شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)(معصوم ترین صبح سپیدی محسن) *

2625

شعر حضرت زهرا(س)(معصوم ترین صبح سپیدی محسن) معصوم ترین صبح سپیدی محسن
آن روز کبود را ندیدی محسن
در راه علی حق بزرگی داری
الحق که تو اولین شهیدی محسن
*
با ضرب در سوخته ماهم را کشت
در آتش و خون نور نگاهم را کشت
فریاد بزن «بأیّ ذنب ٍ قُتلت»
ای وای که طفل بی گناهم را کشت
*
در کوچه به پا کرد دوباره ‌محشر
با مادر دلسوخته، یاس پرپر
آن روز اگر ‌مجال صحبت می‌داشت
می گفت چنان فاطمه : حیدر حیدر
*
ای مونس داغهای من محسن جان
ای یاور با وفای من ‌محسن جان
با سرخی خون من و تو حق برپاست
قربانی کربلای من ‌محسن جان

شاعر:یوسف رحیمی

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب) *

2421

شعر حضرت زهرا(س)(افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب) افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب
در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب
از اشک من سوالِ « چرا زود می روی »
از سمت تو نمی رسد آخر چرا جواب ؟
گاهی میان فاصله رفت و آمدت
چشمی گشا که مُردم از این درد بی حساب
تکیه بزن به سینه من تا که بشنوی
دارم خراب می شوم از غصه ات خراب
دارد غروب می کند این صبح چهره ات
یا دست شب گرفته تو را در میان قاب
از صبح تا نیمه شب گریه کرده ای
حالا بیا به خاطر من اندکی بخواب

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(چون موج چرا غرق تلاطم شده اي) *

2365

شعر حضرت زهرا(س)(چون  موج  چرا غرق تلاطم شده اي) چون موج چرا غرق تلاطم شده اي
در وادي حيدرانه ات گم شده اي
در هاله اي از دود چنان شير شدي
با ناله ي خود حريف هيزم شده اي
در پلك دو چشمان علي جا كردي
در آينه ي عشق ، تجسّم شده اي
بر روي كوير خستگي تابيدي
خورشيد زمين و ماه أنجم شده اي
تو يار ولايتي و پس بيزار از
آن اوّلي و دوّم و سوّم شده اي
انگار دوباره رو به راهي مادر
مشغول به آسياب گندم شده اي
همسايه ي تو زِ گريه ات مي خندد
اي واي كه تو ( اسيرِ ) مردم شده اي
اي مادر پنهان شده ،‌ پيدايي تو
ساكن شده در مدينه ي قم شده اي
شاعر: حميد رمي

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بسترِ بيمار پهن و بسترَّم ناخوش است) *

2463

شعر حضرت زهرا(س)(بسترِ بيمار پهن و بسترَّم ناخوش است) بسترِ بيمار پهن و بسترَّم ناخوش است
ياس سرخ ونيلیُّ وخاکستريَّم ناخوش است
نيمه شب گاهی صداي آه مخفی ميرسد
تا بدانم زخمیِّ نيلوفريَّم ناخوش است
پيش پاهاي علی برخواست ازجايش ولی
تکيه برديوار زد همسنگريَّم ناخوش است
سعی دارد تا بخندد بر رويم امّا خدا
خنده ي تلخ سلام آخريَّم ناخوش است
قوت قلبم قرارم بي قرارم رفتنی ست
آنکه در شادیُّ وغم شد مشتريَّم ناخوش است
روي بستر روي در گوشه کنار خانه ام
لَخته هاي خون به من گويد پريَّم ناخوش است
چادرش َبررو ودستش را به پهلويش گرفت
آيه هاي کوثر پيغمبريَّم ناخوش است
سينه ي اين عاشق و آه مدينه گفته اند
مادر اين کودکان مادريَّم ناخوش است
شاعر: حسين ايماني

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(رقص آتش به در خانه چه غوغا می کرد) *

2730

شعر حضرت زهرا(س)(رقص آتش به در خانه چه غوغا می کرد) رقص آتش به در خانه چه غوغا می کرد
دود و خاکستر و خون معرکه برپا می کرد
بند بر دست، کسی، ناله ی جانسوزی داشت
هق هق خامُش او لعن به دنیا می کرد
آتشی سوخت گل و غنچه و بستانش را
او ولی زیر لبش داشت خدایا می کرد
دربِ سنگین و چهل سنگِ قسی تر از سنگ
مدفنی بهر گل یاس مهیا می کرد
ماه در قامت یک بدر هلالین قامت
خویش را داشت به آیینه تماشا می کرد
گوش کن، می شنوی؟! درد دل دیوار است
«غنچه ای بهر گلی داشت تمنا می کرد»
«آخ، بابا چقَدَر میخ، دلی پر دارد...»
ذره ای کاش که با سینه مدارا می کرد
آخر از زخم جفا، جایگهش بستر شد
زخم ها داشت، ولیکن همه حاشا می کرد
گاه گاهی نگران سوی حسینش می شد
بوسه ها زیر گلو بهر مب

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو) *

2848

شعر حضرت زهرا(س)(زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو) زانو بغل گرفته ام و مات چشم تو
يعنی منم تلاطم اوقات چشم تو
يک زخم تازه روی تنت کشف کرده ام
هر بار آمدم به ملاقات چشم تو
درد کبود صورت تو داد می زند
سيلی کمی نکرده مراعات چشم تو
سرتا به پای عرش همگی گوش می شدند
تا می رسيده وقت مناجات چشم تو
حالا همه شبيه دلم بغض کرده اند
از هاله کبود جراحات چشم تو
گيرايی بهار منی ! سبز رو به زرد
دستان من به دامن سادات چشم تو

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تنهایم و به غربت خود گریه می کنم) *

3183
5

شعر حضرت زهرا(س)(تنهایم و به غربت خود گریه می کنم) تنهایم و به غربت خود گریه می کنم
بر وسعت مصیبت خود گریه می کنم
من آن امیر خسته دل و بی جماعتم
از دوری جماعت خود گریه می کنم
مردم مرا به جرم عدالت نخواستند
در حسرت عدالت خود گریه می کنم
دین خدا خانه نشین شد نه مرتضی
بر دین بی جماعت خود گریه می کنم
رحمی به قلب خسته ی اهل مدینه نیست
بر غربت امامت خود گریه می کنم
با یاد فاطمه که کتک خورد و دم نزد
تا قبر و تا قیامت خود گریه می کنم
آن لکه خون روی لباسش دلم شکست
بر یاور ولایت خود گریه می کنم
وقتی حسن لب از لب خود وا نمی کند
نو گفته بر مصیبت خود گریه می کنم
وای از عبور نیمه شبم از کنار قبر
بر صبر و استقامت خود گریه می کنم
سنگ مزار فاطمه بالین من شده
ب

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(کـنـار قـبـر آن پهـلـو شکسته) *

4785
4

شعر حضرت زهرا(س)(کـنـار قـبـر آن پهـلـو شکسته) کـنـار قـبـر آن پهـلـو شکسته
کنون جای علی، مهدی نشسته
بریزد اشک مهدی، همچو حیدر
ولی ذکرش بود مظلومه مادر
کـنـار تـربت مـخـفی زهــــرا
دوباره بیت الاحزان کرده بر پا
همانجا که علی از پا فتاده
همانجا که علی صورت نهاده
خداوندا به پهـلـوی شکسته
به آن چشم ز سیلی گشته بسته
به آن شش ماهه ی نشکفته پرپر
به سـوز سیـنـه مجـروح مـادر
بـده اذن ظـهـور مهـدیـش را
رسان روز سرور مهدیش را

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای که محراب نمازم خم ابروی تو بود) *

3402

شعر حضرت زهرا(س)(ای که محراب نمازم خم ابروی تو بود) ای که محراب نمازم خم ابروی تو بود
دل من بسه برآن سلسله ی موی تو بود
ای که شد قامت دین راست ز قد و قامت تو
از چه رو همچو هلال آن قد دلجوی تو بود
چه سبب داشت که حتی ز علی پنهان بود
آن ملالی که عدو بستهبه بازوی تو بود
کاش می مرد علی تا که نمی دید آن شب
نیلی از سیلی بیدادگران روی تو بود
لاله ی پرپر من کی رود از یاد علی
که زبطن تو جدا غنچه ی خوشبوی تو بود
وقت غسل بدن اطهرت ای بحر عفاف
خون روان از صدف سینه و پهلوی تو بود

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(من علی شب زنده دار غربت کوی تو ام) *

2429

شعر حضرت زهرا(س)(من علی شب زنده دار  غربت کوی تو ام) من علی شب زنده دار غربت کوی تو ام
عابد قد قامت محراب ابروی توام
تا تو رفتی چلچراغ خانه ام خاموش شد
پرده یک سوزنکه من مشتاق سوسوی تو ام
ذوالفقارم از غلاف خود نمی آید برون
چون به فکر آن غلاف و نقش بازوی تو ام
ای نشان قهرمانی تو قبر بی نشان
من نشان سینه مجروح و پهلوی توام
بر طناب خصم دستان مرا حاجت نبود
چون که از روز ازل دلبسته ی موی توام
آه مظلومی من از چرخ گردون هم گذشت
ای همه هستی من من زنده از بوی توام
ماجرای کوچه را از همسرت پنهان مکن
چون سرا پا چشم بهر دیدن روی توام
آنچه نیرو داشتم با رفتنت از دست رفت
ای همه نیروی من محتاج نیروی توام

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(ای سیب سرخ حضرت ختمی ما بمان) *

2663

شعر حضرت زهرا(س)(ای سیب سرخ حضرت ختمی ما بمان) ای سیب سرخ حضرت ختمی ما بمان
بر تو سلام از طرف شیخ و شابمان
ما آمدیم سینه زن ماتمت شویم
ای مادر همیشگی انقلابمان
هرگز غم قیامت خود را نمی خوریم
وقتی که با شماست حساب و کتابمان
ممنون مهر مادریت می شویم چون
کردی برای فاطمیه انتخابمان
دستی بکش روی سرمان مادر حسین
امشب بگیر زیر پر آفتابمان
در میزنیم خانه ی آتش گرفته را
جان علی بیا مکن امشب جوابمان

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تا دست را به قبضه ی شمشیر می برم) *

2805

شعر حضرت زهرا(س)(تا دست را به قبضه ی شمشیر می برم) تا دست را به قبضه ی شمشیر می برم
عالم گواه می شود این را که حیدرم
فرمان حق رسیده علی جان! صبور باش
بانو نمی شود که از این امر بگذرم
این ها که با طناب به دنبالم آمدند
از یاد برده اند که من مرد خیبرم
امرم به صبر، کرده خدا، ورنه هیچکس
قادر نبود تا که بیاید برابرم
دست خدا اگر که به روی دلم نبود
هرگز طناب خیره نمی شد به پیکرم
بانو! بمان تو را به خدا پشت در نرو
هی آیه آیه زرد نشو فصل کوثرم
اصلا مهم که نیست برایم تمام شهر
دشمن شوند، تا که تویی یار و یاورم
شاعر : علی اصغر ذاکری

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند) *

3148

شعر حضرت زهرا(س)(روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند) روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النسا سیلی زدند
نا مسلمانان که از دین و قرآن می زدند
بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند
گر من آزاها فقد آزانیت خورده به گوش
آن ستمکاران به روی مصطفی سیلی زدند
فاطمه آیینه ی توحید و وجه کبریاست
بر رخ توحید و وجه کبریا سیلی زدند
صورت انسیه الحورا کجا سیلی کجا؟
با که گویم دیو ها حوریه را سیلی زدند
اینکه رویش نیلگون گردیده ناموس خداست
فاش می گویم به ناموس خدا سیلی زدند
چهارده قرن است می پرسند آل فاطمه
اهل عالممادر ما را چرا سیلی زدند
روی زهرا شد کبود و سوخت رخسار من
بر گل روی امام مجتبی چرا سیلی زدند
(( میثم )) آن سیلی به روی فاطمه تنها نخورد
ب

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(یک زن تمام خلقت حق را بهانه شد) *

2680
1

شعر حضرت زهرا(س)(یک زن تمام خلقت حق را بهانه شد) یک زن تمام خلقت حق را بهانه شد
یک زن میان عالم و آدم یگانه شد
یک زن که بود که مظهر تکثیر آفتاب
هم درد مرد چاه به آه شبانه شد
در سینه داشت نغمه ی شبهای تار تار
آهنگ بی ترانه ی شب را ترانه شد
یاس سپید روی شقایق تبار عشق
آماج شعله ، میخ درو تازیانه شد
یک قبر بی نشان از او ماند زیر خاک
آن قبر بی نشانه خدا را نشانه شد
شاعر : اسماعیل رضازاده

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(آسمان ،هروله در لحظه ی باران شده است) *

2777
2

شعر حضرت زهرا(س)(آسمان ،هروله در لحظه ی باران شده است) آسمان ،هروله در لحظه ی باران شده است
کشتیِ صبرِ علی واردِ طوفان شده است
کوچه ها با دلِ حیدر شده در جنگ و سپس
مو سپیدی علی وارد میدان شده است
آتش اینجا همه را دعوت سوزاندن کرد
یاسِ خشکیده چراسوژه بحران شده است
نفسِ میخ که بند آمده از خون زیاد
موجِ خون بر تن دریاچه خروشان شده است
آینه ، گم شده در حجم بزرگ تنِ دود
میزبان یک لگد و آینه مهمان شده است
گوش کن آخرِ نامردی این شهرِ شلوغ
بچه ای بدوِ شروع ، نقطه ی پایان شده است
هیجده سال تلاوت شده در گوشِ فلک
سوره ی کوثر و حالا.....ختمِ قرآن شده است

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(زهرا بهانه ایست که عالم بنا شود) *

3072

شعر حضرت زهرا(س)(زهرا بهانه ایست که عالم بنا شود) زهرا بهانه ایست که عالم بنا شود
او آمده که مادر آئینه ها شود
او آفریده گشت که یک چند مدتی
نور خدا به روی زمین جا به جا شود
او آفریده شد که در این روزهای سخت
زهرا شود، علی شود و مصطفی شود
او مادر تمامیِ دل های حیدری ست
باید که کُفو فاطمه شیر خدا شود
هر کس مگر که مادر معصوم می شود؟
او آمده که مادر کرب و بلا شود
زهرا اگر نبود چگونه به عالمی
صدها روایت از مِی کوثر عطا شود
بی اذن فاطمه کسی اصلاً اجازه داشت؟
بر روی خاک و اوج فلک پیشوا شود
ای خوش به حال آن که در آن لحظۀ حساب
با انتخاب مادری او سَوا شود
مادر سلام روز ظهورت مبارک است
لعنت بر آن که منکر صدق شما شود
ما را گدای خانه ي لطفت حساب کن
ما را ب

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را) *

2573

شعر حضرت زهرا(س)(وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را) وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را
افتاده ديد قامت آقاي خانه را
فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد
آتش ، گرفت دامن ِ درياي خانه را
حدسش درست از آب در آمد ، ميان در
شش ماهه سقط گشت و سراپاي خانه را
بويي شبيه ياس گرفته كه مي كُشد
از اين به بعد حيدر تنهاي خانه را
ياد آوري ز قد كماني فاطمه است
بايد عوض كني مصلاي خانه را
زهرا كه رفت از نفس افتاد و رنگ باخت
اينگونه خواستند مسيحاي خانه را
شاعر: مسعود يوسف پور

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر حضرت زهرا(س)(شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم) * رضا رسول زاده

3112
2

شعر حضرت زهرا(س)(شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم) شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم
قدری شبیه مادر سادات می شویم
از نور فاطمه به سحر فیض می بریم
تا معتکف به کنج خرابات می شویم
ما آمدیم تا که گرفتارمان کنی
زلفی نشان دهی همه اثبات می شویم
لب وا نکرده برگه ی عفو تو می رسد
از این همه گذشتن تو مات می شویم
این نفس ، دست از سر ما که نمی کشد
در عمر خویش خرج مکافات می شویم
ذکر "علی علی" است که آزادمان کند
وقتی اسیر دام بلیات می شویم
حق من است تا بزنی ام ، نمی زنی
با چشم رحمت تو مراعات می شویم
با روضه ی حسین ز بس گریه می کنیم
غافل ز عرض کردن حاجات می شویم
هر چه صلاح ماست به کشکول مان بریز
ورنه گدا به شیوه ی عادات می شویم
در پیش روزی است که انگشت بر دها

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

بعد از شهادت حضرت زهرا(س) -(باغبان ،بیقرار و غمگین است) * منصوره محمدی مزینان

758

بعد از شهادت حضرت زهرا(س) -(باغبان ،بیقرار و غمگین است) باغبان ،بیقرار و غمگین است
روی پیشانی اش پر از چین است
برگ زیباترین گل هستی
پاره پاره به دست گلچین است
کوثرِ هَل اَتیٰ و زمزم که ...
جانِ طاها و قلبِ یاسین است
آسمانِ مدینه بارانی است
ماه مشغول غسل و تدفین است
زخم پهلو به او نشان داده
ضربِ پایِ مغیره سنگین است
گفت مولا به زیر لب... آری
قاتلِ جانِ محسنم این است
بی امان گریه می کند آرام
آه .. دشمن چقدر بی دین است
سربلندِ جهان به پیشِ نبی
از خجالت سرش به پایین است
ارغوانی شده است یاسِ علی
این پسند کدام آیین است؟!!

  • سه شنبه
  • 4
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(حـالَـت کـمی بـهتـر شده،بـانـوی خـانـه ) *

2396
1

شعر حضرت زهرا(س)(حـالَـت کـمی بـهتـر شده،بـانـوی خـانـه  ) حـالَـت کـمی بـهتـر شده،بـانـوی خـانـه
غـرق شـعـف حـیـــدر شده،بانوی خانه
نـان می پـزی امشب بــرای کـودکـانـت
درد ســرت کـمـتـــر شــده، بانوی خانه
جـارو زدی کـاشـانـه را بــا دست زخمی
زینب چه خـوش بـاور شده، بانوی خانه
جـان پـیـمـبـر از عـلـی چهـره مـپـوشـان
قــلــبــم پـــر از آذر شـده، بـانـوی خانه
حـرفی بـزن بــا هـمـسر خـانـه نـشینت
حـــال عــلــی بــدتــر شـده، بانوی خانه
دارم سؤالـی کـه شــرر زد بــر وجــودم
جـسمـت چــرا لاغــر شـده، بانوی خانه؟
دستی به پهلو داری و دستی بـه دیـوار
زینب کــمـی مـضطـر شـده، بانوی خانه
امشب بـــرای مـن بـگـو از غصّه هـایـت
از غـنـچـه ی پـــرـپــر شـده، بان

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نور را با نار یاری می کنند) *

3052

شعر حضرت زهرا(س)(نور را با نار یاری می کنند) نور را با نار یاری می کنند
بهر مرگت پافشاری می کنند
تا ز دست گریه ات راحت شوند
روز و شب لحظه شماری می کنند
بعد پیغمبر چه شد تنها شدی؟
خوب از غمدیده یاری می کنند!
مزد زحمت های او را داده اند
اين چنين خدمت گزاري مي كنند
تا تسلّي بخش غم هايت شوند
در سقيفه سوگواري مي كنند
جاي گل با هيزم اين اقوام پست
روز روشن غمگساري مي كنند
تا نبينم جلوه اي از ماه تو
چهره ات را زرنگاري مي كنند
بت پرستان مدينه با غلاف
خون ز پهلوي تو جاري مي كنند
با طناب و سيلي و مسمار در
كارهاي ابتكاري مي كنند
خوب شد چشم نبي ديگر نديد
كه چگونه نابكاري مي كنند
بعد آن بي حرمتي بر اهل بيت
در عيادت شرمساري مي كنند
جان من از روي حيدر ر

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از نبي با دردهايت خو گرفتي) *

2373

شعر حضرت زهرا(س)(بعد از نبي با دردهايت خو گرفتي) بعد از نبي با دردهايت خو گرفتي
با گريه هايت از علي نيرو گرفتي
خورشيد تابان علي اين چند روزه
آخر چرا از همسر خود رو گرفتي؟
اي نوح هجده ساله ام،اعجاز كردي
وقتي كه دست خويش بر پهلو گرفتي
رفتي فدك را پس بگيري،واي امّا
سيلي به جاي آن سند از او گرفتي
دائم ميان خانه مشغول ركوعي!
از بس كه دست خويش بر زانو گرفتي
هر شب براي اينكه زخمت را نبينم
پوشيه ات را حائل ابرو گرفتي!
از ضربه هاي بي امان تازيانه
زخم عميقي گوشه ي بازو گرفتي

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بابا ببین که چشم ترم درد می کند) *

2827

شعر حضرت زهرا(س)(بابا ببین که چشم ترم درد می کند) بابا ببین که چشم ترم درد می کند
افتاده ام زمین و سرم درد می کند
بابا ببین که اجر رسالت ادا شده!
یعنی تمام بال و پرم درد می کند
وقتی که آتش از در خانه شراره زد
دیدم تمام دور و برم درد می کند
میخی رسید و سینه ی من را کتیبه کرد
این سینه ام که شد سپرم،درد می کند
پرتاب دست او چقدر پر شتاب بود
روی کبود شعله ورم درد می کند
از ضربه های سخت و نفس گیر پشت در
قدّم کمان شده،کمرم درد می کند
وقت نفس زدن به خدا زجر می کشم
این دنده ی شکسته ترم درد می کند

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(اي داغدار فاطميه،يابن الزهرا) *

2980
2

شعر حضرت زهرا(اي داغدار فاطميه،يابن الزهرا) اي داغدار فاطميه،يابن الزهرا
اي بي قرار فاطميه،يابن الزهرا
با چشم گريان مي زني بر سينه و سر
اي سوگوار فاطميه،يابن الزهرا
خون مي چكد از گوشه ي چشمان تو در
ليل و نهار فاطميه،يابن الزهرا
بر اين كوير ديده ام باران عطا كن
اي اشكبار فاطميه،يابن الزهرا
با اشك چشمت اين عزاخانه بنا شد
شمع مدار فاطميه،يابن الزهرا
با روضه ات امشب دلم را زير و رو كن
اي راز دار فاطميه،يابن الزهرا
اي واي مادر هاي تو در سينه ي ما
ريزد شرار فاطميه،يابن الزهرا
شب تا سحر از داغ مادر بي قراري
شب زنده دار فاطميه،يابن الزهرا
نام تو زهرا جدا از هم نباشد
باشد شعار فاطميه،يابن الزهرا
عالم به خود مي آيد آقا جان بوالله
با انتشار فاطميه

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(باید زداغ او دل خود پرمحن کنیم) *

2829

شعر حضرت زهرا(س)(باید زداغ او دل خود پرمحن کنیم) باید برای فاطمه مشکی به تن کنیم
باید زداغ او دل خود پرمحن کنیم
باید که جان دهیم در این فاطمیه ها
باید که یک دهه فقط از او سخن کنیم
ای کاش بین سینه ی من تیر می کشید
شاید که درک غصه ی قلب حسن کنیم
از دست داده ایم مادر تازه جوانمان
خرده مگیر گریه اگر مثل زن کنیم
وقتی گریز روضه ی ما کربلایی است
باید کمی اشاره به آن پیرهن کنیم
در انتهای روضه ی زهرا نشسته ایم
گریه برای آن پسر بی کفن کنیم

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(روزي كه راه كوچه را سد كرده بودند) *

2427

شعر حضرت زهرا(س)(روزي كه راه كوچه را سد كرده بودند) روزي كه راه كوچه را سد كرده بودند
انبوه غم بر قلب احمد كرده بودند
اول فدك را غصب كردند ، بعد از آن هم
كار پليدي كه نبايد كرده بودند
چون ديده بودند پشت در زهرا نمرده
پس قصد سيلي مجدد كرده بودند
آيا ندانستند از اين كوچه بسيار
جمع ملائك رفت و آمد كرده بودند
زهرا چنين مي گفت با خود كاش قبل از
سيلي زدن اين بچه را رد كرده بودند
دور از نگاه مرتضي هر گوشه طفلي
ارام اما گريه بي حد كرده بودند !
زهرا كه رفت رحمت زشهر هم رخت بربست
اين طايفه با خود چقدر بد كرده بودند
بعد از فراق فاطمه اين خانواده
زان كوچه آيا رفت و آمد كرده بودند ؟
از كودكي در پاسخ اين يك سوالم
از چه مسير كوچه را سد كرده بودند ؟
شاعر:یاسر

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(كاش می شد بنویسند مرا سینه زنت) *

2972

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(كاش می شد بنویسند مرا سینه زنت) كاش می شد بنویسند مرا سینه زنت
كاش می شد بنویسند به نام حسنت
كاش در اول پرونده ی دنیائیمان
بنویسند غلام پسر بی كفنت
كاش می شد كه مرا دست كرامات شما
بنویسد اسیر غم و در د و محنت
غزل مرثیه ی روضه ی ما هستی تو
من همان شمع برافروخته ی انجمنت
**
راستی مادر مظلومه ی غربت زده ام
در سوالم . جرم تو چیست ؟ چرا هی زدنت ؟
از هجوم در و دیوار و دستی سنگین
درد می كرد نگفتی ....همه جای بدنت
پیرهن بافته ای بهر حسین اما حیف
گفت زینب كه غارت شده آن پیرهنت
شاعر:یاسر مسافر

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) و گفتگو با امام زمان(عج)( نوکرم، نوکری تو به خدا عالمی داره) *

3058

شعر شهادت حضرت زهرا(س) و گفتگو با امام زمان(عج)(  نوکرم، نوکری تو به خدا عالمی داره) نوکرم، نوکری تو به خدا عالمی داره
نوکر درگه مولا تو بگو چه غمی داره
به ما گفتن فاطمه مادرتون خیلی جوون بود
پس چرا مادرتون پیره و قد خمی داره
پشت در زینب کبری داره جون می کنه دیگه
انقده داد زده مادر که صدای بمی داره
مادرت زخمی اما هوای حیدرو داره
توی این بُه بوهه مادر چه حواس جمی داره
زهرا زخمی شده سینه اش میون اون در و دیوار
تو بپرس از دل زینب تو بپرس مرهمی داره؟
بین دیوار و در انگار فاطمه مرد به والله
تو بگو که ماجراشون نکته ی مبهمی داره؟
همه پشت کردن و رفتن علی رو تنها گذاشتن
به غیر از علی آقاجون خدامون آدمی داره
سروده جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من) *

2502
1

شعر حضرت زهرا(س)(بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من) بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من
گشته است معدنی ز جراحات این بدن
دیگر کسی به خانه من سر نمی زند
ای مرگ لا اقل تو به من یک سری بزن
از من نمانده است به جز استخوان و پوست
گم گشته است پیکر من بین پیرهن
تعظیم من به پیش علی (ع) شد همیشگی
دیگر مرا نیاز نباشد به خم شدن
آتش به جان خسته و پر درد می زند
این گریه های مخفی و بی هق هق حسن (ع
لرزه نشانده بر بدنم وقت احتضار
آینده پر از غم این طفل بی کفن

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی شکست دست و دل آسمانی ام) *

2283

شعر حضرت زهرا(س)(رفتی شکست دست و دل آسمانی ام) رفتی شکست دست و دل آسمانی ام
رفتی رسید نوبت قامت کمانی ام
رفتی و باز شد همه دست های پست
بابا حکایتی شده بی تو جوانی ام
«شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند »
خانه نشین شده همه زندگانی ام
خانه به جای یاس پر از بوی دود شد
تاول زده تمام تن ارغوانی ام
پهلو شکسته ، پیر ،زمین گیر و محتضر
رفتی و شد تمامی اینها نشانی ام
لعنت به آن که طفل مرا پیر کرده است
کار حسن (ع)شده همه شب روضه خوانی ام

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد