شهادت امام موسی بن جعفر الکاظم

مرتب سازی براساس

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(آن که آهش در دل هفت آسمان تأثیر داشت) *

2004

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(آن که آهش در دل هفت آسمان تأثیر داشت) آن که آهش در دل هفت آسمان تأثیر داشت
روزها در کنج زندان نالۀ شبگیر داشت
باب حاجات خلایق بود و پیش اهل فضل
باب جود و بخشش او یک جهان تفسیر داشت
آفتابی ذره پرور بود در مُلک وجود
مُلک دل ها را به مهر خویش در تسخیر داشت
لب زحق گوئی نمی بست آن امام راستین
گرچه روز و شب به پا و گردنش زنجیر داشت
بیمی از روبه مرامان جهان در دل نداشت
شیر در زنجیر بود و ناله ای چون شیرداشت
روزها را روزه بود و شام در راز و نیاز
با چنین اخلاص و تقوا جنگ با تزویر داشت
من نمی دانم چرا آن زندگی بخش جهان
از تمام زندگانی جان و قلبی سیر داشت
ای «وفائی» روز آزادی از آن زندان مدام
بر سر سجادۀ سبز دعا تکبیر داشت
شاعر:سید هاشم وفای

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(به شاخه ی گل احساس من لگد می زد) *

2321

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(به شاخه ی گل احساس من لگد می زد) به شاخه ی گل احساس من لگد می زد
ز روی دشمنی و كینه و حسد می زد
مرا به جرم خطایی كه مرتكب نشدم
هزار مرتبه با تازیانه حد می زد
درون سینه ی خود عقده ها ز خیبر داشت
به استناد همان مدرك و سند می زد
همیشه موقع سیلی زدن‎‏‏‎‎، به لبخندی
به اهلبیت نبی حرف های بد می زد
اگر اجل به سراغم نمی رسید آنجا
گمان كنم كه مرا تا الی الابد می زد
شاعر:وحید قاسمی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(در کنج زندان بلا مأوا گرفتی) *

2304

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(در کنج زندان بلا مأوا گرفتی) در کنج زندان بلا مأوا گرفتی
بر روی لب ها ذکر یا زهرا گرفتی
آقا تو بااین پیکری که خُرد گشته
پر تا کنار آسمانی ها گرفتی
بال و پرت بستند، با زنجیر کینه
تو با غُل و زنجیر ها معنا گرفتی
زهر یهودی با تو آقاجان چه کرده
اینگونه بر لب ذکر واویلا گرفتی؟
وقتی که آن نامرد بر تو ناسزا گفت
انگار مثل شعله ی غم پا گرفتی
آقا بمیرد شیعه تا این که نبیند
بر روی تخته پاره ای تو جا گرفتی
گر چه دل پاک تو را آتش کشیدند
امّا تو جا بر روی نِی آیا گرفتی؟
مولا ندیدی خواهرت را در اسارت
کِی از خجالت چشم هایت را گرفتی؟
تا اینکه دیدی زخم زنجیر تنت را
تو روضه بهر زینب کبری گرفتی
آقا شنیدی ناله ی زنجیر ها را
وقتی صدا کردی زِ ج

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد) *

2020
1

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد) زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
روزهای تیره هر یک شب‌تر از دیروز تار
در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد
هر چه آن صیادها را صید خود کرد این شکار
روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد
روزه‌‌ی غم، سجده‌ی غم، شکرِ غم، افطارِ غم
زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد
وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود
از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد
وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور
یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد
هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر
چهره‌ی زردش طلا‌تر شد ولی نفرین نکرد
آن دم بی بازدم چون آتشی رفت و سپس
آن چه باید می‌شد آخر شد ولی نفرین نکرد

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(احوال من از این تن تب دار روشن است) *

2220
1

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(احوال من از این تن تب دار روشن است) احوال من از این تن تب دار روشن است
زندان من به چشم گهربار روشن است
از صبح تا غروب که حبسم به زیر خاک
تا صبح حالم از دم افطار روشن است
این سال ها که سخت گذشته برای من
دم به دمش ز آه شرربار روشن است
یک جا بلای شیعه به جانم خریده ام
آثار آن به جسم من زار روشن است
معلوم تا شود به سر من چه آمده
از صورتم که خورده به دیوار روشن است
حرفی ز استخوان صبورم نمی زنم
از ساق پام شدت آزار روشن است
جسمم کبود هست ولی غیر عادی است
حتی به زیر سایه ی دیوار روشن است
زنجیر را که عضو جدید تنم شده
پنهان نکرده ام ، همه اسرار روشن است
من دیده بسته ام به همه، غیر فاطمه
چشمم فقط به دیدن دلدار روشن است
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(عطر یاس از گوشه زندان هارون می چکد) *

2399

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(عطر یاس از گوشه زندان هارون می چکد) عطر یاس از گوشه زندان هارون می چکد
سوی لیلا سوز نجواهای مجنون می چکد
بند بند آسمان را سلسله در بند داشت
زین جسارت اشک از چشمان گردون می چکد
با نگاهی ذکر آن رقاصه "یا قدوس" شد
بر همه ثابت شد از چشمانش افسون می چکد
او که عالم رزق می گیرد ز گوشه چشم او
حال از سوز صدایش آه محزون می چکد
هر سحر با تازیانه روزه داری می کند
موقع افطار از کنج لبش خون می چکد
پشت در استاده سندی بی حیا و بی شرف
ناروا و ناسزا از کام ملعون می چکد
گوییا زهرا به دیدارش رسیده کاین چنین
... عطر یاس از گوشه زندان هارون می چکد
تشنه لب در کنج زندان دم گرفته "یا حسین"
یاد شاه تشنه لب از دیده اش خون می چکد
شاعر:ناصر شهریاری

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(بیهوده قفس را مگشایید پری نیست) *

3186
2

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(بیهوده قفس را مگشایید پری نیست) بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ی بشکسته ی امّید ثمری نیست
گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گویم؟
دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
تا بال و پری بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست
شاعر:علی انسانی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(سال ها افسرده ام از چرخه ی تكرارها) *

2225

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(سال ها افسرده ام از چرخه ی تكرارها) سال ها افسرده ام از چرخه ی تكرارها
حك نمودم روزها را بر تن دیوارها
واژه ی «امید» لكنت بر زبانم آورد
مرده در من اشتیاق فرصت دیدارها
دانه های سرخ اشكم در قنوت هر نماز
می زداید از غل و زنجیر تن، زنگارها
سرگذشتم امتداد قصه ی ایوب بود
جا نگیرد شرح رنجم در همه طومارها
زخم هایم را بخوانید از شیار حلقه ها
آیه های غربت و دردم همین آثارها
دیده ام كمتر كسی بیتی سُراید در غمم
شعر من نادرترین دفتر اشعارها
نیمه شب ها، مخفیانه، در سكوت لحظه ها
روضه هایم را نوشتم بر تن دیوارها
شاعر:وحید قاسمی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(زندان صبر بود و هوای رضای او) *

2700

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(زندان صبر بود و هوای رضای او) زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوت سرای او
زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس
زنده به گور کردن آیئنه بود و بس
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آن جا هلاک بود
زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود، کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بسته اند
صحن و سرای آینه را هم شکسته اند
دیگر کسی به نور کنایه نمی زند
شلاق روی صورت آیه نمی زند
می خواستند ظلم به آل علی کنند
می خواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که می رسید در آن جا ادب نداشت

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی بن جعفر(ع)(ناله ای سوخته از سینۀ سوزان آید ) *

2348
0

شعر شهادت امام موسی بن جعفر(ع)(ناله ای سوخته از سینۀ سوزان آید ) ناله ای سوخته از سینۀ سوزان آید
وین نوائیست که از گوشۀ زندان آید
آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت
شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید
های هارون که گرفتار تو شد موسی عصر
شب و روز تو و او هر دو به پایان اید
سال ها این پسر فاطمه مهمان تو هست
هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید
هم دم آن پدر پیر ز چندین اولاد
طفل اشکی است که از دیده به دامان آید
امشب از غربت او سلسله هم می نالد
کآن جگر سوخته را عمر به پایان آید
کند و زنجیر از آن جان به زندان مأنوس
نکشد دست اگر بر لب او جان آید
گر چه این زمزمه خاموش شود تا به ابد
بانگ مظلومیش از سینه باران آید
شاعر:سیدرضا موید

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(من که عالم همه دم دور سرم گردیده) *

2415

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(من که عالم همه دم دور سرم گردیده) من که عالم همه دم دور سرم گردیده
تنم از جور عدو زخم فراوان دیده
دل من تنگ مدینه دل من تنگ رضاست
دیده گریانم از این دوری و دل رنجیده
کنج زندانم و روزم همه دم تاریکیست
گشته جاری به رُخم خونِ دلم از دیده
نه فقط سندی ملعون دل من آزرده
ناسزا گفته و سیلی زده و خندیده
رد خونابه به هر جای تنم معلوم است
بس که زنجیر به روی بدنم چرخیده
زخم این سلسه ها سوز عجیبی دارد
گوییا سلسله با پوست یکی گردیده
عاقبت شد بدنم بر روی یک تخته سوار
شد جدا روح من از جسم جسارت دیده
" ساقم از کوتهی تخته به رسوایی رفت "
استخوان ها همه دیدند ز هم پاشیده
باز با این همه احوال کسی بوده که بر.
...تن پاخورده و زارم کفنی پوشیده
تن من

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(هر قدر پیر می شوی و مو سپیدتر) *

2918

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(هر قدر پیر می شوی و مو سپیدتر) هر قدر پیر می شوی و مو سپیدتر
وا می شود به روی تو زخمی جدیدتر
در سجده دید هر كه تو را، جز عبا ندید
هر روز می شوی ز چه رو ناپدیدتر؟
جدّت به بوریا و تو در هفت پارچه
انصاف دِه كدام شما شد شهیدتر؟
یك لنگه در برای تو تابوت می شود
قحطی رسیده یا كه رسوم جدیدتر
دریا به روی تخته شكسته چه می كند؟
از تو بعید نیست از این هم بعیدتر
زانوی تو دو تا شده یا عیبِ چشم ماست؟
كوته شده است تخته و یا تو رشیدتر
شاعر:محمد شهرابی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 06:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(مــــی دهد جــــــــــان، بــــهر قــــــــرآن) *

2049

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(مــــی دهد   جــــــــــان،   بــــهر   قــــــــرآن) مــــی دهد جــــــــــان، بــــهر قــــــــرآن

یــــــــــــــــــــــــــوسف فاطمه کُنجِ زندان (2)
بــــــــــــــــــــــــــــــــــی ملاقات، در مناجات
تـــــــــــــــــــــا سحـــر بـا خداوندِ سبحان (2)
فاطمه زندانی ات از کُنج زندان گشته آزاد(2)
زیـــــــــر ضرب تازیانه یوسف از پا در افتاد
بهر دیــــــــــــدارش بیا یکدم کنار جسر بغداد
آن تـــنِ پــــــــــاک، بـــــــــــــــــر روی خاک
بــــــــــــــــــــی کفن مانده همچون غریبان (2)
ای رضا جان رو به بغداد جسم رنجور پدر بین
از شرارِ زهــر دشمن آب خود را خونجگر بین
سلسله بـــــــــــــر گردن آن زاده خَیر البَشَر بین
کُــــــن نــــظاره

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(دید آخر کُشته شد موسی بن جعفر (2) یوسف زنــــــــدانی زهرای اطهر) *

1852

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(دید آخر کُشته شد موسی بن جعفر (2)        یوسف زنــــــــدانی زهرای اطهر) دید آخر کُشته شد موسی بن جعفر (2) یوسف زنــــــــدانی زهرای اطهر
وا اماما، وا اماما، وا اماما (2)
مرغ توحید پر زد و یکباره جان داد(2) صید کُـــــــشته از قفس گریده آزاد
وا اماما، وا اماما، وا اماما (2)
فــــــاطمه زندانی ات حاجت روا شد(2) عاقبت جان داد و از زندان رها شد
وا اماما، وا اماما، وا اماما (2)
شیعیـــــان در جِسر بغداد رهسپارید (2) سلسله از گــــــــــردن مولا در آید
وا اماما، وا اماما، وا اماما (2)

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(در کنج بلا ای رضا جانم بر دیدن بابا ای رضا جانم) *

2132
1

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(در کنج بلا ای رضا جانم                             بر دیدن بابا ای رضا جانم) در کنج بلا ای رضا جانم بر دیدن بابا ای رضا جانم
کاهیده گشته پیکرم گوشه ی زندان جرم و گناه من بود یاری از قرآن
من به زندان می روم بهر حفظ آن جام می دهم بهر خدا ای رضا جانم
در کنج بلا ای رضا جانم بر دیدن بابا ای رضا جانم
در زیر ستم جان به لب دارم ذکر خلاصم کن خدا روز و شب دارم
روی دعا با سوز و آه سوی رب دارم تا کی نمایم دعا ای رضا جانم
در کنج بلا ای رضا جانم بر دیدن بابا ای رضا جانم
با خواهرت معصومه گو این دم آخر بابا ز دنیا می رود ای رضا جانم
از جور هالرون الرشید دشمن کافر بر امر حق هستم رضا ای رضا جانم
در کنج بلا ای رضا جانم بر دیدن بابا ای رضا جانم
*** (فلاح)

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(مُسیّب زهــر هارون کارگر شد رضا آرام جــــــــانم بـی پدر شد) *

2627
-1

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(مُسیّب زهــر هارون کارگر شد          رضا آرام جــــــــانم بـی پدر شد) مُسیّب زهــر هارون کارگر شد رضا آرام جــــــــانم بـی پدر شد
دَم مُـــــردن بــه حالم کن نظاره بِنه جسم مــــــــرا بـر تختِ پاره
اگــــر تابوت مـن باشد گر انبار ز پـــــــــا و گردنم زنـجیر بردار
نـباشد دخترم معصومه کز جان کـــــند گیسو به مرگ من پریشان
خداحافظ که جانم بی قرار است که زهرا مادرم چشم انتظار است
کجــــائی ای رضا ای بی قرینه کــــــــــه از تو بشنوم بوی مدینه
بیـــــــــــا پدر جان با حال افکار دَم مُردن سرم از خــــــاک بردار
[خوشدل تهرانی]

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(سلام من به امامی که صید زندان شد میان اوج بلا کوه صبر و ایمان شد ) *

3798
3

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(سلام من به امامی که صید زندان شد                       میان اوج بلا کوه صبر و ایمان شد ) سلام من به امامی که صید زندان شد میان اوج بلا کوه صبر و ایمان شد
سلام من به نمازی که حلقه زنجیر به جای دانه تسبیح مونس آن شد
سلام من به نوایی که همچو آه علی میان قعر سیه چال خصم پنهان شد
سلام من به مناجات و ذکر یا زهرا که محرم دل سوزان او به زندان شد
فدای سوز غریبانه مناجاتت
که حافظ دین و نوح قرآن شد

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(ز بس به محبس هارون شکنجه دیدم من رمق نمانده که گویم به جان رسیدم من ) *

2540

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(ز بس به محبس هارون شکنجه دیدم من         رمق نمانده که گویم به جان رسیدم من    ) ز بس به محبس هارون شکنجه دیدم من رمق نمانده که گویم به جان رسیدم من
فزون تر از همه زندانیان راه خدا بجرم حق طلبی شکنجه دیدم من
ایر بند گرانم چهارده ساله است از آنکه بر همه قفلها کلیدم من
مرا به وسوسه کی افکند زنی مکار از آنکه آئینۀ قادر مجیدم من
ز سوز زهر بنالم و یا زندانبان که زهر سیلی او بارها چشیدم من
بتازیانه چودست وی آشنا می گشت ز جان خسته خود دست می کشیدم من

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(همه عمر در فغانم ، زغم نهان کاظم زند آتشی به جانم ، غم جاودان کاظم) *

1899

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(همه عمر در فغانم ، زغم نهان کاظم            زند آتشی به جانم ، غم جاودان کاظم) همه عمر در فغانم ، زغم نهان کاظم زند آتشی به جانم ، غم جاودان کاظم
در هزار ننگ و نفرین ، به تمام دشمنانش که نموده هتک حرمت،به حریم جان کاظم
به فدای خاک پایش ، شده ام غرق عزایش
دل عاشقان شکست از غم بی امان کاظم

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(هفتمین برج ولایت موسی کاظم بود آن که حبّش بر خلایق واجب و لازم بود) *

2138

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(هفتمین برج ولایت موسی کاظم بود            آن که حبّش بر خلایق واجب و لازم بود) هفتمین برج ولایت موسی کاظم بود آن که حبّش بر خلایق واجب و لازم بود
مخزن اسرار حق و منبع فیض وجود بهر حفظ دین احمد حافظ و حاکم بود
نور زهرای بتول و سبط محبوب رسول جلوه ی ذات الهی عابد و عالم بود
نجم هفتم بحر عصمت سالم و صابر امین بوالحسن القاب او مشهورترین کاظم بود
در صداقت صادق است و در سخاوت چون حسن در صبوری چون علی و زهر جهت سالم بود
در علوم ، باقری و در شجاعت چون حسین در عبادت عابدین و ساجد وصائم بود
مظهر اسماء حسنی خداوند جهان درگهش باب الحوائج خلق را ضامن بود
چهارده سال گوشه زندان هارون الرشید قاتل او سندی ابن شاهک ظالم بود
گرسعادت طالبی عدنان بگیر دامان او
چون که وی اندر دو عالم شافع و آ

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر) *

2609
1

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر             ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر) ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر
ای رواقت کعبه دل وی حریمت طور سینا ای هزاران موسیت زوّاریا موسی بن جعفر
ای خوش آن بیمار کز فیض تو می جوشد شفایش ای هزاران عیسیت بیماریا موسی بن جعفر
ازتو می گیرد تجلّی سینه ام چون طور سینا وزتوباشد چشم دل بیداریا موسی بن جعفر
دردمندم مستمندم بی پناهم روسیاهم هرکه هستم باتودارم کاریاموسی بن جعفر
کظم غیظ و حسن خلقت دل بر حتّی زدشمن همچو جدّت احمد مختاریا موسی بن جعفر
می توانی در زخیبر سرزجسم عمر وگیری در غزا چون حیدرکرّار یا موسی بن جعفر
در دهانم می شود درّ سخن قند مکرّر چون کنم مدح توراتکراریاموسی بن جعفر
پیش هفو و پای

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(هفتمین رهبر دین حجّت دادار توئی موسی جعفری و قبله احرار توئی) *

1953

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(هفتمین رهبر دین حجّت دادار توئی             موسی جعفری و قبله احرار توئی) هفتمین رهبر دین حجّت دادار توئی موسی جعفری و قبله احرار توئی
نوح آل الهی و مظهر آیات خدای ملتزم بحر و لامخزن اسرار توئی
جان پیغمبر و از نسل حسینی و بتول پور والا گهر حیدرکرار توئی
یار مظلومی و برجمله ضعیفان یاور خستگان را همه جا یارو مددکار توئی
داده هارون جفا پیشه به زندان جایت کی سزاوار به رنج و غم آزار توئی
روزها روزه و شبها به مناجات و دعا در ره وصل خدا دیده بیدار توئی
آنکه در گوشه زندان بلا گشت شهید
دست و پا بسته به زنجیر گرانبار توئی
(عباس عنقا)

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(ال نبی درچاه شد قعر زندان جلوگاه ماه شد) *

2061

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(ال نبی درچاه شد                        قعر زندان جلوگاه ماه شد) ال نبی درچاه شد قعر زندان جلوگاه ماه شد
آن چنان زندان او تاریک بود کز سیاهی روزها شب می نمود
با تن آزرده و صبر عجیب سال ها در آن سیه چال مهیب
روز و شب درسجده و تکبیر بود پای او در حلقه ی زنجیر بود
بارها می گفت ای پروردگار ای انیس بی کسان در شام تار
گرچه جسمم آب می گردد چو موم بوده این خلوتگه عشق آرزوم
تاکنم آن را عبادتگاه خویش در خفا سوزم به اشک و آه خویش
شکرت ای پروردگار مهربان دادیم سوز نهان اشک روان
گرچه زندان چو شب دیجور بود در حقیقت عالمی از نور بود
بود زندان همچو یک ابر سیاه در میان بگرفته آن تابنده ماه
تاکه موسی شد درآن زندان مقیم
گشت زندان طور موسی کلیم
( حسان)

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام کاظم(ع)(نه همدردی که تا گویم غم و رنج نهانم را نه پیکی تا از اوگیرم سراغ آشنایم را) *

2118

شعر شهادت امام کاظم(ع)(نه همدردی که تا گویم غم و رنج نهانم را                 نه پیکی تا از اوگیرم سراغ آشنایم را) نه همدردی که تا گویم غم و رنج نهانم را نه پیکی تا از اوگیرم سراغ آشنایم را
نه اشکی مانده تا خاموش سازم آتش دل را نه آهی تا برون آرم غم و سوز نهانم را
چو مرغ آشیان گم کرده ای سر زیر پر دارم که تا صیاد جانی بشنود آه و فعانم را
سری بر سجده دارم دست و پایی بسته در زنجیر به یارب یارب خودمی دهم تسکین روانم را
خداوندا به بالینم رسان هنگام جان دادن گل معصومه را باآن رضای مهربانم را
چه زندانی که گشته روز من تاریکتر ازشب چه زندانی که ازمحنت به لب آورده جانم را
از آن ترسم که در غربت بمیرم بی کس و تنها نبینم وقت جان دادن به بالینم کودکانم ار
زیک سو طعنه سندی به قلبم می زند آذر زسویی سخن زنجیر ساید استخوان

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام کاظم(ع)(هرکجا مرغ اسیری زغم آزاد کنید قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید) *

3872
-1

شعر شهادت امام کاظم(ع)(هرکجا مرغ اسیری زغم آزاد کنید                 قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید) هرکجا مرغ اسیری زغم آزاد کنید قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید
مرد اگر کنج قفس ، طائر بشکسته پری یاد ازمردن زندانی بغداد کنید
چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید از عزیز دل زهرا وعلی یاد کنید
تا دم مرگ ، مناجات و دعا کارش بود گوش بر زمزمه سید عبّاد کنید
پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش پس شما گریه برآن خسرو ناشاد کنید
نگذارید که معصومه خبر دار شود
رحم بر حال دختر ناشاد کنید

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام کاظم(ع)(به سیاه چال زندان چه خوش است شور و حالم که گذشته با تو یا رب شب و روز و ماه و سالم) *

2433
3

شعر شهادت امام کاظم(ع)(به سیاه چال زندان چه خوش است شور و حالم    که گذشته با تو یا رب شب و روز و ماه و سالم) به سیاه چال زندان چه خوش است شور و حالم که گذشته با تو یا رب شب و روز و ماه و سالم
چه غم از فراق یاران کشدم به روزگاران که محیط حبس دشمن شده محفل وصالم
من و گریه شبانه به تنم بود نشانه که عدو به تازیانه زده در سیاه چالم
ز سما گذشته آهم به زمین چکیده اشکم ز نفس فتاده قلبم به قفس شکسته بالم
گل باغ آشنایی پسرم رضا کجایی ز چه در برم نیایی شده وقت ارتحالم
زده ام در این قفس پر که یکی به من زند سر همه غافلند از من تو بیا بپرس حالم
سر و جان به کف نهادم به عدو شکست دادم شد از آن به دست و گردن غل آهنین مدالم
وطنم بود مدینه غم غربتم به سینه ز کدام غصّه گویم به کدام غم بنالم
به سرشک چشم زهرا به شرار قلب ح

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(شاهنشهی که نور دو چشم پیمبر است شاهی که میوه دل زهرای اطهر است) *

2370
1

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(شاهنشهی که نور دو چشم پیمبر است      شاهی که میوه دل زهرای اطهر است) شاهنشهی که نور دو چشم پیمبر است شاهی که میوه دل زهرای اطهر است
فرمانده قضا و قدر میر کائنات شمس و قمر ز روی منیرش منور است
آن موسائی که موسی عمران ز خاک پاش کُحل بصر بوده ، موسی ابن جعفر است
آه از دمی که همچو شهی نقل مجلسش از دانه های سلسله بر جسم و پیکر است
یا دانه های اشک که بر دامنش بریخت و ز عود آه مجلس آن شه معطر است
دور از دیار و وطن گوشه ای غریب در حبس تیر و تار ملول و مکّدر است
سر را نهاد بر سر دیوار بی کسی چون همدمی که درد دلش را مؤثر است
گه ناله می زدی دم جان دادن آن غریب کو آن رضا که نور دل و دیده تر است
معصومه نیست تا که به دامن نهد سرم در وقت مرگ آنکه مرا دخت مضطر است
فانی ز داغ م

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام کاظم(ع)(السّلام ای وارث خیر الانام بر تو ای نور خداوندی سلام) *

3063

شعر شهادت امام کاظم(ع)(السّلام ای وارث خیر الانام                      بر تو ای نور خداوندی سلام) السّلام ای وارث خیر الانام بر تو ای نور خداوندی سلام
السّلام ای حجت روی زمین کعبه ی جان را ، ستون هفتمین
جانشین حضرت خیرالبشر تاج شاهنشاهی عصمت به سر
باب رحمت ، نور قرآن مبین موسی کاظم امام هفتمین
در گهت باب الحوائج عام را قبله گاهی هر دل ناکام را
***
این غل و زنجیرها از بهر چیست محبس تاریک جای چون تو نیست
سوختم از ناله ی شب گیر تو دل اسیر غم کند زنجیر تو
***
یوسف آل نبی در چاه شد قعر زندان جلوه گر ماه شد
آنچنان زندان او تاریک بود کز سیاهی روزها شب می شود
گر چه زندان چو ششب دیجور بود در حقیقت عالمی از نور بود
عاقبت پایان محنت ها رسید پنجه ی خورشید ظلمتها درید
شد رها از هر دو زندان بلا یعنی از

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت امام کاظم(ع)(به عشق یار می جاودانه باید خورد شراب تلخ ز دست زمانه باید خورد) *

5156
2

شعر شهادت امام کاظم(ع)(به عشق یار می جاودانه باید خورد                       شراب تلخ ز دست زمانه باید خورد) به عشق یار می جاودانه باید خورد شراب تلخ ز دست زمانه باید خورد
پیام موسی جعفر به شیعیان این است
برای خاطر دین تازیانه باید خورد
ندارد یوسف صدّیق زندانی که من دارم
ندارد یوسف صدّیق زندانی که من دارم ندارد هیچ زندانی نگهبانی که من دارم
به جنت مادرم زهرا پریشان کرده گیسو را پریشان گشته از حال پریشانی که من دارم
بگیرم روزها را روزه و شبها خورم سیلی
ندارد کس به عالم خونخواری که من دارم
دوری رضا علیه السلام
مردم به غریبی و ندارد کسی خبر من دورم ز رضا ، نور دو چشم تر من
معصومه کجایی ، به عزایم بنشینی
ای دختر غمخوار و ضیاء بصر من
به یا رب یا رب شب زنده داران به امید دل امیدواران
به آه سینه طفلان گریان

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه سينه زني با سبك براي شهادت حضرت موسي كاظم - (با حلقه های زنجیر مأنوس اشک و آهم) * رضا تاجیک

3316
3

نوحه سينه زني با سبك براي شهادت حضرت موسي كاظم - (با حلقه های زنجیر   مأنوس اشک و آهم) با حلقه های زنجیر مأنوس اشک و آهم2
زندان سرد و تاریک گردیده قتلگاهم2
آه؛ با شور کربلایی/ دارم به لب نوایی/ یافاطمه کجایی
من مثل حسین تشنه لب می میرم
با اشک دو عین تشنه لب می میرم 2
****
با اینکه شیعیانم بگذشته از شماره 2
تشییع پیکرم شد بر روی تخته پاره 2
آه؛ من دیده ام به زندان/ با دیده های گریان/ بانوی مو پریشان
دشمن می رسد می دهد آزارم
از درد لگد تا سحر بیدارم 2
****
با کام خشک و تشنه در بین این سیه چال 2
امشب زبان گرفتم با یاد شاه و گودال 2
آه؛ در پیش روی مادر/ خنجر به روی حنجر/ آید صدای خواهر
گریان بر روی سینه ام میکوبم
روضه خوان آن حجت مذبوحم 2
********
شاعر: رضا تاجیک
منبع: بي پلاك

دانل

  • جمعه
  • 10
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد