مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 قاسم صرافان

شعر مناجات با خدا -( خالق من چه زنده‌ام با تو مثل ماهی میان یک دریا ) * قاسم صرافان

12531
60

شعر مناجات با خدا -( خالق من چه زنده‌ام با تو  مثل ماهی میان یک دریا ) خالق من چه زنده‌ام با تو مثل ماهی میان یک دریا
ای بزرگی که می‌شوی نزدیک تا که لمست کنند کوچک‌ها
هر کجا بوده‌ام تو آنجایی، هر کجا می‌روم تو می‌‌آیی
در مناجات ساحل و دریا، در شبستان خلوت صحرا
لحظه‌ای با تبسم مادر لقمه‌ای عشق می‌دهی دستم
دست‌های تواَند دستانش تا به من آب می‌دهد بابا
ساعت هجرتم به میخانه، مبدا حیرت ملائک شد
خوانده‌ام پای جام تو یارب! چارده دوره «عَلَّمَ الاَسماء»
این که هی کوه می‌کنم هر روز ، از همان نام‌های شیرین است
این که مجنونم از همان عطر است که تو دادی به گیسوی لیلا
دل من از شبی مسلمان شد که رخ یوسفت نمایان شد
چشم او دید و گفت: «اَسلَمنا» خال او دید و گفت: «آمَنّا»
نام تو می

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات با خدا -( احیا گذشت و شب دیدار نیامد ) *

4219
2

شعر مناجات با خدا -( احیا گذشت و شب دیدار نیامد ) احیا گذشت و شب دیدار نیامد
این جمعه هم از دست شد و یار نیامد
دل خون شد و یوسف سر بازار نیامد
بس دیده به ره مانده و دلدار نیامد
چشمان به ره مانده سراغ از که بگیرند
وقت است که جامانده ز هجر تو بمیرد
سخت است که از محضر تو دور بمانم
وز روی چو خورشید تو مهجور بمانم
تا کی ز فرامین تو معذور بمانم
در دوستی ات وصله ناجور بمانم
عمری ز رهت مانده ام و عار ندارم
حتی به سحر دیده بیدار ندارم
اعمال من مدعی انگار خراب است
با روزه نا خالص من کار خراب است
حالا دل من لحظه افطار خراب است
حال سحرم همچو شب تار خراب است
اصلا نکند نیمه شبم مال خدا نیست
یا چشم و دلم هیچ به دنبال خدا نیست
هم سفره ی ذکر تو نشد یک سحر من

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( سائلی بی دست و پایم راه را گم كرده ام ) *

3965
6

مناجات با خدا -( سائلی بی دست و پایم راه را گم كرده ام ) سائلی بی دست و پایم راه را گم كرده ام
عبد كوی "هل اتایم"راه را گم كرده ام
بس كه دوری جستم از این بارگاه باصفا
آستان صاحب درگاه را گم كرده ام
آشنایم؛ نیستم از فرقه ی بیگانگان
چند روزی دلبر دلخواه را گم كرده ام
دردهایم را نگفتم چند گاهی با "طبیب"
شد دلم بی یار و چاه را گم كرده ام
قدر عشقت را ندانستم، شدم مشغول خویش
"خیمه ی زیبای ثارالله" را گم كرده ام
وای من، مظلوم را یاری نكردم گاه ظلم
كمترین اقدام، یعنی "آه" را گم كرده ام
ای یگانه تكسوار پهن دشت انتظار
شرمسارم، حجت الله را گم كرده ام
گوش جان نسپرده ام بر یا لثارات الحسین
راه قرب كوی آن خونخواه را گم كرده ام
در شب تاریك هجران چشم دل را بسته ام

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

مناجات با خدا -( یا رب دوباره وقت دعای سحر شده ) * محمد فردوسی

4737
5

مناجات با خدا -( یا رب دوباره وقت دعای سحر شده ) یا رب دوباره وقت دعای سحر شده
این دل برای بزم دعا مفتخر شده
«اُدعونی استجب لکم» تو خدای من
بر من بشارتی است که وقت نظر شده
با این همه خطا و معاصیّ ام ای خدا
دیگر دعای نیمه شبم بی اثر شده
من در گناه کردن تو شهره گشته ام
جنس دلم به سختی جنس حجر شده
کاری برای قبر و قیامت نکرده ام
غفلت برای بنده ی تو دردسر شده
این روزه ها حریف جهنّم نمی شود!
یا رب ببین که بنده ی تو بی سپر شده
رحمی نما و گر نه ز دست تو می روم
حالم شبیه حال دل محتضر شده
هر شب برای حال خودم گریه می کنم
تنها بهای من نم اشک بصر شده
با "یا حسین" به درگه تو رو نموده ام
یعنی که خوان رحمت تو پر ثمر شده

شاعر : محمد فردوسی

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا-اتمام ماه رمضان -( ای که همیشه گوش دهی بر دعای من ) * مهرداد مهرابی

3112
5

مناجات با خدا-اتمام ماه رمضان -( ای که همیشه گوش دهی بر دعای من ) ای که همیشه گوش دهی بر دعای من
دل می دهی به نغمه یا ربنای من
فهمیده ام که با همه عالم غریبه ام
فهمیده ام دگر که تویی آشنای من
تو رب عالمی و من عبد گناه کار
می آید از تو حرف زدن بر کجای من؟!
در روزگار معصیت آخرالزمان
شکرت خدا به کوی تو باز است پای من
این گونه ام مبین که گرفتار غفلتم
من دوست دارمت به خدا ای خدای من
از هیچ کس به جز تو ندارم من انتظار
بر دست های توست فقط چشم های من
تنها بلا که نیست فقط سیل و زلزله
فقدان یاد توست که باشد بلای من
کاری نکرده ام به تو نزدیک تر شوم
دارد تمام می شود این ماه وای من!
دارد که جمع می شود این سفره ات ولی
تازه ببین که باز شده اشتهای من
یک ذره دست و پا زدنم را

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( یا رب اگر ز کرده‌ی ما پرده وا کنی ) *

4695
3

مناجات با خدا -( یا رب اگر ز کرده‌ی ما پرده وا کنی ) یا رب اگر ز کرده‌ی ما پرده وا کنی
ما را به خجلت ابدی مبتلا کنی
ابلیس ‌وار جامه‌ی طغیان به بر کند
گر یک نفس به خویش کسی را رها کنی
هر کس به جان خویش جفا بیشتر کند
بر وی تو بیشتر ز ترحم وفا کنی
روزی دهی به مردم بیگانه صد هزار
کز صد هزار یک نفری آشنا کنی
از فعل خویش عارف و عامی کنند شرم
روزی که دستگاه عدالت به پا کنی
کس را مجال چون و چرا در بر تو نیست
با بندگان هر آن چه نمایی به جا کنی
گر گبر رو کند به برت بهر التجا
هر دم ز مهر حاجت او را روا کنی
هر کس به هر لباس که با عجز و التماس
در حضرت تو رو کند او را رضا کنی
چندین هزار مجرم و عاصی و رو سیاه
در یک نفس ز آتش دوزخ رها کنی
غیر از تو نیست راه پنا

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( دیدی چه زود فرصت مهمانی ام گذشت ) * محمود قاسمی

3113
3

مناجات با خدا -( دیدی چه زود فرصت مهمانی ام گذشت  ) دیدی چه زود فرصت مهمانی ام گذشت
ای دل زمان ناله ی بارانی ام گذشت
تا خواستم شبیه شما مردمان شوم
آخر بساط سفره مهمانی ام گذشت
افطار من به ذکر (لک صمت) وا نشد
واحسرتا که عید مسلمانی ام گذشت
با ناله های خسته ی الغوث و ربنا
آرامشم که رفت پریشانی ام گذشت
باران گرفته بود که قرآن به سر شدم
ای وای سایه ی سر رحمانی ام گذشت
حالا خدا کند که دگر در بساط عشق
آدم شوم که وقت پشیمانی ام گذشت
ما را برای بندگی ات انتخاب کن
ما را الی الابد خدم بوتراب کن
آدم شدم که میل به گندم نمی کنم
ابلیس را رضا به تبسم نمی کنم
پا را برای بندگی از بند می کشم
دیگر مسیر کوی تو را گم نمی کنم
مهر سکوت عشق به لب هام خورده است
دیگر به

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( طاعات ما اگر چه ز یاس و کسالت است ) * احسان محسنی فر

2982

مناجات با خدا -( طاعات ما اگر چه ز یاس و کسالت است ) طاعات ما اگر چه ز یاس و کسالت است
ما را فقط ز دوری و هجران ملالت است
بهره نمی برم ز مناجات نیمه شب
وای از عبادتی که سراسر کسالت است
این نفس بد مرام مرا پیر خویش کرد
عمری که رفت حاصل دنیا ضلالت است
وقت دعا به غیر به مشغول می شوم
این بی توجهی به تباهی دلالت است
من در خور ضیافت خوب تو نیستم
شرمنده ام ز امدنی که بطالت است
قصدم نبود روبروی تو بایستم
این جرم بی حساب ز روی جهالت است
باید کسی کرم کند و واسطه شود
طاعات من که مایه شرم و خجالت است
خوش بخت بنده ای است که رزقش حسینی است
حب الحسین عاقبت او را کفالت است
دین بی ولای فاطمه کفر مسلم است
ایمان فقط به نام علی با اصالت است
دور فساد و فتنه گری ها س

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) *

3062

شعر مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) ماه خداست آمده آماده نیستم
با ساقیان میکده هم باده نیستم
آزادگی شرافت مردان عاشق است
بی چاره من اسیرم و آزاده نیستم
من مستحق سرزنشم خاک بر سرم
ذکرم زبانی است که دلداده نیستم
رنگ جماعتم تهی از رنگ اهل دل
دیگر همان غلام سر و ساده نیستم
دل ناگزیر مونس لهو و لعب شود
وقتی انیس تربت و سجاده نیستم
افسوس نزد دلبر خود بی تواضعم
گردنکشی نمایم و افتاده نیستم
یاران به سیر کوی شهادت موفق اند
ناکام من که سالک این جاده نیستم
صدها سحر به سفره تو میهمان شدم
اما برای دیدنت آماده نیستم

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) * سید محمد میرهاشمی

3227
1

مناجات با خدا -( ماه خداست آمده آماده نیستم ) ماه خداست آمده آماده نیستم
با ساقیان میکده هم باده نیستم
آزادگی شرافت مردان عاشق است
بی چاره من اسیرم و آزاده نیستم
من مستحق سرزنشم خاک بر سرم
ذکرم زبانی است که دلداده نیستم
رنگ جماعتم تهی از رنگ اهل دل
دیگر همان غلام سر و ساده نیستم
دل ناگزیر مونس لهو و لعب شود
وقتی انیس تربت و سجاده نیستم
افسوس نزد دلبر خود بی تواضعم
گردنکشی نمایم و افتاده نیستم
یاران به سیر کوی شهادت موفق اند
ناکام من که سالک این جاده نیستم
صدها سحر به سفره تو میهمان شدم
اما برای دیدنت آماده نیستم

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر مناجات با خدا -( غرق دریای گناهم ای خدای مهربون ) * یوسف رحیمی

4543
4

شعر مناجات با خدا -( غرق دریای گناهم ای خدای مهربون ) غرق دریای گناهم ای خدای مهربون
گم شده میون راهم ای خدای مهربون
قَسمت می دم به جون فاطمه نیگا نکن
تو به این دل سیاهم ای خدای مهربون
این قدر در می زنم تا کنج خونهٔ خودت
عاقبت بدی پناهم ای خدای مهربون
جوونیم رفته و حالا برا من مونده فقط
روی لب تلخی آهم ای خدای مهربون
گواه دل شکسته و پریشون منه
دامن خیس نگاهم ای خدای مهربون
می دونی قصه چیه که این همه امید دارم
من با این عمر تباهم ای خدای مهربون؟
آخه من هر شب جمعه زائر علقمه و
خاک سرخ قتل گاهم ای خدای مهربون

شاعر : یوسف رحیمی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر مناجات با خدا -( در گناه است که آدم کمرش می شکند ) * مهدی نظری

3860
3

شعر مناجات با خدا -( در گناه است که آدم کمرش می شکند  ) در گناه است که آدم کمرش می شکند
باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند
آن کبوتر که شود صید شیاطین به خدا
آخرش با کمک نفس پرش می شکند
دل آلوده ندانسته که در وقت گناه
ثمرش، بال و پرش، برگ و برش، می شکند
سنگ شیطان که به دل خورد به عباس قسم
بی سپر باشد اگر! سخت سرش می شکند
هر کسی روزه گرفت و به خدا فکر نکرد
حتم دارم که قیامت سپرش می شکند
چه در این ماه و چه در شام و سحرهای دگر
وای بر آن که دعای سحرش می شکند
دل من سوخت از آن خانه که با ضرب لگد
وسط شعلهٔ سر سخت درش می شکند
بی حیا پیش پسر زد به رخ مادر او
گفت: این طور غرور پسرش می شکند

شاعر : مهدی نظری

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( من که رو سیاهم یا کریم و یا رب ) * احمد آرونی

6783
7

شعر مناجات با خدا -( من که رو سیاهم یا کریم و یا رب ) من که رو سیاهم یا کریم و یا رب
غرق در گناهم یا کریم و یا رب
سیل اشک و آهم یا کریم و یا رب
گشته سد راهم یا کریم و یا رب
من هر آن چه هستم بنده تو هستم
هر چه عهد بستم ای خدا شکستم
هستی ام ز دستم رفت و وَرشکستم
ده به خود پناهم یا کریم و یا رب
ای خدای سبحان من ز بی نوایی
در بر تو سلطان می کنم گدایی
بر من پریسان کن شها عطایی
چون که بی پناهم یا کریم و یا رب
جز تو کس نداند راز این دل من
عفو تو نماید حل مشکل من
من ز ناتوانی گشته ام زمین گیر
فصل نوجوانی رفت و من شدم پیر
قامتم کمانی شد ز جرم و تقصیر
در طریق راهم یا کریم و یا رب
ز آب دیده شب ها وصف تو ستودم
سر کشیده در هم جمله تار و پودم
آن چه راز دل بود

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

مناجات با خدا -( مرا هم ناله با اهل سحر کن ) * جواد حیدری

3334

مناجات با خدا -( مرا هم ناله با اهل سحر کن ) مرا هم ناله با اهل سحر کن
به قلب سنگ من یارب اثر کن
اگر چه بارها کردی عنایت
مرا شایسته ی لطفی دگر کن
سرا پا بنده ای محتاج هستم
بر این بیچاره لطفی بیشتر کن
مدد کن یک سحر باشم مدینه
در آن جا بر دل خونم نظر کن
اگر چه لایق آنجا نیَم من
مرا مهمان یار خون جگر کن
ببر آنجا که دارد بوی زهرا
مرا از ناله ی حیدر خبر کن
چه سازم گر مرا از خود برانی
خدایا زین عذاب خود حذر کن
به عمر و رزق من برکت ببخشا
درخت عمر ما را پر ثمر کن
مدد کن وقت مرگم شیعه باشم
به محشر از گدا رفع خطر کن
×××

شاعر : جواد حیدری

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( گفته بودند بهشت اش به بها خواهد داد ) * یاسر مسافر

3304

مناجات با خدا -( گفته بودند بهشت اش به بها خواهد داد  ) گفته بودند بهشت اش به بها خواهد داد
و نه بی پرسش و بی چون و چرا خواهد داد
در پی فرصت و دنبال بهانه ست خدا
رحمت واسعه را روز جزا خواهد داد
میزبان آمده است گر قدمی بر داریم
فرصت توبه در این ماه به ما خواهد داد
در سحرهای مناجات و نماز شب ها
لذت گریه و توفیق دعا خواهد داد
سر این سفره ببینید که در نیمه ی ماه
برگ سبزی به تمام فقرا خواهد داد
لطف بسیار نموده است که با دست حسن
خرج یک سال خودش را به گدا خواهد داد
و گذر نامه ی سرخی که مسافر بشویم
در شب قدر شبیه شهدا خواهد داد
به ازای عطش و گرمی ماه رمضان
آی مردم به خدا کرببلا خواهد داد

شاعر : یاسر مسافر

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( بار گناه آورده ام مولای یا مولای ) * علی اکبر حائری

3750

مناجات با خدا -( بار گناه آورده ام مولای یا مولای ) بار گناه آورده ام مولای یا مولای
روی سیاه آورده ام مولای یا مولای
در جاده ی غفران و عفو و بخششت هر روز
چشمی به راه آورده ام مولای یا مولای
شد زندگیم صرف عیش و نوش و بی آری
عمری تباه آورده ام مولای یا مولای
خسته شدم از بس شکستم توبه هایم را
بر تو پناه آورده ام مولای یا مولای
مانند لیلی ظرف مجنون را بیا بشکن
قلبی پر آه آورده ام مولای یا مولای
***
با این همه مثله همیشه دستگیرم باش
در بین خوبانت به یاد این فقیرم باش

شاعر : علی اکبر حائری

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر مناجات با خدا -( از دین به جای حلم، تفاخر گرفته ام ) * وحید قاسمی

3616
1

شعر مناجات با خدا -( از دین به جای حلم، تفاخر گرفته ام ) از دین به جای حلم، تفاخر گرفته ام
اوصافی از قبیل تحجّر گرفته ام
در منجلاب کبر و حسد گیر کرده ام
حس می کنم که بوی تنفّر گرفته ام
درد بدی است، حال مناجات و سجده نیست!
بیماری شدید تکبّر گرفته ام
افتاده ام ز چشم خدا، خاک بر سرم
از بس که توبه را به تمسخر گرفته ام
ای ابر دیده، محض رضای خدا ببار
در بین شعله های هوس گُر گرفته ام
شرط سعادت ابدی حبّ فاطمه است
این درس را من از ادب حُر گرفته ام

شاعر : وحید قاسمی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام ) * مسعود اصلاني

8860
11

مناجات با خدا -( اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام ) اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام
شکسته بال ترین بنده ی خدا شده ام
ولی نشسته به چشم ترم ندامت ها
و نیمه راه ترین یار توبه ها شده ام
گناه من نفسم را به سینه چسبانده
بعید نیست تحبس الدعا شده ام
شکسته پشت من از بار معصیت هایم
ز خویش خسته ام از خوب ها سوا شده ام
به آستان کریمت پناه آوردم
ز بس گناه نمودم چه بی حیا شده ام
مرا به خاطر اشک حسین خود بپذیر
مرا که نذر غم شاه کربلا شده ام
چه باک از شب قبر و نکیر و منکرها
چرا که گریه کن عشق سر جدا شده ام
کفن به درد من نخواهد خورد
منی که خون جگر داغ بوریا شده ام
همیشه راه مرا کربلا رمق زده اند
اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام

شاعر : مسعود اصلاني

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا-شب قدر -( امشب مدد ز حضرت مولا بگیر و بعد... ) *

3156
1

مناجات با خدا-شب قدر -( امشب مدد ز حضرت مولا بگیر و بعد... ) امشب مدد ز حضرت مولا بگیر و بعد.
دست دعا به دامن زهرا بگیر و بعد.
مثل همیشه اذن دخول حسین را
از چشم های عاشق سقا بگیر و بعد.
رَب را قسم به حق حسینش که می دهی
با واژه واژه اشک، دو دریا بگیر و بعد.
تسبیح را به ذکر فرج دانه دانه کن
حسن ختام غیبت کبری بگیر و بعد.
ای اسم تو دوا و ذکرت شفا بخوان
بهر دل حسین شفا را بگیر و بعد.

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

مناجات با خدا-شب قدر -( در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد ) * سید حمید رضا برقعی

5016
2

مناجات با خدا-شب قدر -( در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد ) در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد
بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد
بیت هایم همه قرآنْ روی سر آوردند
چارده مرتبه... آن گاه دلم مَحرم شد
ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم
بوسه می خواست لبم، گنبد خضرا خم شد
خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد
بعد هم پشت همان پنجرهٔ رویایی
چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد
خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد
گریه کردم، عطش آمد به سراغم، گفتم:
به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد
آن قدر دور حرم سینه زدم تا دیدم
کعبه شش گوشه شد آن گاه دلم مَحرم شد
روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم
تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد
زنده

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

مناجات با خدا -( شده غصه‌ی نان و دنیای ما ) * یوسف رحیمی

3782
2

مناجات با خدا -( شده غصه‌ی نان و دنیای ما ) شده غصه‌ی نان و دنیای ما
حجاب میان حبیب و مُحِبّ
توکل نکردیم بر او که گفت:
«وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب»
فقط فکر دنیای خود بوده ایم
غم دیگران چه؟! ملالی که نیست
ندارد اثر در عبادات ما
همین رزق های حلالی که نیست
سحرها و افطارها فکر مان
شده خوردن و سفره‌ی التذاذ
مجالی نمانده برای عروج
برای مناجات و راز و نیاز
شکم های تا خرخره پر شده
دوباره زمین گیرمان کرده است
همین لقمه‌ی شبهه، نان حرام
ز پرواز دل سیرمان کرده است
چه کردیم با بال دل هایمان
مناجات ها ، ربّناها چه شد
دعامان شده حبس در سینه ها
«خدایا ، خدایا» خدایا ! چه شد
تمامی ندارد افاضات نفس
اسیران بند تکاثر شدیم
اگر از حقایق تهی مانده ایم

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم ) *

4819
4

شعر مناجات با خدا -( بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم ) بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم
هـوای نفس، گشتـه هـم‌نشینم
به جای آنکه پـا برعرش کوبم
گنــه کوبیــد بـر خـاک زمینم
گناهـانم شــده ســـد نگاهـم
کـه حتـی پـیش پایـم را نبینم
همه از جرم خود شرمنده گشتند
مـن از عفـو الهــی شـرمگینم
گنــه روی گنــه در آستــانت
خطـا پشـت خطــا در آستینم
دو دست آلوده، دو چشمِ گنهکار
دو کاتـب در یسـار و در یمینم
همـاره تـو مـرا هشـدار دادی
همیشه بـود شیطان در کمینم
ببخشـی یا نبخشـی، شرمسـارم
بسـوزی یا نسـوزی، مـن همینم
از آن تـرسم کـه فـردای قیـامت
گناهــانم شــود نــقش جبینـم
به میثم بخش یا رب «میثمت» را
کـه مــداح امیــرالمؤمنینم

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( رو ندارم که به این خانه بیارند مرا ) *

3269
2

شعر مناجات با خدا -( رو ندارم که به این خانه بیارند مرا ) رو ندارم که به این خانه بیارند مرا
با مناجات مگر که بکشانند مرا
یازده ماه فراری شدنم می ارزید
تا در این ماه سر سُفره نشانند مرا
چون غباری به سر دامنتان بنشستم
کرمی کن که معاصی نتکانند مرا
آمدم توبه کنم بسکه سرم خورده به سنگ
پس بگو پای برهنه ندوانند مرا
من بیچاره که از فیض رجب جا ماندم
چه کنم تا که به یاران برسانند مرا
رو سیاهم تو که احوال مرا می دانی
وای اگر از در این خانه برانند مرا
راه بخشیده شدن در مه غفران این است
از غلامان حسین تو بخوانند مرا

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( الها، خالقا، پروردگارا ) *

4756
4

شعر مناجات با خدا -( الها، خالقا، پروردگارا ) الها، خالقا، پروردگارا
کریما، مُنعما، آموزگارا
تو غفّاریّ و ستّار و کریمی
خطابخش و خطاپوش و رحیمی
خداوندا گره بگشا ز کارم
که جز تو با کسی کاری ندارم
اگرچه رو سیاه و شرمسارم
خوشم که با کریم افتاده کارم
سگ این خانه را مولا کمک کن
مرا هم در نمک زارت نمک کن
اگرچه عاصی و آلوده هستم
گدایم بر سر راهت نشستم
گدایان بر سر ره می نشینند
کریمی بگذرد چیزی بگیرند
به گردن قید مهرت بسته ام من
بدم امّا به تو دلبسته ام من
به غیر از عجز کالایی ندارم
که در نزد تو ای سلطان بیارم
چه می پرسی ز حال عاشق مست
تهی دستم، تهی دستم، تهی دست

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم ) * صائب تبریزی

4195
3

شعر مناجات با خدا -(   عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم  ) عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم
با دست بسته از کف پا خار می کشم
تازه رسیده ام به تو ای شعله ی غیور
دیر آمدم که آه شرربار می کشم
مزدی بده به آب دو چاه نگاه کن
کاین آب را به زحمت بسیار می کشم
من قهر کردم از همه تا یار من شوی
من منت نگاه تو صد بار می کشم
حل می شوم چو مساله در دست های تو
من کلبم و نفس به نمکزار می کشم
طوری درست کن که بدهکار تو شوم
وآندم ببین که ناز طلبکار می کشم
خط و نشان برای ضعیفی چو من نکش
من خود به خود ز طعنه ی اغیار می کشم
با آن که مال خویش زکف داده نرم باش
من با تلنگری همه جا جار می کشم
هر شب مرا به گریه بینداز و شاد باش
وآنگه بگو ز بنده ی خود کار می کشم
ای با وفا نگاه تو آر

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

شعر مناجات با خدا -( در شب اولین خانه قبر ) * سید محمد میرهاشمی

3985
2

شعر مناجات با خدا -( در شب اولین خانه قبر ) در شب اولین خانه قبر
که تو را بنده! نام پرسیدند
امتحانی عظیم در پیش است
شرح حالت مدام می پرسند
از خدایی که می پرستیدی
از نبی، از امام می پرسند
به حساب زیاد و کم برسند
از حلال و حرام می پرسند
ثانیه ثانیه چه می کردی؟
در طی صبح و شام می پرسند
از بزرگی آرزوهایت
از خیالات خام می پرسند
از ریاکاری عباداتت
از صلات و صیام می پرسند
نیت و سجده و رکوع و قنوت
از قعود و قیام می پرسند
همه اعضا زبان در آورده
و زبان در لجام می پرسند
از زبانی که فتنه ها می کرد
از بدیّ کلام می پرسند
هم رهت باز ناسزا داری؟
یا که ذکر و سلام می پرسند
از جانی و عمر رفته به باد
از غرور مقام می پرسند
وز دلی که شکست توبه خود
دانه بردش

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( خرما و نان و آب و دعا را بیاورید ) * سید محمد حسین حسینی

3266

مناجات با خدا -( خرما و نان و آب و دعا را بیاورید ) خرما و نان و آب و دعا را بیاورید
قدری ز یاد محشر کبری بیاورید
فکر قبولی ام دل من شور می زند
شیرینی ام کنید و خرما بیاورید
اول سلام بر لب عطشان کربلا
حالا کمی ز تربت آقا بیاورید
تربت درون آب بریزید تشنه ام
اشکی برای حضرت سقا بیاورید
افطار می کنیم و فقط گریه می کنیم
یادی ز کربلای معلی بیاورید
یک ختم نذر حضرت زهرا نموده ام
یک ذره صوت حضرت مولا بیاورید
این ماه توبه است برای دلم کمی
العفو آورید و تمنّا بیاورید
شبرهای ارک را به دو عالم نمی دهم
آه ای ملائکه شب یلدا بیاورید
پس تا اذان صبحِ غزل وقت باقی است
اشکی برای توبه ماها بیاورید
شب های ارک و سوز دعا و کلام یار
حاجی بخوان دوباره رسیده است نوبهار
ی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها ) * علیرضا قزوه

2890
1

مناجات با خدا -( ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها ) ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها
یکی دستم بگیرد، مست مست مستم این شب ها
غزل می خوانم و سجاده ام پر می کشد با من
نمی خوابند یک شب عرشیان از دستم این شب ها
خدا را شکر سوزی هست ، آهی هست ، اشکی هست
همین که قطره اشکی هست یعنی هستم این شب ها
به جای خون به رگ هایم کبوتر می پرد تا صبح
تشهد نامه می بندد به بال دستم این شب ها
دلی برداشتم با تکه ابری از نگاه خود
به پابوس قیامت بار خود را بستم این شب ها

شاعر : علیرضا قزوه

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( لحـــظه ها میل بـــندگی دارنـــد ) *

4820
2

شعر مناجات با خدا -( لحـــظه ها میل بـــندگی دارنـــد ) لحـــظه ها میل بـــندگی دارنـــد
وقت ادعـــیه ی خوانی دل شد
چشم را باید اشــک پاشی کرد
وقـت خـــانه تــکانی دل شـد
***
حال و روز زمین چه دیدنی است
اسمان رخت نو به تن کرده است
ســالروز تــــولد مــــاه است
چقـدر شب ستاره اورده است
***
رد پــــــای فرشــــته ها روی
جــانماز زمـــین شـــکوفا شد
هـــمه دل تنـــگ این هــوا بودند
غنــــچه ی سـبز ربنــا وا شد
***
بزم عشقی خدا به پا کرده است
هـــمه دعوت شــدند و مهمــانند
خوشنشینان ســفره ی افطـــار
ریـــزه خوار بهــــار قــراننــــد
***
در هـــمین لحــــظه های نورانی
باری از دوش یکـــنفر بــردار
روزه داری فقط نخوردن نیست
چون عــلـی کیسه ی سحر بردار

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر مناجات با خدا -( شب شد و ناله های طفلانه ) * رضا رسول زاده

3178
2

شعر مناجات با خدا -( شب شد و ناله های طفلانه ) شب شد و ناله های طفلانه
کار این عبد بی پناه شده
طلب بخشش از تو یا الله
حرف مسکین رو سیاه شده
**
پرده پوشی تو فزون گشته
جراتم بیشتر شده به گناه
بنده ای بی حیا شدم که مرا
می کشد نفس سوی هر بیراه
**
ای خدا ای رحیم توبه پذیر
این عفوک ؟ گناهکار آمد
با عطوفت نظر نما یا رب
بنده ی تو به حال زار آمد
**
دارویی تو ز نور بخشایش
مرهم این شکسته بالم کن
نکند من ز چشمت افتادم
حق حیدر نظر به حالم کن
**
تن خود را به جای بندگی ات
در گناهان ببین که فرسودم
خوش به حال اهالی سحرت
کاش من عبد خوب تو بودم
**
من به خود هم دروغ می گویم
توبه هایم ز پایه اش سست است
امشب عهدی که با تو می بندم
نزده تا که آفتاب ، شکست
**
توبه

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد