چهارده قرن بقیع و غم یک کوچه و در
چهارده قرن ضریحی که ندارد مادر
چهارده قرن سکوت و دل پر خون حسن
ماجرای فدک و خاطره ی داس و تبر
چهارده قرن شکسته است رخ آیینه
می چکد نور ز چشمان تر شمس و قمر
آیه در آیه غمِ کوثر مجروح نبی
چهارده قرن قرائت شده با خون جگر
نه حرم دارد و نه صحن و سرایی ... افسوس
نه رواقی و نه ایوان طلایی ،کوثر
آسمان گنبد و افلاک رواقش....... آری
عرش افتاده به پای گل یاس حیدر
کاش می شد که دم روضه بگیریم و عزا
کنج ایوان طلا ، پنجره فولاد و سحر
چهارده قرن قدم میزند آن مرد غریب
پشت دیوار غمِ فاطمه... با دیده ی تر
چهارده قرن نفس حبس شده در سینه
تا رسد از ظفرِ منتقمِ یاس ، خبر
شا
- جمعه
- 14
- خرداد
- 1395
- ساعت
- 14:50
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار