شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 محمد مهدی عبدالهی

در پشت دیوار بقیع، غربت به پا شد * محمد مهدی عبدالهی

4347
9

در پشت دیوار بقیع، غربت به پا شد غربت بقیع

در پشت دیوار بقیع، غربت به پا شد

در پشت آن دیوار و در، کوثر فنا شد

مادر لگد خورد و مناجاتش همین بود

فریاد یابن العسکری، حاجت لقا شد

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

  • یکشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر حضرت زهرا(س) -(از غربت علی و غم حضرت بتول) * محمد جواد شیرازی

938

متن شعر حضرت زهرا(س) -(از غربت علی و غم حضرت بتول) از غربت علی و غم حضرت بتول
باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه

نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند
وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه

طوری زدند که همه دیدند فاطمه
پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه

با چکمه هایشان چقدر این حرامیان
رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه

  • شنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

خاطره کوچه -( تو مپندار که آتش زده ای برجگرم ) * سعید خرازی

4191
4

خاطره کوچه -( تو مپندار که آتش زده ای برجگرم ) تو مپندار که آتش زده ای برجگرم
تو مپندار که زهر تو شده کارگرم
دل من پیش تر از پیش برافروخته بود
جگرم از اثر واقعه ای سوخته بود
توندانی که چه ها من به دوچشمم دیدم
توندانی من مظلوم چه ها بشنیدم
همره مادرم از کوچه گذر میکردم
وقت رفتن که به اطراف نظر میکردم
کوچه آن روز ندانم که چرا خلوت بود
به دلم دلهره و واهمه و محنت بود
ناگهان دیدم از آن دور کسی می آید
باورم بود که فریاد رسی می آید
روز شد تیره تر از شام ‌‌‌‌‌٬گل وپروانه
موقع رفتنِ‌ از کوچه به سوی خانه
همه شهر مدینه سیه ونیلی شد
صورت مادرم از کین هدف سیلی شد
مادرم گفت حسن بر دلم آذر نزنی
حرفی از قصه ی امروز به حیدر نزنی

شاعر : سعید خرازی

  • پنج شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 04:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-فاطمه یعنی نبی را مادری *

3511
4

شعر شهادت فاطمه زهرا-فاطمه یعنی نبی را مادری شعر شهادت فاطمه زهرا-فاطمه یعنی نبی را مادری
فاطمه یعنی گلِ پیغمبری
فاطمه یعنی مددکارِ علی
همسرِ شیرِ خدا یارِ علی
فاطمه یعنی غمت، یابن الحسن
سوز و آه و ماتمت، یابن الحسن
فاطمه یعنی صدای ناله‌ات
مادرِ مظلومِ هجده‌ ساله‌ات
فاطمه یعنی علی را بی‌قرار
اولین تیغ از دو تیغ ذوالفقار
فاطمه یعنی جمالِ نیلی‌اش
زد عدو در بین کوچه‌ سیلی‌اش
فاطمه یعنی که پهلویش شکست
در میان کوچه یک باره نشست
فاطمه یعنی علی دادم برس
فضه‌ افتادم به فریادم برس
فاطمه یعنی کبودی بر بدن
مانده زخمِ میخ در بر روی تن
فاطمه یعنی همه گریان او
جان فطرس دم به دم قربان او

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت فاطمه زهرا-یاس یعنی بوی دل، بوی بهشت *

3074
2

شعر شهادت فاطمه زهرا-یاس یعنی بوی دل، بوی بهشت شعر شهادت فاطمه زهرا-یاس یعنی بوی دل، بوی بهشت
یاس یعنی فاطمه، حیدر سرشت
یاس یعنی کمترین عمرِ جهان
یاس یعنی مادرِ صاحب زمان
یاس یعنی کوچه و آه و شرر
یک گل و یک غنچه با هم پشتِ در
یاس یعنی قوّتِ دستِ علی
هستِ او پیوسته با هستِ علی
یاس یعنی خانه داری نوجوان
مادری افتاده حال و نیمه جان
یاس یعنی شانه بر موی حجاب
ناله در بیداری و در وقت خواب
یاس یعنی حیدر و غسل و کفن
اشکِ چشمِ زینب و آه حسن
یاس یعنی یا حسینِ زیرِ لب
بوسه بر زیر گلویی نیمه شب
یاس یعنی مهدی و وقتِ ظهور
انتقام از غاصبین پر غرور
یاس یعنی انتقام از عاملین
سیلی محکم به روی قاتلین
یاس یعنی ما مدینه می‌رویم
با امیرِ بی‌قرینه می‌رویم

  • سه شنبه
  • 19
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر شهادت حضرت زهرا (س)-( علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

5588
6

شعر شهادت حضرت زهرا (س)-( علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد ) علی ز ماه جمالت چو پرده بردارد
خدا به دیده‏ ی او جلوه‏ ی دگر دارد

به جلوه ‏ای چو ربایی دل از رسول خدا
ز چهره‏ ات نتواند نگاه بر دارد

میان خلق شود چون محبتت تقسیم
پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد

علی، ندیده عبادت نمی‏کند حق را
خدای را به جمال تو در نظر دارد

سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس
که از جلال تو، تنها خدا خبر دارد

نبی، نبوت خود از تو یافت مستحکم
علی، ولایت خود از تو مستقر دارد

ز برج عصمت تو، یازده ستاره دمید
که هر ستاره، هزار آسمان قمر دارد

به مهر و مه ندهم ذره‏یی ز مهر تو را
که این معامله یک آسمان ضرر دارد

نسیم شهر مدینه به خلد ناز کند
که هر شب از حرم مخفیت گذر دارد

جحیم، غارت دل می

  • جمعه
  • 20
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 20:57
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرن زهرا (س) -زبانحال حضرت زینب (س) ( آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف ) * علی اکبر لطیفیان

3110
5

شعر شهادت حضرن زهرا (س) -زبانحال حضرت زینب (س) (  آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف ) آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف
چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف
هر چه این جا هست چشمان مرا خون کرده است
رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف
گاه دل خون توایم و گاه دل خون پدر
«وای بابا!» یک طرف «ای وای مادر!» یک طرف

از کنار تو که می آید به خانه ناگهان
بر سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف
من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم
غُصه ی تو یک طرف داغ برادر یک طرف
مثل آن روزی که افتادی می افتد بر زمین
پیکر من یک طرف، او یک طرف، سر یک طرف
من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم
زیر گردن یک طرف، رگ های حنجر یک طرف
وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها
گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف
شاعر : علی اکبر لطیفیا

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س)-( بعد از پدر، به فاطمه دشمن امان نداد) *مرحوم قاسم ملکی

14097
31

شعر شهادت حضرت زهرا (س)-( بعد از پدر، به فاطمه دشمن امان نداد) بعد از پدر، به فاطمه دشمن امان نداد

و ز مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد!

زهرا ندید محسن و، گلچین روزگار

گل چید و فیض دیدن بر باغبان داد!

می‏خواست با پسر بدهد جان به پشت در

اما چو بیکسی علی دید، جان نداد!

در کوچه خواست تا که شود حامی علی

دردا که تازیانه‏ی دشمن امان نداد!

هر قهرمان کند به نشان خود افتخار

زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد!

شاعر : مرحوم قاسم ملکی

  • سه شنبه
  • 1
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم) *

23559
42

شعر شهادت حضرت زهرا(ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم) ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
دیـــده از دیـــدار رخسارش منور داشتیم
هــر کـــسی جـــسـم عــزیزش روز بردارد ولی
ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم
کــــــاش آن روزی کـــــــه تنها مادر ما را زدند
مـــا یکی را در مـــــیان کوچه یاور داشتیم
کاش محسن را نمی کشتند اعدا تا ما غنچه ای
یــــــادرگار از آن گــــل رعنای پرپر داشتیم
کــــــــاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جـــــــــای آغـــوشش بخاک تیره بستر داشتیم
این در و دیــــــــــوار می گرید بحال ما که ما
مــــــــادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر مــــــــا رفت از دنیا، در آن حالی که ما
گـــــــریه بـــــــر حــالش سر قبر پ

  • یکشنبه
  • 6
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(عشق یعنی عین ، یعنی شین و قاف) *

3649
3

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(عشق یعنی عین ، یعنی شین و قاف) عشق یعنی عین ، یعنی شین و قاف
عشق یعنی سیلی و ضرب غلاف
عشق یعنی سیر از دنیا شدن
عشق یعنی معنی عقبا شدن
عشق یعنی دیدن مردی زه زن
عشق یعنی روح واحد در دو تن
شق یعنی سرو باغ یاس بین
عشق یعنی چشمه ی احساس بین
عشق یعنی عاشق گوهر شدن
عشق یعنی پشت در كوثر شدن
فاطمه یا فاطمه
عشق یعنی قل هو الله احد
عشق یعنی چیده گشتن با لگد
عشق یعنی بوی یاس و رازقی
عشق یعنی مردن از یك عاشقی
عشق یعنی یك سرود از اشك چشم
عشق یعنی یك سكوت پر زخشم
فاطمه یا فاطمه
عشق یعنی بغض یاس باردار
عشق یعنی گریه كردن زار و زار
عشق یعنی زجر نوح و عمر گل
عشق یعنی قُرةالعین رُسل
عشق یعنی خنده با یك كوه غم
عشق یعنی اشك یكسر ریزد زغم
فاطمه

  • دوشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(دلم می خواد یه بار دیگه،مثل تموم مادرا) *

2108
2

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(دلم می خواد یه بار دیگه،مثل تموم مادرا) دلم می خواد یه بار دیگه،مثل تموم مادرا
دخترم و توی بغل ،بگیرم و نگاه كنم
دلم می خوادیه بار دیگه، با اشك دونه دونه ام
سفارش حسین و به ،اسیر كربلا كنم
یا فاطمه یا فاطمه،یا فاطمه یا فاطمه
دلم می خواد یه بار دیگه،با قد و قامت خمم
تكیه ی به دخترم كنم، رو به سوی بابا كنم
دلم می خواد یه بار دیگه،بدون رو گرفتن از
علی و جمع بچه ها، خونه رو با صفا كنم
دلم می خواد یه بار دیگه،مدافع علی باشم
این تن و جون خسته رو،فدای مرتضی كنم
دلم می خواد یه بار دیگه،دخترم و صدا كنم
اما دیگه نا ندارم،تا كه لبام و وا كنم
یا فاطمه یا فاطمه،یا فاطمه یا فاطمه
شاعر:سید مجید بنی فاطمه

  • دوشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهراسید مهدی میرداماد(آخرش دلم كباب شد) * مجتبی صمدی شهاب

6955
7

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهراسید مهدی میرداماد(آخرش دلم كباب شد) آخرش دلم كباب شد

روسرم فلك خراب شد

فاطمه رفتی و حیدر

شده حیرون ،شده حیرون

پاشو دلبرت رسیده

كی به روت پارچه كشیده

پاشو چشمام شده زهرا

پر بارون، پر بارون

انگاری یه عمری خوابی

به علی بده جوابی

باوفا،حالا چرا

می خوای علی رو جا بذاری

بی كسم ،دلت می آد

بری منو تنها بذاری

چه بلایی سرم اُمد

بچه های قد و نیم قد

همه بغض كرده نشستند

دور بستر ،دور بستر

هستیه رفته به بادم

بی تو دشمن شاد شادم

پاشو باز اشكامو پاك كن

جون حیدر، جون حیدر

منو از ریشه سوزوندی

جونم و رو لب رسوندی

پاشو باز، ای دل نواز

كارای خونه رو بگردون

آشنا ،محض خدا

دوباره دستاس و بچرخون

@eyvoontala

فاطمه یا فاطمه یا

  • سه شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(دخت ختم الانبیائی فاطمه ) *

5416
4

شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(دخت ختم الانبیائی فاطمه   ) دخت ختم الانبیائی فاطمه
نور چشم اولیائی فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه 2
تو بتولی بضعۀ پیغمبری
یار دلسوزی برای حیدری
عالم هستی همه از هست توست
گردش افلاک اندر دست توست
حیدر کرا ررا همسنگری
چون علی مشکل گشائی فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه 2
بی پناهیم و پناه ما توئی
در دو عالم تکیه گاه ما توئی
برق نگاه ما توئی
بی نوایان را نوائی فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه 2
از کرم بنما تو بیماران شفا
با نگاهی حاجت ما کن روا
دست ما گیر تو در روز جزا
شافع روز جزائی فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه 2
سوی تو ما دردمندان آمدیم
مظهر جود و سخائی فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه 2

  • چهارشنبه
  • 16
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

نوحه شهادت حضرت زهرا (س) (بیــن دیـوار و در واویلا ، فدای ولایت شد زهرا ) *

5069
2

نوحه شهادت حضرت زهرا (س) (بیــن دیـوار و در واویلا ، فدای ولایت شد زهرا ) آتش زدن در و دیوار

بیــن دیـوار و در واویلا فدای ولایت شد زهرا
واویلا ، واویلا ، یا زهرا
******
بین دیوار و در افتـاده بـه راه ولایت جـان داده
واویلا ، واویلا ، یا زهرا
******
مدینه فتنه‌ای برپا شد مصیبت نصیب زهـرا شد
واویلا ، واویلا ، یا زهرا

******
لالۀ مدینــه پرپـر شد غنچه‌اش ز کینه پرپر شد
واویلا ، واویلا ، یا زهرا
****
دست شیرخدا شد بسته پهلـوی یــار او بشکستـه
واویلا ، واویلا ، یا زهرا
شاعر : امیر عباسی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 29
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 14:52
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2363

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه) در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه

به سویت از همه سو چشم انبیاست مدینه

اگر چه غریبی نشسته بر در و بامت

هماره با دل ما نامت آشناست مدینه

تو همچو حلقه ی انگشتر و نگین شریفت

تن مقدس پیغمبر ص خداست مدینه

به بیت فاطمه س و باب جبرئیل تو سوگند

تو قبله ی دل مایی خدا گواست مدینه

به هر طرف که نهم روی خویش روی دل

به مسجد الّنبی و مسجد قباست مدینه

هنوز چشم تو محو است بر نماز محمّد ص

هنوز بانگ بلالت به گوش ماست مدینه

هنوز از جگر نخل سبزهای تو بر پا

صدای ناله ی العفو مرتضاست مدینه

هنوز از نفس جبرئیل، گوش دلت را

نوای روح برانگیز هل اتاست مدینه

نیازمند به ناز طبیب نیست وجودم

که در نسیم مسیحایی ا

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد) * علی اکبر لطیفیان

3507
4

اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد) موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد

آتش گرفت دامنش اما تکان نخورد

او قول داده بود فدای علی شود

در پشت در به خاطر مولا تکان نخورد

زهرا خودش علی ست چرا کم بیاورد؟

چون کوه از مقابل آن ها تکان نخورد

با هیبت از حریم ولایت دفاع کرد

طوری که آب در دل مولا تکان نخورد

مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود

این بود علتش اگر از جا تکان نخورد

آن ضربۀ غلاف مگر که چه کرده بود

از آن به بعد بازوی زهرا تکان نخورد

علی اكبر لطیفیان

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است ) * علی اکبر لطیفیان

7167
15

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است ) بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است
زیر چشمت گود افتاده، پس زاری بس است

از همان روزی که تو تب کرده ای؛ تب کرده ام
خوب شد خوبم کنی دو ماهِ بیماری بس است

تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام
این تبسّم کردنِ از روی ناچاری بس است

لاله لاله، لاله لاله، لاله لاله
جای خالی در لباست نیست گلکاری بس است

من مرتب می کنم این خانه ات را تو فقط
لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است

ای شکسته بال، پس کی استراحت میکنی
هر زمان که پا شدم دیدم تو بیداری، بس است

این طرفداریِ از من کار دستت داده است
بعد از این کاری نکن، دیگر طرفداری بس است

باشد امشب میروم پیش خدا رو می زنم
بسترت را جمع کن از خانه، بیماری

  • یکشنبه
  • 4
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

نوحه سبک قدیمی برای شهادت حضرت زهرا - (مـادر مـگر از مـن خطا دیدی؟) *استاد حاج غلامرضا سازگار

21681
40

نوحه سبک قدیمی برای شهادت حضرت زهرا - (مـادر مـگر از مـن خطا دیدی؟) مـادر مـگر از مـن خطا دیدی؟

رخسار خود را از چه پوشیدی؟

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

****

دیشب به گیسویم زدی شانه

امشب چـه بنشستی غریبانه

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

****

دیشب دعـا کردی برای من

دیدی به رخ اشک عزای من

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

****

من دختر مظلومه‌ات هستم

از چه نمی‌گیری دگر دستم

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

****

دشمن که بر تو حمله‌ور گردید

در در پشت محسن سپر گردید

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

ای بر علی یاور ای مهربان مادر

****

ا

  • جمعه
  • 9
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر شهادت ریحانه نبوی حضرت فاطمه (س) - (غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود) *استاد حاج غلامرضا سازگار

4743
18

شعر شهادت ریحانه نبوی حضرت فاطمه (س) - (غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود) غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود

پشت در جان علی مرتضی افتاده بود

دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته

آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود

گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل

گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست

پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود

مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته

لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود

فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت

کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود

کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق

هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود

مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود

دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود

غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر د

  • جمعه
  • 9
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

نوحه سنتی شهادت حضرت زهرا(س) - (ای یار و یاور علی تمام لشکر علی) *

4739
6

نوحه سنتی شهادت حضرت زهرا(س) - (ای یار و یاور علی تمام لشکر علی) ای یار و یاور علی تمام لشکر علی
ز رفتن تو می‌رود روح ز پیکر علی
تمام هستم مرو ز دستم
فاطمه جانم فاطمه جانم
****
حامـی تنهـای علـی ام‌ابیهـای عـلی
بی‌تو مدینةالنبی نیست دگر جای علی
تمام هستم مرو ز دستم
فاطمه جانم فاطمه جانم
****

سـرو خمیـدۀ علـی اول شهیدۀ علی
دست برآر و پاک کن اشک زدیدۀ علی
تمام هستم مرو ز دستم
فاطمه جانم فاطمه جانم
****
چـراغ شامگاه مـن شهید بی‌گناه من
می‌روی و مجسمی همیشه در نگاه من
تمام هستم مرو ز دستم
فاطمه جانم فاطمه جانم
****
به اشک صبحگاه تـو به بازوی سیاه تو
جان ز تنم جدا شود در آخرین نگاه تو
تمام هستم مرو ز دستم
فاطمه جانم فاطمه جانم
****
مسافـر شب علـی گرفته کوکب علی

  • جمعه
  • 9
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) - (بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام) * وحید قاسمی

4202
18

شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) - (بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام) بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟

زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟

داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم

با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم

با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت

با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت

این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد

حتی به پلک های حسن، جان تازه داد

زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند

باید کمک کنم، کمرت درد می کند

آیینه ی پراز ترکم، احتیاط کن!

فکری به حال و روز بدِ کائنات کن

تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد

دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد

ازدست تو، به آه شکایت بیاورم

نگذاشتی طبیب برایت بیاورم

با اینکه اه

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت زهرا(فاطمه چشمان خود را باز کرد با نگه روی علی را ناز کرد) *

6313
13

شعر روضه حضرت زهرا(فاطمه چشمان خود را باز کرد                     با نگه روی علی را ناز کرد) فاطمه چشمان خود را باز کرد با نگه روی علی را ناز کرد
دست مولا گرفت آن نازنین گفت ای مولا امیر المؤمنین
هر چه گوئی من اطاعت می کنم غمخور خود با تو بیعت می کنم
فاطمه گردد بلا گردان تو هستی زهرا فدای جان تو
ای انیس خلوت شبهای من گوش کن بر این وصیتهای من
یا علی شب بر سر قبرم بمان هل اَتی بر کوثرت یاسین بخوان
گفت وگفت ودیده را بر هم گذاشت هل اتی را غرق در ماتم گذاشت
چاره ساز عالمی بیچاره شد کوثر قرآن زقرآن پاره شد

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت زهرا(چهار تن دارند تابوتی به دوش دیده گریان سینه سوزان لب خموش) *

11809
9

شعر روضه حضرت زهرا(چهار تن دارند تابوتی به دوش                                 دیده گریان سینه سوزان لب خموش) چهار تن دارند تابوتی به دوش دیده گریان سینه سوزان لب خموش
در دل تابوت جان حیدر است هستی و تاب و توان حیدر است
گوئی آن شب مخفی از چشم همه هم علی تشییع شد هم فاطمه
شهر پیغمبر محیط غم شده زانوی سردار خیبر خم شده
کم کم از دستش زمام صبررفت با دو زانو تا کنار قبر رفت
خاک گل می شد زاشک جاریش تا کند دستی ز رحمت یاریش
ناگهان از آن مزار بی نشان گشت بیرون دستهای باغبان
باغبانم هست و بودم را بده یا علی ، یا س کبودم را بده
این بیابان گل زاشک جاریت آفرین بر این امانت داریت
باغبان تا یاس پرپر را گرفت اشک خجلت روی حیدر را گرفت
یا محمّد از رخت شرمنده ام فاطمه جان داده و من زنده ام
یا محمّد دخترت در خاک خفت درد

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات فاطمیه(یابن الحسن آفتابمان در ابر است) *

2357
1

شعر مناجات فاطمیه(یابن الحسن آفتابمان در ابر است) یابن الحسن آفتابمان در ابر است
برگرد، که قلب عاشقان بی صبر است
بشمار قبور شهدا را به بقیع
گو مرقد فاطمه کدامین قبر است
***
شب گذشت از نیمه ای دل همدم و مونس کجاست
شمع می پرسد ز پروانه گل نرجس کجاست
بر عزای مادرت یابن الحسن خود هم بیا
تا نگویند این جماعت بانی مجلس کجاست
***
ذکر دل بی قرار ما یا زهراست
در هر نفس اعتبار ما یا زهراست
هر فرقه برای خود شعاری دارند
در هر دو جهان شعار ما یا زهراست
شاعر:ولی الله کلامی زنجانی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

شعر مناجات فاطمیه(بر مشامم می رسد بوی عزای فاطمه) * محمد فردوسی

16291
53

شعر مناجات فاطمیه(بر مشامم می رسد بوی عزای فاطمه) بر مشامم می رسد بوی عزای فاطمه

می شوم آماده ی گریه برای فاطمه

هاتفی از آسمان ها می دهد امشب ندا

فاطمیّه آمده، ماه عزای فاطمه

فاطمیّه آمده ای فاطمیّون غیور

خانه ی دل را کنید امشب سرای فاطمه

در عزایش بر تنم دارم لباس نوکری

این لباس مشکی ام باشد عطای فاطمه

من کجا و گریه در بزم عزای او کجا ؟

اشک چشمانم بُوَد لطف خدای فاطمه

بر جراحات عمیق فاطمه مرهم نهد

هر کسی گرید میان روضه های فاطمه

هر کسی بر بام خانه پرچم زهرا زند

می شود ایمن ز غم تحت لوای فاطمه

مهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین

افتخارم این بُوَد هستم گدای فاطمه

در قنوت هر نمازم بر لبم دارم دعا

بارلاها جان من گردد فدای فاطمه

ی

  • سه شنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر حضرت زهرا(س)(محمد ص آسمان وحی و زهرا س مهر رخشانش ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2148

شعر حضرت زهرا(س)(محمد ص آسمان وحی و زهرا س مهر رخشانش ) محمد ص آسمان وحی و زهرا س مهر رخشانش
امامان ماه و ساداتند اخترهای تابانش
وجودش جان جان عالم است و باز می گوید
که زهرا س هست جانان من و جانم به قربانش
ندانم کیست این بانو ولی آنقدر می دانم
که فردا دست هر پیغمبری باشد به دامانش
فلک بیت الولای فاطمه س ، خیل ملک خادم
زمین مهریه ي او، کلّ جنّ و انس مهمانش
امیرالمؤمنین ع شیر خدا، او دست و شمشیرش
محمد ص خاتم پیغمبران این است قرآنش
گل لبخند او چون بشکفد بر گلشن حُسنش
دل احمد ص صدف گردد به شوق دُرّ دندانش
شگفتا باز رخ پوشد ز چشم کور، بانویی
که چشم نور بینا می شود از نور ایمانش
شهادت، عشق بازی می کند با عزم مقدادش
مسلمانی، جبین ساید به خاک پای سلمانش
هم از انسان بود برتر هم از حوریه بالاتر
که هم ماتش بود حوریه هم محو است انسانش
گهی خوانند در قدر و شرافت کوثر و قدرش
گهی گویند در تفسیر قرآن نور و فرقانش
چو در بیت ولایت از کمالش پرده بالا زد
علی ع با آن جلال و مرتبت گردید حیرانش
به ذات خالق یکتا، قسم زهراست مخلوقی
که در خلقت نه آغازش بود پیدا، نه پایانش
اگرموسی رود در طور، دست اوست همراهش
اگر عیسی شود بیمار، مهر اوست درمانش
گره خوردند با هم چون نگاه احمد ص و حیدر ع
شب و بیداری و ذکر و نماز و چشم گریانش
سلام الله بر مردی که این بانوست، بانویش
درود خلق برآن زن که این زهراست میزانش
به محشر می شود معلوم قدر و عزت زهرا س
که محشر روز وانفسا بود در تحت فرمانش
اگر نازی کند، جنت بیافتد در دل دوزخ
وگر چشم افکند، دوزخ شود رشک گلستانش
امیرالمؤمنین ع روحی فداها گفته در وصفش
بزرگ انبیا امّ ابیها خوانده در شانش
نبی ص را روح مابین دو پهلو باشد، این دختر
سلام الله بر جسمش، سلام الله بر جانش
به جوش آید بحار رحمت از یک قطره ي اشکش
به وجد آید رسول الله ص از لب های خندانش
نمی گویم خدا باشد، ولی آنقدر می گویم
که چون لطف خدا حدّی ندارد بحر احسانش
هزاران دیده ي فردوس، جای پای زوّارش
هزاران حور و غلمان، خادم خدّام ایوانش
به باغ خلد روح تازه می بخشد ملائک را
اگر روح الامین با خود برد برگی ز ریحانش
سلام انبیا تا روز محشر بر حسین ع او
که مریم قابله، جبریل شد گهواره جنبانش
زبان قاصر، قلم عاجز، خدایا کیست این بانو؟
که پیشانی نهد، مردانگی بر خاک میدانش
مکرّر بوسه زد پیغمبری بر دست و بازویش
که می خواندند خیل انبیا، بر خویش سلطانش
چنان بر او ستم کردند بعد از مصطفی ص امت
که دنیا با تمام وسعتش، گردید زندانش
چنان شهر مدینه تنگ شد بر دخت پیغمبر ص
که جای گریه تنها گشت صحرا و بیابانش
گهی می سوخت چون شمعی کنار تربت حمزه
گهی گل شد ز اشک دیده، خاک بیت الاحزانش
خدا داند، خدا داند که از شب تیره تر می شد
اگر بر روز روشن ریختی رنج فراوانش
بهشت وحی و سیلی و رخ انسیة الحورا
نمی دانم که امت روز محشر چیست برهانش
همای بوستان وحی را کشتند در خانه
خدا داند که همچون جوجه لرزیدند طفلانش
بیابان بود و زهرا س بود وغربت بود و خون دل
غبار چهره می شد شستشو با اشک هجرانش
شرار ناله زهراست ، سوز سینه ي "میثم"
سزد در شعله های دل بسوزد کل دیوانش

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

متن روضه حضرت زهرا(س) *

93389
131

متن روضه حضرت زهرا(س) در این پست خدمت شما کاربران وب سایت امام هشت یکی از سوزناک ترین روضه های
شهادت حضرت زهرا را آماده کرده ایم

مادر امشب زینبت را ناز کن چشمهای بسته ات را باز کن
یا مکن مادر از این خانه سفر یا که زینب را به همراهت ببر

زینب چهار ساله دوید دامن بابا را گرفت صدا زد : بابا مادرمان را کجا می بری ؟ خدا نکند یک مادر جوانی درخانه جان بدهد بیش از همه بچه های خانه می سوزند ، گریه می کنند، مادر مادر می گویند .

شب بود گل خانه ی ما را بردند بی جان تن جانانه ی مارا بردند
آهسته در سوخته را وا کردند خاکستر پروانه ی ما را بردند

قربان آن بدنی که علی شبانه غسل و کفن کرد .
من از شما می پرسم که آیا دیده اید مردی خودش خانمش را دفن کند . بدن زن را که می خواهند دفن کنند دو محرم باید باشد که یکی بالای قبر و یکی داخل قبر ، امیر المؤمنین یک محرم فاطمه بود .
فرمود : وقتی که بدن را سرازیر قبر کردم دیدم دو دست مثل دستهای پیامبر نمایان شد همه بگوئید یا زهرا

متن روضه خوانی حضرت زهرا(شب تاریكه)

شب تاریكه،دستور اینه كه عزیزان من،صداتون به گریه بلند نشه،عزیزان من هیچ همهمه و زمزمه نداشته باشید،از بقیع برگشتند آقا امیر المؤمنین علیه السلام،جنازه ی اصلی توی اون تابوتی است كه خود خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها دستور دادند،توی حجره، قبر فاطمه زهرا آماده،جنازه رو بغل كردند امیر المؤمنین علیه السلام،فقدسترجعة الودیعه،رفتن پایین،گذاشتن تو قبر،همه ی این ها حرف داره سخن داره،فقط یك كلامه،وقتی آقا امیرالمؤمنین علیه السلام خواستند از قبر بیاند بالا،زانوهای حضرت لرزید دیگه توان نداره،همه ی زمین خورده های عالم یا علی می گن،حركت می كنند،علی علیه السلام اونجا زمین خورد،هیچ كی نبود،یه نگاهی كرد به بچه ها،نگاه عمیق به حسن،نگاه كرد،چشماشو برگردوند،به حسین نگاه كرد،چشاشو برگردوند،به ام كلثوم نگاه كرد چشاشو برگردوند،به زینب نگاه كرد،صدا زد زینب جان بیا زیر بغلم و بگیر.

متن مصيبت و روضه حضرت زهرا(س) - (غسل دادن حضرت زهرا)

علی(ع) بعد از ان که کار غسل دادن را به انجام رساند، او را برداشت و در درون کفن هایش جای داد آن گاه وی را با پارچه ای که رسول خدا را با آن خشک نموده بود، خشک کرد، و سپس او را با حنوط بهشتی که پیامبر(ص) فرموده بود و از حنوط دنیا کاملاً متمایز بود، حنوط کرد، سپس وی را در کفن هایش پوشاند، و در هفت قطعه پارچه کفن نمود.[۱]
گریزی به کربلا
شهید اگر چه غسل ندارد ولی کفن دارد، و لباس وی کفن اوست.[۲]
چنانکه وقتی شب عاشورا فرا رسید، امام حسین(ع) به یاران فرمود: لباس هایتان را بشویید و فردا لباس تمیز در بر کنید تا کفن های شما باشد.[۳]
اما وقتی عصر عاشورا فرا رسید، زینب (علی(ع)) پیکر برادر را پیدا کرد و با اندوه فراوان نگاه میکرد که حتی ان کهنه پیراهن را هم از بدن مطهرسیدالشهدا در آورده بودند و امام(ع) بی کفن روی بیابان و زیر آفتاب سوزان کربلا افتاده بود!
[۱] - مستدرک الوسایل، باب تغسیل المیت.
[۲] - وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۷۵۹
[۳] - امالی شیخ صدوقف مجلسی سی ام.
منبع: كتاب آتش در حرم

متن روضه حضرت زهرا(آخرین روز عمر حضرت زهرا)( روز آخر)

روز آخر، حضرت فاطمه(ع) گاه نشسته و گاه ایستاده به طرف محلی که در خانه رسول خدا(ص) برای شستشو وجود داشت و در ان آب جمع شده بود، رفت و شروع به شستن لباس های اطفال با دست های لرزان خود کرد، آن گاه کودکان را فراخوانده و شروع به شستشوی سر انان با آب و گل سرشور نمود؛ زیرا که چیزی جز گل سرشور نیافته بود.
علی(ع) در این هنگام به منزل وارد می شود می بینید که همسر عزیزش بستر بیماری را ترک کرده و به انجام اعمال خانه مشغول است. وقتی به وی نگاه کرد، در خویش رقت قلبی احساس نمود که وی با این حالت بیماری چگونه و چرا مشغول کارهای مشکلی است که در موقع سلامت آنها را انجام می داد؟ پس تعجبی ندارد که از او علت بلند شدن از بستر و پرداختن به آن کارها را با وجود بیماری سوال کند؟
ولی حضرت صدیقه (ع) با صراحت پاسخ داد چون امروز آخرین روز عمر من است، خود برخاستم تا سر و لباس کودکانم را بشویم؛ زیرا آنان به زودی یتیم گردیده و بدون مادر خواهند شد!![۱]
گریزی به کربلا
این جا فاطمه(ع) نگران یتیمی فرزندانش است و ان کودکان معصوم را از گرمای محبت مادرانه خویش بهره مند می سازد، اما ای کاش کسی بود در کربلا کودکان یتیم حسین(ع) را تسلین می گفت و درد آن ها را تسکین می داد؛ به جای آن که مهربانی کرده و نوازش کنند با تازیانه و سیلی به صورت آنها زدند.
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
[۱] - فاطمه الزهرا (س)، از ولادت تا شهادت، ص ۵۸۸
منبع: كتاب آتش در حرم

  • شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی سنگین شهادت حضرت زهرا(س)-(ای بانوی رشیده ام،از داغ تو خمیده ام) *

21531
45

شعر سینه زنی سنگین شهادت حضرت زهرا(س)-(ای بانوی رشیده ام،از داغ تو خمیده ام) ای بانوی رشیده ام،از داغ تو خمیده ام
مسافری فاطمه
والله عذابم می كنی،خونه خرابم می كنی
اگه بری فاطمه
فاطمه جون من،جوون قد كمون من
آتشم مزن
زینب دلش خونه،حسین با گریه می خونه
تسلیت حسن
آن دوره ی عشق و وفا یادش بخیر
آن روزگار باصفا یادش بخیر
شب عروسی یادته،بابات می گفت
پیر شی به پای مرتضی یادش بخیر
چی شده حالا داری رو عشقمون پا می ذاری
حیدر و بین تموم دشمنا جا می ذاری
فاطمه فاطمه بی تو علی میمیره
اللهم الرزقنا ،كربلاكرببلا،كربلاكرببلا ،كربلاكرببلا
مسبب الاسباب حسین،مفتح الابواب حسین
با تیر عاشقی زدم،اولین انتخاب حسین
بند دل زهرا حسین، دریاتر از دریا حسین
ذكر دل مجنون بود،لیلی تر از لیلی حسین
تا

  • شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر حضرت زهرا(س)(مادر تو از این خانه رفتی چه غریبانه) *استاد حاج غلامرضا سازگار

8844
21

شعر حضرت زهرا(س)(مادر تو از این خانه رفتی چه غریبانه) مادر تو از این خانه رفتی چه غریبانه
پاشیده ز هم جمع شمع و گل و پروانه
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
با چشم خودم مادر دیدم که تو را کشتند
جرم تو چه بود آخر بر گو که چرا کشتند
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
تو اشک مرا دیدی من داغ تو را دیدم
تو پشت در افتادی من دور تو گردیدم
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
امشب چه غریبانه با ناله سحر کردی
زخم جگر خود را پنهان ز پدر کردی
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر
کی می رود از یادم در گوشه این خانه
با بازوی بشکسته کردی سر من شانه
مادر مادر مادر ا

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س)-(ناگفته ها دارد دل غم پرورت با من) * مصطفی متولی

2785

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س)-(ناگفته ها دارد دل غم پرورت با من) ناگفته ها دارد دل غم پرورت با من
حرفی بزن از گوشۀ چشم ترت با من
بانوی محجوبم بیا و در میان بگذار
شرح بلایی را که آمد بر سرت با من
از اتفاقاتی که پیش آمد در آن کوچه
آن ماجراهایی که گفته دخترت با من
ای کاش امکان داشت راز رو گرفتن را
یکبار می گفتی به غیر از معجرت با من
از تازیانه با اشاره شکوه ها دارد
لرزیدن انگشت های لاغرت با من
یک روز کارِ خانه، نان پختن، کمی لبخند
اما چه کاری کرد روز دیگرت با من
امروز از اول فقط گفتی"حلالم کن"
ای وای اگر این است حرف آخرت با من
قبل از تو من جان می دهم، احیاء من با تو
بعدش عزیزم کار غسل پیکرت با من
شاعر:مصطفی متولی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد