شهادت امام سجاد (ع)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت امام سجاد(ع)(ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی) *

2700
1

شعر شهادت امام سجاد(ع)(ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی) ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی

ای اسوۀ یگانگی و ایستادگی

عرش خدا ندیده به پای تواضعت

این گونه ساده با نسب شاه زادگی

گر چه نماز در دل شب های عاشقی

یک رسم بوده بین شما خانوادگی

اما حدیث سجده ی طولانی ات شده

وجه تمایز تو در این اوفتادگی

همواره همنشین تبار رعیتی

در منتهای عزت و ارباب زادگی

در پیش چشم های تو ای همدم سحر

من ماندم و خجالت این بی ارادگی

ای دست پر کرامت حق بین آستین

ادرکنی یا امام هدی زین العابدین

ریشه دوانده در نگهت رسم دلبری

از درک ناقص کلماتم فراتری

آئینه ی تجلی ایمان و بندگی

در قامت عبادت و تقوا چه محشری

در معرفت به وادی عرفان نیافتم

از مکتب صحیفۀ تو راه بهتری

تو

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت امام سجاد(ع)(غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد) *

2661
4

شعر شهادت امام سجاد(ع)(غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد) غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد

و گر بیرون نریزم آتش دل، استخوان سوزد

اگر آتش ببیند آب کم کم می شود خاموش

ولی همواره چشمم گرید و دل، همچنان سوزد

اگر از سینه ام آهی نمی آرم برون زان روست

که می ترسم که از یک شعلهٔ آهم جهان سوزد

به راه شام زیر سایۀ رأس پدر هستم

ولی دل بر تن در آفتاب سایبان سوزد

خدایا قاتل شش ماههٔ ما را فزون تر سوز

که تا محشر ز داغ او دل ما خاندان سوزد

تو ای دشمن به نزد من به عمه کم جسارت کن

که از این غم چسان گویم وجود من چسان سوزد

شاعر:علی انسانی
منبع:سایت شیعتی

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(این امامی که چنین سلسله بر پا دارد) *

2732
1

شعر شهادت امام سجاد(ع)(این امامی که چنین سلسله بر پا دارد) این امامی که چنین سلسله بر پا دارد

به خـداونـد قسم دست توانا دارد

گرچه از گردن آزردۀ او خون ریـزد

در ره عشـق دل و جـان شکیبا دارد

چهره اش سرخ شده گر چه ز خون جگرش

نور توحیــد در آئینــۀ تقــوا دارد

آسمان از شـرر آه دلش می سـوزد

ناله اش سخت اثر در دل خارا دارد

اشک بر غربت و تنهائی او می ریـزد

این هـلالی که سر نیـزه تماشا دارد

لحظه هایش همه پر شورتر است از شب قدر

بر لبش زمـزمه ای دارد و احیا دارد

در ره دوست به تقدیر خداوند رضاست

با خداونـد تو گوئی سـر سـودا دارد

گاه بر عترت یاسین نگهش دوخته است

گه نظـر بر سـر ببـریـدۀ بابا دارد

شامیان! شرم نکردید ز حق؟ بر سرتان

آسمان گر که شـرر

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی) *

3819
8

شعر شهادت امام سجاد(ع)(یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی) یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی

از صبح زود تا به سحر گریه می کنی

یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد

داری برای چند نفر گریه می کنی؟

وقتی که چشم هات می افتد به معجری

حق داری ای عزیز اگر گریه می کنی

این طفل را به جان خودت آب داده اند

دیگر چرا میان گذر گریه می کنی

از صبح تا غروب فقط نیزه می زدند

داری به قتل صبر پدر گریه میکنی

چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده

یعقوب کربلا چقدر گریه می کنی!

با دیدن اسیر کجا می رود دلت

با دیدن فقیر کجا می رود دلت

شاعر:علی اکبر لطیفیان
منبع:سایت حسینیه

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود) *

2869
4

شعر شهادت امام سجاد(ع)(آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود) آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود

آب می دید به یاد جگر سقا بود

چشم هایش همه شب هیأت واویلا داشت

تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود

**

زهر نوشید وَ تب کرد محیط جگرش

گُر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش

خشک شد جُلگۀ لبهاش و با خشکی لب

روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش

**

آن کسی که خود خورشید به پایش افتاد

ناگهان رعشه بر اندام رسایش افتاد

ضعف شد چیره و زیر بغلش خالی شد

از روی شانۀ افتاده عبایش افتاد

**

وای از ریش سپیدش كه حنایی شده بود

ناله اش گفتن اسمی سه هجایی شده بود

دم مغرب افق شهر مدینه اما

جهت قبله ی او كرب و بلایی شده بود

**

این هم از ماهیت نفس نفیس خاك است

سر آقا به روی

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(از روزهای قافله دلگیر می شوی) *

3038
3

شعر شهادت امام سجاد(ع)(از روزهای قافله دلگیر می شوی) از روزهای قافله دلگیر می شوی

هر روز چند مرتبه تو پیر می شوی؟

در شام شُوم زخم زبان ها چه می كشی؟

كز روشنای عمر خودت سیر می شوی

زخمیست لحظه های تو مانند پیكرت

از بس اسیر طعنۀ زنجیر می شوی

آیات صبح از لب قرآن شنیدنیست

در كوچه های شام كه تكفیر می شوی

خون جگر كه می خوری از دستِ درد و داغ

بی تاب بغض های گلوگیر می شوی

با آه آهِ روضۀ ما ای امام اشك

در هر نگاه آینه تكثیر می شوی

خون گریه می شوی تو و تا آخر الزمان

از چشم ها همیشه سرازیر می شوی

شاعر:یوسف رحیمی
منبع:سایت شیعتی

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(امشب دوباره مرغ جانم پر كشیده) *

2758
2

شعر شهادت امام سجاد(ع)(امشب دوباره مرغ جانم پر كشیده) امشب دوباره مرغ جانم پر كشیده

در شام زلفت جام می را سر كشیده

دست خدا در خلقت روی تو امشب

سیمای خود را گوئیا از سر كشیده

آری! خدا ترسیم احوالت نموده

خود را چو مجنون و تو را دلبر كشیده

روی تو را آینه‌ای از جلوه خود

قلب مرا از غیر تو كافر كشیده

هستی علی دوم و، ابن الحسینی

با ناز تو حق، حوض كوثر را كشیده

در چله زلف سیاه شب نشینت

دریایی از ماه و گل و اختر كشیده

لعل لبت یاقوت سرخ و محشری كه...

آن را خدا مثل گلی احمر كشیده

یا مَن زیادی عاشق چشم تو هستم

یا كه خدا چشم تو را محشر كشیده

ای قدّ و بالایت، جلال ذات یكتا

هان ای شكوهت، از فلك ها سر كشیده

دست قضا با پیکر پاکت چه ها کرد

روی ت

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(آفتاب لب بامم، پدرِ گریه منم) *

3623
1

شعر شهادت امام سجاد(ع)(آفتاب لب بامم، پدرِ گریه منم) آفتاب لب بامم، پدرِ گریه منم

علی اوسطم و پیر عزا و مَحنم

قسمت این بود كه با گریه شوم هم بیعت

یادگاریِ غریبِ پدری بی كفنم

آب شد پیكر من از غم دروازه شام

ردی از سلسله ها هست به روی بدنم

یوسفی بودم و از حادثه یعقوب شدم

پسر خسته دل كشته بی پیرهنم

ابكی ابكی لحسین بن علی العطشان

شهرۀ شهر شده گریه دشمن شكنم

كاش در لحظه دفن پدرم می مردم

آن كه بوسید چو عمه رگ حلقوم، منم

شیرم از حیلۀ روباه ندارم باكی

من كه دل گرم به خون خواهی ابن الحسنم

قبلهٔ گریه كنان همه عالم هستم

آخرین غصه جان سوز محرم هستم

رمقی نیست در این پای پر از آبله ام

بی قیام است چو زینب همه شب نافله ام

كمرم را غم شش ماهه برا

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(در جسم جهان فیض بهارانم من) *

3974
2

شعر شهادت امام سجاد(ع)(در جسم جهان فیض بهارانم من) در جسم جهان فیض بهارانم من

عالم چون زمین تشنه، بارانم من

در زهد دلیل پارسایان جهان

در عشق امام جان نثارانم من

فرزند حسین و زینت عبّادم

شایسته ترین سجده گذارانم من

با این همه منزلت ز سوز دل و جان

روشنگر بزم سوگوارانم من

چون لاله همیشه از جگر مى‏سوزم

چون شمع همیشه اشکبارانم من

من نور دل پیمبر و زهرایم

روشنگر بزم عترت طاهایم

افروخته‌تر ز شمع افروخته‌ام

دل سوخته‌تر ز لاله صحرایم

با ذكر دعا و خطبه و اشك و پیام

من حافظ انقلاب عاشورایم

بیمار فتاده در دل آتش و خون

لب تشنه، خسته بر لب دریایم

آن طرفه شهید زنده‌ام من كه به عمر

از تیغ جفا بریده‌اند اعضایم

آنم كه به هر گام خطرها دیدم

د

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(بیمار دشت کرب و بلا با اجازه ات) *

2784
4

شعر شهادت امام سجاد(ع)(بیمار دشت کرب و بلا با اجازه ات) بیمار دشت کرب و بلا با اجازه ات

رفتم سراغ شعر شما با اجاز ه ات

حالا که تو جزء بکایین عالمی

من هم شدم ز اهل بکا با اجازه ات

گفتم کمی حال و هوایم عوض شود

رفتم سراغ طشت طلا با اجازه ات

رفتم میان خیمه ارباب و با سلام

گفتم که ای خون خدا... با اجازه ات

دست تو هم بسته به زنجیر و خوانده ام

امشب تو را شیر خدا با اجازه ات

دیدم چه قدر کرب و بلایی عجیب بود

چون فاطمه بستر آقا غریب بود

چه بستری که بوی عبادت گرفته بود

بیمار ما درد شهادت گرفته بود

در خیمه دیده بود که اکبر شهید شد

با گریه سر به زانوی حسرت گرفته بود

می خواست تا یاری خون خدا کند

بیماری اش دو مرتبه قوت گرفته بود

آمد کشان کشان ز

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(با ما بگو ز تسویه ی بی مرام ها) *

3244
5

شعر شهادت امام سجاد(ع)(با ما بگو ز تسویه ی بی مرام ها) با ما بگو ز تسویه ی بی مرام ها

از چشم هرزه و نظر ازدحام ها

دیدم محاسن تو ز خونت خضاب شد

از بس که سنگ خورده ای از پشت بام ها

گویا شبیه شهر مدینه به کوفه هم

با خنده داده اند جواب سلام ها

تا نام فاطمه ز دهان شما پرید

گویا دوباره تازه شده انتقام ها

نا مردمان کوفه فراموششان شده

از آن سفارشات و از آن احترام ها

با تازیانه بر تن اطفال می زدند

بس وحشیانه پیش نگاه امام ها

«مسلم» به پای غربت مولا قیام کن

دیگر بس است صحبت خود را تمام کن

شاعر:سعید توفیقی
منبع:سایت شیعتی

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(این ماه کیست همسفر کاروان شده) *

2453
5

شعر شهادت امام سجاد(ع)(این ماه کیست همسفر کاروان شده) این ماه کیست همسفر کاروان شده

دنبال آفتاب قیامت روان شده

یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش

یک دم نشسته منتظر کودکان شده

یک جا ز پیر کوفه شنیده است ناسزا

یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده

هم شاهد غروب گل ارغوان به خون

هم راوی حدیث لب خیزران شده

ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر

آه ای بهار تا گل آخر خزان شده

با پای خسته راه بر خلق آمده

با دست بسته کار گشای جهان شده

بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو

تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده

از بس گریسته است چنان شمع در سجود

از خلق، آفتاب مزارش نهان شده

شاعر:محمد سعید میرزایی
منبع:سایت شیعتی

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(ای جلوه ی آیات خدا حضرت سجاد) *

2347
3

شعر شهادت امام سجاد(ع)(ای جلوه ی آیات خدا حضرت سجاد) ای جلوه ی آیات خدا حضرت سجاد

وی قافله سالار سخن خانه ات آباد

شمشیر دعای تو بریده ست سر شرک

تا بوده چنان بوده و تا هست چنین باد

انگار نسیمی تو، رها در نفس شهر

«قد قامتِ» تو شوکت صد قامت شمشاد

در بغضِ تو صد مرثیه ی تلخ و جگر سوز

در نطق دلاویز تو صد پنجره فریاد

با این همه ای مرد چه تنها و غریبی

بی گنبد و بی بقعه و بی پنجره فولاد

شاعر: ابراهیم قبله آرباطان
منبع:سایت حسینیه

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد) *

2344
3

شعر شهادت امام سجاد(ع)(بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد) بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد

پیکر سوخته ی کرب و بلا سهم تو شد

بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست

ناگهان داغ دل آینه ها سهم تو شد

بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست

بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، خون جوش زد از چشمانت

خطبه ی اشک، برای شهدا سهم تو شد

بعد از آن واقعه در هروله ی آتش و خون

در شب خوف و خطر خطبه ی «لا» سهم تو شد

بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم

خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد

خیمه ی نور تو در فتنه ی شب سوخت ولی

کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، اِی زینت سجاده ی عشق

از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، ای کاش

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(باز گریان غم هم نفسی باید شد) *

2790
3

شعر شهادت امام سجاد(ع)(باز گریان غم هم نفسی باید شد) باز گریان غم هم نفسی باید شد

زائر مرغ غریب قفسی باید شد

باز یک عده جفا، زخم روی زخم زدند

از قضا باز عزادار کسی باید شد

**

باید امشب همه از شوق پر و بال شویم

تا عزادار عزادار چهل سال شویم

کاسه ای اشک بگیریم روی دست وَ بعد

راهی روضه ی پیغمبر گودال شویم

**

آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود

آب می دید به یاد جگر سقا بود

چشمایش همه شب هیأت واویلا داشت

تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود

**

زهر نوشید وَ تب کرد محیط جگرش

گُر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش

خشک شد جُلگه ی لب هاش و با خشکی لب

روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش

**

آن کسی که خود خورشید به پایش افتاد

ناگهان رعشه بر اندام

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(فراز اول: جذبه های عرفانی) *

2578
3

شعر شهادت امام سجاد(ع)(فراز اول: جذبه های عرفانی) فراز اول: جذبه های عرفانی

آسمان را به خاک می‌آری

با همان جذبه های عرفانی

ولی از یاد می بری خود را

دم به دم در شکوه ربانی

با خودت یک سحر ببر ما را

تا تجلی روشن ذاتت

دلمان را تو آسمانی کن

با پر و بالی از مناجاتت

تربت کربلاست تسبیحت

همدم ندبه هات سجاده

بیقرار است گریه هایت را

که بیفتد به پات سجاده

غربتت را کسی نمی فهمد

چشم هایت چقدر پُر ابر است

آیه آیه صحیفه ات ماتم

جبرئیل نگاه تو صبر است

فراز دوم : صحیفه باران

تا ابد کوچه کوچه‌ی یثرب

خاطرات تو را به دل دارد

و در آغوش بی پناهی ها

چشم های بقیع می بارد

شده این خاک گریه پوش آقا

مثل چشمت صحیفه‌ی باران

صبح تا شب شکسته می گویی

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(گرچه بیمارم و حالم ز دلم زار ترست) *

2720
7

شعر شهادت امام سجاد(ع)(گرچه بیمارم و حالم ز دلم زار ترست) گرچه بیمارم و حالم ز دلم زار ترست

ولی از پیکر من چشم تو بیمار ترست

درد و غم با من و دل هست وفادار، اما

با تن من غل و زنجیر وفادار ترست

مهر بی مهر شده با من و می تابد سخت

آسمان، سخت ز بیمار تو تب دار ترست

گرچه دشوار بود راس تو دیدن بر نی

دیدن قاتل خون خوار تو دشوار ترست

آیه ی کهف، سزاوار لب پاک بود

ولی از پاک لبان تو سزاوار ترست

همه هستند فداکار در این راه اما

از میان اسرا عمه فداکار ترست

لاله ای نیست در این دشت که بی داغ بود

ولی از چهر تو این داغ پدیدار ترست

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(گر بگرید ابر ، چشمِ اشکبار آرم به یاد) *

3818
3

شعر شهادت امام سجاد(ع)(گر بگرید ابر ، چشمِ اشکبار آرم به یاد) گر بگرید ابر ، چشمِ اشکبار آرم به یاد

ور بخندد لاله، قلبِ داغدار آرم به یاد

گر ببینم شمع سوزانی میان انجمن

سرگذشت عمه را بی اختیار آرم به یاد

صحنه های هر یک به چشم من مجسم می شود

لحظه های دردناک و ناگوار آرم به یاد

ابر، گَه گَه گرید، اما چشم من، هر روز و شب

روزهای شام با شب های تار آرم به یاد

گر گلی پژمرده بینم در کنار غنچه ای

هم رباب تشنه و هم شیرخوار آرم به یاد

زینت و زیور چو بینم رو بگردانم از آن

گوش های زخمی بی گوشوار آرم به یاد

گر گلی بینم به شاخی، خارها برگرد او

راس باب و نوک نی با نیزه دار آرم به یاد

در خزان، هر برگی افتد از درخت از جورِ باد

بر زمین افتادن اطفال زار آرم ب

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشت) *

2500
5

شعر شهادت امام سجاد(ع)(بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشت) بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشت

در دل هزار درد و توان بیان نداشت

دانی چرا ز آل پیمبر کشید، دست

نقشی دگر به کارِ ستم، آسمان نداشت

تنها، زمین نداشت به سر دست از فلک

پایی به عزم پیش نهادن، زمان نداشت

یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد

جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت

یکسر به خاک ریخت گل و غنچه شاخ و برگ

دیگر ز باغ عشق، نصیبی خزان نداشت

ماهی که آفتاب ازو نور می گرفت

جز ابر خشک دیده، به سر سایبان نداشت

دانی به کربلا ز چه او را عدو نکُشت؟

تا کوفه، زنده ماندن او را گمان نداشت

از تب ز بسکه ضعف به پا چیره گشته بود

می خواست بگذرد ز سر جان توان نداشت

یک آسمان ستاره به ماه رخش، ز اشک

می رف

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ع)(شهر شام و ملاء عام) *

3585
4

شعر شهادت امام سجاد(ع)(شهر شام و ملاء عام) شهر شام و ملاء عام و کف و خنده و دشنام و گروهی به لب بام و به رخ ننگ و به کف سنگ و به تن جامۀ گلرنگ گرفتند، ره آل‌علی تنگ، تو گویی همه دارند سرجنگ، هم‌آواز و هم‌آهنگ، شده دشمن دادار، پر از کینۀ پیغمبر مختار و علی- حیدرکرار، به آزار دلِ عترت اطهار، همه عید گرفتند به قتل پسر فاطمه آن سیّد ابرار، شده شهر چراغانی و مردم همه در رقص و غزلخوانی و شادی که ببینند سرنیزه سر پاک امام شهدا را.

درِ دروازۀ ساعات خبر بود، خبر بود که بر نیزه یکی مهر فروزنده و هفتاد قمر بود به روی همه از ضربت سنگ و دم شمشیر اثر بود، چه سرهای غریبی که روان بر رُخشان اشک بصر بود، سر یوسف زهرا، سر عباس دلاور، سر قاسم، سر اکبر، س

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت امام سجاد(ع)( گـردن شیر کجا) * علی اکبر لطیفیان

4244
6

شعر شهادت امام سجاد(ع)( گـردن شیر کجا) گـردن شیر کجا؟ غـل و زنجیر کجا؟

نخل توحید کجا؟ سنگ تکفیر کجا؟

شامیان سنگ به ریحانۀ زهرا نزنید

خنده بر زخم دل زینب کبری نزنید

الامان واویلا الامان واویلا

نقش گلبوسۀ سنگ مانـده روی بدنم

غـل و زنجیــر کنـد گریه بر زخم تنم

اجـر و مـزد نبـی و عتـرت پیغمبرتـان

آمده سوت و کف و آتش و خاکسترتان

الامان واویلا الامان واویلا

نیزه‌هــا دورِ زنــان همگــی دورْ زنـــان

یکطرف سر به سنان یکطرف شمر و سنان

یا که از تیر حیا، دیدۀ خود کور کنید

یا ز محمـل، سـر بابای مرا، دور کنید

الامان واویلا الامان واویلا

خنده کردید ولی اشک ما را دیدید

پای قرآن حسین همگی رقصیدید

پیش یک مشت اسیر، از همه‌سو، صف نزن

  • دوشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت علی اکبر (ع)(زجا خیز ای گُل لیلا ، امیدم بیشتر گردد) *

3773
9

شعر مرثیه حضرت علی اکبر (ع)(زجا خیز ای گُل لیلا ، امیدم بیشتر گردد) زجا خیز ای گُل لیلا ، امیدم بیشتر گردد

بگو بابا ، که نیروئی به زانو باز برگردد

جوابم را نمیگوئی نگو ، اما نگاهم کن

که با هر یک نگاهت سوی چشمم بیشتر گردد

به پای لاله ی سُرخم من آب از دیده پاشیدم

ولی شور است اشک دیده ام او تشنه تر گردد

شده با خنده ها توأم ، صدای گریه ی زینب

اگر آید ابوالفضلم ، عدو آرام تر گردد

عبایم از بدن پُر شد ، زکه گیرم مدد یارب

که ترسم این بدن تا خیمه ها پاشیده تر گردد

به همراه جوانان بنی هاشم نمی گریم

اگر دشمن ببیند اشک من خوشحال تر گردد

شاعر:سعید خرازی
منبع:روضه رضوان

  • سه شنبه
  • 7
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

باید از کرب و بلا باز روایت بشود * محمد مهدی عبدالهی

2765
17

باید از کرب و بلا باز روایت بشود روضه امام سجاد(ع)
باید از کرب و بلا باز روایت بشود
روز و شب در غم ارباب ارادت بشود
راوی کرب و بلا،سیّد سجّادم من
بلکه از کوفه و تا شام، حکایت بشود
خاطراتی که پر از تلخی ایّامم بود
مجلسی باز به پا، ذکر مصیبت بشود
منزلی نیست که داغ دل ما تازه نشد
باید انگار که قسمت به اسارت بشود
غل و زنجیر زده ضجّه بر احوال دلم
بی هوا چوب زدن، عادت و عادت بشود
هر نظر بر سرِ سرنیزه کنم، خون گریم
باید انگار سری مهد جسارت بشود
وقت بی حرمتی قوم یهودی مسلک
سوره ای لیک، نوک نیزه تلاوت بشود
من چه گویم ز غم معجر طفلان ای وای
وَ همه منتظر هستند که غارت بشود
مجلسی نیست که یادم برود طفل و عطش
باز هم تا به ابد ذکر مصیبت بشو

  • چهارشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مدح و مرثیه امام زین العابدین (ع) , (به جز عالم سائلی عالمی نیست) * علی اکبر لطیفیان

2080
1

شعر مدح و مرثیه امام زین العابدین (ع) , (به جز عالم سائلی عالمی نیست) بنا نیست امروز افسرده باشیم
پس از چند شب باز پژمرده باشیم
مگر می شود نور را دیده باشیم ؟
ولی دل به خورشید نسپرده باشیم
بنا بود ما را سر پا ببینند
اگر بارها هم زمین خورده باشیم
سه شب در بین کوچه نشستیم
که سهمی از این سفره ها برده باشیم

محال است ما را از آقا بگیرند
محال است حتی اگر مرده باشیم
اسیرم به گیسوی بالا نشینی
فدای گرفتاری این چنینی
تو شهر غریبی مسافر نداری
شب پنجم ماه، زائر نداری
در این چند شب بالها کربلایند
بمیرم برایت مهاجر نداری
نبینم برای تو شعری نگفتند
مبادا بگویند شاعر نداری
تو چهارم مسیر به سمت خدایی
تو چهارم مسیری که عابر نداری
در این روزها که تو تنها ترینی
در این روزها که تو ز

  • جمعه
  • 17
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر برای شهادت امام زین العباد (ع) , (این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد) *

2590
4

شعر برای شهادت امام زین العباد (ع) , (این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد) این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
هیچ عقده ای از این گلوی بسته وا نکرد
آنچه که آرزوی من آن بود آن نشد
سی سال دیر آمد و فکر مرا نکرد
طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت
روزی که غم وزید و به ما جز جفا نکرد

غم های من ز عصر مصیبت شروع شد
وقتی که دشمن آمد و رحمی به ما نکرد
در گیر و دار غارت معجر ز دختران
خلخال و گوشواره ای آرام وا نکرد
عمه رسید و گفتم "علیکن باالفرار"
یعنی کسی ز آل پیمبر حیا نکرد
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
دشمن ز بی حیایی و ظلمی ابا نکرد
اما میان این همه رنج و غم وبلا
جایی تلافی ستم "شام" را نکرد
بازار داغ برده فروشی شامیان
داغی به دل گذاشت که کرب و بلا نکرد
در بین کوچه

  • جمعه
  • 17
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعری برای شهادت امام چهارم شیعیان حضرت سجاد (ع) , (من را به جرم عاشقی یار می برند) *

2225
3

شعری برای شهادت امام چهارم شیعیان حضرت سجاد (ع) , (من را به جرم عاشقی یار می برند) من را به جرم عاشقی یار می برند
با این تن پر از تب ِ بیمار می برند
این روزگار عجب بی حیا شده است
آل رسول را سر بازار می برند
رفتار می کنند به طرزی که گوئیا
در خیل مسلمین صف کفار می برند

زهر جفا نشد به خدا قاتلم که من
دیدم که عمه را به چه آزار می برند
با ضربه پیاپی سیلی به دختران
ما را به یاد کوچه و دیوار می برند
با تازیانه عمه من را که می زنند
گویی که فاطمه سوی مسمار می برند
همراه تو سرم بروی نیزه بود کاش
اینجا مرا اسیر و گرفتار می برند
این مرگ ذره ذره من شد ببین مرا
همراه نیزه دار علمدار می برند
این درد تا ابد به دلم ماندنی شده
ما رابه بزم قاتل می خوار می برند
ممنونم از تو زهر جفا مرههم شدی
ا

  • جمعه
  • 17
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

مصائب امام سجاد(ع)-(بر آیه های پیکرت،بس گریه کردم) * محمد مهدی عبدالهی

3089
10

مصائب امام سجاد(ع)-(بر آیه های پیکرت،بس گریه کردم) شهادت امام زین العابدین(ع)_مصائب امام سجاد(ع)
بر روی نی دیدم سرت، بس گریه کردم
بر آیه های پیکرت ، بس گریه کردم
با دیدن هر نوجوان و هر جوانی
بر قاسم و بر اکبرت، بس گریه کردم
هرگه صدای طفل کوچک می شنیدم
بر خنده های اصغرت ،بس گریه کردم
وقتی که طفلی پیش مادر گریه می کرد
یاد رُباب ،آن همسرت، بس گریه کردم
هرگه که دیدم مشک آبی، همچو زینب
با روضه آب آورت، بس گریه کردم
در غارت خیمه ،میان آتش و دود
بر غنچه های پرپرت، بس گریه کردم
من ،سال ها با دیدن آب گوارا
از تشنگی حنجرت، بس گریه کردم
کنج خرابه ، روبروی طشت زرّین
بر ناله های دخترت، بس گریه کردم
با کاروان نیزه ها، از کوفه تا شام
از گریه های خواهرت، بس گ

  • پنج شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مصائب و شهادت حضرت زین العابدین (ع) -( درد بسیار، مداوا گریه ) * علی اکبر لطیفیان

1775

شعر مصائب و شهادت حضرت زین العابدین (ع) -( درد بسیار، مداوا گریه ) درد بسیار، مداوا گریه
ارث جامانده زهرا گریه
روزها ناله و شب ها گریه
آب می خورد، ولی با گریه
گریه بر آب وضویش می ریخت
خون دل بر سر و رویش می ریخت
گریه بر شاه شهیدان خوب است
گریه بر کشته ی عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
خواسته هر سحرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
گریه بر ناله آن مادرها
گریه بر گریه آن دخترها
گریه بر غارت انگشترها
گریه بر وا شدن معجرها
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غرق اشکی و گریه می باری *

1515

غرق اشکی و گریه می باری غرق اشکی و گریه می باری
شده دریا ز چشم تو جاری
راوی روضه های کرب و بلا
روضه ی ناشنیده ای داری؟
این همه گریه کرده ای بس نیست
تا به کی نوحه و عزاداری؟
بعد از آن غربت و اسیری ها
خنده روی لبت نمی آری
از تن نیمه جان و مجروحت
می چکد خون و لاله می کاری
رنگ و رویت چه زرد و گلگون است
به گمانم هنوز بیماری
حال تو خوب می شود آقا
عمّه ات می کند پرستاری
ردّ اشکی که روی گونۀ توست
یعنی این که ز گریه سرشاری
شام و کوفه چه بر سرت آمد؟
که تو از زندگانی بیزاری
شاعر:حسین بیاتی

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

هر چند دل از گریه ی شب های دعا سوخت *

1610

هر چند دل از گریه ی شب های دعا سوخت هر چند دل از گریه ی شب های دعا سوخت
شیرازه ام امّا همه در کرب و بلا سوخت
هر صفحه ای از زندگی ام شرح فراقی ست
هر لحظه ام عمری ست که در فصل عزا سوخت
جامانده به روی بدنم ردّ اسیری
روزی نفسی بود که در شام بلا سوخت
یاد لب خشکیده ی شش ماهه مرا کشت
آن لحظه که از لب زدنش سینه ی ما سوخت
تا خیمه مان هلهله ی حرمله آمد
وقتی که گلو سرخ شد و تارِ صدا سوخت
آتش زدن اهل حرم شعله ورم کرد
دیدم چقدر خیمه ز داغ شهدا سوخت
دیدم به سرم خیمه ی آتش زده افتاد
دیدم که یتیمی به میان اُسرا سوخت
سرها به سر نیزه و در حلقه ی آتش
هر زلف ز هر نیزه اگر بود رها سوخت
شاعر:حسن لطفی

  • دوشنبه
  • 4
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد