مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

مناجات با خدا -( طاعات ما اگر چه ز یاس و کسالت است ) * احسان محسنی فر

2917

مناجات با خدا -( طاعات ما اگر چه ز یاس و کسالت است ) طاعات ما اگر چه ز یاس و کسالت است
ما را فقط ز دوری و هجران ملالت است
بهره نمی برم ز مناجات نیمه شب
وای از عبادتی که سراسر کسالت است
این نفس بد مرام مرا پیر خویش کرد
عمری که رفت حاصل دنیا ضلالت است
وقت دعا به غیر به مشغول می شوم
این بی توجهی به تباهی دلالت است
من در خور ضیافت خوب تو نیستم
شرمنده ام ز امدنی که بطالت است
قصدم نبود روبروی تو بایستم
این جرم بی حساب ز روی جهالت است
باید کسی کرم کند و واسطه شود
طاعات من که مایه شرم و خجالت است
خوش بخت بنده ای است که رزقش حسینی است
حب الحسین عاقبت او را کفالت است
دین بی ولای فاطمه کفر مسلم است
ایمان فقط به نام علی با اصالت است
دور فساد و فتنه گری ها س

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) *

3007

شعر مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) ماه خداست آمده آماده نیستم
با ساقیان میکده هم باده نیستم
آزادگی شرافت مردان عاشق است
بی چاره من اسیرم و آزاده نیستم
من مستحق سرزنشم خاک بر سرم
ذکرم زبانی است که دلداده نیستم
رنگ جماعتم تهی از رنگ اهل دل
دیگر همان غلام سر و ساده نیستم
دل ناگزیر مونس لهو و لعب شود
وقتی انیس تربت و سجاده نیستم
افسوس نزد دلبر خود بی تواضعم
گردنکشی نمایم و افتاده نیستم
یاران به سیر کوی شهادت موفق اند
ناکام من که سالک این جاده نیستم
صدها سحر به سفره تو میهمان شدم
اما برای دیدنت آماده نیستم

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) * سید محمد میرهاشمی

3157
1

مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) ماه خداست آمده آماده نیستم
با ساقیان میکده هم باده نیستم
آزادگی شرافت مردان عاشق است
بی چاره من اسیرم و آزاده نیستم
من مستحق سرزنشم خاک بر سرم
ذکرم زبانی است که دلداده نیستم
رنگ جماعتم تهی از رنگ اهل دل
دیگر همان غلام سر و ساده نیستم
دل ناگزیر مونس لهو و لعب شود
وقتی انیس تربت و سجاده نیستم
افسوس نزد دلبر خود بی تواضعم
گردنکشی نمایم و افتاده نیستم
یاران به سیر کوی شهادت موفق اند
ناکام من که سالک این جاده نیستم
صدها سحر به سفره تو میهمان شدم
اما برای دیدنت آماده نیستم

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر مناجات با خدا -( غرق دریای گناهم ای خدای مهربون ) * یوسف رحیمی

4462
4

شعر مناجات با خدا -( غرق دریای گناهم ای خدای مهربون ) غرق دریای گناهم ای خدای مهربون
گم شده میون راهم ای خدای مهربون
قَسمت می دم به جون فاطمه نیگا نکن
تو به این دل سیاهم ای خدای مهربون
این قدر در می زنم تا کنج خونهٔ خودت
عاقبت بدی پناهم ای خدای مهربون
جوونیم رفته و حالا برا من مونده فقط
روی لب تلخی آهم ای خدای مهربون
گواه دل شکسته و پریشون منه
دامن خیس نگاهم ای خدای مهربون
می دونی قصه چیه که این همه امید دارم
من با این عمر تباهم ای خدای مهربون؟
آخه من هر شب جمعه زائر علقمه و
خاک سرخ قتل گاهم ای خدای مهربون

شاعر : یوسف رحیمی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر مناجات با خدا -( در گناه است که آدم کمرش می شکند ) * مهدی نظری

3805
3

شعر مناجات با خدا -( در گناه است که آدم کمرش می شکند  ) در گناه است که آدم کمرش می شکند
باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند
آن کبوتر که شود صید شیاطین به خدا
آخرش با کمک نفس پرش می شکند
دل آلوده ندانسته که در وقت گناه
ثمرش، بال و پرش، برگ و برش، می شکند
سنگ شیطان که به دل خورد به عباس قسم
بی سپر باشد اگر! سخت سرش می شکند
هر کسی روزه گرفت و به خدا فکر نکرد
حتم دارم که قیامت سپرش می شکند
چه در این ماه و چه در شام و سحرهای دگر
وای بر آن که دعای سحرش می شکند
دل من سوخت از آن خانه که با ضرب لگد
وسط شعلهٔ سر سخت درش می شکند
بی حیا پیش پسر زد به رخ مادر او
گفت: این طور غرور پسرش می شکند

شاعر : مهدی نظری

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( من که رو سیاهم یا کریم و یا رب ) * احمد آرونی

6566
7

شعر مناجات با خدا -( من که رو سیاهم یا کریم و یا رب ) من که رو سیاهم یا کریم و یا رب
غرق در گناهم یا کریم و یا رب
سیل اشک و آهم یا کریم و یا رب
گشته سد راهم یا کریم و یا رب
من هر آن چه هستم بنده تو هستم
هر چه عهد بستم ای خدا شکستم
هستی ام ز دستم رفت و وَرشکستم
ده به خود پناهم یا کریم و یا رب
ای خدای سبحان من ز بی نوایی
در بر تو سلطان می کنم گدایی
بر من پریسان کن شها عطایی
چون که بی پناهم یا کریم و یا رب
جز تو کس نداند راز این دل من
عفو تو نماید حل مشکل من
من ز ناتوانی گشته ام زمین گیر
فصل نوجوانی رفت و من شدم پیر
قامتم کمانی شد ز جرم و تقصیر
در طریق راهم یا کریم و یا رب
ز آب دیده شب ها وصف تو ستودم
سر کشیده در هم جمله تار و پودم
آن چه راز دل بود

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

مناجات با خدا -( مرا هم ناله با اهل سحر کن ) * جواد حیدری

3281

مناجات با خدا -( مرا هم ناله با اهل سحر کن ) مرا هم ناله با اهل سحر کن
به قلب سنگ من یارب اثر کن
اگر چه بارها کردی عنایت
مرا شایسته ی لطفی دگر کن
سرا پا بنده ای محتاج هستم
بر این بیچاره لطفی بیشتر کن
مدد کن یک سحر باشم مدینه
در آن جا بر دل خونم نظر کن
اگر چه لایق آنجا نیَم من
مرا مهمان یار خون جگر کن
ببر آنجا که دارد بوی زهرا
مرا از ناله ی حیدر خبر کن
چه سازم گر مرا از خود برانی
خدایا زین عذاب خود حذر کن
به عمر و رزق من برکت ببخشا
درخت عمر ما را پر ثمر کن
مدد کن وقت مرگم شیعه باشم
به محشر از گدا رفع خطر کن
×××

شاعر : جواد حیدری

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( گفته بودند بهشت اش به بها خواهد داد ) * یاسر مسافر

3239

مناجات با خدا -( گفته بودند بهشت اش به بها خواهد داد  ) گفته بودند بهشت اش به بها خواهد داد
و نه بی پرسش و بی چون و چرا خواهد داد
در پی فرصت و دنبال بهانه ست خدا
رحمت واسعه را روز جزا خواهد داد
میزبان آمده است گر قدمی بر داریم
فرصت توبه در این ماه به ما خواهد داد
در سحرهای مناجات و نماز شب ها
لذت گریه و توفیق دعا خواهد داد
سر این سفره ببینید که در نیمه ی ماه
برگ سبزی به تمام فقرا خواهد داد
لطف بسیار نموده است که با دست حسن
خرج یک سال خودش را به گدا خواهد داد
و گذر نامه ی سرخی که مسافر بشویم
در شب قدر شبیه شهدا خواهد داد
به ازای عطش و گرمی ماه رمضان
آی مردم به خدا کرببلا خواهد داد

شاعر : یاسر مسافر

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( بار گناه آورده ام مولای یا مولای ) * علی اکبر حائری

3678

مناجات با خدا -( بار گناه آورده ام مولای یا مولای ) بار گناه آورده ام مولای یا مولای
روی سیاه آورده ام مولای یا مولای
در جاده ی غفران و عفو و بخششت هر روز
چشمی به راه آورده ام مولای یا مولای
شد زندگیم صرف عیش و نوش و بی آری
عمری تباه آورده ام مولای یا مولای
خسته شدم از بس شکستم توبه هایم را
بر تو پناه آورده ام مولای یا مولای
مانند لیلی ظرف مجنون را بیا بشکن
قلبی پر آه آورده ام مولای یا مولای
***
با این همه مثله همیشه دستگیرم باش
در بین خوبانت به یاد این فقیرم باش

شاعر : علی اکبر حائری

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر مناجات با خدا -( از دین به جای حلم، تفاخر گرفته ام ) * وحید قاسمی

3542
1

شعر مناجات با خدا -( از دین به جای حلم، تفاخر گرفته ام ) از دین به جای حلم، تفاخر گرفته ام
اوصافی از قبیل تحجّر گرفته ام
در منجلاب کبر و حسد گیر کرده ام
حس می کنم که بوی تنفّر گرفته ام
درد بدی است، حال مناجات و سجده نیست!
بیماری شدید تکبّر گرفته ام
افتاده ام ز چشم خدا، خاک بر سرم
از بس که توبه را به تمسخر گرفته ام
ای ابر دیده، محض رضای خدا ببار
در بین شعله های هوس گُر گرفته ام
شرط سعادت ابدی حبّ فاطمه است
این درس را من از ادب حُر گرفته ام

شاعر : وحید قاسمی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام ) * مسعود اصلاني

8678
11

مناجات با خدا -( اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام ) اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام
شکسته بال ترین بنده ی خدا شده ام
ولی نشسته به چشم ترم ندامت ها
و نیمه راه ترین یار توبه ها شده ام
گناه من نفسم را به سینه چسبانده
بعید نیست تحبس الدعا شده ام
شکسته پشت من از بار معصیت هایم
ز خویش خسته ام از خوب ها سوا شده ام
به آستان کریمت پناه آوردم
ز بس گناه نمودم چه بی حیا شده ام
مرا به خاطر اشک حسین خود بپذیر
مرا که نذر غم شاه کربلا شده ام
چه باک از شب قبر و نکیر و منکرها
چرا که گریه کن عشق سر جدا شده ام
کفن به درد من نخواهد خورد
منی که خون جگر داغ بوریا شده ام
همیشه راه مرا کربلا رمق زده اند
اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام

شاعر : مسعود اصلاني

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا-شب قدر -( امشب مدد ز حضرت مولا بگیر و بعد... ) *

3116
1

مناجات با خدا-شب قدر -( امشب مدد ز حضرت مولا بگیر و بعد... ) امشب مدد ز حضرت مولا بگیر و بعد.
دست دعا به دامن زهرا بگیر و بعد.
مثل همیشه اذن دخول حسین را
از چشم های عاشق سقا بگیر و بعد.
رَب را قسم به حق حسینش که می دهی
با واژه واژه اشک، دو دریا بگیر و بعد.
تسبیح را به ذکر فرج دانه دانه کن
حسن ختام غیبت کبری بگیر و بعد.
ای اسم تو دوا و ذکرت شفا بخوان
بهر دل حسین شفا را بگیر و بعد.

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

مناجات با خدا-شب قدر -( در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد ) * سید حمید رضا برقعی

4964
2

مناجات با خدا-شب قدر -( در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد ) در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد
بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد
بیت هایم همه قرآنْ روی سر آوردند
چارده مرتبه... آن گاه دلم مَحرم شد
ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم
بوسه می خواست لبم، گنبد خضرا خم شد
خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد
بعد هم پشت همان پنجرهٔ رویایی
چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد
خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد
گریه کردم، عطش آمد به سراغم، گفتم:
به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد
آن قدر دور حرم سینه زدم تا دیدم
کعبه شش گوشه شد آن گاه دلم مَحرم شد
روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم
تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد
زنده

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

مناجات با خدا -( شده غصه‌ی نان و دنیای ما ) * یوسف رحیمی

3725
2

مناجات با خدا -( شده غصه‌ی نان و دنیای ما ) شده غصه‌ی نان و دنیای ما
حجاب میان حبیب و مُحِبّ
توکل نکردیم بر او که گفت:
«وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب»
فقط فکر دنیای خود بوده ایم
غم دیگران چه؟! ملالی که نیست
ندارد اثر در عبادات ما
همین رزق های حلالی که نیست
سحرها و افطارها فکر مان
شده خوردن و سفره‌ی التذاذ
مجالی نمانده برای عروج
برای مناجات و راز و نیاز
شکم های تا خرخره پر شده
دوباره زمین گیرمان کرده است
همین لقمه‌ی شبهه، نان حرام
ز پرواز دل سیرمان کرده است
چه کردیم با بال دل هایمان
مناجات ها ، ربّناها چه شد
دعامان شده حبس در سینه ها
«خدایا ، خدایا» خدایا ! چه شد
تمامی ندارد افاضات نفس
اسیران بند تکاثر شدیم
اگر از حقایق تهی مانده ایم

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم ) *

4773
4

شعر مناجات با خدا -( بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم ) بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم
هـوای نفس، گشتـه هـم‌نشینم
به جای آنکه پـا برعرش کوبم
گنــه کوبیــد بـر خـاک زمینم
گناهـانم شــده ســـد نگاهـم
کـه حتـی پـیش پایـم را نبینم
همه از جرم خود شرمنده گشتند
مـن از عفـو الهــی شـرمگینم
گنــه روی گنــه در آستــانت
خطـا پشـت خطــا در آستینم
دو دست آلوده، دو چشمِ گنهکار
دو کاتـب در یسـار و در یمینم
همـاره تـو مـرا هشـدار دادی
همیشه بـود شیطان در کمینم
ببخشـی یا نبخشـی، شرمسـارم
بسـوزی یا نسـوزی، مـن همینم
از آن تـرسم کـه فـردای قیـامت
گناهــانم شــود نــقش جبینـم
به میثم بخش یا رب «میثمت» را
کـه مــداح امیــرالمؤمنینم

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( رو ندارم که به این خانه بیارند مرا ) *

3225
2

شعر مناجات با خدا -( رو ندارم که به این خانه بیارند مرا ) رو ندارم که به این خانه بیارند مرا
با مناجات مگر که بکشانند مرا
یازده ماه فراری شدنم می ارزید
تا در این ماه سر سُفره نشانند مرا
چون غباری به سر دامنتان بنشستم
کرمی کن که معاصی نتکانند مرا
آمدم توبه کنم بسکه سرم خورده به سنگ
پس بگو پای برهنه ندوانند مرا
من بیچاره که از فیض رجب جا ماندم
چه کنم تا که به یاران برسانند مرا
رو سیاهم تو که احوال مرا می دانی
وای اگر از در این خانه برانند مرا
راه بخشیده شدن در مه غفران این است
از غلامان حسین تو بخوانند مرا

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( الها، خالقا، پروردگارا ) *

4666
4

شعر مناجات با خدا -( الها، خالقا، پروردگارا ) الها، خالقا، پروردگارا
کریما، مُنعما، آموزگارا
تو غفّاریّ و ستّار و کریمی
خطابخش و خطاپوش و رحیمی
خداوندا گره بگشا ز کارم
که جز تو با کسی کاری ندارم
اگرچه رو سیاه و شرمسارم
خوشم که با کریم افتاده کارم
سگ این خانه را مولا کمک کن
مرا هم در نمک زارت نمک کن
اگرچه عاصی و آلوده هستم
گدایم بر سر راهت نشستم
گدایان بر سر ره می نشینند
کریمی بگذرد چیزی بگیرند
به گردن قید مهرت بسته ام من
بدم امّا به تو دلبسته ام من
به غیر از عجز کالایی ندارم
که در نزد تو ای سلطان بیارم
چه می پرسی ز حال عاشق مست
تهی دستم، تهی دستم، تهی دست

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم ) * صائب تبریزی

4108
3

شعر مناجات با خدا -(   عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم  ) عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم
با دست بسته از کف پا خار می کشم
تازه رسیده ام به تو ای شعله ی غیور
دیر آمدم که آه شرربار می کشم
مزدی بده به آب دو چاه نگاه کن
کاین آب را به زحمت بسیار می کشم
من قهر کردم از همه تا یار من شوی
من منت نگاه تو صد بار می کشم
حل می شوم چو مساله در دست های تو
من کلبم و نفس به نمکزار می کشم
طوری درست کن که بدهکار تو شوم
وآندم ببین که ناز طلبکار می کشم
خط و نشان برای ضعیفی چو من نکش
من خود به خود ز طعنه ی اغیار می کشم
با آن که مال خویش زکف داده نرم باش
من با تلنگری همه جا جار می کشم
هر شب مرا به گریه بینداز و شاد باش
وآنگه بگو ز بنده ی خود کار می کشم
ای با وفا نگاه تو آر

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

شعر مناجات با خدا -( در شب اولین خانه قبر ) * سید محمد میرهاشمی

3892
2

شعر مناجات با خدا -( در شب اولین خانه قبر ) در شب اولین خانه قبر
که تو را بنده! نام پرسیدند
امتحانی عظیم در پیش است
شرح حالت مدام می پرسند
از خدایی که می پرستیدی
از نبی، از امام می پرسند
به حساب زیاد و کم برسند
از حلال و حرام می پرسند
ثانیه ثانیه چه می کردی؟
در طی صبح و شام می پرسند
از بزرگی آرزوهایت
از خیالات خام می پرسند
از ریاکاری عباداتت
از صلات و صیام می پرسند
نیت و سجده و رکوع و قنوت
از قعود و قیام می پرسند
همه اعضا زبان در آورده
و زبان در لجام می پرسند
از زبانی که فتنه ها می کرد
از بدیّ کلام می پرسند
هم رهت باز ناسزا داری؟
یا که ذکر و سلام می پرسند
از جانی و عمر رفته به باد
از غرور مقام می پرسند
وز دلی که شکست توبه خود
دانه بردش

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( خرما و نان و آب و دعا را بیاورید ) * سید محمد حسین حسینی

3193

مناجات با خدا -( خرما و نان و آب و دعا را بیاورید ) خرما و نان و آب و دعا را بیاورید
قدری ز یاد محشر کبری بیاورید
فکر قبولی ام دل من شور می زند
شیرینی ام کنید و خرما بیاورید
اول سلام بر لب عطشان کربلا
حالا کمی ز تربت آقا بیاورید
تربت درون آب بریزید تشنه ام
اشکی برای حضرت سقا بیاورید
افطار می کنیم و فقط گریه می کنیم
یادی ز کربلای معلی بیاورید
یک ختم نذر حضرت زهرا نموده ام
یک ذره صوت حضرت مولا بیاورید
این ماه توبه است برای دلم کمی
العفو آورید و تمنّا بیاورید
شبرهای ارک را به دو عالم نمی دهم
آه ای ملائکه شب یلدا بیاورید
پس تا اذان صبحِ غزل وقت باقی است
اشکی برای توبه ماها بیاورید
شب های ارک و سوز دعا و کلام یار
حاجی بخوان دوباره رسیده است نوبهار
ی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها ) * علیرضا قزوه

2839
1

مناجات با خدا -( ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها ) ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها
یکی دستم بگیرد، مست مست مستم این شب ها
غزل می خوانم و سجاده ام پر می کشد با من
نمی خوابند یک شب عرشیان از دستم این شب ها
خدا را شکر سوزی هست ، آهی هست ، اشکی هست
همین که قطره اشکی هست یعنی هستم این شب ها
به جای خون به رگ هایم کبوتر می پرد تا صبح
تشهد نامه می بندد به بال دستم این شب ها
دلی برداشتم با تکه ابری از نگاه خود
به پابوس قیامت بار خود را بستم این شب ها

شاعر : علیرضا قزوه

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( لحـــظه ها میل بـــندگی دارنـــد ) *

4784
2

شعر مناجات با خدا -( لحـــظه ها میل بـــندگی دارنـــد ) لحـــظه ها میل بـــندگی دارنـــد
وقت ادعـــیه ی خوانی دل شد
چشم را باید اشــک پاشی کرد
وقـت خـــانه تــکانی دل شـد
***
حال و روز زمین چه دیدنی است
اسمان رخت نو به تن کرده است
ســالروز تــــولد مــــاه است
چقـدر شب ستاره اورده است
***
رد پــــــای فرشــــته ها روی
جــانماز زمـــین شـــکوفا شد
هـــمه دل تنـــگ این هــوا بودند
غنــــچه ی سـبز ربنــا وا شد
***
بزم عشقی خدا به پا کرده است
هـــمه دعوت شــدند و مهمــانند
خوشنشینان ســفره ی افطـــار
ریـــزه خوار بهــــار قــراننــــد
***
در هـــمین لحــــظه های نورانی
باری از دوش یکـــنفر بــردار
روزه داری فقط نخوردن نیست
چون عــلـی کیسه ی سحر بردار

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر مناجات با خدا -( شب شد و ناله های طفلانه ) * رضا رسول زاده

3133
2

شعر مناجات با خدا -( شب شد و ناله های طفلانه ) شب شد و ناله های طفلانه
کار این عبد بی پناه شده
طلب بخشش از تو یا الله
حرف مسکین رو سیاه شده
**
پرده پوشی تو فزون گشته
جراتم بیشتر شده به گناه
بنده ای بی حیا شدم که مرا
می کشد نفس سوی هر بیراه
**
ای خدا ای رحیم توبه پذیر
این عفوک ؟ گناهکار آمد
با عطوفت نظر نما یا رب
بنده ی تو به حال زار آمد
**
دارویی تو ز نور بخشایش
مرهم این شکسته بالم کن
نکند من ز چشمت افتادم
حق حیدر نظر به حالم کن
**
تن خود را به جای بندگی ات
در گناهان ببین که فرسودم
خوش به حال اهالی سحرت
کاش من عبد خوب تو بودم
**
من به خود هم دروغ می گویم
توبه هایم ز پایه اش سست است
امشب عهدی که با تو می بندم
نزده تا که آفتاب ، شکست
**
توبه

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( باز هم بـر سرای رحمت تو ) * مهدی میری

3976
3

شعر مناجات با خدا -( باز هم بـر سرای رحمت تو  ) باز هم بـر سرای رحمت تو
آمـدم ای کـریم بـنده نواز
کی سزاوار بـخششت هستم
که بــه رویـم نموده ای در باز
**
بـس کـه تـوبه شکسته ام یا رب
تـوبه هایم همه گناه شده
ای خدا ای خدا مرا دریاب
بنده ات باز بـی پـناه شـده
**
هـمه رفـتند و بـار خـود بـستند
چه کـنم بـار مـن زمـین مانده
ایـن مـنم ای رئـوف بـخشنده
بـنده ای بـاز دل غـمین مـانده
**
با زمین خورده ای چه خواهی کرد
آن کـه سرمایه اش تـباه شده
ای کـه از حـال مـن خـبر داری
روزگـارم بـبین سیاه شده
**
چـشم مـن بس که بر حرام افتاد
دیگر از او گُهر نـمی آید
بـس زبـانم بـه لـغو عـادت کرد
از دعـایم اثـر نـمی آید
**
بـس کـه بـیراهه رفته ام یا رب
خـانه کـردم بـ

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( بالا بريم دست نياز و دعا کنيم ) * سید عباس سجادی

5404
5

شعر مناجات با خدا -( بالا بريم دست نياز و دعا کنيم ) بالا بريم دست نياز و دعا کنيم
وقت است عاشقانه خدا را صدا کنيم
با دست‌های خالی و دل‌های پُرگناه
هر شب به بارگاه خدا التجا کنيم
فرصت غنيمت است بيا در حضور عشق
دردِ دلِ شکسته خود را دوا کنيم
در کعبه عروج در این لحظه های سبز
دل را در آسمان صداقت رها کنيم
حالا که سفره‌ای ز عبادت گشوده‌اند
هر شب ضيافتی ز عبادت به پا کنيم
شرمنده‌ام ز دوست که دل نيست قابلش
بايد برای هديه سری دست و پا کنيم

شاعر : سید عباس سجادی

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( گفتم که بی قرار تو باشم ....ولی نشد ) * سید مجتبی شجاع

4082
8

شعر مناجات با خدا -( گفتم که بی قرار تو باشم ....ولی نشد ) گفتم که بی قرار تو باشم ....ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ....ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند ... نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم که میرسی تو و من هم دعا کنم
در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده است لحظه ای
در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر آه دل دلشکستگان
در روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
گفتم شمیم ماه مبارک که میرسد
در روضه بی قرار تو باشم ....ولی نشد

شاعر : سید مجتبی شجاع

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مناجات با خدا -( نام ما را ننویسید، بخوانید فقط ) * علی اکبر لطیفیان

6274
13

شعر مناجات با خدا -( نام ما را ننویسید، بخوانید فقط ) نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به م

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری ) *

2955
1

شعر مناجات با خدا -( غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری  ) غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری
فوق عروج وهم و فراتر ز باوری
از هر چه دیده‌اند و ندیدند خوب‌تر
وز هر چه گفته‌اند و نگفتند برتری
خالی ست از ثواب و پر است از خطا و جرم
پروندۀ سیاه مرا هر چه بنگری
من کمترم از این که بسوزانی‌ام به نار
تو برتری از این که به رویم بیاوری
خواهی ببخش و خواه بسوزان در آتشم
من عبد کوچکم تو خداوند اکبری
پرسی اگر تو کیستی و من که، گویمت:
من بندۀ فراری و تو بنده‌پروری
در پیش وسعت کرمت نیز کوچک است
حتی گر از گناه همه خلق بگذری
من داخل بهشت ولای علی شدم
باور نمی‌کنم که تو در دوزخم بری
ما را هماره بار معاصی به روی دوش
تو دم به دم حوائج ما را برآوری
«میثم» گناهکار و تو بخشنده و ک

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر ) *

3621
1

شعر مناجات با خدا -( خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر  ) خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر
می‌کشد اهل کرم، ناز گدا را بیشتر
هر چه من آلوده گشتم پرده‌پوشی کرده‌ای
هر چه من بد کرده‌ام، کردی مدارا بیشتر
من خبر دارم که مشتاق نوای بنده‌ای
دوست داری بندگان مبتلا را بیشتر
از سر احسان تو شد آرزوهایم زیاد
سفره‌ی رنگین نماید اشتها را بیشتر
تا سر و کارم به اهل معصیت افتاده است
قسمتم شد غفلت و کردم خطا را بیشتر
این منم حالا که پیش روی تو افتاده‌ام
خوب‌تر باشد ببینی زیر پا را بیشتر
خودنمایی هم درِ این خانه دارد قیمتی
می‌خرد اما گدای بی‌ریا را بیشتر
بس که امر معصیت راه نگاهم بسته است
گم نمودم جلوه‌ی نور خدا را بیشتر

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( در روایت خوانده بودم آه بی تأثیر نیست ) *

2863

شعر مناجات با خدا -( در روایت خوانده بودم آه بی تأثیر نیست ) در روایت خوانده بودم آه بی تأثیر نیست
من که اشک آورده ام با آه این تقدیر نیست
عاقبت ترسم فشار قبر آرامم کند
عاقبت ترسم بگویی فرصت تغییر نیست
سال های سال اصرار تو و انکار من
گرچه من دیر آمدم امّا تو گفتی دیر نیست
نیست ارباب کرم را مانعی در فیض عام
گر نباشد استجابت بنده بی تقصیر نیست
دست شیطان نیز در بند است در ماه صیام
من چرا شیطان نفسم در غل و زنجیر نیست
روح سرگردان من را نیست ترس از ارتداد
کوه عصیانی چو من را حاجت تکفیر نیست
گر چه سرشار گناهم، عاشق مهدی شدم
من خودم عاشق شدم خود کرده را تدبیر نیست
چهره ی آن ماه را در خواب می بینم فقط
یوسف زهرا مگر خواب مرا تعبیر نیست

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد