شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

متن شعر زمزمه شام غریبان ایام فاطمیه -(رخت عزاداری می پوشم) * عالیه رجبی

288

متن شعر زمزمه شام غریبان ایام فاطمیه -(رخت عزاداری می پوشم) رخت عزاداری می پوشم
بار غمت مونده رو دوشم
کی فکرشو میکرد یه روزی
با جای خالیت روبه رو شم

دنیا کاش رو سرم آوار بشه
نوبت مرگ من این بار بشه
میگیره ازم سراغ تو رو
حسنت وقتی که بیدار بشه

نموندی تا غما پایون بگیرن
نموندی تا خوشی ها جون بگیرن
نموندی لااقل تا بچه هامون
بزرگتر شن سر و سامون بگیرن

هیشکی دیگه
نمیگیره جاتو

غم سوزونده
دل بچه هاتو

بند دوم

کار علی بی تو تمومه
خنده دیگه واسم حرومه
از وقتی که زخماتو شستم
هرلحظه مردن آرزومه

با خیال تو چشام تر میشه
غربتم هزار برابر میشه
اسم میخ هرکسی میبره
گریه های من شدیدتر میشه

دیگه شوقی تو دنیای علی نیست
دوایی واسه دردای علی نیست
تو دنیایی که قبلت رو شکستن
بهشتم که بشه جای علی نیست

خونه بی تو
زندونه تاریکه
قاتلم اون
کوچه ی باریکه

  • شنبه
  • 12
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر شهادت فاطمیه زمزمه -(تنهاترین مَردَم تو عالم) * عالیه رجبی

282

متن شعر شهادت فاطمیه زمزمه -(تنهاترین مَردَم تو عالم) تنهاترین مَردَم تو عالم
قلبم داره می پاشه از هم
بالا سرت دارم می میرم
چشماتو واکن من علیَ م

یا بیا و مرگو ناکام بذار
یا که مرهم روی زخمام بذار
چجوری کنار بیام با غمت
تو خودت راهی جلو پام بذار

علی غیر از تو که یاری نداره
سلاماشم خریداری نداره
با دنیایی که زهراشو گرفته
علی دیگه سرو کاری نداره

رفتی و بی
همسفرم کردی
با رفتنت
تنها ترم کردی

بند دوم

دل کندی و تسلیمه حیدر
جون تو شد تقدیمه حیدر
بزم عزایی که گرفته
شد مجلس ترحیمه حیدر

گریه هام دیگه نمیشه تموم
خنده دیگه شد برا من حروم
بعد تو خاره تو چشمای من
بعد تو استخونه تو گلوم

خداحافظ دل از حیدر بریده
خداحافظ پرستوی پریده
قرار بعدی ما پای گودال
کنار پیکر در خون تپیده

اون پیکری
که رو خاک صحرا
پیشت میشه
مقطع الاعضا

  • چهارشنبه
  • 16
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

متن شعر ایام فاطمیه -(رو مگیر از من که دل کندن نمی‌آید به تو) * حسن لطفی

292

متن شعر ایام فاطمیه -(رو مگیر از من که دل کندن نمی‌آید به تو) رو مگیر از من که دل کندن نمی‌آید به تو
بی محلی با علی اصلا نمی‌آید به تو

قدر نُه سال است با نان علی سر کرده‌ای
رفتن ای زخمی بدون من نمی‌آید به تو

لااقل چیزی بخور تا بچه‌ها نانی خورند
آب رفتی بسکه ، پیراهن نمی‌آید به تو

خانه‌ام آتش گرفت و در شکست و ریختند
مثل اینکه خانه‌ی ایمن نمی‌آید به تو

کاش می‌گفتم بمان در خانه دنبالم نیا
ازدحامِ کوچه و برزن نمی‌آید به تو

تا چهل تن گِردِ من بودند اما آمدی
باخودم گفتم زمین خوردن نمی‌آید به تو

می‌زدند و هیچ کس انجا طرفدارت نبود
خنده‌های آنهمه دشمن نمی‌آید به تو

بشکند دست همانیکه نمازت را شکست
این قنوت این درد در گردن نمی‌آید به تو

جای آن چادرنمازی که دل از ما می‌ربود
ای جوانم این کفن اصلا نمی‌آید به تو

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

فاطمیه امام زمان عجل‌الله -(مستجاب ربنا هستیم با زهرا فقط) * حسن لطفی

309

فاطمیه امام زمان عجل‌الله  -(مستجاب ربنا هستیم با زهرا فقط) #فاطمیه
امام زمان عجل‌الله

مستجاب ربنا هستیم با زهرا فقط
ما هم از اهل کِساء هستیم با زهرا فقط

زائر آن قبر خلوت کاش می‌دیدم نهان
یک شب آنجا با شما هستیم با زهرا فقط

جان ما، بر وصله‌های چادر مادر قسم
ما به تو وصلیم تا هستیم با زهرا فقط

نام ما خط خورده بود و مادرت ما را نوشت
پیش چشمت آشنا هستیم با زهرا فقط

خانه‌ی ما هیات است و بیت ما دارالعزاست
ساکن دارالشفاء هستیم با زهرا فقط

اهل عالم غرق غلفت، گرم سرگرمی ولی
ما در این دنیا کجا هستیم با زهرا فقط

قلب ما گرم است با نام بلند فاطمه
بیرقی در اعتلا هستیم با زهرا فقط

با دو تیغ غیرت و همت به خیبر می‌زنیم
ذوالفقار مرتضی هستیم با زهرا فقط

بارها رفتیم دوزخ، برد ما را تا بهشت
با خدا هستیم تا هستیم با زهرا فقط

زائر هر پنج تن هستیم و زوار خدا
موقعی که کربلا هستیم با زهرا فقط

سهم فرزندان بد را هم کناری می‌نهد
با خیال جمع ما هستیم با زهرا فقط

مادر است مادر است و مادر است مادر است
حال فهمیدم چرا هستیم با زهرا فقط

(حسن لطفی ۴۰۳/۰۸/۲۴)

  • شنبه
  • 26
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

فاطمیه۱۴۰۳ زمزمه زمینه شور شام_شهادت -(خونه بی تو - سوت و کوره ) * احسان نرگسی رضاپور

487
3

فاطمیه۱۴۰۳ زمزمه زمینه شور شام_شهادت -(خونه بی تو - سوت و کوره ) سربند:‌
السلام ای - قدر و کوثر
حالم با تو - خوبه مادر
ای چادرت - حبل المتین
محشر با تو - میشه تضمین
مادر اسمت گره گشا / مادر ای نورِ هل اتی
از تو چه پنهون که بازم / دلتنگم واسه کربلا
ای مادر بی حرمم ۴

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

خونه بی تو - سوت و کوره
فضه داره - خون می شوره
جای دستات - رو دیواره
چشمام واست - خون می باره
از هم پاشیده زندگیم/پاشو یارِ همیشگیم
پاشو تا باز مث قدیم /دردامونو به هم بگیم
ای زهرای زخمی من۴

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

جای خالی ت- پیرم کرده
از زندگی - سیرم کرده
زینب بی تو - غرق آهه
انگار فکرِ- قتلگاهه
فکرِ بوسه به حنجره /فکرِ کُندیه خنجره
فکرِ اون لحظه س که سنان /سر رو رو نیزه می بره
ای بی کفن حسین من۴

  • شنبه
  • 26
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حالِ این روزهای خانهٔ مولانا علی(ع) -(سه ماه میشود این خانه رنگِ غم دارد) * مرضیه عاطفی

254

حالِ این روزهای خانهٔ مولانا علی(ع) -(سه ماه میشود این خانه رنگِ غم دارد) -لطفا حق روضه ادا شود-

سه ماه میشود این خانه رنگِ غم دارد
نگاهِ فاطمه(س) یک داغِ محترم دارد

اگر چه داده عذابش کبودیِ بازو
ولی هنوز به دستش تبِ کرَم دارد

نفس به سینه ندارد، شکسته پهلویش
به جای-جایِ تنش ردّی از ستم دارد

میانِ کوچه بدان؛ سیلیِ بدی خورده
کناره هایِ دو چشمش اگر ورم دارد

چه آرزو به دلش مانده است و آغوشَش
هنوز حسرتِ نوزادِ خوش قدم دارد

چقدر بغض علی(ع) اشک میشود آرام
چقدر در نفَسَش آهِ دم به دم دارد

چهار سال فقط شد نوازش و...زینب(س)-
چقدر خاطرهٔ مادرانه کم دارد

ضریح دارد و زهرا(س)؛ یقین بدان در عرش
کنارِ محسنِ (ع) شش ماهه اش حرم دارد!

  • دوشنبه
  • 28
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یاسین زندی

فاطمیه۱۴۰۳ زمزمه حضرت_فاطمه سلام الله علیها -(داری میری - اما بدون ...) * یاسین زندی

318

فاطمیه۱۴۰۳ زمزمه حضرت_فاطمه سلام الله علیها -(داری میری - اما بدون ...) داری میری - اما بدون ...
این زندگی بعد تو زندگی نیس
علی میمونه - غربت و چشِ خیس
داری میری - اما بدون
چراغ خونه زندگیم تو بودی
یاس علی پر شدی از کبودی ۲
جون من / یه بار دیگه / لبخند بزن
اینقدر / چشم ندوز / به این کفن ۲
در و دیوارم میگه نرو نرو نرو نرو
خود مسمارم میگه نرو نرو نرو نرو

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

داری میری - اما بدون ...
زانو بغل کرده حسن یه گوشه
زینب داره چادرتو می پوشه
داری میری - اما بدون ...
خونه ی بی تو خونه نیست، مزاره
آتیش نزن به خونمون دوباره ۲
فکر نکن / یادم میره / اون روزو من
روزی که / بستن منو / تو رو زدن ۲
جون من یه بار دیگه بخند بخند بخند بخند
فاطمه چشماتو نبند نبند نبند نبند
.

  • چهارشنبه
  • 30
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یاسین زندی

فاطمیه۱۴۰۳ زمینه حضرت_فاطمه سلام الله علیها -(اذا اراد الله - بعبده خیرا ) * یاسین زندی

486

فاطمیه۱۴۰۳ زمینه حضرت_فاطمه سلام الله علیها -(اذا اراد الله - بعبده خیرا ) طلیعه_فاطمیه شهادت
یاسین_زندی

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

اذا اراد الله - بعبده خیرا
به او دهد هدیه - محبت زهرا
"سرمایه ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم" *
دست از چادر او / نخواهم کشید ۲
با من صدا زند / هر آنکس شنید
زهرا ۳ / اُمُّنا زهرا ...

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

اذا اراد الله - بعبده خیرا
شود نصیب او - ولایت مولا
"شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه
چیزی نمانده از همه دنیا مرا علی
عمریست گفته ایم فقط یا علی مدد
آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی"**
دست از دامن تو / نخواهم کشید ۲
غیر از نام تو را / نخواهم شنید
حیدر ۳ / یا اَبانا علی ...

* تضمین از شعر استاد گرانقدر مرحوم سید رضا موید (اعلی الله مقامه الشریف)
* * تضمین از شعر جناب محمود حبیبی کسبی
.

  • چهارشنبه
  • 30
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

فاطمیه۱۴۰۳ زمزمه واحد حضرت_فاطمه سلام الله علیها -(غم روی غمه / توی قلبم آشوب عالمه) * محمد بیابانی

451

فاطمیه۱۴۰۳ زمزمه واحد حضرت_فاطمه سلام الله علیها -(غم روی غمه / توی قلبم آشوب عالمه) کوچه
سبک_مادر_و_زدن
محمد_بیابانی

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

غم روی غمه / توی قلبم آشوب عالمه
که هر روزم صدتا محرمه / وای وای وای
مُردنم کمه / برا دردی که توی قلبمه
زمین افتاد پیش چش همه / وای وای وای
تو سینه‌م دارم نهفته
هزارتا حرف نگفته
الهی که مادرتون
جلو چشماتون نیوفته
دیدم که * دستاش و برده بالا
من قد کشیدم اما * مادرم افتاد
دیدم که * چادرشم شد پاره
شکسته شد گوشواره * مادرم افتاد

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

رو به را نشد / یه جور از پا افتاد که پا نشد
از اون روز چشماش دیگه وا نشد / وای وای وای
مادرم نشست / چجوری زد که با یه ضرب دست
با هم دو تا گوشواره‌هاش شکست / وای وای وای
تو راه برگشت به خونه
دیدم چشماش رنگ خونه
با گریه می گفت که این راز
عزیزم! پیشت بمونه
کاش می‌شد * چادر خاک آلود و
که زیر پاها بودو * علی نبینه
کاش می‌شد * زخمِ روی ابرومو
کبودیای رومو * علی نبینه

  • چهارشنبه
  • 30
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

فاطمیه۱۴۰۳ حضرت_فاطمه سلام الله علیها هجوم_به_خانه_وحی -(روضه‌خوان استغفرالله از عذاب‌النّار گفت) * رضا قاسمی

343

فاطمیه۱۴۰۳ حضرت_فاطمه سلام الله علیها هجوم_به_خانه_وحی  -(روضه‌خوان استغفرالله از عذاب‌النّار گفت) روضه‌خوان استغفرالله از عذاب‌النّار گفت
از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت

واژه‌ها از روضه‌ها گفتند جای روضه‌خوان
تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت

باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد
هیزم از شرمِ نمک‌نشناسی‌اش هر بار گفت

من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد
در، به خون آغشته، زیرِ چکمه‌ی کفار گفت

گِل شدم با اشک‌هایش، تا مبادا صورتش ...
باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد ...، دیوار گفت

کاشکی سرنیزه‌ای بودم کنارِ ذوالفقار
تا سلاحِ قاتلانِ همسرش ...، مسمار گفت

مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین
یک جُهود از روزگارِ حیدر کرار گفت

کاش می‌کوبیدم آن را روی تابوت خودم
یا که بی‌مسمار در می‌ساختم ...، نجّار گفت

آن‌طرف همسایه‌ها گفتند کمتر گریه کن
مادر اما این طرف "اَلجار ثُمَّ الدّار" گفت

  • چهارشنبه
  • 30
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س -(سال‌ها بی‌قرار بودم من) * رضا باقریان

325

شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س -(سال‌ها بی‌قرار بودم من) سال‌ها بی‌قرار بودم من
بی‌قرار نگار بودم من
که به حسرت دچار بودم من
بسکه چشم‌انتظار بودم من
گره‌ام بعد سال‌ها وا شد
قسمت من حجاب زهرا شد

جلوه‌ی عفت و حیا هستم
بین سجاده با خدا هستم
با نماز شب آشنا هستم
تا سحر غرق ربنا هستم
ظلمتم تا به نور مَحرَم شد
هر نخَم دستگیر عالم شد

روز و شب بی‌قرار زهرایم
همدم شام تار زهرایم
خوش‌به‌حالم که یار زهرایم
تا قیامت کنار زهرایم
سعی کردم که محرمش باشم
زخم اگر دید مرهمش باشم

از وجودم وقار می‌بارد
از وقارم قرار می‌بارد
از قرارم بهار می‌بارد
گرچه از من غبار می‌بارد
ریشه‌هایم به خاک حساس است
تار و پودم معطر از یاس است

راویِ روضه‌های کوچه منم
گریه‌ی بی‌صدای کوچه منم
شاهد ماجرای کوچه منم
علت های‌هایِ کوچه منم
دو سه ماه است گریه می‌بارم
دو سه ماه است که عزادارم

مثل بانو به خاک افتادم
حبس شد بین سینه فریادم
دست در دست مجتبی دادم
گریه‌هایش نرفته از یادم
تا قیامت دلی حزین دارم
من به این روضه‌ها گرفتارم

آسمان داشت تیره تر می‌شد
پسری داشت خون‌جگر می‌شد
کوچه خالی ز رهگذر می‌شد
آتش کینه شعله‌ور می‌شد
پای ابلیس نخ‌نمایم کرد
روضه‌ی باز کوچه‌هایم کرد

سایه‌های سیاه را دیدم
اضطراب نگاه را دیدم
عامل سدِ راه را دیدم
مادری بی‌پناه را دیدم
گر چه خوردم شبیهِ او سیلی
صورت من ولی نشد نیلی

ناگهان حرمت حرم گم شد
کوچه هم در غبار غم گم شد
راه خانه از آن ستم گم شد
از قضا گوشواره هم گم شد
آسمان چرخ زد به دور سرم
خاک غربت نشست روی پرم

داغ پیغمبر و غم بسیار
غربت یار و آن همه آزار
کوچه و آتش و در و دیوار
همه هم دست هم شدند انگار
تا که دست امیر بسته شود
حرمت خانه‌اش شکسته شود

بعد از آن خواب فاطمه کم شد
آب شد پیکرش قدش خم شد
گریه و ناله‌اش دمادم شد
عاقبت رفتنش مسلم شد
زخم من تا همیشه کاری شد
رنگ من رنگ سوگواری شد

فاطمه رفت و بی‌قرار شدم
آخرین یادگار یار شدم
سرِ زینب که ماندگار شدم
باز هم صاحب افتخار شدم
فاطمه در برم مجسم شد
ناگهان موسم مُحرَم شد

کربلا بود و غربت و غم بود
گریه‌ها بی‌صدا و نم‌نم بود
آسمان هم اسیر ماتم بود
نه علمداری و نه مَحرم بود
دور زینب سپاه می‌دیدم
خیمه را بی‌پناه می‌دیدم

دیده‌ام گریه‌های زن‌ها را
تن افتاده بین صحرا را
جسمی از نیزه اربا اربا را
پسری روی دست بابا را
خودم او را به خیمه‌ها بردم
غصه بهر حسین می‌خوردم

بعد اکبر حسین تنها شد
بعد عباس از کمر تا شد
تک و تنها میان صحرا شد
روضه‌خوانِ حسین، زهرا شد
دیدم افتاد از روی مرکب
می‌کشید آه از جگر زینب

دیدم آنجا دوباره مادر را
التماس نگاه خواهر را
بدنی روی خاک پرپر را
شمر دستش گرفت خنجر را
لب گودال خواهرش افتاد
تهِ گودال مادرش افتاد

کربلا از عطش لبالب بود
آنکه قد خم نکرد زینب بود
شام عصر دهم همان شب بود
که تنِ شاه نامرتب بود
باز هم گشت شعله‌ور آتش
مثل من سوخت خیمه در آتش

کربلا را غبار می‌دیدم
با همین چشم تار می‌دیدم
همه را بی‌قرار می‌دیدم
لشکری نیزه‌دار می‌دیدم
دیده‌ام روی نیزه قرآن را
پیکری روی خاک، عریان را

زینب آن لحظه با سرش افتاد
پای جسم برادرش افتاد
یاد بوسه به حنجرش افتاد
گرچه گفتند معجرش افتاد
ولی از قامتش حجاب نرفت
از سر و روی او نقاب نرفت

پاسبان خیام را بردند
عزت و احترام را بردند
روشناییِ شام را بردند
سایه‌ی مستدام را بردند
من و زینب سوار بر ناقه
نیزه‌ای بود بین هر ناقه

راه را بر عقیله سد کردند
به یتیم حسین بد کردند
از دل قتلگاه رد کردند
بدن ماه را لگد کردند
سخت بر ما گذشت در آن شب
سر شکسته نشد ولی زینب

رفت بزم حرام، بودم من
بین بازار شام، بودم من
در دل ازدحام، بودم من
سنگ از پشت بام، بودم من
هر کجا رفت با حجابش بود
نور حق هر کجا حجابش بود

  • یکشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی فاطمیه(سبک همه جا کربلا) * مرتضی محمودپور

404

نوحه سینه زنی فاطمیه(سبک همه جا کربلا) ◾نوحه سینه زنی فاطمیه
◾سبک همه جا کربلا

◾بند اول
فاطمیه شده شور ماتم به پا
همه‌عالم ببین گشته ماتمسرا
در هجوم ستم خانه‌ی مرتضی
آه و واویلتا آه و واویلتا(۲)

◾بند دوم
پشت در فاطمه دست و پا میزند
فضه‌ی خادمه را صدا میزند
کشته شد محسن از ظلم و جور و جفا
آه واویلتا آه و واویلتا(۲)

◾بندسوم
پهلوی فاطمه شد شکسته ز کین
پیش چشم علی گشته نقش زمین
ناله‌اش پشت در گشته است این ندا
آه و واویلتا آه و واویلتا(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 6
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:25
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

زبانحال مولا -(سه ماهه بین بستری اماتحمل می کنی ) * حسین رحمانی

255

زبانحال مولا  -(سه ماهه بین بستری اماتحمل می کنی ) سه ماهه بین بستری اماتحمل می کنی
مانوس با چشم تری اما تحمل می کنی

نفرین نکردی جای آن عجل وفاتی خوانده ایی
تو دختر پیغمبری اما تحمل می کنی

لب بسته ایی و زخم تو هرشب دهن وا می کند
از دردها شعله وری اما تحمل می کنی

وقت قنوت دست تو عرش خدا هم گریه کرد
یک دست بالا می بری اما تحمل می کنی

میدانم از ساقه تو را با پا شکسته دشمنم
پژمرده ایی و پرپری اما تحمل می کنی

از پشت در برگشته ایی یا اینکه از جنگ آمدی
خوردی کتک از لشگری اما تحمل می کنی

من مرد جنگم زخم ها را می شناسم فاطمه
مجروح قوم کافری اما تحمل می کنی

این زخم ها ، این دردها ، دارد هوار و ناله ها
داری عجب درد سری اما تحمل می کنی

دیدم که چندین دفعه تو افتادی و هی پا شدی
رنج فراوان می بری اما تحمل می کنی

فهمیدم از گوشواره ات زخم دوباره خورده ایی
زخمی شدی در معبری اما تحمل می کنی

شد غنچه ی نشکفته ات پامال پای چل نفر
دیدی چه داغ نوبری اما تحمل می کنی

بهر حسین بی کفن ، با گریه می دوزی لباس
دق کردی آخر مادری اما تحمل می کنی

حالا بگو در کربلا وقتی ببینی قتلگاه
افتاده جسم بی سری آیا تحمل می کنی ؟!

یا که غروب روز غم غارت شود پیراهنش ...
... از دخترانش روسری آیا تحمل می کنی

  • یکشنبه
  • 11
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

نوحه های فاطمیه همراه باسبک برای دانلود -(امون از دلِ خونِ مادر دو چشمونِ گريونِ مادر) * حسن ثابت جو

9366
0

نوحه های فاطمیه همراه باسبک برای دانلود -(امون از دلِ خونِ مادر دو چشمونِ گريونِ مادر) بنام خدا

امون از دلِ خونِ مادر
دو چشمونِ گريونِ مادر
شباي پريشونِ مادر
چه داغونِ مادر! (۲)
*
امان از شبِ تارِ مادر
شده ناله‌ها يارِ مادر
غم و غصه‌ها كارِ مادر
چه بيمارِ مادر! (۲)
* * *
مادر چرا اينقدر خسته و بي‌قراري؟
مادر چرا نيمه شب بر لبت ناله‌ داري؟
مادر چرا روز و شب از چشات خون مي‌باري؟
مي‌باري ـ مي‌باري
*
مادر چرا دشمنانت پر از كينه هستند؟
مادر چرا اومدند دستِ بابا رو بستند؟
مادر چرا از جفا در به رويت شكستند؟
شكستند ـ شكستند
* * * * * * * * *
تو اي مادرِ آسموني
الهي كه پيشم بموني
شدي قد كمون در جووني
چرا نيمه جوني؟! (۲)
*
چرا درد بازو مي‌گيري؟
چرا دست به پهلو مي‌گيري؟
چرا با حسن خو مي‌گ

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1389
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • احمدصدرایی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر حضرت زهرا(زهرا اگر نبود ) از علی اکبر لطیفیان * علی اکبر لطیفیان

12065
11

شعر حضرت زهرا(زهرا اگر نبود ) از علی اکبر لطیفیان زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت
توحید انعکاس نمایانتری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن
ملک وجود فلسفه دیگری نداشت

زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت
دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت

فرموده اند در برکات وجود او
زهرا اگر نبود علی همسری نداشت

محشر بدون مهریه ی همسر علی
سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت

حتی بهشت با همه نهرهای خود
چنگی به دل نمی زد اگر کوثری نداشت

دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند
دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت
علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1389
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شام غریبان حضرت زهرا(س) لطیفیان (آهسته می شوید یگانه همسرش را) * علی اکبر لطیفیان

15493
16

شعر شام غریبان حضرت زهرا(س) لطیفیان (آهسته می شوید یگانه همسرش را) آهسته می شوید یگانه همسرش را
با آب زمزم آیه های کوثرش را
آهسته می شوید غریب شهر یثرب
پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را
تنها کنار نیمه های پیکر خود
می شوید امشب نیمه های دیگرش را
آهسته می شوید مبادا خون بیاید
آن یادگاریهای دیوار و درش را
پی می برد آن دستهای مهربانش
بی گوشواره بودن نیلوفرش را
می گرید اما باز مخفی می نماید
با آستینی بغضهای حنجرش را
در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد
حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را
با گریه های دخترانه زینب آمد
بوسد کبودی های روی مادرش را
بر شانه های آفتابی اش گرفته
مهتاب هجده ساله ییغمبرش را
دور از نگاه آسمانها دفن می کرد
در سرزمین های سئوالی همسرش را
علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1389
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

رباعی حضرت زهرا(س) -(خدایا گنج، با گنجینه ام سوخت) *استاد حاج غلامرضا سازگار

13933
22

رباعی حضرت زهرا(س) -(خدایا گنج، با گنجینه ام سوخت) خدایا گنج، با گنجینه ام سوخت
میان شعله ها آیینه ام سوخت
چنان مسمار در قلبم فرو رفت
که محسن گفت مادر سینه ام سوخت
شاعر: غلامرضا سازگار

  • سه شنبه
  • 16
  • اسفند
  • 1390
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • میلاد محمودی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 16 ـ ذکر / واحد سنگین ـ ماه -(شده چراغِ خونه اشكای دونه دونه) * حسن ثابت جو

1843
3

سبک 16 ـ ذکر / واحد سنگین ـ ماه -(شده چراغِ خونه اشكای دونه دونه) سبک ۱۶ ـ ذکر / واحد سنگین ـ ماه
شده چراغِ خونه ـ اشكای دونه دونه
دعا كنم بمونی ـ ماهِ نمونه
كتاب عشق کوثر
مرو ز دست حیدر(۳)
ای همه تار و پودم ـ یاس میان دودم
وقت كفن نمودن ـ كاشكی نبودم
شب است و خانه خاموش ـ فاطمه‌ام كفن پوش
می‌برمش شبانه ـ بر سر این دوش
كتاب عشق کوثر
مرو ز دست حیدر(۳)
بهارِ مهربانی ـ ‌دیگر شده خزانی
یارِ مرا گرفتند ـ‌ در نوجوانی
گرفته‌ای ز من رو ـ بانوی دست به پهلو
خیز و بگو به حیدر ـ محسن من كو؟
كتاب عشق کوثر
مرو ز دست حیدر(۳)

  • یکشنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 19:32
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب

تشیع آیینه *

2167

تشیع آیینه تشیع آیینه

نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند

هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان

این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او

ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی

امشب ای مَه، مهر ورزو، خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب

دو عزیز فاطمه همراه‌شان
مشعل سوزان‌شان از آه‌شان

ابرها گریند بر حال علی
می‌رود در خاک آمال علی

چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق

دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت

آه، سرد و بغض، پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی

آه آه ای همرهان، آهسته‌تر
می‌برید اسرا

  • یکشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1390
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 محمد سهرابی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) - (گفته‏ اند اين خبر ارباب عقول) * محمد سهرابی

3887

شعر شهادت حضرت زهرا(س) - (گفته‏ اند اين خبر ارباب عقول) گفته‏ اند اين خبر ارباب عقول
كه چنين آمده در حال رسول(ص)

چون كه شمع دل از اين خانه برفت
بر هوا دود ز پروانه برفت

عالمى از غم او محزون شد
حضرت فاطمه بس دل خون شد

بس كه از فاطمه دل سوخته بود
يثرب از ناله‏اش افروخته بود

ناله فاطمه بگداخت بسى
كارها را به هم انداخت بسى

زين مصيبت همه اشباه رجال
به على شكوه كنان پر ز ملال

همه گفتند كه گشتيم ملول
بس كه ناليده در اين شهر بتول

نيست گر پيرو قانون زهرا
مردم آزارى اين شهر چرا؟

همه گفتند بگو با زهرا
روزها گريه كند يا شبها

تا دل فاطمه آشفته شده
خانه‏هامان همه آشفته شده

حرف بر حضرت صديقه رسيد
پاى از دامن آن شهر كشيد

گفت گر اشك نريزم چه كنم؟
با عدو

  • دوشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1390
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

زمزمه بستر -(پاشو دوباره ، اى مهربونم) * اصغر چرمی

1027
2

زمزمه بستر  -(پاشو دوباره ، اى مهربونم) پاشو دوباره ، اى مهربونم
تنهام نذار اى ، خانوم خونم

به من بگو ، چرا همش دارى
به فضه مى گى فكر رفتنى
با حرفاى جدايى اين شبا
قلبم و از جا ، دارى مى كنى

با اين كه ديگه توونى ندارى
كارت شده روز و شب اشك و زارى
مانند ابر بهارى مى بارى

واى از غريبى يا زهرا يا زهرا

عجل وفاتى ، كه گفتى امشب
شكسته قلب ، حسين و زينب

شكسته قلب بچه هاى من
ببين مى لرزه بدن حسن
دعا نكن براى رفتنت
چرا سراغ مى گيرى از كفن

دارن ميميرن ديگه زينبينت
آروم نداره شبا نور عينت
ميباره اشك از چشاى حسينت

واى از غريبى يا زهرا يا زهرا

كمتر واسه من فكر و خيال كن
خيلى اذيت شدى حلال كن

حلال كن اين غريب خسته رو
وا كن يه كم چشاى بسته

  • یکشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 09:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زبان حال حضرت زهرا سلام الله علیها با مهدی علیه السلام *

5586
3

زبان حال حضرت زهرا سلام الله علیها با مهدی علیه السلام زبان حال حضرت زهرا سلام الله علیها با مهدی علیه السلام

گل باغ امیدم، کجایی کجایی
دعایم همه این است بیایی بیایی
بود یاد تو هر شب، دعای سحر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من

میان در و دیوار فقط یاد تو بودم
بیا ای گل نرگس ببین روی کبودم
به یک ضربه جدا شد، ز شاخه ثمر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من

غریبی علی را در خانه چو دیدم
به مسجد بدویدم، ز دل آه کشیدم
نبودی که ببینی، چه آمد به سر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من

من آن یاس کبودم که در سینة قبرم
فقط اشک تو ریزد شبانه روی قبرم
ز اشک شب تارت، شده خون جگر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من

بیا تا که ببینی، علی خانه نشین شد
شرر ریخت به باغش، گلش نقش

  • سه شنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1390
  • ساعت
  • 18:29
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

2دمه-(عشق حیدر شد گناه فاطمه) *

3783
1

2دمه-(عشق حیدر شد گناه فاطمه) عشق حیدر شد گناه فاطمه

میخ در باشد گواه فاطمه

  • شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1390
  • ساعت
  • 07:52
  • نوشته شده توسط
  • نفس
ادامه مطلب

گناه فاطمه-(عشق حیدر شد گناه فاطمه ) *

4376
7

گناه فاطمه-(عشق حیدر شد گناه   فاطمه      ) عشق حیدر شد گناه فاطمه میخ میخ در باشد گواه فاطمه

شیعه ام من تا ابد رزمنده ام چونکه هستم در پناه فاطمه

ازصف دشمن ندارم واهمه تاکه دارم من عزای فاطمه

قیمت وقدرش اگر خواهی بدان میدهم من !!!درازای فاطمه

گردهد اذنم خدای فاطمه میدهم ایندم به شعرم خاتمه

هر-نفس-هردم بگویم این سخن عشق من تنهاعلی وفاطمه

نفس

  • پنج شنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1390
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • نفس
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(من غريبم فاطمه جان واي) *

3836

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(من غريبم فاطمه جان       واي) من غريبم فاطمه جان واي
اولين مظلوم دوران واي
محرمم تنها تو هستي واي
ديگر از من رو مپوشان واي
تا كه از كوچه امدي جانان من
چهره پوشيده اي از چشمان من
يا فاطمه يا فاطمه فاطمه جانم(4)
فتح خيبر كردم اما واي
خانه ام رفته به يغما واي
تا بماند دين احمد واي
همه را كردم تماشا واي
به دست بسته از كفم رفته فدك
توپيش ديده هاي من خوردي كتك
يا فاطمه يا فاطمه فاطمه جانم(4)
گو سخن با من دوباره واي
با زبان با اشاره واي
از جفاي پنجه خصم واي
ماجراي گوشواره واي
خموشي ات كشته مرا اي يار من
زغصه ات خورده گره بر كار من
يا فاطمه يا فاطمه فاطمه فاطمه جانم(4)

  • پنج شنبه
  • 11
  • اسفند
  • 1390
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س),(وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست) * علی اکبر لطیفیان

8218
11

شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س),(وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست) وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
احساس میکنیم که دو عالم گدای ماست

با گریه بهر فاطمه آدم عزیز است
این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست

اینجا به ما حسین حسین وحی میشود
پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست

سلمان شدن نتیجه همسایگی اوست
زهرا برای سیر کمال ولای ماست

تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است
چادر نماز مادر ارباب های ماست

باران به خاطر نوه ی فضه میرسد
ما خادمیم و ابر کرم در دعای ماست

فرموده اند داخل آتش نمیشویم
فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست

  • دوشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)(بر خیز و تسلای دل پر شررم کن) *مرحوم قاسم ملکی

5081
1

شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)(بر خیز و تسلای دل پر شررم کن) بر خیز و تسلای دل پر شررم کن

ای قبله اهل نظر این دم نظرم کن

ای دست خدا دست مرا خصم شکسته

ای ابر کرم رحم به چشمان ترم کن

از سینه بشکسته من خون شده جاری

ای لاله غم رحم به داغ جگرم کن

می گفت به من زینب غمدیده به زاری

از راز نهانیّ خود این دم خبرم کن

مادر ز چه رو دست تو از کار فتاده

برخیز تو یکبار دگر شانه سرم کن

گفتم به (ملک) گفته تو هست چه جانسوز

گفتا مددی می کن و جانسوز ترم کن

  • سه شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر شهات حضرت فاطمه زهرا(س),(مادر بگو که بی تو چه خاکی به سر کنم) * سید حسن خوشزاد

4535
1

شعر شهات حضرت فاطمه زهرا(س),(مادر بگو که بی تو چه خاکی به سر کنم) مادر بگو که بی تو چه خاکی به سر کنم

ای شمع شب فروز چگونه سحر کنم

گیرم که شب سحر شد روشن شد آفتاب

باید به قتلگاه برادر نظر کنم

مادر نمیر کاش بمیرم به جای تو

بی تو نظر چگونه به روی پدر کنم

این شهر شهر وحشت واین کوچه پر خطر

باید که سینه را به بلایا سپر کنم

دیگر مدینه جای امان نیست مادرا

از شهر غصه ها تو دعاکن سفر کنم

سیلی اگر زدند مرا هم چو مادرم

باید حسین را زقضایا خطر کنم

مارا نیاز نیست به نامرد مردمان

باید زمردمان مدینه حذر کنم

من تاجر تجارت عشق و محبتم

کی با حسین باشم ویک دم ضرر کنم

من حاضرم اسیر شوم درره مرام

فکری برای خاطر نسل بشر کنم

روزی اگر گذار من افتد به کاخ ظلم

آن ک

  • چهارشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

روضه زمینه شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) با صدای سید مجید بنی فاطمه (مگه میشه،فاطمیه،بشه آسمون نگیره) *

14627
27

روضه زمینه شهادت  حضرت فاطمه زهرا(س) با صدای سید مجید بنی فاطمه (مگه میشه،فاطمیه،بشه آسمون نگیره) مگه میشه،فاطمیه،بشه آسمون نگیره
مگه میشه،بگی زهرا،دل مرده جون نگیره
مگه میشه،غربت تو،گریمون ودر نیاره
تقصیر چشمای ما نیست،اسم زهرا گریه داره

آمد کنار بستر زهرا علی نشست

آهی کشید از دل وبر او نگاه کرد
خورشید آسمان ولایت ستاره ریخت
تا یک نظر به هاله اطراف ماه کرد
گفت آن سیاه دل که به تو سد راه کرد
روی تو رانه ،روز علی را سیاه کرد

  • پنج شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

روضه زمینه حضرت زهرا(س)-(ای گل خزانم آتش زدی به جانم) * سید محسن حسینی

26099
112

روضه زمینه حضرت زهرا(س)-(ای گل خزانم آتش زدی به جانم) ای گل خزانم آتش مـزن بـه جانم
ای پرستـوی مـن مــرو ز آشیـانم
ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا

بعد تو بـه عالـم مـن دلخــوشی نـدارم
بی تو بـا کـه گـویم غم‌هـای بی‌شمـارم
من کـه در مدینـه غـریب و بی‌نشــانم
یــار قــد کمـانم بشنــو تــو التمـاسم
ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا

یار نیمه‌جانم نگاهت به درد من باشد طبیب
با دل شکسته بخوانم شب تا سحر امن‌یجیب
ای صفای خانه شبانه بـار سفر را بسته‌ای
یار قد خمیده شهیده گمانم از من خسته‌ای
بود و هستم مروتو ز دستم مرووای از این جدایی

مانده کنج سینه غم‌های بی‌حسابم
بی‌تـو در مدینـه سـلام بی‌جـوابم
ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا

آسمان چشمم شد غرق در ستاره
مـاه در خسـوفم کنم تو را نظاره
ای امید دلها یا فاطمه یا زهرا

کی رود ز یادم غم تـو ای مانده بین کوچه‌ها
کس خبر ندارد ز داغت با من چها کردی چها
کی رود ز یادم که سیلی هست تو را گرفته بود
کی رود ز یادم که زینب دست تو را گرفته بود
بود و هستم مرو تو ز دستم مرو وای از این جدایی

  • شنبه
  • 12
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد