اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

زهرا گذشت و خاطره‌‏هایش هنوز هست
در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست

شهری که بود شاهد اندوه فاطمه
سرشارِ موجِ گریه، فضایش هنوز هست

در کوچه‌های غم‌زده و بی‌فروغ شهر
هرجا نظر کنی، ردِ پایش هنوز هست

از بوستان عترت یاسین و باغ وحی،
گل رفت و باز، عطر وفایش هنوز هست

سوز مصیبتش نشد از سینه‌ها برون
آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست

در خانه‌ای که فاطمه چون چلچراغ بود
نور و صفا به صحن و سرایش هنوز هست

در آستانۀ‌ درِ آن روضۀ بهشت
بانگ و نوای وا اَبتایش هنوز هست

راز و نیاز فاطمه را تا شود گواه
محراب هست و موج دعایش هنوز هست

گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی
پی می‌‏برَد که شور و نوایش هنوز هست

دست ستم اگرچه

• شنبه
• 1
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:26
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

کنار فضه صمیمانه کار می‌کردی
به کار کردن خود افتخار می‌کردی

و میوه‌های بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار می‌کردی

دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟

خودت به دست خودت دانه‌های اشکت را
سر مزار عمو ماندگار می‌کردی

چه شد محبت همسایه‌ها؟ که مهرت را
چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی...

و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار می‌کردی

چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟

• شنبه
• 1
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:30
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

...صبح شور آفرین میلادت
لحظه‌ها چون فرشتگان شادند
چار تن بانوی بهشتی هم
گل فشاندند و دل ز كف دادند

داد فرمان، خدا به پیغمبر
كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر»

مثل «حوا» شمیم جنّت را
«مریم» آنجا به یك اشاره گرفت
بوسه بر خاك پایت «آسیه» زد
دامنت را به شوق، «ساره» گرفت

جز تو ای معنی «كلام الله»
كیست شایستۀ «سلام الله»؟

ای وجودی كه در كمال شهود،
هستی‌ات نورِ عالمِ غیب است
نام پاك تو بی‌وضو بردن
نزد اصحابِ معرفت، عیب است

با علی نُه بهار پیوستی
دَرِ خواهش به روی خود بستی

به خدا، خانۀ گِلین تو را
اشتیاق حبیب، پُر كرده‌ست
عطر ناب «لِیذهِبَ عَنكُم»
بوی«امَّن یجیب» پُر كرده‌ست

حلقه زد گرد چهره‌ات چ

• یکشنبه
• 9
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:26
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی

در تو خدا تجلّی هر روزه می‌کند
«آیینۀ تمام نمای خدا» تویی

میلاد تو تولد توحید و روشنی‌ست
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی

چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای
تا چشم کار می‌کند، ای آشنا! تویی

نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمۀ فقاهت آل عبا تویی

غیر از علی نبود کسی هم‌طراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی

تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی‌ست در دل آیینه، یا تویی؟

شوق شریف رابطه‌های حریم وحی
روح الامین روشن غار حرا تویی

ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود
مکّه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی

زمزم ظهور زمزمه‌های زلال

• یکشنبه
• 9
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:54
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

گل، بی‌تو رخصت چمن آرا شدن نداشت
گل نه، که غنچه نیز دل وا شدن نداشت

بی‌مهرِ ماه روی تو، هرگز ستاره‌ای
ای زُهره روی! زَهرۀ زهرا شدن نداشت

خیر کثیر! قدر تو این بس که غیر تو
کس افتخار کوثر طاها شدن نداشت...

غیر از تو هیچ دختری، ای مادر پدر!
شایستگی «اُمّ اَبیها» شدن نداشت

نخلی که بود سایه‌نشینِ سرشک تو
در ریشه هیچ، حسرتِ طوبی شدن نداشت

دانم چرا ز خاک تو لاله نمی‌دمید
سرّ مگوی تو، سرِ گویا شدن نداشت

گمگشته تربت تو اگر چهره می‌نمود
تا حشر، کعبه فرصت پیدا شدن نداشت...

• دوشنبه
• 10
• تیر
• 1398
• ساعت
• 13:53
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق می‌کند آخر، که چند سالش بود

حریم عرش خدا بود سقف پروازش
تمام وسعت عالم به زیر بالش بود

هم او که خون خدا را به شیر خود پرورد
بزرگ کرب‌وبلا طفل خردسالش بود

پس از غروب که خورشید راه خانه گرفت
چراغ کوچۀ شب قامت هلالش بود...

زمین شب زده را رشک آسمان می‌کرد
اگر فراتر ازآن خطبه‌ها مجالش بود

• دوشنبه
• 10
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:05
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

چند روزی‌ست فقط ابر بهاری شب و روز
ابر گریانی و جز اشك نداری شب و روز
اشك نه، خون دل از چشم تو جاری شب و روز
به تو حق می‌دهم اینگونه بباری شب و روز

در نگاه پُر از احساسِ تو مهمان شده‌ام
گریه در گریه به همراه تو باران شده‌ام

گفتم از آتش و در، بین گلو بغض شكست
بند بند دلم از ماتم و اندوه گسست
زخم پهلوی تو داغی شد و بر سینه نشست
باید آرام شوم شكر خدا فاطمه هست

اشك مظلوم از این چشم روان است هنوز
یاس از اشك شقایق نگران است هنوز

بعد تو با دل من چاه فقط هم‌سخن است
بعد تو زخم زبان همدم و همراه من است
همۀ دردم از این مردم پیمان‌شكن است
بی‌تو كارِ در و دیوارِ دلم سوختن است

غم دوری تو كم نیست من آیا

• دوشنبه
• 10
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:08
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

ابری‌ست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند
نم‌نم، غزل ببارد و طوفان به پا کند

حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند

مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند

با واژه‌های از رمق افتاده آمدم
می‌خواست این غزل به شما اقتدا کند

حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟

مادر! دوباره کودک بی‌تاب قصه‌ات...
تا اینکه لای لای تو با او چه‌ها کند

یادش بخیر مادرم از کودکی مرا
می‌برد تکیه تکیه که نذر شما کند

یادم نمی‌رود که مرا فاطمیه‌ها
می‌برد با حسین شما آشنا کند

در کوچه‌های سینه‌زنی نوحه‌خوان شدم
تا داغ سینۀ تو مرا مبتلا کند

ماد

• دوشنبه
• 10
• تیر
• 1398
• ساعت
• 14:10
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست

سلالۀ خلف ختم مرسلین یعنی
خلاصۀ همه آیات انبیا زهراست...

زلال نور رسالت در او نمایان است
چرا که آینۀ مصطفی‌نما زهراست

کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز
شده‌ست ورد زبان فرشته‌ها زهراست

گلی که باغ شهادت از او به بار نشست
چراغ‌دار شهیدان کربلا زهراست

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
امیدوار که باشی، گره‌گشا زهراست

اگر که کوه غم افتاده روی شانۀ تو
علاج کار تو یک یا علی! و یا زهراست!

اگر چه کشتی پهلو گرفته می‌ماند
تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست

مگو که راه رسیدن به عشق طولانی‌ست
چرا که فاصله‌اش از حسین تا زهراست

مراقبت کن از آن مضج

• پنج شنبه
• 13
• تیر
• 1398
• ساعت
• 13:53
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

ذکر عاشقان همه یا زهرا یا فاطمه...

مِهر عالَم آرا،پشت و پناه مولا،نور دو چشم طاها

سیدتی یا زهرا،یا زهرا

ذکر عاشقان همه یا زهرا یا فاطمه...

بضعه ی پیمبر،ضحی و قدر و کوثر،بر حَسَنین مادر

عصمت حیّ داور،یا زهرا

ذکر عاشقان همه یا زهرا یا فاطمه...

شور ما نوای تو،یاور ما دعای تو،هستی ما برای تو

سوز دل از عزای تو،یا زهرا

ذکر عاشقان همه یا زهرا یا فاطمه...

درد ما نما دوا،حاجت ما را کن روا،مثل تمام شهدا

مارو ببر به کربلا،یا زهرا

ذکر عاشقان همه یا زهرا یا فاطمه...

حقّ ساقی حرم،بَحر عنایت و کرم،دشمن فتنه و ستم

عباس آن صاحب غم،ابالفضل

ابالفضل با وفا علمدار لشگرم...

مَه ِ هاشمی نَسَب امیر دل

• جمعه
• 28
• تیر
• 1398
• ساعت
• 18:54
• نوشته شده توسط
• sdcsd

من بقیعم یک زمینِ پر ستاره
قلب من از داغ خوبان پر شراره
وامصیب...
از غم آل پیمبر سینه چاکم
جسم پاک اهل بیت است زیر خاکم
وامصیب...
مرتضی آرامش و صبرش همینجاست
فاطمه بنتِ اسد قبرش همینجاست
وامصیب...
خاک پاک عترت حقّ الیقینم
من مزار حضرت امّ البنینم
وامصیب...
با سِرشکِ دیده و آه و واویلا
زائرِ من میشود مهدیِ زهرا
وامصیب...
میشود او خونجگر با دیده ی تر
روضه خوانِ روضه های سختِ مادر
وامصیب...
روضه خواند او به سوز و اشک دیده
یادِ دود و آتش و قدّ خمیده
وامصیب...
گوییا دیده که با مادر چه ها شد
شهر یثرب صحنه ای از کربلا شد
وامصیب...
گوییا دیده چه شد با آن یگانه
شِکْوه دارد از غلاف و تازیانه
وامصیب...

• سه شنبه
• 1
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 14:31
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

با دمِ یا فاطمه با دو چشم تر
مُحرِمِ بقیعم و قبر پیغمبر
یاد تو هستم مدام
خاک پاکِ چهار امام
ای بقیع بر تو سلام
ای بقیع بر تو سلام...

یاد تو ای با صفا دیده گریانم
غربت تو میشود آتشِ جانم
ای فروغت منجلی
زائرت شد هر ولی
قبر اولاد علی
ای بقیع بر تو سلام...

مرثیه خوانی کن از غربت مولا
تو بگو بر ما کجاست تربت زهرا
روضه ای بر ما بخوان
از بهارِ نیمه جان
مادرِ قامت کمان
فاطمه یا فاطمه...

• سه شنبه
• 1
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 14:41
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

یا بَضعَةَ خَیرِ الوَریٰ اُمُّ النُّجَبا یا زهرا

ای مادر ماتم دیده شد قامت تو خمیده

تو یاسینی تو فرقانی تو قدری و تو طاهایی

تو راضیه تو مرضیه تو صدّیقه تو زهرایی

پر از عشق خداوند است دل یکتا پرست تو

به راه عشق مولا شد فدایی بود و هست تو

ای یار ولی یا زهرا حامی علی یا زهرا

یا بَضعَةَ خَیرِ الوَریٰ اُمُّ النُّجَبا یا زهرا

ای مادر ماتم دیده شد قامت تو خمیده

وجود نوکران تو همه بوی خدا دارد

نسیم جانفزایی از شمیم کربلا دارد

دل ما از ازل مادر جدا از غیر تو بوده

حسینی بودن ما از دعای خیر تو بوده

ای نور دو عین یا زهرا،اُمّ الحسنین یا زهرا

یا بَضعَةَ خَیرِ الوَریٰ اُمُّ النُّجَبا یا زهرا

• سه شنبه
• 8
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 14:31
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

الا نور دلها،گل یاس طاها
سلامٌ علیکِ یا اُمَّ ابیها
فدای تو و فضّه و قنبرت
دو عالَم بُوَد خادمِ محضرت
چه گویم به مدح تو ای نور محض
همه آسمانها ترابِ درت
هستی شهیده ی ولایت،مادر زندگی ام فدایت
گِریَم به یاد روضه هایت،مادر زندگی ام فدایت
مادر زندگی ام فدایت...

عزیز خدایی گل مصطفایی
تجلّیِ رحمت تو خیر النسایی
تو آن عصمت خالق داوری
تو مجروحه ی نهیِ از منکری
حجاب و عفاف تو چون گوهری
وَ بر بانُوان بهترین برتری
هستی شهیده ی ولایت،مادر زندگی ام فدایت
گِریَم به یاد روضه هایت،مادر زندگی ام فدایت
مادر زندگی ام فدایت...

دعا کن برایم حسینی بمانم
فداییِ راه خمینی بمانم
دعا کن به تقویٰ و صبر و رضا
شوم پیرو

• سه شنبه
• 8
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 15:53
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

تو جانِ پیمبری،نور و قدر و کوثری
تطهیری و هَل اَتیٰ،شفیعهٔ محشری
سائلم،به عطا و کرمَت یا زهرا
سرِ ما و قدمَت یا زهرا
دل ما شد حرمَت یا زهرا
رویت آیه های قرآن
کویت عرش عشق و ایمان
هستم غرق احسان تو
جانِ همه قربانِ تو
زهرا مددی یا زهرا...

ذکرت یا علی علی،روز و شب به چشم تر
بهر حفظ رهبرت،جان دادی به پشت در
داغ تو،شده سرچشمه ی رنج و بلا
اوّلِ مصائب عاشورا
ابتدای غربتِ کربلا
وای از سرِ از تن جدا
وای از سرِ بر نیزه ها
گفتی پیش جسم بی سر
مظلوم ای غریب مادر
مولا یا اباعبدالله...

• چهارشنبه
• 9
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 14:19
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

عصمت حیّ اَعلا،ای بانوی بی همتا
خورشیدِ شهر یَثرب،بعدِ وجودِ بابا
یا فاطمه یا زهرا...
یاد بقیعِ ویران،غم بِفِشانم بر دل
آرزوی دیدارِ،مدینه دارم در دل
یا فاطمه یا زهرا...
روزیِ مشتاقان کن،زیارت آن درگاه
تو را قسم می دهم،حقّ اباعبدالله
یا فاطمه یا زهرا...
کعبهٔ حجّ عشقِ،قلوبِ اهلِ یقین
مزارِ فرزندانَت،وَ قبر امّ البنین
یا فاطمه یا زهرا...
با ذکر نامت مادر،اهل سعادت هستیم
یا فاطمه گویان در،حالِ عبادت هستیم
یا فاطمه یا زهرا...
دعا نما که باشیم،پیروِ راه حیدر
جهادِ با نفسِ ما،باشد جهاد اکبر
یا فاطمه یا زهرا...
عطا نما بر ما اِی،فراتر از اَوْ اَدْنیٰ
رزق حلال و پاک و،علم و حیا و تقویٰ
یا فاطمه یا زه

• پنج شنبه
• 10
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 09:52
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

صدّیقه کبری آه یا زهرا یا زهرا آه...

سلام عالمی به محضر تو
به تو که آبروی عالَمینی
یاور حیدر و جانِ پیمبر
مادر زینَبِین و حَسَنِینی
به مسیر اسلام،جان گرامی ات فدا شده
بین دیوار و در،شور مصیبتی به پا شده
ز داغ غربتت،شهر مدینه کربلا شده
صدّیقه کبری آه یا زهرا یا زهرا آه...

نور تو علّت روشنیِ دل
راه تو راهِ پر فیضِ هدایت
درس تو بر همه تا روز محشر
صبر و حجاب و یاریِ ولایت
تو جان دادی تا که،زنده شود دوباره بندگی
ای خورشید تابان،تویی فروغ راه زندگی
تو و قدّ خم و،علی و یک جهان شرمندگی
صدّیقه کبری آه یا زهرا یا زهرا آه...

• شنبه
• 16
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 10:26
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

دار و ندار دلها یا فاطمه یا زهرا
تاب و قرار دلها یا فاطمه یا زهرا
کتاب آفرینِش،مُصحَفِ مِدحَتِ تو
ای خدایی سیما،نور چشم مولا
یا زهرا
بهشتِ اهلِ بینِش،کوی محبّت تو
کوثرِ مصطفی،نور چشم مولا
یا زهرا
ای کوکب عنایت،حقیقتِ هدایت
شدی پس از پیمبر،فداییِ ولایت
یا فاطمه یا زهرا...

خورشید عالَم آرا یا فاطمه یا زهرا
شفیعه ای به عُقبی یا فاطمه یا زهرا
باید زِ تو نوشتن،باید زِ تو سُرودن
ای امیدِ عالَم،رُکن و بیت و زمزم
مُعَظّم
فخر فرشتگان است،خاک رَهِ تو بودن
برکتِ دَمادَم،رُکن و بیت و زمزم
مُعَظّم
بیا و از کرامت،بر سائلان عطا کن
ما را فدای راهِ،شهیدِ کربلا کن
یا فاطمه یا زهرا...

روح و روان بابا یا فاطمه

• شنبه
• 16
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 10:47
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

ای جان مصطفی جانم فدای تو
چشمان خیس من خاک سرای تو
گویم ز جان و دل بی حدّ و بی عدد
همسنگر علی یا فاطمه مدد
یا فاطمه ‌مدد...

دست خدا به جان مَدحِ تو را نوشت
ای برتر از بیان عَبدِ خدا سِرِشت
هستی تو مَظهرِ آن خالقِ احد
همسنگر علی یا فاطمه مدد
یا فاطمه ‌مدد...

ما را دعا نَما اهل یقین شویم
در راه اهل بِیت سرباز دین شویم
خوانَد زِ جان تو را،این روسیاهِ بَد
همسنگر علی یا فاطمه مدد
یا فاطمه ‌مدد...

• شنبه
• 16
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 11:01
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

گل یاسِ بی قرینه،حاجت عاشقا اینه
که به زودی ها بگیریم،روضتون و تو مدینه
غَمِت ای مادرِ حَسَنِین،توی دلهامون شد شعله ور
برات بمیرن سینه زنات،که موندی بین دیوار و در
یا زهرا یا زهرا یا زهرا....

خدا میدونه برای،رهبر خود چه ها کردی
برا یاریِ ولایت،پسرِت رو فدا کردی
صدا زدی ای فضه بیا،ببین غنچه ام شده پرپر
علی یا مولا یا مولا شد،شعارت بین دیوار و در
یا زهرا یا زهرا یا زهرا....

دعا کن ای گل طاها،ما بشیم عبد خدایی
مثه خوبا و شهیدا،عاشقی کرببلایی
اونا که تو میدون جهاد،تا عرش خدایی داشتن سِیر
مثه حججی و همّت و،مثه عابس و حرّ و زهیر
حسین مولا اباعبدالله....

• یکشنبه
• 17
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 09:24
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

به لطف مولا،منم گدای درگهِ حضرت زهرا...

هستم مُحبّ و،فدایی و سینه زنِ دُخت پیمبر
تا روز محشر،دارم مدال نوکری از آل حیدر
به لطف مولا،منم گدای درگهِ حضرت زهرا...

زهرا همان است،که داده در راهِ خدا تمام هستش
زهرا همان است،که حضرت ختم رُسُل بوسیده دستش
به لطف مولا،منم گدای درگهِ حضرت زهرا...

نامش زِ رحمت،از حوریانِ و عرشیان چه می برد دل
شب عروسی،لباس نو را از کرم داده به سائل
به لطف مولا،منم گدای درگهِ حضرت زهرا...

به مکتب او،باید همیشه یاور و یارِ ولی بود
مثل شهیدان،زنده به ذکر یا حسین وَ یا علی بود
به لطف مولا،منم گدای درگهِ حضرت زهرا...

چَشم انتظارِ،ظهورِ مهدی اش همه ندبه کُنانیم
منتظرانِ،ط

• یکشنبه
• 17
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 09:30
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

ای فدای راه قرآن،ای وجودت مِهرِ ایمان
خوانَمَت با چَشم گریان،فاطمه جان فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا یا زهرا مدد یا زهرا...

مَدحِ تو یا عِصمتَ الله،ذکرِ عشقِ عالَمین است
روضه خوانِ غربت تو،گریه های حَسَنِین است
یا زهرا یا زهرا یا زهرا مدد یا زهرا...

بعدِ بابا حقّتان شد خوش اَدا از سوی اَغیار
مانده ای،اِی جانِ طاها در میانِ در و دیوار
یا زهرا یا زهرا یا زهرا مدد یا زهرا...

ای به مولا نورِ دیده،ای عَلیمه ای شهیده
زیر بارِ بی کسی ها قامتِ تو شد خمیده
یا زهرا یا زهرا یا زهرا مدد یا زهرا...

کن دعا تا که شویم ما اهل زُهد و اهل ایمان
که نباشیم غرقِ خِجلَت از امام و از شهیدان
یا زهرا یا زهرا یا زهرا م

• یکشنبه
• 17
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 09:40
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

در ماهِ ذی الحجّه پیغمبر
بعد از فتحِ قلعهٔ خیبر
در حَیاتِ خود آن سَروَرِ همه
فدک را هدیه داده بر فاطمه
به لطف مرتضیٰ به لطف فاطمه
از رُطَبِ فدک روزی خوریم همه
مدد یا فاطمه...

فدک زمینی بی نظیر است
غَنیمتِ بَنی نَضیر است
باغ فدک نه ارث از مصطفیٰ بود
این هدیهٔ پیغمبر به زهرا بود
ما را باشد یقین،طِبقِ احکامِ دین
مَعصیتِ خُداست،غَصب این سرزمین
مدد یا فاطمه...

زهرا که فَخرِ مؤمنین بود
کُجا مُحتاجِ این زمین بود
ولایتِ زهرا در دل و جان است
وَ راهَش مِعیارِ کفر و ایمان است
دشمنِ فاطمه،خصمِ خدا بُوَد
وَ مُحِبّ وِی از،دوزخ رَها بُوَد
مدد یا فاطمه...

• پنج شنبه
• 21
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 09:37
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

وقـتی به شماره نَفَسِ مادرم افتاد
در کوچه تمامِ باورم... با... وَرَم افتاد

یاسِ نبوی پای علی ماند و کتک خورد
افتاد گلِ یاس نَه ..... نیلوفرم افتاد

دنیا به تماشای زمین خوردنَش آمد
افلاک زمین گیر شد و حیدرم افتاد

یک بار اگر پیشِ نگاهِ همه افتاد
صدبار فقط دید علی در حرم افتاد

خونِ در وُ دیوار شده قاتل زینب
هر بار که آمد دَمِ در ... دخترم افتاد

شد دردِسرم ... دردِ سر وُ پهلوی زهرا
افتاد پَرِ سرخِ پرستو پَـرَم افتاد

جنجال به پا شد که گریزم شده گودال
سَر شد سرِ نِیْ... گفت گلم معجرم افتاد

با روضه یِ دُردانه و بازوی شکسته
جانِ علی آمد به لب و دلبرم افتاد

• دوشنبه
• 22
• مهر
• 1398
• ساعت
• 17:40
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

ذکر شریف فاطمه را هر که دم گرفت
سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت

"یافاطمه" عزیزترین اسم اعظم است
این ذکر را امان زمان دم‌به‌دم گرفت

روز جزا عجیب زیانکار می‌شود
هر کس دعای فاطمه را دست‌کم گرفت

دستش شکست دست علی را رها نکرد
او یک تنه برای ولایت علم گرفت

سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد
مادر که گفت "فضّه" پدر باز غم گرفت

آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان
مسمار کج شد و به پر مادرم گرفت

• یکشنبه
• 6
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 09:44
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

دلخوشی من بودی، توو همۀ این دنیا
همیشه می‌ترسیدم، بی تو بمونم زهرا
بلایی که - نمی‌خواستم - سرم اومد / می‌بینی یا نه 2
بازم بارون - توو چشمای - ترم اومد / می‌بینی یا نه 2
ببین بالا - سر تو دخترم اومد / می‌بینی یا نه 2
آی دنیا می‌بینی / دنیام از دستم رفت
سوی چشمام رفته / زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت 4

ویرونه شده قلبم، وقتی تو رو کم داره
بی تو توی این شهرم، یه غریب آواره
تو رفتی و - علی تنها - و بی‌یاره / می‌بینی یا نه 2
کسی مرهم - روی زخمم - نمی‌ذاره / می‌بینی یا نه 2
علی توو شهر نامردی - گرفتاره / می‌بینی یا نه 2
نور صبح و ماهِ / شبهام از دستم رفت
تاریکه این دنیا / زهرام از دستم رفت
زهر

• سه شنبه
• 8
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 10:08
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

خیلی‌سخت‌ترازاون‌که،فکرشو می‌کردم شد
نصیب دل من غربت و تنهایی و غم شد

انگار نه انگار، که من دختر پیغمبرِ این امّتم
انگار نه‌ انگار، روا بود که ‌نگه‌ داشته ‌بشه‌ حرمتم

خدا یه روز تُو کوچه‌ها، جلوی چشم حسنم
یه روز تُو خونه‌ی خودم، چهل نفر می‌زدنم

به کی بگم گلایه‌هامو(خدای من)۳
فقط تو می‌شنوی صدامو(خدای من)۳
...........................
روی شونه‌ی زخمیم، بارِ غصه سنگینه
کسی تُو مدینه حال و روزم رو نمی‌بینه

انگار نه ‌انگار، سیاپوشِ عزای خاتم‌الانبیام
انگار نه ‌انگار، باید مرهمی باشن برای غصه‌هام

به‌جای‌گل‌برای‌من،هیزم‌به‌دست‌می‌رسیدن
به‌جای‌سرسلامتی، آتیش به خونه کشیدن

به کی بگم گلایه‌هامو(خد

• سه شنبه
• 8
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 10:53
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

آیه‌ی اعطینایی و سوره‌ی توحیدی
بر دل زار دنیای شب‌زده تابیدی

نور تو رایحه‌ی برکات الهی شد
هرکه به‌سوی تو آمده تا خدا راهی شد

ای که شدی قدر قرآن
قبر تو در عالم پنهان
یافاطمه

خیر کثیر هزاران ماه
سوره‌ی قدر رسول‌الله
یافاطمه

من عَرَفَ فاطمه، اَدرَکَ لیلهَ‌القدر
..........................................
عالم و آدم خم می‌شد پای تو بی‌تردید
وقتی‌که پیغمبر با عشق، دست تو را بوسید

جان نبوت و روح ولایتی یازهرا
مادر نوری و نور امامتی یازهرا

مادر صبر و رشادت‌ها
ذکر تو اوج عبادت‌ها
یافاطمه

درک تو شان پیمبر بود
شان پیمبر و حیدر بود
یافاطمه

من عَرَفَ فاطمه، اَدرَکَ لیلهَ‌القدر
.....................

• سه شنبه
• 8
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 11:10
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

حرم تو دورترین نقطۀ دنیا باشه میام
مگه من بجز زیارت تو از دنیا چی میخوام

فقط بگو کجا بیام، فقط بگو چیکار کنم
میخوام که این زمستونو، کنار تو بهار کنم

دستم یه زیارتنامه‌ست، واسه اومدن آماده‌م
روزی می‌رسه می‌بینم، رو به گنبدت ایستادم

تا حرم می‌پرم، روی لبم این زمزمه
السَّلامُ علیک سیدتي یا فاطمه
........................................................
اگه فاطمیه با نیم‌نگات مهمون باشم بسه
با اشاره‌ی تو هرچی خیر من باشه می‌رسه

با کوله باری از بدی، درسته سهم آتیشم
فقط بیا اشاره کن، ببین که زیر و رو میشم

خیلی‌خوب‌اینوحس‌کردم، من‌به‌نیم‌نگات‌محتاجم
من هم مث هر فرزندی، مادر به دعات محتاجم

می‌خون

• سه شنبه
• 8
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 12:27
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

جاي خوبي هاي پيغمبر تلافي ميكند
با چهل همدست و يك لشگر تلافي ميكند

اينكه يك آيه براي فضل او نازل نشد
بي حيا با سوره ي كوثر تلافي ميكند

كينه دارد از احاديث علي و باب ها
بغض خود را با فشار در تلافي ميكند

فاطمه افتاد،در افتاد،آنها رد شدند
مابقي را در دل حيدر تلافي ميكند

دست بسته،پابرهنه،مرتضي را ميكشيد
هر چه دارد عقده از خيبر تلافي ميكند

صبر كرده مرتضي اما يقين دارم كسي
ميرسد با ذوالفقار آخر تلافي ميكند...

• سه شنبه
• 8
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 16:45
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور