☑️ بند اول
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ چه صدائیه داره میپیچه
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ بوی خون داره میاد از کوچه
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ دست مادرِ حسن میلرزه
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ راهشو گرفته چند تا هرزه
بیماره فاطمه
بی تابه بدنش
در پیش حسنش
نامردا زدنش
بیماره فاطمه
او بی گناهه و
او بی سپاهه و
او پا به ماهه و
غریب گیر آوردنش
حرومیا دور و برش
جلو چشای پسرش
شکسته شد بال و پرش
یکی لگد زد کمرش
وسط کوچه مادر افتاده
رفته از حال و کوثر افتاده
به زمین خورده همسر حیدر
بی هوادار و یاور حیدر
بس که سنگین بود ضربه ی سیلی
خورده بر دیوار با سر افتاده
شکست حرمتش
داغ پدر هنوز تو دلش تازه بود
به فاطمه که حق فاطمه این نبود
ضربه ی سیلی صورتش رو کرده کبود
? یــــارالــــی نــــنــــه / یــــارالــــی نــــنــــه
☑️ بند دوم
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ تو مدینه یک دری میسوزه
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ پشت در یه مادری میسوزه
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ باغ مرتضی پر از زاغ شده
اَمــا فــیــکـُـمـ مـُـســلـِـمـ میخ روی در چقد داغ شده
یا رب العالمین
بنشسته در کمین
مسمار آهنین
سوزان و آتشین
یا رب العالمین
زهرا که خسته شد
در باز و بسته شد
دستی شکسته شد
غریب گیر آوردنش
نامردا میزدنش
وا ابتا روی لبش
درو شکستن آخرش
افتاد روی بدنش
آه و واویلا دلبر افتاده
لاله ی حیدر پر پر افتاده
غرق خون گشته محسن زهرا
گوهر از دست گوهر افتاده
بسته شد دست فاتح خیبر
بر زمین شاهِ محشر افتاده
شکست حرمتش
جلوی خونه کردن عده ای هلهله
ترحمی نشد به یک زن حامله
برا علی فراق فاطمه مشکله
? یــــارالــــی نــــنــــه / یــــارالــــی نــــنــــه
- جمعه
- 24
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 23:26
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ادامه مطلب