مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 علی اکبر لطیفیان

شعر مناجات با خدا -( وقتِ پذيرايي ات غذا نشود كم ) * علی اکبر لطیفیان

3156
1

شعر مناجات با خدا -( وقتِ پذيرايي ات غذا نشود كم ) وقتِ پذيرايي ات غذا نشود كم
لطفِ تو با حيف و ميل ما نشود كم
هر كه نشد سائل تو باخت وگرنه
دور ِكرم خانه از گدا نشود كم
بنده زياد است و با نيامدن من
در حرم تو برو بيا نشود كم
عادت ما بر گناه گرچه زياد است
عادت احسان كبريا نشود كم
قهر ز ما آشتي ز بنده نوازان
از سر ما سايه ي خدا نشود كم
حاجت ما در خور ِ خزانه ي تو نيست
هرچه كرم ميكني عطا نشود كم
روز قيامت به آتشم كه بسوزند
در دلِ ما مِهر مرتضا نشود كم
از سر ما هرچه رفت هيچ غمي نيست
سايه ي سلطانِ كربلا نشود كم
شكر، خدا را كه مبتلاي حسينيم
سينه زنِ بيرق عزاي حسينيم

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات با خدا -( در آغوش توام باز از تو دورم ) *

3365

شعر مناجات با خدا -(    در آغوش توام باز از تو دورم  ) در آغوش توام باز از تو دورم
دریغا چشم دارم لیک کورم
اگر از هم نگردد دیده‌ام باز
چه سود از وسعت دریای نورم
خدایا تو مرا می‌بینی و من
تو را می‌بینم امّا باز کورم
گنه در نزد تو در محضر تو
عجب دارم چه بی‌باک و جسورم
مرا اقرار بر جرم و خطاها
تو هم اقرار کردی من غفورم
چه سازم گر شود پرونده‌ام باز
چو بگذارند در دامان گورم
سراپا نارم و نورم تمنّاست
اسیر دیوم و مشتاق حورم
برونم همچو رخسار فرشته
درون گردیده پر از مار و مورم
اسیر لشکر فرعون نفسم
ندانستم که خود موسای طورم
خداوندا دری بگشا به «میثم»
که بخشی از کرم فیض حضورم

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات *

9644
1

مناجات سرفصل سرودن

ای نام تو همواره، سرفصل سرودن‌ها

با یاد تو می‌افتم، هم‌ یاد ستودن‌ها

بیرون نشود عشقت از سینه‌ی من هرگز!

عادت شده با یادت، آیینه سرودن‌ها

دل با تو صفا دارد، آیین وفا دارد

آرامش دل هستی، در غصه زدودن‌ها

جز ذات شریف تو، از هر که نمی آید

ما را به چنین شیوه، دیوانه نمودن‌ها

دارم هوس باران، وقتی که دلم تنگ است

عادت شده با یادت هم عقده گشودن‌ها

قم-1375

  • چهارشنبه
  • 28
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • استاد سیدعلی اصغرموسوی
ادامه مطلب

مناجات با خدا(چطور ، بهتر زندگي کنم ؟ ) *

7134
4

مناجات با خدا(چطور ، بهتر زندگي کنم ؟ ) پرسیدم...

چطور ، بهتر زندگي کنم ؟

با كمي مكث جواب داد :

گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس براي آينده آماده شو .

ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .

شک هايت را باور نکن ،

وهيچگاه به باورهايت شک نکن .

زندگي شگفت انگيز است ، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني .

پرسيدم ،

آخر .... ،

و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم اين نيست که قشنگ باشي ... ،

قشنگ اين است که مهم باشي ! حتي براي يک نفر .

كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را ..

بگذارعشق خاصيت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسي .

موفقيت، پيش رفتن ا

  • شنبه
  • 31
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی (يا رب اگر نگذرى از جرم و گناهم چه كنم ؟) *

6378
17

اشعار مناجاتی (يا رب اگر نگذرى از جرم و گناهم چه كنم ؟) يا رب اگر نگذرى از جرم و گناهم چه كنم ؟
ندهى گر، به در خويش پناهم ، چه كنم ؟
گر برانى و نخوانى و كنى نوميدم
به كه روى آرم و حاجت ز كه خواهم ،چه كنم ؟

گر ببخشى گنهم ، شرم مرا آب كند
ورنبخشى تو بدين روى سياهم ، چه كنم ؟
نتوانم كنم انكار گنه ، يك ز هزار
كه تو بودى به همه حال گواهم ، چه كنم ؟
بار الها كرمى ، مرحمتى ، امدادى
كاروان رفته و من مانده به راهم چه كنم ؟

  • شنبه
  • 31
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:45
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر مناجاتی حاج منصور ارضی همراه با سبک(نیست از من بنده ای گستاخ تر ) *

11191
21

شعر مناجاتی حاج منصور ارضی همراه با سبک(نیست از من بنده ای گستاخ تر   ) نیست از من بنده ای گستاخ تر

نیست از انبان من سوراخ تر

یعنی هرچی تو كیسه ام می ریزم،از بین میره

هر چه گندم کاشتم آفت گرفت

مگه پیغمبر نفرمود:الدنیا مرزعة الاخره

هر چه توشه داشتم آفت گرفت

آخر ماه رمضونه،دیگه دلم به چی خوش باشه،لیله قدر هم تموم شد

گنج پیدا کردم اما دزد برد

این مجلس ها گنجه،محبت امام زمان(عج)گنجه،از این مجلس فیض بردن فیضه،از مساجد و حسینه ها فیض بردن،خود گناه نكردن گنجه،گرچه واجبه اما خودش گنجه،تو رو خدا راست نمی گم.

گنج پیدا کردم اما دزد برد

نَفس ما را خدمت بی مزد برد

آخه این دزد كجاست میگه نفسته،با یك گناه همه رو خراب كردی

بی ثباتیها نمودم در عمل

شبا اومدم اینجا توبه

  • پنج شنبه
  • 5
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 03:57
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر مناجات با خدا -(به خسته حالیم ای پادشاه ارحمنی ) * رضا باقریان

885
2

شعر مناجات با خدا -(به خسته حالیم ای پادشاه ارحمنی ) به خسته حالیم ای پادشاه ارحمنی

به اشک چشم ترم یا اِله، ارحمنی

کشانده‌ام سرِ این سفره اعترافم را

نمانده از نفسم غیر آه ارحمنی

کرم نما کمی آغوش خویش را وا کن

رسیده بنده‌ی گم کرده راه ارحمنی

به قدرِ خوبیِ تو با گناه آمده‌ام

مکن عقوبت این روسیاه ارحمنی

شکسته بال و پرم، خسته‌ام، نگاهم کن

پناه ده به منِ بی‌پناه ارحمنی

بریده‌ام من از این نفْسِ خانمان سوزم

جدا شدم دگر از هر گناه ارحمنی

هزار مرتبه بخشیدی و خطا کردم

دوباره خسته‌ام از اشتباه ارحمنی

میان میکده‌ات ناله می‌زنم آقا

فقط به خاطر قدری نگاه ارحمنی

حسین از منِ آلوده دستگیری کرد

در آمدم به چه سختی ز چاه ارحمنی

  • چهارشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 21:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر مناجات با خدا -( ای خدا عبد سیه رو و گنهکار منم ) *استاد سید هاشم وفایی

6723
10

شعر مناجات با خدا -( ای خدا عبد سیه رو و گنهکار منم ) ای خدا عبد سیه رو و گنهکار منم
آن که بر جُرم و گنه می کند اقرار منم
ن طبیبی که شفا بخش دل ماست توئی
آن که از درد گناهان شده بیمار منم
بر سر خوان تو خوبان همه جمعند، ولی
بندۀ بد منم و عبد گنهکار منم
جان خوبانِ درِ خویش عذابم نکنی
گر چه بر آتش نار تو سزاوار منم
گر که پرسد کرمت کیست که در می کوبد؟
گویم آلوده ترین بندۀ دادار، منم
هاتفی گفت چه کس مشتری عفو خداست
من خجلت زده گفتم که خریدار منم
آن که عمرش همه آسان به تباهی بگذشت
وآن که کارش شده در پیش تو دشوار منم
آن که از فرط سیه رویی خود، بار دگر
توسل شده بر عترت اطهار منم
به گُل روی حسین تو «وفائی» می گفت
آن که از خار گنه می کشد آزار منم

شاعر : ا

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( اگر به بندگی ارشاد می‌کنیم تو را ) * صائب تبریزی

3366
2

شعر مناجات با خدا -( اگر به بندگی ارشاد می‌کنیم تو را ) اگر به بندگی ارشاد می‌کنیم تو را
اشاره‌ای است که آزاد می‌کنیم تو را
و با شکستگی پا قدم به راه گذار
که ما به جاذبه امداد می‌کنیم تو را
درین محیط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب می‌شوی، آباد می‌کنیم تو را
ز مرگ تلخ به ما بدگمان مشو زنهار
که از طلسم غم آزاد می‌کنیم تو را
فرامشی ز فراموشی تو می‌خیزد
اگر تو یاد کنی، یاد می‌کنیم تو را
اگر تو برگ علایق ز خود بیفشانی
بهار عالم ایجاد می‌کنیم تو را
مساز رو ترش از گوشمال ما صائب
که ما به تربیت استاد می‌کنیم تو را

شاعر : صائب تبریزی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رحمان نوازنی

شعر مناجات با خدا -( خدا کند که منم دعوت شما باشم ) * رحمان نوازنی

3503
5

شعر مناجات با خدا -( خدا کند که منم دعوت شما باشم ) خدا کند که منم دعوت شما باشم
نسیم کوچکی از خلوت شما باشم
و در کنار همین سفره ها کنار شما
نمک بریزم و هم صحبت شما باشم
فرار کرده ام از دست ظلمت نفسم
که ظلّ تربیت رحمت شما باشم
خدا کند که نظر کرده را نظر نکنند
که در نظاره ی بی منّت شما باشم
مخواه بین گداهای قیمتی حرم
گدای بی غم و بی قیمت شما باشم
ضیافت است و گدایت و انتخاب شما
خدا کند که منم قسمت شما باشم
اگر چه قیمت من با گناه قسمت شد
اگر چه بنده ی بی قیمت شما باشم
ولی به قیمت کرب و بلا نگاهم کن
که من غلام همین هیئت شما باشم

شاعر : رحمان نوازنی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مناجات با خدا -( همین که از لب ما آه آه می افتد ) * علی اکبر لطیفیان

3612
1

شعر مناجات با خدا -(  همین که از لب ما آه آه می افتد ) همین که از لب ما آه آه می افتد
طبیب زودتر از ما به راه می افتد
دو روز رفتم و با پای خویش برگشتم
همیشه کار گدایان به شاه می افتد
کریم بودن و بخشیدنت به جای خودش
بگو کی از سرِ ما این گناه می افتد
به ما نگاه بینداز که چشم سلطان هم
گهی به روی غلام سیاه می افتد
هر آن کسی که بدون علی تو را صدات کند
اگر ز چاله در آید به چاه می افتد
در این بساط که دریا به قطره محتاج است
نیاز کوهِ گناهی به کاه می افتد
فدای شاه غریبی که لحظهٔ آخر
به نیزه تکیه زد و بی سپاه می افتد
فدای شاه غریبی که راس پر خونش
به پای دخترکی بی پناه می افتد

شاعر: علی اکبر لطیفیان

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( من آلوده کجا محفل ابرار کجا ) *

4529
5

شعر مناجات با خدا -(  من آلوده کجا محفل ابرار کجا  ) من آلوده کجا محفل ابرار کجا
این همه خوب کجا و من بیمار کجا
از خجالت چه کنم او که خودش می داند
من بدبخت کجا محرم اسرار کجا
نمکی راکه به حر داد به چون من ندهند
من دل مرده کجا سفره افطار کجا
همه مشغول مناجات و عبادت هستند
این همه مست کجا و من بیکار کجا
بارها گفت فرار از در من بدبختی ست
جمله دوست کجا عبد گنهکار کجا
باز یک سال دویدم پی امیال خودم
من محتاج کجا دست طلبکار کجا
دست خود را همه جا بهرگدایی بردم
ولی این خلق کجا دست علمدار کجا

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( مهر تو به ماه خدایی رسیده ایم ) *

3041
1

شعر مناجات با خدا -( مهر تو به ماه خدایی رسیده ایم ) مهر تو به ماه خدایی رسیده ایم
شکر خدا به صبح و مسایی رسیده ایم
ما از تصدق سر یوسف شدیم عزیز
گر نیمه شب به حال و هوایی رسیده ایم
با دست کیمیاگرِ دلبر طلا شدیم
با اذن بوتراب به جایی رسیده ایم
از سفره ی زکات علی جان گرفته ایم
بر تخت سلطنت ز گدایی رسیده ایم
فقری که فخر ماست گداییِ کوی توست
از دست تو به حکم ولایی رسیده ایم
ما را به دست حکم تو تنفیذ کرده اند
حالا چرا به چون و چرایی رسیده ایم
با آن که زیر پرچم تو رشد کرده ایم
از چه به ادعایِ خدایی رسیده ایم
باید که حق پرچم او را ادا کنیم
حالا اگر به نان و نوایی رسیده ایم
فرهنگ فاطمی است، عفاف و حجاب ما
با امر و نهی او به عطایی رسیده ایم
رفتند دیگران

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( تاکی به تمنای وصال تو یگانه ) *

4158
9

شعر مناجات با خدا -(     تاکی به تمنای وصال تو یگانه ) تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بت

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( سینه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار ) *

2614
4

شعر مناجات با خدا -( سینه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار ) سینه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار
صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار
گریه‌ای از سر مستی به تهیدستی خویش
چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار
ابر چون پنبهٔ افشرده شد از گریه و ما
مژه‌ای پاک نکردیم درین فصل بهار
جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان
یده نمناک نکردیم درین فصل بهار
لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما
عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار
غنچه از پوست برون آمد و ما بی دردان
جامه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار
با دو صد خرمن امید، ز غفلت صائب
تخم در خاک نکردیم درین فصل بهار

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا ) *

3647
0

شعر مناجات با خدا -( یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا ) یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا
خانه‌آرایی نمی‌آید ز من همچون حباب
موج بی‌پروای دریای حقیقت کن مرا
استخوانم سرمه شد از کوچه گردیهای حرص
خانه دار گوشه‌ی چشم قناعت کن مرا
چند باشد شمع من بازیچه‌ی دست فنا؟
زنده‌ی جاوید از دست حمایت کن مرا
خشک بر جا مانده‌ام چون گوهر از افسردگی
آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا
گرچه در صحبت همان در گوشه‌ی تنهاییم
از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا
از خیالت در دل شب ها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا
در خرابیهاست، چون چشم بتان، تعمیر من
مرحمت

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( آخر ز فقر بر سر دنیا‌ زدیم پا ) *

3100

شعر مناجات با خدا -( آخر ز فقر بر سر دنیا‌ زدیم پا ) آخر ز فقر بر سر دنیا‌ زدیم پا
خلقی‌ به جاه تکیه زد و ما زدیم پا
فرقی نداشت عز‌ت و خو‌اری ‌درین بساط
بیدار شد غنا به طمع تا زدیم پا
از اصل‌، دور ماند جهانی به ذوق فرع
ما هم یک آبگینه به خارا زدیم پا
عمری‌ست‌ طعمه‌خوار هجوم ندامتیم
یارب چرا چو موج به دریا زدیم پا
زین مشت پر که رهزن آرام‌ کس مباد
برآشیان الفت عنقا زدیم پا
قدر شکست ‌دل نشناسی ستم کشی‌ست
ما بی ‌خبر به ریزه ی مینا زدیم پا
طی شد به وهم عمر چه دنیا چه‌ آخرت
زین یک نفس تپش به ‌کجاها زدیم پا
مژگان بسته سیر دو عالم خیال داشت
از شوخی نگه به تماشا زدیم پا
شرم سجود او عرقی چند ساز کرد
کز جبهه سودنی به ثریا زدیم پا
واماندگی چو موج ‌گهر بی‌غن

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خادا -( اگر عدل تـو باشـد اهـل نـارم ) *

2880
2

شعر مناجات با خادا -( اگر عدل تـو باشـد اهـل نـارم ) اگر عدل تـو باشـد اهـل نـارم
وگـر فضل تـو باشـد شرمسارم
سپه اشک و سلاحم هست گریه
مگر بخشی بـه چشم اشکبـارم
من از خود هم دگر مأیوسم امّا
به فضـل و رحمتـت امیـدوارم
مـرا امیــد عفــو تـوست امـا
تو حـق داری بسوزانـی به نارم
اگر پرسی چه داری؟ فاش گویم
نباشـد جـز گنـه در کوله‌بـارم
اگرچه من نکـردم شـرم از تو
تـو پوشانــدی گنـاه آشکـارم
من از کوی تو می‌بـودم فراری
تـو بـاز آوردی ای پـروردگارم
ز بس پروندۀ جرمم سیاه است
سیـه گردیـده روز و روزگـارم
حضـور تـو بـه نافرمانی از تو
گذشتـه سالهــا لیـل و نهارم
اگـر در آتـش قهـرم بسـوزی
وگـر جـای نفس خیزد شرارم
زنـم فریــاد در دریـای آتـش
خدایا! من علی را دوس

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( رب خطاپـوش تویـی عبـد خطاکـار، منم ) *

3055
3

شعر مناجات با خدا -( رب خطاپـوش تویـی عبـد خطاکـار، منم ) رب خطاپـوش تویـی عبـد خطاکـار، منم
مستحق عفـو تویـی مستحـق نـار، منـم
لطف و کرم بین که دمد بوی گل از پیرهنم
گرچه تو خود باخبری خارتـر از خار، منم
گرچه سیه گشته رویم عفو تو داد آبرویم
آن‌که گناهش شـده با عفو تو تکرار، منم
آن‌که مرا دست‌تهی دید و پذیرفت تویی
آن‌که ز لطـف و کرمت آمده سرشار منم
آن‌که رها سازدم از دام خطا کیست؟ تویی
آن‌که به زنجیـر خطا گشتـه گرفتـار، منم
آن‌که کند جرم مرا از کـرمش عفو، تویی
آن‌که فقط خوانـده تــو را داور غفار، منم
گر به جحیمم فکنی یـا بـه بهشتم ببری
بنـدۀ عشـق علـی و عتـرت اطهـار منم
«میثمم» و مهر علی حک شده بر لوح دلم
خـاک، ولــی خـاک در حیـدر کرار منم

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( الـــــــــــهی یــا الـــهی یــا الــهی ) *

2741
1

شعر مناجات با خدا -( الـــــــــــهی یــا الـــهی یــا الــهی     ) الـــــــــــهی یــا الـــهی یــا الــهی تـــــــو بــر حــال دل زارم گــواهی
الـــهی عـــاشقی شب زنــده دارم چـــو مشـتاقان ز عشقت بی قرارم
ز کــوی خویش نــومیدم مگردان کـــه جـــز کــوی تــو امیدی ندارم
الــهی یــا الــهی یــا الهی (3)
الــهی در دلــم نــوری بـــیفزای کــه بــاشد مــونس شــبهای تــارم
الــهی بــنده بــر گشته احــــوال گـــدایی، رو سـیاهی و شرمساری
تــهی دست و اســیر و دردمندم ســـیه روز و پــریشان روزگــارم
الــهی گــر بــخوانی یـا بــرانی تــوئی مــولا و صـــاحب اخـتیارم
الــهی یــا الــهی یــا الهی (3)
الـهی اشک عذر از دیـــده جاری تـــرحم کــن بــه چـــشم اشــکبارم
نـظر ب

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( به نام آنکه هستی را بنا کرد ) *

4407
1

شعر مناجات با خدا -( به نام آنکه هستی را بنا کرد       ) به نام آنکه هستی را بنا کرد مرا در راه دینش آشنا کرد
وجودم را ز جودش نور بخشید به قرآن مبینش راهنما کرد
دلم را از پلیدی پاک گرداند به همه عالم عصمت با صفا کرد

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا-ماه رمضان -( شنیدم که صاحب ماه رمضونی، مهربون ) * کمال مومنی

3125
-2

مناجات با خدا-ماه رمضان -( شنیدم که صاحب ماه رمضونی، مهربون ) شنیدم که صاحب ماه رمضونی، مهربون
این بهونه رو دادی که بکشونی ، مهربون
شنیدم به بندهات خیلی زیاد نظر داری
برا بندهات همه، دل می سوزونی، مهربون
شنیدم که گفته ای هر کی بیاد درخونم
روز محشر تو اونو نمی سوزونی، مهربون
تو تموم بندهات از همه روسیاترم
اومدم توبه کنم خوبه بدونی ، مهربون
شنیدم هرکی تو دنیا بر حسین گریه کنه
به دو عالم تو براش برگ امونی ،مهربون
از درخونت اگه فرار کنم کجا برم
وای اگه ما بدا رو بیرون برونی، مهربون
بیا یک بار دیگه تو می خونت راهم بده
دوست دارم طعم نگاتو بچشونی،مهربون

شاعر : کمال مومنی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

بقلب زینب الصبور - (خدای خوب و مهربون خالق هفت تا آسمون) *

8961
10

بقلب زینب الصبور - (خدای خوب و مهربون  خالق هفت تا آسمون) خدای خوب و مهربون

خالق هفت تا آسمون

به کام بنده هات بازم

مزّه ی عفو رو بچشون

ای بهترین یار و پناه

با کوله باری از گناه

به صد امید اومدم

فقط یه گوشه ی نگاه

تو این زمون بی وفا

فقط می ترسم ای خدا

با این همه مهربونیت

بگی برو دیگه نیا

نشه تو هم رهام کنی

از تو خوبات جدام کنی

نمی دونم می شه خدا

یه بار دیگه صدام کنی

به دنیا وابسته شدم

به این زمین بسته شدم

این همه معصیت خدا

خودم دیگه خسته شدم

جوونیمو دادم برا

عشقای پر رنگ و ریا

حاصلشم فقط شده

شبای بی حال دعا

می گم با اشک و زمزمه

تو رو به حق فاطمه

بقلب زینب الصبور

به دست شاه علقمه

به گریه های یتیما

به دل خون مجتبی

به اشک چش

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب

شعر مناجاتی-اى که در آسمان آثار عظمتش هویدا است *

3975
1

شعر مناجاتی-اى که در آسمان آثار عظمتش هویدا است اى که در آسمان آثار عظمتش هویدا است اى که در زمین نشانه

هایش آشکار است اى که در هر چیز برهانهاى او موجود اى که در

دریا آثار شگفت انگیز دارد اى که در کوهها است گنجینه هایش

اى که خلق را پدید آورد سپس بازگرداند اى که به سویش همه

امورات بازگردد اى که در هر چیز لطف و مهرش را آشکار ساخته

اى که خلقت هر چیز را نیکو ساخته اى که تصرف کرده در

همه خلایق قدرت او اى دوست آنکس که دوستى ندارد اى

طبیب آن کس که طبیبى ندارد اى پاسخ ده آن کس که پاسخ ده

ندارد اى یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد اى رفیق آن کس

که رفیق ندارد اى فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد اى

راهنماى آنکه راهنمایى ندارد اى مونس آنکس که مو

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

شعر مناجات با خدا -( ای خدای زمین وزمان ربّ بخشنده ی مهربان ) * امیر عظیمی

5028
1

شعر مناجات با خدا -( ای خدای زمین وزمان ربّ بخشنده ی مهربان ) ای خدای زمین وزمان
ربّ بخشنده ی مهربان
الامان، الامان، الامان!
ربّنا ربّنا ربّنا
صاحب عفو وغفران و جود
رحمتت واسعه هست و بود
کلِّ شیً لَکَ فِی السُّجود
ربّنا ربّنا ربّنا
بنده ای روسیاه آمده
با هزاران گناه آمده
غرقِ در اشک وآه آمده
ربّنا ربّنا ربّنا
زورقی بین گل گشته ام
منفعل، منفعل گشته ام
از نگاهت خجل گشته ام
ربّنا ربّنا ربّنا
من کیم؟ خاک پای ِعلی
نوکر بچه های علی
الامان ای خدای علی
ربّنا ربّنا ربّنا
تو که هستی خدای حسین
حضرت خونبهای حسین
کن حسابم بپای حسین
ربّنا ربّنا ربّنا
بین خون دست و پا می زند
مادرش را صدا می زند
خواهرش ناله ها می زند
ربّنا ربّنا ربّنا

شاعر : امیر عظیمی

  • شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

مناجات با خدا-(چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید) * علی اکبر لطیفیان

3391
1

مناجات با خدا-(چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید) چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید
هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید
من کمتر از گدای شب جمعه نیستم
خانه به خانه دست مرا در به در کنید
بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند
مارا فضیل فرض کنید و نظر کنید
این تحبس الدعا شدن از مرگ بدتر است
فکری برای این نفس بی اثر کنید
باید برای سوختنم چاره ای کنم
این روزه روزه نیست برایم سپر کنید
العفو گفتنم که به جایی نمیرسد
ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید
در میزنیم و هیچ کسی وا نمیکند
پس زودتر امام رضا را خبر کنید
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • سه شنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( در کوچه ی لیلاست که جان ها نمی ارزد ) *

3391

شعر مناجات با خدا -( در کوچه ی لیلاست که جان ها نمی ارزد ) در کوچه ی لیلاست که جان ها نمی ارزد
آزردگی از زخم زبان ها نمی ارزد
هم صحبت موسی شدی؛ هم دم چوپان
کی گفته مناجات شبان ها نمی ارزد
وقتی که نباشد دل تو با دل مهمان
تکریم و بفرما و بمان ها نمی ارزد
یا رب اگر این اشک سحر زود نبخشد
بی خوابی و این آه و فغان ها نمی ارزد
ما را ضرر این است که این بار بماند
درهم نخری سود و زیان ها نمی ارزد
در قحط خریدار چه کسبی چه متاعی؟
بی مشتری اجناس دکان ها نمی ارزد
باید که مرا کعبه به مقصود رساند
بی وصل که این سنگ نشان ها نمی ارزد
بخشید نگاهت همه را اول این ماه
پس دلهره ی دل نگران ها نمی ارزد
این چرب زبان بودن ما از سر عشق است
از ترس که این گونه زبان ها نمی ارزد
وقتی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( با لطف تو به منت باران نیاز نیست ) * حسین ایزدی

3004
3

مناجات با خدا -( با لطف تو به منت باران نیاز نیست ) با لطف تو به منت باران نیاز نیست
دست طلب به سوی کریمان نیاز نیست
لب وا نکرده حاجت من را روا کنی
این جا به اشک و دیدۀ گریان نیاز نیست
با یک کرشمۀ تو جهان زیر و رو شود
چشم تو کافی است، به طوفان نیاز نیست
هر کس غلام تو شده، او شاه عالم است
با تو به تاج و تخت سلیمان نیاز نیست
در بند زلف تو دل من می شود اسیر
آن را که عاشق است به زندان نیاز نیست
لبخند تو دوای همه درد های من...
دیگر به نسخه های طبیبان نیاز نیست
من بی خبر شدم ز خودم در کنار تو
هوش از سرم پریده به نسیان نیاز نیست
***

شاعر : حسین ایزدی

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

مناجات با خدا -( یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام ) * رضا تاجیک

5074
4

مناجات با خدا -( یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام ) یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام
غافر التَوب! اشتباه آورده ام
لا تُؤدِّبنی، خودم شرمنده ام
تازه قلبم را به راه آورده ام
عُدّتی فی کُربَتی! دلخسته ام
من جوانیِ تباه آورده ام
صاحِبی فی شِدّتی! من را مران
رو به سوی بار اله آورده ام
أینَ عَفوُک؟ أینَ سِترُک؟ یا جَمیل!
نامه ای غرق گناه آورده ام
قاضیُ الحاجات، خَیرُالحاکمین!
رو به ربِ دادخواه آورده ام
یا أنیسَ الذّاکرین و یا بَصیر!
اشک توبه از نگاه آورده ام
یا حَلیم و یا کَریم و یا غَفور!
خلوتی، تار و سیاه آورده ام
هارِبٌ مِنکَ إلَیکَ، یا اله!
من به سوی تو پناه آورده ام
وَاصرِف عَنی سَیّدی الأسواء، حفیظ!
وَاقضِ عَنَّ الدَین، آه آورده ام
یا غیاثَ المُس

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مناجات با خدا -( گرچه من پشت درم، راه ندي حق داري ) * محمود قاسمی

7276
5

غزل مناجات با خدا -( گرچه من پشت درم، راه ندي حق داري ) گرچه من پشت درم، راه ندي حق داري
گرچه من دربدرم، راه ندي حق داري
بسكه من اين در و آن در زده ام حالا كه
خورده اينجا گذرم، راه ندي حق داري
همه جا پرسه زدم غير در خانه ی تو
حال بشكسته پرم، راه ندي حق داري
از رفيقان شهيدم به خدا جاماندم
حال كه يك نفرم، راه ندي حق داري
گرچه بر سفره تو شاه و گدا مهمانند
بسكه من خيره سرم، راه ندي حق داري
بس كه تو شاهد عصيان مني امشب كه
من گداي سحرم، راه ندي حق داري
به اميدم كه كسي باز شفاعت بكند
طفل شش ماهه مگر باز وساطت بكند

شاعر : محمود قاسمی

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد