مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 محمد حسن بیات لو

اشعار مناجات با خدا -( بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد ) * محمد حسن بیات لو

1002
1

اشعار مناجات با خدا  -( بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد ) خبر آمد رمضان است خدا... میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد

معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا میبخشد

قطره ای اشک زچشمت بچکد میبینی
که چه آرامشی این حال بکا میبخشد

تیرشیطان به دلت کرده اثرغصه نخور
که خداوند طبیبانه دوا میبخشد

سفره داری خدا فرق عجیبی دارد
میهمان را عوض آب و غذا- میبخشد

آن قدر بخشش او وسع زیادی دارد
که دراین ماه بخواهد همه را میبخشد

دید اعمال بد و زشت مرا هیچ نگفت
او کریم است و کریمانه خطا میبخشد

حاجتت را تو بگو چونکه اجابت بااوست
عاشقان را سفر کرب و بلا میبخشد

ته گودال تجلی کرامت شده است
شاه بر قاتل خود نیز عبا میبخشد

شاعر : محمد حسن بیاتلو

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار مناجات با خدا -( شب جمعه ست وقت گریه و عشق ) *

4133
2

اشعار مناجات با خدا -( شب جمعه ست وقت گریه و عشق ) هفته آخر است آمده ام
پیش تو کسب اعتبار کنم
بی محلی نکن که میمیرم
بی محلی کنی چکار کنم

یک دل سیر گریه آوردم
پرم از دردهای بی درمان
همه درها بروم بسته شده
گله دارد ز دست من قرآن

من همانم که در تمامی سال
به بطالت گذشت هر روزم
آتشی نفس من بپا کرده
که میانش هنوز میسوزم

پشت مردم زیاد حرف زدم
بار غیبت قد مرا خم کرد
اینهمه نان شبهه خوردن ها
برکت سفره مرا کم کرد

فکر و ذکرم همه به دنیا رفت
حال اشک و عبادتم گم شد
چوب ها خوردم از ریاکاری
در عبادات نیّتم گم شد

با کمیل آمدم برای دعا
یک نگاهم بکن بحق علی
بارها رفته ام به بیراهه
سربه راهم بکن بحق علی

شب جمعه ست وقت گریه و عشق
کربلایی شدن صفا دارد
فاطمه

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد مبشری

شعر مناجات با خدا -( این دل شکسته ها را ، بخششنما تو یارا ) * محمد مبشری

1541
1

شعر مناجات با خدا  -( این دل شکسته ها را ، بخششنما تو یارا   ) یارب الهی العفو
بر بی کسان پناهی ، یارب الهی العفو

کن سوی ما نگاهی ، یارب الهی العفو

ای مهربان خدایم ، ذکر من و ندایم

بگذر تو از خطایم ، یارب الهی العفو

من بنده ای گنهکار ، بی حاصلی خطاکار

تو مهربان و دادار ، یارب الهی العفو

بر حاا من نظر کن ، از جرم من گذر کن

شام غمم سحر کن ، یارب الهی العفو

سوی توام شتابان ، شرمنده و پشیمان

وای از دلِ پریشان ، یارب الهی العفو

مهر تو جاودانی است ، کار تو مهربانی است

این بهترین نشانی است ، یارب الهی العفو

من غرق در گناهم ، بنگر چه روسیاهم

تنها تویی پناهم ، یارب الهی العفو

با اشک نیمه ی شب ، ذکر تو بر سر لب

از توبه ام لبالب ، یارب الهی العفو

ای

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 08:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر مناجات -( گریه به کوهِ معصیت سخت است و دشوار است ) * رضا باقریان

1294

شعر مناجات -( گریه به کوهِ معصیت سخت است و دشوار است  ) آه ای خدا
گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه

گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه

شرمندگی از حال و روز من نمایان است

امروز دارم از خجالت می کنم گریه

زنجیرِ نفسم دست و پایم را به هم بسته

آه ای خدا بر این اسارت می کنم گریه

شرمنده ام، در حقِ تو خیلی بدی کردم

هرگز نکردی ام ملامت، می کنم گریه

گریه به کوهِ معصیت سخت است و دشوار است

اما بر آقایم چه راحت می کنم گریه

ای کاش این ایام را کرببلا بودم

امسال هم از این خسارت می کنم گریه

ارباب ما عازم به سمت کربلا باشد

پس حق بده جای عبادت می کنم گریه

امروز با مهدیِ زهرا هم صدا هستم

بر آن تنی که گشته غارت می کنم گریه

شاعر : رضا باقریان

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( از بس گناه بر دل خود بار می کنم ) * محمد جواد شیرازی

1060
2

مناجات با خدا -( از بس گناه بر دل خود بار می کنم ) از بس گناه بر دل خود بار می کنم

خود را میان نفس گرفتار می کنم

.

پل های بازگشت خودم را شکسته ام

دارم علیه خویش فقط کار می کنم

.

قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست

در حیرتم چگونه لجن زار می کنم ؟!

.

تو عاشقانه حاجت من را نمی دهی

من جاهلانه این همه اصرار می کنم

.

من بنده ی توام ، چه کنم ؟! ” دوست دارمت “

باشد بزن … دو مرتبه تکرار می کنم

.

دنیا نشد ببینمش اما به روز حشر

سجده به پای حیدر کرار می کنم

.

تشنه شدن بهانه ی ذکر مصیبت است

یاد حسین لحظه ی افطار می کنم

.

یاد مدافعان حرم آه می کشم

گریه به یاد زینب و بازار می کنم

.

اصلا کسی به عمه ی ما ناسزا نگفت

سیلی به او زدند ؟! نه …

  • سه شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 20:20
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا با صدای حاج منصور ارضی -( سفره باز است بیایید غذا آماده ست ) *

1372
3

مناجات با خدا با صدای حاج منصور ارضی -( سفره باز است بیایید غذا آماده ست ) سفره باز است بیایید غذا آماده ست
هر کجا صحبت توبه ست خدا آماده ست
بهترین فصل پریدن به خدا اکنون است
بال پرواز بگیرید هوا آماده ست
شهر را با خبر از سفره احسان سازید
آن کریمی که کشد ناز گدا آماده ست
ای که جا مانده ای از توبه ی ماه شعبان
فرصت توبه در این ثانیه ها آماده ست
خوب یا بد همه آیید که دعوت شده اید
که در این بزم برای همه جا آماده ست
دیگر از دردگناه آه کشیدن کافیست
هر چه درد است بیارید دوا آماده ست
الهی العفو ...
ماه احسان علی و حسن و فاطمه شد
سفره ی شمس جدا ، شاه جدا آماده ست
شام جمعه ست با آمدن ماه خدا
سفره ی مادری خون خدا آماده ست
آخر درد دلم روضه بخوانم خوب است
مجلس گریه ی ما اهل بکاء

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:01
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

مناجات با خدا با صدای سید مهدی میرداماد -( وقت هلال ماه خدا آشکار شد ) *

3057
5

مناجات با خدا با صدای سید مهدی میرداماد -( وقت هلال ماه خدا آشکار شد ) وقت هلال ماه خدا آشکار شد
ماه خدا ، امام زمان روضه دار شد
یه سلام بدیم به اون آقایی که روضه دار واقعی ماه رمضانه،این شبا سلام بدیم به اون مولایی که به نگاه آون روزی ماه رمضان ما امضا می شه،یا صاحب الزمان آقا التماس دعا ..." خوش به حال اونایی که با امام زمانشون نجوا می کنن
وقت هلال ماه خدا آشکار شد
ماه خدا امام زمان روضه دار شد
طوبی خیرو برکت شعبان به گل نشست
قرآن شکوفه داد و زمان بهار شد
*بهار،بهار بندگی و عبادته
ماه ضیافت است بیایید بندگان
امروز سمت بنده ، خدا بی قرار شد 2
فرمود مصطفی که در این ماه بندگی
شیطان به دست حضرت رحمان مهار شد
پیغمبر فرمود:خوش به حال اونایی که برا این ماه لباس نو به

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

مناجات با خدا با صدای حجه الاسلام میرزا محمدی -( پرونده ی سیاه مرا گر که رو کند ) *

14820
37

مناجات با خدا با صدای حجه الاسلام میرزا محمدی -( پرونده ی سیاه مرا گر که رو کند  ) پرونده ی سیاه مرا گر که رو کند 2
ترسم که دورم از در لاتقنطوا کند
ترسم کنند اهل قیامت ملامتم
گر کرده های زشت مرا بازگو کند ...
سنگینی گناه مرا گر کند بار
بر دوش جن و انس همه مرگ آرزو کند
بی آبرو تر از همه هستم مگر مرا
از مهر آل فاطمه با آبرو کند
اینک منو گدایی زهرا که روز حشر
هر کار میکند به دلخواه او کند
پیغمبر به سلمان از فضائل دخترشون زهرای مرضیه بیاناتی رو فرمودند، تا رسیدن به ورود حضرت به صحنه ی محشر . یا سلمان ، دخترم فاطمه سواره وارد محشر میشه ، ندا میاد: "حَبِیبِی سَلِینِی تُعْطَیْ" ای حبیبه ی من هر چی میخوای اینجا درخواست کن به تو عطا میشه ، دخترم فاطمه تقاضاش اینه "یا رب اَسْأَلُكَ اَ

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:20
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مناجات با خدا -( در این دنیای تاریکی فقط از خویش میترسم ) * حسین رئوفی

1356
1

مناجات با خدا -( در این دنیای تاریکی فقط از خویش میترسم ) در این دنیای تاریکی فقط از خویش میترسم
نه از دشمن من از این نفسِ کج اندیش میترسم

چو بشنیدم ز قرآن ، سست باشد حیله ی شیطان
ز شیطان وجود خویش بیش از پیش میترسم

حسد ، کِبر و غرور و حرص چون گرگی ست در نفسم
از اینکه گاه می آید شبیه میش میترسم

عبادات چهِل ساله بسوزد گاه با یک حرف
من از دست زبانم گر شود چون نیش میترسم

گنه از دل ربود آرامشم در اوج لذتها
ز تکرارش یقینم گر شود تشویش میترسم

پیمبر گفت مومن صورت پُر ریش میخواهد
ولی از ریشِ بی ریشه ز کافر بیش میترسم

مسلمان را نباشد خشم و یأس و ترس و تنهایی
«رئوفی» گر شود با دشمنان هم کیش میترسم

شاعر : حسین رئوفی

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

مناجات با خدا -( ببین از درد مالامال هستم ) * علیرضا خاکساری

1483
1

مناجات با خدا -( ببین از درد مالامال هستم  ) ببین از درد مالامال هستم
رها از هر چه قیل و قال هستم
دوباره سفره ی لطف تو پهن است
منم که سائل هر سال هستم
از اینکه آمدم خوشحال هستی
از اینکه دعوتم خوشحال هستم
برای بنده ات آغوش وا کن
که من مشتاق استقبال هستم
گناهان کرده اوقات مرا تلخ
شبیه میوه های کال هستم
همیشه فاصله دارم من از تو
همیشه یک نفس دنبال هستم
به داد من برس در اسرع وقت
طبیب من ببین بدحال هستم
پرم را باز کن مانند فطرس
گرفتارم به فکر بال هستم
شب جمعه ست و من مثل همیشه
هلاک روضه ی گودال هستم

و اما دو خط مرثیه...

شمر آمد و روی سینه اش با پا زد
دشداشه ی خود گرفت و آن را تا زد *
بر سینه نشست و آستین بالا زد
از پشت سرش گرفت و خنجر را ..

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شعر مناجات باخدا -( مهربانا شب سکوت رازِ توست‌ ) * هستی محرابی

1075
-1

شعر مناجات باخدا -( مهربانا شب سکوت رازِ توست‌ ) مهربانا شب سکوت رازِ توست‌

بر لبِ من لذتِ آوازِ توست

ای تجلّیِ حضورِ دوستی

بالِ من در جاریِ پروازِ توست!

شاعر : هستی محرابی

  • پنج شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( ببار ای ابرِ من بارانِ رحمت ) * هستی محرابی

2136
0

شعر مناجات با خدا -( ببار ای ابرِ من بارانِ رحمت ) ببار ای ابرِ من بارانِ رحمت
خدا را می کنم در تو زیارت

دلِ من در زلالِ قطره هایت
به شوقِ جان کند حق را عبادت

شاعر : هستی محرابی

  • یکشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:49
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 محمد مبشری

مناجات با خدا -(من مناجات و نوای سحری می خواهم ) * محمد مبشری

828
0

مناجات با خدا -(من مناجات و نوای سحری می خواهم  ) از گنه خسته
من مناجات و نوای سحری می خواهم

از گنه خسته و حال دگری می خواهم

دست من خالی اگر چه ، تو کریمی اما

از تو لطف و کرم بیشتری می خواهم

تا که در حلقه ی عشاق ، تو راهم بدهی

ناله های شب و اشک سحری می خواهم

تا که خاموش کنم آتش سوزان ز گناه

آه سردِ دل و چشمانِ تری می خواهم

تا که این کوه گناهم همه سوزد یک آن

جلوه ی دلبر صاحب نظری می خواهم

به گدایان حرم اذن دخولی بدهید

بهر اعمالِ بَدَم برگ قبولی بدهید

قصه ی جرم من و بخشش تو طولانی است

قصه ی توبه ی صد باره و بد پیمانی است

هر چه تو ساخته ای ، شد ز گناهم ویران

از تو آبادی و از من همگی ویرانی است

گفته ای منتظر آمدنت می مانم

انتظار

  • دوشنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

سبک شور مناجات با خدا -(رب الارباب من خدایا) * حسین بابانیا

1053
7

سبک شور مناجات با خدا -(رب الارباب من خدایا) «بالحسینِ یالله»

ربُّ الارباب من خدایا
آرزومند یک نگاهتم
سائلم ، بی چیز و فقیرم
بنده ی پست و رو سیاهتم

همونم که خودت گرفتی
دستمو تو از سر احسان
تو خودت یادم دادی آره
که همیشه بگم حسین جان

«بالحسینِ یالله»

منو تو روضه ها کشوندی
دلمو با غمش سوزوندی
عاشقم کردی پای عشقش
منو پا منبرش نشوندی

خدایا یک لحظه نمی خوام
زنده باشم بدون احساس
نمی خوام زندگی کنم من
بی حسین و بدون عباس

«بالحسینِ یالله»

به تو ایمان دارم خدایا
چون خدای حسین تویی تو
تو قیامت بدون تردید
خون بهای حسین تویی تو

اون که تو روضه ها می بارید
روز محشر غرق سروره
آخه اشک های توی روضه
گناهای ما رو می شوره

«بالحسینِ یالله»

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • حسین بابانیا
ادامه مطلب

شب لیله الرغائب -( در این شب آرزو دارم فراوان) *

631

شب لیله الرغائب -( در این شب آرزو دارم فراوان) ‍ ‍ ??شب لیله الرغائب??

در این شب آرزو دارم فراوان
نظر بر من نما ای حی سبحان

میان این همه ذکر و ثنایم
اجابت کن تو تنها یک دعایم

دعایم دیدن روی نگار است
تماشای قد رعنای یار است

دعایم این بود مهدی بیاید
نظر بر حال زار ما نماید

بیاید ظلم را نابود سازد
دل مظلوم را خشنود سازد

همین جمعه بیاید آن نگارم
فدایش می کنم دار و ندارم

دلم از هجر رویش غصه دارد
دو چشمم از فراقش خون ببارد

خداوندا به حق شاه مردان
به فریادم رسان آن خوب خوبان

  • جمعه
  • 24
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 18:11
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

نجواهای عاشقانه با معشوق -( مهربانا! مهربانی آنِ توست، جانِ عاشق مست و سرگردانِ توست!) * هستی محرابی

673
1

نجواهای عاشقانه با معشوق  -( مهربانا! مهربانی آنِ توست، جانِ عاشق مست و سرگردانِ توست!) ‍ #نجواهای_عاشقانه_با_معشوق

مهربانا! مهربانی آنِ توست
جانِ عاشق مست و سرگردانِ توست
ای جلا بخشِ قلوبِ عارفان
جانِ ما پروردهء احسانِ توست

مهربانا! مهرِ جاویدان تویی
دردمندان را همه درمان تویی
ای نگاهت این و آن را دستگیر
عاشقانت را سرو سامان تویی

مهربانا! مظهرِ رحمان تویی
در صدای عاشقان پنهان تویی
روشنی مثلِ نگاهِ آفتاب
در شبِ ما شمعِ نورافشان تویی

مهربانا! سایبانِ رحمتی
جانِ ما را از کرم ده قوتی
غرق در آیینهء مهرِ توایم
تو شکوهِ بی کرانِ رافتی

مهربانا! مهرِ تو ایمانِ من
ریشه دارد عشقِ تو در جانِ من
ای صدای تو بهارِ جاری ام
ای نگاهِ تو گلِ بستانِ من

مهربانا! حافظِ جانم تویی
هر کجا باشم نگه

  • سه شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 12:34
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

مناجات شب جمعه -(امشب که در نزدیکیِ آن بارگاهم) * هستی محرابی

806

مناجات شب جمعه -(امشب که در نزدیکیِ آن بارگاهم) يَا مَنْ إِلَى ذِكْرِ إِحْسَانِهِ يَفْزَعُ الْمُضْطَرُّونَ
اي آن كه درماندگان به ياد كرد احسانِ تو امان می جويند،

#مناجات_شبهای_جمعه

امشب که در نزدیکیِ آن بارگاهم
راهم بده آنجا که خیلی بی پناهم

بی تابم از دوریِ شبهای مناجات
غمگینم از سنگینیِ بار گناهم

در خود اسیر آرزوهای خودم من
عمریست غافل از توام در اشتباهم

ای نور و ای قدوس ای تنها امیدم
پیدا شد از نورِ مناجات تو راهم

گرمِ کراماتِ شب و روزت دلِ من
محوِ تماشای صفاتِ تو نگاهم

آنقدر دورم از تو که می سوزم از هجر
آتش به عالم می زند تاثیرِ آهم

آری عیانی من ببینم یا نبینم
آرامِ جانی من بخواهم یا نخواهم!

#الهی_الفو
#هستی_محرابی

  • پنج شنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل مناجاتی طوفان گناه -(یارب زکرامات تو شرمنده شدم من) *استاد سید هاشم وفایی

681

غزل مناجاتی  طوفان گناه -(یارب زکرامات تو شرمنده شدم من) غزل مناجاتی

طوفان گناه

یارب زکرامات تو شرمنده شدم من
درمحضر تو باز سرافکنده شدم من

هرچند که شرم از گنه خویش نکردم
با اشک ندامت زتو شرمنده شدم من

طوفان گمه ریخت همه بال وپرم را
چون باغ خزان دیده پراکنده شدم من

دردم همه اینست که غافل شدم ازتو
وزاین همه غفلت زتو، درمانده شدم من

ای آنکه بغیر از تو مرا نیست پناهی
بردرگه تو باز پناهنده شدم من

هرگاه که دلمرده به تو رو نمودم
با نکهتی از رحمت تو زنده شدم من

تا عفو تو باران محبت بسرم ریخت
آسوده دل از آتش سوزنده شدم من

کوآن دل پاکی که سحرگاه «وفایی»
فریاد برآرد که خدا بنده شدم من

#حاج_سید_هاشم_وفایی

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل مناجاتی بنده ی بیمار -(منم غریبه ی تو و، توهستی آشنای من) *استاد سید هاشم وفایی

908

غزل مناجاتی  بنده ی بیمار -(منم غریبه ی تو و، توهستی آشنای من) غزل مناجاتی

بنده ی بیمار

منم غریبه ی تو و، توهستی آشنای من
خدای من، خدای من، خدای من، خدای من

من ازگنه خوارتوأم ، بنده ی بیمارتوأم
تویی طبیب دردمن،تویی تویی دوای من

نه چون گلی فسرده ام،که گناه مُرده ام
دل غریب وبی کسم، نشسته درعزای من

عبدسر افکنده منم، بنده ی شرمنده منم
شرم چكدزديده ام، میان گریه های من

نیست امیدم به کسی،تویی که فریادرسی
نام گره گشای تو، پُرشده درصدای من

همیشه باوفای خود، هماره باعطای خود
جواب می دهی تو بر،جفاو برخطای من

اگر رهاکنی مرا، اگررها کنم تورا
اسیرمی کند مرا، نفس من وهوای من

ندارم آبرو خدا، کنم به درگهت دعا
ولی حسین توشده ،واسطه ی دعای من

گفت«وفایی» ازوفا،رس

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:27
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل مناجاتی پرتونگاه -( یارب به اشک و.شعله ی آهم نگاه کن ) *استاد سید هاشم وفایی

777
1

غزل مناجاتی  پرتونگاه -( یارب به اشک و.شعله ی آهم نگاه کن  ) غزل مناجاتی

پرتونگاه

یارب به اشک و.شعله ی آهم نگاه کن
«موی سفید و روی سیاهم نگاه کن»

تابرقی ازنگااه توسوزد گناه من
برکوله بار پُر ز گناهم نگاه کن

تارحمت تو دیده ی من پل زده زاشک
ای رحمت آفرین به نگاهم نگاه کن

ازفعل ناروا ز تو شرمنده ام هنوز
براشک من که هست گواهم نگاه کن

ای پرتو نگاه توما را چراغ راه
تامقصدم بیا و به راهم نگاه کن

وقتی نظـربه جانب خوبان خودکنی
هرچندمن بدم تو مراهم نگاه کن

بااشک شرم خویش«وفایی»به ناله گفت
شرمنده ام زتو به نگاهم نگاه کن

#حاج_سید_هاشم_وفایی

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل مناجات با خدا -(تا شدم دور از حریم تو بلایم شد زیاد ) * رضا رسول زاده

899

غزل مناجات با خدا -(تا شدم دور از حریم تو بلایم شد زیاد ) تا شدم دور از حریم تو بلایم شد زیاد
غفلت آمد به سراغ من خطایم شد زیاد
پَرسه ام با اهل دنیا غافلم از مرگ کرد
دل سپردنها به این دارِ فنایم شد زیاد
خُرده فعل نیک من را تا کَسی تحسین نمود
خود نمایی ام فراوان شد، ریایم شد زیاد
آرزو های دلم از رحمت بی حدِّ توست
سفره ات را تا که دیدم اِشتهایم شد زیاد
من مؤدّب می شوم، حرف عقوبت را مزن!
التماس این دل سَر به هوایم شد زیاد
گر چه من از چشم خلق افتاده بودم بارها
با نگاه بخششت قدر و بهایم شد زیاد
میکنی شرمنده ام با پَرده پوشی های خود
کِثرت ستّاری ات کرده حیایم را زیاد
یا علی گفتم دل ویرانه ام آباد شد
میل دیدارش دَم ایوان طلایم شد زیاد
پای مِنبرها شنیدم بس ک

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

یا رب -(ای آنکه دوای دردمندان دانی) * ابوسعید ابوالخیر

1067
2

یا رب -(ای آنکه دوای دردمندان دانی) ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
حال دل خویش را چه گویم با تو
ناگفته تو خود هزار چندان دانی
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هرچند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان ما را
ای خالق خلق رهنمایی بفرست
بر بندۀ بینوا، نوایی بفرست
کار من بیچاره گره در گره است
رحمی بکن و گره‌گشایی بفرست
یارب به کرم بر من درویش نگر
در من منگر در کرم خویش نگر
هرچند نیم لایق بخشایش تو
بر حال من خستۀ دل‌ریش نگر
یارب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان ‌نشوم
بی‌منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر درِ ایشان نشوم
یارب ز قناعتم توانگر گردان
وز نور یقی

  • پنج شنبه
  • 22
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مناجات با خدا و عرض توسل به امام حسین -(شب طولانی هرسال زمان بیشتر است) * قاسم نعمتی

1516
2

مناجات با خدا و عرض توسل به امام حسین -(شب طولانی هرسال زمان بیشتر است) شب طولانی هرسال زمان بیشتر است
تاکمی فکر دعا؛ گرم عبادت باشیم
ساعتی هم که شده گوشه سجاده خویش
بنشینیم و به دنبال سعادت باشیم
شب طولانی هرسال خدا منتظر است
چشم یک عبد گنهکار کمی تر گردد
رحمت واسعه آغوش خودش واکرده
یک گنهکار مگر توبه کند برگردد
شب طولانی هر سال امان ازغفلت
چشمی آیا زدلی غمزده بارانی شد؟
شب طولانی هرسال کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!
شب جمعه است نگاه همه سوی زهراست
بوی سیب از حرم کرببلا می آید
مادری با کمری خم شده و موی سپید
بادلی سوخته از عرش خدا می آید
می زند ناله «بنی» چه بهم ریخته ای
هرچه میگردم عزیزم سر تو نیست چرا؟
هرچه می چینم عزیزم بدنت را بر خاک
قسمتِ بیشتر

  • پنج شنبه
  • 29
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

رباعی شعر توحیدی -(هر خسته دلی،‌ که نفس سرکَش دارد) *استاد محمد جواد غفورزاده

1167

رباعی شعر توحیدی  -(هر خسته دلی،‌ که نفس سرکَش دارد) امام حسین(علیه‌السلام):
«اَلْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ»
گریه از خوف خدا، سبب نجات از آتش است.
مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴۵؛ جامع الأخبار للشعيري، ص۹۷
هر خسته دلی،‌ که نفس سرکَش دارد
پیداست، که خاطری مشوّش دارد
امروز اگر بگریَد از خوف خدا
فردا سپرِ نجات از آتش دارد

  • جمعه
  • 7
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل مناجات با خدا -(گناهکار رسیدم، مَرا که می بخشد؟) * رضا رسول زاده

1253
6

غزل مناجات با خدا -(گناهکار رسیدم، مَرا که می بخشد؟) گناهکار رسیدم، مَرا که می بخشد؟
دوباره آیِنه ام را جَلا، که می بخشد؟

کَریم روی خود از سائِلش نَگرداند
بجُز کریم مَگر بَر گِدا که می بخشد؟

بَراتِ عَفو اَگر حُر گِرفت، جُرمَم را
نگاهِ رَحمتِ خَیرُالنِّسا که می بخشد

همیشه سُفره ی احسانِ فاطمه پَهن است
همیشه دیده ی ما را بُکا که می بخشد

من از طفولیَّتم با حُسینِ او بودم
جَزای اَشکِ مَرا دَر جَزا که می بخشد

گرفتم اینکه پذیرفته نیست رَب رَبِ من!
حُسین حُسین بگویم، خُدا که می بخشد!

خُدا بِخواهد اَگر کَربلای ما جور است
نتیجه آخَرَش این گریه ها که می بخشد

  • سه شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مناجات -(راه گم کردم، چه باشد گر به‌راه آری مرا؟) * اوحدی مراغه‌ای

724

مناجات -(راه گم کردم، چه باشد گر به‌راه آری مرا؟) راه گم کردم، چه باشد گر به‌راه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟

می‌نهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه
خوف آن ساعت که با روی چو کاه آری مرا

راه باریک است و شب تاریک، پیش خود مگر
با فروغ نور آن روی چو ماه آری مرا

رحمتی داری، که بر ذرات عالم تافته‌ست
با چنان رحمت عجب گر در گناه آری مرا...

دفتر کردارم آن ساعت که گویی: باز کن
از خجالت پیش خود در آه آه آری مرا...

خاطرم تیره‌ست و تدبیرم کژ و کارم تباه
با چنین سرمایه کی در پیشگاه آری مرا؟..

  • پنج شنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -(خدایا به جاه خداوندی‌ات ) * حزین لاهیجی

676

شعر مناجات با خدا -(خدایا به جاه خداوندی‌ات  ) خدایا به جاه خداوندی‌ات
که بخشی مقام رضامندی‌ات

طمع نیست از کشت بی‌حاصلم
به خشنودی‌ات کار دارد دلم

بسی شرمسارم ز نفس فضول
ز طاعت مکدّر، ز عصیان ملول

که نیک و بدم هر دو نبوَد روا
چو عصیان بود طاعتم ناسزا

ندارم به جز عفو چیزی به کف
شد از کف مرا نقدِ فرصت تلف...

به درگاهت آورده‌ام عجز خویش
سر از شرمِ بی‌برگی افکنده پیش

نگیری چه‌سان دست افتاده‌ای
که خود از کرم هستی‌اش داده‌ای؟

به یک عمر در نعمتت زیستم
گدای درت نیستم، کیستم؟

اگر هست بنما درِ دیگرم
وگر نه به حرمان مران زین درم

در افتادگی از که خواهم مدد؟
مدد از که افتادگان را رسد؟...

که عصیان به کوی کریمان برند
گنه هدیه آرند و غفران برند

  • پنج شنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل مناجات عرفانی -(ای یار ناگزیر که دل در هوای توست) * سعدی شیرازی

687

متن شعر غزل مناجات عرفانی -(ای یار ناگزیر که دل در هوای توست) ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست

گر تاج می‌دهی، غرض ما قبول تو
ور تیغ می‌زنی طلب ما رضای توست...

هرجا که روی زنده‌دلی، بر زمین تو
هرجا که دست غم‌زده‌ای، بر دعای توست

تنها نه من به قید تو درمانده‌ام اسیر
کز هر طرف شکسته‌دلی مبتلای توست...

قوتِ روان شیفتگان، التفات تو
آرام جان زنده‌دلان، مرحبای توست

گر ما مقصریم، تو بسیاررحمتی
عذری که می‌رود به امید وفای توست

شاید که در حساب نیاید گناه ما
آن‌جا که فضل و رحمت بی‌منتهای توست

«سعدی» ثنای تو نتواند به شرح گفت
خاموشی از ثنای تو حدّ ثنای توست

  • جمعه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مثنوی شعر توحیدی -(به‌نام خداوند جان‌آفرین) * سعدی شیرازی

894

مثنوی شعر توحیدی -(به‌نام خداوند جان‌آفرین) به‌نام خداوند جان‌آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین

خداوند بخشندۀ دست‌گیر
کریم خطابخش پوزش‌پذیر

عزیزی که هر کز درش سر بتافت
به هر در که شد هیچ عزت نیافت

سر پادشاهان گردن‌فراز
به درگاه او بر زمین نیاز...

لطیف کرم‌گستر کارساز
که دارای خلق است و دانای راز...

یکی را به سر بر نهد تاجِ بخت
یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

گلستان کند آتشی بر خلیل
گروهی بر آتش برد زآب نیل...

بر احوال نابوده علمش بصیر
به اسرار ناگفته لطفش خبیر...
صوفی‌نامه (دستگاه ماهور)

  • جمعه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر و غزل مناجات با خدا -(کابوس نیست اینکه من از خود فراری‌ام) * مریم سقلاطونی

883
1

متن شعر و غزل مناجات با خدا -(کابوس نیست اینکه من از خود فراری‌ام) کابوس نیست اینکه من از خود فراری‌ام
عینِ خودِ عذاب شده بی‌قراری‌ام

لب‌تشنه‌تر ز بوتۀ خشکیده در کویر
چشم انتظار بارش ابر بهاری‌ام

در شأن کبریایی تو نیست ای خدا
راضی شوی که خلق ببینند خواری‌ام

تو مهربان‌ترینی و آقاتر از همه
بگذر ز من! به حقِّ همین اشکِ جاری‌ام...

آنی مرا رها کنی از دست رفته‌ام
محبوب من! به دست چه کس می‌سپاری‌ام؟

با آن‌که در گناه و بدی غوطه‌ور شدم
من حاضرم قسم بخورم دوست داری‌ام

ای یارِ آنکه جز تو ندارد رفیق و یار
می‌خواهم از تو با همۀ شرمساری‌ام -

- لا یمکن الفرار... مبادا خدای من!
یک آن مرا به حال خودم واگذاری‌ام

  • جمعه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد