آنقدر از آب خواندی تا دل سنگ آب شد
با نوای روضه ات عرش خدا بی تا ب شد
مادر ماهی و در دریای اشک افتاده ای
نه غلط گفتم که ماه از اشک تو غرقاب شد
مشک چشمت تیر خورده آنچنان از دست غم
کز لب چشمت هزاران علقه سیراب شد
روضه میخوانی کناره گاهواره، ای رباب
عفو کن شرمنده ام طفلت اگر بی خواب شد
دستهای آرزویت را شکستندآه آه
پشت مولا را شکستن از مدینه باب شد
ماهی دریای غیرت صید شد در علقمه
تا که مشک آبرویش طعمه غلاب شد
آنقدر خون گریه کردی پای داغ آفتاب
لاله بر قبر شهیدان ریختن آداب شد
شاعر : موسی علیمرادی
- شنبه
- 15
- فروردین
- 1394
- ساعت
- 07:37
- نوشته شده توسط
- محمد