امشب زبان یاوه زنی لال و بی صداست
جلُّ و جلال و جلوه و اِجلال باخداست
تمثال نور حق روی دست پیمبراست
زهرا خدانماست ولی مست حیدراست
مست شراب ناب وِلای ابوتراب
بانوی آب و طُرِّه ی طولای آفتاب
آب است و آفتاب و کویری به نام دل
باران و شرح شورغدیریُّ و آب وگِل
خِشت سِرشت ساختنم باقیِّ گِلیست
که بی گمان مَصالحی ازخلقت علیست
بی نام نه!!! غلامم و بانام حیدرم
عین روایت است که زهراست مادرم
قلبم به عشق مادرسادات می زند
هرشب سری به قبله ی حاجات می زند
بعد از نمازِ یومیِّه هنگام زمزمه ست
سُبُّوح سینه سفره ی تسبیح فاطمه ست
بااین تبرُّکیِّ رسول و بتول عشق
ناقابلم!!!نوای دلم!!! شد قبول عشق
یا فاطرم به واسطه ی
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 07:28
- نوشته شده توسط
- یحیی