وقت آن است شوم يك سر و گردن بيرون
روح را يك دو سه ساعت كشم از تن بيرون
نه فقط صاف شدن اول و پايان ره است
ميزند آينه از خود به شكستن بيرون
نفي و اثبات در اين بزم در آغوش همند
جز به مردن نشود خلق ز مردن بيرون
حيف از اين نام كه بر بخيه فروشان دوزند
چاره ي زخم بُوَد از كفِ سوزن بيرون
جگر شير در اين باديه اول شرط است
گر تو مردي به درون آي و اگر زن بيرون
نگذارم كه كسي خرج كند نامم را
گر بيايند خلايق همه با من بيرون
صحبت خويشم و گوش خود و ادراك خودم
من طبيب خود و درد خود و ترياك خودم
جگر سنگ در آن است ترك بر دارد
جگر ميوه در آن است كه لك بردارد
غير از اين اشك نماند سر غربال فلك
گر به اعمال من خسته ال
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 08:40
- نوشته شده توسط
- یحیی