اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس
 امیر عباسی

شعری تقدیم به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها -(ای جان نثار راه ولا مادر حسین) * امیر عباسی

760

شعری تقدیم به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها -(ای جان نثار راه ولا مادر حسین) ای جان نثار راه ولا مادر حسین
آئینه دار عشق و وفا مادر حسین

ای در یگانگی چو خداوندِ حیّ فرد
یکتای کلّ ارض و سما مادر حسین

ای روح تو تجلی انوار ایزدی
زیباییِ بهشت خدا مادر حسین

ای بهر حفظ دین و ولایت به پشت در
هستیِ خویش کرده فدا مادر حسین

از چه زدی پناه همه خلق! فضه را
در پشت دربِ خانه صدا مادر حسین

آن لحظه ای که پیش پسر خورده ای زمین
شد کوچه نینوای بلا مادر حسین

بعد از پدر به ناله ی واغربتا ی خویش
کردی قیامتی تو به پا مادر حسین

زد بوسه ها به پیکر تو تازیانه ها
دشمن نکرد شرم و حیا مادر حسین

والله داغِ آتش و دود و غلاف شد
بُنیانگذارِ کرببلا مادر حسین

اولادِ نانجیب همان پست فطرتان
کردند

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 16:58
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر عباسی

شعر روایتی در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها -(بعد حمد آنکه باشد ذات رب) * امیر عباسی

499

شعر روایتی در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها -(بعد حمد آنکه باشد ذات رب) بعد حمد آنکه باشد ذات رب
گویم این بیت از سرِ عرض ادب

ای درود بی کران بر مجلسی
ای سلام شیعیان بر مجلسی

ای خود بوده غلام اهل بیت
ناشر علم و کلام اهل بیت

ای محبین ، شیعیان دلفکار
آمده این نقل محکم در بحار

دید روزی عایشه ، ختم رسل
می نماید دخترش را بو ، چو گل

با سُرور و شور و شوق و زَمزَمه
میزند بوسه به روی فاطمه

عایشه با بغضِ پنهان در گلو
گفت آیا دوستش داری ؟ بگو

گفت پیغمبر ، قسم بر ذات حق
خالق ارض و سما ، ربُّ الفَلَق

حبّ او دارم نهان در آب و گل
گر تو هم اِی عایشه در جان و دل

بر مقام و قدر او واقف بُدی
دوستدار و بی قرارش می شدی

فاطمه سرّ بقای عالم است
فاطمه خیرُالنّسای عالم است

فاطمه

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 17:02
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها -(دست من و دامانِ تو ای مادر سادات) * امیر عباسی

616

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها -(دست من و دامانِ تو ای مادر سادات) دست من و دامانِ تو ای مادر سادات
جرم من و غفران تو ای مادر سادات

یزدان تَعالی بُوَد از بارگهِ قُدْس
مدّاح و ثناخوان تو ای مادر سادات

آباد شد آن دل که شد از موهبت عشق
بِیغوله و ویرانِ تو ای مادر سادات

باشد به مِنای شرف و عزّت و ایثار
جانِ همه قربانِ تو ای مادر سادات

فخرم همه این است که مسکین حسینم
آن یوسف عطشانِ تو ای مادر سادات

ای صد چو ذبیح الَّهْ و ایّوبِ پیمبر
خاکِ در سلمانِ تو ای مادر سادات

اَبْرِ کرمی و زِ اَزَل بوده و هستم
در حَسْرتِ باران تو ای مادر سادات

در روز قیامت عَمَلِ خَلْقْ بگردد
سنجیده به میزانِ تو ای مادر سادات

از بس که مقامِ تو رَفیع است و بلند است
عالَم شده حیرانِ تو

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر مدیحه حضرت زهرا سلام الله علیها -(هر آنچه هست در عالم زِ برکت زهراست) * امیر عباسی

651
1

شعر مدیحه حضرت زهرا سلام الله علیها -(هر آنچه هست در عالم زِ برکت زهراست) چهر آنچه هست در عالم زِ برکت زهراست
بقای دین ثمرِ نخل همت زهراست

دل گرفته و تارِ زمانه روشن از
فروغ پرتوِ انوار هیبت زهراست

بهشت و جنت و رضوان و روضهٔ فردوس
قسم به رحمت حق ، مُلکِ رحمت زهراست

هزار شکر که اشکم زِ دیده ام جاری است
که این خود از کرم بی نهایت زهراست

صحیفه ی شرف و فضل و عزّت و ایثار
به عزمِ دست خدا و کتابت زهراست

به مدح امّ ابیها چه گویم ای یاران
که کائنات به تحت ولایت زهراست

فقط نه شهر مدینه که تا به روز جزا
زمین و هفت سما تحت رایتِ زهراست

اگر که دین خدا ، تا ابد سرافراز است
زِ عِزّ و فَرّ و تعالي و شوکت زهراست

حدیث قدس و حکایات جنت و فردوس
همه خلاصه ای از یک روایت زهراست

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 17:06
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر مدح حضرت زهرا سلام الله علیها -(دین رَهینِ خروش همت توست) * امیر عباسی

658
1

شعر مدح حضرت زهرا سلام الله علیها -(دین رَهینِ خروش همت توست) دین رَهینِ خروش همت توست
حُسنِ یزدان عیان به طلعت توست

صد چو ‌خورشید همچو یک ذرّه
گم شده در فروغ هیبت توست

ای که چشم ملائکه خیره
بر تجلای نور صورت توست

ای که آیات مصحف اسلام
خود روایت زِ مجد و شوکت توست

ای که چشم خودِ قیامت هم
در صف حشر بر قیامت توست

ای که حق مفتخر به خِیلِ ملک
بر خلوص تو و عبادت توست

ای که احمد هماره بر امّت
راوی رُتبَت و فضیلت توست

ای که کعبه پی فریضه ی عشق
قبله اش سوی خاک تربت توست

تا ابد کوچه و در و دیوار
شاهد اوجِ استقامت توست

عشق و ایثار و بردباری و صبر
زنده از برکت شهادت توست

ما اگر یا حسین می گوییم
این زِ الطاف بی نهایت توست

چشم ما اِی فروغ چشم رسول
در صف حش

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 17:08
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر تقدیم به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها -(ای ریشه سبز نخل ایمان) * امیر عباسی

1188

شعر تقدیم به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها -(ای ریشه سبز نخل ایمان) ای ریشه سبز نخل ایمان
ای عصمت ذات حی سبحان

بشنیده نبی ز جسم پاکت
عطر خوش لاله های رضوان

حُسن تو بود مثال خورشید
بر مُلک وجود پَرتو افشان

مدح تو و یازده گل توست
آری همه آیه های قران

جان من روسیَه فدایت
ای جان رسول ، فاطمه جان

ای فجر و ضحی و شمس و تکویر
ای کوثر و هل اتی و فرقان

جاروکش آستان لطفت
جبریل چو خیل حور و غلمان

زهرا تو ملیکه ی وجودی
عبدی است به مُلک تو سلیمان

در ، درگهِ قرب حق مکانت
هستی به مقام توست حیران

هر کس به عزات اشک ریزد
در روز جزاست شاد و خندان

ای ارث تو از نبیِّ مُرسَل
قدِّ خم و اشک و قلب سوزان

کردی زِ امام پاسداری
با خطبه و سوز و چشم گریان

هر روز به همره حسینت
رفت

  • شنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر مدح و مرثیه ی حضرت زهرا سلام الله علیها -(منم مدیون لطف بی کرانت) * امیر عباسی

548

شعر مدح و مرثیه ی حضرت زهرا سلام الله علیها -(منم مدیون لطف بی کرانت) منم مدیون لطف بی کرانت
گدایی در بهشت بی نشانت

تو زهرای بتول هستی و باشد
دو عالم ذره ای در کهکشانت

ولایت آبرودار از وجودت
شرافت اختری در آسمانت

فضیلت قطره ای از بَحرِ فیضت
کرامت لاله ای در بوستانت

یقیناً ای گل طاها نداری
زِ من بیچاره تر در آستانت

تویی آنکه به رستاخیز و محشر
شفاعت می کنی از شیعیانت

چو آن مرغی که گیرد دانه از خاک
جدا سازی یکایک دوستانت

کجا من خادم کوی تو هستم؟
که باشم خاک پای خادمانت

بُوَد تا به ابد بر دوش تاریخ
غم بی حدّ و اندوه گِرانت

به وقت خطبه در شهر مدینه
لسانُ الله می باشد لِسانت

فِتَد لرزه بَر اندام سقیفه
زِ تأثیر اِشارات بیانت

پِی حفظ ولایت ، بهر اسلام
پس از ا

  • شنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 21:00
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها -(تو با عمل یاریِ دین نمودی) * امیر عباسی

524

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها -(تو با عمل یاریِ دین نمودی) تو با عمل یاریِ دین نمودی
یارِ امیرِ مؤمنین تو بودی

زِ ضعفِ تن رسید جان بر لبت
وای به احوالِ دلِ زینبت

چو لاله پرپر اوفتاده بودی
میان بستر اوفتاده بودی

آه کِشی ، تو با دلِ شکسته
نافله های تو شده نشسته

دلِ علی به دَرْدْ پیوستْ شد
قنوت تو از چه به یک دست شد؟

بسکه رُخَت گشته از این ضعف ، زرد
بسکه تمام بدنت داشت درد

تمام هستت اوفتاد ، ای وای
شانه ز دستت اوفتاد، ای وای

دو ماه و أَندی ای فروغ مکتب
شانه نکرده ای تو موی زینب

گفت چرا زار و پریشان شدی
چرا چُنین لاغر و بی جان شدی

من دلبر و غمپرور تو هستم
حرفی بزن من دختر تو هستم

بگو که در کوچهٔ غم چه ها شد
بگو چرا قامت تو دو تا شد

بگو چرا صورت

  • شنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 21:14
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

صلی الله علیکِ یافاطمة الزهرا(س) * مرضیه عاطفی

523

صلی الله علیکِ یافاطمة الزهرا(س) یک عمر شدی نیمۂ شب ها بیدار
گفتی چقدر به جای من استغفار
دریایِ سخاوتی و مهریۂ تو
شد خرج شفاعتِ منِ عصیانکار!

#یافاطمه_س_إشفعي_لنا_فی_الجنه
#بفاطمة_س_إلهی_العفو

  • یکشنبه
  • 25
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

یا فاطمه ی زهرا (س) -(جان فدای صاحب کوثر کنیم) * رضا ترابی گیلده

775

یا فاطمه ی زهرا (س) -(جان فدای صاحب کوثر کنیم) جان فدای صاحب کوثر کنیم
نوکری بر دُخت پیغمبر کنیم

کی شود قبرش بگردد آشکار
گریه بر زیر سر مادر کنیم

  • چهارشنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا(س) -( یک عمر شدی نیمهٔ شب ها بیدار) * مرضیه عاطفی

417

مدح حضرت زهرا(س) -( یک عمر شدی نیمهٔ شب ها بیدار) یک عمر شدی نیمهٔ شب ها بیدار
گفتی چقدر به جای من استغفار

دریایِ سخاوتی و مهریهٔ تو
شد خرج شفاعتِ منِ عصیانکار!

  • سه شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای افتخار عالم هستی لقای تو) *مرحوم دکتر احمد ناظر زاده کرمانی

579
1

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای افتخار عالم هستی لقای تو) ای افتخار عالم هستی لقای تو

پاینده چون بقای حقیقت بقای تو

اسلام سرفراز به ایمانت از نخست

خورشید پرتوی ز فروزنده رای تو

من هیچ کس دگر نشاسم بروزگار

بانوی خاندان فضیلت سوای تو

الحق که هر چه فخر و شرف بود در جهان

میخواست خاص شخص تو باشد خدای تو

شوی تو مرتضی و رضایت رضای او

زین رو بود رضای خدا در رضای تو

دخت خدیجه بودی و در خانه علی

چشم زمانه خیره بماند از وفای تو

حلم حسن که پایهدین استوارداشت

کرد أشکار تربیت جانفزای تو

در خانه تو درس شهادت فرا گرفت

آن پاکبا ز خسرو گلگون قبای تو

پرورده ای تو زینب کبری تو دختری

دختر نه بلکه ضیغم دختر نمای تو

دنیا نساخت با تو و گاری شگفت نیست

این خاکدان پست کجا بود جای تو

مانند شمع سو ختی و اشک ریختی

جانسوز همچو ناله نی شد نوای تو

پیش تو خاک بودی فدک زانکه در فلک

بوسد بافتخار ملک خاک پای تو

زانرو شدی فسرده چو گل کز نفاق و کفر

بی اعتنا شدندببانگ رسای تو

کفر و نفاق قوم عرب أشکار شد

روزی که رنجه گشت دل مبتلای تو

آتش زدند دوزخیان چون در بهشت

آتش گرفت جان جهان از برای تو

بر حال تو اگر در و دیوار نال کرد

نبود عجب که بوده عجب ماجرای تو

بهر رهائی علی از دست دشمنان

بالا گرفت کوشش حسرت فزای تو

وان زیوریکه بست ببازوی تو عدو

افزود ای شفیعه محشر بهای تو

هستی امین گنج عنایات کردگار

من نیز چشم دوخته ام بر عطای تو

  • پنج شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 19:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

مدح حضرت زهرا(س) -(آن رتبه را که هیچکسی از ازل نداشت) * مهدی رحیمی زمستان

952

مدح حضرت زهرا(س) -(آن رتبه را که هیچکسی از ازل نداشت) آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا هماره داشت که چون خود مَثل نداشت

از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت

حتی اذانِ حیّ عَلیَ الغُربت علی
بی ذکر نام فاطمه خیر العمل نداشت

شیعه دلش چنین ز غمِ در نمی شکست
مانند مرتضی اگر این خانه یل نداشت

هرچند سومین پسرش را بدون شک
در اوج عرش داشت ولی در بغل نداشت

سوگند می خورم به خود نام فاطمه
زهرا اگر شهید نمی شد اجل نداشت

  • چهارشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س) -(خانه ای در حوالی باران...) *

369

شعر حضرت زهرا(س) -(خانه ای در حوالی باران...) خانه‌ای در حوالی باران
باغی از گل, در آستان دارد

پدری که شبیه اقیانوس
مادری سخت مهربان دارد

خانه‌ای که شبیه منظومه
بیت بیتش ستاره باران است

خانه ای که اگرچه از خشت است
در خودش پنج کهکشان دارد

خانه‌ای که اگرچه ساده ولی
لحظه‌های اجابت افطار

هر فقیری که باز در بزند
توی سفره همیشه نان دارد

روی بام همیشه کوچکشان
رد پای فرشته‌ها باقی است

وای این بیت تا خدا جاری
ریشه‌هایی در آسمان دارد

کوثری از بهشت برگشته
سوره ای آبروی پیغمبر

آیه هایی بلند و دریایی
ساحلی سبز و بیکران دارد

باید اما دوباره برگردیم
به همان سفره های نان و نمک

به همان خانه ای که می‌گویند
خشت خشتش غمِ جهان دارد

به همان خانه ای که می‌گویند
کوچک اما بزرگ خواهد ماند

در آن رو به آسمان باز است
رو به خورشید نردبان دارد

#موسی_عصمتی

  • دوشنبه
  • 1
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

مدح حضرت زهرا(س) -(کعبه به چشمش میکشد خاک درش را ) * محسن حنیفی

559

مدح حضرت زهرا(س) -(کعبه به چشمش میکشد خاک درش را ) کعبه به چشمش میکشد خاک درش را
باران تلاوت مینماید کوثرش را

روزی رسان خلوت قدیسه ها اوست
وقتی به لب دارند نام اطهرش را

ممسوسه ی ذات خداوند است بانو
ریسیده اند از نور یعنی معجرش را

حوریه ای می گستراند زیر پایش
وقت عبور از کوچه ها بال و پرش را

کوچه دو رکعت روضه می خواند؛ امامی
در دست دارد دستهای مادرش را

در دست دارد دستهایی را که می چید
چون باغبان گل بوسه ی پیغمبرش را

ناگاه رنگ آسمان ها نیلگون شد
مردی خدا نشناس بسته معبرش را

مردی که بویی از حیا هرگز نبرده
بی شک لگد کرده غرور شوهرش را

ریحانه ی نازک تر از گل زخم خورده است
داسی به یغما می برد برگ و برش را

چشمش گره از کار حیدر باز می کرد
بسته است سیلی چشم مریم پرورش را

درّ نجف میریزد از چشم امامی
از خاک بردارد چگونه گوهرش را

مادر به خانه میرود اما پس از این
از درد با دستار میبندد سرش را

  • سه شنبه
  • 2
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت حضرت زهرا(س)، مدایح -(ریشه دارم لابه لای ریشه های چادرت...) * رضا قاسمی

926
1

شهادت حضرت زهرا(س)، مدایح -(ریشه دارم لابه لای ریشه های چادرت...) ریشه دارم لابلای ریشه‌های چادرت
نذر کردم تار و پودم را برای چادرت

آسمانم باش! حالا که کبوتر نیستم
می‌پرم مثل غباری در هوای چادرت

کودکی هستم که زیر چترِ مادر رفته‌ام
در امانم از بلایا، لابلای چادرت

سوره‌ی «وَالشَّمس»، تفسیرِ نماز صبح توست
سوره‌ی «وَالَّیل» هم شمسُ‌الضُّحای چادرت

روز اول رشته‌ی حبل‌المتین را بافتند
از کنار ریشه‌های نخ‌نمای چادرت

با یهودی‌های شهرِ نامسلمان‌پروران
اهل اسلامیم، با نورُالهُدای چادرت

سایه‌سارِ پرچمت روی سر محجوبه‌هاست
مکتبت جاری‌ست، در دارُالحَیای چادرت

بر سر زن‌های بزمِ روضه‌های خاکی‌ات
چادر مشکی‌ست، یا رخت عزای چادرت؟

پشت پایت، چشمِ تنگِ کوچه هم خون گریه کرد
از خجالت سرخ شد با ردّ پای چادرت

از درِ غم‌خانه‌ات باب جسارت باز شد
خیمه‌ها آتش گرفت از کربلای چادرت

  • شنبه
  • 6
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س)،مدح ومرثیه -(ذکر حق سرمیکشد بر عرش از دیوارتو) *استاد حاج غلامرضا سازگار

434

حضرت زهرا(س)،مدح ومرثیه -(ذکر حق سرمیکشد بر عرش از دیوارتو) خانهء وحی، لیلة القدر

ذکر حق سر می کشد بر عرش از دیوار تو

روح می گیرد رسول اللّه از گفتار تو

وحی منزل از سما آید تو را بی جبرئيل

وحى صاعد بارد از لب های گوهر بار تو

از تو می پرسم! حدودت را کجا پیدا کنم؟

ای تمام آفرینش نقطه ی پرگار تو

تیرگی هرگز ندارد ره در اطراف شما

ای تمام نورها از مطلع الانوار تو

ای «و ما ادراک» در شأنت به ختم المرسلین

لیلة القدرى! کجا داند کسی مقدار تو؟

چون به محشر رو نهی بهر شفاعت، می شود

شخص حیدر با لوای حمد پرچمدار تو

خانه ی خشت و گلت بیت الحرام انبیاست

ای محمّد پنج نوبت روز و شب زوّار تو

بسکه آمد از فلک سنگ مصیبت بر سرت

روزهای روشن تو گشت شام تار تو

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(برسد گر که مژده ای ز تجلای فاطمه) *استاد محمد جواد غفورزاده

695

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(برسد گر که مژده ای ز تجلای فاطمه) تولای فاطمه، مصلای فاطمه

برسد گر که مژده ای ز تجلای فاطمه

دل و جان زنده می شود به تولای فاطمه

در حقیقت وجود اوست، ترجمان ظهور حق

متجلی به نور حق، شده سیمای فاطمه

گل طوبای معرفت شجر طور بینش است

همه ی آفرینش است، به تمنای فاطمه

هله ای ماه آسمان! نزنی در که بسته است

که پیمبر نشسته است به تماشای فاطمه

سخنانش نسیم وحی آیه های کریم وحی

می تراود شمیم وحی ز سراپای فاطمه

یکی آیینه ی وفا، یکی اسطوره ی صفا

به فدای دو مریم و دو مسیحای فاطمه

حرمش قبله ی وجود، کرمش آبروی جود

آسمان می برد سجود، به مصلای فاطمه

ز گذرگاه سرنوشت، نشود راهی بهشت

کسی از عاشقان مگر پس از امضای فاطمه

استادشفق

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(ای نور خداجویی، در آینه ی جانت) *استاد محمد جواد غفورزاده

630

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(ای نور خداجویی، در آینه ی جانت) خیر کثیر، شب قدر، تربیت، توسل

ای نور خداجویی، در آینه ی جانت

باز این دل شیدا شد، مجنون و غزلخوانت

ای یاس بهشت آیین، عطر نفس یاسین

خارم من و میگردم، در طرف گلستانت

تو روح تولایی، تو زهره ی زهرایی

تو ام ابیهایی، عالم همه حیرانت

روزی که زدی لبخند، بر آینه ی گیتی

خورشید شفاعت هم، سر زد ز گریبانت

ای نور اهورایی، انسیه ی حورایی

گل چیده به زیبایی، وحی از لب خندانت

اخلاص و یقین تنها، با نام تو معنا شد

ایثار شکوفا شد، در پرتو ایمانت

اصحاب کسا هرگاه، تسبیح تو می گویند

از عرش فرو ریزد، گل بر سرو سامانت

حق خوانده تورا کوثر، در آیه ی اعطینا

ای خیر کثیر تو، گل های فراوانت

هستی به سجود آمد، جنت به وجود آمد

وقتی که رسول الله، زد بوسه به دستانت

دستاس صبوری ها، با دست تو میگردد

هرچند که میچرخد، افلاک به فرمانت

در عشق و جهان سوزی، در معرفت آموزی

شد جان و دل زینب، آیینه ی عرفانت

مهریه ی تو آب است، مهر تو جهانتاب است

ذرات جهان دارند، سر در خط پیمانت

شرح سعه ی صدری، معنای شب قدری

ای گستره ی هستی، سجاده ی ایمانت

ای خطبه ی تو سوزان، در مسجد پیغمبر

اهنگ فدک دارد، فریاد گل افشانت

بر غربت و غم های، مولای خداجویان

پهلوی تو شد شاهد، بازوی تو برهانت

گلبرگ شقایق ها، تا رنگ شفق دارد

یا انسیه الحورا، چشم من و احسانت

یا فاطمه الزهرا، دست من و دامانت

یا انسیه الحورا، چشم من و احسانت

استادشفق

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)مدح و مرثیه -(نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حورا) * علیرضا قزوه

975
2

حضرت زهرا(س)مدح و مرثیه -(نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حورا) شب قدر، آیهء تطهیر، فدک، عاشورا

نه مثل ساره‌ای و مریم! نه مثل آسیه و حوّا!

فقط شبیه خودت هستی! فقط شبیه خودت زهرا!

اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه‌شب قدری!

شبیه آیه ی تطهیری! شبیه سورۀ «اعطینا»!

شناسنامۀ تو صبح است، پدر تبسّم و مادر نور

سلام ما به تو ای باران، سلام ما به تو ای دریا!

کبودِ شعله‌ور آبی! سپیده طلعت مهتابی!

به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا!...

بگیر آب و وضویی کن، ز چشمه‌سار فدک امشب!

نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبلۀ عاشورا!

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(حریم زهرا بود مقامی) *استاد سید رضا موید

895

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(حریم زهرا بود مقامی) انوار زهرا در نماز، تربیت، وصیت

حریم زهرا بود مقامی

که روی طاعت نهاده آنجا

به سجده آدم، به لابه حوا،

به ذکر عیسی، به شکر موسی

به جز خدایش که آفریده

که می‌شناسد جلالت او؟

به جز رسولش که پروریده

کسی نداند شرافتش را

ولیة الله حبیبة الله

ازاین فضائل تبارک الله

حیای هاجر صفای سارا

مقام مریم کجا و زهرا!؟

به شوکت او نزول کوثر

شفاعت او قبول داور

به احترامش ستاده شوهر

به دستبوسش همیشه بابا

لوای مدحش گرفته بر دوش

نشان مهرش کشیده در گوش

به عرش جبریل به چرخ پروین

به ارض انسان به خلد لعیا

بهار اسلام، ز گلشن او

طلوع والفجر، ز دامن او

فروغ هرروز، چراغ هرشب

امید دنیا شفیع عقبا

سرور احمد بود سرورش

ز سوی محراب فروغ نورش

کند تجلی به صبح ابیض،

به ظهر اصفر، به شام حمرا

شب عروسی ز جامهء نو

فشانده پرتو به جان سائل

شب شهادت ازآن وصیت

شرر فکنده به قلب مولا

الا که نامت دهد به تن روح

غم تو مرهم به قلب مجروح

بود ولایت سفینهء نوح

ز قهر طوفان به قعر دریا

امید عیسی به خانهء توست

که زائرش بود نبی مرسل

دوچشم مریم به چادر توست

که وصله دارد ز لیف خرما

استادسیدرضا مؤید، گلچین یک قصیده

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(مَهی که چشم مَه و ستاره به خلوت او گذر ندارد) * حمید سبزواری

699

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(مَهی که چشم مَه و ستاره به خلوت او گذر ندارد) خدیجه، عفاف، صبر، فرزندپروری

مهی که چشم مه و ستاره، به خلوت او گذر ندارد

بغیر معمار آفرینش، ز طینت او خبر ندارد

مسنج با علم و عقل جاهش، که علم و عقل ست عذر خواهش

مجو در آئینۀ خیالش، که وهم از آن سو گذر ندارد

عفاف ازو اعتبار گیرد، وقار ازو برگ و بار گیرد

جهان ایمان و صبر و تقوی، زنی چنین نامور ندارد

صفاش جز مصطفی نداند، وفاش جز مرتضی نداند

به جز خدیجه زنی به دامن، گلی فروزان گهر ندارد

گلی که دور از طراوات آن، به باغ رضوان گلی نروید

گلی که همزادِ رنگ و بویش، نهال هستی ثمر ندارد

گلی علی را جمیله* همسر، گلی حسن را ستوده مادر

گلی به دامن حسین پرور، نه، گل چنین زیب و فر ندارد

گُواست کوثر ز پایۀ او، نشسته طوبی، به سایه او

ندیده چشمی طلایۀ او، که چشم احسان بدر ندارد

شفیعه ی محشر است زهرا، به خیر و شر داور است زهرا

گران بود این سخن برآن کو، نگاه داور نگر ندارد

حدیث فضل ترا نشاید، که جز نبی از تو لب گشاید

«حمید» از عهده چون برآید، که بهره ای از هنر ندارد

*وصف جلیله یا عزیزه مناسب تر از جمیله به نظر می رسد.

گل *عزیز* است غنیمت شمریدش صحبت (حافظ)

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(قرآن مصور است زهرا..) *استاد سید رضا موید

1012

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(قرآن مصور است زهرا..) اشاره به دعای نور و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها است که شاعران كمتر به آن پرداخته اند.

قرآن مصور است زهرا

سرچشمهء کوثر است زهرا

گویند بهشت مصطفی اوست

تعبیر چنین اگر چه نیکوست

عطری ز وجود او بهشت است

پاداش درود او بهشت است

فرمود نبی رسول رحمت

قبل از دو هزار سال خلقت

وقتی نه زمین و آسمان بود

نه جن و بشر نه این جهان بود

با خویش خدای، عهد کرده است

سوگند به حق خویش خورده است

تا دور کند عذاب خود را

در حشر ز دوستان زهرا

یزدان به ملائک سماوات

می کرد ز سجده اش مباهات

حق را به کمال بندگی کرد

در خانه چه ساده زندگی کرد

در خانه که طرح زندگی ریخت

یک پرده قیمتی نیاویخت

فرمود علی امام زهرا

کز دیدن آن بتول عذرا

آرامش من فزوده می شد

غم های دلم زدوده می شد

در خانه ما همه صفا بود

انگیزه زندگی، خدا بود

رفتار به جز ادب نکردیم

یکبار به هم غضب نکردیم

می پخت غذا و خانه میرُفت

وز شِکوِه به من سخن نمی گفت

او دار و ندار مرتضی بود

همسر نه، که یار مرتضی بود

با عزت نفس و بردباری

نُه سال نمود خانه داری

آن پاره پیکر محمد

از خانه خود برون نیامد

جز بهر رضای حق تعالی

وقتی که غریب بود مولا

چون دید که یاری از امام است

در خانه نشستنش حرام است

از خانه برآمد و برآشفت

از حقِّ ولایت علی گفت

ای باخته دل بنام زهرا

هان این تو و این مرام زهرا

ای بانوی دینمدار هشدار

ایمان و حیای خود نگهدار

سرمشق ز طاعتش بگیریم

درسی ز قناعتش بگیریم

ای خیر کثیر بی کرانه

وی خُلق عظیم را نشانه

محبوب ترین خلقِ هستی

در دیده مصطفی تو هستی

تو جامع آیه های حُسنی

در چشم علی خدای حُسنی

گفتار تو چشمه های نور است

یک جلوه از آن دعای نور است

ای دست خدا تو را سرشته

گویند هزارها فـــرشتــه

تکبیر به سجده و رکوعت

تسبیح به خشیت و خضوعت

تسبیح تو وِرد اهل راز است

بهتر ز هزارها نماز است

زهد تو به روزگار پیداست

از چادر وصله دار پیداست

هر ریشهء آن ز زلف حورا

هر وصلهء آن ز لیف خرما

ای گل که در آستان خانه

پژمرده شدی به تازیانه

دلها به مصیبتت شکسته

داغ تو به جان ما نشسته

ای مادر خاندان مظلوم

بستایمت از زبان معصوم

کز غربت تو زبان گشودند

"مَمنوعَه اِرثُها" سرودند

باید به تو ای عزیز جان گفت

دردی که به کس نمی توان گفت...

استاد سیدرضا مؤید، گلچین یک مثنوی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح -(ای تاجِ سر زنان عالَم) * سید محمد علی ریاضی یزدی

615

حضرت زهرا(س) مدح -(ای تاجِ سر زنان عالَم) سیدة النساء، پیوند نبوّت و ولایت، عصمت، تربیت، انفاق

ای تاجِ سرِ زنانِ عالم

وی مَفخر دودمان آدم

معيار كمالِ زن تويی تو

مقياس جلالِ زن تويی تو

اي گوهر ناب بحر رحمت!

یکتا دُر گوشوار عصمت!

خيّاط ازل ز حجلهء غيب

در طارم نور غيبِ لاريب

چون مشعل وحی را بر افروخت

پيراهن عصمت تو را دوخت

از جوهر قدس، تار و پودت

وز نور محمّدی وجودت

ای پارهء پيكر پيمبر

هم مادر و هم خجسته دختر

ای دختر بهترين پدرها

وی مادر برترين پسرها

وی خلقت تو بزرگ‌آیت

پیوند نبوّت و ولایت

ای گنج هزارگونه گوهر

وی خوانده تو را خدای، کوثر

نسل تو نگاهبان دين ست

بر تاج تو يازده نگين ست

شاه شهدا كه بر سر دين

بگذاشت نگين و تاج خونين

يک پارهء پاک از تن توست

پروردهء شير و دامن توست

در قدر، ز کائنات برتر

با فضّه کنیز خود برابر

چون پیرهن عروسی خویش

دادی به زنی گدا و درویش

از سندس سبز، جامهء نور

کز سوزن نور، بخیه زد حور

جبریل ز باغ خلد آورد

حورای بهشت بر تنت کرد...

مرحوم ریاضی یزدی، گلچین یک مثنوی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح شورآفرین میلادت..) *استاد محمد جواد غفورزاده

523

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح شورآفرین میلادت..) ولادت، انفاق، نماز، تربیت فرزند، یاری امام

...صبح شور آفرین میلادت

لحظه ها چون فرشتگان شادند

چار تن بانوی بهشتی هم

گل فشاندند و دل ز كف دادند

داد فرمان، خدا به پیغمبر

كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر»

مثل «حوا» شمیم جنت را

«مریم» آن جا به یك اشاره گرفت

بوسه بر خاك پایت «آسیه» زد

دامنت را به شوق، «ساره» گرفت

جز تو ای معنی «كلام الله»

كیست شایستۀ «سلام الله»؟

ای وجودی كه در كمال شهود،

هستی ات نورِ عالمِ غیب است

نام پاك تو بی وضو بردن

نزد اصحابِ معرفت، عیب است

با علی نُه بهار پیوستی

دَرِ خواهش به روی خود بستی

به خدا، خانۀ گِلین تو را

اشتیاق حبیب، پُر كرده ست

عطر ناب «لِیُذهِبَ عَنكُم»

بوی«امَّن یُجیب» پُر كرده ست

حلقه زد گرد چهره ات چون ماه

هالۀ «اِنَّما یُریدُ الله»

لطف سرشارت، ای عصارۀ وحی

خستگان را به مهر، تسكین داد

تا سه شب، قوت خویش را هر شب

به یتیم و اسیر و مسكین داد

در شگفت از تو قدسیان ماندند

سورۀ نور و هل اتی خواندند

چه كسی می‌بَرد گمان كه خدا

به كنیز تو رتبه كم داد؟

فضه شد میهمان مائده ای

كه خدا پیش از این به مریم داد

می‌توان با محبت تو رسید

به رهایی به روشنی به امید

نیمه شب ها كه در دل محراب

ذكر آیات نور داشته ای

ای نمازت نهایت معراج!

عرش را پشت سر گذاشته ای

باغ سجاده غرق عطر تو بود

همه آفاق، زیر چتر تو بود

صلح سبز«حسن» كه جاری شد

چشمه در چشمه از پیامت بود

نهضت سرخ روز عاشورا

شعله در شعله از قیامت بود

خطبه را زینب از تو چون آموخت

سخنش ریشه ستم را سوخت

ای دلت در كمال بی رنگی

از همه كائنات، رنگین تر!

بود بار امانت از اول

روی دوشت ز كوه، سنگین تر

تو منزّه ترینِ زن هایی

بر بلندای نور، تنهایی

با همان دست عافیت پرور

كه پرستاری پدر كردی،

از امام زمان خود، یاری

در هیاهوی پشت در كردی

سرمهء دیده، خاك پایت باد

همهء هستی ام فدایت باد...

استادشفق، با حذف چند بند

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

مدح حضرت زهرا(س) -(چشمه ی آفتاب فاطمه بود..) *استاد سید رضا موید

1091

مدح حضرت زهرا(س) -(چشمه ی آفتاب فاطمه بود..) تربیت، ازدواج، ولایت

دارم از شوق حالتی دیگر

با دل خویش خلوتی دیگر

خلوتی چلچراغ آن از اشک

لاله ها بسته باغبان از اشک

اشک من آبروی زندگی ام

اشک من ترجمان بندگی ام

نور این زندگی است ایمانم

داغ این بندگی است بر جانم

جانم افروخته ازآتش عشق

هستی ام سوخته ازآتش عشق

عزت و افتخار من زهراست

همه دار و ندار من زهراست...

حرمت عصمت خدادادش

همسری چون علی خدا دادش

عقد مهرش به جسم و جان بستند

عقد او را در آسمان بستند

زرهی بس صداق نقدش بود

خود خدا خطبه خوان عقدش بود

چشمه ی آفتاب فاطمه بود

کعبه ی در حجاب فاطمه بود

کعبه ای قبلگاه حل وحرم

درحریمش فرشته نامحرم

کعبه ی عشق و قبله ی باور

چار رکنش دو دختر و دو پسر

حسنش رکن مستجار بود

که ازاو صلح پایدار بود

همچنان کعبه باقی است حسین

مثل رکن عراقی است حسین

زینبش رکن محکم شامی است

که ازاو صبر را نکونامی است

یمنی رکن آن همه تقواست

ام کلثوم زینب صغراست

محسنش چیست؟ در منثورش

مهدی اش کیست؟ سر مستورش

باب این کعبه کیست غیر علی؟

صاحب خانه نیست غیر علی

پرده اش حشمت خدای ودود

پرده دارش محمد محمود

فضه اش همچو ناودان طلا

دارد از عاشقی نشان طلا

آستانش مقام ابراهیم

که در آنجا بود به سجده کلیم

حجره اش رشک حجر اسماعیل

به طوافش هماره جبرائیل

زمزم از خاک پاش جوشیده

در رضای خداش کوشیده

سجده را با همه وجودش داشت

که خدا فخر از سجودش داشت

مروه اش خانه و صفا مسجد

موقع سعی خانه تا مسجد

شاهد حال او خدایش بود

یاعلی یاعلی ندایش بود...

دستت ای خاک پات بر دیده

از دو جا غرق بوسه گردیده

کف دستت ز دسته ی دستاس

پشت دست از رسول خیرالناس...

استادمؤید، گلچینی از یک مثنوی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است) *استاد محمد جواد غفورزاده

468

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است) ولادت، علم، خطبه، تقوا، تربیت

صبح طلوع زهره ی زهرا رسیده است

پایان ظلمت شب یلدا رسیده است

ای روزگار، دوره ی هجران تمام شد

یعنی برات وصل به امضا رسیده است

بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان

ای باغ گل زمان تماشا رسیده است

عطر گل محمدی از مكه می وزد

فصل گل و تبسم گل ها رسیده است

تا آن كه غرق نور شود آسمان وحی

ماهی به نام ام ابیها رسیده است

آمد ندا: «فَصَلِّ لِرَبِّك» حبیب ما

محبوب ما حبیبه ی دل ها رسیده است

بر دفتر تبسم كوثر نوشته اند

آیینه ی تجسم طاها رسیده است

قفل حدیث قدسیِ لولاك باز شد

امشب كلید حل معما رسیده است

امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت:

مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است

مرضیه ای كه سوره ی انسان مدیح اوست

انسیه ای به جلوه ی حورا رسیده است

هر كس رسیده است به هر رتبه و مقام

از پرتو ولایت زهرا رسیده است

یعنی كه آدم صفی الله از این طریق

كم كم به علمِ «عَلَّمَ الاسما» رسیده است

از چشمه ی كرامت زهرای اطهر است

فیضی اگر به مریم و حوا رسیده است

تا بنگرد كلیم تجلای طور را

اشراق او به سینه ی سینا رسیده است

از پرتو عفاف همین بضعة النبی ست

نوری كه از ثَری به ثُریا رسیده است

تا زیر چتر عصمت او یک دعا کند

جبریل با هزار تمنا رسیده است

زهرا كه هر شب از دل محراب تا سحر

نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است

زهرا كه سر به سجده ی شكر خدا گذاشت

آوازه اش به مسجد الاقصی رسیده است

زهرا كه چون به خطبه صدایش بلند شد

پژواك او به عالم بالا رسیده است

زهرا كه «اِنَّ اَكرَمَكُم» ترجمان اوست

در بندگی به قله ی تقوا رسیده است

زهرا كه در مقام رضا مجتبای او

تا بی كرانِ صبر و مدارا رسیده است

زهرا که در مقام شهادت حسین او

از كربلا به «لیلة الاسری» رسیده است

زهرا كه در جبین درخشان زینبش

ایمان به منتهای تجلا رسیده است

زهرا كه روز واقعه هجده بهار داشت

داغش به قلب لاله ی صحرا رسیده است

ما مثل قطره دست به دامان كوثریم

"دریاست قطره ای كه به دریا رسیده است"١

امروز اگر به فاطمه دل بسته ای بدان

انگیزه شفاعت فردا رسیده است

تنها نه مهر فاطمه آرام جان ماست

عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است

ای دل نظر به پنجره های بقیع كن

پایان كار عشق به اینجا رسیده است

استاد محمدجواد غفورزاده (شفق)

١- مصرعی از بیدل

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و ولادت -(یک چله انتظار به پایان رسیده است) * سید محمدرضا یعقوبی آل

873

حضرت زهرا(س) مدح و ولادت -(یک چله انتظار به پایان رسیده است) ولادت، اسماء فاطمه، خیر کثیر، شهیدان

یک چله انتظار به پایان رسیده است

پایان شام تیرهء هجران رسیده است

اسفند را به مجمر خورشید دود کن

عطر نسیم صبح بهاران رسیده است

برگی دگر کتاب خزان را ورق زدیم

وقت مرور فصل زمستان رسیده است

اینک بهار و فصل "فصل لربک" است

شان نزول کوثر قرآن رسیده است...

ریحانه ای که رایحهء روح پرورش

تا ماورای روضهء رضوان رسیده است

زهراست زهره ای که به یمن ظهور او

شبهای بی ستاره به پایان رسیده است...

برخیز ای خدیجه که صبرت نتیجه داد

از آسمان برای تو مهمان رسیده است

کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید

جان پیشکش کنید که جانان رسیده است

حسن عروس حضرت قرآن به لطف اوست

دریای نور لؤلؤ و مرجان رسیده است

انسیه ای که سورهء انسان به شان اوست

حوریه ای به صورت انسان رسیده است

از کوثر کرامت بی انتهای اوست

فیضی اگر به عالم امکان رسیده است

یک چشمه از تموج۱ خیر کثیر اوست

دریای حکمتی که به لقمان رسیده است

هفتاد رشته نور حق از طور چادرش

بر پیروان موسی عمران رسیده است

در سایهء تعالی نور دعای او

سلمان به اوج رتبهء ایمان رسیده است

معصومه ای که در اثر هم نشینی اش

فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است

صدیقه ای که شاهد عهد الست بود

ارث بلای او به شهیدان رسیده است

مهدیه ای که پرتو نور هدایتش

از جمکران به پیر جماران رسیده است

مرضیه ای که مرز ندارد ولایتش

نور رضای او به خراسان رسیده است

۱- علاوه بر تموج، تجلی هم مناسب به نظر می رسد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

ازدواج حضرت زهرا(س)، مدح -(گل نیست آنچه دست بشر پروریده است) *

991

ازدواج حضرت زهرا(س)، مدح -(گل نیست آنچه دست بشر پروریده است) کوثر، ازدواج، کفو مولا

گل نیست آنچه دست بشر پروریده است

این است گل که لطف خدا آفریده است

زهراست آنکه دم به دم از شوق دیدنش

در سینه قلب علت هستی تپیده است

نام آوران عشق و وفا را کنار هم

دست خدای عشق عجب خوب چیده است

زهرا هر آنچه حسن به بازار عشق بود

یکجا به اعتبار لیاقت خریده است

وصلش نه خلعتی ست که زیبد به هر قدی

آن را خدا به قامت مولا بریده است

عالی ترین تقارن تاریخ را نگر

کوثر به دست ساقی کوثر رسیده است

کامران، گلچین یک غزل

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا(س) -(ازبس که بود مثل پیمبر شمایلش) * افشین علا

595

مدح حضرت زهرا(س) -(ازبس که بود مثل پیمبر شمایلش) کوثر، قرآن، انفاق

از بس که بود مثل پیمبر، شمایلش

گویی نهاد، آینه ای در مقابلش

تنها نه زن، که خالق هستی ز نور خویش

بخشیده بود جوهر انسان کاملش

دریای بیکرانهء عصمت که در جهان

تنها علی رسید به ادراک ساحلش

اوصاف او به سورهء کوثر خلاصه شد

زیرا به وحی نیز نگنجد فضائلش

اعجاز، واژه ای‌ست که زهراست آیتش

معراج، مزرعی ست که زهراست حاصلش

روز ازل مراد "الست بربکم"

بار امانتی ست که زهراست حاملش

تنزیل اگرچه قدر ز مُنزِل گرفته است

نازد به خود که خانهء زهراست منزلش

آل عبا اگر ز پیمبر، مقام یافت

زهراست ثقل دایره و شمع محفلش

حیدر "ولی" و حضرت زهراست حامی اش

میزان، علی و حضرت زهرا معادلش

نازم به خانه ای که در آن جن و انس را

اذن دخول نیست چو زهراست داخلش

نازم به قامتی که ملک رشک می برد

بر تار و پود چادر او در نوافلش

نازم به دامنی که نبی سر بر آن گذاشت

در ناملایمات، پی رفع مشکلش

از کودک گرسنهء خود کرد نان، دریغ

تا نگذرد گرسنه از آن سفره، سائلش

جاری چو زمزم ست ولی مروه و صفا

هرگز نمی رسند به طی مراحلش

قبرش نهان شد از نظر خلق تا ز آه

هر دم به جای گُل ندمد آتش از گِلش

جانم فدای یاس کبودی که از نظر

در روز حشر نیز نهان ست محملش

جانم فدای ماه منیری که در سفر

عاجز شد آفتاب ز سِیر منازلش

گر شهره شد حسن به کرامت، ز مادرست

جود و کرم نَمی ست ز بحر خصائلش

در اهتزاز مانده اگر بیرق حسین

بسته ست دست حضرت زهرا حمایلش

زهراست تکیه‌گاه پسر در مصائبش

زهراست نوحه‌خوان پسر در مقاتلش

زینب، اگر گرفت به صحرای کربلا

سکان به کف، سکینهء زهراست در دلش

ام البنین اگرچه ابوالفضل پرورید،

از شیر خود؛ عنایت زهراست شاملش

نازم به کوثری که تبار رسول از اوست

ابتر، اگرچه خواند ز کین، ابن وائلش

گرگان پس از شهادت او نیز در کمین

تا ریشه کَن کنند تبار و سلاسلش

نامحرمی و ضربه به پهلوی فاطمه؟!

شکر خدا که شد در و دیوار، حائلش

وای از دمی که شِکوه کند نزد مصطفی

در روز حشر، حضرت زهرا ز قاتلش

وای از دمی که شرم زند شعله بی امان

نزد رسول، بر جگر خصم جاهلش

این شِکوه را چو یوسف زهراست مدعی

موکول می کنیم به دیدار عاجلش

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد