شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)(مدینه، صفا بخش جان و دلم) *

3467
1

شعر حضرت زهرا(س)(مدینه، صفا بخش جان و دلم) مدینه، صفا بخش جان و دلم
فراق تو مشکل ترین مشکلم
دریغا که همچون نسیم سحر
مرا زود بگذشت عمر سفر
خداحافظ ای یک جهان باغ گل
خداحافظ ای شهر ختم رسل
خداحافظ ای غرق انجم شده
خداحافظ ای تربت گمشده
خداحافظ ای قبله گاه همه
خداحافظ ای خانه ی فاطمه س
خداحافظ ای شهر خیر البشر
خداحافظ ای زخم گل میخ در
خداحافظ ای ناله ی بی جواب
خداحافظ ای چار قبر خراب
خداحافظ ای شهر سوز و محن
خداحافظ ای زادگاه حسن ع
خداحافظ ای مسجد قبلتین
خداحافظ ای جای پای حسین ع
خداحافظ ای بهترین سرزمین
خداحافظ ای قبر ام البنین
خداحافظ ای بیت رب جلیل
خداحافظ ای مهبط جبرئیل
خداحافظ ای ناله ی آه آه
خداحافظ ای محسن بی گناه
خداحافظ ای درّ نای

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(زائرین قبر من، دست خدا همراهتان) *

3985
3

شعر حضرت زهرا(س)(زائرین قبر من، دست خدا همراهتان) زائرین قبر من، دست خدا همراهتان
می روید امّا در این جا مانده سوز و آهتان
از مزار بی چراغ و تربت پنهان من
کرده حق روشن چراغی در دل آگاهتان
در جزای اشک هایی کز برایم ریختید
می فرستم در کنار قبر ثارالله تان
هر کجا آرید رو در سایه ی مهر منید
در کنار قبر من باشد اقامتگاهتان
دوست دارم تا شما باشید باشد روز و شب
اشک مظلومیّت من رزق سال و ماهتان
کاش آن روزی که بر رخسار من سیلی زدند
می فتاد از کوچه های شهر یثرب راهتان
مدت دیدارتان چون عمر من می بود کم
زود از کف شد رها این رشته ی کوتاهتان
شب که می سوزید بر من پشت دیوار بقیع
می زند آتش به قلبم ناله ی جانکاهتان
با زبان شعر (میثم) با شما گفتم سخن
دست من دس

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(محمد(ص) کیست؟ جان انبیا، زهرا(س) بود جانش) *

2734
1

شعر حضرت زهرا(س)(محمد(ص) کیست؟ جان انبیا، زهرا(س) بود جانش) محمد(ص) کیست؟ جان انبیا، زهرا(س) بود جانش
بر این زهرا(س) سلام از احمد(ص) و از حی سبحانش
به قرآن می‌خورم سوگند دارد حرمت قرآن
که بوسد رحمةللعالمین مانند قرآنش
امین وحی از سوی خدا بر او سلام آرد
محمد(ص) بارها فرمود بابایش به قربانش
ملک دور سرش گردد فلک در مقدمش افتد
زمین مهریه و اهل زمین پیوسته مهمانش
سلام سوره ی یاسین و قدر و کوثر و طاها
بر آن بانو که آمد آیه ی تطهیر در شانش
سلام‌الله بر خلقش تعالی‌الله بر خویش
درود از روح پاک انبیا بر جسم و بر جانش
خداوندا چه گویم در ثنا و مدح بانویی
که مولایم امیرالمؤمنین گردیده حیرانش
که دیده آفتاب از چشم اعمی رخ بپوشاند
سلام‌الله بر این آفتاب و نور ایمانش
ن

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای بهشـت خـدا گـل رویـت) *

2921
2

شعر حضرت زهرا(س)(ای بهشـت خـدا گـل رویـت) ای بهشـت خـدا گـل رویـت
وی رســول خــدا ثنـاگویت
ســورۀ نــور، خط پیشــانی
لیلــۀ قـدر، تــار گیســویت
وسعـت ملـک کبریا حـرمت
کعبــۀ روح انبـــا کـــویت
هر درختی‌ست در ریاض بهشت
خضر، پیمبـری لب جــویت
شـرح تفسیر نحـن وجـه‌الله
نقش بسته به مصحف رویت
دید ختم رسل شب معـراج
بـاغ جنت پر است از بـویت
روحِ بیـن دو پهـلوی احمد!
به چه جرمی شکست پهلویت؟
از علـی‌دوستـی نشان مانده
هم به رخسار هم به بازویت
گـر جسـارت نبود می‌گفتم
هرم آتش چه کرد با مـویت
کوه‌های غمت به شانه ولـی
لحظه‌ای خم نگشت زانویت
بـه اَب و اُم و یازده پسـرت
به تو و اشک غـربت شویت
اشک ما را ز لطف و احسانت
برســان بــر مـزار پنهـانت
شاعر

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خصم بر کف چو تازیانه گرفت) *

2279
1

شعر حضرت زهرا(س)(خصم بر کف چو تازیانه گرفت) خصم بر کف چو تازیانه گرفت
تـن پــاک تـو را نشانه گرفت
شعله‌ای کز حریم تو برخاست
از دل مصطفــی زبانـه گرفت
شب قتل علی همان شب بود
که ز دستش تو را زمانه گرفت
جان خود را نهاد در دل خاک
با تـو در قبـر، آشیانه گـرفت
دسـت پیغمبــر خـدا لـرزید
تا تـو را از علی شبانـه گرفت
بشکنـد دست آن جنـایت‌کار
که تـو را زیـر تازیانـه گـرفت
ای که جبریـل بـر زیـارت تو
اذن از خالــق یگانـه گـرفت
به چه تقصیر، جـان پـاکت را
خصم در بیـن آستـانه گرفت؟
جگـر سنـگ بــر علـی سوزد
که عزا بر تـو مخفیـانه گرفت
شیعـه آن روزهـا که روز نبود
کوه درد تو را بـه شانه گرفت
شیعه عمری بـه یاد غربت تو
بهـر گریه دلش بهانـه گرفت
شیعه تا هست

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(این روزها مادر که رویِ زرد دارد) *

2290

شعر حضرت زهرا(س)(این روزها مادر که رویِ زرد دارد) این روزها مادر که رویِ زرد دارد
یک چندوقتی میشود سر درد دارد
گاهی ز تب داغ است و گاه انگار مادر
روحی ندارد بس که دستِ سرد دارد
شهر ِ پیمبر هست اما ما غریبیم
بسکه مدینه مردم ِ نامرد دارد
همسایه ها یاری نمیکردند اما
هرشب دعایی را که او میکرد، دارد
شاعر:صمد علیزاده

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بس که برای مادرتان سینه میزنم) *

2897

شعر حضرت زهرا(س)(بس که برای مادرتان سینه میزنم) بس که برای مادرتان سینه میزنم
با هر نوای مادرتان سینه میزنم
از بچه های رایتَ العباس هستم و
هستم گدای مادرتان ؛سینه میزنم
هر شب میان هیئت تان شور میدهم
جانم فدای مادرتان ؛سینه میزنم
من با ردیف سوز دل و آه و زمزمه
مثل دعای مادرتان سینه میزنم
اینجا همه مرید و میان دار جبرئیل
زیر لوای مادرتان سینه میزنم
آری به پشت بند تمام فرشته ها
با روضه های مادرتان سینه میزنم
راهم اگر به خانه پاکش نمیدهید
پشت سرای مادرتان سینه میزنم
هر فاطمیه با شهدا گریه میکنم
با ابتلای مادرتان سینه میزنم
هرگز هوای جنت الاعلی نمیکنم
تا در هوای مادرتان سینه میزنم
سبک و سیاق و پرده و گوشه بهانه است
بهر عزای مادرتان سینه میزنم
با

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(شعر در وصف تو گفتند و قلم تاب نداشت) *

3158
1

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(شعر در وصف تو گفتند و قلم تاب نداشت) شعر در وصف تو گفتند و قلم تاب نداشت
آن چنانی که دگر حضرت غم تاب نداشت
آن چنان بود که تا نام تو آمد به میان
عرش لرزید که چون خَیرِ اُمَم تاب نداشت
عصر روز دهم و هودجی از آمدنت
یادتان هست که آن میر علم تاب نداشت
مشک ها خالی و ... (ای وای ببخشید مرا)
طفل شش ماهه و عطشان حرم تاب نداشت
عرش لرزیده و شد غلغله آن سان که مپرس
جبرئیل آمده لرزان و هراسان که مپرس
شرح آن ناله ی جان سوز نشاید گفتن
بارها گفته شد آن گونه و باید گفتن:
فاطمه ای غزل ناب ز دیوان علی
بهترین سیبِ ز نخدانِ گلستانِ علی
منتشر کرده تو را ساقی کوثر در خود
مثل یک آینه گردیده مکرر در خود
مثل یک آینه، یک آینه ی نورانی
بارها دیده و خندیده پ

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا از زبان امام حسنمجتبی(ع)( دارم به یاد، این همه گل، در نداشته) *

2693

شعر شهادت حضرت زهرا از زبان امام حسنمجتبی(ع)(   دارم به یاد، این همه گل، در نداشته) دارم به یاد، این همه گل، در نداشته
گلهای سرخ، چادرِ مادر، نداشته
باور نمی کنیم که این خونِ مادر است
گویا که هیچ چارۀ دیگر نداشته
نذرِ بتول، خونِ گلوی من و حسین
مسمارِ در، نیاز، به کوثر نداشته
صحبت ز مادر است، چه حاجت به لشگر است؟!
این گونه زخم، فاتح خیبر نداشته
در بیت وحی، دخت پیمبر نمی کُشند!
آن ماتمی که هیچ پیمبر نداشته
اینگونه با سفارش احمد روا نبود
حضرت مگر سفارش دختر نداشته
این تیغ، روی بازوی مادر چه می کند
دست و غلاف جنس برابر نداشته
فضه! شتاب کن، که تو را می زند صدا
گویا کنون نیاز به همسر نداشته
مادر، صدای یا اَبتایش، برای چیست؟
چندی شده، که سایۀ بر سر نداشته
از زیر در چگونه علی را صدا

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(بدون یار شدم، رفت آنکه یارم بود) *

2519
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(بدون یار شدم، رفت آنکه یارم بود) بدون یار شدم، رفت آنکه یارم بود
همان که وقت غم و غصه غمگسارم بود
از این قنوت و از این دست های سرد تهی
مشخص است که هم دار و هم ندارم بود
مرا به تیغ نیازی نبود تا او بود
به ذوالفقار چه حاجت که ذوالفقارم بود
نکشت و کشت مرا ، جان گرفت و هم جان داد
تبسمش، که تسلای جان زارم بود
هزار گل پس از او روی بسترش جا ماند
ولی مدینه نفهمید او بهارم بود
منم پیمبرِ بعد از پیمبر خاتم
که گریه، وحی من و چاه کوفه، غارم بود
در آن زمان که عدو خواست تا مرا ببرد
جواب محکم زهرا «نمی گذارم» بود
سکوت کردم و آهی کشیدم آن وقتی
که در نماز پسین، دومی کنارم بود
شاعر:پیمان طالبی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(ای که به جسم نبی، قلب تویی جان تویی) *

4356
2

شعر مدح حضرت زهرا(س)(ای که به جسم نبی، قلب تویی جان تویی) ای که به جسم نبی، قلب تویی جان تویی
ای که به جان علی، جلوۀ جانان تویی
روضۀ احمد تویی جنّت و ریحان تویی
سیرتِ ختم رسل، سورۀ انسان تویی
در دو جهان صاحبِ سفرۀ احسان تویی
بطن نبوت تویی، باطن قرآن تویی
کیست ز نور دعا، ساخته مصباح کیست؟
در دل ظلمات جان، فالق الاصباح کیست؟
جز تو که ریحانه‌ای، روح که و راح کیست؟
حضرت موسی چه نام خواند بر الواح، کیست؟
در دل «مشکات» کیست، آنسوی «مصباح» کیست؟
دوازده چشمۀ دُرِّ درخشان تویی
تو باطن نمازی، حقیقت حج تویی
آن که امامت از او آمده منتج تویی
آنکه به قلب نبی آمده مدرج تویی
صحیفۀ عرش را نام مدرّج تویی
چراغ روشن تویی، سراج منهج تویی
به لوح محفوظ حق، صاحبِ عنوان تویی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(س)(خورشید پیش پلک کبود تو گریه کرد) *

2394
1

مرثیه حضرت زهرا(س)(خورشید پیش پلک کبود تو گریه کرد) خورشید پیش پلک کبود تو گریه کرد
ماه آمد و در آتش و دود تو گریه کرد
وقتی ستاره دید که در قطره‌های اشک
تحلیل رفته است وجود تو، گریه کرد
پهلوی تو جهان به کبودی نشسته است
باید که بر بهشت کبود تو گریه کرد
وقتی فرشته دید نمازت نشسته است
بر حالت قیام و قعود تو گریه کرد
تسبیح، از حرارتِ ذکر تو آب شد
بر غربت تو، خاکِ سجود تو گریه کرد
شاعر:محمد سعید میرزایی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات حضرت زهرا(س)( شعر در وصف تو گفتند و قلم تاب نداشت) *

3641
0

شعر مناجات حضرت زهرا(س)( شعر در وصف تو گفتند و قلم تاب نداشت) شعر در وصف تو گفتند و قلم تاب نداشت
آن چنانی که دگر حضرت غم تاب نداشت
آن چنان بود که تا نام تو آمد به میان
عرش لرزید که چون خَیرِ اُمَم تاب نداشت
عصر روز دهم و هودجی از آمدنت
یادتان هست که آن میر علم تاب نداشت
مشک ها خالی و ... (ای وای ببخشید مرا)
طفل شش ماهه و عطشان حرم تاب نداشت
عرش لرزیده و شد غلغله آن سان که مپرس
جبرئیل آمده لرزان و هراسان که مپرس
شرح آن ناله ی جان سوز نشاید گفتن
بارها گفته شد آن گونه و باید گفتن:
فاطمه ای غزل ناب ز دیوان علی
بهترین سیبِ ز نخدانِ گلستانِ علی
منتشر کرده تو را ساقی کوثر در خود
مثل یک آینه گردیده مکرر در خود
مثل یک آینه، یک آینه ی نورانی
بارها دیده و خندیده پ

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(بی تو در چشم من ای چشمِ مرا بینایی) *

3063
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(بی تو در چشم من ای چشمِ مرا بینایی) بی تو در چشم من ای چشمِ مرا بینایی
آسمان زشت شده با همۀ زیبایی
تویی و گلشن سر سبز بهشت و پدرت
منم و خانۀ آتش زده و تنهایی
از نماز شب و آوای دعای زینب
حجره ات گشته پر از زمزۀ زهرایی
با که این قصّه بگویم که پس از مرگ رسول
من شدم خانه نشین و تو شدی صحرایی
ایستادی در خانه ز پی یاری من
دیدم آنجا نبود دست تو را یارایی
زدن فاطمه در خانه به نزد دو پسر
وای از این همه بی باکی و بی پروایی
جگرم خون شده یا رب چه تناسب دارد
سیلی دیو و رخ انسیة الحورایی
ای جوانمرگ علی کوه ستم با تو چه کرد
که دو تا سرو قدت گشت بدان یکتایی
کاش آن روز که بر بازوی تو ضربه زدند
می گرفتند ز چشمان علی بینایی
تا دم مرگ عزا دار توام

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت(س) با رسول الله(چه ها کرده این شهر با ما پس از تو) *

2603
1

شعر زبانحال حضرت(س) با رسول الله(چه ها کرده این شهر با ما پس از تو) چه ها کرده این شهر با ما پس از تو
همه خوب بودند اما پس از تو
ندارد خریدار آه غریبان
شده کار مردم تماشا پس از تو
تنت بر زمین بود و شد در سقیفه
سر جانشینی‌ت دعوا پس از تو
وصی تو را دست بستند آخر
دگرگون شده رسم دنیا پس از تو
اگر چه «مرا» می‌زدند این جماعت
«علی» را شکستند بابا پس از تو
فدایش شدم با تمام وجودم
ولی باز تنهاست مولا پس از تو
کسی غیر شیون، کسی غیر ناله
نیامد به دیدار زهرا پس از تو
ببر دخترت را از این شهر غربت
که خیری ندیدم ز دنیا پس از تو
دگر پای آتش به اینجا شده باز
دلم غرق خون شد، مبادا پس از من
شاعر:یوسف رحیمی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا از زبان امام حسن مجتبی( دارم به یاد، این همه گل، در نداشته) *

5728
2

شعر شهادت حضرت زهرا از زبان امام حسن مجتبی(    دارم به یاد، این همه گل، در نداشته) دارم به یاد، این همه گل، در نداشته
گلهای سرخ، چادرِ مادر، نداشته
باور نمی کنیم که این خونِ مادر است
گویا که هیچ چارۀ دیگر نداشته
نذرِ بتول، خونِ گلوی من و حسین
مسمارِ در، نیاز، به کوثر نداشته
صحبت ز مادر است، چه حاجت به لشگر است؟!
این گونه زخم، فاتح خیبر نداشته
در بیت وحی، دخت پیمبر نمی کُشند!
آن ماتمی که هیچ پیمبر نداشته
اینگونه با سفارش احمد روا نبود
حضرت مگر سفارش دختر نداشته
این تیغ، روی بازوی مادر چه می کند
دست و غلاف جنس برابر نداشته
فضه! شتاب کن، که تو را می زند صدا
گویا کنون نیاز به همسر نداشته
مادر، صدای یا اَبتایش، برای چیست؟
چندی شده، که سایۀ بر سر نداشته
از زیر در چگونه علی را صدا

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بدون یار شدم، رفت آنکه یارم بود) *

2744
2

شعر حضرت زهرا(س)(بدون یار شدم، رفت آنکه یارم بود) بدون یار شدم، رفت آنکه یارم بود
همان که وقت غم و غصه غمگسارم بود
از این قنوت و از این دست های سرد تهی
مشخص است که هم دار و هم ندارم بود
مرا به تیغ نیازی نبود تا او بود
به ذوالفقار چه حاجت که ذوالفقارم بود
نکشت و کشت مرا ، جان گرفت و هم جان داد
تبسمش، که تسلای جان زارم بود
هزار گل پس از او روی بسترش جا ماند
ولی مدینه نفهمید او بهارم بود
منم پیمبرِ بعد از پیمبر خاتم
که گریه، وحی من و چاه کوفه، غارم بود
در آن زمان که عدو خواست تا مرا ببرد
جواب محکم زهرا «نمی گذارم» بود
سکوت کردم و آهی کشیدم آن وقتی
که در نماز پسین، دومی کنارم بود
شاعر:پیمان طالبی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(شنیدم من حدیثی آسمانی) *

2805

شعر مدح حضرت زهرا(شنیدم من حدیثی آسمانی) شنیدم من حدیثی آسمانی
ز "ابن فهد حِلّی" ، پُر معانی
که زهرا در دم راز و نیازش
برفتی چون به معراج نمازش
چو آنسان حال آن حق را عصاره
نفسهايش فتادي در شماره
جهان بر روح او حقاً قفس بود
تجلی خدا در هر نفس بود
******************
ز بصری جای دیگر این شنیدم
که من عابد تر از زهرا ندیدم
ز بس در طاعت آن ام الکرم بود
دو پای نازنینش پر ورم بود
******************
گرفتم یک نتیجه زین دو مطلب
که در اوج بلایا اُمّ زینب
همان روزی که آتش شعله افروخت
همان روزی که باب الله می سوخت
ادا می کرد در دهلیز آن در
نماز عشق ، آن هم عشق حیدر
نفسهایش شمار افتاده بود او
چو گل در رهگذر افتاده بود او
نماز عشق زهرا دیدنی بود
مُصّ

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(سرشک سُرخم ، به رُخ روانه) *

1944
1

شعر حضرت زهرا(س)(سرشک سُرخم ، به رُخ روانه) سرشک سُرخم ، به رُخ روانه
غریب و زارم ، در آشیانه
شرر کشد از ، دلم زبانه
به سینه دارم ، غم زمانه
کسی زآه ، شراره خیزم
خبر ندارد ، به جز کنیزم
کجایی ای مهدی (عج) عزیزم؟
عدو مرا کُشت ، در آشیانه
بیا بیا ای ، فروغ دیده
نظاره کن بر ، من شهیده
دلم شکسته، قدم خمیده
که مانده کوه ، غمم به شانه
تو داغ مادر ، به سینه داری
مرا بود خون ، زدیده جاری
تو را بود اشگ سوگواری
مرا زسیلی ، به رخ نشانه
مدینه غرقِ ، شرار و دود است
بیا بگو جرم من چه بود است
که عضو عضو تنم کبود است
نشانه دارد ، زتازیانه
دوای من مرگ، اجل طبیب است
تمام دردم ، غم حبیب است
علی ع غریب است ، علی ع غریب است
نشسته تنها ، کنار خانه
خزان شدم چ

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(همسرم راز نهان خویش با شوهر بگو) *

2280

شعر حضرت زهرا(س)(همسرم راز نهان خویش با شوهر بگو) همسرم راز نهان خویش با شوهر بگو
جان من از آنچه آمد بر سرت یک سر بگو
دردهای خویش را با خود مبر در خاک گور
یا ز سرّ سینه یا از زخم میخ در بگو
از چه دائم می‌روی از هوش و باز آیی به هوش
از چه می‌پیچی به خود پیوسته در بستر بگو
قطره قطره آب گشتی و مرا آتش زدی
با من از کاهیدن این نازنین پیکر بگو
رخ اگر می‌پوشی از من دیگر از زینب س مپوش
شرح سیلی را تو با آن با وفا دختر بگو
محسنت بین در و دیوار با قاتل چه گفت؟
لاله خونین من از غنچه ی پرپر بگو
ماجرای گوشواره بر کف دستت چه بود؟
راز از این قصّه ی سر بسته با حیدر ع بگو
ای بهشت من که رو کردی تو در باغ بهشت
آنچه را با من نمی گفتی به پیغمبر ص بگو
شاعر:استاد س

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای با تمام هستی خود یاور علی ع) *

2682
1

شعر حضرت زهرا(س)(ای با تمام هستی خود یاور علی ع) ای با تمام هستی خود یاور علی ع
در بیت وحی حامی و هم سنگر علی ع
چون شد که در بهار جوانی خزان شدی
ای یاس مصطفی ص گُل نیلوفر علی ع
با دفن مخفیانه ی تو در دل زمین
هفت آسمان خراب شده بر سر علی ع
وقتی نفس به قلب تو پیچید پشت در
می خواست روح، پر زند از پیکرِ علی ع
با تازیانه اجر رسالت به دست تو
تقدیم شد به پیش دو چشم تر علی ع
در لحظه ي غروب غم انگیزِ مرگِ تو
گویی رسیده بود شب آخر علی ع
دست خدایی تو چون از کار اوفتاد
نیرو گرفت خصم ستم گستر علی ع
یارب چه می شود که گذارم به باغ وحی؟
صورت به قتلگاه گُل پرپر علی ع
وقتی که گوشواره زگوش تو شد جدا
افتاد لرزه بر بدن دختر علی ع
ای اولین شهیده ی راه علی ع بمان

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دیو را با خانه ی انسیّة الحورا چه کار؟) *

3798
6

شعر حضرت زهرا(س)(دیو را با خانه ی انسیّة الحورا  چه کار؟) دیو را با خانه ی انسیّة الحورا چه کار؟
دود را با چشم خورشید جهان آرا چه کار؟
دشمن و بیت و لایت، هیزم و باغ بهشت
شعله ی آتش ، تو را با صورت زهرا س چه کار؟
تازیانه شرم کن این دست، دست فاطمه س است
ای فشار در ، تو را با عصمت کبرا چه کار؟
مرد کو، تا آورد دستی برون از آستین
این همه نامرد را با یک زن تنها چه کار؟
بوستانِ وحی و شیطان روبه و شیر خدا
ریسمان ظلم را با بازوی مولا چه کار؟
بیت حقّ را هیچکس نگشود با ضرب لگد
درد را با پهلوی انسیّة الحورا چه کار؟
فاطمه س پشت در آمد گفت با آن سنگ دل
ما عزا داریم ای ظالم تو را با ما چه کار؟
ای مغیره بشکند دستت که کوثر را زدی
هیچ دانی ضرب دستت کرد با زهرا س چه کا

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(درد مرا دو دیده ی خونبار شاهد است) *

2526
1

شعر حضرت زهرا(س)(درد مرا دو دیده ی خونبار شاهد است) درد مرا دو دیده ی خونبار شاهد است
سوز مرا شرارِ دل زار شاهد است
غم های ناشنیده و ناگفته ی مرا
موی سفید و زردی رخسار شاهد است
شب ها هر آنچه می گذرد بر من و دلم
اشگ دو دیده، دیده ی بیدار شاهد است
من بارها فدایی راه علی ع شدم
مسمار و سینه و در و دیوار شاهد است
من رو گرفتم از علی ع امّا هر آنچه شد
روی کبود احمد ص مختار شاهد است
آتش زدند خانه ی در بسته ی مرا
دود و مدینه و شررِ نار شاهد است
در شهر خود غریب تر از من کسی نبود
دفن جنازه ام به شب تار شاهد است
فریاد آه و ناله ی من بی جواب ماند
تا حشر بی وفایی انصار شاهد است
غسل شبانه و ورم بازوی مرا
اشگ دو چشم حیدر ع کرّار شاهد است
«میثم» هر آنچه بر علی

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خزان به باغ بی خزان به حیله حمله ور شده) *

2106
1

شعر حضرت زهرا(س)(خزان به باغ بی خزان به حیله حمله ور شده) خزان به باغ بی خزان به حیله حمله ور شده
نصیب باغ و باغبان به جای گل شرر شده
بهشت وحی سرمدی میان شعله سوخته
هُمای قلّه ی قدم شکسته بال و پر شده
سلام ما به فاطمه س که پیش دشمنان همه
برای یاری علی ع سینه سپر، سپر شده
ولیة الله ولّی، کشته ی مرتضی علی ع
شهیده ای که شاهد شهادت پسر شده
سینه ی کوثر خدا دخت پیمبر ص خدا
باغ گل از نشانه ی بوسه ی میخ در شده
بین ستم گران همه شاهد قتلِ فاطمه س
دختر چارساله اش زینب س خون جگر شده
چشم حسین ع دم به دم می نگرد مغیره را
اشگ حسن ع روانه بر بی کسی پدر شده
طایر وحی در قفس بس که زده نفس نفس
روز به پیش دیده اش تیره تر از سحر شده
فاطمه ی شهیده ام چراغ هر دو دیده ام
تا

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(در نفس شعله ی جگر دارم) *

2128
1

شعر حضرت زهرا(س)(در نفس شعله ی جگر دارم) در نفس شعله ی جگر دارم
قلب سوزان و چشم تر دارم
من به خاک مدینه گم شده ای
از دو عالم عزیز تر دارم
چشمی از اشگ ماتمش لبریز
دلی از ناله پر شرر دارم
ناله ی دخترِ رسول خداست(ص)
شعله هایی که در جگر دارم
منم آن شمسه ی سپهر کمال
که هزار آسمان قمر دارم
گر چه مخفی است از نظر قبرم
به محبّان خود نظر دارم
گر چه زوّار، بی خبر زمنند
من زاحوالشان خبر دارم
ای بسا دل که دور تربت خود
همچو مرغ شکسته پر دارم
من همان نخل سبز توحیدم
که ولای علی ع را ثمر دارم
به دفاع علی ع کنم تقدیم
هر چه با خویش برگ و بر دارم
گر چه ماه رخم بود نیلی
روی چون مهر جلوه گر دارم
نه ز ایثارِ جان بود باکم
نه غم از کشتنِ پسر دارم
من طرفدار ح

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(از غدیر چو پایان یافت هفتاد و دو روز) *

2130

شعر حضرت زهرا(س)(از غدیر چو پایان یافت هفتاد و دو روز) از غدیر چو پایان یافت هفتاد و دو روز
گشت از داغ نبی ص یثرب سراپا شور و سوز
بعد مرگ خواجه ی لولاک خصم کینه توز
داد کفر و شرک و خُبث طینت خود را بروز
کرد حقّ شیر حقِّ را از ره بیداد غصب
فاش می گویم صنم جای صمد گردید نصب
از سقیفه آتشی برخواست عالم را گرفت
دود آن تا حشر، چشم نسل آدم را گرفت
شعله هایش دامن آیات محکم را گرفت
دامن زهرا س و بیت الله اعظم را گرفت
مرکز وحی و نبوّت طعمه ی آن نار شد
قتلگاه محسن و زهرا س ، در و دیوار شد
از هجوم دشمنان بیت خدا را در شکست
پهلوی زهرا س مگو پهلوی پیغمبر ص شکست
رکن قرآن قلب احمد ص سینه ی حیدر ع شکست
فاش گویم هر دو رکن فاتح خیبر شکست
ظاهراً با یک لگد محسن در آنج

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دست دشمن بر ستم وا شد نمی دانم چرا) *

1874
1

شعر حضرت زهرا(س)(دست دشمن بر ستم وا شد نمی دانم چرا) دست دشمن بر ستم وا شد نمی دانم چرا
بسته بیت حقّ تعالی شد نمی دانم چرا
روبهان بر گرد پیر خویش گردیدند جمع
شیر حقّ تنهای تنها شد نمی دانم چرا
سرو قدّ مادر طاووس علیّینِ وحی
در جوانی چون کمان تا شد نمی دانم چرا
قتل محسن، خانه ی آتش زده، روی کبود
اجر احمد ص سهم زهرا س شد نمی دانم چرا
داغ زهرا س ، داغ محسن، اشگ غربت، خونِ دل
مزد زحمت های مولا شد نمی دانم چرا
صورتی کز شرم در محراب می انداخت گُل
نیلگون از جور اعدا شد نمی دانم چرا
در سقیفه بود شورایی که تا دامانِ حشر
قتل آل الله امضا شد نمی دانم چرا
خاک قبر مریم بیتِ امیرالمؤمنین ع
شسته با قبر دو عیسی شد نمی دانم چرا
ما همه فرزند زهراییم «میثم» کز ازل

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(کیستی تو؟ صدف گوهر مکنون خدایی ) *

2968
1

شعر حضرت زهرا(س)(کیستی تو؟ صدف گوهر مکنون خدایی ) کیستی تو؟ صدف گوهر مکنون خدایی
دختر احمدی و مادر مصباح هدایی
نه همین امّ ابیهایی و ناموس الهی
همسر حیدری و مادر کل شهدایی
بشری و همه جا کار خدایی ز تو دیدم
چه بگویم؟ کمکم کن که نگویم تو خدایی
به سخن ریخته از درج دهان گوهر وحیت
به نگه زنگ ز آیینه ي دل ها بزدایی
در تماشای رخت حُسن خدا دید محمد ص
دست تو دست خدا بود که بوسید محمد ص
لاله ي گلبن وحی استی و دل، باغ و بهارت
گشته در ارض و سما، هر ملکی مرغ هَزارت
شده گم در حرم گمشده ات شهر مدینه
نه مدینه، که همه عالم هستی ست مزارت
عرش و فرشند و سماوات همه سفره ي احسان
خلق مهمان سر این سفره، به هر لیل و نهارت
گل لبخند کند هدیه ز هر شعله به اهلش
گر به دوز

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(درون قصه ی ما آسمان زمین افتاد) *

1990

شعر حضرت زهرا(س)(درون قصه ی ما آسمان زمین افتاد) درون قصه ی ما آسمان زمین افتاد
و عشق خط زده شد ، قاف و عین و شین افتاد
و پاره شد یکی از برگ های مصحف نور
ترک به چینی گل واژه های دین افتاد
دوباره فاصله در بین ماه و خورشیدش
سرود شعر جدایی و این چنین افتاد
شاعر:وحید محمدی

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(آسمانی ترین من امشب) *

3484
2

شعر حضرت زهرا(س)(آسمانی ترین من امشب) آسمانی ترین من امشب
آسمان را چه تیره می بینم
امشبی را چگونه تا به سحر
سر قبر ستاره بنشینم
ای گلم خواب هم نمی دیدم
قاری ختم امشبت باشم
فاطمه جان (س)چه قدر دشوار است
من پرستار زینبت باشم
آسمانی ترین من امشب
آسمانت چه دیدنی شده است
حال و روز غریبی علی و
کودکانت شنیدنی شده است
دائما پیش چشم خونبارم
صحنه درب و خانه می گذرد
چند وقتی است روزگارم با
گریه های شبانه می گذرد
روضه خوان شبانه ی خانه
سوز دل های غربت حسن است
روضه اش دائما : کسی راه
کوچه را روی مادر ما بست
زینبت ، وارث دعای شبت
سر سجاده ات دعا می خواند
زیر لب ، زمزمه کنان می گفت
کاش مادر کمی دگر می ماند
در دلها تمام ناشدنی است
باید اما ز تو ج

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد