شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شهادت حضرت فاطمه -( نشسته ام که بگریم برای مادرمان) * یاسر مسافر

747
1

شهادت حضرت فاطمه  -( نشسته ام که بگریم برای مادرمان) نشسته ام که بگریم برای مادرمان
برای درد و بلایی که آمده سرمان

نشسته ام که بگریم برای روی کبود
به زخم های نشسته به قلب کوثرمان

خدا کند که بسوزد همیشه در آتش
هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان

به اشک های علی و به خط جبرائیل
دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان

زنی مجلله و محترم به روی زمین
میان کوچه فتاده است در برابرمان

نوشته اند که در بین لشکر افتاده
اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 بهمن عظیمی

شهادت حضرت زهرا -(بانوی بی حرم) * بهمن عظیمی

1007

شهادت حضرت زهرا  -(بانوی بی حرم) بانوی بی حرم
ای عشق حیدر - سوره ی کوثر
دین و دنیامی - ای جانم مادر
هم کفو حیدر و بی همتایی / مثل دریایی
ماه شبهای / تار مولایی / زهرایی
مدد یا زهرا ۳ - یا زهرا

بانی خلقتی
هم جان و جانان - معنای قرآن
روز قیامت - مصداق ایمان
أغیثینی یا زهرا مولاتی / باب نجاتی
آب حیاتی / مادرِ خوبِ / ساداتی
مدد یا زهرا ۳ - یا زهرا

تا وقتی نوکرت
هستم سرمستم - از دنیا خستم
لطف تو آخر - می گیره دستم
چی بهتر از اینکه مادرمی / بال و پرمی
تاج سرمی / چشمه لطف و / کَرَمی
مدد یا زهرا ۳ - یا زهرا

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(س) -(در نمازت گریه کردی شد بنای غم درست...) * بردیا محمدی

769

مرثیه حضرت زهرا(س) -(در نمازت گریه کردی شد بنای غم درست...) در نمازت گریه کردی شد بنای غم درست
"آه"گفتی..،شد نوایِ ناله یِ ماتم درست

گونه ی تو لمس کرد اشک نمازِ صبح را
شد از آن پس رویِ هر برگِ‌گُلی شبنم درست

قطره ای از اشک تو وقت مناجاتت چکید
بر زمین افتاد..،شد سرچشمه ی زمزم درست

ای که در شرح تو آمد سوره ی "کوثر" پدید
شد از اَعطینایِ شأن‌ات آیه ای محکم درست

در حدیث قدسی "لولاک" پی بُردیم ما
تو همانی که به اذنش می شود آدم درست

نقش تو افتاد بر روی رکابِ احمدی
با نگینی فاطمی شد حلقه ی خاتم درست

ذات تو ذاتاً "ولیُّ‌الله"سازی می کند...
مصطفی جای خودش..،شد مرتضیات هم درست

تو پناهِ عالمی..،دیدیم در روز کساء
با تو شد ضعفِ تنِ پیغمبر اکرم درست

حضرت حق حیدرش را یکّه و تنها که دید
بر تو رو زد..،شد برای مرتضی همدم درست

دامنت را می تکانی در میان خانه ات
از غبارش می شود آسیّه و مریم درست

چادرت را پهن کردی بر سرِ اهلِ بُکاء
در حسینیّه شد از هر تارِ آن پرچم درست

یک گره آورده بودم تا حسین‌ات وا کند
تا قسم دادم به تو..،شد آن گره دَر ‌دَم درست

ای که باران نیز در مَسحِ "رُخ"اَت محرم نبود...
پس چگونه خورد بر آن،دستِ نامحرم..،درست!

شکل زخمی را که میخِ در به پهلویت کِشید
می کند تا روزِ غُسل‌ات پُرسشی مبهم درست

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

زبانحال حضرت زهرا(س) خطاب به سلمان -(آه سلمان چه بی وفا شده ای...) *

706
1

زبانحال حضرت زهرا(س) خطاب به سلمان -(آه سلمان چه بی وفا شده ای...) آه سلمان چه بی وفا شده ای
خانه ی ما دگر نمی آیی
نیست یادت مگر پدر میگفت
نیستی تو غریبه؛ از مایی

حال من هم شبیه حال توست
شهر بعد از پدر پر از غم هاست
راستی از علی خبر داری؟!
دیده ای که چقدر او تنهاست؟

راستش خواب دیده ام سلمان
پدرم مصطفی و مادر را
گفت با ما بیا دگر برویم
دیدم اشک دو چشم حیدر را

آه سلمان تنم، سرم، دستم
چه کنم سوختن در این تب را
رفتنی ام، امید ماندن نیست
چه کنم پنج ساله زینب را

راستی این رطب برای تو
میوه ای از بهشت می باشد
حسنم بغض میکند سلمان
فکر دیوار و کوچه می باشد

مثل شب های قبل بین خواب
از عطش تشنه لب صدایم کرد
آب دادم، نخورد حسین و فقط
ایستاد و مرا نگاهم کرد

گفت همسایه ها همه با هم
جمعشان بین کوچه دیدنی است
من شنیدم که باز میگفتند
فاطمه این دو روزه رفتنی است

بعد من جان تو و جان علی
فارغ از غصه و ملالم کن
اشک می ریخت دیشب ای سلمان
گفتم حیدر دگر حلالم کن

شاعر: #علیرضا_مسیحا

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

شهادت حضرت زهرا -(جان علی،زهرا) * امیرحسین سلطانی

954
2

شهادت حضرت زهرا  -(جان علی،زهرا) جان علی،زهرا
فدای اشک تو گل طاها
چی میشه که باشی کنار من
اگه بری علی میشه تنها

عشق علی،زهرا
مگه قرارمون نبود باشی
خالی نکن پشت علی رو که
تنها تویی که همه دنیاشی

پاشو از بستر
جوون حیدر
نرو که زینب
میشه بی مادر

نرو زهرا جان

تاج سرم،زهرا
غصه ی تو منو زمینگیر کرد
سخته برام ببینم این رو که
خوابت نمی بره شبا از درد

ای همسرم،زهرا
به خاطرم بیا تسلاشو
به تابوتت خیره نشو دیگه
الحمدلله بهتری پاشو

صفای خونم
عزیز جونم
شفا میگیری
اینو میدونم

نرو زهرا جان

جوان ننه،زهرا
نشون نده به من کفن هارو
ایشالله روز به روز میشی بهتر
از غصه درمیاری بابارو

جوان ننه،زهرا
نگو خبر داری تو از فردا
واسه حسین دل نگرونی که
کفن نداره جز یه بوریا

نگو از خنجر
که روی حنجر
میاد و میشه
حسینت بی سر

حسین واویلا

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 22:46
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

مرثیه جانسوز حضرت زهرا(س) -(بگو زجانِ بهارم خزان چه میخواهد؟) * سید پوریا هاشمی

848

مرثیه جانسوز حضرت زهرا(س) -(بگو زجانِ بهارم خزان چه میخواهد؟) بگو زجان بهارم خزان چه می خواهد؟
فراق لعنتی از جانمان چه میخواهد؟

مگر که شوهرت از این جهان چه می خواهد؟
به غیر ماندنت ای نیمه جان چه می خواهد؟

هنوز مانده ام این روزها چه زود گذشت
خوشی و خندۀ نُه سال ما چه زود گذشت

بنا نداری از این سوز تب رها بشوی؟
برای مدتی از بسترت جدا بشوی؟

قرا نیست در خانه جا به جا بشوی؟
دوباره مادر سرحال بچه ها بشوی؟

به پات اگر که بیفتم چطور؟ می مانی؟!
کنار در که بیفتم چطور؟ میمانی؟!

نمی شود که مرا باز رو به راه کنی
درست مثل گذشته به من نگاه کنی؟!

و کوه درد و غمم را دوباره کاه کنی
حسودهای مرا خوار و روسیاه کنی

به فکر ریختنم... بی ستون تو چه کنم؟
نمی شود که بمانی؟ بدون تو چه کنم...

دوماه و نیم غمت آتش دلم بود و
دوماه و نیم فقط گریه حاصلم بود و

دوماه و نیم درِ خانه قاتلم بود و
دو ماه ونیم مغیره مقابلم بود و

دو ماه ونیم مرا بین کوچه ها دیدند
سلام کردم و جای جواب خندیدند

بلندشو که زمین خوردنم زیاد شده
نرو که دردسر ماندنم زیاد شده

نلرز لرزش دست و تنم زیاد شده
خودت ببین که «بمان گفتنم» زیاد شده

خدا گواست که مثل تو از جهان سیرم
بدون من بروی زنده زنده میمیرم...

  • سه شنبه
  • 23
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا سلام الله علیها -(جانی نمانده در تنت از بس گریستی) * مرضیه نعیم امینی

1097
1

حضرت زهرا سلام الله علیها -(جانی نمانده در تنت از بس گریستی) جانی نمانده در تنت از بس گریستی
هم بین بستری و هم انگار نیستی

این بار چندم است به دیوار رو زدی
تا حیدرت به در نرسیده بایستی

این رخت چیست رج به رجش آه میکشی
مادر به فکر روز مبادای کیستی؟

پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشست
تا نخ برای پیرهن کهنه ریستی

زینب ببیند آتش اگر، گریه می‌کند
مادر چرا تو آب که دیدی گریستی؟

  • پنج شنبه
  • 25
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه نعیم امینی
ادامه مطلب

ترکیب بند زبانحال مولا در کنار بستر حضرت زهرا(س) * رامین برومند

548

ترکیب بند زبانحال مولا در کنار بستر حضرت زهرا(س) ترکیب بند زبانحال مولا در کنار بستر حضرت صدیقه کبری(س)

ای دلخوشی عرش برین و جنان بمان

من التماس میکنمت ، مهربان ، بمان

قول و قرار آن شب رویایی ات چه شد؟!

ای گل برای دلخوشی باغبان بمان

گرچه نمیدهند جواب سلام من

دلخور مباش از عمل این و آن ، بمان

بانوی من ببین که غریبم تو لا اقل

کوری چشم عاشیه و دشمنان بمان

من اسمان جلوه نور تو بوده ام

بعداز تو میخورد به زمین آسمان بمان

سر درد داری و بدنت درد میکند

بادرد های دست و سر و استخوان بمان

خوشحال میشوند نباشی کنار من

جان حسن به جان حسینم بمان بمان

این خانه با وجود تو لبریز عشق بود

غم خانه است بعد تو این آشیان بمان

ای عشق من عزیز دلم ای صبور من

زهرا پس از تو میشکند این غرور من

تنهاییم ببینم و بیا باوفا نرو

زهرا قسم به روح رسول خدا نرو

با رفتنت به خاک سیه مینشانی ام

مشکن به پیش چشم مغیره مرا نرو

بانو تو خوب میشوی و قول میدهم

پیدا کنم به درد تنت یک دوا نرو

بعد از خدا تویی همه ی پشتوانه ام

آئینه ی تمام نمای خدا نرو

اصلا بیا بخاطر من نه ، تو لااقل

عشق دلم برای دل بچه ها نرو

اجل الوفاتی ات شده خود قاتل دلم

رحمی بکن به حال دل مرتضا نرو

نظم تمام آل عبا را بهم مریز

من التماس میکنمت با وفا نرو

عشق و صفا ز خانه مان میرود دگر

ای دلخوشی خانه ی شیرخدا نرو

عرض و سما گرفته دلش هم ز آه من

دهلیز خانه ام شده خود قتلگاه من

ای تو قرار اینهمه دل بی قراری ام

با رفتنت به دست غمت میسپاری ام

مشکل گشایم و غم تو مشکلم شده

پیداست فاطمه ز همین آه و زاری ام

زهرا حسن نگفت ، خودم با خبر شدم

در گوش تو شکسته شده یادگاری ام

آن روز درب خانه به دستت که باز شد

دادی سلام و هم ، به دل امیدواری ام

بدساختم خودم در این خانه را ببخش

تیزی میخ در شده خود زخم کاری ام

من حیدرم که در همه طول عمر خویش

باجی به کس نداده ام از شیرخواری ام

فتاح خیبرم فقط از بهر حفظ صبر

از دیدن مغیره به کوچه فراری ام

اشک مرا به غیر خداوند کس ندید

تنها برای توست که ابر بهاری ام

لبخند میزنی تو هنوز از برای من

یا کار میکنی جلوی چشم های من

بعد از تو کوچه گرد غریب وطن منم

با رفتن تو صاحب درد و محن منم

این جمع بی تو فاطمه پاشیده میشود

دیگر شکسته قامت این انجمن منم

بی تو شب عروسی زینب چه میکنم!

شاید که مستحق نبودت شدن منم

تو میروی و میشکنم من وَ بعد از این

شب ها رفیق غصه و دردِ حسن منم

کابوس مجتبی ست این که شاهده

فریادهای مادر من را نزن منم

لالایی حسین صدای تو بوده و...

بعد از تو مونس غم این بی کفن منم

هرشب که آب دادی اش و سینه زن شدی

دیگر برای تشنگی اش سینه زن منم

جوری شکسته میشوم آخر که بعد از این

باور نمیکنند که خیبر شکن منم

✍رامین برومند (زائر)

  • پنج شنبه
  • 25
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:32
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب

سنّی نداشت غصه زیادی کشید و رفت (حضرت زهرا س) * رامین برومند

713

سنّی نداشت غصه زیادی کشید و رفت (حضرت زهرا س) شمع علی (ع)

هجده بهار زندگی اش را بدید و رفت

سِنّی نداشت غصّه زیادی کشید و رفت

این چند ماه آخر عمر از تمام خلق

جز کودکان و شوهر خود، او برید و رفت

مشتاق دیدن پسرش بود و حیف شد ...

ماه جمال محسن خود را ندید و رفت

بود آرزوش دیدن ِ یک راه رفتنش

یک بوسه از جمال گلش هم نچید و رفت

نه سال پای عشق علی بود همچو شمع

در بین شعله سوخت،آب شد، چکید و رفت

در بین دود و شعله برای عقیله ، بر...

دیوار ، مشق روز دهم را کشید و‌ رفت

بانوی ما مجلله بود و رشیده بود

وقت شهادت آن قدِ سرو اش خمید و رفت

.

.

.

با خاک های چادر خود “زائر “و غلام

از بهر نوکری ِ حسن (ع) آفرید و رفت

✍رامین برومند(زائر)

  • جمعه
  • 26
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 00:07
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا س -( شامِ عزای امّ الحسین است) * هستی محرابی

587

شهادت حضرت زهرا س -( شامِ عزای امّ الحسین است) #فاطمیه_دوم_نوحه_عزای_مادر

امشب دلِ ما در شور و شین است
اندوهِ سنگین در عالَمین است
اشکِ غمِ او در هر دو عین است
شامِ عزای امّ الحسین است

زینب نشسته در سوگِ مادر
گریَد برای فقدانِ کوثر
غسلِ شبانه با اشکِ حیدر
دفنِ شبانه شد یاسِ پرپر

آه هر دو عالم شد داغدارش
چشمِ ملائک شد اشکبارش
از دیده پنهان گشته مزارش
در خانه حیدر شد سوگوارش

زینب ز بابا گیرد بهانه
رنگِ بهارم رنگِ خزانه
بابا چرا رفت آن گل ز خانه
صد لعن و نفرین بر این زمانه

بر روی قبرت با حالِ غمگین
داغِ تو باشد بر ما چه سنگین
اشکِ حسین و آهِ حسن بین
ای بی نشانه ای یاسِ خونین

عشقم حسین و قربانِ نامش
قربانِ سقّای با مرامش
با اشکِ دیده پُر کرده جامش
امّا ننوشید آن تشنه کامش

چشمِ ربابش مانده نظاره
لالایی خوانَد بر گاهواره
بر دستِ بابا آن شیر خواره
خون بر سما رفت از حلقِ پاره

#هستی محرابی
#بداهه
@Asharemehrabi

  • جمعه
  • 26
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

مدح حضرت زهرا(س) -(ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین) * محمد حسین رحیمیان

2649
2

مدح حضرت زهرا(س) -(ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین) ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین
فاطمه دار و ندار ماست ثروت را ببین

تا ابد شکر خدا ، شکر خدا ، شکر خدا
مادری چون مجتبی گشتیم، نعمت را ببین

حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد
تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین

عالم و آدم تماما دست بوس مصطفاست
مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین

وقت یا رب یا ربش ، ربش ندا می داد که
آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین

گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه
با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین

راه داده قاتلش را به گل روی علی
بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین

کرد با دست شکسته ، لحظه های آخرش
بر گنهکاران دعا ، بانوی امت را ببین

  • جمعه
  • 26
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:02
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

گر چه همیشه داشتم زحمت برایت * مرضیه عاطفی

640

گر چه همیشه داشتم زحمت برایت گر چه همیشه داشتم زحمت برایت
آوردم اما باز هم حاجت برایت

قدری تماشای خودت را قسمتم کن
تا کی دلم پُر باشد از غربت برایت؟!

دلواپست بودم! دعا میکردم ایکاش
حدّاقل هر روز یک ساعت برایت

جای زمینه سازیِ روزِ ظهورت
تمدید کردم سال ها غیبت برایت

ردّم نکن! چونکه بنا دارم بزودی
من هم شوم یک یارِ با قیمت برایت

چشم انتظاری میکشی برگشتنم را
هرگز گناهانم نشد عادت برایت

از چشم های تو نیفتادم! گرفتی-
دست مرا، تا جان دهم راحت برایت

اصلا برای اینکه جانم را بگیری
می آورم یک لحظه صد علت برایت

هنگام دیدار تو؛ صبحِ روز موعود
می میرم آقاجان؛ سرِ فرصت برایت!

#إلهی_بفاطمة_س_عجل_لولیک_الفرج
#متی_ترانا_و_نراک
#مرضیه_عاطفی

  • جمعه
  • 26
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 23:17
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

دوبیتی های شهادت حضرت زهرا(س) -(بیا بنشین علی جان در کنارم) *

583

دوبیتی های شهادت حضرت زهرا(س) -(بیا بنشین علی جان در کنارم) بیا بنشین علی جان درکنارم
که امشب من وصیت باتو دارم
حلالم کن که نزدیک است دیگر
ملاقات من و پروردگارم

مدینه تا بدون مصطفی شد
خدا داند که دیگر بی صفا شد
از آن روزی که زهرا رفت درخاک
دگر روز عزای مرتضی شد

در عالم اولین مظلوم علی بود
همیشه از حقش محروم علی بود
من از او دل شکسته تر ندیدم
که بعداز فاطمه مغموم علی بود

از آن لحظه که زهرا با در افتاد
حسین او به مادر مادر افتاد
چه شد که ناله زد فضه خزینی؟
گمانم دید آنسو حیدر افتاد

اَمـان از ظلم بی حـدِ زمـانه
گـرفـته سینۀ مـا را نـشانـه
تمام مادران می میرند ، اما
نه با سیلی و ضرب تـازیـانه

هیچ دانید کجا بود حقیرم کردند؟
پیش طفلان من آن روز اسیرم کردند
تاکه بامشت ولگد فاطمه ام راکشتند
جان زهرا که همان یک شبه پیرم کردند

نیمه شب با تن گلگون چه کنم؟
صبرم از کف شده بیرون چه کنم؟
هرچه شستم تن مجروح تو را
سنگ غسلت شده پر خون چه کنم؟

اگر چه بوده ام الگوی زینب
ولی شرمنده ام از روی زینب
سه ماه آزگار شد آرزویم
که یک شانه زنم بر موی زینب

یقین که مادر ما هست زهرا
یقین اوهم به مادل بست زهرا
بـه حق بـچه هایش در قیامت
بگیرد دست ما را دست زهرا

درحق طلبی چنان زُهیرم گردان
پیش مرگ حسینم و بُریرم
هرآنچه عطا نموده ای ممنونم
یا فاطمه عاقبت بخیرم گردان

شاعر: علی اکبر اسفندیار(مداح)

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

پرت سوخت -(با نوای حاج حسین سیب سرخی) * احسان نرگسی رضاپور

742
4

پرت سوخت -(با نوای حاج حسین سیب سرخی) پرت سوخت
به آتیش کشیدن در خونه رو پیکرت سوخت
بمیرم جلو چشمای زینبت معجرت سوخت
پرت سوخت

بمیرم
توی کوچه ها می کشن دشمنا حیدرت رو
با یه ضربه از تو گرفتن گل پرپرت رو

گناه تو مادر چی بوده واما
که روی تو اینجور کبوده واما
علی دیگه طاقت نداره، واویلا
که زهرا توو آتیش و دوده واما

بند دوم

بمیرم
چی باید بگم از غم سیلی و تازیونه
نزن بی حیا مادرم فاطمه نیمه جونه
واویلا

واویلا
بمیرم که زخم دل حیدرت بی حسابه
سلام علی دیگه توو کوچه ها بی جوابه
واویلا

چرا رنگ زینب پریده واما
چرا قد مادر خیمده واما
الهی که بارون بگیره، پشت در
که آتیش به خونه رسیده واما

.........

بند سوم

توو کوچه
یه جوری زدن اون غلافو به بازوی مادر
که دسش جدا شد دیگه از توو دستای حیدر
وای مادر

بمیرم
دوباره علی مونده و خنده ی تلخ مردم
زمین خورده تو کوچه مادر برا بار چندم
وای مادر

چهل مرد جنگی رسیدن واما
که دست علی رو ببندن واما
بمیرم که یه عده نامرد، تو کوچه
به اشکای حیدر می خندن واما

...‌..

بند چهارم

واما
نبودی ببینی توی کربلا خیمه ها سوخت
توو عصر دهم چادر زینبت بی هوا سوخت
واویلا

واما
نبودی توی کربلا بی کفن شد حسینت
روی نیزه ها رفته بود راس نور دو عینت
واویلا

تو گودی گودال یه نامرد با کینه
رسیده که اینبار بشینه رو سینه
تن خونی شو توی گودال ، برگردوند
نگفت خواهرش داره از دور می بینه

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • احسان نرگسی
ادامه مطلب

داغ دید و از غم تو مرثیه خوان شد علی(ع) * مرضیه عاطفی

652

داغ دید و از غم تو مرثیه خوان شد علی(ع) داغ دید و از غم تو مرثیه خوان شد علی(ع)
بیقرارانه نگاهش خیس ِ باران شد علی(ع)

عاقبت آیینۂ دقّ اش به هم شد جفت و جور
پای تابوت تو جان داد و پریشان شد علی(ع)

در کنار بسترت سجاده اش را پهن کرد
در نماز لیلة الدفن تو گریان شد علی(ع)

خانه سوت و کور، نه فامیل! نه همسایه ای
در کنار بچه ها قاری قران شد علی(ع)

دست لرزانِ حسن(ع) را گرم در دستش گرفت
با محبت! جورِ دیگر مرد میدان شد علی(ع)

بی تو زینب(س) از غذا افتاد و لاغر شد حسین(ع)
با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نان شد علی(ع)

زیر نور ماه زانو زد به روی خاک ها
آشنای هر شبِ یک قبر پنهان شد علی(ع)!

#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#اول_مظلوم_عالم_مولانا_علی_ع
#إلهی_بفاطمة_عجل_لولیک_الفرج
#مرضیه_عاطفی

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا س -(یا فاطمه مرغِ دلم کرده هوایت شوقِ وصالِ قبرِ بی صحن و سرایت) * هستی محرابی

814

شهادت حضرت زهرا س -(یا فاطمه مرغِ دلم کرده هوایت شوقِ وصالِ قبرِ بی صحن و سرایت) #فاطمیه_روضه_غربت_مادر

یا فاطمه مرغِ دلم کرده هوایت
شوقِ وصالِ قبرِ بی صحن و سرایت

وا حسرتا از تو نمانده یک نشانی
ای همسرِ مظلومِ خورشید ولایت

دل در تنورِ روضه می سوزد ز داغت
ماندم علی امشب کجا گیرد عزایت

آن جانِ زخمیَش بوَد محتاجِ تسکین
با دیده ی خون روضه می خوانَد برایت

گشته طبیبِ قلبِ غمگینِ تو بانو!
جانش ندارد تابِ آه و ناله هایت

دیوارِ بغضِ او فرو ریزد از اینکه
از بیت الاحزان می رسد سوزِ صدایت

ابری سیه از غم گرفته آسمانش
گوید مرو زهرای من جانم فدایت

یا فاطمه ای مرهمِ غمهای حیدر
ای یک تنه استاده در پای ولایت

امشب دعا کن تا بگیرم دامنت را
بی بی قسم دادم به جانِ مجتبایت

در عشقِ تو میمانم و میمیرم ای گل
منظومه ی چشمت مرا شمعِ هدایت

با روضه هایت آمدم سامان بگیرم
می ریزم این قلبِ خرابم را به پایت

عجل وفاتی شد روا مادر ز بسکه
کردی تو امشب استغاثه از خدایت

#هستی_محرابی
#بداهه ۲۷_دی_۹۹

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 22:36
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) هجوم به بیت ولایت -(از میخ، خون جاری شد و دیوار لرزید) * عادل حسین قربان

864

حضرت زهرا(س) هجوم به بیت ولایت -(از میخ، خون جاری شد و دیوار لرزید) از میخ، خون جاری شد و دیوار لرزید
عرشِ خدا در کوچه‌ها انگار لرزید

روزی که ناموسِ خدا، نقشِ زمین شد
در اوجِ غربت، مخزنِ اسرار لرزید

از ناله‌ی پشتِ درِ یک قد خمیده
چشمِ بشر، با حالتی خون‌بار لرزید

یک‌بار سیلی خورد زهرا، در ازایش
هِی شانه‌های حیدرِ کرار لرزید

هم روز گریان بود، هم شب، در مصیبت
آن چشم‌های دائما بیدار لرزید

دیدند مردم موقعِ غوغای کوچه
شیرِ دلیرِ عرصه‌ی پیکار لرزید

جریانِ آن قامت‌کمان، واژه به واژه
در آسمانِ ابریِ اشعار لرزید

  • یکشنبه
  • 28
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:16
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا -(بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت) *

598

شهادت حضرت زهرا  -(بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت) بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت

زد به سینه، چند یازهرای اشک‌آلود گفت
بعداز آن از چند و چون روضۀ مادر گذشت

روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من‌ همان جا ایستادم... شعله‌ها از در گذشت

من میان کوچه بودم روضه‌خوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت

تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ پشت تیغ از جسم علی اکبر گذشت

شعله بود و محسن شش‌ماهه و دیوار و در
تیری آمد از گلوی تشنۀ اصغر گذشت

میخ در بر سینۀ پرمهر مادر حمله کرد
آب دیگر از سر عباس آب‌آور گذشت

ریسمان بر گردن حبل‌المتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت

ذکر حیدر داشت زهرا، مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت

درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت

من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضه‌خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت

روضه‌ها اینجا گره می‌خورد، بابا رفته بود
هیچ‌کس اما نمی‌داند چه بر دختر گذشت

شاعر:علی سلیمیان

  • چهارشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 00:22
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و شهادت -(تمام خلق گریان و ملک گریان و گریان تر...) * سیدتقی سیدی

737
-1

حضرت زهرا(س) مدح و شهادت  -(تمام خلق گریان و ملک گریان و گریان تر...) تمام خلق گریان و ملک گریان و گریان تر
خدا وقتی که می بیند پری ها را پریشان تر

نماد عدل وقتی می شود خانه نشین یعنی
که جاهل ها مسلمانند و قاتل ها مسلمان تر

چه حکمت بوده در آتش ، که ابراهیم و زهرا را
یکی آنی گلستان شد یکی هر لحظه سوزان تر ؟

شب است و غربت و تابوت و چندین شانه ی لرزان
علی چشمش نمی بیند ، بتاب ای ماه تابان تر

وصیت کرده نامحرم نبیند پیکرش را هم
ندارد خالق هستی از این زن پاک دامان تر

زمین آغوش واکرده ، که گنجی را به بر گیرد
دو چشم آسمان خون و زمین از اشک و باران، تر

خدا قبر تو را پنهان نموده تا بگوید که
اگر گنجینه ای داری ، نگاهش دار پنهان تر

  • پنج شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 18:39
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر:زبان حال حضرت علی -(روزگاری به ذکر یازهرا...) * دانیال تقوی

583
1

شعر:زبان حال حضرت علی -(روزگاری به ذکر یازهرا...) روزگاری به ذکر یا زهرا
کنده ام با قَدَر در خیبر
این مهم را عدو تلافی کرد
با در خانه ی من مضطر

به گمانم چهل ذراعی بود
به عقب پرت کرده ام در را
تا که در بی هوا به کس نخورد
از چه دیدم قتال همسر را

هر چه در غزوه ها سپر کردم
بدنم را برای جان نبی
دخترش در مدینه جبران کرد
پشت در شد سپر برای علی

مانده بودم که همسرم زهرا
از چه مامور بر سکوتم کرد
فضه را زد صدا و فهمیدم
هر چه کرده سر غرورم کرد

روز و شب کرده ام دعا که خدا
فاطمه دست بر دعا نشود
مرگ خود خواهد و ندیدم من
دفعه ای حاجتش روا نشود

  • سه شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(مدینه این روزا مادری زمین گیره) * عباس قلعه

1519
6

شهادت حضرت زهرا(س) -(مدینه این روزا مادری زمین گیره) مدینه این روزا
مادری زمین گیره
توو بستر افتاده
دیگه داره می میره

توو خونه هم حتی
روو می گیره از زینب
توو خواب و بیداری
می سوزه میون تب

می لرزه دست و پاش : میباره روز و شب چشاش
وقتی که راه میره :میگیره دست به پهلوهاش

وای
خدا نگذره از اون چهل نفر
همونا که اومدن به پشت در
مادر چی کشید
از دنیا بُرید

یارالی ننه یارالی یارالی یارالی ننه

میون آتیش سوخت
درب خونه ی حیدر
جنایت آغاز شد
پشت در که رفت مادر

دومیّه ملعون
با لگد به در کوبید
شکسته شد پهلو
وقتی که صدا پیچید

مسمار لعنتی : نفس مادرم رو بست
شد غرق خون بدن : توو سینه میخ در نشست

وای
رد شدن با چکمه از روو پیکرش
ردّ پاها مونده بود روو چادرش
غوغاشده بود
بلوا شده بود

یارالی ننه یارالی یارالی یارالی ننه

صدا میزد فضه
کاری کن برای من
برس به فریادم
محسن منو کشتن

می گفت کمک کن تا
پاشم از روی خاکا
ببین غریب مونده
بین کوچه ها مولا

طناب و تا که دید : میون کوچه ها دوید
چقد بلا کشید : تا که به مرتضی رسید

وای
قنفذ و مغیره تا که اومدن
مادر و با تازیوونه بد زدن
هم بازو شکست
هم زخمیه دست

یارالی ننه یارالی یارالی یارالی ننه

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا(س) -(آروم آروم آروم آروم مثل یک شمعی آب میشی) * عباس قلعه

6647
76

روضه حضرت زهرا(س) -(آروم آروم آروم آروم مثل یک شمعی آب میشی) آروم آروم آروم آروم مثل یک شمعی آب میشی
بخدا دل پریشونم لحظاتی که خواب میشی
توو نگاه غم انگیزم داری مثل سراب میشی

خورشید خونه ی حیدر چرا داری غروب میشی
مثل بغض گلو گیری بی صدا هی رسوب میشی
زینبت با هزار امید میگه مادر که خوب میشی

آره خوب میشی
مگه نمیبینی بی یارم..کجا داری میری دلدارم
اگه که توبری از دستم...بگو آخه کی و من دارم
شب عروسی میگفتی که ...علی کنارتو میمونم
حالا تو داری میری و من...زیر تابوت تو میخونم

به عزت و شرف لا اله الا الله

از تو شرمندم عزیزم که زمینگیر و تب داری
نفست بالا نمیاد دو سه ماهه که بیماری
وقتی که پا میشی از جا هر دفه دست به دیواری

از مدینه دلم خونه پشت در چی سرت اومد
بی هوا تا تو افتادی نفست فاطمه شد سد
پیش چشمای مبهوتم اون حرومی تورو بد زد

آره بد می زد
بال و پرتو شکست زهرا ..نفسای تو رو بست زهرا
رد خونابه های پهلوت .. روو دیوار خونه هست زهرا
حال و روز تورو میدونم .. دنبال دوا و درمونم
حالا تو داری میری و من .. زیر تابوت تو میخونم

به عزت و شرف لا اله الا الله

یادمه اون لحظه ای که همه ی پیکرت می‌سوخت
شعله ها گُر گرفت دیدم چادرو معجرت می‌سوخت
توو حرارت به همراهت غنچه ی پرپرت می سوخت

هر دوتا دستمو بستن مارو زهرا غریب دیدن
حیدر خیبر شکن رو با طنابی می کشیدن
چه جنایت ها به پا شد اون دوتا نامرد رسیدن

آره غوغا شد
خونابه می‌چکید از پهلوت .. می زدنت و شکست بازوت
روبه روی نگام افتادی .. سوو نداره چشای کم سووت
غم تو منو می سوزونم .. چاره ندارم و حیرونم
حالا تو داری میری و من .. زیر تابوت تو میخونم

به عزت و شرف لا اله الا الله

بند اول : #رضا_شیخی
بنددوم و سوم ؛ #عباس_قلعه

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت زهرا(س) -(نرو زهرا نشو یار نیمه راهه من توو این دنیا) * عباس قلعه

746
1

شور حضرت زهرا(س) -(نرو زهرا نشو یار نیمه راهه من توو این دنیا) نرو زهرا
نشو یار نیمه راهه من توو این دنیا
توی این دیار بی کسی میشم تنها
نرو زهرا

بمون پیشم
حال و روزم و ببین نزن تو آتیشم
من بدون تو غریب عالمین میشم
بمون پیشم

دلت خونه
پاشو که نخورده موی زینبت شونه
بی تو خونه زندگیم مثه یه زندونه
دلت خونه

___

حلالم کن
اگه حرمتت شکسته شد حلالم کن
دست من توو کوچه بسته شد حلالم کن
حلالم کن

تو افتادی
جلوی چشامه لحظه ای که جون دادی
یه نفر نیومدش برای امدادی
تو افتادی

صدا پیچید
یکی بی هوا و پشت هم به در کوبید
کُلّ زندگیه حیدر و زد و برچید
صدا پیچید

___

پرت می‌سوخت
توی شعله ها تموم پیکرت می سوخت
زیر دست و پا دیدم که چادرت می سوخت
پرت می‌سوخت

جفا کردن
چقدر بلا سرت نگارم آوُردن
حسنین و زینبین با دیدنت مُردن
جفا کردن

غریب دیدن
توی کوچه ها به حال ما می خندیدن
بچه ها یه گوشه ای با ترس می لرزیدن
غریب دیدن

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال حضرت زینب(س) -( خدایا چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره) * عباس قلعه

1426
2

زبانحال حضرت زینب(س) -( خدایا چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره) خدایا
چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره
یه گوشه توی بستر اُفتاده و بی قراره
وای مادر

بمیرم
بُریده نفس هاش و اون زخم کاریه پهلووش
تعادل نداره توو دستاش پُر از درده بازووش
وای مادر

شده دیگه از زندگی سیر واویلا
توو این سن کم شد زمینگیر واویلا
دعا میکنه واسه مرگش این شبها
شده با غم و غصه درگیر واویلا

--------------------

هنوزم
نمی گُنجه توو باورم هیزم و دود و آوار
هموناییکه اومدن پشت در واسه آزار
وای مادر

سوزوندن
در خونه رو پیش چشمای مبهوت ماها
تا که مادرم پشت در رفت گرفت شعله بالا
وای مادر

یکی با لگد حمله ور شد واویلا
شکست پهلو و درده سر شد واویلا
در افتاده بود روی مادر فهمیدم
زیر دست و پا بی پسر شد واویلا

-------------------

توو آتیش
جلو چشم بابای مظلوم ما پیکرش سوخت
توو هُرم حرارت تموم سر و معجرش سوخت
وای مادر

مغیره
الهی که از زندگی خیر نبینه چه ها کرد
با اون قنفذ پست با ضرب غلاف عقده وا کرد
وای مادر

یکی واسه یاری نیومد واویلا
مغیره با نامردی میزد واویلا
زمین خورد توی کوچه مادر با صورت
نفسهاش به روی لب اومد واویلا

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

زبانحال حضرت علی(ع) در سوگ حضرت زهرا(س) -(فاطمـه یـار بـا وفـای علی ) * رامین محمد زاده

1446

زبانحال حضرت علی(ع) در سوگ حضرت زهرا(س) -(فاطمـه یـار  بـا وفـای علی ) فاطمـه یـار بـا وفـای علی
یک دَمی بنگر این نوای علی
محنت و سوز و ناله های علی (2)

تو نور چشمان مصطفی و منی
چـرا چنیـن غرق ماتم محنـی
تو مام بازو شکستة حسنی (2)

وای بـزم عـزای تـورو می گیرم بخدا
وای بی تو عـزیـز دلـم می میرم بخدا

شد خزان باغ و لاله و چَمنت
دست من بسته و تو رو زَدنت
گشتـه افسـرده زینب و حَسنت (2)

بیت الاحزان پُر از نوای تو شد
مجتبی غرق ناله های تو شد
از چه این خاک تیره جای تو شد (2)

وای زینب تـو شـده غـرق بـلا و محن
وای روضه میخونه برای تو اشک حسن

سینه ات گشته بر ولایت حصار
غرق خونت شده در و دیوار
کرده خونه خرابم این مسمار (2)

می رود بعد تو جـلال حسین
شده وای مادرم مقال حسین
نگرانم زه درد و حال حسین (2)

وای خون شده اشک چشای من از غم تو
وای خـم شـده قامتـم از غـم و ماتم تو

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

تشییع جنازه حضرت زهرا(س) -(از اول تا انتها این صحنه آیا دیده دین؟) * رامین محمد زاده

618

تشییع جنازه حضرت زهرا(س) -(از اول تا انتها این صحنه آیا دیده دین؟) از اَوَل تا انتها این صحنه آیا دیده دین؟
ماهِ خود را رویِ دوشَش میبرد خورشیدِ دین

کهکشان بر زیرِ پایِ مرتضی افتاده است
دو ستاره پشتِ خورشید و قمر بر روی دست

شمسِ دین از پا فتاده چونکه صبرش می رود
ماه در تابوتِ غم پنهان به قبرش می رود

این همان فتاح خیبر هست چنین تنها شده
قامت شیر افکن اش از درد زهرا تا شده

شمس میخواهد دلش را مست و صد چاکَش کند
تا شبانه ماه خود را در بقیع خاکَش کند

در بقیع آئینه عمر علی محکم شکست
آجر آجر سد ِ بغضِ مرتضی در هَم شکست

تا که با پیراهن زهرا دو چشمش پاک کرد
گوئیا هفت آسمان را مرتضی در خاک کرد

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 19:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

آتش زدن خانه وحی -(از بارگاه جنت شعله زبانه میزد) * مجید قلعه بیگی

576

آتش زدن خانه وحی -(از بارگاه جنت شعله زبانه میزد) از بارگاه جنت شعله زبانه میزد
اهل مدینه آتش بر درب خانه میزد

آن خانه ای که مریم جاروکش درش بود
آتش به دست ثانی رقص زمانه میزد

از نعره های ثانی لرزید عرش اعظم
زهرا در آن هیاهو هویِ یگانه میزد

مابین شعلهٔ در، بر مرتضیٰ سپر شد
ثانی چنین گلی را در آشیانه میزد

تنها نبود ثانی، سیصدنفر در آنجا
همسنگر علی را بس وحشیانه میزد

آخر به عشق حیدر پهلو و دست بشکست
قنفذ به زخم پهلو با تازیانه میزد

مردی نشد بگوید دیگر مزن به ثانی
بر زلفهای زینب آن دست شانه میزد

آن نوگلی که طه بر دست مرتضی داد
از باد اگر امان بود صدها جوانه میزد

اینک « فقیرخوئی» با اشک میسُراید
از بارگاه جنت شعله زبانه میزد

  • شنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

شهادت حضرت زهرا(س) -(تا کفن قامت زیبای گل طاها شد) * مجید قلعه بیگی

583

شهادت حضرت زهرا(س) -(تا کفن قامت زیبای گل طاها شد) تا کفن قامت زیبای گل طاها شد
از غم فاطمه در عرش عزا برپا شد

حسنین از غم مادر به سر و سینه زدند
دودمان نبوی محشر جانفرسا شد

امّ کلثوم به یک گوشه منزل بیتاب
اشك بر صورت او موج زد و دریا شد

زینب اما به لبش زمزمهٔ مادر داشت
مرگ مادر که به او واقعهٔ عُظما داشت

نصف شب اهل مدینه همه در خواب گران
زنده دار دل شب زینب مه سیما شد

غرق ماتم همه کون و مکان گشت ز غم
نی فقط یثرب و نی مکه و بطحا شد

با چه وضعی به بقیع برده علی فاطمه را
آگه از درد علی ذات حق یکتا شد

کس ندانست که در خانه حیپر چه گذشت
تا سحر پشت درِ سوخته اش غوغا شد

آنچنان گریهٔ حیدر به سما گشت بلند
تیره در چشم علی روشنی دنیا شد

قهرمانی که به یک ضربت برق آسایش
روز خندق که از آن مات، سمک درجا شد

فرقت فاطمه اما چه زمین گیرش کرد
بعد زهرا شب و روز همه واویلا شد

داغ زهرا کمر شیر خدا را بشکست
همه گفتند که میمیرد و بی زهرا شد

  • شنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور طوفانی حضرت محسن(ع) -(دلاهمه محزونه و خیس چشای ماهمه) * الیاس محمدشاهی

1436

شور طوفانی حضرت محسن(ع) -(دلاهمه محزونه و خیس چشای ماهمه) بنداول

دلاهمه محزونه و
خیس چشای ماهمه
سینه زن ولطمه زنیم
ما که نداریم واهمه

دلبر مادر
دُری و گوهر
برهمه عالم
سالارو سرور

توئی
محسنُ ولی//عشقت اَزلی//فرزند علی

توئی
نورمنجلی//نوه ی نبئ//هستیه علی

کیه محسن
دُر و صَدفه،پور باشرف،امیر نجفه،جانم یا محسن
یاس بی بدله،احلا من عسله،بهترین غزله،جانم یا محسن
منبع برکات،صاحب درجات،بده برگ برات،جانم یا محسن

محسن ۳
گل پسرِ زهرا ، والا و بی همتا
محسن ۳
ای عزیزدل ها ، نوه ی مصطفا

( جانم یامحسن ) ۳

بنددوم

دنیا نیومدی ولی
تو رافع هر مشکلی
میون موجای بلا
تو ساحل هر سائلی

شاه و سروری
واسه نوکری
تو با نیم نگات
من رو میخری

تویی
مشق هر شبم//در تاب تبم//ذکر رو لبم
تویی
سایه ی سری//دل و دلبری//عشق مادری

کیه محسن
سفره داره بهشت،شهریاره بهشت،شه سواره بهشت
جانم یا محسن
علوی غیرته،فاطمی شوکته،احمدی خصلته
جانم یا محسن

محسن ۳
نورچشم حسین نَیّرِعالمین
محسن ۳
برادرحسین ای عشق عالمین

(جانم یامحسن ) ۳

بندسوم

نوه ی خاتمی و
نورچشای فاطمه
عموی صاحب الزمان
شهنشه این دلمه

طپشه قلبمی
ذکره هرشبمی
جانیم سنه قوربان
علته تبَمی

تویی
شهیدِ غدیر //به شیعه امیر//دستم رو بگیر
تویی
افتخارِعلی // رهبر و وّلی// شاه عالمی

کیه محسن
شمع بزم ولا،رمز و راز دعا،باب جود و عطا،جانم یا محسن
عشق سینه زنه،داداش حسنه،پادشاه منه، جانم یا محسن
معدن کرمه،خیلی محترمه،سایه سرمه،جانم یا محسن

محسن 3
ای محبوب یزدان،عشق و اصل ایمان
محسن 3
رُوحیمِیزهِ ریحان،جانیم سنه قربان

(جانم یامحسن ) ۲

کار مشترک
به قلم شاعرین:
کربلایی_حسین_نیک_بین
کربلایی_الیاس_محمد_شاهی
کربلایی_مهرداد_سلمانزاده
کربلایی_سعید_نوروزیان

  • جمعه
  • 8
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 18:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

مجلس ترحیم حضرت زهرا(س) -(صوت قرآن از سرای مرتضی آید به گوش) * محمدرضا محمدی (ناعم)

545

مجلس ترحیم حضرت زهرا(س) -(صوت قرآن از سرای مرتضی آید به گوش) صوت قرآن از سرای مرتضی آید به گوش
نغمهٔ واویلتا از آن سرا آید به گوش

گل شده پژمرده وافسرده گشته باغبان
آه و واویلا ز نای غنچه ها آیدبه گوش

مجلس ترحیم زهرا و علی صاحب عزا
نالهٔ جانســوز از آن مقتــدا آیدبه گوش

صوت داود نبی پیچیده در ارض و سما
نغمهٔ ماتم ز آل مصطفی آید به گوش

پر شده در آسمان اِنّا الیه راجعــون
آه و افغان از لب خیرالورا آیدبه گوش

علت خلق خلائق،دیده بسته از جهــان
ناله در هجران او از ماسِوا آید به گوش

گوهر دریای عصمت خفته درخاک بقیع
از زمین فریاد تا عرش خدا آیدبه گوش

درمدینه خانه ای را اشقیا آتش زدند
بانگ یازهرا ولی از کربلاآید به گوش

"ناعما"شرح مصیبت هرچه مجمل خوشتر است
ناله زین غم ازدل اهــل ولا آید به گوش

  • جمعه
  • 8
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد