شهادت امام سجاد (ع)

مرتب سازی براساس

سلسله ی عشق بُرد، سوی حریم بقا *

1342
2

سلسله ی عشق بُرد، سوی حریم بقا سلسله ی عشق بُرد، سوی حریم بقا
آن که اسیرش شدند، صف به صف آیینه ها
سلسله ی عشق برُد، ناله کنان، نام او
تا به رکوع آوَرَد، قامت قدر و قضا
سلسله وا شد ز هم، قصّه جدا شد ز هم
گشت عیان راز عشق، در سفر کربلا
وه چه سلوکی شگفت، از حرم آغاز شد
تا حرم دیگری، جلوه کند «إنَّما»
نام اسارت مبر، در سفر سالکان
کشف حقیقت مکن، ای به خطا مبتلا
جوهر هستی اگر، تاب تناقض نداشت
قید معمّا بزن، عِرض و عَرَض کن رها
هست «امامت» شهود، جلوه گر هست و بود
سنگ شنیدی چه گفت، در حرم کبریا؟!
شاعر:سید علی اصغر موسوی

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

ز فرط گریه گرفته صدای تو بس کن *

1554
2

ز فرط گریه گرفته صدای تو بس کن ز فرط گریه گرفته صدای تو بس کن
خدا کند که بمیرم برای تو بس کن
تمام ایل و تبارت فدای دین گشتند
تمام ایل و تبارم فدای تو بس کن
میان خانه ی خود هم حسینیه داری
گرفته بوی مصیبت بنای تو بس کن
چقدر گریه و ضجه؟ چقدر ندبه و آه ؟
چه کرده بادل تو کربلای تو؟؟ بس کن
چه آمده به سرت؟ این چه حالتی ست آقا؟
نمور گشته دوباره عبای تو بس کن
قتیل روضه و گریه به فکر زینب باش
ببین چه کرده همین روضه های تو بس کن
قبول شنیده ای آقا " عَلی عَلَی الدُنیا..."
قبول زاده ی لیلا به جای تو...بس کن
قبول دیده ای "اَلشِّمرُ جالِسُ..."آن روز
قبول...قبول...بمیرم برای تو ، بس کن
قبول... کرببلا آتشت زده اما...
قبول رفته به غارت ردای

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ى تشنه اى كه بر لب دريا گريستى *

1400

ى تشنه اى كه بر لب دريا گريستى اى تشنه اى كه بر لب دريا گريستى
از ديده خون ز مرگ احبّا گريستى
تنها نه بر تشنه لبان اشك ريختى
ديدى چو كام تشنه سقا گريستى
بيمار و زار و خسته و بى يار و بى معين
عمرى درين مصيبت عظما گريستى
يعقوب آل عصمت اگر خوانمت رواست
چون در فراق يوسف زهرا گريستى
آن جا پدر ز هجر پسر گريه كرد ليك
اين جا تو در مصيبت بابا گريستى
چل سال بعد واقعه جانگداز طف
در آتش فراق تو تنها گريستى
گاهى به ياد وقعه خونين كربلا
گاهى به ياد شام غم افزا گريستى
بگذشت چون به پيش رخت سروقامتى
بر قلب داغديده ليلا گريستى
در ماتم سه ساله بى ياور حسين
بر سوز آه زينب كبرى گريستى
بودى مدام صائم و قائم تمام عمر
روز اشك غم فشاندى و شب ها گري

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

امروز اگر بی سر و سامان تو هستیم *

1335

امروز اگر بی سر و سامان تو هستیم امروز اگر بی سر و سامان تو هستیم
فردا به جزا دست به دامان تو هستیم
در طالع برگشته اگر هیچ نداریم
خوش بخت از اینیم که از آن تو هستیم
مانند کویری که ترک خورده و خشک است
ما منتظر بارش باران تو هستیم
هنگام دعا بارش باران که شرو شد
خندان شده بودیم که گریان تو هستیم
کافی ست فقط گوشه چشمی بنمایی
بی چون و چرا در پی فرمان تو هستیم
امروز نه والله که از روز قیامت
ما ریزه خور سفره احسان تو هستیم
در مسلک ما رسم بر این است که گوییم
یا حضرت سجاد ثنا خوان تو هستیم
شاعر:حامد ظفر

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(كوچه های مدینه و بوی *

1472

شعر شهادت امام سجاد(كوچه های مدینه و بوی كوچه های مدینه و بوی
زخمهای تنی كه می آید
چشم های سپید یعقوب و
بوی پیراهنی كه می آید
مرد سجاده ای كه درك نكرد
هیچ كس آیه ی مقامش را
در هیاهوی شهر كوفه نداد
هیچ كس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شود
دیدن شیرخواره ای كافیست
تا صدایش به گوش ما برسد
دیدن گوشواره ای كافیست
وقت افطار كردنش هر شب
تا كه چشمش به آب می افتاد
تشنگی ضریح لبهایش
یاد طفل رباب می افتاد
من نمیدانم اینكه خاكستر
چه به روز سر امام آورد
زیر زنجیر پیكر زردش
معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست كوفه راحت شد
سنگ طفلان شام را چه كند؟
گیرم از دست كوچه سنگ نخورد
مردم پشت بام را چه كند؟
تا كه این مرد قافله زنده ست
حرفی از طفل كاروان نزنی

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

از اين همه نيرنگ تو فرياد عدو *

1277

از اين همه نيرنگ تو فرياد عدو از اين همه نيرنگ تو فرياد عدو
هرگز تو نكردي دلِ من شاد عدو
يارب تو گواهي به مصيبت‌هايم
در كرب و بلا، زهر به من داد عدو
گل‌هاي بني‌هاشم و گل‌هاي دگر
پرپر شده با دستِ تو صياد عدو
در شام بلا بسكه جسارت كردي
سوزم ز جفاي تو كنم ياد عدو
با اين همه زجري كه به جانم دادي
هرگز نشود كاخِ تو آباد عدو
خوب است مرا كُشتي و از اين لحظه
گردم ز غم و غصه‌ات آزاد عدو
امّا تو بدان منتقمي هم داريم
او آيد و گيرد ز تو بيداد عدو

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(خاكِ حجره با سرشكم گِل شده *

1358

شعر شهادت امام سجاد(خاكِ حجره با سرشكم گِل شده خاكِ حجره با سرشكم گِل شده
غصه‌ از ناله‌ي خجل شده
من كه تو مدينه پرپر مي‌زنم
لحظه لحظه كربلا سر مي‌زنم
انگاري ميون خيمه در تبم
كنارِ وجودِ عمه زينبم
با عمه مشغولِ غصه چيدنم
كي مي‌آد بابام حسين به ديدنم
اي خدا صداي دلبرم مي‌آد
صداي اذان اكبرم مي‌آد
اوني كه راز دو چشمِ تَرَمه
صداي گريه‌هاي اصغرمه
قاسم اي پسر عموي مهربون
بيا تو كنارِ من قرآن بخون
كيه اين نعره‌ي ياهو مي‌زنه
رجز عمو ابالفضل منه
بيرون از خيمه همه منتظرند
تا من و پيش خدايم ببرند
چشمِ من بر اين جهان بسته شده
ديگه از غصه و غم خسته شده

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(شد مدينه كربلا *

1612
1

شعر شهادت امام سجاد(شد مدينه كربلا شد مدينه كربلا
بهرِ اين شاهِ ولا
ناله دارد دم به دم
واي از آن شامِ بلا
يا علي بن الحسين(3
شد امامِ چارمين
از جفا نقشِ زمين
زير گويد چنين
اي پدر حالم ببين
يا علي بن الحسين(3
اشكِ چشمانش روان
داغ او در دل نهان
زهرِ غم بر جانِ او
هجر بابا يادِ آن
يا علي بن الحسين(3
جسم او بي جان شده
چشم او گريان شده
او به ياد كربلا
واله و حيران شده
با خيال سر به ني
قاري قرآن شده
يا علي بن الحسين(3
با لبان اصغرش
لحظه‌ها عطشان شده
بر برادر اكبرش
قلب او قربان شده
بهرِ اشكِ عمه‌اش
زار و سرگردان شده
بر عمو عباسِ خود
او كه نوحه خوان شده
زد تبسم چون كه او
بر پدر مهمان شد
يا علي بن الحسين(3

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(اي گريان كربلا ـ يادگارِ نينوا ـ امام سجاد *

1493

شعر شهادت امام سجاد(اي گريان كربلا ـ يادگارِ نينوا ـ امام سجاد اي گريان كربلا ـ يادگارِ نينوا ـ امام سجاد
اي مسمومِ زهرِ كين ـ مولا زين العابدين ـ امام سجاد
خونين جگر تويي ـ امام سجاد
دل پر شرر تويي ـ امام سجاد
يا زين العابدين ـ امام سجاد(4
سر بر نيزه ديده‌اي ـ غصه‌ها كشيده‌اي ـ امام سجاد
اشكِ تو روان شده ـ تا آبي چشيده‌اي ـ امام سجاد
قلبي نشسته‌اي و غم باري
از ظلم كوفيان ماتم داري
يا زين العابدين ـ امام سجاد(4
اي گل از غمت بگو ـ از چشمِ ترت بگو ـ امام سجاد
از زنجيرِ دشمنان ـ از زخمِ تنت بگو ـ امام سجاد
بر جسمِ اطهرت زخمي داري
از ياد كربلا خون مي‌باري
يا زين العابدين ـ امام سجاد(4

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(شهر مدينه امشب شد كربلايي *

1372
1

شعر شهادت امام سجاد(شهر مدينه امشب شد كربلايي شهر مدينه امشب شد كربلايي
زهرا دوباره امشب صاحب عزايي
گرديده مسموم
امامي معصوم
سجادِ مظلوم
بقية الله ـ آجرك الله (4
شد كشته يادگار شهيدِ عطشان
با ذكرِ آشناي غريب حسين جان
غم دارم امشب
مي‌نالم امشب
خونبارم امشب
بقية الله ـ آجرك الله (4
بقيع بي چراغش زائر ندارد
مهدي به روي قبرش سر مي‌گذارد
با داغ اين غم
كامل ز ماتم
ماه محرم
بقية الله ـ آجرك الله (4

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(خاطرات و داغ های نینوا ) *

1329

شعر شهادت امام سجاد(خاطرات و داغ های نینوا  ) خاطرات و داغ های نینوا
غصه ی تنها شدن در کربلا
ظهر عاشورا، غروبی سرخ رنگ
پنجمین خورشید از آل عبا (ع
کهکشان نور روی نیزه ها
دست هایی که شده از تن جدا
یاد پاهایی ز خون اندر خضاب
نقش های نیلی بر چهره ها
لاله ی بی گوشوار دختران
دزد انگشتان و انگشتر ربا
زخم های تازیانه بر تنش
زخمه ی زنجیرها بر دست و پا
معبری در جمع شوم کوفیان
طعنه ها چون تیر گردیده رها
مردم مهمان کُش بیعت شکن
مجلسی با ضربه های خیزران
بر لب و دندان نجل مصطفی (ص
دیدن آب و ذبیح و کودکان
ود چون یادآور آن ماجرا
اندک اندک جان او را می گرفت
سهل بود جان دادن از زهر جفا
صبر ایوبی به پیش صبر او
کاه پیش کوه صبرش بر قضا
اشک یعقوب است همچون قطر

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام حسین(در یورش آن سپاه بر تو چه گذشت) *

1481

شعر شهادت امام حسین(در یورش آن سپاه بر تو چه گذشت) در یورش آن سپاه بر تو چه گذشت
بی یاور و بی پناه بر تو چه گذشت
لشگر همه سوی تو هجوم آوردند
در گودی قتلگاه بر تو چه گذشت
آوای ضعیف(العطش)می آمد
تو بودی و شمر و آه بر تو چه گذشت
لب تشنه به روی خاک جان می دادی
ای کشته ی بی گناه بر تو چه گذشت
می کرد حکایت از سخن های مگو
بی تابی ذوالجناح بر تو چه گذشت
در علقمه دیدند همه اشک تو را
هنگام فراق ماه بر تو چه گذشت
می سوخت درآخرین نگاهت زینب
در شعله ی آن نگاه بر تو چه گذشت
شاعر:حسین علاالدین

  • سه شنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(می برید اما به روی ناقه عریان چرا ؟) *

1857
1

شعر شهادت امام سجاد(می برید اما به روی ناقه عریان چرا ؟) می برید اما به روی ناقه عریان چرا ؟
می دهید اینگونه بر آزار ما فرمان چرا؟
ما زیثرب آمدیم آنجاست منزلگاه ما
می برید اینک به شام و کوفه ویران چرا؟
تازیانه برتن گلهای زهرا می زنید
می کنیدآخرچنین دلجویی از مهمان چرا؟
لحظه ای آهسته تر تا خویش راسامان دهیم
می بریداینگونه ما را بی سروسامان چرا؟
بال و پر بستید از مرغان گلزار نبی
نیلگون کردید از سیلی رخ طفلان چرا؟
گر که میدانید ما ذرّیه ی پیغمبریم
بردن این خاندان در گوشه زندان چرا؟

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(بیمار کربلا ، به تن از تب توان نداشت) *

2579

شعر شهادت امام سجاد(بیمار کربلا ، به تن از تب توان نداشت) بیمار کربلا ، به تن از تب توان نداشت
تاب تن از کجا ؟ که توان فغان نداشت
این صید اگر که کشته نشدنی ززخم بود
دیگر ، سپهر ، تیرجفا در کمان نداشت
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
بر سر ، بجز سر شهدا ، سایبان نداشت
گر تشنگی ، زپا نفکندش ، عجیب نیست
آب آنقدر، که دست بشوید زجان نداشت

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می کرد) *

1713
2

شعر شهادت امام سجاد(آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می کرد) آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می کرد
گریه بر غربت و مظلومی بابا می کرد
آنچه در معرکه کرببلا رخ می داد
شاهدی بود که از خیمه تماشا می کرد
مصلحت بود که آنجا به شهادت نرسد
ورنه او هم به بر فاطمه ماوا می کرد
سالها بعد شهادت سپری گشت و دلش
همچونی ناله ز بی رحمی اعدا می کرد
هر زمان دست صبا زلف جوانی می دید
یادی از زلف علی اکبر لیلا می کرد
داغ قاسم به دلش بود که در فصل خزان
یاد پرپر شدن لاله صحرا می کرد
برلب جوی چو می دید گلی پژمرده است
یادی از دجله و بی دستی سقا می کرد
هر زمان آب پی رفع عطش می نوشید
یادی از تشنه لبان لب دریا می کرد
طفل شش ماهه چو می دید زدود آهش
روز را رهگشای شب یلدا می کرد
گرچه شد پار

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(ای تشنه لب که بر لب دریا گریستی) *

1790
2

شعر شهادت امام سجاد(ای تشنه لب که بر لب دریا گریستی) ای تشنه لب که بر لب دریا گریستی
از دیده خون ، زمرگ احبّا گریستی
تنها نه بهر تشنه لبان اشک ریختی
دیدی چو کام تشنه سقّا گریستی
یعقوب آل عصمت اگر خوانمت وراست
چون در فراق یوسف زهرا گریستی
آنجا پدر زهجر پسر گریه کرد لیک
اینجا تو در مصیبت بابا گریستی
چل سال بعد واقعه ی خونین کربلا
گاهی به یاد شاه غم افزا گریستی
بگذشت چون به پیش رخت سروقامتی
بر قلب داغ دیده لیلا گریستی
در ماتم سه سال بی یاور حسین
به سوز آه زینب کبری گریستی
مردانی از مصیبتش امروز از آه دل
تا باشدت ذخیره بر فردا گریستی
شاعر:علی مردانی

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(سلام ما به اشک بی شمار تو) *

1708

شعر شهادت امام سجاد(سلام ما به اشک بی شمار تو) سلام ما به اشک بی شمار تو
سلام ما به قلب داغدار تو
سلام ما له گریه ی دمادمت
سلام ما به سینه ی پراز غمت
سلام ما به سوز و آه هر شبت
سلام ما به درد جسم پرتبت
سلام ما به باب بی قرین تو
سلام ما به زینب حزین تو
سلام ما به قبر بی چراغ تو
سلام ما به قلب پرزداغ تو
شاعر:ساعد اصفهانی

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(گاهی به یاد کودک شش ماهه می سوخت) *

1634
1

شعر شهادت امام سجاد(گاهی به یاد کودک شش ماهه می سوخت) در شعله تب شمع آسا گریه می کرد
بیمار هجر دوست تنها گریه می کرد
وقتی که پرپر دید گل های ولایت
بلبل به یاد گل به آوا گریه می کرد
بعد از غروب شام عاشورا شب و روز
تا زنده بود آن ماه سیما گریه می کرد
آن وارث خونین قیام وادی تف
هر گاه می دید آب هر جا گریه می کرد
گاهی به یاد کودک شش ماهه می سوخت
گاهی به یاد پور لیلا گریه می کرد
از داغ ماه علقمه اختر فشان بود
وزهجر مهر عالم آرا گریه می کرد
با چشم تر هر جا که جام آب می دید
با یاد کام خشک سقا گریه می کرد
تا چل بهار از سوز سینه همچو باران
بلبل زهجر روی گل ها گریه می کرد
در بزم جان شمع وجودش آب می شد
وقتی زسوز دل سراپا گریه می کرد
نه بهر زنجیر و غل و زندا

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(هر چه می خواهید ظلم افزون کنید) *

2540
1

شعر شهادت امام سجاد(هر چه می خواهید ظلم افزون کنید) هر چه می خواهید ظلم افزون کنید
هرچه می خواهید دلم را خون کنید
من نگویم ظلم برمن کم کنید
بلکه زنجیر مرا محکم کنید
گاه دامن خون به رخ رنگم زنید
دسته دسته بر بدن سنگم زنید
ظلم بر من بیش از، این ها کنید
لیک دست عمّه ام را واکنید
عمّه ام چون مادرم زهرا شده
پشتش از بار مصیبت تا شده
مادرم گر تازیانه خورده است
که میان کوچه سیلی خورده است
ببین کوچه آه ، زهرا را زدند
پیش چشمان علی او را زدند
مادرم گر پهلویش از در شکست
عمّه ام را چوب محمل سر شکست

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(حُجت داور، علی ابن الــــــحسین) *

1360
1

شعر شهادت امام سجاد(حُجت داور، علی ابن الــــــحسین) حُجت داور، علی ابن الــــــحسین
شافع محــــــشر، علی ابن الحسین
حضرت سجّاد ، زیــــــن العابدین
سِبط پیــــــغمبر، علی ابن الحسین
شمـــع محــــــراب عبودیّت بــود
زینــــت منبر، عــــلی ابن الحسین
عارفان را در طریق عشق هست
هــادی و رهبر ، علی ابن الحسین
آسمان عـــــــــــلم و ایمان را بُوَد
ماه خوش منظر، علی ابن الحسین
بعد ثـــــــارالله، بر اهل و ولاست
سیّد و سرور، عــــلی ابن الحسین
بــــــــــــود شیر بیشۀ آزادگی
کی بود مضطر،علـی ابن الحسین
تــــــا چهل سال، از غم مرگ پدر
شــد به چشم تر، علی ابن الحسین
دیـده و دل، پر زاشک و آه داشت
سینه پـــــر آذر، علی ابن الحسین
آسمـــــــــان دیده اش از

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(مدینه شهر خون شهر شهادت) *

1607

شعر شهادت امام سجاد(مدینه شهر خون شهر شهادت) مدینه شهر خون شهر شهادت
مدینه ساحل عشق و نجات است
مدینه دیده ام من کربلایی
که چشمم تا ابد شطِ فرات است
مدینه با هزار اندوه و ماتم
مرا یک سینه رنج و خاطرات است
چه گویم از حدیث هجر و غم ها
مرا مادر نمی زایید ای کاش
ببین شور حسینی در نگاهم
بخوان شوق شهادت از جَبینم
فروغ دیدۀ زهرای مظلوم
پناه خلق زین العابدینم
خلیل آسا به همّت بُت شکستم
که فرزند منا و مکّه هستم
به روز من چه آوردند این قوم
به جرم اینکه من یکتا پرستم
فضا پوشیده از ابر ستم بود
که روی ناقۀ عُریان نشستم
چه شبهایی که با من گریه کردند
غل و زنجیر های پا و دستم
چه شبهایی که با من گریه کردند
غل و زنجیرهای پا و دستم
شهید زنده ام من، شاهدم من

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(یعقوب در فراق پسر روز و شب گریست) *

2301
3

شعر شهادت امام سجاد(یعقوب در فراق پسر روز و شب گریست) یعقوب در فراق پسر روز و شب گریست
تا دیده گانش از غم یوسف سفید شد
من چون کنم که آنچه مرا بود سرپرست
یک روز جمله از نظرم ناپدید شد
سقّا ندیده کس به جهان تشنه جان دهد
عباس تشنه در لب دریا شهید شد
اکبر ز باب خویش تقاضای آب کرد
افسوس و آه از پدرش نا امید شد

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام سجاد(من داغ خواهر دیده ام، داغ برادر دیده ام) *

5265
12

شعر شهادت امام سجاد(من داغ خواهر دیده ام، داغ برادر دیده ام) من داغ خواهر دیده ام، داغ برادر دیده ام
دیدم که سیلی خورده است، کُنج خرابه مُرده است
ای وای دلم، ای وای دلم، بر نوک نی باشد گلم
من داغ اکبر دیده ام، من داغ اصغر دیده ام
با ناله های یا ربَم ، من همنوا با زینبم
آنقدر مرا کتک زدند، بر زخم من نمک زدند
بر زخم دل نمک زدند، رقیه را کتک زدند
حالش دگرگون گشته بود، مَحمِل پر از خون گشته بود
دیگر ز جان هم خسته شد، دیدم که دستش بسته شد
ای وای دلم، ای وای دلم، بر نوک نی باشد گُلم

  • دوشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی امام سجاد(می لرزد از غیرت زمین از قبر زین العابدین) *

1866
0

شعر سینه زنی امام سجاد(می لرزد از غیرت زمین از قبر زین العابدین) می لرزد از غیرت زمین از قبر زین العابدین
چون گشته لرزان رکن دین از قبر زین العابدین
بی سقف ودیوارودراست مخروبه ای حزن آوراست
شب مرغ شب نالد حزین از قبر زین العابدین
ماه و نجوم آسمان ، بی خراب و حیرانند از آن
گویا عزا دارد زمین از قبر زین العابدین
بی فرش و بی کاشانه است گنجینه ای ویرانه است
خیزد غبار غم ببین از قبر زین العابدین
همچون گلی بی باغبان ، یا بوستانی در خزان
خونست قلب ناظرین از قبر زین العابدین
شد روح پیغمبر حزین ، زهرا بود زار و غمین
محزون امیرالمومنین از قبر زین العابدین
آخر چه شد اسلام ما ، آن فرّ و جاه و نام ما
پیداست حال مسلمین از قبر زین العابدین
ریزم به رخسار اشک و خون ، آخر نر

  • یکشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی امام سجاد(چو زهرکین با کام عابدین شد) *

1339

شعر سینه زنی امام سجاد(چو زهرکین با کام عابدین شد) چو زهرکین با کام عابدین شد
فغان و ناله در عرش برین شد
زقتل عابدین از جور هشام
امام پنجمین زار و حزین شد
به جنات علا شاه شهیدان
زمرگ عابدینش غم نشین شد
گریبان چاک زد زهرای اطهر
به جنت زین مصیبت دل غمین شد
چه شد سوی جنان عزم سفر کرد
به حق واصل چو شاهنشاه دین شد
بگفتا جان بابا مر ندانی
چها بر من زهشام لعین شد
زشام غم بگویم جان بابا
که قلبم خون زجور مشرکین شد
برون از دیده طاهر خون دل کن
که این خون بهتر از ماء معین شد
شاعر:طاهر

  • یکشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی امام سجاد(سیّد سجاد را زهر جفا در کام شد) *

1563
0

شعر سینه زنی امام سجاد(سیّد سجاد را زهر جفا در کام شد) سیّد سجاد را زهر جفا در کام شد
روزعالم شام شد
شادمان از مرگ شه اندر جهان هشام شد
روزعالم شام شد
آن که بعد از قتل بابش دائم اندر اشک و آه
حق زقلبش بد گواه
زهر کین چون شد به کامش دم نزد آرام شد
روزعالم شام شد
رحلتش در دار فانی اندر این ایّام شد
روزعالم شام شد
گر چه زهر کین به کامش کرد هشام لعین
لیک می دانم یقین
خون دل زین العباد از غم به شهر شام شد
روزعالم شام شد
آه از آن ساعت که اندرشام آن سبط رسول
زار و غمگین و ملول
بر سر بازار آن مظلوم خاص و عام شد
روزعالم شام شد
کاش می شد روز طاهر از غم داغش چو شام
تا نمی گفت این کلام
کاین جفا بر عابدین از شهر بد فرجام شد
روزعالم شام شد

  • یکشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت امام سجاد(هر کجا روی نهادم غم عظمای تو بود ) *

1675
1

شعر سینه زنی شهادت امام سجاد(هر کجا روی نهادم غم عظمای تو بود ) هر کجا روی نهادم غم عظمای تو بود
کربلای دگرم شام غم افزای تو بود
تا ابد برسر سودائی ما خاک عزاست
آن غباری که به رخسار دل آرای تو بود
هر کجا روی نهادم غم عظمای تو بود
کربلای دگرم شام غم افزای تو بود
یاد قتل پسر فاطمه می کشت تو را
کی روا زهر جفا بر تو زاعدای تو بود
هر کجا روی نهادم غم عظمای تو بود
کربلای دگرم شام غم افزای تو بود
بعد مرگ تو عزیزان تو دیدنّد هنوز
اثر حلقه زنجیر به اعضای تو بود
هر کجا روی نهادم غم عظمای تو بود
کربلای دگرم شام غم افزای تو بود
با که گویم که به تسکین دلت در ره شام
پیش رویت به سرنی سر بابای تو بود
هر کجا روی نهادم غم عظمای تو بود
کربلای دگرم شام غم افزای تو بود
خلق در

  • یکشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی امام سجاد(به هر جا بنگرم اکنون ، عزای شاه دین بینم ) *

1565
1

شعر سینه زنی امام سجاد(به هر جا بنگرم اکنون ، عزای شاه دین بینم ) به هر جا بنگرم اکنون ، عزای شاه دین بینم
زمین و هر جا زمان گریان ، برای عابدین بینم
نه تنها ناله اهل زمین بر آسمان باشد
فغان ساکنین آسمان را تا زمین بینم
به هر جا بنگرم اکنون ، عزای شاه دین بینم
زمین و هم زمان گریان ، برای عابدین بینم
نه تنها جنّ و انس اکنون عزادارند و گریانند
تمام خلق عالم را پریشان و حزین بینم
به هرجا بنگرم اکنون ، عزای شاه دین بینم
زمین و هم زمان گریان ، برای عابدین بینم
امام چهارمین مقتول از هر جفا گشته
روان آن روح پاکش را سوی خلد برین بینم
به هرجا بنگرم اکنون ، عزای شاه دین بینم
زمین و هم زمان گریان ، برای عابدین بینم
امام پنجمین را در فراق آن شه خوبان
ز راه دل سر قبرش نز

  • یکشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی شهادت امام سجاد(به پیکر زخم غُل دارم 2) *

1731
3

شعر سینه زنی شهادت امام سجاد(به پیکر زخم غُل دارم 2) به پیکر زخم غُل دارم 2
به نیزه دسته گل دارم 2
غریبم من، غریبم من2
امام ساجدینم من، چراغ راه دینم من 2
به رخ دارم ز خون زینت، که زین العابدینم من
غریبم من، غریبم من 2
به جای سوز و دل بیرون، شرار از نای من خیزد
بنال ای ناقۀ عریان، که خون از پای من ریزد
غریبم من، غریبم من2

  • یکشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی امام سجاد(ای دیده خون افشان که من با غم قرینم) *

1673

شعر سینه زنی امام سجاد(ای دیده خون افشان که من با غم قرینم) ای دیده خون افشان که من با غم قرینم
ماتم نشین سوگ زین العابدینم
چون ذکر خیر سجادم آمد
از درد و داغ او یادم آید
رفت از جهان روح دعا سجاد امت
کی خاطراتش می رود از یاد امت
رفت آنکه قولش قالوا بلی بود
پیوند جانش با کربلا بود
رفت آنکه مرآت نبی سر تا قدم بود
بر گردنش آثار زنجیر ستم بود
آخر چه گویم چون گریه می کرد
گر آب می دید خون گریه می کرد
رفت آنکه آید بوی عشق از تربت او
قبرش گواهی می دهد برغربت او
گرد حریمش حائر ندارد
شمع و چراغ و زائر ندارد

  • یکشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد