اي روي تو قبلۀ خلايق
يا حضرت كاشف الحقايق
اركان علوم، پاي بستت
سررشتۀ نه فلك به دستت
درياي معارف و معاني
استاد كتاب آسماني
دين زنده زلعل نوشخندت
قرآن همه جا، نيازمندت
نطق تو به علم ارتقاء داد
بر نهضت كربلا بقا داد
مفتاح نجات، مذهب تو
اسلام، رهين مكتب تو
عرفان و طريقت و بصيرت
دلباختۀ ابو بصيرت
حاكم به زمان اشارۀ تو
استاد جهان زرارۀ تو
آواي ملك نداي درست
ارواح رسل به پاي درست
جر خواجۀ كائنات احمد
بوالقاسم و مصطفي محمّد
از هر نبيي مقدّمي تو
حتّي زرسل مقدّمي تو
هارون تو در تنور آتش
گل سبز كند زنور آتش
جان بخش وجود، مردۀ تو
منصور، شكست خوردۀ تو
هم زمرۀ اولياء مطيعت
هم كعبۀ انبياء بقيعت
در محفل بحث مؤمن طاق
شد طاقت هر منافقي طاق
اين مؤمن طاق آيۀ تواست
شاگرد بلند پايۀ تواست
بايد چو توئي امام ديگر
كآيد به جهان هشام ديگر
آن كاو كه به سن نوجواني
شد پير معاني و مباني
از مكتب تو بود نمايان
استاد چو جابربن حيّان
او مبتكر كتاب شيمي ست
در مرگ و حيات باب شيمي ست
محصول مقدس بيانت
حمران و مفضّل و ابانت
سه جام جهان نماي دانش
سه عبد خدا، خداي دانش
من نور زمكتب تو دارم
با مذهب اين و آن چه كارم
من مرغ و ترانهام توئي تو
آبو گل و دانهام توئي تو
بگذار به دفترم بخوانند
من جعفريم همه بدانند
افسوس كه حرمتت شكستند
پيوسته دلت ز كينه خستند
از خانه برون به حال خسته
بردند ترا دو دست بسته
دشنام زخصم خود شنيدي
شب در پي مركبش دويدي
با پا و سر برهنه آن شب
جانت ز الم رسيد بر لب
بردند تو را به قصر حمرا
لرزيد به خلد، قلب زهرا
منصور تو را نمود تحقير
بر كشتن تو كشيد شمشير
چون ديد نبي كند نگاهش
لرزيد تن و دل سياهش
دردا كه تو را به قهر كشتند
آخر به شرار زهر كشتند
سوگند به قبر بي چراغت
پيوسته به قلب ماست، داغت
بزم غم تو مدينۀ ماست
قبر تو هميشه سينۀ ماست
- سه شنبه
- 7
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 20:00
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
ادامه مطلب