شهادت امام حسن مجتبی(ع)

مرتب سازی براساس
 سیروس بداغی

شعر الفبایی امام حسن علیه السلام -( (ا) الا يا ايها الساقی تو را من دوست مى دارم ) * سیروس بداغی

1819
4

شعر الفبایی امام حسن علیه السلام -( (ا) الا يا ايها الساقی تو را من دوست مى دارم ) (ا) الا يا ايها الساقی تو را من دوست مى دارم

(ب) به غير از نامت اى مولا ز دنيا جمله بيزارم

(پ) پريشانم در اين عالم به دل دارم بسى ماتم

(ت) تو را زائر نگشتم من بيا بنگر به رخسارم

(ث) ثناخوانت شدم آقا تو ما را با صفا کردى

(ج) جهان کى دل برد از ما ولايت را خريدارم

(چ) چرا دل خوش کنم آقا به دستى غير دستانت

(ح) حسن جان پور عين الله مدد فرما گرفتارم

(خ) خودت را هديه کن بر من که خود بهتر ز بارانى

(د) دلم را پاک کن جانا که من عبدى گنهکارم

(ذ)ذلیلان را ز در آقا مرانی جانِ جانانم

(ر) رهايم کن تو از ماتم الا مولاى غمخوارم

(ز) زبان را نيست قادر بر سرودن از لبت مولا

(ژ) ژيان شيرى تو در ميدان م

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 وحید محمدی

مثل زهرا جوان شهید شدی ... * وحید محمدی

1779
-1

مثل زهرا جوان شهید شدی ... آبروی دعا امام حسن
همه ی هست ما امام حسن

سر یک سفره بوده ای عمری
با فقیر و گدا امام حسن

ای کرم خانه های فاطمی ات
تا قیامت به پا امام حسن

جلوه ی اقتدار تو این بود:
صلحِ صبر و رضا امام حسن

صلح تو یک قیام مردانه است
بانی کربلا امام حسن

از همان ابتدا به ما گفتی
آخر روضه را امام حسن

********
ای کرامت گدای درگاهت
حسن یوسف جمال چون ماهت

کوچه در کوچه لیلی و مجنون
صف کشیده است بر سر راهت

کاش روزی بیفتد از توفیق
چشم ما بر جمال دلخواهت

دم به دم می شود خدا را دید
در نفس های قلب آگاهت

غربت مرتضی علی جاری است
بین غم گریه های جانکاهت

بسکه زخم زبان زدند تو را
جگرت لحظه ای نشد راحت

********
زن نامه

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( یک لحظه مرا دور ز ماتم نگذارید ) * مهدی مقیمی

1540
1

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( یک لحظه مرا دور ز ماتم نگذارید ) یک لحظه مرا دور ز ماتم نگذارید

در سینۀ من غیر غمش غم نگذارید

ما زخمیِ عشقیم به روی جگر ما

یک مرحمتی کرده و مرهم نگذارید

با لطف حسن بوده ، حسینی شده عالم

این را به همه گفته و مبهم نگذارید

گر مرده شود زنده ز لطف گل زهراست

آن را به حساب گل مریم نگذارید

دو ماه ، عزادار حسینید و ابالفضل

این یک شبه را بهر حسن کم نگذارید

در وصف رخش شعر بگویید و حسن را

بی محتشم و دعبل و میثم نگذارید

مقتل بنویسید برایش ، محنش را

بی سید طاووس و مقرّم نگذرید

بی گنبد و پرچم شده او پیشنهادی

دارم به حساب دل سنگم نگذارید

با نیّت همدردیِ او روز عزایش

در هر حرمی تا ، شده پرچم نگذارید

شاعر : مهدی مقیمی

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت-از زبان امام حسین(ع) -( من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم ) * مجتبی شکریان همدانی

5273
6

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت-از زبان امام حسین(ع) -( من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم ) من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم

سالها صاحب شبهای محرم هستم

من حسینم که برایم همه زاری دارند

تا بیایند حرم لحظه شماری دارند

سالها هست که یک عالمه زائر دارم

یک جهان منبری و شاعر و ذاکر دارم

دور و نزدیک همه از سر صبحی تا شام

همه با عرض ارادت شده مشغول سلام

عاشقان روز و شب سال به من می گریند

خوب و بد باز به هر حال به من می گریند

همه هستند عزادار، چهل شب گریان

به من و حال پریشانی زینب گریان

اربعین را همه دیدید چه شد دور و برم

چقدر زائر دلسوخته آمد به حرم

گر چه در هر دو جهان عاشق و مجنون دارم

ولی از غربت یک مرد دلی خون دارم

نام او می برم و لرزه می افتد به تنم

من جگر سوختهء غربت و د

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت-تشییع -( همگی از بقیع برگشتند ) * مجتبی شکریان همدانی

3045
3

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت-تشییع -( همگی از بقیع برگشتند ) همگی از بقیع برگشتند

همگی خسته و غبار آلود

روی چشم حسین اشک عزا

چشم عباس هم پر از خون بود

زینب آمد کنار در آرام

سر خود را گذاشت گوشه در

با سوالی حسین را گریاند

ای حسین از برادرم چه خبر؟

در کنار مزار پیغمبر

تن او را به خا ک ها دادید؟

تن سبز غریب مادر را

به سوی فاطمه فرستادید؟

بنشین خواهرم صبوری کن

تا بگویم چه در بقیع رخ داد؟

بغض آقا شکست و چشمش را

اشک غربت گرفت و پاسخ داد:

کاش خواهر تن برادر را

ساده و مخفیانه می بردم

کاش مانند حیدر و زهرا

بدنش را شبانه می بردم

کاش خواهر زمان تشییعش

زره جنگ خویش بر تن داشت

کاش تابوت مجتبی خواهر

جنس محکم شبیه آهن داشت

نگران تر شدم برادر جا

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( نیمۀ شب زهر بر داغ دلم کاری شده ) * مهدی مقیمی

1594
2

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( نیمۀ شب زهر بر داغ دلم کاری شده ) نیمۀ شب زهر بر داغ دلم کاری شده

غربتم در خانه ام عمریست تکراری شده

خون دلهایی که خوردم از لبم جاری شده

خواهرم زینب کجایی موقع یاری شده

من که عمری مهربانی کرده ام با اهل شهر

قسمتم آخر ز دست همسرم گردید زهر

من که عمری گریه کردم از فراق یارها

گریه کردم با نظر بر تیغ ها ، مسمارها

گریه کردم با نگاهی بر در و دیوارها

با عبور از کوچه های شهر مُردم بارها

از در و دیوار های شهر دیگر خسته ام

روضه خوان حیدر و آن دستهای بسته ام

نیست مثل من کسی از راز مادر باخبر

گفت نگذارم شود از کوچه حیدر با خبر

گرچه بابا بود از جریان آن در با خبر

نه پدر ، زآن ، با خبر شد نه برادر باخبر

من فقط دیدم که پرپر ب

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( عمری در آشیان غریب مدینه ایم ) * محمد حسین رحیمیان

1546
0

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( عمری در آشیان غریب مدینه ایم ) عمری در آشیان غریب مدینه ایم

ما از فدائیان غریب مدینه ایم

ما را صدا زنید نمک گیر مجتبی

مدیون لقمه نان غریب مدینه ایم

هستیم اگر گدای حسین ،زیر منته

الطاف بی کران غریب مدینه ایم

این افتخار ماست فقط زیر سایه ی

دستان مهربان غریب مدینه ایم

سالی یکی دو روز کفایت نمی کند

هر روز میهمان غریب مدینه ایم

ذکر حسن به ما پر پرواز می دهد

مرغان آسمان غریب مدینه ایم

زهرا ، علی ، حسین دعاگویمان شوند

وقتی که روضه خوان غریب مدینه ایم

خانه خراب غصه ی این قبر خاکی و

بی شمع و سایبان غریب مدینه ایم

شاعر : محمد حسین رحیمیان

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( آن که سائل از عطایایش تحیر می کند ) * محمد جواد شیرازی

1352
1

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( آن که سائل از عطایایش تحیر می کند ) آن که سائل از عطایایش تحیر می کند

غربت و غم سینه اش را روز و شب پر می کند

می رود مسجد به منبر سب حیدر می کنند

بین کوچه می رسد با خود تفکر می کند

دیدن هربارِ قنفذ یا مغیره... بگذریم

در خودش می ریزد و یادی ز چادر می کند

می شود آیا کریمی را به دِرهم ها فروخت؟

آدم از این حرف، احساس تحیر می کند

می کِشد از زیر پا سجاده اش را آشنا

اینچنین سرباز از رهبر تشکر می کند؟!

صلحِ آقا جنگ با تزویر بود و جاهل است...

...هر کسی این صلح را سازش تصور می کند

بین سرداران غریب و بین منزل هم غریب

تا که می گویم "حسن" "غربت" تبادر می کند

آب می خواهد لب روزه امام از همسرش

همسرش با زهر دارد جام را پر می کند

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( ای آفتاب روشن عالم حسن جان ) * مجتبی شکریان همدانی

1909
3

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( ای آفتاب روشن عالم حسن جان ) ای آفتاب روشن عالم حسن جان

ای آسمان غربت و ماتم حسن جان

من نذر کردم چند شب وقف تو باشم

یک گوشه زیر خیمه و سقف تو باشم

من نذر کردم چند شب مست تو باشم

مانند یک تسبیح در دست تو باشم

من نذر کردم چند شب از تو بخوانم

تا عمر دارم زیر این بیرق بمانم

من نذر کردم چند شب مال تو باشم

با گریه ام در روضه دنبال تو باشم

من نذر کردم پرچمت بالا بگیرم

شاید که آخر زیر این پرچم بمیرم

یک اربعین کردم طلب با چشم گریان

تا که بگیرم یک دهه شور حسن جان

خیلی مفصل باید از عشق شما گفت

یک عمر باید یاحسن یا مجتبی گفت

این چند شب باید که سینه چاک باشیم

شاید که سال بعد زیر خاک باشیم

باید که از دست تو چشمی تر بگ

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( جنگ با زهر چونکه تن به تن است ) * مهدی رحیمی زمستان

1429
1

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( جنگ با زهر چونکه تن به تن است ) جنگ با زهر چونکه تن به تن است

اثرش مستقیم بر بدن است

زهر در واقع اولین اثرش

روی هر فرد، خشکی دهن است

علت وضعی چنین زهری

ناخودآگاه آب خواستن است

ای بمیرم! در این مواقع هم

اولین دستگیر مرد، زن است

من از این چند نکته فهمیدم

روضه ی باز، روضه ی حسن است

پیش چشم حسین شرمنده ست

که به هنگام مرگ، در وطن است

پیش ارباب روضه اش این است

برتنش وقت مرگ، پیرهن است

پیش آقای بی کفن از تیر

بر تن او دو تا دو تا کفن است

لخته های جگر اگر حرفند

تشت مثل لبی پُر از سخن است

از بقیعش شناختم که حسن

روضه ی بی صدای پنج تن است

شاعر : مهدی رحیمی

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد ) * حسن لطفی

2142
3

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد ) دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد

چشم زخمی شده از کار تماشا اُفتاد

پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم

عاقبت سایه ی مرگ آمد و بر ما اُفتاد

باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند

راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد

یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم

به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد

کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا

چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد

آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم

آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد

گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین

چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد

من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم

گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد

شانه ام بود عصایش

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد ) * مهدی رحیمی زمستان

1719
3

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد ) کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد

بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد

کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او

کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد

عجم از ابروانش داستان های کمان گیران

عرب از چشم های او دوتا ضرب المثل دارد

میان چشم های او چه «عشقی» میشود«آباد»

به روی سر تماشا کن چه «تاجی» در«محل» دارد

شده خیرالامور بین ارباب و خود حیدر

حسن یعنی فقط خیرالنساء، خیرالعمل دارد

برای کربلا سوی برادر هدیه‌ها برده

میان هدیه‌هایش هم قصیده هم غزل دارد

هم عبدالله را در گودی گودال آورده

هم اینکه نجمه را در پیش زینب روی تل دارد

تمام کربلا از اوست بعد از قاسمش در ظهر

هر اسبی را که میبینم به

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( فصل باریدن اشک آمده باران شده ام ) * حبیب باقرزاده

4528
1

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( فصل باریدن اشک آمده باران شده ام ) فصل باریدن اشک آمده باران شده ام

آخر ماه صفر گشته و حیران شده ام

اولین حرف که آمد به لبم اسم تو بود

از تولد به خدا مست حسن جان شده ام

مادرم دست مرا داد به دستان کریم

بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام

من مسلمان شده دست امام حسنم

از عنایات حسن بوده مسلمان شده ام

خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری

در میان حرمت خادم و دربان شده ام

خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان

به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام

بازهم روضۀ طشت و جگری زهرآلود

یاد غم های تو افتادم و گریان شده ام

شاعر : حبیب باقرزاده

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( وقتی بنای خلقت دل را گذاشتند ) * وحید دکامین

1675

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( وقتی بنای خلقت دل را گذاشتند ) وقتی بنای خلقت دل را گذاشتند

آن را به عشق روی تو شیدا گذاشتند

هر دل که مایل قَدِ سرو تو دلبر است

بهرش کنار، جنّت اعلیٰ گذاشتند

بعداز دو ماه گریه ی ما بهرکربلا

اذنی برای گریه به آقا گذاشتند

تا گریه کن به داغ عزای حسن شدم

این آبرو ذخیره ی عقبیٰ گذاشتند

هرکس که پای غربت تو سینه میزند

در طالعش سعادت فردا گذاشتند

"با صد امید حامی مادر شدی ولی"

داغ غمی ز کوچه به دلها گذاشتند

دستی پلید آمد و رویی کبود شد

آنجا بنای خونجگری را گذاشتند

آن کوچه بود قاتل تو، آن غم عظیم

روزی که بر غرور شما پا گذاشتند

خواندی تو روضه در دم آخر ز کربلا

روزی شبیه روز دهم نیست ای خدا

شاعر : وحید دکامین

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته ) * حسن لطفی

3029
4

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته ) از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته

تنهاترین سردار بی لشگر شکسته

سجاده اش بر غربتِ او گریه کرده

پایِ غریبی اش دلِ منبر شکسته

بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش

او دستگیری می کند از هر شکسته

تا زهر را نوشید فرمود:آه مادر

راحت شد این آئینه یِ یکسر شکسته

بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست

اما غرورم را کسی دیگر شکسته

یک کوچه ی باریك و دو دیوارِ سنگی

یک راه بُن بست و دو برگ و بر شکسته

فهمید فرزند بزرگم، ناسزا گفت

می خواست من باشم ولیکن سر شکسته

گفتم که با رویم بگیرم ضربه اش را

رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته

اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را

من میزدم بال و پَر و او پر شکسته

از رویِ چادر پایِ

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( جانم فدای آن بنایی ...که نداری ) * محمد جواد پرچمی

5224
9

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( جانم فدای آن بنایی ...که نداری ) جانم فدای آن بنایی ...که نداری

قربان آن گلدسته هایی ...که نداری

هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از

دلتنگی گنبد طلایی ...که نداری

باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم

با یاد باب المجتبایی ...که نداری

قالیچه ارثیه مادر بزرگم

نذر تو و صحن و سرایی ...که نداری

من هر شب جمعه سلامی می دهم به

شش گوشه کرببلایی ...که نداری

ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه

در مجلس دار البکایی ...که نداری

دردی که داری در خودت میریزی آقا

حق می دهم درد آشنایی ...که نداری

شاعر : محمد جواد پرچمی

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 رحمان نوازنی

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-مدح و شهادت -( داستان عشق او عمر یک ازل دارد ) * رحمان نوازنی

2096

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-مدح و شهادت -( داستان عشق او عمر یک ازل دارد ) داستان عشق او عمر یک ازل دارد

با دو چشم او تنها عشق راه حل دارد

بین شعر عاشورا بیست و سه غزل دارد

ده بهار و سیزده تا کندوی عسل دارد

تیغ قاسمش گویا ارثی از جمل دارد

با وجود او عباس پهلوان و یل دارد

کاروان عاشورا بی حسن نشد عازم

جلوه حسین اکبر، جلوه حسن قاسم

دست آسمان چیده دست سوره کوثر

میوه های رویایی از درخت پیغمبر

پس تو عزت عرشی از بهشت هم برتر

تو بهشت بابایی زیر سایه مادر

گاه جنت الزهرا گاه جنت الحیدر

پس تو را نمی خوانیم یک غریب بی لشگر

تو که لشگری برتر از فرشته ها داری

هر که دیده ات گفته هیبت خدا داری

عده ای تو را حوض سلسببل می خوانند

عده ای تو را یکتا؛ بی بدیل می خوانند

ع

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( دلا دربون دربار حسن باش ) * محمد حسین مهدی پناه

2806
5

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( دلا دربون دربار حسن باش ) دلا دربون دربار حسن باش

خدا یارت میشه یار حسن باش

دو ماهه که عزادار حسینی

یه امشب رو عزادار حسن باش

***

با تو زیبام و بی تو غرق زشتی

بگو امشب مدینه ام رو نوشتی

الهی پیر بشیم با روضه ی تو

ای آقای جوونای بهشتی!

***

شما لب تر کنی ما سر میاریم

برا یاری تو لشکر میاریم

الهی یاحسن روزی بیاد که

ما از غربت بقیع و در بیاریم

***

دل عاشق که بی دلبر نمیشه

گداییم و از این بهتر نمیشه

چِشی که بر تو گریه کرده باشه

دیگه کور وارد محشر نمیشه

شاعر : محمد حسین مهدی پناه

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-مدح و شهادت -( به نام آنکه تو را داده است نام حسن ) * میلاد حسنی

2070

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-مدح و شهادت -( به نام آنکه تو را داده است نام حسن ) به نام آنکه تو را داده است نام حسن

درود احسنُ الارباب من سلام حسن

سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو

که نور داده به خورشید مستدام حسن

سلام بر درجات زبرجدت که از او

عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن

عجیب نیست اگر خال هاشمی‌ات را

شبانه روز کند کعبه استلام حسن

فدای قامت بنده نواز تو که نماز

به احترام قدت می‌کند قیام حسن

قبول نیست سجودی که پاش مُهر تو نیست

رکوع بی تو رکوعی‌ست نا تمام حسن

به خشت خشت ستون‌های عرش رب کریم

نوشته با قلم حُسن، یا امام حسن

شکست شیشه‌ی خون دل شما روزی

به دست سوده‌ی الماس‌های شام حسن

صلات ظهر چه تشییع بی‌نظیری شد

به لطف بدرقه‌ی تیرها ز بام حسن

شاعر : میلاد حسنی

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)-واحد -( چند روزیه از آسمون غربت می‌باره ) * محمد جواد حیدری

3139
5

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)-واحد -( چند روزیه از آسمون غربت می‌باره ) دل بی قراره

چند روزیه از آسمون غربت می‌باره

یه داغیه که غم روی دلم می‌زاره

دل بی قراره

وقتی که مردم

بگین کسی رو قبر من نشون نزاره

اخه هنوز اقام حسن حرم نداره

حرم نداره

درگیر غم دو رو زمون

علت غم این آسمون

یه حرمیه ، که سایبونش ابراس

اونجا که همش خاکیه و

زایراش همه افلاکین

بمیرم آخه ، قبر عزیز زهراس

آه و واویلا ، آه و واویلا

******

غریب عالم

نه فقط اونیه که پیروهن نداره

یانه فقط اونیه که کفن نداره

کفن نداره

غریب عالم

میشه بگی اونیه که حرم نداره

یه زایری باچشمای ترم نداره

حرم نداره

غربت اینه که باب کرم

باشی یو تو این زمین غم

نشه کسی سر ، رو تربتت بزاره

اونکه صاحب دوعال

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)-زمینه -( دلم هوای مدینه داره ، نفس تو سینم چه بی قراره ) * محمد جواد حیدری

2617
4

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)-زمینه -( دلم هوای مدینه داره ، نفس تو سینم چه بی قراره ) دلم هوای مدینه داره ، نفس تو سینم چه بی قراره

غم چشای ترم میخونه ، آقام غریبه حرم نداره

می کشه بین سینه داغت زبونه

حال دل خراب و خدا میدونه

مثل مزارت ، شده ویرونه

ای اهل عالم آقام غریبه

******

گنبد زردت که آسموناس ، صحن و رواقت تموم دنیاس

خدام صحنت کبوترا و ، گریه کناتم بارون ابراس

مشکی زدن فلک رو ابرای تیره

زهرا سر مزارت زبون می‌گیره

برا غریبیت ، مادر بمیره

ای اهل عالم آقام غریبه

******

میکشه من رو روضتون آخر ، سنگین تره از مصیبت سر

روضه ی آقام روضه ی سم نیست ، روضه ی اقاس روضه ی مادر

ضربه ی تازیونه یادم نمیره

تا اسم کوچه نیاد بغضم می‌گیره

الهی مادر حسن بمیره

ای اهل عالم آق

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)-زمینه -( چند شبیه دلم گرفته ، نه واسه کربلا نه مشهد ) * محمد جواد حیدری

2987
0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)-زمینه -( چند شبیه دلم گرفته ، نه واسه کربلا نه مشهد ) چند شبیه دلم گرفته ، نه واسه کربلا نه مشهد

چند شبیه می‌خوام برم تا ، یه حرم بی صحن و گنبد

اون حرمی که زائری نداره

حرمی که مسافری نداری

راهی که میخوره به زیرپاشون

حتی اگه بخوای بری نداره

دلم ، چه بیقراره

غم از ، چشام میباره

شده ، دوباره دردم

آقام ، حرم نداره

اقام. حرم نداره (4)

******

خونه دلم برا مزاری ، که سایه بونش دل ابرهاست

بمیرم اینجا خاک پاکش ، مدفن بچه های زهراس

اینجاهمه ی زائراش غریبن

اینجاهمه ی خادماش عجیبن

اینجاهمه بدن با زائرایی

که عاشق شمیم بوی سیبن

بازم ، دلم غمینه

میخواد ، بره مدینه

میخواد ، روخاک سرد

مزارشون بشینه

دلم،چه بیقراره.....

آقام ،حرم نداره (4)

ش

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع) زمینه -( چشم من آقا گریونه ، روی گونه هام بارونه ) * مرتضی صیاد

3202
8

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)  زمینه -( چشم من آقا گریونه ، روی گونه هام بارونه ) چشم من آقا گریونه ، روی گونه هام بارونه

نظری کن آقا امشب ، به دلی که سرگردونه

دل بی سر و سامونم

به نگاه تو وابسته

بغض بقیعت آقاجون

راه نفسم رو بسته

براتو میسازیم آخر

گنبد و دو تا گلدسته

یه روزی میرسه با شور و با نوا

پیاده ما میریم تا صحن مجتبی

حسن جانم حسن

******

کریمی و بی همتایی ، تویی که به غم معنایی

همه میدونن ای آقا ، وارث غم زهرایی

تو خاطره هات داری تو

یه خاطر ه ی تلخ آقا

وقتی به زمین خورد مادر

صدای میزدی یا زهرا

تو بودی و دو گوشواره

مادر تو افتاد از پا

به پیش چشم تو یه پست بی حیا

غرورت رو شکست میون کوچه ها

حسن جانم حسن

******

لحظه ی آخر تو بستر ، دل همه رو سوزوند

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 رضا رسولی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام زمان (عج) و بقیع شور -( می‌سازیم حرم برا تو ) * رضا رسولی

7213
2

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام زمان (عج) و بقیع  شور -( می‌سازیم حرم برا تو ) می‌سازیم حرم برا تو

با ظهور مهدی زهرا

یه دونه ایوون یاد مولا

شبیه ایوون طلا

باید که ایشالا ، حرم تو تک باشه

رو کاشیای صحنت ، نام علی حک باشه

بانابودی آل سعود ، جشنی توی عالم می گیریم

ایشالا وسط حرمت ، باذکر علی دم می گیریم

این ها شدنیه ، والا شدنیه

با ظهور مهدی زهرا شدنیه

العجل یابن فاطمه

******

می‌سازیم حرم برا تو

دور تا دورش صحن و رواق و

پر باشه از نور و چراغ و

شبیه مشهدالرضا

دور تا دور صحنت ، پر بزنه کبوتر

بخونن اذن دخول ، زایرا با چشم تر

کنار حرم و ضریحت ، با گریه بشینن زایرا

گوشه گوشه ی هر رواقت ، روضه ای بخونن ذاکرا

اینها شدنیه ، والا شدنیه

با ظهور مهدی زهرا شدنیه

ا

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

مدح و مصیبت امام حسن مجتبی -( مرد دل سوخته ای گفت * جعفر ابوالفتحی

1802

مدح و مصیبت امام حسن مجتبی  -( مرد دل سوخته ای گفت مدح و مصیبت امام حسن مجتبی (ع) و حضرت زهرا (س)

مصیبت :

تا که چشمم ز دم روضه ی تو دریا شد
مرد دل سوخته ای گفت "حسن" غوغا شد

روضه خوان گفت در آن کوچه چه بلوایی بود....
قامت مادرت از ضرب غلافی تا شد

سرِ احقاق فدک فاطمه بد خورد زمین...
مادر تو سرِ تقسیم فدک منها شد

جنگ زهرا سرِ امر پدرش بود ، که گفت: ؟
وسط کوچه سرِ مِلکِ فدک دعوا شد؟

مدح :
جنت، عَل بود که روزی الف قامت تو
آمد و با قدمت جنتِ عَل ، اعلی شد

هر چه گفتیم "کــُن" از گفته اثر ریخت مگر؟
تا که گفتند حسن جان "فـَیَکن" اجرا شد

لفظت اکثیر به کف دارد و در جان لاهوت
روح افلیج من از بردن نامت پا شد

"عرش و لوح و قلم و انفس و مـُـلک و ملک

  • یکشنبه
  • 16
  • خرداد
  • 1395
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

امام حسن مجتبی(ع)-مدح و مناجات -( ماه خداست روی تماشایی حسن ) * مجتبی روشن روان

1881
0

امام حسن مجتبی(ع)-مدح و مناجات -( ماه خداست روی تماشایی حسن ) ماه خداست روی تماشایی حسن

عرش صفاست مجلس شیدایی حسن

مجنون شود هرآنکه ببیند سحر گهی

یک جلوه از تبسم لیلایی حسن

موسی نشسته همره عیسی به راه او

حاتم گدای سفرۀ مولایی حسن

تفسیر "انما" به گمانت چه می شود

یوسف غلام عصمت و زیبایی حسن

ذکر شبانه روزی ایوب این بُود

صدآفرین به صبر و شکیبایی حسن

نقش است روی پرچم سردار علقمه

پاینده باد پرچم آقایی حسن

یک شب برو مدینه بفهمی غریب کیست

بی انتهاست غربت و تنهایی حسن

یابن الحسن به جان حسن کن عنایتی

یکسر بیا به روضه ی زهرایی حسن

دارالشفاست مجلس ارباب بی حرم

غافل مشو ز ذکر مسیحایی حسن

شاعر : مجتبی روشن روان

  • چهارشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها ) * مجید لشگری

1923
0

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها ) در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها

خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها

آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم

آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها

یک کبوتر، نامه ای در دست... بس کن!بگذریم!

جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها

از دوشنبه می رود تا کربلا ، تیر سه سر

می رود بر حلق قاسم نیشتر از کوچه ها

کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر

دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها

شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود

زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها

شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود

می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها

شاعر : مجید لشگری

  • چهارشنبه
  • 12
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شعر مناجات حضرت سید الکریم حسنی(ع) -( تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم ) *

1805
2

 شعر مناجات حضرت سید الکریم حسنی(ع) -( تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم ) تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم

مثل بابات حسن ، مرتبه دادند: کریم

تو چه کردی که همه در عوض کرب و بلا

به روی خاک حریم تو فتادند ، کریم

آنچنان مرتبه ای داد به تو هادی دین

که به کس غیر تو این جاه ندادند ، کریم

آن کسانی که ز طومار حسین جا ماندند

شب جمعه ، حرمت ، خیرالعبادند ، کریم

از شلوغی سر کوی تو فهمیدم که...

سائلان تو زیادند ، زیادند... کریم

روز محشر که شود ، از کرم مادرتان

زائران حرم تو ، همه شادند ، کریم

پوریا باقری

  • سه شنبه
  • 18
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت امام حسن ع -( نگاهی بینداز سلمان بسازی ) * حامد خاکی

1432

 شهادت امام حسن ع -( نگاهی بینداز سلمان بسازی ) نگاهی بینداز سلمان بسازی
از این قوم کافر مسلمان بسازی

تو با صبر کردی همان کار شمشیر
بنا بود از کفر ایمان بسازی

تو تنها توانایی اش را نداری_
که از سائلانت پشیمان بسازی

درِ خانه ی تو مسیر گذر نیست
اگر دست را رحل قرآن بسازی

چنان صوت تو جذبه می آفریند
که قرآن بخوان راه بندان بسازی

شاعر : حامد خاکی

  • سه شنبه
  • 18
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 19:57
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شهادت امام حسن ع -( نشنیده است از او احدی از قدیم، نه ) * مهدی رحیمی زمستان

1084

 شهادت امام حسن ع  -( نشنیده است از او احدی از قدیم، نه ) نشنیده است از او احدی از قدیم، نه
در پاسخ فقیر و اسیر و یتیم، نه

فرزند اصل جاذبه و دافعه است او
نیمی برای خلق بلی هست و نیم نه

هربار رفته گرم پذیرای او شده
نشنیده است از سر زلفش نسیم نه

با ابروان خویش گره باز می کند
حتی اگر به چشم بگوید کریم نه

قهر کریم نیز به معنای آری است
معناش می شود بله در این حریم نه

ما را حواله کرده به دست برادرش
ما را نگاه کرده ولی مستقیم نه

هرکس عطا نکرد مهم نیست پیش ما
سخت است از کریم ولی بشنویم نه

شاعر : مهدی رحیمی

  • سه شنبه
  • 18
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 19:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد