ترکیب بند زبانحال مولا در کنار بستر حضرت صدیقه کبری(س)
ای دلخوشی عرش برین و جنان بمان
من التماس میکنمت ، مهربان ، بمان
قول و قرار آن شب رویایی ات چه شد؟!
ای گل برای دلخوشی باغبان بمان
گرچه نمیدهند جواب سلام من
دلخور مباش از عمل این و آن ، بمان
بانوی من ببین که غریبم تو لا اقل
کوری چشم عاشیه و دشمنان بمان
من اسمان جلوه نور تو بوده ام
بعداز تو میخورد به زمین آسمان بمان
سر درد داری و بدنت درد میکند
بادرد های دست و سر و استخوان بمان
خوشحال میشوند نباشی کنار من
جان حسن به جان حسینم بمان بمان
این خانه با وجود تو لبریز عشق بود
غم خانه است بعد تو این آشیان بمان
ای عشق من عزیز دلم ای صبور من
زهرا پس از تو میشکند این غرور من
تنهاییم ببینم و بیا باوفا نرو
زهرا قسم به روح رسول خدا نرو
با رفتنت به خاک سیه مینشانی ام
مشکن به پیش چشم مغیره مرا نرو
بانو تو خوب میشوی و قول میدهم
پیدا کنم به درد تنت یک دوا نرو
بعد از خدا تویی همه ی پشتوانه ام
آئینه ی تمام نمای خدا نرو
اصلا بیا بخاطر من نه ، تو لااقل
عشق دلم برای دل بچه ها نرو
اجل الوفاتی ات شده خود قاتل دلم
رحمی بکن به حال دل مرتضا نرو
نظم تمام آل عبا را بهم مریز
من التماس میکنمت با وفا نرو
عشق و صفا ز خانه مان میرود دگر
ای دلخوشی خانه ی شیرخدا نرو
عرض و سما گرفته دلش هم ز آه من
دهلیز خانه ام شده خود قتلگاه من
ای تو قرار اینهمه دل بی قراری ام
با رفتنت به دست غمت میسپاری ام
مشکل گشایم و غم تو مشکلم شده
پیداست فاطمه ز همین آه و زاری ام
زهرا حسن نگفت ، خودم با خبر شدم
در گوش تو شکسته شده یادگاری ام
آن روز درب خانه به دستت که باز شد
دادی سلام و هم ، به دل امیدواری ام
بدساختم خودم در این خانه را ببخش
تیزی میخ در شده خود زخم کاری ام
من حیدرم که در همه طول عمر خویش
باجی به کس نداده ام از شیرخواری ام
فتاح خیبرم فقط از بهر حفظ صبر
از دیدن مغیره به کوچه فراری ام
اشک مرا به غیر خداوند کس ندید
تنها برای توست که ابر بهاری ام
لبخند میزنی تو هنوز از برای من
یا کار میکنی جلوی چشم های من
بعد از تو کوچه گرد غریب وطن منم
با رفتن تو صاحب درد و محن منم
این جمع بی تو فاطمه پاشیده میشود
دیگر شکسته قامت این انجمن منم
بی تو شب عروسی زینب چه میکنم!
شاید که مستحق نبودت شدن منم
تو میروی و میشکنم من وَ بعد از این
شب ها رفیق غصه و دردِ حسن منم
کابوس مجتبی ست این که شاهده
فریادهای مادر من را نزن منم
لالایی حسین صدای تو بوده و...
بعد از تو مونس غم این بی کفن منم
هرشب که آب دادی اش و سینه زن شدی
دیگر برای تشنگی اش سینه زن منم
جوری شکسته میشوم آخر که بعد از این
باور نمیکنند که خیبر شکن منم
✍رامین برومند (زائر)
- پنج شنبه
- 25
- دی
- 1399
- ساعت
- 17:32
- نوشته شده توسط
- رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب