مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

مناجات با خدا با صدای حاج منصور ارضی -( شد بهار سر مستان،پایان خزان آمد ) *

3319
3

مناجات با خدا با صدای حاج منصور ارضی -( شد بهار سر مستان،پایان خزان آمد ) الهی العفو،الهی العفو
یاکریم یا الله،یا کریم یا الله
شد بهار سر مستان،پایان خزان آمد
مژده ای گنهکاران ماه رمضان آمد
ذکرهر دل آگاه،یا کریم یا الله
یاکریم یا الله،یا کریم یا الله
ماه توبه و غفران
ماه رحمت و احسان
ماه دوستی با حق
ماه دوری از شیطان
ماه دلبر دلخواه،یا کریم یا الله
یاکریم یا الله،یا کریم یا الله
تو کریم و بخشنده
من عبد سر افکنده
تو غنیِ ذاتی
من محتاج ترین بنده
رحمی به منِ گمراه،یا کریم یا الله
یاکریم یا الله،یا کریم یا الله
بر خلق مجیری تو
آگه از ضمیری تو
توبه ها شکستم من
بس که دستگیری تو
بار گنهم همراه،یا کریم یا الله
یاکریم یا الله،یا کریم یا الله
از تو کرم و بخشش
از من عذر و هم خ

  • سه شنبه
  • 9
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:09
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن مداحی مناجات با خدا با نوای حاج محمود کریمی -( مهربون گفتی بیا روم نمیشه کجا بیام ) * حاج محمود کریمی

4602
6

متن مداحی مناجات با خدا با نوای حاج محمود کریمی -( مهربون گفتی بیا روم نمیشه کجا بیام ) مهربون گفتی بیا روم نمیشه کجا بیام
گفتی خوب میشی اگه میون این خوبا بیام
من فقط یه ذره از لطف زیادت و می خوام
تو که مهربونی و تو که همتا نداری
در خونت نکنه من و تنها بذاری
روضه حضرت زهرا
بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را
با گریه میبینم غروب اخرت را
من التماس لحظه های درد هستم
ایا نگاهی میکنی دور و برت را
دست مرا بستند و پشتم را شکستند
میبینی ایا حال و روز حیدرت را
حالا که روی پای من از حال رفتی
فهمیده ام اوضاع و احوال پرت را
افتاده ام پشت در قفل نگاهت
وا کن دوباره چشم های نوبرت را
بر زانوی تنهایی خود سر گذارم
وقتی ندارم بر سر زانو سرت را
چند تایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا در
گیرم از دست س

  • سه شنبه
  • 16
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

متن مداحی مناجات با خدا در ماه رمضان با سبک از یوسف رحیمی -( امشب میام سوی تو با آشفته حالی ) * یوسف رحیمی

2792
4

متن مداحی مناجات با خدا در ماه رمضان با سبک از یوسف رحیمی -( امشب میام سوی تو با آشفته حالی ) امشب میام سوی تو با آشفته حالی
با چشمای پر اشک و با دستای خالی
امشب ندارم توشه ای غیر از نداری
برگشته با پای خودش عبد فراری
*******
بد کردم اما می دونم تو خوب خوبی
ای مهربون من تو ستار العیوبی
من پناهم ای پناه بی پناها
آخه کجا دارن جز اینجا روسیاها
******
امشب بگیر دستم رو که افتادم از پا
بدجوری رو دست خوردم از بازی دنیا
شرمندگی از تو منو خیلی سوزونده
اما مرامت من رو تا اینجا کشونده
**********
تو آتیش قهرت آره باید بسوزم
اما به شوق مهر تو شب می شه روزم
من بد شدم اما با من بد تا نکردی
شرمنده ای مثل منو رسوا نکردی
*****
جونم رسیده از غم دلتنگی بر لب
دارم هوای کربلا بدجوری امشب
از اشک گرم و آه سر

  • پنج شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

دانلود مناجات با خدای زیبا با نفس حاج منصور ارضی در ماه مبار رمضان -( منو توبه شکستن بیشماره منو شرمندگی اشک و آهی ) *

3923
8

دانلود مناجات با خدای زیبا با نفس حاج منصور ارضی در ماه مبار رمضان -( منو توبه شکستن بیشماره منو شرمندگی اشک و آهی ) منو توبه شکستن بیشماره منو شرمندگی اشک و آهی
ندارم روی اینکه بازگویم پذیرا شد زمن این عذرخواهی

ملائک هم زمن دلگیر هستن شدن آزرده از این پرگناهی
گمان هرگز نمیکردم دوباره کنی ای مهربان برمن نگاهی

ز یک لبیک تو تا حشر گویم الهی یا الهی یا الهی
فدایت که به لطف مهربانی مرا بر درگه خود میکشانی

من آلوده را رسوا نکردی گناهم دیدی و افشا نکردی
ندیدی گرچه از من جز جسارت تو با من جز به رحمت تا نکردی

تو حتی بر ملائک نامه ام را که پر از معصیت شد وا نکردی
ولی دانم که این رفتارها را به غیر از خاطر زهرا(س) نکردی ...

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1396
  • ساعت
  • 19:35
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

مناجات با خدا -( هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی ) * علی اکبر لطیفیان

1020

مناجات با خدا  -( هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی ) همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز

کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز

گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز

وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز

یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز

هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا با صدای حاج محمود کریمی -( آلوده دامن خود را رساندم ) *

13499
29

مناجات با خدا با صدای حاج محمود کریمی -( آلوده دامن خود را رساندم ) آلوده دامن خود را رساندم
بر روی شانه بارم کشاندم
اما همیشه ، ردم نکردی
من نامه ی خود با گریه خواندم ...
چی نوشتی تو نامه ت
یاربی العفو .... یاربی العفو ....
سرخورده برگشت، عبد فراری
آورده ام بی تو ، بدبیاری
در خانه بگذار من هم بمانم
این بنده شاید،آمد به کارم
دست گناهان بالم گرفته
اشکی ندارم ، حالم گرفته
مهدی که از من دارد گلایه
انگار قلب عالم گرفته ....
یاربی العفو .... یاربی العفو ....
حال خرابم، بسته به مویی
باید چه کرد از بی آبروی
با روی بازت گفتی بیایم
گفتم بیایم من با چه رویی
کو سر به زیری ، کو سر به راهی
افتاده ام از چاله به چاهی
حالا رسیدم در محضرت با
موی سفید و روی سیاهی
یاربی العفو ..

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:03
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

مناجات با خد ا با صدای حجه الاسلام میرزا محمدی -( گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد ) *

4424
13

مناجات با خد ا با صدای حجه الاسلام میرزا محمدی -( گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد ) گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد
دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد
اگر از شانه ی من کوه گنه برداری
پای این بنده هم از عرش فراتر برسد
باز هم توبه شکستم،بگذارید فقط
باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد ...
همه ی ترسم ازین است که به هنگام گناه
عمر این بنده ی آلوده به آخر برسد
ان شاالله اینجوری نمیشه،ان شاالله ما همونجوری میمیریم که اربابمون دوست داره
بس که آلوده ام،ابکی لخروج نفسی ...
وای از آن لحظه ی سختی که اجل سربرسد
همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ
سر این بنده روی دامن حیدر برسد ...
مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حساس
حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد ...
از کجا مطمئنی؟روایت داره تو کامل الزیارات از حضر

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:23
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

مناجات با خدا با صدای حاج منصور ارضی -( در بندگی اسیر ادا میشوی چرا ) *

1404
2

مناجات با خدا با صدای حاج منصور ارضی -( در بندگی اسیر ادا میشوی چرا ) در بندگی اسیر ادا میشوی چرا
اخلاص نیست گرم ریا میشوی چرا
بعد از نماز درد دلت را به من بگو
از سفره ای که وا شده، پا میشوی چرا
یعنی سلام میدیم ما،ذکر فاطمه رو نمی گیمو مشغوله به بازی های خودمون میشیم ...
وقت گناه یاد کن از قبر و بی کسی
از قید و بند مرگ رها میشوی چرا
کاری بکن برای خودت عمر هم گذشت
غفلت بس است سربه هوا میشوی چرا
آخر چرا به صاحب خود پشت میکنی
ای بنده ! بیخیال خدا میشوی چرا؟
غصه نخور که میبرمت مشهدالرضا ...
نومید از بزرگی ما میشوی چرا؟
وقتی تمام رحمت ما زیر قبه است
دور از حریم کرببلا میشوی چرا
ای نفس مطمئنه که گودال رفته ای
تنها بروی خاک رها میشوی چرا
حسین ..... ای ......
حسین .....

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:26
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمزمه مناجات با خدا -(بیچاره تر از من نداری ای خدا) * امیرحسین سلطانی

1011
3

زمزمه مناجات با خدا -(بیچاره تر از من نداری ای خدا) زمزمه مناجات با خدا ماه مبارک رمضان

بند اول

بیچاره تر از من نداری ای خدا
تو مثل من بدتر نداری ای خدا
هستم گدا و سینه چاکه مرتضی
از مرتضی بهتر نداری ای خدا

درمانده تر از من نداری ای خدا
تو مثل من بدتر نداری ای خدا
عمریه هستم ریزه خواره فاطمه
از فاطمه بهتر نداری ای خدا

ای خدا ای مهربون/ربنا ای مهربون
بگذر از جرم و خطای این گدا ای مهربون

عبد بی پروا منم/رب بخشنده تویی
بنده ای شرمنده ام/رب این بنده تویی

(یا رحیم و یا کریم)

بند دوم

بخشنده تر از تو ندارم ای خدا
من مثل تو دلبر ندارم ای خدا
رزقم بُوَد از دست آقایی کریم
من از حسن بهتر ندارم ای خدا

بخشنده تر از تو ندارم ای خدا
من مثل تو دلبر ند

  • پنج شنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • امیرحسین سلطانی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

مناجات با خدا -(ای نفس بردی آبرویم را چه راحت) * رضا باقریان

1067

مناجات با خدا -(ای نفس بردی آبرویم را چه راحت) ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت

هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت

لغزید پایم، سوی تو رو کردم ای وای
از دست تو یک عمر تن دادم به ذلت

یاد خدا در سینه‌ام جایی ندارد
از بسکه دورم را احاطه کرده ظلمت

زنجیر غفلت دست و پایم را گرفته
عبد فراری مانده در بند اسارت

آه ای خدا امشب به تو رو کرده‌ام من
تا وا کنی از گردن من بند غفلت

آیا دوباره توبه‌ام را می‌پذیری
تو که همیشه کرده‌ای بر من محبت

دستم بگیر ای دست‌گیر بی پناهان
بنگر میان چهره‌ام اشک ندامت

ای بهترین بخشنده ای توبه پذیرم
از دست نفسم پیشت آوردم شکایت

بین مناجات و دعا مثل همیشه
دارم میان سی

  • شنبه
  • 19
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

وداع با ماه شعبان -(َاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده) * مهدی رحیمی زمستان

2346
2

وداع با ماه شعبان -(َاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده)  َاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده

اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده

دارم فراری می شوم از خود به سوی تو
در کشتی این ناخدا تنها خدا مانده

ناجی تویی راجی منم در دست های من
بی ربنا هایم فقط مشتی هوا مانده

وقتی که محرومم کنی روزی نخواهم خورد
باید بگیری دست من را که رها مانده

پوشانده ای امروز در دنیا عیوبم را
اما فَلا تَفْضَحْنیِ روز جزا مانده

از تو اگر دورم ولی نزدیک شد مرگم
در کوله ام تنها الهی قَدْ دَنا مانده

شعبان به پایان آمد و روی لبان من
وای من از فریاد لَمْ تَغْفِر لها مانده

خوبی تو آمال من را بیشتر کرده

  • یکشنبه
  • 3
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:44
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل مناجاتی شکوفه های دعا -(وقتی شکوفه های دعا باز می شود) *استاد سید هاشم وفایی

506

غزل مناجاتی  شکوفه های دعا -(وقتی شکوفه های دعا باز می شود) غزل مناجاتی

شکوفه های دعا

وقتی شکوفه های دعا باز می شود
درهای باغ لطف خدا باز می شود

صدها فرشته«نغمه ی ادعونی استجب»
خوانند تا لبی به دعا باز می شود

از خوان فیض رحمت حق فیض می برد
چشمی که نیمه شب به سما باز می شود

هرگز نیایش سحری را مده ز دست
کاین پنجره به عرش علا باز می شود

تا بندگی حق ننمایی ، ز پای دل
زنجیر بردگیت کجا باز می شود

باشد صحیفه ی عمل ما چو شب سیاه
این نامه تا که روز جزا باز می شود

روکن به اهل بیت که با مهر اهل بیت
راهی به سوی عفو خدا باز می شود

دارم امید چون دری از گلشن بهشت
با نام سیدالشهدا باز می شود

با ذکر یاحسین ببندیم چشم خویش
با شوق وصل دیده ی ما باز می شود

دل ه

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

مناجات زادراه -(برحال من ای خالق یکتا نظری کن) *استاد سید هاشم وفایی

1328
3

مناجات  زادراه -(برحال من ای خالق یکتا نظری کن) مناجات

زادراه

برحال من ای خالق یکتا نظری کن
از فرط غم افتاده ام ازپا نظری کن

چون مرغ گرفتار، گرفتار هوایم
دارم به سویت چشم تمنانظری کن

هرجا که زدم در نگشودند برویم
روکرده ام ای دوست به این جا نظری کن

جزدرگه لطف تو مرا نیست پناهی
ای از تو کلید همه درها نظری کن

من گرچه نیم لایق احسان وکرامت
ای قادر وغفار توانا نظری کن

درخلوت وجلوت به خطا روی نمودم
ای درهمه جا ناظر وپیدا نظری کن

تا زاد ره من نگه لطف تو باشد
دراین سفر سخت خدایا نظری کن

برمن که به جز مهر علی هیچ ندارم
سوگند به مظلومی زهرا نظری کن

امروز «وفایی» است ملول از غم فردا
بربنده ی خود حیّ تعالی نظری کن

#جاج_سید_هاشم_وفایی

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل مناجات چاه گناه -(عمری است که درچاه گناه افتادم) *استاد سید هاشم وفایی

984
2

غزل مناجات  چاه گناه -(عمری است که درچاه گناه افتادم) غزل مناجات

چاه گناه

عمری است که درچاه گناه افتادم
غافل شدم از تو و به چاه افتادم

گویی شده تحبس الدعا بندۀ تو
یارب نکند که از نگاه افتادم

احساس من این است زتو دور شدم
زین غصه و غم به آه آه افتادم

من توبۀ خویش را شکستم به گناه
از راه رسیدم و به چاه افتادم

ازپرتو رحمتت مرا فیض ببخش
هرگاه که برشام سیاه افتادمدرآمده

دست من افتاده زپا را تو بگیر
هرجای که من دراشتباه افتادم

با پای ز ره مانده و دستی کوتاه
من در پی عفو تو به راه افتادم

مانند «وفایی» سرسجادۀ اشک
با زمزمه های یا اله افتادم

#حاج_سید_هاشم_وفایی

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعله ی آه -(آمدم یک باردیگر باز هم راهم بده) *استاد سید هاشم وفایی

1022

شعله ی آه -(آمدم یک باردیگر باز هم راهم بده) شعله ی آه

آمدم یک باردیگر باز هم راهم بده
بهر تأثیر دعایم شعله ی آهم بده

ای کریم آفرینش سائلی درمانده ام
درحریم رحمت وغفران خود راهم بده

ازتغافل من به چاه معصیت افتاده ام
ناجی عالم نجات ازقعراین چاهم بده

بی نسیم مغفرت درخواب غفلت مانده ام
دیده ای بیدار وجان وقلب آگاهم بده

دردل شب بسته ام قامت به محراب نماز
یک سحر پروانه ی سیر الی اللهم بده

جذبه ی عفوت کشانده سوی این درگه مرا
ازغبار آستانت عزت وجاهم بده

چون «وفایی» تاکنم ابراز درد خویش را
درحضورت فرصتی هرچند کوتاهم بده

#سید_هاشم_وفایی

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:30
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل مناجاتی غرق سیئات -(کمتراگر زخارم ،یاواسع المغفره) *استاد سید هاشم وفایی

742

غزل مناجاتی  غرق سیئات -(کمتراگر زخارم ،یاواسع المغفره) غزل مناجاتی

غرق سیئات

کمتراگر زخارم ،یاواسع المغفره
برتو امید وارم ،یا واسع المغفره

درمانده وفقیرم، درنفس خوداسیرم
بنگربه حال زارم ،یاواسع المغفره

درظلمت گناهان ،گردیده ام هراسان
شدتیره روزگارم، یاواسع المغفره

غفارهرذنوبی ، پوشنده ی عیوبی
آگه تویی زکارم،یاواسع المغفره

گربنده ای بدم من، شرمنده آمدم من
باجرم بي شمارم ،یاواسع المغفره

هم طاعتی ندارم ، هم فرصتی ندارم
چون ابر اشکبارم ،یاواسع المغفره

من غرق سیئاتم، تا ندهی نجاتم
اسیر این حصارم ،یاواسع المغفره

گرچه حیا نکردم ،برتو وفا نکردم
شرمنده ام زکارم ،یاواسع المغفره

غیرازتوکس ندارم، فریادرس ندارم
تویی امید ویارم ،یاواسع المغفره

شادان

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:30
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

یا ربّ یاربّ یاربّ -(آنانکه وقت مرگ دم از آبرو زدند) * سید پوریا هاشمی

1218

یا ربّ یاربّ یاربّ -(آنانکه وقت مرگ دم از آبرو زدند) آنانکه وقت مرگ دم از آبرو زدند
هفته به هفته پیش تو با گریه رو زدند
از شوق اینکه باز کنی در به رویشان
هر در که داشت عطر تورا کو به کو زدند
در کوی تو شکسته دلی شرط اول است
مقصود گریه بود که حرف از وضو زدند
اینجا به احترام علی خیر دیده اند
اینجا لباس پاکیشان را رفو زدند
پای کمیل سود گدایان زیاد شد
حرفی که زد علی همگی مو به مو زدند
چون کربلا بهشت تو بر روی خاک بود
راه وصال را زهمین سمت و سو زدند
صحبت ز نازدانه ارباب آمد و
گریان شدند و دست توسل به او زدند
میگفت عمه سخت غرورم شکسته است
من را درست پیش نگاه عمو زدند

  • جمعه
  • 7
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

مناجات با خدا -(گره افتاده در کارم) * وحید زحمتکش شهری

4111
3

مناجات با خدا -(گره افتاده در کارم) گره افتاده در کارم
به دادم میرسی یارب؟
به بد حالی گرفتارم
به دادم میرسی یارب؟

ببین که خانه ی قلبم
شده ویرانه ای تاریک
خدایا مضطر و زارم
به دادم میرسی یارب؟

در این مرداب معصیّت
به پایین می روم هر دم
سرا پا من گنهکارم
به دادم میرسی یارب؟

نمک خوردم نمکدان را
شکستم با دو دست خود
یقین دارم که بیمارم
به دادم میرسی یارب؟

اگرچه رو سیاهم من
ولی جایی نخواهم رفت
تویی یکدانه دلدارم
به دادم میرسی یارب؟

✍ #وحید_زحمت_کش_شهری

  • پنج شنبه
  • 27
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

مناجات -(الهی سینه‌ای ده آتش افروز) * وحشی بافقی

635
1

مناجات -(الهی سینه‌ای ده آتش افروز) الهی سینه‌ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست

دلم پر شعله گردان، سینه پر دود
زبانم کن به گفتن آتش‌آلود

کرامت کن درونی دردپرورد
دلی در وی درون درد و برون درد

به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی

دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده...

به ذکر خود بلندآوازه‌ام کن
رفیق لطف بی‌اندازه‌ام کن

که از من رم کند مرغ مَعاصی
روم تا بر در شهر خلاصی

سرشکم دانۀ تسبیح گردان
مرا زآن دانه‌ کن، تسبیح‌گردان

بود کاین سُبحه گردانیدن من
بَرد آلودگی از دامن من

بیفشان از وضو، بر رویم آن آب
که از غفلت نماند در

  • پنج شنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مناجات -(بیا تا برآریم دستی ز دل) * سعدی شیرازی

1481
1

مناجات -(بیا تا برآریم دستی ز دل) بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل

به فصل خزان‌در نبینی درخت
که بی برگ مانَد ز سرمای سخت

برآرد تهی دست‌های نیاز
ز رحمت نگردد تهی‌دست باز

مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد برآورده دست...

همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین‌نواز

چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست

خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود

گناه آید از بندۀ خاکسار
به امّید عفو خداوندگار

کریما به رزق تو پرورده‌ایم
به اِنعام و لطف تو خو کرده‌ایم

گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده باز

چو ما را به دنیا تو کردی عزیز
به عُقبا همی چشم داریم نیز

  • جمعه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مناجات با خدا -(یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده) * صائب تبریزی

2136
1

شعر غزل مناجات با خدا -(یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده) یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

هر سر موی حواس من به راهی می‌رود
این پریشان‌سیر را در بزم وحدت بار ده

نشئۀ پا در رکابِ مِی ندارد اعتبار
مستی دنباله‌داری همچو چشم یار ده...

مدتی گفتارِ بی‌کردار، کردی مرحمت
روزگاری هم به من کردارِ بی‌گفتار ده

در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز
خانۀ تن را چراغی از دل بیدار ده

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 17:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر مناجات با خدا -(آمده بنده ی گنهکاری) * سید پوریا هاشمی

841

شعر مناجات با خدا  -(آمده بنده ی گنهکاری) آمده بنده ی گنهکاری
به سرای خدای غفاری

شب تاریک امدم پیشت..
باخودم گفته ام که بیداری!

همه کاری برای من کردی!
من برایت نکرده ام کاری!

بدیم‌ را همه بروم‌ زدند
تو برویم چرا نمی آری؟!

تو چرا اینقدر به فکر منی؟
من چه دارم به غیر سرباری؟!

آنقدر گریه میکنم‌امشب..
تا بفهمم که دوستم داری!

بی حساب و کتاب عفوم کن
وای اگر دانه دانه بشماری

هرچه هستم دل خراب مرا
در نجف کرده ای تو معماری

پشت من گرم مرتضی علی ست
چه غم از غصه و گرفتاری

گریه ی بر حسین رزق من است
هم سحر هم‌ زمان افطاری

کربلا مزه میدهد رمضان
روضه مشک گریه و زاری

عمو از نخل ها عبور نکرد
شد گرفتار ضربه ای کاری!

غارتش میکنند یک لشگر
به س

  • چهارشنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

یارب.. -(دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم..) * سید پوریا هاشمی

676

یارب.. -(دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم..) دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم..
نشسته ام دم این خانه دستگیر کجاست؟!

فدای دست کریمی که هرشب جمعه..
میان عرش صدا میزند فقیر کجاست؟!

  • چهارشنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

قرآن -(فرا گیرد تو را گر فتنه ها چون لیل ظلمانی) * محمد عابد

537
3

قرآن  -(فرا گیرد تو را گر فتنه ها چون لیل ظلمانی) فرا گیرد تو را گر فتنه ها چون لیل ظلمانی
بیا اندر ظلال رحمت آیات قرآنی

به ذکر حق بود آرامش دلها بیا ایجان
بیا ایجان بخوان قرآن که خود را وارهانی

نجات خویش جوی از «رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً» (1)
تهجد پیشه کن تا خود زقید نفس برهانی

چو آیات الهی در طنین آید شود خرم
بهار دل چو گلگشت چمن از ابر نیسانی

مدار از خویش قرآن را به دور ای جان
که می آرد پشیمانی و هرگز نیست سودی در پشیمانی

فغان زان دم که می گوید نبی در حشر قوم من
خدایا دور کردند این کتاب از خود به نادانی

اگر قرآن فرا راه تو باشد مشعل روشن
چه باک از کوره راه ظلمت تلبیس شیطانی

جبین سایی اگر بر آستان عزت قرآن
چراغی میشود در محفل دل

  • سه شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
حاج علی انسانی

شعر رباعی مناجات -(از دور به من گوشۀ چشمی بفکن) *حاج علی انسانی

795
1

شعر رباعی مناجات -(از دور به من گوشۀ چشمی بفکن) از دور به من گوشۀ چشمی بفکن
نزدیک به خویش ساز و کن دور ز «من»
گفتی به دل شکسته جا می‌گیرم
گر من دل بشکسته ندارم، بشکن

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:15
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر مثنوی مناجات -(خداوندا در این دیرینه منزل) * حزین لاهیجی

632

شعر مثنوی مناجات -(خداوندا در این دیرینه منزل) خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل

ندانستم رهی جز راه عشقت
گواه من، دلِ آگاه عشقت

بر این در، حلقه کردم چشم امّید
از این در، رخ نخواهم یافت جاوید

در این ره سوده شد پای تمنّا
نه رَه پیدا بُوَد نه راه‌پیما...

چه آید از کف بی‌دست و پایی؟
ز رَه واماندۀ سرگشته‌رایی

کنون دریاب، کارافتاده‌ای را
زبون مگذار، زارافتاده‌ای را

ز پاافتاده‌ای از خاک بردار
دل از کف داده‌ای را زار مگذار...

چو شمع از پای تا سر، اشک و آهی
به راه مرحمت، عاجز نگاهی

که گردد سایه‌گستر نخل آمال
گشاید پر، همای اوج اقبال

به این خوش می‌کنم کام دل خویش
که خواهی برگرفتن، بسمل خویش

ولیکن صبر کم، دل ناشکیباست
در ا

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

یا رب.. -(رفت و آمد های سائل را کریمان می‌خرند) * سید پوریا هاشمی

2835
0

یا رب.. -(رفت و آمد های سائل را کریمان می‌خرند) رفت و آمد های سائل را کریمان می‌خرند
دیر هم حتی بیاید زود و آسان می‌خرند

التماس چشمهایت را بکن تا تر شوند
بیشتر از هرچه اینجا چشم گریان می‌خرند

دست هایی که به بالا رفته را پر میکنند
دستگیرند و ز ما دست به دامان می‌خرند

بُشر حافی را تمام عمر عابد میکنند..
گاه مور قصر را هم چون سلیمان می‌خرند

ای فدای سفره داری که به ماهم راه داد
میزبانها این حوالی ناز مهمان می‌خرند

وقت خوبی آمدی امشب امان نامه بگیر
آخرین شبها گدایان را فراوان می‌خرند..

اهل ایران به گدایان رضا شهره شدند
اهل ایران را به آقای خراسان می‌خرند

گر هوای کربلا داری بگو جانم حسین
آرزومند زیارت را دو چندان می‌خرند

شامیان رسم بدی دا

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

کاش نیزه نباشیم -(یارب! گناهان از دلم ایمان گرفتند) * محسن ناصحی

615
1

کاش نیزه نباشیم -(یارب! گناهان از دلم ایمان گرفتند) یارب! گناهان از دلم ایمان گرفتند
ایمان من را راحت و آسان گرفتند

رودی که دریا را نبیند مرده رود است
شبهای قدر از من فقط باران گرفتند

در دیگران رکعت به رکعت روح امّید
در من فقط دلواپسی ها جان گرفتند

شمشیر نه ، این سُبحه ها از من علی را
در سجده با سبحانَ یا سبحان گرفتند

قرآن به سر می گیرم و فرقی ندارم
با نیزه هایی که به سر قرآن گرفتند

از سر گذشته است آب و دیگر فرصتی نیست
سلول هایم بوی الرحمن گرفتند.

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مناجات -(دلم جواب بَلی می‌دهد صلای تو را) * محمد حسین شهریار

1442
0

شعر غزل مناجات -(دلم جواب بَلی می‌دهد صلای تو را) دلم جواب بَلی می‌دهد صلای تو را
صلا بزن که به جان می‌خرم بلای تو را...

به‌جاست کز غم دل رنجه باشم و دل‌تنگ
مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را

تو از دریچۀ دل می‌روی و می‌آیی
ولی نمی‌شنود کس صدای پای تو را

غبار فقر و فنا توتیای چشمم کن
که خضر راه شوم چشمۀ بقای تو را

خوشا طلاق تن و دلکشا تلاقی روح
که داده با دل من وعدۀ لقای تو را...

شبانی‌ام هوس است و طواف کعبۀ طور
مگر به گوش دلی بشنوم صدای تو را

به جبر گر همه عالم رضای من طلبند
من اختیار کنم زآن میان رضای تو را...

دلِ شکستۀ من گفت «شهریارا» بس
که من به خانۀ خود یافتم خدای تو را

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:15
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر مناجات در روز دَحوُ الارض -(ای بر همه بندگان،عطایت بی حدّ و مرز) * امیر عباسی

579

شعر مناجات در روز دَحوُ الارض -(ای بر همه بندگان،عطایت بی حدّ و مرز) ای بر همه بندگان،عطایت بی حدّ و مرز
آمده ام گدایی،من به روز دَحوُ الاَرض
در ماه ذِلقعده بِنما عنایت
بگذر از معصیت های گدایت
یا ربّی یا الهی...

بیست و پنج ماه است و می خوانَمَت ای خدا
ما سائلان را ببخش به حقّ امام رضا
تا از عِطر رحمتت شویم خُشبو
بگذر از ما حقّ ضامنِ آهو
یا ربّی یا الهی...

حقّ امام رضایی که سَرورِ عالمَ است
هر چه از خوبی هایش گویم ناچیز و کم است
مولایی که عزیز دل زهراست
سیاهی زَنِ عزای عاشوراست
اَلسّلطان ابالحسن...

آرام آرام میرسد شمیمِ یاسِ ماتم
در دلها زنده گردد شور و حال مُحرّم
ما بی قرار وادیِ بلاییم
ما گریه کن های کرببلاییم
یا سیدی یا مظلوم...

روزه دارانِ امروز با سوز و

  • چهارشنبه
  • 2
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:05
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد