شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
استاد سید رضا موید

اشعار فاطمیه -(امشب از اشک مدد می جویم) *استاد سید رضا موید

1733

اشعار فاطمیه -(امشب از اشک مدد می جویم) سیدة النساء، انسیة الحوراء، زیارتنامه، خطبه، دفاع از امام، مصحف فاطمه، امام زمان علیه السلام

امشب از اشک مدد می جویم

وادی عشق به سر می پویم

توشه از خون جگر می گیرم

وز دل خویش خبر می گیرم

تا به مقصد برسانند مرا

آب کوثر بچشانند مرا

آب کوثر که اُمید همه است

چشمه اش در قدم فاطمه است

فاطمه انسیهء حورسرشت

فاطمه سرور زنهای بهشت

او جنین بود که حق باور بود

در رَحِم هم سخن مادر بود

مصطفی واسطهء فیض مدام

که ز هر بنده بر او باد سلام

گفت زهرا گل خوشبوی من است

روح ما بین دو پهلوی من است

هر زمان عطر جنان می جویم

دخترم فاطمه را می بویم

آشکارا همه جا برتری اش

مرتضی مفتخر از همسری اش

حجج الله امامان هُدا

پی اثبات ولایت هرجا

همه گفتند که ما والائیم

زادهء فاطمهء زهراییم

مهدی اش نیز بهنگام ظهور

یاورانش همه او را به حضور

تکیه بر بیت خدا بنماید

وین سخن با همگان فرماید

مصلح منتظر دنیایم

مهدی ام من پسر زهرایم

آخرین فرد ز فرزندانش

آنکه جان دو جهان قربانش

قلم صنع خدا خامهء اوست

مصحف فاطمه برنامهء اوست

گرچه اسرار جهان می داند

هر سحر مصحف او می خواند

حجه الله ِحجج، فاطمه است

آمر اَمر فرج فاطمه است

نشده خلق، تن اطهر تو

امتحان کرد ز تو داور تو

امتحان کرد و تو را شاکر یافت

در مصیبات و بلا صابر یافت

ای بریده شده از زشتی ها

نوح سکان همه کشتی ها

نوح را لطف تو پشتیبان شد

که پیمبر شد و کشتیبان شد

بار او را تو به منزل بردی

کشتی اش را تو به ساحل بردی

ای خدای سخن و صبر و حجاب

چلچراغ حرم و دین و کتاب

یاد آنروز که در هالهء غم

سوی مسجد زدی از خانه قدم

روزت از دود ستم تیره شده

ابر بر ماه رخت چیره شده

خصم چون در پی بیداد تو شد

فدک انگیزهء فریاد تو شد

حرف در پرده و بی پرده زدی

شعله بر جان ستم کرده زدی

خطبه خواندی و قیامت کردی

خصم را سخت ملامت کردی

هرچه گفتی تو به آن مردم پست

حرفهای تو به گوشی ننشست

دلشان سوخت ولی دم نزدند

بر دل ریش تو مرهم نزدند

روشنی را به سیاهی دادند

بر علیه تو گواهی دادند

ای امامت به تو مدیون، زهرا

شیعه بر صبر تو مرهون، زهرا

شیعه را پاسخ فریاد تویی

در علی دوستی استاد تویی

شیعه آئین قیام از تو گرفت

درس یاری امام از تو گرفت

شیعه دریافته با هر تکبیر

راز پیروزی خون بر شمشیر

از تو آغاز شده سرِّ جَلی

خط سرخ علی و آل علی

شیعه ایثار حسینی دارد

شیعه مردی چو خمینی دارد

یارب آن مهر جهان را برسان

صاحب عصر و زمان را برسان

کی رسد مهدی والادرجه

"عجل الله تعالی فرجه"

وزن: *علی امام من است و منم غلام علی*

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:22
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست) * سعید بیابانکی

605

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست) بقیة النبوة، شهیدان کربلا، بقیع

چکیدهء گل رخسار مصطفی زهراست

عصارهء نفحات خوش خدا زهراست

سلالهء خلف ختم مرسلین یعنی

خلاصهء همه آیات انبیا زهراست

زلال نور رسالت در او نمایان است

چرا که آینهء مصطفی نما زهراست

کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز

شده است ورد زبان فرشته ها زهراست

گلی که باغ شهادت از او به بار نشست

چراغدار شهیدان کربلا زهراست

دو دل مباش دلا و بگو پس از قرآن

شکوهمندترین هدیهء خدا زهراست

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن

امیدوار که باشی گره گشا زهراست

اگر که کوه غم افتاده روی شانهء تو

علاج کار تو یک یاعلی و یازهراست

مگو که راه رسیدن به عشق دشوار است

چرا که فاصله اش از حسین تا زهراست

مراقبت کن از آن مضجع شریف ای عشق

به هوش باش که دار و ندار ما زهراست

چنین غریب اگر در بقیع پنهان است

مسلم است که گنجی گرانبها زهراست

مدینه! گوهر ما آرمیده در دل تو

گواه باش که گنجینهء حیا زهراست

گلی که خاک در آغوش خویش می کشدش

شبانه بی کس و تنها و بی صدا زهراست

دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش

نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(نبی زماه جمالت چو پرده بردارد) *استاد حاج غلامرضا سازگار

803

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(نبی زماه جمالت چو پرده بردارد) دفاع از ولایت، بقیة النبوة، تربیت نسل، خطبه، مرثیه

نبی ز ماه جمالت چو پرده بردارد

خدا به دیدهء او جلوه‌ای دگر دارد

به جلوه‌ای چو ربائی دل از رسول خدا

ز چهره‌ات نتواند نگاه بردارد

میان خلق شود چون محبتت تقسیم

پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد

به دانه دانهء اشک تو میخورد پیوند

که ناله سوز دگر در دل سحر دارد

پیمبری که کلامش هماره وحی خداست

به وصف مدح تو بر لعل لب گهر دارد

خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید

رسول مهر تو را همچو جان به بر دارد

علی ندیده، عبادت نمی‌کند حق را

خدای را به جمال تو در نظر دارد

سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس

که از جلال تو تنها خدا خبر دارد

کلیم اگر سخنی بی ولایتت گوید

شکوه وادی ایمن بر او خطر دارد

مسیح اگر نفسی بی محبتت بزند

به جای جان دم جانبخش او شرر دارد

کدام باغ چنان دامنت بر آرد گل؟

کدام نخل چنین شاخه‌اش ثمر دارد؟

ز برج عصمت تو یازده ستاره دمید

که هر ستاره هزار آسمان قمر دارد

به مهر و مه ندهم ذرّه‌ای ز مهر تو را

که این معامله صد آسمان ضرر دارد

کتاب مدح تو تنها دل رسول خداست

که جن و انس از آن جمله‌ای ز بر دارد

از آن ستوده بشر را خدا به قرآنش

که مظهری چو تو در کسوت بشر دارد

نسیم شهر مدینه به خُلد ناز کند

که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد

جحیم غارت دل می‌کند ز اهل بهشت

اگر ز قبر تو یک قبضه خاک بردارد

تو با خدا ز ازل بوده تا ابد هستی

که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد!؟

رسالت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست

ولایت از تو به کف رایت ظفر دارد

گذشته است بسی قرنها و بر دل خصم

هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد

خطابه خواندن تو، حیف، خاصه آنجایی

که اجتماع دل کور و گوش کر دارد

ز غصه ات چه بگويم که قصهء آن را

به صد هزار زبان شعله‌های در دارد

غمت شکسته علی را چنان که در دل شب

پی جنازۀ تو دست بر کمر دارد

میان مرگ و حیات، آن حیات بخش وجود

کشیده دست ز جان حال محتضر دارد...

گلچینی از یک قصیده

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:37
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(اگرچه «تحت کسا» یک حدیث جای تو بود) * غلامرضا شکوهی

1751

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(اگرچه «تحت کسا» یک حدیث جای تو بود) حدیث کساء، تربیت، غربت

اگرچه «تحتِ کسا» یک حدیث جای تو بود

همیشه قلب رسول خدا کسای تو بود

تو مثل نبضِ نُبی* در حریم قلب رسول

کنار کوثر وحی خدا، سرای تو بود

بهشت بودی و، گل‌های سبز و سُرخت نیز

بهارِ عاطفۀ باغ دست‌های تو بود

طنین نالۀ مولا که ریخت در دلِ چاه

جگر خراش‌ترین بغض در صدای تو بود

شکسته قامت تو، ایستاده قامت بست -

نماز را- که علی، روح مقتدای تو بود

فدای آن همه زخمی که از نهایت درد

همیشه دست علی بهترین عصای تو بود

غریب می‌روی ای یاس دامن یاسین!

کدام خاطره جز درد آشنای تو بود؟

تو در کنار علی بودی و، فقط او بود

که تا مسافرت خاک، پا به پای تو بود

فقط نگاهِ علی بود در شب تودیع

که سوگوارترین ابر در عزای تو بود

تو را به جان جگرگوشه‌ات قسم، دریاب!

سرِ ارادت ما را، که در هوای تو بود

نشست دیدۀ احساس من به درگاهی

که فرشی از عطشِ بوسه زیر پای تو بود

مرحوم غلامرضا شکوهی، با حذف یک بیت

* نُبی: قرآن

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
حاج علی انسانی

حضرت زهرا(س) مصیبت -(علی که آینه ی روشن خدای تو بود) *حاج علی انسانی

955
1

حضرت زهرا(س) مصیبت -(علی که آینه ی روشن خدای تو بود) حدیث لولاک، نماز، گریه

علی که آینه‌ی روشن خدای تو بود

همیشه آینه‌اش روی حق نمای تو بود

حدیث قدسی «لولاک» معتبر سندی است

که هر چه کرد خدا خلق، از برای تو بود

به خشت خشت سرایت، بهشت حسرت داشت*

که توتیای مَلک گَردِ بوریای تو بود

ملک حضور تو را در نماز عاشق شد

ولیک شیفته‌تر از مَلک خدای تو بود

ز گریه‌ات همه هستی به گریه می‌افتاد

همین نه شهر مدینه پر از نوای تو بود

نگاه بی‌ رمقت با علی سخن می‌گفت

زبان درد دلت در نگاه‌های تو بود

به خانه‌ی دل او نور داد و دلگرمی

جواب گرم سلامی که با صدای تو بود

ز پا نشست علی تا تو راه می‌رفتی

که دید دوش حسین و حسن عصای تو بود

* به جای عبارت برد حسد، عبارت حسرت داشت، که از نظر لفظ و معنا مناسب تر به نظر می رسد، جایگزین شد.

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(بهشت قَبضۀ خاکی بود به معبر من) *استاد حاج غلامرضا سازگار

731

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(بهشت قَبضۀ خاکی بود به معبر من) شفاعت، مصیبت، عیادت قاتل

بهشت، قبضه ی خاکی بوَد به معبر من

وجود، گم شده در تربت مطهّر من

در آن زمان که زمان و مکان وجود نداشت

خدای عزّوجل بود مدح گستر من

خدیجه مادر و احمد پدر، ائمّه پسر

بزرگ مرد دو عالم علی است همسر من

سلام گرمِ مسیحا به خون پاک حسین

درود مریم عذرا به صبر دختر من

شود به عرصه ی محشر مقام من معلوم

که روز، روز من و محشر است محشر من

قیام می کند آنجا برای عرض سلام

حسین با تن مجروح در برابر من

بس است بهر شفاعت دو دست عبّاسم

که اوست با علم خود حسینِ دیگر من

رواست آنکه ببخشد گناه خلقت را

خدا به خون گلوی علیّ اصغر من

منم کتیبه ی عصمت منم صحیفه ی نور

که آیه آیه شد از تازیانه پیکر من

من آن خمیده درختم که از جفای خزان

شکست شاخه و از دست رفت نوبر من

سرشک سرخ و عذار کبود و موی سفید

نشان دهد که چه آورده خصم بر سر من...

اگر چه خصم، درِ خانه ریخت بر سر من

رواست گریـه ی عالم، بـرای همسر من...

خدیجه نیست که از من کند پرستاری

از این به بعد دگر زینب است مادر من

دگــر زنــان مدینــه عیــادتم نکنند

مگــر کــه قاتلـم آیــد کنار بستر من

استادسازگار، گلچین دو شعر

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:54
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار فاطمیه -(هزار بار بریزید اگر که بر سرمن) *استاد حاج غلامرضا سازگار

717
1

اشعار فاطمیه -(هزار بار بریزید اگر که بر سرمن) دفاع از ولایت

هزار بار بریزید اگر که بر سر من

ز سینه بانگ برآرم علی است رهبر من

علی عبای خودت را به روی من افکن

بگیر فضه مرا در بغل چو مادر من

حسن! برو که نبینی مغیره را مادر

حسین! دیده ی خود را ببند در بر من

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار فاطمیه -(امام خانه نشین مدینه، همسرمن) *استاد حاج غلامرضا سازگار

741

اشعار فاطمیه -(امام خانه نشین مدینه، همسرمن) وصیت

امام خانـه‌نشیـن مدینـه! همسـر من!

حلال کن که رسیده است روز آخر من

مـرا بـه طـور نهانی شبانه غسل بده

اگرچه آب شده مثـل شمع، پیکر من

چنان از آتش اندوه و غصّه آب شدم

که پیرهن شده گریان به جسم لاغر من

سیاهی بدن و صورت کبـود مـرا

خدا کند کـه نبیند خدیجه، مـادر من

هنوز حامی تو چشم خود نبسته علی!

چرا غریب نشستی کنـار بستر من؟

برای یاری تـو بین آن در و دیـوار

کسی نبود به جز محسن تو یـاور من

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار فاطمیه -(جهادِ فاطمه بر یاریِ امامش بود) *استاد حاج غلامرضا سازگار

819

اشعار فاطمیه -(جهادِ فاطمه بر یاریِ امامش بود) قیام، دفاع از امام، غربت

جهادِ فاطمه بر یاری امامش بود

سکوت اهل وطن پاسخ قیامش بود

غریب ماند میان مهاجر و انصار

کسی که حضرت جبریل هم کلامش بود

ز پا فتاد ولی لحظه ای ز پا ننشست

جهادِ دیگر او گریهء مدامش بود

صدای نالهء او در مدینه می پیچید

میان خصم علی دوستی پیامش بود

ز روی نیلی و دست شکسته هیچ نگفت

تمام غصّه ی او غربت امامش بود

ز درد سینه و پهلو نفس نفس می زد

علی علی به نفس های صبح و شامش بود

استادسازگار، گلچین یک غزل مرثیه

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) غزل مرثیه -(دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست) * محمد رفیعی

904

حضرت زهرا(س) غزل مرثیه -(دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست) صبر

دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست

و گرنه مثل علی هیچ‌کس دلاور نیست

بگو به آن ‌که به قصد تو با تبر آمد

درخت عمر من این‌قدرها تناور نیست

برای بغض علی وقت دیدنت چیزی

به قدر خندۀ تلخ* تو گریه‌آور نیست

تویی که حضرت ایوب می‌خورد سوگند

به جز تو صبر کسی با خودت برابر نیست

هنوز درد تو را روضه‌خوان نفهمیده‌ست

تویی که فاطمه‌ای، اوج روضه‌ات در نیست

محمد رفیعی، با حذف یک بیت

*انتساب خندهء تلخ به حضرت صدیقه، نامأنوس جلوه می کند؛ البته اگر در روضهء دیدن تابوت استفاده شود، قدری قابل توجیه است.

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -(امشب ردیف شد غزلم با «نمیشود») * عباس شاه زیدی

761

اشعار فاطمیه -(امشب ردیف شد غزلم با «نمیشود») غربت مولا، فراق فاطمه، قبر پنهان

امشب ردیف شد غزلم با نمی‌شود

یا می‌شود تمام کنم یا نمی‌شود

شاعر چه باید از تو بگوید که شأن توست؟

ناموس خلقت است؛ خدایا! نمی‌شود

باور کنید حکم گذرنامه‌ی بهشت

الّا به دست فاطمه امضا نمی‌شود

دوزخ کنار می‌کشد از نام پاک او

آتش حریف دختر طاها نمی‌شود

تنها نه هستی علی از دست رفته است

هستی بدون فاطمه معنا نمی‌شود

زخمی ست داغ فاطمه بر سینه‌ی علی

زخمی که هیچ‌گاه مداوا نمی‌شود

«لاخیرَ بعدَ فاطمه» هم بی‌حساب نیست

یعنی کسی برای تو زهرا نمی‌شود

حُزنی فَسرمَدٌ وَ لیالی مُسَهَّدٌ

این گفته ‌های توست كه حاشا نمی‌شود

می‌خواستی كه دخترت از حال مادرش

چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمی‌شود

تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت

این راز مبهمی ست که افشا نمی‌شود

این گنج تا قیام قیامت نهفته است

این قبر، گوهری ست که پیدا نمی‌شود

برگَرد یاس پرپر گل خانه‌ی رسول!

در سینه‌ی علی، غم تو جا نمی‌شود

آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا

از گوشه‌ی بقیع، علی پا نمی‌شود

عباس شاهزیدی (خروش)

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:12
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
حاج علی انسانی

اشعار فاطمیه -(چه غم گر هرکسی از من بجز غم رو بگرداند) *حاج علی انسانی

910

اشعار فاطمیه -(چه غم گر هرکسی از من بجز غم رو بگرداند) غربت مولا، عیادت دشمن، فدایی علی

چه غم گر هر کسی از من بجز غم رو بگرداند

مبادا از سرم رو کاسه‌ی زانو بگرداند

رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم

به بستر، او مرا زین سوی، بر آن سو بگرداند

نگاه شوهر تنهای من این راز می‌گوید

که دیده همسری از همسر خود رو بگرداند!؟

ز بس بیزارم از دشمن عیادت چون کند از من

کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند

دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم

کجا بیمار رو، از کاسه‌ی دارو بگرداند

پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری

مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند

فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد

اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(پس ازتو با غم تنهایی اش حیدر چه خواهد کرد؟) * سعید تاج محمدی

1353

شهادت حضرت زهرا(س) -(پس ازتو با غم تنهایی اش حیدر چه خواهد کرد؟) غسل، کفن، دفن، عاشورا

پس از تو با غم تنهایی اش حیدر چه خواهد کرد؟

دلی پرخون،‌ سری در چاه و چشمی تر... چه خواهد کرد؟

کسی که بعد تو هر جا که آتش دید می لرزید،

از این پس با گذشتن از کنار در چه خواهد کرد؟

تو یار و همسرش بودی تو تنها لشکرش بودی

بدون لشکر و بی یار و بی همسر چه خواهد کرد؟

شبانه غسل تو سخت است و سنگین تر از آن اینکه

علی با دیدن پهلوی این پیکر چه خواهد کرد؟

دلش را با تو امشب دفن خواهد کرد، در این خاک

ولی با دیدن دستان پیغمبر چه خواهد کرد؟

حسین و زینبت شاید غمت را تاب آوردند

حسن با خاطرات کوچه و مادر چه خواهد کرد؟

کفن هایی نشان دادی به زینب، یک کفن کم بود

بگو با دیدن پیراهنِ آخر چه خواهد کرد؟

بگو در ظهر عاشورای تنهایی چه خواهد دید؟

بگو با جسم صدچاک و تن بی سر چه خواهد کرد؟

...

شما ای چشمهای خیس من یک روز می بینید

که زهرا با شما در عرصه ی محشر چه خواهد کرد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:51
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه، امام زمان(عج) -(یارب نرسد آفتی از باد خزانش) * عباس شاه زیدی

2154
2

اشعار فاطمیه، امام زمان(عج) -(یارب نرسد آفتی از باد خزانش) شب قدر، سیب بهشت، مزار بی نشان، امام زمان (علیه السلام)

یارب نرسد آفتی از باد خزانش

آن یاس که شد دیده ی نرگس نگرانش...

درپرده ی ابهام، زبان شعرا سوخت

از بسکه ندیدند کران تا به کرانش

سرچشمه اش از مائده ی "بَضعة منّی" ست

خونی که دویده‌ست میان شریانش

در قدر و شرافت شب قدری است که باید

طاووس ملائک بشود نامه رسانش

وقتی که به در می زند از شوق بلند است

از سینه ی جبریل صدای ضربانش

زهرا اثر سیب بهشتی است که احمد

بعد از شب معراج رسیده به دهانش

کوثر، غزلی نیست که آسان بتوان گفت

جایی که خدا سوره فرستاده به شانش

یعنی که پس از "اَنَّ علیّاً وَلیُ الله"

یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش

زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت

بیهوده در این خاک نگیرید نشانش!

والعصر...که فرزند همین فاطمه مهدی است

ما منتظرانیم، خدایا برسانش...

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:09
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار فاطمیه -(این نبوی منظر و الهی مظهر) *استاد حاج غلامرضا سازگار

965

اشعار فاطمیه -(این نبوی منظر و الهی مظهر) اوصاف ملکوتی، نور ظاهر و باطن، فداها ابوها، مرثیه

ای نبوی منظر و الهی مظهر

وی به نگاه علی محمّد دیگر

مصحف رخسار تو تمامی قرآن

گلشن دامان تو حقیقت کوثر

قلب نبی با تکلّم تو مصفّا

بیت علی با تبسّم تو منّور

دخت پدر پروری و امّ ابیها

بلکه "فِداها" به وصف توست مکرر

عطر بهشت خداست در نفس تو

روح محمد ز بوی توست معطر

رشتۀ امّید انبیا رود از دست

گر نگذاری تو پا به عرصهء محشر

باغ جنان را موالیان تو زینت

ملک جهان را سلاله های تو زیور

عالم هستی فنا و نور تو باقی

صادر اول خدا، وجود تو مصدر

ای ز تو تابنده نور ظاهر و باطن

وی به تو محتاج، خلق اول و آخر

حکم قضا با اشارۀ تو معین

امر قدر با نظارۀ تو مقدر

گوشۀ چشمی گر افکنی به خلایق

نیمی سلمان شوند و نیمی ابوذر

خانۀ تو قبلۀ مراد امامان

حجرهء تو کعبهء امید پیمبر...

با تن درهم شکسته، باز دویدی

در دل دشمن برای یاری حیدر

مولا پیش رخت به زهرا زهرا

زینب پشت سرت به مادر مادر

چشم حسن هر طرف بدست مغیره

روی حسینت به سوی قبر پیمبر

استادسازگار، گلچین و تلفیق دو قصیدهء

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:25
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

اشعار فاطمیه -(شهر مدینه ز مردمش گله مند است) *استاد محمد جواد غفورزاده

763

اشعار فاطمیه -(شهر مدینه ز مردمش گله مند است) حق ولایت، اجر رسالت، ماه گرفته

شهر مدینه ز مردمش گله منداست

در دل او درد و داغ، سر به کمند است

دید که از بیت وحی، دود بلند است

روضه دارالسلام و آتش جانکاه!

اَشهَد انَّ علیا وَلی الله

آینه را سیلِ اشک و آه گرفته

بگذرم از کوچه ای که راه گرفته

صبر کن ای آسمان که ماه گرفته

آه از این بی مروتی و ستم، آه !

اَشهَد انَّ علیا وَلی الله

دشمن اگر دوست را نشانه بگیرد

یاس نبی را به تازیانه بگیرد

تا که فدک را به هر بهانه بگیرد

باز موذن بگو به مردم آگاه :

اَشهَد انَّ علیا وَلی الله

دید که انکارِ حق ما، نتوان کرد

هستی آیینه را به سنگ، نشان کرد

دشمنِ گل های باغ ِوحی گمان کرد

دست من از دامن علی شده کوتاه

اَشهَد انَّ علیا وَلی الله

بازوی خیبر گشا و سلسله بستن!

حقّ ولایت نبود، خانه نشستن!

اجر رسالت نبود، سینه شکستن!

غیبت خورشید و خون جگر شدن ِماه!

اَشهَد انَّ علیا وَلی الله

ای دلِ غافل! ز اشک توبه وضو کن

غرق گناهی، ولی به آینه رو کن

دامن زهرا بگیر و خواهش از او کن

شاید بخشند کوه را به پر کاه

اَشهَد انَّ علیا وَلی الله

وزن: *این حسن کیست که عالم همه دیوانهء اوست*

این حسین کیست کمی مشکل وزنی دارد، این حسن کیست که عالم همه دیوانهء اوست (مهدی جهاندار)

استادشفق

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

غزل حضرت فاطمه زهرا(س) -(من که از سایۀ اندوه حذر میکردم) *استاد محمد جواد غفورزاده

690

غزل حضرت فاطمه زهرا(س) -(من که از سایۀ اندوه حذر میکردم) اذان بلال، شوق دیدار پدر، غصب فدک

من که از سایۀ اندوه، حذر می‌کردم

رنگ غم داشت به هرجا كه نظر مى‌كردم

شوق دیدار پدر بود، پس از هجرت او

آرزویى كه من سوخته‌پر مى‌كردم

«چون صدف، قطرۀ اشكى كه به من مى‌دادند

مى‌زدم بر لب خود مُهر و، گهر مى‌كردم»*

شعلۀ آهی اگر از دل من سر می‌زد،

روز را شام غریبانِ دگر می‌کردم

خسته‌دل بودم و با صوت دل‌انگیز بلال

زنده در خاطر خود یاد پدر مى‌كردم

تا شنیدم ز پدر مژدۀ‌‌ رفتن، خود را

از همان روز مهیاى سفر مى‌كردم

من و اندیشه ز طوفان حوادث؟ هیهات!

پیش امواج بلا سینه، سپر می‌کردم

من و این پهلوى آزرده، خدا می‌داند،

شب خود را به چه تقدیر، سحر مى‌كردم

محرم سرّ جهان بود على، اما من

فضه را باید از این راز خبر مى‌كردم

یادم از خاطرۀ غصب فدک مى‌آمد

گاه‌گاهى كه از آن كوچه گذر مى‌كردم

استاد محمدجواد غفورزاده (شفق)

*بیتی از صائب تبریزی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:50
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(معنی آیات قرآن مبینی فاطمه) * یاسر رحمانی

1037
1

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(معنی آیات قرآن مبینی فاطمه) قرآن، عبادت، غربت مولا

معنی آیات قرآن مبینی فاطمه

بهترین تفسیر اِنَّ المتقینی فاطمه...

اشک های تو قد محراب را خم کرده است

سِرِّ سر بر مهر سجاده نشینی فاطمه

دیدنت تسبیح یکصد دانه چشم من است

وجه تسبیح خدا روی زمینی فاطمه

تو یگانه وحدت رفته به باب کثرتی

در مقام کوثری بالاترینی فاطمه

آه در دل، خار در چشم، استخوانم در گلو

چشم وا کن تا که حالم را ببینی فاطمه

کاسه صبرم لبالب شد لب از لب باز کن

کلمینی کلمینی کلمینی فاطمه

یاسر رحمانی، گلچین یک غزل

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 21:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -(سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد) * عباس احمدی

1412

اشعار فاطمیه -(سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد) سفارش های پیغمبر، سوختن در

سرنوشت آن گل پرپر نمی دانم چه شد

شرح این خون گریه را آخر نمی دانم چه شد

احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود

آن سفارش های پیغمبر نمی دانم چه شد

روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت

آشیانش سوخت، بال و پر نمی دانم چه شد

چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد

در که کلا" سوخت، میخ در نمی دانم چه شد

بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید

حالت گلبرگ نیلوفر نمی دانم چه شد

شد فدک سیراب از سرچشمهء پهلوی او

لاله های رسته بر بستر نمی دانم چه شد

موی مادر را که می دانم شده از غم سپید

گیسوی بی شانه دختر نمی دانم چه شد

دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب

ریسمان بر گردن حیدر نمی دانم چه شد

...هیچ کس قبر شریفش را نمی داند کجاست

آخر این قصه را دیگر نمی دانم چه شد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 21:17
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 سید حسام الدین رفیعی طباطبایی

زمینه، شور ایام فاطمیه -(خداروشاکرم که سایه، شماست روسرم) * سید حسام الدین رفیعی طباطبایی

672

زمینه، شور ایام فاطمیه -(خداروشاکرم که سایه، شماست روسرم) خدا رو شاکرم که سایه ، شماست رو سرم
با افتخار همیشه اسمی از ، شما میبرم
منم یه بچه شیعه هستم و ، شما مادرم
دوباره بزم روضه، شور و همهمه
نوای روضه و دعا و زمزمه
دیوونه ها دوباره جمع شدن همه
• همه با دل پر آه اومدن
• همه با پیرهن سیاه اومدن
• به عشق روضه کلی راه اومدن
حیِ، علی العزا / نوحوا، لفاطمه
حیِ، علی البُکا / سینه زنا همه

خدا رو شکر دعای خیر تو ، شده شاملم
با این که حق تو نشد ادا ، نکردی ولم
کی میگه بی مزاری ؟ تو حرم ، داری توو دلم
بهشت به زیر خاک پای مادراس
تا وقتی پرچم یا فاطمه بالاس
نگاه تو پناه کل نوکراس
• همه چشمشون به دست شماست
• توو دستتون کلید عرش خداست
• یا فاطمه رجز سینه زناست
حیِ، علی العزا / نوحوا، لفاطمه
حیِ، علی البُکا / سینه زنا همه

  • دوشنبه
  • 15
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -(بی تو کبوتر به سینه پر نمیزند) *

1319
1

اشعار فاطمیه -(بی تو کبوتر به سینه پر نمیزند) بي تو كبوتر دلم به سينه پر نمي زند
كسي به خانه علي حلقه به در نمي زند

فاطمه جان حسين تو بي توغذا نمي خورد
حسن ز دوري رخت خنده دگر نمي زند

كلثوم از فراق تو آه ز سينه ميزند
حرف دگر به غير تو پيش پدر نمي زند

اي گل نازنين من همسر بي قرين من
زينب تو بدون تو شانه به سر نمي زند

خيز و زجا و با علي روي به سوي خانه كن
كه ميخ در به سينه ات بوسه دگر نمي زند

آب بر آتش دلم خيز و به اشك خود بزن
كه مرهمي به زخم دل سوز جگر نمي زند

كنار قبر مخفي ات ورد زبانم اين بود
بي تو به بام خانه ام پرنده پر نمي زند

  • چهارشنبه
  • 17
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:36
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه بسیار شنیدنی حاج حسن خلج -(ازل برای ابد ملک لایزالش بود...) * امید مهدی نژاد

789
1

روضه بسیار شنیدنی حاج حسن خلج -(ازل برای ابد ملک لایزالش بود...) ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق می‌کند آخر، که چند سالش بود

حریم عرش خدا بود سقف پروازش
تمام وسعت عالم به زیر بالش بود

هم او که خون خدا را به شیر خود پرورد
بزرگ کرب‌وبلا طفل خردسالش بود

پس از غروب که خورشید راه خانه گرفت
چراغ کوچۀ شب قامت هلالش بود...

زمین شب زده را رشک آسمان می‌کرد
اگر فراتر ازآن خطبه‌ها مجالش بود

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»

  • پنج شنبه
  • 18
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

رفتی و بعد تو هیچکی نیومد * مرضیه عاطفی

588

رفتی و بعد تو هیچکی نیومد رفتی و بعد تو هیچکی نیومد
بگیره از حالمون یه خبری
خونه سوت و کوره! تنهاتر شدیم
خیلی سنگینه غم ِ بی مادری

بعد تو، بابا شبا توو نور ماه
میشینه مظلوم؛ گریه میکنه
ذوالفقار و درمیاره از غلاف
بیصدا، آروم؛ گریه میکنه

بعد تو افتاده از خواب و خوراک
از غمت میسوزه توی تب حسن(ع)
بابا میگه پسرم بهم بگو...
با خودت چی میگی زیر لب حسن(ع)؟!

مبهمه حال و هوای زینبت(س)
رنگ بغض و غم به خونه میزنه
می شینه روزا کنار چادرت
موهاش و با گریه شونه میزنه

من به لبخند تو وابسته ام و
سر گذاشتن رویِ پاهای خودت
دست-پخت فضه عالیه ولی-
نون نخوردم جز با دستای خودت

مهربونیات مگه یادم میره
جای خالیته برام عین عذاب
می پَرم از خواب! گریه میکنم...
نیستی و کنارمه یه ظرف آب

راستی مادر، نمیدونم که چرا
بابا هی دس میکشه رویِ گلوم؟!
سینه م و می بوسه و زل میزنه-
به «سرم»...وقتی می شینه روبروم!

#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#صلی_الله_علیک_یاحسین_بن_علی
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#کربلا_لازمم_شب_جمعه_ست
#مرضیه_عاطفی

  • پنج شنبه
  • 18
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 حسن کردی

حضرت زهرا(س)،بسترشهادت (زبانحال امیرالمؤمنین ع) -(مگر که قصد سفر داری ای جوان علی...) * حسن کردی

1066
1

حضرت زهرا(س)،بسترشهادت (زبانحال امیرالمؤمنین ع) -(مگر که قصد سفر داری ای جوان علی...) مگر که قصد سفر داری ای جوان علی
نفس نفس نزن ای جان من به جان علی

تو ای قرار دل بی قرار من زهرا
نمی شود نروی از کنار من زهرا؟

مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو
مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو

میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی
چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟

بگو ز هر چه که خواهی نگو خداحافظ
به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ

هنوز زخمی دست سیاه شلاقی
برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی

به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن
زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن

هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم
شرار خنده ی مردم نرفته از یادم

سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو
سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو

قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند
صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند

تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه
زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه

کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی
گذشته ای ز جوانیت در ازای علی

  • پنج شنبه
  • 18
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:32
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سبک شور فاطمیه با اجرای کربلایی نقی شامدی -(بذارید این شب آخر رو...) * خادم الزینب

1747
5

سبک شور فاطمیه با اجرای کربلایی نقی شامدی -(بذارید این شب آخر رو...) بذارید این شب آخر رو
ببینید این چشای تر رو
نبرید شبونه مادر رو
بگیرید شونه ی حیدر رو

پیچیده تو خونه ی حیدر
نیمه ی شب الله و اکبر
پاشیده شد سوره ی کوثر
داره میره شبونه مادر

حالا که میری مادر
چرا میری بی حیدر
ببر حسن رو لاقل
داره میزنه پرپر

بند دوم

میریزه رو چشات خاک اما
خمه قد رشید بابا
میزنه رو سرش واویلا
زینبت اومده وا اماه

زینب تو اومده مادر
چادرتو گرفته رو سر
ببخش برام بزرگه معجر
بلند شو از رو خاکا مادر

زوده که بی مادر شم
تو کودکی پرپر شم
سخته که به این زودی
هم نفس حیدر شم

بند سوم

داره چشم بابا میباره
چشمای مجتبی میباره
غریب کربلا میباره
سره رو نیزه ها میباره

نذار خزون بشه بهارش
برس بداد حال زارش
حسینتو تنها نذارش
رفته همه صبر و قرارش

شروع شده عاشورا
آره از همین حالا
سره حسینت میره
به روی نی ها بالا

روی صحرا ، پیکر افتاده
روی نی ها سر تکون داده
خواهری بین ،نی ها جون داده
جای سیلی ها رو نشون داده

  • جمعه
  • 19
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 23:47
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه جانسوز حضرت زهرا(س) حاج محمود کریمی -(با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود..) * رضا قربانی

2352
2

روضه جانسوز حضرت زهرا(س) حاج محمود کریمی -(با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود..) با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود
عریان به روی خاک بیابان رها شود

با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه
با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه

پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت
آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت

صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد
نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد

میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد
در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد

با نیزه اش به روی تن شاه میکشد
نقشه برای پیروهن شاه میکشد

زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت
با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت

با بازوی شکسته ی خود… روزِ آخری
با چشم نیم بسته ی خود… روزِ آخری

پیراهن حسین خودش را قواره کرد
گریه برای آن بدن پاره پاره کرد

هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست
میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست

پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید
در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید

تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت
خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت...

  • شنبه
  • 20
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر فاطمیه -(من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری) * پوریا باقری

1273

شعر فاطمیه -(من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری)

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر فاطمیه -(من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری) * پوریا باقری

1411
6

شعر فاطمیه -(من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری)

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر فاطمیه -(من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری) * پوریا باقری

2995
7

شعر فاطمیه -(من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری)

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر * مرضیه عاطفی

612

اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر
دارد به پایان میرسد پیمانه در بستر

بال و پرش در شعله مانده در هجومی سخت
تب می چکد از صورتِ پروانه در بستر

همسایه ها با خاطری آسوده میگفتند
افتاده دیگر مادرِ این خانه در بستر

تا که نبیند لرزش ِ دستِ کبودش را
موهای زینب(س)شد شبانه شانه؛ در بستر

پهلو شکسته! ضربه خورده سخت بازویش
مجروح می پیچد به خود دردانه در بستر

دلداده بود و عاشقانه از علی(ع) میگفت
جانِ دو عالم با غمی جانانه در بستر

دیگر جوابِ «کلّمیني» یک تبسم بود
از درد می لرزید وقتی چانه در بستر

دست علی(ع) در دستهایِ ناتوانش بود
با دلخوشی های جهان بیگانه؛ در بستر...

داغش به دل ماند و نفس محکم زد و یخ کرد-
انگشتهایش دانه دانه دانه در بستر!

#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#فاطمیه_تسلیت
#مرضیه_عاطفی

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد