شهادت امیرالمومنین علی (ع)

مرتب سازی براساس
 علی اصغر یزدی

مدح مولا علی -(قلبی که فقط خانه ی دلجوی امیر است ) * علی اصغر یزدی

980

مدح مولا علی -(قلبی که فقط خانه ی دلجوی امیر است ) قلبی که فقط خانه ی دلجوی امیر است
مجنون شده ی طره ی گیسوی امیر است

آن قبله که عشّاق بر آن سجده گذارند
نوری ست که در تاق دو ابروی امیر است

پرواز دَرِ قلعه ی خیبر به همه گفت
این ذره ای از قدرت بازوی امیر است

در معرکه از کفر مسلمان بتراشد
این ویژگیِ چشم هنر جوی امیر ست

غربال کند هر سره از ناسره مولا
این معجزه ی نعره ی یاهوی امیر است

انگور نجف نخل رطب داد به میثم
بر دار سرش روی دو زانوی امیر است

در روز جزا سنجش اعمال خلائق
وابسته به میزان ترازوی امیر است

  • جمعه
  • 18
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن کردی

شهادت حضرت علی(ع) -(کوچه در کوچه دلم ریخته بر دور و برت) * حسن کردی

1117
0

شهادت حضرت علی(ع) -(کوچه در کوچه دلم ریخته بر دور و برت)  کوچه در کوچه دلم ریخته بر دور و برت
چقدر خون جگر میرود از فرق سرت

پیش من راه برو بی کمکِ از حسنین
باورم نیست چنان تا شده امشب کمرت

ناله ی سوخته ی فزت و رب الکعبه
پرده بر داشته از راز دل خون جگرت

چشمت از ضربه شمشیر چه کم سو شده است
مثل زهرا شده دستان تو چشم دگرت

پنجه بر شانه ی دیوار نکش راه برو
پهلوی زخمیِ یاس است مگر در نظرت؟

مجتبی باز عصای دگری گردیده
خوب در کار عصا تجربه دارد پسرت

حتم دارم که در ان لحظه تیغ و محراب
اتش و داغی مسمار شده جلوه گرت

  • یکشنبه
  • 3
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجات -(از آسمان دو دستش عقاب جمع کند ) * ناشناس ؟؟؟

961

شعر مناجات -(از آسمان دو دستش عقاب جمع کند ) از آسمان دو دستش عقاب جمع کند

و با بلندی ایوان سحاب جمع کند

نه اینکه با نظرش ذره آفتاب شود

که دور ذره هزار آفتاب جمع کند

اگر زمین خدا گرد گشته ،واجب بود

که پای خود جلوی بوتراب جمع کند

کدام مزرعه چون مضجع علیست؟ که دل

در آن گناه بریزد ثواب جمع کند

فشار دور ضریحش عرق گرفت ، که او

ز خار هم بتواند گلاب جمع کند

چنان قوی ست حساب علی که ممکن نیست

محب فاطمه را با عذاب جمع کند

محمد رضا رضائی

  • یکشنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

مدح حضرت علی(ع) -(دلیلی روشن و متقن ندارد) * مرضیه عاطفی

1675
2

مدح حضرت علی(ع) -(دلیلی روشن و متقن ندارد) دلیلی روشن و متقن ندارد
ثوابی قدرِ یک ارزن ندارد
نمازِ بی علی(ع) عصیانِ محض است
اذان ِ بی علی(ع) گفتن ندارد!

  • دوشنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

_مدح و شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام -(بشنوید ای عاشقان احمد روایت میکند) * میثم مومنی نژاد

840

_مدح و شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام -(بشنوید ای عاشقان احمد روایت میکند) بشنوید ای عاشقان احمد روایت میکند
هر که میگوید علی دارد عبادت میکند

یا علی ، شد بر تو نازل روح همراه ملک
مطلع فجر از جبین تو روایت میکند

لیله ی قدر است افضل از هزاران ماه اگر
قدر ، از زهرای تو کسب فضیلت میکند

پاک میگردد دو گوشی کز ثنایت بشنود
پاک میگردد زبانی کز تو صحبت میکند

گر که خلقت جمع گردد بر تولایت ، خدا
شعله های نار را سرد و سلامت میکند

دوستش دارد خدا و دوستش دارد رسول
هر که بر آل تو ابراز محبت میکند

خیر هر کس را که میخواهد خداوند علیم
دوستی ی تو به قلب او عنایت میکند

آیه ی اکملت بر دوش نبی تکلیف بود
دین به تایید تو تکمیل رسالت میکند

سه هزار و سه ملک بر تو سلام آورده اند
در شبی

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

نوحه یا امیر المومنین علی علیه السلام -(امشب شهر کوفه عزا گرفته) * میثم مومنی نژاد

2566
5

نوحه یا امیر المومنین علی علیه السلام -(امشب شهر کوفه عزا گرفته) امشب شهر کوفه عزا گرفته
امیرالمومنین شفا گرفته

شد اول مظلوم قتیل و مسموم
یا صاحب الزمان عجل ظهورک

__________

بابای یتیمان چه غریبانه
از خانه میرود اما شبانه

شد دفن مولا مانند زهرا
یا صاحب الزمان عجل ظهورک

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 18:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

واحد نوحه امیر المومنین علی سلام الله علیه -(ای شکسته دل از گریه هایت) * میثم مومنی نژاد

1061

واحد  نوحه امیر المومنین علی سلام الله علیه -(ای شکسته دل از گریه هایت) ای شکسته دل از گریه هایت
تو دل دخترت را شکستی
مزن ای میهمان حرف رفتن
بعد مادر امیدم تو هستی

آه ابتا یا مظلوم

ای محاسن سپیدی که بر تو
نمک و نان شد افطار آخر
چقدر غربتت دیدنی شد
چقدر خالی است جای مادر

آه ابتا یا مظلوم

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 18:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

واحد نوحه امیرالمومنین علی علیه السلام -(فاتح خیبر و کنج بستر) * میثم مومنی نژاد

981
1

واحد نوحه امیرالمومنین علی علیه السلام -(فاتح خیبر و کنج بستر) فاتح خیبر و کنج بستر
کودکان تو باور ندارند
داغ بابا چه سخت است برای
کودکانی که مادر ندارند

آه الوداع یا حیدر

باور اینکه بند کفن هم
دست شیر خدا بسته سخت است
غسل فرق شکسته شبیه
غسل پهلوی بشکسته سخت است

آه الوداع یا حیدر

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

درد فراق (ضربه ای خورد مرتضی ازپشت) * اسماعیل تقوایی

893
2

درد فراق (ضربه ای خورد مرتضی ازپشت) فراق
ضربه ای خورد مرتضی از پشت
آخرین سجده اش به خون آغشت

ابن ملجم نکشت او را، بل
درد دل از فراق زهرا(ع) کشت

  • شنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 04:27
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شور سینه‌زنی شبهای قدر شهادت حضرت علی(ع) * مرتضی محمودپور

2607
8

شور سینه‌زنی شبهای قدر شهادت حضرت علی(ع) ◾شور سینه زنی
◾شبهای قدر
◾شهادت حضرت علی(ع)

◾بنداول
ذکر علی روی لبم
به سینه‌ام جلا میده
سینه‌ی پر درد منو
فقط علی شفا میده
تا که میگم علی علی
به من ایون طلا میده
بعد نجف آقام علی
برات کربلا میده
لیله‌‌ی‌قدر اومده و
بنده‌ی روسیاه اومد
بنده‌ی بیچاره ببین
به پیش پادشاه اومد
حیدریاعلی‌مدد(۴)

◾بنددوم
بار گناه و معصیت
به جان من شرر زده
آتیش غفلت بخدا
شرر به بال و پر زده
شعله‌کشیده‌ازغضب
شرربه‌خشک‌وتر زده
ببخش اگر گناهی
از بنده خسته سر زده
اغفرلنا یا‌ذالاولی
نیمه‌ی شب در میزنم
دم از ولای مرتضی
ساقی کوثر میزنم
حیدریاعلی‌مدد(۴)

◾بندسوم
هرچی میگم علی علی
این ذکر تمومی نداره
از دیده‌ی بارانیم
اشک محبت

  • شنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی ع -(ای شیرِ بدر و خیبر رفتی خدا نگهدار ) * هستی محرابی

2534
4

شهادت حضرت علی ع -(ای شیرِ بدر و خیبر رفتی خدا نگهدار ) #نذر_غربت_مولا_علی_علیه_السلام

ای شیرِ بدر و خیبر رفتی خدا نگهدار
مظلومِ عالم حیدر رفتی خدا نگهدار
ای هم نشینِ غمها دیدی که بیقرارت
شد دخترِ پیمبر رفتی خدا نگهدار

ای شمعِ جانم از چه امشب تو بیصدایی
چشمانِ کوچه در رَه مانده که تو بیایی
شد پرسشِ یتیمان بابا چرا نیامد؟
اشک از دو دیده جاری آهَ از غمِ جدایی

قلبِ مرا شکسته فرقِ شکسته ی تو
بازوی ناتوان و از هم گسسته ی تو
ای بیقرارِ ایتام ماندی به بسترو حیف!
دیگر رمق ندارد پاهای خسته ی تو

وای از غمِ فراقت، اشکِ سحر در آمد
داغی دِگر به قلبِ محراب و منبر آمد
ای ماهِ کعبه پا شو سجاده بی قرار و
از ماذنه صدای الله و اکبر آمد

عالم سراسر امشب از غم شده

  • یکشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

رفتی و مولا -(رفتی و مولا جای تو خالیست داد از جدایی داد از جدایی) * محمدرضا سروری

1431
-2

رفتی و مولا -(رفتی و مولا  جای تو خالیست  داد از جدایی داد از جدایی) رفتی و مولا جای تو خالیست داد از جدایی داد از جدایی

بی تو نصیبم ، آشفته حالیست داد از جدایی داد از جدایی

دوری ز یادت ، امرِ محالیست ، داد از جدایی داد از جدایی

******

ای مهربانا ، داغ فراقت ، سوزد درونم

در حسرت آن ، مهر نگاهت ، لرزد ستونم

همرنگ مهتاب ، گردیده چشم ِ، لبریز خونم

هر لحظه هر جا ، یادت نمایم ، ای با محبت

ماه رُخت را ، جویم به مسجد ، در قاب غیرت

بر منبر خون ، دوزم دو دیده ، با اشک حسرت

بی تو نصیبم ، آشفته حالیست داد از جدایی داد از جدایی

رفتی و مولا جای تو خالیست داد از جدایی داد از جدایی

******

داغت ربوده ، تاب و توان از ، ویرانه خانه

جای تو پیداست ، در جایِ جایِ ، آن

  • یکشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

لحظه پرواز -(علی را لحظه پرواز آمد یتیمان را یتیمی باز آمد) * محمدرضا سروری

946

لحظه پرواز -(علی را لحظه پرواز آمد     یتیمان را یتیمی باز آمد) علی را لحظه پرواز آمد یتیمان را یتیمی باز آمد

دوباره غصه از آغاز آمد یتیمان را یتیمی باز آمد

دل خون با عزا دمساز آمد یتیمان را یتیمی باز آمد

غم هجران یک همراز آمد یتیمان را یتیمی باز آمد

******

دوباره داغ بر دلها نشسته

جبین شاه مظلومان شکسته

علی سلطان مظلومان عالم

دو چشم خود بر این دنیا بسته

امید دیده های بی پناه رفت

نشاط سینه های بی گناه رفت

علی مولود کعبه بود و زیبا

درون مسجد و در سجده گاه رفت

دوباره غصه از آغاز آمد یتیمان را یتیمی باز آمد

علی را لحظه پرواز آمد یتیمان را یتیمی باز آمد

******

علی پر زد ز دنیا عاشقانه

یتیمان دیده بر راهند شبانه

که از نان آور شب های کوفه

بگیر

  • یکشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

علی جان پدر من -(ز جای خود برخیز ای تاج سر من ، علی جان پدر من) * محمدرضا سروری

1522
2

علی جان پدر من -(ز جای خود برخیز ای تاج سر من ، علی جان پدر من) ز جای خود برخیز ای تاج سر من، علی جان پدر من

شکسته از داغ هجرت کمر من ، علی جان پدر من

نمی روی یک لحظه از نظر من ، علی جان پدر من

غمت نموده نو ، داغ مادر من ، علی جان پدر من

******

تو رفتی و داغت بر دلم نشسته

غم فراق تو ، پشت ما شکسته

مهِ شب تنهایی ، عزیز جانم

دو دیدگانم را اشک غصه بسته

سرای دل ، بی رویَت ، به رنگ غم شد

صفای دل ، از داغت ، به سینه کم شد

کجای دل ، این داغ گران گذارم

هوای دل ، از ماتم ، به دیده نم شد

غمت نموده نو ، داغ مادر من ، علی جان پدر من

ز جای خود برخیز ای تاج سر من ، علی جان پدر من

******

دلم گرفته بابا ، امان ز دوری

غمت ربوده از سینه ام صبوری

شدم چنان ش

  • یکشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

فاطمه ام البنین -(فاطمه ام البنین ، دست تو می سپارم دست علمدار دین) * محمدرضا سروری

831

فاطمه ام البنین -(فاطمه ام البنین ، دست تو می سپارم دست علمدار دین) فاطمه ام البنین دست تو می سپارم دست علمدارِ دین
همسر مهرآفرین پیش تو میگذارم ودیعه شش یار دین
این نفس آخرین غصه دگر ندارم جز غم سالار دین
******
فاطمه ام البنین همسر مهرآفرین
دست تو می سپارم دست علمدارِ دین

ای که پس از فاطمه زیبنده ترین همسری
مونس تنهایی سلطان عرب ، حیدری
مهر و وفای تو ستایم که نمودی به جان
بهر چهار کودک بی مادر من ، مادری

فاطمه ام البنین دست تو می سپارم دست علمدارِ دین
******
فاطمه ام البنین همسر مهرآفرین
دست تو می سپارم دست علمدارِ دین

بار سفر بسته ام از دار فنا می روم
لحظة مرگم شده از نزد شما می روم
موسم دیدار دگر باره به جنّت بُوَد
" فُزتُ به رَب" خواندم و رو سوی خدا می

  • یکشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:37
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)هم آسمان هم ماه کوفه گریه می کرد * محمود اسدی

1077
2

(غزل)هم آسمان هم ماه کوفه گریه می کرد هم آسمان هم ماه کوفه گریه می کرد
بر غربت او چاه کوفه گریه می کرد

امشب در و دیوار نالیدند تا صبح
از بی کسی یار نالیدند تا صبح

محراب و منبر تا سحر بیداد کردند
امشب یتیمان از جگر فریاد کردند

امشب علی مدهوش عطر یار گشته
مانند زهرا دست بر دیوار گشته

امشب علی با مجتبی گرم سخن بود
گویا سخن از تیرباران حسن بود

امشب به عباسش سپرد ای نور عینم
از بعد من جان تو و جان حسینم

امشب علی حرف دلش با دیده می گفت
از خنجر و از حنجر ببریده می گفت

امشب علی بر زینب و کلثوم رو کرد
از پیکر و از نعل تازه گفتگو کرد

امشب علی حرفی به لب از بوریا داشت
شکوه ز دست ساربان بی حیا داشت

امشب علی از دختر دردانه می گفت
از ر

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

زمزمه)جانم آمد بر لب از غم تو زینب * محمود اسدی

864
3

زمزمه)جانم آمد بر لب از غم تو زینب جانم آمد بر لب از غم تو زینب
از پریشانی تو شده روزم چون شب
دخترم گریه نکن قلب مرا می شکنی
صبر کن تا که بگویم به تو امشب سخنی
دخترم باش صبور
ای عزیز دل و جان مکن اینقدر فغان
من دگر رفتنی ام ولی آرام بمان
طاقتی نیست به تن تا که ببینی سر من
وای از راس بریده روی نی دختر من
دخترم باش صبور
گر سرم بشکسته تن ضعیف و خسته
مخوری غم،پدرت گر زپا بنشسته
سر بشکه ام از اوج بلاها شد دور
سر پر خون حسینم برود کنج تنور
دخترم باش صبور

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:54
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی ع -(بسوز ای شمعِ غم امشب، بساطِ غم مهیا هست) * هستی محرابی

2709
1

شهادت حضرت علی ع -(بسوز ای شمعِ غم امشب، بساطِ غم مهیا هست) #نذر_غربت_خورشید_ولایت

بسوز ای شمعِ غم امشب، بساطِ غم مهیا هست
بسوز امّا تو با حسرت، شبِ هجرانِ مولا هست

بسوز ای شمعِ غم امشب، ولی آرام و آهسته
که امشب دخترش زینب، دلش بیتابِ بابا هست!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان -(گردیده نازل داغ عظیمی) * امیر عباسی

769

نوحه شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان -(گردیده نازل داغ عظیمی) گردیده نازل داغ عظیمی
آل علی و درد یتیمی
امشب بر یتیمانش همه
زنده شد عزای فاطمه
آه و واویلا واغربتا...

کوفه از امشب مولا ندارد
حضرت زینب بابا ندارد
گوید با سوز و با نوایی
ای وای از داغ بی بابایی
آه و واویلا واغربتا...

دختری هم در کنج ویرانه
غصهٔ قلبش شد بیکرانه
بابا همچون لاله پژمردم
بابا نبودی سیلی خوردم
آه و واویلا واغربتا...

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

بستر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام شب بیست‌و‌یکم -(امشب این خانه باز پُر شده از) * حسن لطفی

1128
1

بستر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام شب بیست‌و‌یکم -(امشب این خانه باز پُر شده از) امشب این خانه باز پُر شده از
گریه و سوز و آه دلشوره
حال اُم‌البنین تماشایی است
گاه اشک است و گاه دلشوره

مادری بود سر به زیر و علی
که تَرَک خورده بود احساسش
همه بودند دور بسترش اما
دَمِ در ایستاده عباسش

تا بُریده نَفَس نَفَس میزد
گریه در‌ بینِ خانه می‌اُفتاد
مردِ خیبر مقابلِ زینب
هِی سَرش رویِ شانه می‌اُفتاد

گفت آقا شب وصال است و
دلخوشم با صدایِ زهرایم
همه از دورِ بسترم بروند
همه جز بچه‌های زهرایم

* * *

سر ‌به زیرِ رشیدِ این خانه
سمتِ در داشت جان به لب می‌رفت
دست بر سینه داشت آهسته
رو به بابا عقب عقب می‌رفت

ناگهان گفت جانِ بابا باش
پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین
ای تمامِ وصیتم عباس
جانِ تو جا

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

بستر حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام شب بیست‌و‌یکم -(چرا امشب به بستر جان نداری) * حسن لطفی

833

بستر حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام شب بیست‌و‌یکم -(چرا امشب به بستر جان نداری) چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور... جان نداری
سَرَت برشانه‌ات می‌اُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری

بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو
که خون می‌جوشد از درد و دلِ تو
شبیه قاتلانِ مادرم باز
به من خندید بابا قاتلِ تو

بخوان روضه عصایش را شکستند
غرورِ مجتبایش را شکستند
بخوان ای سر شکسته نیم روزی
زدند و هفت جایش را شکستند

دو دستش رویِ سینه با ادب رفت
تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت
همینکه نامِ زهرا را شنید او
سرش پایین به سمت در عقب رفت

به او گفتی امانِ زینبم باش
بمان عباس جانِ زینبم باش
اگر حتی به رویِ نیزه رفتی
به نیزه سایبانِ زینبم باش

کنارش باش کمتر غم ببیند
که با تو دردها را کم ببین

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام شام_غریبان -(باز داغِ سینه بی اندازه شد) * حسن لطفی

1664
3

شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام شام_غریبان -(باز داغِ سینه بی اندازه شد) باز داغِ سینه بی اندازه شد
بارِ دیگر کُهنه زخمی تازه شد

شب رسید و بامِ كوفه تار شد
باز دردی آشنا تكرار شد

گرچه شب بود و فلک در خواب بود
سینه‌هایی تا سحر بی تاب بود

آه فصلِ زخم‌ها آغاز گشت
نیمه‌شب آرام دَربی باز گشت

میچکد خون از دلی افروخته
باز شد در مثلِ دربِ سوخته

رختِ مشكی را به تن پوشید و رفت
سنگِ غُسلی را حسن بوسید و رفت

گریه‌ای بر سینه خنجر میزند
باز هم عباس بر سر میزند

چشمِ زینب در قَفا مبهوت بود
بر سرِ دوشِ دو تَن تابوت بود

می‌كِشد آه از جگر از بی كسی
می‌رود تابوتی از دِلواپسی

روضه‌هایش مانده اما در گلو
می‌رود بابایِ زینب پیشِ رو

بسكه زد خود را ، نوایَش زخم شد
چشم‌ها و گونه‌ها

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 19:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

لباسِ آخرت -(حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد) * حسن لطفی

699

لباسِ آخرت -(حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد) حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد
لباسِ آخرت را بست اُفتاد
حسن حالِ مرا می‌دید پیشَت
دو چشمِ دخترت را بست اُفتاد

(حسن لطفی ۹۸/۰۳/۰۶)

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 19:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام -(حسن بگذار رویش را ببوسم) * حسن لطفی

808
2

شعر شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام -(حسن بگذار رویش را ببوسم) حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم

(حسن لطفی ۹۸/۰۳/۰۶)

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 19:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

نوحه)با رفتن تو دخترت آخر ز پا افتاد * محمود اسدی

1281

نوحه)با رفتن تو دخترت آخر ز پا افتاد با رفتن تو دخترت آخر ز پا افتاد
با یاد تشییع تو زینب از نوا افتاد
بابای مظلومم بنگر که مغمومم

بابا شنیدم فاطمه آمد به دیدارت
با دست بشکسته گرفته خون رخسارت
با رفتنت گشته پرستار تو بیمارت
روزم شده چون شب بر سر زند زینب

قلب مرا خون کرده ای با رفتنت بابا
زینب شده شب تا سحر سینه زنت بابا
شکر خدا غارت نشد پیراهنت بابا
گفتی به چشم تر از غارت معجر

  • چهارشنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زینب (س)وفراق پدر_امان از نامرادی زمانه * اسماعیل تقوایی

673

زینب (س)وفراق پدر_امان از نامرادی زمانه امان از نامرادی زمانه
دوباره زینب ودفنی شبانه

دوباره گریه های بغض آلود
به تشییعی غریب ومخفیانه

دوباره یادش آمد آتش ودر
هجوم جانیان بر آشیانه

غم مرگ پدر حالا نموده
چو تیری قلب زینب را نشانه

بروی قبر او از دل برآرد
به هجرش ناله های دخترانه

کجا رفتی تو ای بابای خوبم
شرار غم کشد از دل زبانه

برای ماندن در کوفه بی تو
ندارد دخترت دیگر بهانه

مدینه می روم تا پیش مادر
مدد گیرم ز مهری مادرانه

برایم گفته ای باید کنم صبر
ازین پس در مصیبات زمانه

نمی خواهم،دعا کن تا بمیرم
نباشم سوی کوفی ها روانه

نبینم کربلا،قتل عزیزان
در آن میعادگاه عاشقانه

نبینم آن تن پاک حسینم
که گشته تکه تکه وحشیانه

نبینم آن ج

  • چهارشنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 20:05
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 حبیب الله چایچیان

شهادت حضرت علی (ع) -(به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را ) * حبیب الله چایچیان

1316
1

شهادت حضرت علی (ع)  -(به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را ) به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را

به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را

چو به گفت نام (الله) و ادا نمود (اکبر)

به گرفت هیبت حق همه ملک ما سوا را

نَبُوَد زسجده خوشتر ،به خدا قسم علی را

که خدای می پسندد به سجود او دعا را

به نماز آخرینش چه گذشت،من ندانم

که ندای دعوت امد،شه ملک (هَل اَتی ) را

به ندای دعوت حق چو علی بگفت لبیک

به شکافت تیغ دشمن سر شاه لافتی را

شب تار از این مصیبت بدرید سینه اش را

اثرات این سحر شد همه جای آشکارا

همه اهل بیت عصمت ،ز سرا برون دویدند

اَبَتا و واعَلیّا ،بنمود پر فضا را

چه گذشت یا رب آندم به دل غمین زینب

چو بدید غرقه در خون،سر و روی مرتضی را

ز شهادت علی شد

  • سه شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

سبک زمینه شهادت امیرالمومنین ع -(کوفه به دلم رحمی نداره) * روح اله نوروزی

697
1

سبک زمینه  شهادت امیرالمومنین ع -(کوفه به دلم رحمی نداره) کوفه به دلم رحمی نداره
زخمای زیاد رو دلم میزاره

درد و دلهامو من میگم با دل چاه
عمریه تو دلم دارم حسرت و آه
غیر رفتن برای من نمونده راه

آه از جگرم ، خونیِ سرم
داره میسوزه، چشمایِ ترم

*(حیدر یا علی) ۴

یادم نمیره آتیش درو
ریختن ببرن از خونه منو

مونده رو دست من هنوز جای طناب
بدجوری خاطرش منو میده عذاب
عمریه از غمش شدم خونه خراب

غم داره دلم، بیچاره دلم
گریه شب و روز، شد کارِ دلم

*(حیدر یا علی) ۴

با کی بگم این کابوسمو من
دیدم رو زمین ناموسمو من

شد دلم از حکایتش پر از محن
یادمه که چطور به در لگد زدن
زورشونو نشون میدادن به یه زن

غمگینه دلم، غم شد حاصلم
داغ فاطمه است، تنها قاتلم

*(حیدر یا عل

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 عباس میرخلف زاده

زمينه ، زمزمه شهادت حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه -(كي به اين روز انداختتت) * عباس میرخلف زاده

1111

زمينه ، زمزمه شهادت حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه -(كي به اين روز انداختتت) كي به اين روز انداختتت
كه بابايي پر پر شدي
جلوي چشم زينبت
تو شبيه مادر شدي

تا كه بابا ديدم
رو خاكِ كوچمون
دوباره انگاري
افتاده ردّه خون

يادم اومد بازم
اشكاي مادرو
كه زير دست و پا
صدا ميزد تو رو

آه ، دوباره ، يه زخمِ ، وخيمي
آه ، دوباره ، من و اين ، يتيمي ٢

آه ، واويلا واويلا واويلا.....

كي ميدونه اين چند ساله
بعده تو چي اومد سرم
كي ميفهمه عمريه من
خيره به ميخ اين درم

تو روز آخَرِت
چقدْر با گريه هام
ميگفتمت نرو ٢

الهي بشكنه
دست مغيره كه
ازم گرفت تو رو ٢

هِي ، ميگفتم ، كه تو بي ، گناهي
هِي ، ميگفتم ، كه تو پا ، به ماهي....٢*

آه ، واويلا واويلا واويلا.....

لحظه ي آخره عمرمه
بيا اي عباسم

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 عباس میرخلف زاده

شعر سنگين شهادت امام علی(ع) -(پهلوونه خيبر داره ، گريش ميگيره) * عباس میرخلف زاده

701
1

شعر سنگين شهادت امام علی(ع) -(پهلوونه خيبر داره ، گريش ميگيره) پهلوونه خيبر داره ، گريش ميگيره
تو اين شبا مسافره ، گريش ميگيره

بعد يه عمر دلتنگي و
دل بيقرار فاطمش
تو اين شبا با دلخون
ميره كنارِ فاطمش

سي ساله هر روز
آتيش ميگيره پيكرش
يادش نميره
جلوي چشماي ترش
يه نانجيبي
دستاشو بست تو كوچه و
با تازيونه
ميزد به دست همسرش

علي غريبه وااااااي ٤

با گريه زير پَر بابا رو ميگيرن
بال و پر يه مرد تنها رو ميگيرن

تا زينب آهِ بابا رو
از ميون كوچه شنيد
با چادر مادر اومد
خونِ سرِ بابارو ديد

دوباره زينب
پشت يه در قدش خميد
مثل مدينه...
ولي اين بار بابا رو ديد
خاطره هاي
تلخي يادش اومد بازم
خدارو شكر كه
اين بار صدا سيلي نشنيد

علي غريبه وااااااي ٤

زينب با گريه دور بستر

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد