اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس

حضرت زهرا(س) مدح و مصیبت -(توان واژه کجا و مدیحه گفتن او) * غلامرضا شکوهی

376

حضرت زهرا(س) مدح و مصیبت -(توان واژه کجا و مدیحه گفتن او) دختر و همسر و مادر نمونه، انفاق، گریهء روشنگرانه

توان واژه کجا و مدیح گفتن او!؟

قلم قناری گنگی ست در سرودن او

کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست

کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او

چه دختری که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید

کلید گلشن فردوس را به گردن او

چه همسری که برای علی به حظّ حضور

طلوع باور معراج داشت دیدن او

چه مادری که به تفسیر درس عاشورا

حریم مدرسه‌ی کربلاست دامن او

بمیرم آن همه احساس بی تعلق را

که بار پیرهنی را نمی‌کشد تن او

دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد

پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او

از آن ز دیده‌ی ما در حجاب خواهد ماند

که چشم را نزند آفتاب مدفن او

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت) * غلامرضا شکوهی

389

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت) عبادت، تربیت، شهادت

به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت

به حیرتم که چرا خاک این سعادت داشت؟

تو ای بهانۀ هستی، خمید پشت فلَک

به این بهانه که بر خلقتت ارادت داشت

تو سر رسیدی و دیدیم در حریم رسول

درخت سبز امامت، گُلِ ولادت داشت

حضورِ سینۀ دریایی تو تنها بود،

که یازده دُرِ دُردانه رشادت داشت

من از غروبِ غریبِ ستاره دانستم

که بر سجودِ تو خورشید و ماه عادت داشت

چو می‌نشست به سجّادۀ فلَک، خورشید

فقط به سوی تو پیشانیِ عبادت داشت

بمیرم آن صدفِ گوهرِ امامت را

که روی دامن خود، مکتب شهادت داشت

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:45
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا -(جلوه ای از خداست یا زهرا) * محمد حبیب زاده

396

مدح حضرت زهرا  -(جلوه ای از خداست یا زهرا) جلوه ای از خداست یا زهرا
آیه ی هل اتاست زهرا

روح و ریحان و بهجت قلب و
مادر مصطفاست یا زهرا

ذکر مشگل گشاست یا حیدر
بر لب مرتضاست یا زهرا

پرچم روی گنبد زرد
حضرت مجتباست یا زهرا

بی نشان است ظاهرا اما
حرمش کربلاست یا زهرا

نیمه اش بوی ربنا دارد
نیمه اش آتناست یا زهرا

ذره ای از فضائلش این است
حاجت انبیاست یا زهرا

چه بگویم که حق ادا گردد
تکیه گاه ولاست یا زهرا

زینت کعبه چادرش بوده
آبروی دعاست یا زهرا

کرمش را فقط خدا داند
لطف بی انتهاست یا زهرا

مادر تک تک شهیدان است
عطر او هر کجاست یا زهرا

حق مطلب چنین ادا گردد
جان ما پای او فدا گردد...

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 ودود آذرین خلخال

در مدح حضرت زهرا(س) -(از ازل مـست تولاّی تو هـستم زهـرا) * ودود آذرین خلخال

393

در مدح حضرت زهرا(س) -(از ازل مـست تولاّی تو هـستم زهـرا) از ازل مـست تولاّي توهـستم زهـرا
تا قـيـامت زمـي ناب تومـستم زهـرا

فخر نسوان جهان ؛ يـار وفادار علي
آيت عشق و وفا ؛ ياس گلستان نبي
جلوه ي ذات خــدا ؛ آيـنـة لــم يــزلي
عهد با غـيـر ولاي تو گسستم زهـرا

تــو گــل ســرســبـد بـاغ نـبـوّت بـودي
درهـمـه حــال طــرفــدارولايـت بـودي
مـــادر لايــقـي از بـهـر امـامـت بـودي
به امــيد كرمت دل به توبستم زهـرا

غيرتو كيست كـند ياري سلطان حنـين
غيرتو كيست شود بهر نبي نوردوعين
مـادر زيـنـب و كـلـثومي ومام حسـنين
سائلم ؛ بردراين خانه نشستم زهـرا

مست روي مه تو شخص پيمبرشده بود
علي ازعشق رخ ماه تو حـيدرشده بود
بـا صـفـاي دل تـو فـاتـح خيــبرشده بود
گفت:خيـبر به توان تو شكستم زهـرا

در جـهـان غـيـر تـو را امّ ابـيـها نسزد
جـز تـو را لايـقـي دخـتـر طـاهـا نسزد
همسري غيرعلي بـرگل بطحا نسزد
عشق رويت بكند باده پرستم زهـرا

شـأن نـازل شــدن سـورة كـوثـر هستي
شــرف آسـيـه و مـريـم و هـاجر هستي
شـافـع بـي بـدل شـيـعه به محشر هستي
(آذرينم)نظري كن توبه دستم زهـرا

  • جمعه
  • 26
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

حضرت زهرا(س) -(بر سر این دل چه ها آورده ای شیدا شده) * رامین محمد زاده

324

حضرت زهرا(س) -(بر سر این دل چه ها آورده ای شیدا شده) بر سر این دل چه ها آورده ای شیدا شده
عاشق و دیوانه و مجنون و بی پروا شده

هرکه را دیدم سخن از قلب مستم میزند
درد بی درمان من گفتار محفل ها شده

قطره قطره گریه کردم در فراق چشم تو
قطره اشکم نگر از درد تو دریا شده

چشم پر اشک و دلی صد پاره و اقبال بد
از سر این بد بیاری ها دلم تنها شده

هرچه باشدقلب من باغم مزین گشته است
سینه صد پاره ام با درد و غم زیبا شده

دل که نه. آرامگاه و خوابگاه غصه ها
در افق های دلم نوری گمان پیدا شده

ظلمت و تاریکی قلبم منور گشته. چون
در دیار غربستان عاشق زهرا شده

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 00:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

در مدح حضرت زهرا(س) -(فاطمه روشنگـر صبـح و سَحَرها می شود) * رامین محمد زاده

305

در مدح حضرت زهرا(س) -(فاطمه روشنگـر صبـح و سَحَرها می شود) فاطمه روشنگـر صبـح و سَحَرها می شود
گـرد زیـر پـای و همچـون گُهَرها می شود

می شـود دوزخ گلستـان گویم اَر یا فاطمـه
عاشـق اش عاشـق اگر باشد نَظَرها می شود

یازده شَمـس مُنَـور ریـزه خـوار مکتب اش
تک تکِ آنهـا به عیسی تـاج سَرها می شود

کُف حیـدر ؛ مـام زینب ؛ روح والای عِفـاف
زان سبب همچون حسین او را ثَمَرها می شود

مَظهــر اُم ابیهــا بـود و نـامـوس خـدا
دختـر خَیـرالبَشَـر کَیـفَ بَشَرها می شود

هرکه دشمن شد به زهر دشمن ذات خداست
دوستَـش بـوذَر ؛ عَـدویش جانوَرها می شود

ای (پریشـان) دست از دامان او هرگز مَکش
زنـدگی بـی فـاطمـه اوج ضَرَرها می شود

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت زهرا(س)، مدح و ولادت -(ذرات جهانند در نغمۀ سبحان...) * محمود ژولیده

464

حضرت زهرا(س)، مدح و ولادت -(ذرات جهانند در نغمۀ سبحان...) ذرّاتِ جهانند در نغمۀ سبحان
تسبیحِ الهی ست، کار همه ایشان

لا حول بخوانند ارکانِ سماوات
تکبیر بگویند با حوری و قلمان

دارند ملائک این زمزمه یک یک
تبریک به احمد تعظیم به رحمان

ممدوحِ خداوند مسجودِ ملائک
شد قبلۀ عالم شد کعبۀ دوران

آن مادرِ خلقت آن بانوی عصمت
آمد ز مَشیّت حنّانۀ حنان

سُبّوح بخوانید قدوس بگوئید
طوبای مقدّس شد سایۀ رضوان

هم طیّبه آمد هم طاهره آمد
هم راضیه آمد هم مرضیه، ای جان

آن بانوی توحید آن دختر خورشید
آن نور که تابید شد فاطمه باران

محبوبۀ داور، مادر به پیمبر
همتاست به حیدر یکتاست به ایمان

هم ذکرِ کثیر است هم خیرِ کثیر است
هم کوثر طاهاست هم کوثر قرآن

هم سورۀ کوثر هم سورۀ توحید
هم سورۀ یاسین هم سورۀ انسان

منصورۀ بالاست مستورۀ والاست
هم شمس دُر اَفشان هم ماه درخشان

اِنسیۀ حَوراء مُستَجمَعِ أسماء
هم زهرۀ زهراء هم زهرۀ تابان

مِحور به کسا اوست خود آل عبا اوست
اُمُ النُّجبا اوست سرمایۀایمان

زد بوسه بدستش پیغمبر اکرم
تا خلق بدانند زهراست به او جان

برتر ز نبی اوست بهتر ز وصی اوست
لولاک به شأنش با آیه و برهان

او جانِ محمد جانان محمد
او همدم حیدر او همسر سلطان

او اُسوۀ طاعت الگوی شجاعت
اُم الحسنین است مادر به محبان

خِلقت ز طُفیلش هستی است به ذِیلش
جنّات به مِیلش هم باغ و گلستان

هنگام نمازش در راز و نیازش
سرمستِ قنوتش شد عالم امکان

بانوی بهشت است خوشبوی بهشت است
آن شافعۀ حشر آن آخرِ مردان

پیروزیِ حیدر از قلعۀ خیبر
تا بدر و حنین است تا محضرِ جانان

او یار علی شد همراه ولی شد
از گوشۀ خانه تا صحنۀ میدان

عُزلت نگزیند گوشه ننشیند
این است سیاست، این الگوی عرفان

رزمندۀ جانباز بانوی سرافراز
در عرصۀ پیکار در لحظۀ طوفان

بازوی ولایت نیروی نبوت
این است فدایی این است مسلمان

در روزِ قرارش ماندند به کارش
از یاسر و مقداد تا بوذر و سلمان

آن خطبۀ غَرّاء میکرد چو انشاء
در معرکه برخاست فریاد ز شیطان

با عزمِ تمامش شد یار امامش
اقدام و قیامش دین را سر و سامان

ما پیرو اوییم دست از همه شوییم
یا فاطمه گوییم در راه شهیدان

ماییم و ولایش هستیم گدایش
ما رَعیتِ زهرا، او صاحب ایران

این مُلکِ حسین است هرگز نرسد دست
ای بی خبرِ پست! اینجاست خراسان

این خاک، حسینی است این ارضِ خمینی است
با رهبر خود عهد، بستیم هزاران

با دوستِ او دوست، با دشمنِ او خصم
خون در رگِ ما هست با فاطمه جوشان

هر جا که شود ظلم، یاریم به مظلوم
هستیم وفادار، مائیم مسلمان

دشمن شرر افروخت دامانِ یمن سوخت
امروز وظیفه است لعنِ عربستان

  • دوشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 21:48
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح -(رسم تازه در جهان برپا شده...) * میثم میرزایی

391

حضرت زهرا(س)، مدح -(رسم تازه در جهان برپا شده...) رسم تازه در جهان بر پا شده
دست بوس دختری بابا شده

بر خودش نازد زمین که چند وقت
میزبان این در یکتا شده

بین زنهای بزرگ این جهان
یک زن اما حضرت زهرا شده

شاهد عز و وقار وعصمتش
چشمهای مرد نابینا شده

کیست آنکه پرتو سجاده اش
قبله گاه عالم والا شده

خانه اش آنجاست که دست فقیر
قبل از آنکه در زند در وا شده

مهر او فردا نجاتم میدهد
چشم تا برهم زنی فردا شده

  • دوشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 21:53
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح -(رسم تازه در جهان برپا شده...) * میثم میرزایی

1107

حضرت زهرا(س)، مدح -(رسم تازه در جهان برپا شده...) رسم تازه در جهان بر پا شده
دست بوس دختری بابا شده

بر خودش نازد زمین که چند وقت
میزبان این در یکتا شده

بین زنهای بزرگ این جهان
یک زن اما حضرت زهرا شده

شاهد عز و وقار وعصمتش
چشمهای مرد نابینا شده

کیست آنکه پرتو سجاده اش
قبله گاه عالم والا شده

خانه اش آنجاست که دست فقیر
قبل از آنکه در زند در وا شده

مهر او فردا نجاتم میدهد
چشم تا برهم زنی فردا شده

  • دوشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 21:53
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح -(هیچکسی حس نکرد بی کسی ات را...) * مهدی جهاندار

542

حضرت زهرا(س)، مدح -(هیچکسی حس نکرد بی کسی ات را...) هیچ کسی حس نکرد بی کسی ات را
بی کسی ات را، بدون مونسی ات را

فاطمه یعنی شب عروسی خوبان
هدیه ببخشی لباس مجلسی ات را

فاطمه یعنی به راهِ آمدن دوست
خیره کنی چشم های نرگسی ات را

فاطمه یعنی به شوق شهد شهادت
دل بکنی رشته‌ی مهندسی ات را

فاطمه یعنی که در شب عملیّات
پاره کنی برگه‌ی مرخّصی ات را

فاطمه یعنی به چاه نیز نگویی
درد دلت را، دلیل بی کسی ات را

  • دوشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه الزهرا(س) _زانزمان که پای بر خاک زمین بگذاشتی * اسماعیل تقوایی

391

یا فاطمه الزهرا(س) _زانزمان که پای بر خاک زمین بگذاشتی یا فاطمه اازهرا(س)
زانزمان که پای بر خاک زمین بگذاشتی
بذر مهر خود به قلب کل عالم کاشتی

خلقت آدم زبعد خلقت نور تو بود
پیش از هر خلقتی بانو تو قدمت داشتی

سوره ای بهرتو حق آورد در قرآن خود
در میان سوره هایش پرچمت افراشتی

آمدی صحرای خشک آرزوها سبز شد
در وجودت کل اوصاف نکو انباشتی

بنده ی خاص خدا محبوبه یکتا شدی
رو سوی قرب خداوندی قدم برداشتی

مایه فخر خدا در عرش رحمانی تویی
در نمازت ای گل طاها عجب گل کاشتی

فاطمه یعنی که جز خوبی ندارد درتوراه
با تو می افتد میان خوب وبدها آشتی

آرزو دارم که در محشر ببینم با کرم
در شمار فاطمیون نوکرت انگاشتی

شعر:اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح -(که هستی؟ دختر ومادر به ختم المرسلین زهرا...) * نفیسه سادات موسوی

516

حضرت زهرا(س) مدح -(که هستی؟ دختر ومادر به ختم المرسلین زهرا...) که هستی؟ دختر و مادر به ختم المرسلین زهرا
نبوت را نگین شد احمد و نقش نگین زهرا

تو مقصود خدا از جمله مشهور لولاکی
دلیل خلق نور رحمة للعالمین زهرا

نه تنها همسر و همراه حیدر در جهان زهرا
که روز آخرت هم هست تنها همنشین زهرا

چنان هم‌کفو در آیینه هر دو یکدیگر بودند
که زهرا بود مولا و امیرالمومنین زهرا

نه تنها خود که حتی خانه‌ات آنقدر حرمت داشت
که در میزد برای اذن، جبریل امین، زهرا

تو مشتاق ظهوری پابه‌پای مریم عذرا
که فرزند تو هم شد غایب از اهل زمین زهرا

گرفته برکت از روح نفس‌های تو این دنیا
دم روح القدس زهرا، دم روح الامین زهرا

شمار خلق بیرون است از ادراک ما اما
تو بین هر که بود و هست هستی بی قرین زهرا

زمین دور تو در گردش، زمان با اذن تو سرکش
شده خورشید از نور وجودت خوشه‌چین زهرا

خدا در روز میلاد تو ما را هدیه باران کرد
برای دین و دنیامان شدی حبل‌المتین زهرا

شفاعت می‌کنی روز قیامت از محبینت
به ذکر ادخلوها بسلام آمنین زهرا

  • پنج شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 20:27
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) -(طبعم امشب باز غوغا می کند) *مرحوم عباسعلی شبخیز قراملکی

400

حضرت زهرا(س) -(طبعم امشب باز غوغا می کند) طبعم امشب باز غوغا می کند
یاد حیدر یاد زهرا می کند

خاطرم آیینة غم می شود
در نظر زهرا مجسّم می شود

ای قلم اینک بیا مردی کنیم
با علی یک کوچه همدردی کنیم

باید امشب داد از بیداد کرد
از غم شبهای حیدر یاد کرد

ای مسلمانان مرا یاری کنید
با من دلخسته غمخواری کنید

آخر امشب مرتضی تنها شده
شمع جمعش مرده بی زهرا شده

یارخود را امشب از کف داده است
آتشی در خانه اش افتاده است

نامسلمانان دم از ایمان زدند
آتش اندر خانة عرفان زدند

خانه ای که کعبة معبود بود
انبیا را کعبة مقصود بود

خانه ای که از شکوه سرنوشت
غیرت عرش آمد و رشک بهشت

خانه ای که مهبط جبریل بود
مهد وحی و مکتب تنزیل بود

خانه ای که از جلال و جاه عق
مهد عرفان بود و دانشگاه عشق

کافران دست تعدّی باز کرد
کینه با آل علی آغاز کرد

آنچه تخم کینه در دل داشتند
در خراب آباد عالم کاشتند

فوج خفّاشان به پرواز آمدند
شب به خلوتگاه شهباز آمدند

از قصاوت آتشی افروختند
بارگاه لاله ها را سوختند

بارگاهی را که مهد عشق بود
سوختند از کینه کفّار حسود

قصّه از غصب فدک آغاز شد
راه مسدود خلافت باز شد

از علی تسلیم بیعت خواستند
صف به تجهیز ستیز آراستند

چون ز افکار علی آگه شدند
دسته دسته جانب درگه شدند

چون عیان گردید راز بوتراب
کز ستیز کفر دارد اجتناب

از جهالت طرح بیعت ریختند
بر در درگاه رحمت ریختند

در گلستان از هجوم فوج خشم
باغبان را خون شد ازغم اشک چشم

چون به گلشن شعله آتش فتاد
داغها در سینه گلها نهاد

مسند بلبل مکان زاغ شد
هم جلیس لاله درد و داغ شد

گل ز خشم حادثه پژمرد و مرد
غنچه اش در غنچگی افسرد و مرد

باغبان شب تا سحرچون شمع سوخت
لاله اش چون درمیان جمع سوخت

در عزای یاس و سوگ ارغوان
کرد بر تن کسوت غم باغبان

از غم زهرا ، ‌علی بی تاب شد
چشم خصم آسود و اندر خواب شد

فاطمه رفت و علی را وا گذاشت
در جهان درد و غم تنها گذاشت

روز و شب در هجر زهرا ناله کرد
گه ز دشمن گه ز دنیا ناله کرد

فاطمه رفت و دگر یارش نماند
در شداید یار و غمخوارش نماند

فاطمه بود از ازل یار علی
یاور و یار و علمدار علی

فاطمه هر لحظه یار حیدر است
در معارک ذوالفقار حیدر است

چون ز کینه بازوی زهرا شکست
ذوالفقار حضرت مولا شکست

پیکر ماه سماوات و کمال
از شکوه درد و محنت شد هلال

چون هلال ازضعف تن باریک شد
روز حیدر چون شب تاریک شد

رخت چون از این جهان زهرا کشید
رونق از مهد ولایت پا کشید

مهبط وحی الهی غمکده ست
بی حضور فاطمه ماتمکده ست

کافران آخر مگر نشناختند
کیست زهرا بر حریمش تاختند

آن که از کین بر حریم وحی تاخت
خوب زهرا را مسلّم می شناخت

دیگر اینجا قصّه را کوتاه کن
کمتر از این صحبت جانکاه کن

فاطمه چشم رسول الله بود
آسمان معرفت را ماه بود

خاک کویش از شکوه اعتبار
توتیای چشم خلق الله بود

سالکان کعبة مقصود را
مشعل هادی، ‌دلیل راه بود

در جلال انسیّۀ حورا سرشت
در شرف بانوی جنّت جاه بود

همسری شایسته و ایثارگر
مادری روشدل و آگاه بود

هر دو فرزندش شکوه ملک دین
شوهرش در ملک رحمت شاه بود

جنّتش صف النعال آستان
جبرئیلش حاجب درگاه بـود

لالة باغ بهشت آیین دوست
خار چشم دشمن خود خواه بود

دیگر اینجا خانه ام ((شبخيز)) سوخت
بس که درد فاطمه جانکاه بود

  • شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 19:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح -(تا دیده ی خود گشودی و خندیدی...) *

414

حضرت زهرا(س) مدح -(تا دیده ی خود گشودی و خندیدی...) تا دیده خود گشودی و خندیدی
در ظلمت شب شد آسمان خورشیدی

درعصر جهالت عرب ها بانو
دلها همه زنده شد تو چون باریدی

یک وعده شد آتش جهنم خاموش
روزی که تو دست مادرت بوسیدی

ای مادر و دختر پیمبر چون تو
در قلب صدف نبوده مرواریدی

با آمدن تو زنده شد حجب و حیا
هستی تو نماد عفت توحیدی

لولاک لما خلقت الافلاکی تو
بی شک و بدون شبهه و تردیدی

شرمنده دست خیر تو شد حاتم
آنجا که لباس عقد خود بخشیدی

با بوسه به پای مادرم میگیرم
از دست تو در روز ولادت عیدی

شاعر: #محمد_حسنلو

  • یکشنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 18:33
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح -(دیشب خیال در دل امواج واژه ها...) *

333

حضرت زهرا(س)، مدح  -(دیشب خیال در دل امواج واژه ها...) چهارپاره ای تقدیم به وجود نازنین حضرتش

دیشب خیال در دل امواج واژه ها
در حال دست و پا زدنی پوچ، غرق شد
خورشید، صبح تازه ی دیگر سرود و غرب
در انتظار سرخی خود، محو شرق شد

مضمون، ورای واژه و هر استعاره هست
خورشید یا ستاره و مهتاب نارساست
حتی به کارگیری تاریخ یا زمان
از حال یا گذشته و آینده نابجاست

باید سراغ فاطمه را از خدا گرفت
ماقبل آفرینش انسان چه ها گذشت؟
پیش از شروع خلقت افلاک و ماسوا
پیش از فرشتگان خوش الحان چه ها گذشت؟

طاها دلیل خلقت افلاک و ماسواست
حیدر دلیل خلقت طاها در آسمان
زهرا دلیل خلقت طاها و مرتضی ست
این است راز «أُمِّ أَبیها» در آسمان؟

خواندم که واژه واژه ی پیغمبر از خداست
پس بشنو نام «أُمِّ أَبیها» که از خداست
دیدار تازه می شد و می ریخت بوسه را
بر روی آیه آیه ی زهرا که از خداست

آیینه ای تمام نما بود فاطمه
با موجِ هر تبسم او عرش در سرور
هنگام خشم، عرش خدا غرق شعله بود
پس روشن است حال دو ناکس درون گور

وقتی که دست های امامان به سمت اوست
پس واضح است، فاطمه «أمَّنْ یُجیب» ماست
در اوج بی فروغی این روزگار سرد
تنها فروغ خانه ی طاها نصیب ماست

تقویم خوش سلیقگی اش را به رخ کشید
وقتی که مادرانه ترین روز روزگار
را برگزید و با خط زیبای عاشقی
مادر نوشت و گفت بماند به یادگار

شاعر: #سید_علیرضا_معزی

  • سه شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

در مدح حضرت زهرا(س) -(فـاطمـه در دامـن اش روح ولا می پَروَرد) * رامین محمد زاده

798

در مدح حضرت زهرا(س) -(فـاطمـه در دامـن اش روح ولا می پَروَرد) فـاطمـه در دامـن اش روح ولا می پَروَرد
با نقابِش عصمت و حُـجب و حیا می پَروَرد

سینه‌اش سینای‌عشق است‌ودلش دریای خون
کشتی دین است و بَر دین ناخدا می پَروَرد

پهلویش پهناتر از هفت آسمان باشد ؛ ببین
قتلگـاه مُحسن اش را در کجـا می پَروَرد

دامن او وَعده‌گاه عشق و ایمان بود و بَـس
چونکـه روی دامـن خود مجتبی می پَروَرد

پـاک تـر از آب زمـزم چـادر خـاکـی او
چون به‌ زیر چادرَش ؛ شمس الضُحا می پَروَرد

روی زهرا را کـه می بوسید و میگفتش نبی
فاطمـه در روی خـود نـور خدا می پَروَرد

دائمـاً غـرق بـلا بود و بـلا شـد قاتـل اش
چونکه در بَطنِ خودش کرب و بلا می پَروَرد

این غـزل بـا نـام زهـرا گشته پایـان , منتها
این پریشان در سراَش شعر جدا می پَروَرد

  • چهارشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 15:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت زهرا(س) -(تو را معرّف لاهوتیان هوّالاعلاست) * مجید قلعه بیگی

343

در مدح حضرت زهرا(س) -(تو را معرّف لاهوتیان هوّالاعلاست) تو را معرّف لاهوتیان هوّالاعلاست
تو بر جمال هوّالهو، مصوّری زهرا

تو از سرشتهٔ نوری تو راز ما ٕ الحیاتی
که بر عوالم خلقت تو محوری زهرا

به خُلق نیک خصالی،همای اوج کمالی
شکوه و شأن جلالی تو کوثری زهرا

تو کفوّ شیرخدایی مراد طاهایی
به کل عالم امکان تو سروری زهرا

تو را ستوده خداوند لایُرا، آری
به پنج تن تو مباهات و مفخری زهرا

به شأن تو نرسد از خلایق عالم
تو کعبه ای تو صفایی تو مشعری زهرا

تو کیستی، که بشر نیستی، فرشته ای که نه ای
تو دختری به پدر، یا که مادری زهرا

بغیر تو نسزد این مقام والایی
شفیع عرصه پر خوف ومحشری زهرا

علی به شکل بشر لنگر است بر عالم
ولی که بهر علی هم، تو لنگری زهرا

تو در میان در و شعله ها قیام کردی
قیام کرب و بلا را تو رهبری زهرا

شکسته دست تورا با تازیانه ای ثانی
برای اینکه تو یار و دل حیدری زهرا

بحال زار تو دیوار و در کند ناله
غریب در وطن و بی برادری زهرا

فقیر و شاه برای شما سر کند تعظیم
برای اینکه به خلقت تو گوهری زهرا

  • شنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(تو همان نورٌ علی نور، ز آیاتِ حقی) * مجید قلعه بیگی

967

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(تو همان نورٌ علی نور، ز آیاتِ حقی) تو همان نورٌ علی نور، ز آیاتِ حقی
جلوهٔ ذات خدا از تو هویدا، زهرا

آفرینش به تو مدیون و به خلقت سببی
پیش پای تو بوَد عرش معلّا، زهرا

به نبی شور و سروری به علی مایهٔ فخر
گلبن باغ حیا، کوثرطاها زهرا

دست تو سینهٔ تو بوسه گه ختم رسل
ای که زیبا لقبت ،ام ابیها زهرا

شوکت و شأن و جلال تو بسی بی پایان
آرزوی تو کند جنت العلیٰ زهرا

نی فرشته به نماز و به دعایت مبهوت
کل عالم به تو مشغول تماشا زهرا

بوی جنت ز بقیع تو زند موج هنوز
داغ حسرت به دل اهل تولّا زهرا

کی شود یوسف تو پرده ز رُخ بردارد
کی شود شیعه کند قبر تو پیدا زهرا

روز محشر که همه مضطرب و گریانند
ناقهٔ نور تو بر حشر نهد پا، زهرا

انبیا محو جمال تو بوَد یوم نشور
گوید اندر صف محشر همه زهرا زهرا

حال اگر طالب فیضی و ارادت داری
با خلوص دل و با شوق بگو، یا زهرا

خادم درگه زهرا به جهان سلطان است
رمز حلّال همه مشکل دنیا ،زهرا

گر فقیر و شه و سلطان جهانی بازهم
نوکر نوکر دربار دربار توام یا زهرا

  • شنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت زهرا(س) -(باعث هستی خلقت ز دم فاطمه است) * مجید قلعه بیگی

510

در مدح حضرت زهرا(س) -(باعث هستی خلقت ز دم فاطمه است) باعث هستی خلقت ز دم فاطمه است
رزق هر ذی نفس از حق،نِعَم فاطمه است

توتیائی که همه خلق بر او خواهانند
گرد خاکیست که زیر قدم فاطمه است

نور زهراست همان نورٌ علیٰ نور، بلی
نور خورشید جهان ار کرم فاطمه است

افتخار بشریّت گل زیبای بتول
عالمه، فاضله، تعریفِ کم فاطمه است

لقب ام ابیها لقب هرکس نیست
این فقط یک لقب محترم فاطمه است

روز موعود فرج، پرچم سبز علوی
بر کف منجی عالم، علم فاطمه است

چشم مهدی ز غم فاطمه خون میگرید
گردش کون و مکان غرق غم فاطمه است

  • دوشنبه
  • 27
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت زهرا(س) -(پیکرهٔ زهد و شرف فاطمه) * مجید قلعه بیگی

324

در مدح حضرت زهرا(س) -(پیکرهٔ زهد و شرف فاطمه) پیکرهٔ زهد و شرف فاطمه
همسر سلطان نجف فاطمه

زهره و صدیقه لقب فاطمه
مخزن دریای ادب فاطمه

محور خلقت و دلیل مکان
مالک کوثر شرف عرشیان

دختر اعجوبه ی سلطان دین
مادر پر عاطفه ی مومنین

گوهر پر قیمت خلد برین
همسر شایسته ی حبل المتین

از همه و از همه کس برتر است
فاطمه چون کفّو شه خیبر است

عاجزم از وصف خدایِ شرف
مدحِ «فقیر» و دُر بحرِ نجف؟؟

فاطمه هر فصل بهار علیست
در دو جهان دار و ندار علیست

وصف تو را فاطمه حیدر نمود
ای که به حیدر شده بود و نبود

گفت تویی فاطمه دلدار من
همدم و هم غصه و غمخوار من

گرچه به جنات برین سرورم
کون و مکان را شرف و رهبرم

صاحبِ تیغ دو سرم،صفدرم
گر اسداللّه علی،حیدرم

شُهره ی دهرم من عدالت فرم
فاتح دروازه ی آن خیبرم

وِرد زبانم شده ذکرم همی
فاطمیم فاطمیم فاطمــی

فاطمه آرام دل حیدری
بر علی و آل علی گوهری

بر دو جهان بعد نبی،سروری
قوّت بازوی خود حیــدری

وِرد زبان همه یا مرتضاست
ورد علی حضرت خیرالنساست

خون تو در لحم و رگم جاری است
شیر خدا مستحق یاری است

ذکر تو چون،عشق خدای جلیست
در دو جهان عاشق رویت علیست

  • پنج شنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 23:01
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(به سوز سینه سلمان قسم که فاطمی ام) *

287

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(به سوز سینه سلمان قسم که فاطمی ام) به سوز سینه سلمان قسم که فاطمی ام
به یاس و لاله و ریحان قسم که فاطمی ام

تمام ایل و تبارم گدای فضه ی او
به لطف خالق رحمان قسم که فاطمی ام

ملیکه ی ملکوت و ملاک روز جزا
به روز محشر و میزان قسم که فاطمی ام

صفای سعی و صفا از صفای این بانوست
به حج و قبله و ایمان قسم که فاطمی ام

بگو تمام رسولان فدای زینب او
به نوح وخضر وسلیمان قسم که فاطمی ام

دلم اسیر و گرفتار روضه زهراست
به قلب زار و پریشان قسم که فاطمی ام

همیشه ذکر زبان علی همین بوده
به آیه آیه قرآن قسم که فاطمی ام

شنیدم اینکه علمدار گفته با زینب
به اشک چشم یتیمان قسم که فاطمی ام

علیِ اکبر لیلا نوشته بر سینه
به نور روضه رضوان قسم که فاطمی ام

رباب خسته چنین گفته با علی اصغر
به تیرو نیزه و پیکان قسم که فاطمی ام

وقار زینب کبری ببین که می فرمود
به جسم پاره و عریان قسم که فاطمی ام

منی که سینه زدم در عزای خون خدا
به خون شاه شهیدان قسم که فاطمی ام

به روی سنگ مزارم نوشته خواهد شد
به نام صاحب دوران قسم که فاطمی ام

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(همه خواهند و بخواهند اگر فاطمه را) * علیرضا امانی مجد

494

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(همه خواهند و بخواهند اگر فاطمه را) همه خواهند و بخواهند اگر فاطمه را
همه دارند و ندارند نظر فاطمه را

پرتو معرفت او به تجلی باز است
داری ار چشم بصیرت بنگر فاطمه را

خلقت فاطمه شد منحصراز دولت دوست
چرخ گردون نکند فاطمه .. هر فاطمه را

گرچه از فضل پدر نیست کسی را ثمری
جاودان کرد ولی فضل پدر ... فاطمه را

فیه و مافیه به زیر قدم دولت او
این چه شآنیست که دادند مگر فاطمه را؟

من به محدوده ی ادراک خود از او گفتم
ور نه تجلیل کند شمس و قمر فاطمه را

بخت و اقبال و فلک چشم به راهند همه
تا ببینند مگر ، بار دگر فاطمه را

اشک جانسوز امانی همه بیت الغزل است
تا ستاید همه شب تا به سحر... فاطمه را

  • شنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 وفا منافی اردبیلی

در مدح حضرت زهرا (س) -(شود عاشور به پا از هنر دامن او) * وفا منافی اردبیلی

539

در مدح حضرت زهرا (س) -(شود عاشور به پا از هنر دامن او) شود عاشور به پا از هنر دامن او
زینبیت شکفد از چمن گلشن او
مورد خشم خداوند بود دشمن او
حب او حب شکور است بگو یازهرا

خضر لب تشنهء یک جرعه مینای رخش
یوسفانند به صحرا پی سودای رخش
جلوه ای دیده چو موسی ز تجلای رخش
در به در عازم طور است بگو یا زهرا

ذکر او در دل ما تازه کند غیرت را
غیرت حیدریان مات کند ذلت را
شیعه از فاطمه آموخته حریت را
شیعه بی باک و غیور است بگو یازهرا

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حیدر صبور زرنقی

در مقام حضرت زهرا(س) -(عالم امکان سراسر در عزای فاطمه) * حیدر صبور زرنقی

565

در مقام حضرت زهرا(س) -(عالم امکان سراسر در عزای فاطمه) عالم امکان سراسر در عزای فاطمه
حیدرش غرق بلا شد از بلای فاطمه

مادر گیتی نزاید دختری مانند او
مفتخر شد چون پیمبر از عطای فاطمه

گرچه مریم مادر عیساست شانش محترم
در جلالت نیست همتایی برای فاطمه

حضرت مریم کجا و حضرت زهرا کجا
بی مثل خلقش نموده چون خدای فاطمه

مدعی تو بر جلال و حشمت خاتم مناز
خاتم طایی شده چونکه گدای فاطمه

هم علی هم فاطمه سرمایه های خلقتند
مرتضی شد زینت قلب و صفای فاطمه

کن سخن کوته دگر ای عاشق زهرا"صبور"
عالم و ادم شده چونکه فدای فاطمه

  • پنج شنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در وصف حضرت زهرا(س) -(دختر رفرف سوار لیلة الاسراست او) * مهدی رستمی

512

در وصف حضرت زهرا(س) -(دختر رفرف سوار لیلة الاسراست او) دختر رفرف سوار لیلة الاسراست او
درکلاس حجب استاددوصدساراست او

جَنَة فی تَحتِه الانهار را زیبایی است
شک ندارم خالق منان خودش زهرایی است

جوشد اَر دریای لطف زینت آل خلیل
قطرۀ ناچیز را بی شک نماید سلسبیل

گفت زهرایی که تعریفش به قرآن کوثر است
رهبر آزاد مرد اهل ایمان حیــدر است

باشدازهرپست ذاتی دخت زهرا سینه گیر
میشود فرجام عمرش آیه بئس المصیر

کلک خامم گفت این مطلب ولی لاریب فیه
دامنش پرورده ده فرزند افضل از مسیح

"رستمی" از بانوان هرزمان اولاست او
دختر رفرف سوار لیلة الاسراست او

  • شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی اسکندری

در مدح حضرت زهرا (س) -(من خدایم که خدایی فقط از آن من است) * مرتضی اسکندری

681

در مدح حضرت زهرا (س) -(من خدایم که خدایی فقط از آن من است) من خدایم که خدایی فقط از آن من است
گردش چرخ و فلک تابع فرمان من است

من "هو الله احد" خالق حور و ملکم
جن و انس و ملک و حور ثنا خوان من است

قیمت نسل بشر نیست به جز جنت و حور
جایگاه ابدی روضه ی رضوان من است

آنچه در ارض و سما روزی مردم کردم
همگی گوشه ای از سفره احسان من است

"کُن" به هر چیز که گویم "فَیَکُن" گردانم
این همه ذره ای از قدرت دستان من است

بارها گفتم و خواندید " وَ اوفوا بِالعُقود"
حیف وصد حیف بشر ناقض پیمان من است

کار خلقت همه "فی ستَّه ایّامِِ " شد
همه ی خلقت من دست به دامان من است

مصطفایی که ملک خاک درش می بوسد
خادم درگه او حوری و غلمان من است

مرتضایی که به او دین خدا کامل شد
خانه زاد ازلی ناطق قرآن من است

مصطفی علت ایجاد فلک گشت و علی
علت خلقت طاهای خوش الحان من است

بی بدیل است اگر خلقت طاها و علی
علتش فاطمه ، آن زهره ی تابان من است

فاطمه روح علی ، جان رسول مدنی
علت بالغه ی خلقت کیهان من است

فاطمه ، صبح قیامت سر دیوان قضا
صاحب محکمه و کرسی و دیوان من است

  • شنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -(عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت) * محمد ناصری

437

حضرت زهرا (س) -(عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت) عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت
اصلا دلیل خلق، تماشای فاطمه ست

باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق
هـرذره ای کـه زیر قدمـهـای فاطمه ست

هاجر که زمزم از قدم کودکش شکفت
در آرزوی بوسه ای از پای فاطمه ست

عیسی که مرده از نفسش جان گرفته بود
در آرزوی فـیــض نـفـس هـای فـاطـمـه ست

موسی که با عصاش دل بحر می شکافت
بی بادبان فــتـاده به دریــای فـاطـمه سـت

مـریـم کجا و رسیدن بر گرد پای او
مریم کنیز زینب کبرای فاطمه ست

او زن بُــوَد ولـــی بــه خــداونـد تا به ابد
مردانگی خلاصه ی معنای فاطمه ست

امــا بــه جـز عـلـی که سزاوار مدح اوست؟
آری فقط علیست که همتای فاطمه ست

رخسار نیلی و قدِ خم ، بازوی كبود
این ها همه نشان ز تولای فاطمه ست

  • دوشنبه
  • 27
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -(زهرا که دارد جلوه ی پیغمبران را) * مرتضی عابدینی

353

حضرت زهرا (س) -(زهرا که دارد جلوه ی پیغمبران را) زهرا که دارد جلوه ی پیغمبران را
کرده مُنور با قدم هایش جهان را

حتما خدا میخواست با میلادِ زهرا
ارزانی خلقش کند گنج نهان را

باخلقت او در زمان جهل و غفلت
زد مُهر خاموشی دهان ابتران را

چون نور او از عالم بالا رسیده
زینت دهد اهل زمین و آسمان را

قنداقه اش بر دست جبرائیل و احمد
در گوش او جانانه میگوید اذان را

وقتی که یک سوره بنام کوثر آمد
قطعا خدا دارد هوای دختران را

چون واژه ی مادر از او معنا گرفته
بوسم کف پایِ تمام مادران را

عالم بداند نام او شد فاطمه،چون
محفوظ می دارد ز آتش شیعیان را

عابد ندارد تحفه ای در حد وصفش
مدیون زهرا داند این قاصر بیان را

  • دوشنبه
  • 27
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر * مرضیه عاطفی

344

یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر
پدرم شد علی(ع) و حضرت زهرا(س) مادر

آبروی همه عالم، شده مهریه اش آب
هست بی شک به خدا معنیِ دریا مادر

عزتم داده، همه عمر نمک گیرم کرد
شأنِ ناچیزِ مرا برده به بالا مادر

گرۂ کور نیفتاده به کارم هرگز
قدر یک ثانیه شد واسطه هر جا مادر

شده ذریۂ من فاطمی از روزی که
شد برای پدرم أم أبیها مادر

مادرم هست کنیزش! به من از اول گفت:
فاطمه(س) هست برای همۂ ما مادر

ذکر خیر شهدا این شده که هست فقط-
باعث و بانیِ گمنام شدن ها مادر

دوست دارم وسطِ روضه بپرسم که مرا-
دوست داری؟! باب میلت شدم آیا مادر؟!

جانِ حیدر؛ پدرِ خاک بیا و نگذار
در دلِ خاک، بمانم تک و تنها مادر

کم کن از وحشتم و زود خودت را برسان
میگذارند همینکه لحدم را مادر!

  • یکشنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر * مرضیه عاطفی

632
2

یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر
پدرم شد علی(ع) و حضرت زهرا(س) مادر

آبروی همه عالم، شده مهریه اش آب
هست بی شک به خدا معنیِ دریا مادر

عزتم داده، همه عمر نمک گیرم کرد
شأنِ ناچیزِ مرا برده به بالا مادر

گرۂ کور نیفتاده به کارم هرگز
قدر یک ثانیه شد واسطه هر جا مادر

شده ذریۂ من فاطمی از روزی که
شد برای پدرم أم أبیها مادر

مادرم هست کنیزش! به من از اول گفت:
فاطمه(س) هست برای همۂ ما مادر

ذکر خیر شهدا این شده که هست فقط-
باعث و بانیِ گمنام شدن ها مادر

دوست دارم وسطِ روضه بپرسم که مرا-
دوست داری؟! باب میلت شدم آیا مادر؟!

جانِ حیدر؛ پدرِ خاک بیا و نگذار
در دلِ خاک، بمانم تک و تنها مادر

کم کن از وحشتم و زود خودت را برسان
میگذارند همینکه لحدم را مادر!

  • یکشنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد