مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 رضا تاجیک

زمزمه مناجات -(چقدر زود گذشت - دهه‌ی اول ماه خدا ) * رضا تاجیک

129

زمزمه مناجات -(چقدر زود گذشت - دهه‌ی اول ماه خدا ) چقدر زود گذشت - دهه‌ی اول ماه خدا
چقدر زود گذشت - شبای عاشقی کردن با دعا
چقدر زود گذشت ۲
چقدر زود گذشت - روضه‌های گریز به کربلا
چقدر زود گذشت - با حسین می گفتیم ربّنا
چقدر زود گذشت ۲
با حسین پیش خدا دیده میشیم
با حسین همه بخشیده میشیم ۳
یا الهی باالحسین ۴

کربلا خونه‌ی ماست - کربلا راه رسیدن به خداست
کربلا دارالشفاست - مسیر برگشت گناهکاراست
کربلا خونه‌ی ماست ۲
کاسمو پر می کنه - دل سنگ منو هم دُر می کنه
اونقدر کرم داره - عبد رو سیاهشو حُر می کنه
کاسمو پر می کنه ۲
خدا رو شکر با قتیل العبرات
سیئات همه میشه حسنات ۳
یا الهی باالحسین ۴

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

زمزمه مناجات -(قرار نبود باشم - دوباره بی وفا) * احسان جاودان

151

زمزمه مناجات -(قرار نبود باشم - دوباره بی وفا) قرار نبود باشم - دوباره بی وفا
یه سال سراغت رو - نگیرم ای خدا ۲
فراموشت کردم / توو عالم خودم
تو که با من بودی / منم که گم شدم ۲
بی نیازی و داری به جای من
میکشی بازم منت خدای من ۲
یا الهنا العفو، یا سیدی ۳

من اون رفیقم که - نداره معرفت
شدم گرفتارِ - غبارِ معصیت ۲
بازم تو بودی که / منو صدا زدی
ردم نکردی با / هزار و یک بدی ۲
می دونی گناهم از جهالته
می بینی چشام خیس از خجالته ۲
یا الهنا العفو، یا سیدی ۳

دوباره برگشتم - خدایا رو سیام
به این امیدم تا - ببخشی تو گنام ۲
میباره بارون این / شبا چشای من
الهی العفو ذکر رو لبای من ۲
میدونی چقدر تنگه دلم خدا
این شبا واسم بنویس یه کربلا ۲
یا الهنا العفو، یا سیدی ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 20:01
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دوبیتی های مناجاتی -(شب خیز که عشقان به شب راز کنند) *

12518
6

دوبیتی های مناجاتی -(شب خیز که عشقان به شب راز کنند) شب خیز که عشقان به شب راز کنند

گرد در و بام دوست پرواز کنند

هر جا که دری بود به شب دربندند

الاّ در دوست را که شب باز کنند

***

یارب به دلم به غیر خود جا مگذار

در دیده من گرد تمنا مگذار

گفتم گفتم ز من نمی آید کار

رحمی رحمی مرا به خود وا مگذار

***

ای جمله بی کسان عالم را کس

یک جو کرمت تمام عالم را بس

من بی کسم و تو بی کسان را یاری

الله به فریاد من بی کس رس

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

چند رباعی مناجاتی *استاد حاج غلامرضا سازگار

5331
5

چند رباعی مناجاتی عمرم همه را تباه کردم چه کنم

پرونده خود سیاه کردم چه کنم

تو عفو کنی از کرمت اما من

از این که تو را گناه کردم چه کنم

***

با من همه جا رفیق راهی یارب

از درد نگفته ام گواهی یارب

من عبد ذلیل و تو خداوند جلیل

از من آهی زتو نگاهی یارب

***

بگذشته گناهم از شماره یارب

جز عف تو نیست راه چاره یارب

من عبد فراری تو ام یا الله

در باز کن آمدم دوباره یارب

***

در کوی تو رنج ره نیاید به حساب

جرم من رو سیه نیاید به حساب

سوگند به عفوت که گناه ثقلین

پیش کرمت گنه نیاید به حساب

***

عمری به گناه پا فشردم یا رب

بار دل خود به دوش بردم یارب

تو ناز مرا کشیدی و من غافل

سیلی زهوای نفس خوردم یا رب

**

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجاتی از ژولیده نیشابوری *

7251
13

شعر مناجاتی از ژولیده نیشابوری من آمدم دراین جا کز تو جدا نگردم

از غیر بگسلم دل گرد خطا نگردم

گسترده در مسیرم صد دام و دانه شیطان

دستم بگیر یارب تا مبتلا نگردم

کردی تو در تن من احرام پادشاهی

یا رب عناینتی کن کز تو گدا نگردم

خواندی مرا بسویت بهر طواف کویت

شاید زآبرویت گرد ریا نگردم

من بیشم و کمم کن صافی چو زمزمم کن

حیوانم آدمم کن تا بینوا نگردم

سعی صفا و مروه دارد عجب صفایی

سعی ام بده که گرد آز و هوا نگردم

بیگانه کن ز خویشم فارغ ز نوش و نیشم

راهی بنه به پیشم تا بی خدا نگردم

از بحر رحمت خود یک جرعه ای بنوشان

تا تشنه در هوای روز جرا نگردم

ژولیده ام که گویم ای قادر توانا

تا بی بده که دیگر گرد خطا نگردم

ژولیده

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

چه سازم من چه گويم من الهى *

3571
1

چه سازم من چه گويم من الهى چه سازم من چه گويم من الهى

به سوى خود مرا بگشاى راهى

نشد غير از گنه از من پديدار

همه آثار ذلت شد نمودار

زمن عزم گنه را دور گردان

دلم را از كرم پرنور گردان

مرا از بند غم آزاد گردان

به مهر و عفو خود دلشاد گردان

علاجى كن علاج، اين خسته دل را

ترحّم كن تو اين، بشكسته دل را

اگر از رحمتت من دور مانم

سيه رو گردم و رنجور مانم

(انصاريان)

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعری در زمینه توبه از ژولیده نیشابوری *

3907
1

شعری در زمینه توبه از ژولیده نیشابوری الهى گرچه يك عمرى به نفس خود جفا كردم

ندانستم، نفهميدم كه اين كار خطا كردم

تو گفتى اين جهان سجن است و انسان هست زندانى

در اين زندان فتادم هستى خود را فنا كردم

گنه كارم ولى دل بر اميد رحمتت بستم

زخوف آتش قهرت توسل بر رجا كردم

به مهمانى خود در خانه خود دعوتم كردى

سر خوانت نشستم، توبه نزدت بارها كردم

نمك خوردم شكستم با نمكدان توبه خود را

ولى از بس رئوفى تو، به تو من التجا كردم

(ژوليده نيشابورى)

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زرق و برق دنیا *

5681
4

زرق و برق دنیا گول زرق و برق زر را مى خورى اى دل چرا؟

زندگى را مى كنى بر خويشتن مشكل چرا

غنچه گل شد، گل خزان گرديد و بلبل شد خموش

مانده اى اى باغبان، حيران و پا در گِل چرا

عمر طى شد، نوجوانى رفت و پيرى سررسيد

حبّ دنيا را نمى سازى برون از دل چرا

چهره پرچين گشت و قامت دال و موى سر سپيد

از مكافات عمل بنشسته اى غافل چرا

كاخ ها گرديد كوخ و كوخ ها گرديد كاخ

زاد راهى برنمى دارى از اين منزل چرا

نوح رفت و كشتى اش بشكست و طوفان شد تمام

غافلى اى بى خبر زانديشه ساحل چرا

كاروان مرگ هر دم مى زند كوس رحيل

برنمى خيزى براى بستن محمل چرا

عمر چون رفت از كفت ديگر نمى آيد به كف

اين سخن حقّ است، حق را مى كنى باطل چ

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(الهى بى پناهان را پناهى ) *

6093
12

مناجات با خدا -(الهى بى پناهان را پناهى ) الهى بى پناهان را پناهى
به سوى خسته حالان كن نگاهى
مرا شرح پريشانى چه حاجت
كه بر حال پريشانم گواهى

خدايا تكيه بر لطف تو دارم
كه جز لطفت ندارم تكيه گاهى
دل سرگشته ام را رهنما باش
كه دل بى رهنما افتد به چاهى
نهاده سر به خاك آستانت
گدايى، دردمندى، عذرخواهى
گرفتم دامن بخشنده اى را
كه بخشد از كرم كوهى به كاهى
خوشا آن كس كه بندد با تو پيوند
خوشا آن دل كه دارد با تو راهى
زنخل رحمت بى انتهايت
بيفكن سايه بر روى گياهى
به آب چشمه لطفت فرو شوى
اگر سر زد خطايى، اشتباهى
مران يا ربّ زدرگاهت «رسا» را
پناه آورده سويت بى پناهى

دكتر قاسم رسا

  • شنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1390
  • ساعت
  • 19:32
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

شعر مناجاتی بسییار زیبا - (آمدم امشب دهی برمن پناه ) *

12770
31

شعر مناجاتی بسییار زیبا - (آمدم امشب دهی برمن پناه ) آمدم امشب دهی برمن پناه
رو سپیدی کن عطا بر رو سیاه
آمدم تا که سبک بارم کنی
لحظه ای لایق به دیدارم کنی
آمدم از نو مسلمانم کنی
سائل رفتار سلمانم کنی
آمدم شاید کمی بهتر شوم
در صداقت پیرو بوذر شوم

آمدم از لطف امدادم کنی
شیعه ی ایمان مقدادم کنی
آمدم تا اینکه قرآنی شوم
مثل فضه پاک و نورانی شوم
آمدم تا لطف خود سازی تمام
از دلم بیرون کنی رجس وحرام
آمدم تا یار را راضی کنم
حضرت دلدار را راضی کنم
وای اگر عاقم کند صاحب زمان
می شوم خسران زده در دو جهان
من ز حق الناس غافل مانده ام
زان سبب عمریست در گل مانده ام
دین مردم مانده بر گردن مرا
رحمتی تا که کنی ایمن مرا
کرده ام توجیه کار خویش را
داده ام آزار یار خو

  • سه شنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1390
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( افسوس که اشتباه کردم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

4395
0

شعر مناجات با خدا -( افسوس که اشتباه کردم ) افسوس که اشتباه کردم
پروندۀ خود سیاه کردم
در ملک تو روزی تو خوردم
در محضر تو گناه کردم
این عمر عزیز خویشتن را
در صرف گنه تباه کردم
تو از گنهم نگاه بستی
من بر کرمت نگاه کردم
پشتم ز گنه خمید اما
رو سوی تو گاه‌گاه کردم
با سوز درون خود نفس را
در سینه شرار آه کردم
یارب به کرامتت ببخشا!
بد کردم و اشتباه کردم
«میثم»! همه جا محیط نور است
من سر به درون چاه کردم

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

  • سه شنبه
  • 25
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام علی(ع -( اون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما ،کیسه بدوش کو ؟ ) *

13643
92

شعر مدح امام علی(ع -( اون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما ،کیسه بدوش کو ؟ ) اون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما ،کیسه بدوش کو ؟
رد پای پر خراش بی خروش کو ؟ اون آقای خرقه بدوش کو ؟
کجاست اون آقا که پینه های دستاش مرهم دلای ما بود ؟
نفس سبز نگاهش همیشه حلال مشکلای ما بود
می شه یک بار دیگه سر بزاره به خونه ما
بگیره نشونی از غربت بی نشونه ما
موهای آقا سپیده ، جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
جوونا آقا بشین، زنده کنین رسم جوون مردی رو امشب
یتیما منتظرن، زنده کنین شیوه شب گردی رو امشب
یتیما پشت درای خونشون منتظر آقا نشستن
گوش به زنگ تق تق یه جور صدای پا نشستن
موهای آقا سپیده ، جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از

  • دوشنبه
  • 24
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( عبـد گنـاهکار مـن! بیــا تـو بنـدۀ منی ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

5909
8

شعر مناجات با خدا -( عبـد گنـاهکار مـن! بیــا تـو بنـدۀ منی ) عبـد گنـاهکار مـن! بیــا تـو بنـدۀ منی
من که صدات می‌زنم کجا فرار می‌کنی؟
هـزار بـار عفـو مـن هـزار بـار جـرم تو
قرار ما نبود این که عهد دوست بشکنـی
منـم همـان خدای تو منتظـر دعای تـو
مراست با تو گفت‌وگو، تو با که حرف می‌زنی؟
اشک تو را به قیمت رحمت خویش می‌خرم
منتظرم که قطره‌ای ز چشم خود بیفکنی
به سوی خود کشاندمت، ببین کجا رساندمت
کنـار گـل نشـاندمت هنـوز خـار گلشنی
هـزاربـار خوانــدمت، بیـا چـرا نیـامدی؟
هـزاربـار گفتمت، مــرو تــو بنـدۀ منـی
به سوی من بیار رو، هر آنچه خواستی بگو
در آستـان مـا بشو ز اشک دیـده، دامنی
تو از گناه خستـه‌ای دگـر ز پـا نشستـه‌ای
چرا ز دوست رسته‌ای؟ چرا به خویش دشمنی؟
نـه بـا خـدات الفتـی نـه از گنـاه، وحشتی
چو عنکبوت، روز و شب به تار خویش می‌تنی
بترس «میثم!» از خطـا سـلاح تو بُوَد بُکا
بیـا ز عفـو کبریـا بـه تن بپـوش جوشنی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( عبدم ولـی عبـد گنه‌کار ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

7471
8

شعر مناجات با خدا -( عبدم ولـی عبـد گنه‌کار ) عبدم ولـی عبـد گنه‌کار
هم روسیاهم هم گرفتار
معبود من ای حیّ دادار
من بنـدۀ عاصی، تو غفار الغوث خلّصنا من النّار
دستـم بگیــر از پا نشستم
یک عمر عهدم را شکستم
عفو تو باشد بـود و هستم
یارب تو آبرویم را نگهدار الغوث خلّصنا من النّار
من خستــه از بـار گنـاهم
مویــم سفیـد و روسیـاهم
این عفو تو این اشک و آهم
بـاز آمـدم با جرم بسیار الغوث خلّصنا من النّار
اگـرچـه مستحـق نـارم
روزم شده چون شام تارم
مولا علی را دوست دارم
بـر حـرمت حیـدر کرّار الغوث خلّصنا من النّار
یا سیـدی تـا زنـده هستم
از عفو تـو شرمنـده هستم
شرمنده زین پرونده هستم
خواندم تو را با این دل زار الغوث خلّصنا من النّار
از جرم بسیارم چه گ

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

شعر مناجات با خدا -( ای وای من ز هول حساب و کتاب قبر ) * سید محمد میرهاشمی

5767
5

شعر مناجات با خدا -( ای وای من ز هول حساب و کتاب قبر ) ای وای من ز هول حساب و کتاب قبر
ای وای من ز شدت بیم و عذاب قبر
غم خوردگان حسرت دنیای روی خاک
آری جداست از همه غم ها حساب قبر
دل های سرکشان همه در لرزه آورد
هول قیامتیِّ سؤال و جواب قبر
صدها سخن اگر رود اینجا گزاف نیست
از ضیق و ظلمت لحد و پیچ و تاب قبر
با مست خواب نفس، بگو خوش بخواب چون
گردد نصیب چشم و دلت خاک و خواب قبر
ما را ز سوی خویش مخاطب کند همی
کو گوش دل که باز شود بر خطاب قبر
دیگر اسیر بند شیاطین نمی شود
افتد اگر به جان کسی اضطراب قبر
با این همه به حصن حصین علی درآ
عشق علی است مانع خوف و عتاب قبر
مائیم و دست های توسّل به محضرت
ای نور جاودانگی، ای آفتاب قبر
***

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • شنبه
  • 29
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر مناجات با خدا -( یا غافر الخطایا، یا دافع البلایا ) *استاد سید هاشم وفایی

10009
14

شعر مناجات با خدا -( یا غافر الخطایا، یا دافع البلایا ) یا غافر الخطایا، یا دافع البلایا
یا مجزل البلایا، یا منهی الرجایا
یا باعث البرایا، یا واجب الهدایا
یا قاضی المنایا، یا سامع الشکایا
با آه سرد غفلت، با اشک گرم خجلت
از نفس سرکش خود، آورده ام شکایت
ازبس گناه کردم، دل را سیاه کردم
عمر عزیز خود را، من صرف آه کردم
اشک خجالتم را، هرشب گواه کردم
من اشتباه کردم، خود را تباه کردم
گر بر فلک رسیده، آوای یارب من
جان مرا گناهان، آورده برلب من
ای خالق خبیرم، ای قادر و قدیرم
از نور رحمت تو، روشن شده ضمیرم
تو آن همه بزرگی، من این همه حقیرم
تو بر همه کریمی، من بر درت فقیرم
برخوان رحمت خود، یک لحظه دعوتم کن
عفو و عنایتت را، از لطف قسمتم کن
من گرچه روسیاهم، سرتا

  • یکشنبه
  • 30
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( از گنهِ دم به دمم آتش طوفنده شدم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

7032
16

شعر مناجات با خدا -( از گنهِ دم  به دمم آتش طوفنده شدم  ) از گنهِ دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم شاخه ای از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلكه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو شد عزت من هجر تو شد ذلت من
با تو سرافراز ولی بی تو سرافكنده شدم
وای بر این بندگی ام مرگ بر این زندگی ام
مردة یك عمرم و در خاك لحد زنده شدم
بار خدایا كرمی از یم اخلاص نمی
كز شرر عُجب و ریا آتش سوزنده شدم
سیل گنه برد مرا بحر بلا خورد مرا
وای كه من غرق در این بحر خروشنده شدم
خاک قدوم ولی ام "میثم" دار علی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

مناجات با خدا -( با كثرت معاصی از سر گذشته آبم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3926
3

مناجات با خدا -( با كثرت معاصی از سر گذشته آبم  ) با كثرت معاصی از سر گذشته آبم
نه تاب دوری از تو، نه طاقت عذابم
لبریز تر ز دریا سوزان تر از كویرم
آواره تر ز امواج، خالی تر از حبابم
گر قطره ام بخوانی با بحر همنشینم
گر ذره ام بخوانی در چشم آفتابم
من از تو می گریزم تو می كِشی به سویت
از بس كه مهربانی عبدت كنی خطابم
من با تو قهر كردم تو می كنی رفاقت
یا للعجب ندانم بیدار یا كه خوابم
اُدْعونی استجب را هم خوانده هم شنیدم
نه من جواب دادم نه تو كنی جوابم
من بندهٔ بد تو، تو آن خدای خوبی
كز لطف بی حسابت آسان کنی حسابم
پیری ز پا فكند و از دست رفت عمرم
شرمنده تا قیامت از دورهٔ شبابم
اشكم روان ز دیده آهم درون سینه
این اشك و آه كرده مانند شمع آبم
گفتم به ا

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

مناجات با خدا -( دست دعا به درگه لطف خدا خوش است ) * محمود ژولیده

3586
2

مناجات با خدا -( دست دعا به درگه لطف خدا خوش است ) دست دعا به درگه لطف خدا خوش است
پرواز روح در ملکوت دعا خوش است
با هر فرازِ نغمه یِ جان سوز نیمه شب
درک وصال در سحری با صفا خوش است
وقت پریدن از قفس تن به بام دوست
با چشم اشک بار نظر بر خدا خوش است
دیدار وجه یار مگر کار هر کس است
این حرف ها فقط ز لب هل اتا خوش است
راز و نیاز نیمه شب و درد دل ز ما
با چاه درد دل ز دل مرتضی خوش است
مردن میان اشک و مناجات کار کیست
این مرگ قبل موت ز مولای ما خوش است
در حق دیگران همه شب تا سحر دعا
بی یاد خود ز حضرت خیر النسا خوش است
نومید از طریق مناجات نیستم
ذکر و دعا به شیوه ی آل عبا خوش است
قرآن و عترتند همای نجات ما
آیات رحمت از نفس مصطفی خوش است
سوز دعا چو با جگ

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

مناجات با خدا -( کار تو لطف و رأفت و عفو و محبّت است ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3067
2

مناجات با خدا -( کار تو لطف و رأفت و عفو و محبّت است ) کار تو لطف و رأفت و عفو و محبّت است
حتی اگر عذاب کنی باز رحمت است
تو آن همه عنایت و من این همه گناه
اقرار می کنم که خلاف مروّت است
با آنکه وهم ها به جلالت نمی رسند
کارت همیشه با من مسکین رفاقت است
با آنکه هست نامۀ اعمال من سیاه
بر در گه تو آبرویم اشک خجلت است
از بس که ناز عبد گنهکار می کشی
انگار می کند که نیازت به طاعت است
یک عمر با تو بودم و نشناختم تو را
این عمر نیست غفلت و اندوه و حسرت است
با این همه گناه عزیزم نموده ای
بر خاک بند گیت مرا روی ذلت است
شکر خدا که با همه آلوده دامنی
دست و دلم به دامن قرآن و عترت است
ثبت است در جریدۀ اعمالم این حدیث
یک یا علی فشردۀ صد سال طاعت است
میثم ز دوستی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( دریغا کز گنه پروا نکردم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3447
1

شعر مناجات با خدا -( دریغا کز گنه پروا نکردم  ) دریغا کز گنه پروا نکردم
پرم دادی ولی پر، وا نکردم
تو از بی شرمی من شرم کردی
من از شرم تو هم پروا نکردم
چنان غافل شدم از تو که یک عمر
تو را گم کردم و پیدا نکردم
قدم از کثرت پیری دو تا شد
به یکتاییت قامت تا نکردم
کی‌ام من؟ قطره‌ای ناچیز، افسوس
که خود را وصل بر دریا نکردم
دریغا روزها بگذشت و شب رفت
که من اندیشه از فردا نکردم
به من نزدیک‌تر بودی تو از من
چرا من دوری از دنیا نکردم؟
به مولا، آنچه شد با من، از آن بود
که خود را بندۀ مولا نکردم
مسیحا در کنارم بود و افسوس
دلم را با دمش احیا نکردم
منم «میثم» ولی افسوس، داری
برای خویش دست و پا نکردم

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( هزاران بار استغفار كردم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

5575
3

شعر مناجات با خدا -( هزاران بار استغفار كردم  ) هزاران بار استغفار كردم
دوباره جرم خود تكرار كردم
تو گفتی من غفورم ، من هم اینك
به جرم خویشتن اقرار كردم
برو ای آتش دوزخ كناری
كه من رو بر در غفار كردم
دوباره عفو كن یا رب اگر چه
من از این توبه ها بسیار كردم
به ذكر خود شفایم ده كه عمری
دلم را از گنه بیمار كردم
از آن گشتم دچار خواب غفلت
كه دیو نفس را بیدار كردم
تو از اول عزیزم آفریدی
ولی من، حیف! خود را خوار كردم
تنم كاهیده همچون كاه بر دوش
بسی كوه گنه را بار كردم
تو بودی یار من افسوس! افسوس!
كه من رو جانب اغیار كردم
تو با "میثم" نبودت غیر خوبی
ولی من با تو بد رفتار كردم

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا(یا رب ز کرامات تو شرمنده شدم من) *

4486
6

شعر مناجات با خدا(یا رب ز کرامات تو شرمنده شدم من) یا رب ز کرامات تو شرمنده شدم من
در محضر تو باز سر افکنده شدم من
هر چند که شرم از گنه خویش نکردم
با اشک ندامت، ز تو شرمنده شدم من
طوفان گنه ریخت همه برگ و برم را
چون باغ خزان دیده پراکنده شدم من
دردم همه این است که غافل شدم از تو
وز این همه غفلت ز تو، درمانده شدم من
ای آن که به غیر از تو مرا نیست پناهی
بر درگه تو باز پناهنده شدم من
هر گاه که دل مُرده به تو روی نمودم
با نکهتی از رحمت تو زنده شدم من
تا عفو تو باران محبت به سرم ریخت
آسوده دل از آتش سوزنده شدم من
کو آن دل پاکی که سحرگاه «وفائی»
فریاد بر آرد که خدا، بنده شدم من

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3368
2

شعر مناجات با خدا -( کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس ) کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود
من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
تو مرا فاش به هنگام گنه می دیدی
من تو را دیدم و انگار ندیدم افسوس
تو ز لطف و کرم خود نبریدی از من
من در امواج گنه از تو بریدم افسوس
تو مرا عفو نمودی که به نارم نبری
من ز عفو تو خجالت نکشیدم افسوس
تو گناهان مرا از همگان پوشاندی
من ز فعل بد خود پرده دریدم افسوس
خرمن عمر، پراکنده شد و رفت به باد
من ِغفلت زده یک خوشه نچیدم افسوس
چشم دادی و ندیدم که ندیدم هیهات
گوش دادی نشنیدم نشنیدم افسوس
آشنا بودی و نشناختمت در همه عمر
که ز تو غیر تو را می طلبیدم افسوس
"میثم" از تیر گنه

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( شب قدر سرنوشتم خواب و از چشام گرفته ) *

3655
13

شعر مناجات با خدا -( شب قدر سرنوشتم خواب و از چشام گرفته ) شب قدر سرنوشتم خواب و از چشام گرفته
می خونه چقدر شلوغه هر کسی یه جام گرفته
باز صدات می زنم آقا گر چه این صدام گرفته
مادر بزرگوارت اجازه برام گرفته
اجازه داده که امشب سورۀ قدر رو بخونم
تا شاید واسه همیشه قدر آقامو بدونم
آقا جون هر جا نشستی سایه هات روی سر ما
بخدا عطر حضورت پر شده دور و بر ما
نکنی اگه نگاهی صبح نمی شه سحر ما
دست رد نزن آقا بر فرصتای آخر ما
فرصت آخرِ امشب منو هم مثل زهیر کن
منو یکسال روسفید کن سرنوشتمو بخیر کن
اگه هر کسی ندونه تو می دونی که کی هستم
می دونی که مثل کِشتی چقده به گِل نشستم
هی نمک دادی به دستم هی نمکدونو شکستم
آمدی به خونم اما من درو به رو تو بستم
زبونم لال شده آقا ا

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( دلا بسوز که اشک روان ندارم من ) * سید محمد میر هاشمی

4459
2

شعر مناجات با خدا -( دلا بسوز که اشک روان ندارم من ) دلا بسوز که اشک روان ندارم من
برای روزه گرفتن توان ندارم من
همیشه ورد زبانم کلام بیهوده است
دعا و ذکر سحر بر زبان ندارم من
ز هرکه اهل گنه شد علامتی دارم
چگونه شد که ز یارم نشان ندارم من
منم که سینه سپر کرده ام مقابل او
رکوع نکرده و قدّ کمان ندارم من
ز هول قبر و قیامت چرا نمی ترسم؟
یقین به رفتن از این جهان ندارم من
رسد چو جان به گلو می شوم بیدار
ولی چه سود به جبران، زمان ندارم من
نماز اول وقتی نخوانده ام هرگز
که اعتنا به صدای اذان ندارم من
خدا کند که دگر بهتر از گذشته شوم
وگرنه در بر جانان مکان ندارم من
برای آنکه شود دلبرم ز من راضی
برای تحفه به او غیر جان ندارم من
کنند از می عشق حسین محرومم!
ق

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

ما بهر ولای تو خریدیم بلا را *استاد حاج غلامرضا سازگار

2954
1

ما بهر ولای تو خریدیم بلا را ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ لا را
دادیم حیات ابدی بر شرف و خون
کشتیم از اول به هوای تو هوی را
روزی که نبودیم و نبودند خلایق
خوردیم ز لعل لب تو آب بقا را
والله قسم چشم به عالم نگشوده
در آینۀ روی تو دیدیم خدا را
از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم
صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را
از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر
در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را
رفع عطش ماست ز جام عطش تو
بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را

جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم
جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را
آن روز که دانشگه ما عالم زر بود
عباسِ تو آموخت به ما درس وفا را
یک موی تو را بر همه عالم نفروشیم
بخشند به ما گر همۀ ارض و

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات و مدح خداوند-ویژه ایام اعتکاف -( ای پیشه‌ات كرامت و ای شیوه‌ات عطا ) * محمد عابد

3642
3

مناجات و مدح خداوند-ویژه ایام اعتکاف -( ای پیشه‌ات كرامت و ای شیوه‌ات عطا ) ای پیشه‌ات كرامت و ای شیوه‌ات عطا
غرق تنعّم از كرمت جمله ماسوا
ذاتت منزّه از صفت و نعت و بحث و فحص
ذكرت دوای شافی هر درد بی‌دوا
در پیشگاه عزّ و جلال تو خاضعند
ذرات كون، خواه نهان خواه برملا
اكسیر عزت تو به خاصیت ازل
بخشد به قلب پاكدلان فیض كیمیا
عزت در آستان تو ساید جبین به خاك
شوكت به پیشگاه تو عجز است و ابتلا
مستضعفان ز فضل تو سر بر فلك، ولی
مستكبران ز قهر تو چون خاك، بی‌بها
چون تافت چهر لطف تو از بنده‌ای، شود
فرعون اگر بود، همه‌ی شوكتش هبا
خرد و كلان صباح و مسا بر درت به عجز
آن یك جبین به سجده و این است بر دعا
انگیخت رحمتت پی ارشاد آدمی

شاعر : محمد عابد تبریزی

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجاتی با خدا(یا رب ز گناه خـویش شرمنده مـنم ) *

19579
46

شعر مناجاتی با خدا(یا رب ز گناه خـویش شرمنده مـنم ) یا رب ز گناه خـویش شرمنده مـنم
بـر هـر چـه عـقوبت است زیبنده منم
غـــفار تویی، غنی تویی، الله تویی
بــد کار مـــنم، گـــدا مــنم، بــنده منم
الــهی بــا تـــــــــو دارم گــفتگویی
بـــــسویت آمــــده بـــی آبـــــرویـــی
مــن آن نــا خوانده مهمان تو هستم
هــمان کــه بــار هــا پـــیمان شکستم
چـــو مـــاه رحمت و بخشندگی شد
گـــدا سـوی تـو بــا شـــرمندگی شـــد
ز عـــصیان ســینه من تــنگ باشد
هـــــمه اعـــمال مـــن نـــیرنگ بـاشد
بــه دل حـــال مـــناجـــــاتم نــباشد
قـــــبول تــــو عـــــــباداتــــم نــــباشد
نـماز و روزه من بی حضور است
ز درگــاهت دلــم بـــسیار دور اســت
نـــبردم دست خـود

  • شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

صفا تویی ، تو ماه من ، به درگهت گدا منم * جعفر ابوالفتحی

9384
12

 صفا تویی ، تو ماه من ، به درگهت گدا منم مناجات با خدا

صفا تویی ، تو ماه من ، به درگهت گدا منم

سخا زتوست شاه من، گدای بی سخا منم

شهم تویی ، مهم تویی ، خدای درگهم تویی

همان که زد توسلی به شاه سر جدا منم

دلم تویی ، گِلم تویی ، تمام حاصلم تویی

و آنکه شب به شب کند خدا خدا خدا منم

نهان توئی ، عیان توئی ، ز سائلانتان منم

و آنکه با تمام خود ، به تو کند جفا منم

تو پیچ و تاب موی عشق ، به دست تو سبوی عشق

و آنکه با دو صد نوا ، تو را کند صدا منم

تو ابر مهر و رحمتی ، تو مظهر شفقتی

و سائلی که تا ابد کند تو را دعا منم

سروده جعفر ابوالفتحی

حرم شاه – بانک اشعار مذهبی

www.harame-shah.rozblog.com

  • چهارشنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 17:02
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد