحسین(ع)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

مناجات -(سائلی بر لب خود ذکر خدایا دارد) * حسین رحمانی

69

مناجات -(سائلی بر لب خود ذکر خدایا دارد) سائلی بر لب خود ذکر خدایا دارد
کرمت را دل بیچاره تمنا دارد
تو همان رب کریمی که همه میدانند
با گنهکار گرفتار ، مدارا دارد
ناله عبد گنهکار و نگاه لطف و
کرم هر شبت ای یار تماشا دارد
این چه ماهیست که حتی دل آلوده ی من
هوس رفتن تا عرش معلا دارد
دست پر آمده ام ، بار گنه آوردم
چه کسی محضر تو قدرت حاشا دارد ؟!
صید دنیا نشود نوکر حیدر هرگز
که هوای دل ما را خود مولا دارد
هر که در خانه ی ارباب بیاید مردم
کی بدل واهمه از موج بلایا دارد ؟!!
از نمازم همه دم بوی حسین می آید
چونکه سجاده ی من تربت اعلا دارد
یاحسن گفته ام و پیش کریم آمده ام
ذکر زیبای حسن معجزِ عیسی دارد
:::::::::::::
جان عالم بفدای دل بی تاب حسن
در دلش روضه ی نا خوانده ی زهرا دارد
هر سر موی سفیدش بخداوند قسم
خبر از قصه ی آن کوچه غم ها دارد
کوچه و مادر و مشت و لگدِ آن نامرد
من بمیرم برایش بخدا جا دارد

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

غزل مناجات -(چشمه ی نور همین اشک روانم باشد) * حسین رحمانی

96

غزل مناجات -(چشمه ی نور همین اشک روانم باشد) چشمه ی نور همین اشک روانم باشد
ذکر العفو الهی به زبانم باشد
آنچه که شب به شب از عمر گدایت رفته
فرصت عاشقی در رمضانم باشد
من ضرر کرده ام و فصل جوانی طی شد
ناله ی هر شبم از درد و زیانم باشد
اینهمه بار گناهم که به دوشم دارم
علت خستگی و قد کمانم باشد
مرده بودم که مرا ذکر حسین احیا کرد
اشک روضه بخدا قوت جانم باشد
همه ی زندگیم نوکری ارباب است
گریه بر حضرت دلدار نشانم باشد
کی بدل واهمه از درد و بلاها دارم؟!
مجلس روضه ی او کهف امانم باشد
از اذانی که علی نیست در آن بیزارم
نام زیبای علی اصل اذانم باشد
سینه ی من شده ایوان طلای حیدر
(یا علی حق مددی) هر ضربانم باشد
حیدری تر زحسین نیست خودش فرموده:
که علی نام تمام پسرانم باشد
روضه میخواند کنار بدنی صدپاره
اینکه افتاده زمین روح و روانم باشد
کربلا پر شده از بوی علی واویلا
قطعه قطعه همه جا جسم جوانم باشد

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

غزل مناجات با خدا -(مژده آمد ماه رحمت ، ماه مهمانی رسید ) * حسین رحمانی

69

غزل مناجات با خدا -(مژده آمد ماه رحمت ،  ماه مهمانی رسید ) مژده آمد ماه رحمت ، ماه مهمانی رسید
فرصت ناب مناجات و دعا خوانی رسید
ای که هستی با خبر از زشتی اعمال من
بنده ی آلوده با شرم و پشیمانی رسید
از تو بر من لطف بی حد و حسابی می رسد
از من اما بی حیایی ... آنچه میدانی رسید
موی من گشته سپید و روی من مانده سیاه
در بهار عمر من برف زمستانی رسید
با وجود اینهمه بی آبرویی های من
محضرت عبد گنهکارت به آسانی رسید
بانی ذکر و دعا و روضه مولانا رضاست
برکت این گریه از شاه خراسانی رسید
بهر درمان تمام دردهای لاعلاج
نسخه ی روضه گرفتن ، گریه درمانی رسید
منکه دیدم گریه بر هر درد بی در مان دواست
بین روضه مرهم بیماری ام آنی رسید
حضرت زهرا بداد من رسیده هر زمان
خانه ی قلبم اگر تا مرز ویرانی رسید
ما هنوز از کیسه ی حیدر تناول می کنیم
از علی بوده اگر هم لقمه ی نانی رسید
بین آتش بودم و ناله بر آوردم: حسین
رحمت حق بر دل من مثل بارانی رسید
از حرم بر عده ایی شش گوشه را دیدن رسید
بر من اما دوری و درد و پریشانی رسید

:::::::

من حیا دارم بخوانم روضه را آنجا که گفت
خواهرش بر پیکر زخمی و عریانی رسید

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

لیله الرغائب -(صحبت میان قلبُ ؛ چشم ترم زیاد است) * مرتضی سراوانی گرگانی

113

لیله الرغائب -(صحبت میان قلبُ ؛ چشم ترم زیاد است) صحبت میان قلبُ ؛ چشم ترم زیاد است
در بغض پرسکوتم ؛فریاد غم زیاد است
حال و هوای این دل؛ چندیست گفتنی نیست
جرمم زیاد گشته اما کرم زیاد است
تو شاهد منی و بی چشم رو شدم من
در محضرت گناه و معصیتم زیاد است
لطفی بکن به من که آب از سرم گذشته
لطف تو از سر من هرچند کم، زیاد است
در #لیله_الرغائب جز این ندارم حاجت
کرببلا روم من گرچه حرم زیاد است
شب های جمعه گویند زهراست زائر او
درپای روضه هایش چشمان نم زیاد است
روزی امشب ما باشد غم سه ساله
میگفت ای پدر جان اینجا ستم زیاد است
پاهای پر ز خارم دیگر رمق ندارد
دیگر برای این پا یک،دو قدم زیاد است
بابا ببین گل تو نیلی شده خمیده
بر روی پیکر من جای ورم زیاد است
ازضرب سنگ شامی ابروی من شکسته
آثار خشم آتش بر معجرم زیاد است
غم ها همه بماند این درد کشته من را
نا محرم و حرامی دور و برم زیاد است

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات ماه رجب -(باز کن در را که با حال پریشان آمدم) * محمد زوار

54

مناجات ماه رجب -(باز کن در را که با حال پریشان آمدم) باز کن در را که با حال پریشان آمدم
درد دارم، نیمه شب دنبال درمان آمدم

از رجب تا ماه مهمانی که چیزی راه نیست
بنده‌ی خوبی نبودم، بهر جبران آمدم

يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر، بیرونم نکن
سائلم، اینجا به شوق فضل و احسان آمدم

اٙعطِنی گفتم که دستم را بگیری، یاکریم
با امیدی بر در خان کریمان آمدم

تو‌ رئوفی و بدی‌ را هم به خوبی می‌خری
آبرویم را نبر، با کوه عصیان آمدم

مثل آب جاری یک رود بودم، عاقبت
سخت طغیان کردم اما باز آسان آمدم

خوب می‌دانم نمی‌سوزانیٙم، اما بدان
مهربان، این‌بار با شاه خراسان آمدم

ای خدا می‌ترسم از دنیا وٙ شَرِّ الْأخِرَة
رحم کن بر من، غلط کردم، پشیمان آمدم

نفس سرکش، از دل من نور ایمان را گرفت
معصیت کردم، ولی با اهل ایمان آمدم

باز شد درهای رحمت تا که گفتم یاحسین
ناگهان دیدم که با چشمان گریان آمدم
.
.
گوشه‌ی گودال، خواهر گفت با صوتی حزین:
ای برادر، بین نامحرم به میدان آمدم

بر زمین یا بر فراز نِی، چه فرقی میکند؟
پابه‌پایت هرکجا رفتی‌ حسین‌جان آمدم

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(اشکهایم دوباره دانه دانه می‌افتد) * محمد زوار

58

مناجات -(اشکهایم دوباره دانه دانه می‌افتد) اشکهایم دوباره دانه دانه می‌افتد
مدتی کار من به تو شبانه می‌افتد

سالها فکر معصیت مرا زمینم زد
رحم کن بر کسی که عاجزانه می‌افتد

بس که بار گناه دیگران به دوشم ماند
توشه‌های سفر، ز روی شانه می‌افتد

گفتم إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون ‌و فهمیدم
گذر پوست به دباغخانه می‌افتد

با زبانم تو را نخوانده‌ام، پشیمانم
وای بر من که آتش‌ت زبانه می‌افتد

عبد خاطی منم، تو غافرالخطیئاتی
باز دارد به دست من بهانه می‌افتد

من زمین خورده‌ام، خودت مرا بلندم کن
مثل طفلی که زیر تازیانه می‌افتد

گفت: بابا، حلال کن که برنمی‌خیزم!
استخوانم شکسته است و جا نمی‌افتد

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(شبیه تک درختی در دل صحرای غمهایم) * محمد زوار

113

مناجات -(شبیه تک درختی در دل صحرای غمهایم) شبیه تک درختی در دل صحرای غمهایم
میان های‌های گریه‌هایم، باز تنهایم

منم آن سنگ در چاهی که تاریک است دنیایم
منم آن حال بیماری که آسان نیست احیایم

منم آن سائلی که باز هم از سفره جا مانده
خدایا باز کن در را، منم، مهمان ناخوانده

شنیدم باز هم مهمان نوازی کرده‌ای، آری
سر من را هم امشب بند کن اینجا به یک کاری

زمین‌گیرم، پریدن به پر و بالم نمی‌آید
من آن صیدم که صیادی به دنبالم نمی‌آید

ولی تو بر خلاف دیگران، آغوش وا کردی
بدی‌ کردم به تو اما همیشه خوب تا کردی

هزاران بار دستم را گرفتی تا که برگردم
به جایش معصیت کردم، نفهمیدم، غلط کردم

میان نفس خود گم بودم و دنبال من گشتی
خدایا پس مهیا کن برایم راه برگشتی

الهی چشمهایم را دوباره مثل دریا کن
غل و زنجیر دور دست و پایم را خودت وا کن

خودت این بار توبه کن برای من بجای من
که چیزی در نمی‌آید از این العفو های من

برای بخششم باید به فکر دیگری باشم
چه بهتر از همین امشب، پی آن خواهری باشم...

که پای نیزه هم حتی سخن میگفت با ربش
به قربان مناجات‌و شکوه ذکر یا ربش

قسم بر معجر زینب، بپوشان این گناهانم
به حق چادری که سوخت، در آتش نسوزانم...!

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(رود سرگردانم و سر در گریبان زیستم) * محمد زوار

110

مناجات -(رود سرگردانم و سر در گریبان زیستم) رود سرگردانم و سر در گریبان زیستم
حیف، دیگر بنده‌ی خوبی که بودم، نیستم

در به رویم باز کن، عبدِ فراری آمده
در ضیافت با لباسِ شرمساری آمده

رزق من را سفره‌ی رنگین شیطان کور کرد
دام‌های او مدام از تو دلم را دور کرد

چشمهایم میشود از حال‌و روزِ خویش، تر
نزد تو هر کس که اشکش بیش، عَفوش بیشتر

من که لایق نیستم، تو لایق بخشیدنی
از گدا رو بر مگردان، گرچه دلگیر از منی

هر چه را که هست غیر یاد خود، از من بگیر
اصلا امشب کار سائل را خودَت گردن بگیر

میشود آیا گدا را غرق آغوشش کنی؟
آن همه کوه گناهم را فراموشش کنی؟

من که با آن کوهِ عصیان، باز مهمان توأم
بعد مرگم بیشتر محتاج احسان توأم

در سرازیری قبرم کیست در دور و برم؟
ضامن آهو بیاید کاش بالای سرم

بین آتش بر من و جسم نحیفم رحم کن
بارالها «فَقبَل عُذریٖ»، من ضعیفم، رحم کن

جانِ آنکه در تنور نان، سرش میسوخته
جانِ آنکه پیش چشم مادرش میسوخته

ای خدا آسان بگیر این بار بر ما، با حسین
یاحسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمزمه مناجات -(منو هم ببر حرم - می دونی چند ماهه که منتظرم) * رضا تاجیک

92

زمزمه مناجات -(منو هم ببر حرم - می دونی چند ماهه که منتظرم) منو هم ببر حرم - می دونی چند ماهه که منتظرم
منو هم ببر حرم - تا که ارباب بکشه دس رو سرم‌‌
منو هم ببر حرم ۲
منو هم ببر حرم - مادر اومد همه جا ریخت به هم‌
از کنار قتلگاه - روضه خوند و کربلا ریخت به هم
منو هم ببر حرم ۲
داره می خونه توو بین الحرمین
مادرت برات بمیره یا حسین ۳
ای حسین جانم حسین ۴

ای ذبیح کربلا - کشته ی مرمل‌ٌ بالدماء
ای ذبیح کربلا - تو رو خاکت کردن دهاتیا
ای ذبیح کربلا ۲
چی بگم از این عزا - مُلئَت بُطونُکُم مِن الحرام
چی بگم از این عزا - زیر دست و پا بودی توو ازدحام
چی بگم از این عزا ۲
نانجیبا بی هوا می زدنت
پیرمردا با عصا می زدنت ۳
ای حسین جانم حسین ۴

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور مناجات -(شبای مناجات و دعا وسط این اشک و گریه ها) * حسین فتحی

119

شور مناجات -(شبای مناجات و دعا وسط این اشک و گریه ها) (شبای مناجات و دعا
وسط این اشک و گریه ها) ۲
صدات اگه برسه کربلا
(آغوششو وا می کنه حسین
بی تردید امضا می کنه حسین) ۲
آقایی که نیس توو دنیا بدلش
یه دل سیر گریه کن توو بغلش ۳
بحق الحسین الهی العفو ۳

(ذکر علی رو بگو با شعف
عمرتو نکن جایی تلف) ۲
برو دم ایوون نجف
(حالت رو شیدا میکنه علی
آغوششو وا می کنه علی) ۲
میشه دل با حب حیدر منجلی
نیست امیرالمومنینی جز علی ۳
به حق علی الهی العفو ۳

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات -(ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم) * محمد علی نوری

117

مناجات  -(ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم) اَللهُمّ عجّل فَرَجَ مَولانَا الْمَهدی عليه‌السّلام

ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم
ای خدا! خوانِ مناجات و بُکا گُستَردم
من، بساط غم و اندوه و نوا گُستَردم
پرده‌ی سترِ ادب، روی خطا گُستَردم
ای خدا! باش به امر فَرَجِ یار، عَجیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

هست عالَم به تمنّا که رسد خَتمِ حُجَج
پُر شده دهر ز اَمواج غم و كُفر و عِوَج
به سُتوه آمده عالَم ز درازای حَرَج
با دعای به فَرَج، باز شود قفلِ فَرَج
هست غیبت به گرفتاریِ این دهر، دلیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

باز، گُسترده شده پنجره‌های عرفه
هر که رو کرده به نجوای هوای عرفه
با حسینِ بن علی، خوانده دعای عرفه
جلوه در کرببلا کرده خدای عرفه
بسته دل بر حَرَم خون خدا، بندِ دخیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

مَردم از فتنه‌ی دوران، به عذاب افتادند
جای دریا همه در بحرِ سراب افتادند
جای هشیاری و اِدراک به خواب افتادند
زیر بارانِ غم و درد ز تاب افتادند
خلق گردیده ز هجرانِ ولیّ تو، ذلیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

زیرِ خنجر زده فریاد حسینت: "عجّل ..."
شده عبّاس، ز عطشانیِ اَطفال، خجل
صبحِ روز عرفه، کوفه شود راهى، دل
شد دعای به فَرَج از دمِ روضه، حاصل
شد دعای به فَرَج، ذکرِ لب خُشک و عَتیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

مُسلم، افتاد زمین، روضه‌‌ شد آغاز اینجا
عُمره‌ی مُفرَده شد حجّ حسین و سقّا
راه، افتاد حسین و حَرَمش در صحرا
با سفیرش که چنین شد؛ چه شود با مولا!؟
به قتیلِ رهِ عشقِ به حسين، اِبنِ عقیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات -(منم بنده - رو سیاهم خدا) * منصور عرب

83

مناجات -(منم بنده - رو سیاهم خدا) منم بنده - رو سیاهم خدا
از همه رونده و - بی پناهم خدا
به پشت درم - این گداتو ببین
بار هر معصیت - بد منو زد زمین
تو لطفت وسیعه خدایا / نیاوردی به روم کی هستم
نگفته، تو بخشیدی امشب / ببین خالیه هر دو دستم
(العفو یا ربنا العفو) ۳

در رحمتت - بازه بازه خدا
اومدم که کنم - آشتی با تو حالا
اگر اومدم - دعوت تو بوده
لایقت نبودم - رحمت تو بوده
به حق علی شاه مردان / به اشکای چشمای زینب
ندیده بگیر هر چی دیدی / میخوام خوب بشم من از امشب
(العفو یا ربنا العفو) ۳

آتیش و عذاب - میدونم حقمه
هم تشر هم عتاب - میدونم حقمه
اگه میزنی - پیش مولا نزن
پیش چشمای، بی بی زهرا نزن
می دونم یه عمری نبودم / همون بنده ای که میخواستی
عوض کن منو حق مولا / دارم توبه راستی راستی
(العفو یا ربنا العفو) ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 19:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات -(باز با شرمندگی مثل همیشه آمدم) * یونس وصالی خوراسگانی

104

مناجات -(باز با شرمندگی مثل همیشه آمدم) باز با شرمندگی مثل همیشه آمدم
با امید و آرزوی عفو، این در را زدم

گردنم را کج نمودم، کاسه ی چشمم پر آب
یا عظیم العفو! از این خانه ننمایی ردم

سفره دل را فقط پیش شما وا میکنم
آبرویم را مریزی! گرچه میدانی بدم

یا غیاث المستغیثین! دست من را هم بگیر
گوش کن بر این همه فریادهای ممتدم

مثل بدهایی که بخشیدی و خوبانی شدند
چشم پوشی کن تو از ظلم و گناه بی حدم

دست من خالی است، اما‌ واسطه آورده ام
دست بر دامان پاک اهل بیتِ احمدم

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 20:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد