اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس
 رضا ترابی گیلده

یا فاطمه ی زهرا (س) -(جان فدای صاحب کوثر کنیم) * رضا ترابی گیلده

606

یا فاطمه ی زهرا (س) -(جان فدای صاحب کوثر کنیم) جان فدای صاحب کوثر کنیم
نوکری بر دُخت پیغمبر کنیم

کی شود قبرش بگردد آشکار
گریه بر زیر سر مادر کنیم

  • چهارشنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مدح حضرت زهرا(س) -( یک عمر شدی نیمهٔ شب ها بیدار) * مرضیه عاطفی

304

مدح حضرت زهرا(س) -( یک عمر شدی نیمهٔ شب ها بیدار) یک عمر شدی نیمهٔ شب ها بیدار
گفتی چقدر به جای من استغفار

دریایِ سخاوتی و مهریهٔ تو
شد خرج شفاعتِ منِ عصیانکار!

  • سه شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای افتخار عالم هستی لقای تو) *مرحوم دکتر احمد ناظر زاده کرمانی

443

در مدح حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای افتخار عالم هستی لقای تو) ای افتخار عالم هستی لقای تو

پاینده چون بقای حقیقت بقای تو

اسلام سرفراز به ایمانت از نخست

خورشید پرتوی ز فروزنده رای تو

من هیچ کس دگر نشاسم بروزگار

بانوی خاندان فضیلت سوای تو

الحق که هر چه فخر و شرف بود در جهان

میخواست خاص شخص تو باشد خدای تو

شوی تو مرتضی و رضایت رضای او

زین رو بود رضای خدا در رضای تو

دخت خدیجه بودی و در خانه علی

چشم زمانه خیره بماند از وفای تو

حلم حسن که پایهدین استوارداشت

کرد أشکار تربیت جانفزای تو

در خانه تو درس شهادت فرا گرفت

آن پاکبا ز خسرو گلگون قبای تو

پرورده ای تو زینب کبری تو دختری

دختر نه بلکه ضیغم دختر نمای تو

دنیا نساخت با تو و گاری شگفت نیست

این خاکدان پست کجا بود جای تو

مانند شمع سو ختی و اشک ریختی

جانسوز همچو ناله نی شد نوای تو

پیش تو خاک بودی فدک زانکه در فلک

بوسد بافتخار ملک خاک پای تو

زانرو شدی فسرده چو گل کز نفاق و کفر

بی اعتنا شدندببانگ رسای تو

کفر و نفاق قوم عرب أشکار شد

روزی که رنجه گشت دل مبتلای تو

آتش زدند دوزخیان چون در بهشت

آتش گرفت جان جهان از برای تو

بر حال تو اگر در و دیوار نال کرد

نبود عجب که بوده عجب ماجرای تو

بهر رهائی علی از دست دشمنان

بالا گرفت کوشش حسرت فزای تو

وان زیوریکه بست ببازوی تو عدو

افزود ای شفیعه محشر بهای تو

هستی امین گنج عنایات کردگار

من نیز چشم دوخته ام بر عطای تو

  • پنج شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 19:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

مدح حضرت زهرا(س) -(آن رتبه را که هیچکسی از ازل نداشت) * مهدی رحیمی زمستان

613

مدح حضرت زهرا(س) -(آن رتبه را که هیچکسی از ازل نداشت) آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا هماره داشت که چون خود مَثل نداشت

از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت

حتی اذانِ حیّ عَلیَ الغُربت علی
بی ذکر نام فاطمه خیر العمل نداشت

شیعه دلش چنین ز غمِ در نمی شکست
مانند مرتضی اگر این خانه یل نداشت

هرچند سومین پسرش را بدون شک
در اوج عرش داشت ولی در بغل نداشت

سوگند می خورم به خود نام فاطمه
زهرا اگر شهید نمی شد اجل نداشت

  • چهارشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س) -(خانه ای در حوالی باران...) *

259

شعر حضرت زهرا(س) -(خانه ای در حوالی باران...) خانه‌ای در حوالی باران
باغی از گل, در آستان دارد

پدری که شبیه اقیانوس
مادری سخت مهربان دارد

خانه‌ای که شبیه منظومه
بیت بیتش ستاره باران است

خانه ای که اگرچه از خشت است
در خودش پنج کهکشان دارد

خانه‌ای که اگرچه ساده ولی
لحظه‌های اجابت افطار

هر فقیری که باز در بزند
توی سفره همیشه نان دارد

روی بام همیشه کوچکشان
رد پای فرشته‌ها باقی است

وای این بیت تا خدا جاری
ریشه‌هایی در آسمان دارد

کوثری از بهشت برگشته
سوره ای آبروی پیغمبر

آیه هایی بلند و دریایی
ساحلی سبز و بیکران دارد

باید اما دوباره برگردیم
به همان سفره های نان و نمک

به همان خانه ای که می‌گویند
خشت خشتش غمِ جهان دارد

به همان خانه ای که می‌گویند
کوچک اما بزرگ خواهد ماند

در آن رو به آسمان باز است
رو به خورشید نردبان دارد

#موسی_عصمتی

  • دوشنبه
  • 1
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

مدح حضرت زهرا(س) -(کعبه به چشمش میکشد خاک درش را ) * محسن حنیفی

415

مدح حضرت زهرا(س) -(کعبه به چشمش میکشد خاک درش را ) کعبه به چشمش میکشد خاک درش را
باران تلاوت مینماید کوثرش را

روزی رسان خلوت قدیسه ها اوست
وقتی به لب دارند نام اطهرش را

ممسوسه ی ذات خداوند است بانو
ریسیده اند از نور یعنی معجرش را

حوریه ای می گستراند زیر پایش
وقت عبور از کوچه ها بال و پرش را

کوچه دو رکعت روضه می خواند؛ امامی
در دست دارد دستهای مادرش را

در دست دارد دستهایی را که می چید
چون باغبان گل بوسه ی پیغمبرش را

ناگاه رنگ آسمان ها نیلگون شد
مردی خدا نشناس بسته معبرش را

مردی که بویی از حیا هرگز نبرده
بی شک لگد کرده غرور شوهرش را

ریحانه ی نازک تر از گل زخم خورده است
داسی به یغما می برد برگ و برش را

چشمش گره از کار حیدر باز می کرد
بسته است سیلی چشم مریم پرورش را

درّ نجف میریزد از چشم امامی
از خاک بردارد چگونه گوهرش را

مادر به خانه میرود اما پس از این
از درد با دستار میبندد سرش را

  • سه شنبه
  • 2
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت حضرت زهرا(س)، مدایح -(ریشه دارم لابه لای ریشه های چادرت...) * رضا قاسمی

610
1

شهادت حضرت زهرا(س)، مدایح -(ریشه دارم لابه لای ریشه های چادرت...) ریشه دارم لابلای ریشه‌های چادرت
نذر کردم تار و پودم را برای چادرت

آسمانم باش! حالا که کبوتر نیستم
می‌پرم مثل غباری در هوای چادرت

کودکی هستم که زیر چترِ مادر رفته‌ام
در امانم از بلایا، لابلای چادرت

سوره‌ی «وَالشَّمس»، تفسیرِ نماز صبح توست
سوره‌ی «وَالَّیل» هم شمسُ‌الضُّحای چادرت

روز اول رشته‌ی حبل‌المتین را بافتند
از کنار ریشه‌های نخ‌نمای چادرت

با یهودی‌های شهرِ نامسلمان‌پروران
اهل اسلامیم، با نورُالهُدای چادرت

سایه‌سارِ پرچمت روی سر محجوبه‌هاست
مکتبت جاری‌ست، در دارُالحَیای چادرت

بر سر زن‌های بزمِ روضه‌های خاکی‌ات
چادر مشکی‌ست، یا رخت عزای چادرت؟

پشت پایت، چشمِ تنگِ کوچه هم خون گریه کرد
از خجالت سرخ شد با ردّ پای چادرت

از درِ غم‌خانه‌ات باب جسارت باز شد
خیمه‌ها آتش گرفت از کربلای چادرت

  • شنبه
  • 6
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س)،مدح ومرثیه -(ذکر حق سرمیکشد بر عرش از دیوارتو) *استاد حاج غلامرضا سازگار

309

حضرت زهرا(س)،مدح ومرثیه -(ذکر حق سرمیکشد بر عرش از دیوارتو) خانهء وحی، لیلة القدر

ذکر حق سر می کشد بر عرش از دیوار تو

روح می گیرد رسول اللّه از گفتار تو

وحی منزل از سما آید تو را بی جبرئيل

وحى صاعد بارد از لب های گوهر بار تو

از تو می پرسم! حدودت را کجا پیدا کنم؟

ای تمام آفرینش نقطه ی پرگار تو

تیرگی هرگز ندارد ره در اطراف شما

ای تمام نورها از مطلع الانوار تو

ای «و ما ادراک» در شأنت به ختم المرسلین

لیلة القدرى! کجا داند کسی مقدار تو؟

چون به محشر رو نهی بهر شفاعت، می شود

شخص حیدر با لوای حمد پرچمدار تو

خانه ی خشت و گلت بیت الحرام انبیاست

ای محمّد پنج نوبت روز و شب زوّار تو

بسکه آمد از فلک سنگ مصیبت بر سرت

روزهای روشن تو گشت شام تار تو

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(برسد گر که مژده ای ز تجلای فاطمه) *استاد محمد جواد غفورزاده

487

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(برسد گر که مژده ای ز تجلای فاطمه) تولای فاطمه، مصلای فاطمه

برسد گر که مژده ای ز تجلای فاطمه

دل و جان زنده می شود به تولای فاطمه

در حقیقت وجود اوست، ترجمان ظهور حق

متجلی به نور حق، شده سیمای فاطمه

گل طوبای معرفت شجر طور بینش است

همه ی آفرینش است، به تمنای فاطمه

هله ای ماه آسمان! نزنی در که بسته است

که پیمبر نشسته است به تماشای فاطمه

سخنانش نسیم وحی آیه های کریم وحی

می تراود شمیم وحی ز سراپای فاطمه

یکی آیینه ی وفا، یکی اسطوره ی صفا

به فدای دو مریم و دو مسیحای فاطمه

حرمش قبله ی وجود، کرمش آبروی جود

آسمان می برد سجود، به مصلای فاطمه

ز گذرگاه سرنوشت، نشود راهی بهشت

کسی از عاشقان مگر پس از امضای فاطمه

استادشفق

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(ای نور خداجویی، در آینه ی جانت) *استاد محمد جواد غفورزاده

470

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(ای نور خداجویی، در آینه ی جانت) خیر کثیر، شب قدر، تربیت، توسل

ای نور خداجویی، در آینه ی جانت

باز این دل شیدا شد، مجنون و غزلخوانت

ای یاس بهشت آیین، عطر نفس یاسین

خارم من و میگردم، در طرف گلستانت

تو روح تولایی، تو زهره ی زهرایی

تو ام ابیهایی، عالم همه حیرانت

روزی که زدی لبخند، بر آینه ی گیتی

خورشید شفاعت هم، سر زد ز گریبانت

ای نور اهورایی، انسیه ی حورایی

گل چیده به زیبایی، وحی از لب خندانت

اخلاص و یقین تنها، با نام تو معنا شد

ایثار شکوفا شد، در پرتو ایمانت

اصحاب کسا هرگاه، تسبیح تو می گویند

از عرش فرو ریزد، گل بر سرو سامانت

حق خوانده تورا کوثر، در آیه ی اعطینا

ای خیر کثیر تو، گل های فراوانت

هستی به سجود آمد، جنت به وجود آمد

وقتی که رسول الله، زد بوسه به دستانت

دستاس صبوری ها، با دست تو میگردد

هرچند که میچرخد، افلاک به فرمانت

در عشق و جهان سوزی، در معرفت آموزی

شد جان و دل زینب، آیینه ی عرفانت

مهریه ی تو آب است، مهر تو جهانتاب است

ذرات جهان دارند، سر در خط پیمانت

شرح سعه ی صدری، معنای شب قدری

ای گستره ی هستی، سجاده ی ایمانت

ای خطبه ی تو سوزان، در مسجد پیغمبر

اهنگ فدک دارد، فریاد گل افشانت

بر غربت و غم های، مولای خداجویان

پهلوی تو شد شاهد، بازوی تو برهانت

گلبرگ شقایق ها، تا رنگ شفق دارد

یا انسیه الحورا، چشم من و احسانت

یا فاطمه الزهرا، دست من و دامانت

یا انسیه الحورا، چشم من و احسانت

استادشفق

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)مدح و مرثیه -(نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حورا) * علیرضا قزوه

734
1

حضرت زهرا(س)مدح و مرثیه -(نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حورا) شب قدر، آیهء تطهیر، فدک، عاشورا

نه مثل ساره‌ای و مریم! نه مثل آسیه و حوّا!

فقط شبیه خودت هستی! فقط شبیه خودت زهرا!

اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه‌شب قدری!

شبیه آیه ی تطهیری! شبیه سورۀ «اعطینا»!

شناسنامۀ تو صبح است، پدر تبسّم و مادر نور

سلام ما به تو ای باران، سلام ما به تو ای دریا!

کبودِ شعله‌ور آبی! سپیده طلعت مهتابی!

به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا!...

بگیر آب و وضویی کن، ز چشمه‌سار فدک امشب!

نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبلۀ عاشورا!

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(حریم زهرا بود مقامی) *استاد سید رضا موید

659

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(حریم زهرا بود مقامی) انوار زهرا در نماز، تربیت، وصیت

حریم زهرا بود مقامی

که روی طاعت نهاده آنجا

به سجده آدم، به لابه حوا،

به ذکر عیسی، به شکر موسی

به جز خدایش که آفریده

که می‌شناسد جلالت او؟

به جز رسولش که پروریده

کسی نداند شرافتش را

ولیة الله حبیبة الله

ازاین فضائل تبارک الله

حیای هاجر صفای سارا

مقام مریم کجا و زهرا!؟

به شوکت او نزول کوثر

شفاعت او قبول داور

به احترامش ستاده شوهر

به دستبوسش همیشه بابا

لوای مدحش گرفته بر دوش

نشان مهرش کشیده در گوش

به عرش جبریل به چرخ پروین

به ارض انسان به خلد لعیا

بهار اسلام، ز گلشن او

طلوع والفجر، ز دامن او

فروغ هرروز، چراغ هرشب

امید دنیا شفیع عقبا

سرور احمد بود سرورش

ز سوی محراب فروغ نورش

کند تجلی به صبح ابیض،

به ظهر اصفر، به شام حمرا

شب عروسی ز جامهء نو

فشانده پرتو به جان سائل

شب شهادت ازآن وصیت

شرر فکنده به قلب مولا

الا که نامت دهد به تن روح

غم تو مرهم به قلب مجروح

بود ولایت سفینهء نوح

ز قهر طوفان به قعر دریا

امید عیسی به خانهء توست

که زائرش بود نبی مرسل

دوچشم مریم به چادر توست

که وصله دارد ز لیف خرما

استادسیدرضا مؤید، گلچین یک قصیده

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(مَهی که چشم مَه و ستاره به خلوت او گذر ندارد) * حمید سبزواری

522

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(مَهی که چشم مَه و ستاره به خلوت او گذر ندارد) خدیجه، عفاف، صبر، فرزندپروری

مهی که چشم مه و ستاره، به خلوت او گذر ندارد

بغیر معمار آفرینش، ز طینت او خبر ندارد

مسنج با علم و عقل جاهش، که علم و عقل ست عذر خواهش

مجو در آئینۀ خیالش، که وهم از آن سو گذر ندارد

عفاف ازو اعتبار گیرد، وقار ازو برگ و بار گیرد

جهان ایمان و صبر و تقوی، زنی چنین نامور ندارد

صفاش جز مصطفی نداند، وفاش جز مرتضی نداند

به جز خدیجه زنی به دامن، گلی فروزان گهر ندارد

گلی که دور از طراوات آن، به باغ رضوان گلی نروید

گلی که همزادِ رنگ و بویش، نهال هستی ثمر ندارد

گلی علی را جمیله* همسر، گلی حسن را ستوده مادر

گلی به دامن حسین پرور، نه، گل چنین زیب و فر ندارد

گُواست کوثر ز پایۀ او، نشسته طوبی، به سایه او

ندیده چشمی طلایۀ او، که چشم احسان بدر ندارد

شفیعه ی محشر است زهرا، به خیر و شر داور است زهرا

گران بود این سخن برآن کو، نگاه داور نگر ندارد

حدیث فضل ترا نشاید، که جز نبی از تو لب گشاید

«حمید» از عهده چون برآید، که بهره ای از هنر ندارد

*وصف جلیله یا عزیزه مناسب تر از جمیله به نظر می رسد.

گل *عزیز* است غنیمت شمریدش صحبت (حافظ)

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:38
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(ای بهشت جاودان، ای ملیکۀ جهان..) * یوسف رحیمی

493

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(ای بهشت جاودان، ای ملیکۀ جهان..) اسماء فاطمه، حجت ائمه، خطبه، انفاق، هل أتی

ای بهشت جاودان، ای ملیکۀ جهان

ای گل محمدی، ای بهار بی‌خزان

بضعة النبوتی، حُجَةٌ علی الحُجَج

اسم آسمانی‌ات، سُبحۀ فرشتگان

طاهره،‌ مطهره، عالمه، معلمه

وافیه، سماویه، حُرّه، حانیه، حَصان

ای حبیبه ی خدا، ای عزیز مصطفی

لایق تو کیست کیست؟ جز امیرمؤمنان

هم بهشت مصطفاست، آن نگاه غرق مهر

هم بهشت مرتضاست، آن نگاه مهربان

وصله‌های چادرت، رشته ی نجات خلق

بوریای خانه‌ات، سرپناه آسمان

ای سحابِ رحمت و مغفرت دعای تو

سجده‌های روشنت، چلچراغ عرشیان

ای قنوت مستجاب، آفتاب در حجاب

هر طرف نشانه‌ای‌ست، از تو ماه بی‌نشان

ای نماز ناتمام، ای قیام مستدام

خطبۀ تو باشکوه، ندبۀ تو بی‌امان

ای رضایت خدا، بسته بر رضایتت

وصف قهر و مهر تو، وصف دوزخ و جنان

آستان رحمتت، نور، روشنا، امید

وسعت سخاوتت، بی‌کران و بی‌کران

پر شده مشام شهر، از شمیم یاس تو

از بهشت خانه‌ات، عطر «تنفقوا» وزان

دست خالی آمده، سائلی غریب‌وار

آن یتیم بی‌قرار، این اسیر نیمه‌جان

در بهار لطف تو، «یطعمونَ» داده گل

روزۀ سه روزه‌ات، بی‌نیاز از آب و نان

نور و قدر و هل أتی، فجر و کوثر و ضحی

لحظه لحظۀ تو را، آیه آیه ترجمان

بیت‌های ما کجا؟ قدر و هل أتی کجا؟

برتر از گمان ما، ساحت تو همچنان

در مدیح تو هنوز، واژه‌ها چه ابترند

ای فراتر از سخن، ای رساتر از بیان

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(قرآن مصور است زهرا..) *استاد سید رضا موید

803

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(قرآن مصور است زهرا..) اشاره به دعای نور و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها است که شاعران كمتر به آن پرداخته اند.

قرآن مصور است زهرا

سرچشمهء کوثر است زهرا

گویند بهشت مصطفی اوست

تعبیر چنین اگر چه نیکوست

عطری ز وجود او بهشت است

پاداش درود او بهشت است

فرمود نبی رسول رحمت

قبل از دو هزار سال خلقت

وقتی نه زمین و آسمان بود

نه جن و بشر نه این جهان بود

با خویش خدای، عهد کرده است

سوگند به حق خویش خورده است

تا دور کند عذاب خود را

در حشر ز دوستان زهرا

یزدان به ملائک سماوات

می کرد ز سجده اش مباهات

حق را به کمال بندگی کرد

در خانه چه ساده زندگی کرد

در خانه که طرح زندگی ریخت

یک پرده قیمتی نیاویخت

فرمود علی امام زهرا

کز دیدن آن بتول عذرا

آرامش من فزوده می شد

غم های دلم زدوده می شد

در خانه ما همه صفا بود

انگیزه زندگی، خدا بود

رفتار به جز ادب نکردیم

یکبار به هم غضب نکردیم

می پخت غذا و خانه میرُفت

وز شِکوِه به من سخن نمی گفت

او دار و ندار مرتضی بود

همسر نه، که یار مرتضی بود

با عزت نفس و بردباری

نُه سال نمود خانه داری

آن پاره پیکر محمد

از خانه خود برون نیامد

جز بهر رضای حق تعالی

وقتی که غریب بود مولا

چون دید که یاری از امام است

در خانه نشستنش حرام است

از خانه برآمد و برآشفت

از حقِّ ولایت علی گفت

ای باخته دل بنام زهرا

هان این تو و این مرام زهرا

ای بانوی دینمدار هشدار

ایمان و حیای خود نگهدار

سرمشق ز طاعتش بگیریم

درسی ز قناعتش بگیریم

ای خیر کثیر بی کرانه

وی خُلق عظیم را نشانه

محبوب ترین خلقِ هستی

در دیده مصطفی تو هستی

تو جامع آیه های حُسنی

در چشم علی خدای حُسنی

گفتار تو چشمه های نور است

یک جلوه از آن دعای نور است

ای دست خدا تو را سرشته

گویند هزارها فـــرشتــه

تکبیر به سجده و رکوعت

تسبیح به خشیت و خضوعت

تسبیح تو وِرد اهل راز است

بهتر ز هزارها نماز است

زهد تو به روزگار پیداست

از چادر وصله دار پیداست

هر ریشهء آن ز زلف حورا

هر وصلهء آن ز لیف خرما

ای گل که در آستان خانه

پژمرده شدی به تازیانه

دلها به مصیبتت شکسته

داغ تو به جان ما نشسته

ای مادر خاندان مظلوم

بستایمت از زبان معصوم

کز غربت تو زبان گشودند

"مَمنوعَه اِرثُها" سرودند

باید به تو ای عزیز جان گفت

دردی که به کس نمی توان گفت...

استاد سیدرضا مؤید، گلچین یک مثنوی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح -(ای تاجِ سر زنان عالَم) * سید محمد علی ریاضی یزدی

460

حضرت زهرا(س) مدح -(ای تاجِ سر زنان عالَم) سیدة النساء، پیوند نبوّت و ولایت، عصمت، تربیت، انفاق

ای تاجِ سرِ زنانِ عالم

وی مَفخر دودمان آدم

معيار كمالِ زن تويی تو

مقياس جلالِ زن تويی تو

اي گوهر ناب بحر رحمت!

یکتا دُر گوشوار عصمت!

خيّاط ازل ز حجلهء غيب

در طارم نور غيبِ لاريب

چون مشعل وحی را بر افروخت

پيراهن عصمت تو را دوخت

از جوهر قدس، تار و پودت

وز نور محمّدی وجودت

ای پارهء پيكر پيمبر

هم مادر و هم خجسته دختر

ای دختر بهترين پدرها

وی مادر برترين پسرها

وی خلقت تو بزرگ‌آیت

پیوند نبوّت و ولایت

ای گنج هزارگونه گوهر

وی خوانده تو را خدای، کوثر

نسل تو نگاهبان دين ست

بر تاج تو يازده نگين ست

شاه شهدا كه بر سر دين

بگذاشت نگين و تاج خونين

يک پارهء پاک از تن توست

پروردهء شير و دامن توست

در قدر، ز کائنات برتر

با فضّه کنیز خود برابر

چون پیرهن عروسی خویش

دادی به زنی گدا و درویش

از سندس سبز، جامهء نور

کز سوزن نور، بخیه زد حور

جبریل ز باغ خلد آورد

حورای بهشت بر تنت کرد...

مرحوم ریاضی یزدی، گلچین یک مثنوی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(من بحر نهفته در سبویم) *استاد حاج غلامرضا سازگار

897
1

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(من بحر نهفته در سبویم) عبادت، علم، چادر، خانه داری، قرآن، قدر و قبر پنهان، فدک، دفاع از ولایت، مصیبت

من بحر نهفته در سبویم

فریاد شکسته در گلویم

بحری شده ام تمام گوهر

در مدح و ثنای کفو حیدر

آن شمسۀ عالم هدایت

پیوند رسالت و ولایت

او کوثر و نور و قدر و طاهاست

او مریم یازده مسیحاست

گلواژهء وحی بر لب اوست

صد لیلة قدر هر شب اوست

وقتی به نماز بست قامت

کردند فرشتگان قیامت

دیدند خدای بی نیازش

فخریّه نموده بر نمازش

چون پرتو حق که تابد از طور

تابید شبی ز چادرش نور

زآن نور که بود نور ایمان

هفتاد یهود شد مسلمان

از عصمت او حجاب جوشد

جز او که ز کور چهره پوشد؟

حیدر که امامت و ولایت

دارد به جهان بی نهایت

چون فاطمه اش دُر سخن سُفت

رازی ز کمال خویشتن گفت

حیرت زده رو به قهقرا رفت

یکباره به نزد مصطفی رفت

احمد که ز قصّه بود آگاه

لبخند زد و شکفت ناگاه

کای کّل علوم را تجسّم

بنشین به برم بزن تبّسم

کاین راز نگفته با تو گویم

زهراست محمّد و من اویم

با این همه داشت دستش آماس

گرداند ز بس به خانه دستاس

چون ذات خدای خود یگانه

با فضّه شریک کار خانه

فردوس گدای فضه اوست

خاک کف پای فضه اوست

ای منطق تو پیام قرآن

بر هر نفست سلام قرآن

قرآن به تو قلب خود گشوده

مشتاق تلاوت تو بوده

ای دختر نور و کفو یاسین

ای بضعهء خاتم النبیین

تو لیلهء قدر کبریایی

تو مادر کل انبیایی

قرآن به فضیلتت گواه است

هر لحظه ی تو هزار ماه است

ای حامل وحی هم کلامت

خوانند پیمبران امامت

کوثر نمی از محبت تو

تطهیر گواه عصمت تو

تهلیل تو بهترین شهادت

تسبیح تو بهترین عبادت

ای ملک خدا مدینهء تو

جنت نفسی ز سینهء تو

یک خوشه ز خرمنت کرامت

یـک غنچه ز دامنـت امـامت

یک قطره ز اشک توست کوثر

یک سایه ز قامت تو محشر

یک حکم تو را هزار طاعت

یک اجر محبتت شفاعت

سرمایـۀ ما ولایت توست

آن هم همه از عنایت توست

بانوی همیشۀ جهان‌ها

عمر تو فراتر از زمان‌ها

هر نکته که حاجت بیان است

از تربـت مخفی‌ات عیان است

با آنکه به خاک بی نشانی

خورشید هزار کهکشانی

هرچند که قبر تو نهان است

خاک تو فراتر از جهان است

بر عرشۀ فُلکِ تو فَلَک چیست

در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست

ارکان وجود محکم از توست

ملک و ملکوت عالم از توست

مسکین تو ای ملیکۀ دین

صد باغ فدک دهد به مسکین

بالله به بهشت ناز داری

تو کی به فدک نیاز داری

تو بهر علی قیام کردی

خود را سپر امام کردی

احقاق فدک برای این بود

کآن در ید دشمنان دین بود

دشمن ز شما فدک ستاند

تا دست علی تهی بماند

تو یار امام راستینی

تو دست خدا در آستینی

جز دست خدا کسی نشاید

کز دست علی گره گشاید

از فتنهء شوم اهرمن ها

قرآن و علی شدند تنها

در شهر مقدس مدینه

شد باز دوباره باب کینه

از فتنه به دوششان حطب ها

بدذات تر از ابولهب ها

در بیت رسول پا نهادند

در را به غضب فشار دادند

دردا که تو را به خانه کشتند

با ضربت تازیانه کشتند

خاکم به دهن، به ضرب سیلی

خورشید مدینه گشت نیلی

تا چند کنایه و اشاره؟!

والله شکست گوشواره

فریاد که پاره شد گلویم

بگذار همان به پرده گویم

تاریکی محض نور را کشت

شیطان به بهشت حور را کشت

پاداش رسول، خوش ادا شد

یک آیه ز کوثرش جدا شد

آن آیه در نهفته ات بود

محسن گل ناشکفته ات بود...

ای آه نهان درون سینه

ای تیرگی شب مدینه

تو گریۀ مخفیانه دیدی

تو دفن بدن شبانه دیدی

مولا ز فراق خونجگر بود

از هر شب خود غریب تر بود...

استادسازگار، گلچین و تلفیق چهار شعر

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح شورآفرین میلادت..) *استاد محمد جواد غفورزاده

384

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح شورآفرین میلادت..) ولادت، انفاق، نماز، تربیت فرزند، یاری امام

...صبح شور آفرین میلادت

لحظه ها چون فرشتگان شادند

چار تن بانوی بهشتی هم

گل فشاندند و دل ز كف دادند

داد فرمان، خدا به پیغمبر

كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر»

مثل «حوا» شمیم جنت را

«مریم» آن جا به یك اشاره گرفت

بوسه بر خاك پایت «آسیه» زد

دامنت را به شوق، «ساره» گرفت

جز تو ای معنی «كلام الله»

كیست شایستۀ «سلام الله»؟

ای وجودی كه در كمال شهود،

هستی ات نورِ عالمِ غیب است

نام پاك تو بی وضو بردن

نزد اصحابِ معرفت، عیب است

با علی نُه بهار پیوستی

دَرِ خواهش به روی خود بستی

به خدا، خانۀ گِلین تو را

اشتیاق حبیب، پُر كرده ست

عطر ناب «لِیُذهِبَ عَنكُم»

بوی«امَّن یُجیب» پُر كرده ست

حلقه زد گرد چهره ات چون ماه

هالۀ «اِنَّما یُریدُ الله»

لطف سرشارت، ای عصارۀ وحی

خستگان را به مهر، تسكین داد

تا سه شب، قوت خویش را هر شب

به یتیم و اسیر و مسكین داد

در شگفت از تو قدسیان ماندند

سورۀ نور و هل اتی خواندند

چه كسی می‌بَرد گمان كه خدا

به كنیز تو رتبه كم داد؟

فضه شد میهمان مائده ای

كه خدا پیش از این به مریم داد

می‌توان با محبت تو رسید

به رهایی به روشنی به امید

نیمه شب ها كه در دل محراب

ذكر آیات نور داشته ای

ای نمازت نهایت معراج!

عرش را پشت سر گذاشته ای

باغ سجاده غرق عطر تو بود

همه آفاق، زیر چتر تو بود

صلح سبز«حسن» كه جاری شد

چشمه در چشمه از پیامت بود

نهضت سرخ روز عاشورا

شعله در شعله از قیامت بود

خطبه را زینب از تو چون آموخت

سخنش ریشه ستم را سوخت

ای دلت در كمال بی رنگی

از همه كائنات، رنگین تر!

بود بار امانت از اول

روی دوشت ز كوه، سنگین تر

تو منزّه ترینِ زن هایی

بر بلندای نور، تنهایی

با همان دست عافیت پرور

كه پرستاری پدر كردی،

از امام زمان خود، یاری

در هیاهوی پشت در كردی

سرمهء دیده، خاك پایت باد

همهء هستی ام فدایت باد...

استادشفق، با حذف چند بند

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

مدح حضرت زهرا(س) -(چشمه ی آفتاب فاطمه بود..) *استاد سید رضا موید

863

مدح حضرت زهرا(س) -(چشمه ی آفتاب فاطمه بود..) تربیت، ازدواج، ولایت

دارم از شوق حالتی دیگر

با دل خویش خلوتی دیگر

خلوتی چلچراغ آن از اشک

لاله ها بسته باغبان از اشک

اشک من آبروی زندگی ام

اشک من ترجمان بندگی ام

نور این زندگی است ایمانم

داغ این بندگی است بر جانم

جانم افروخته ازآتش عشق

هستی ام سوخته ازآتش عشق

عزت و افتخار من زهراست

همه دار و ندار من زهراست...

حرمت عصمت خدادادش

همسری چون علی خدا دادش

عقد مهرش به جسم و جان بستند

عقد او را در آسمان بستند

زرهی بس صداق نقدش بود

خود خدا خطبه خوان عقدش بود

چشمه ی آفتاب فاطمه بود

کعبه ی در حجاب فاطمه بود

کعبه ای قبلگاه حل وحرم

درحریمش فرشته نامحرم

کعبه ی عشق و قبله ی باور

چار رکنش دو دختر و دو پسر

حسنش رکن مستجار بود

که ازاو صلح پایدار بود

همچنان کعبه باقی است حسین

مثل رکن عراقی است حسین

زینبش رکن محکم شامی است

که ازاو صبر را نکونامی است

یمنی رکن آن همه تقواست

ام کلثوم زینب صغراست

محسنش چیست؟ در منثورش

مهدی اش کیست؟ سر مستورش

باب این کعبه کیست غیر علی؟

صاحب خانه نیست غیر علی

پرده اش حشمت خدای ودود

پرده دارش محمد محمود

فضه اش همچو ناودان طلا

دارد از عاشقی نشان طلا

آستانش مقام ابراهیم

که در آنجا بود به سجده کلیم

حجره اش رشک حجر اسماعیل

به طوافش هماره جبرائیل

زمزم از خاک پاش جوشیده

در رضای خداش کوشیده

سجده را با همه وجودش داشت

که خدا فخر از سجودش داشت

مروه اش خانه و صفا مسجد

موقع سعی خانه تا مسجد

شاهد حال او خدایش بود

یاعلی یاعلی ندایش بود...

دستت ای خاک پات بر دیده

از دو جا غرق بوسه گردیده

کف دستت ز دسته ی دستاس

پشت دست از رسول خیرالناس...

استادمؤید، گلچینی از یک مثنوی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

مدح حضرت زهرا(س) -(ای کتاب ثنای تو قرآن...) *استاد حاج غلامرضا سازگار

511
1

مدح حضرت زهرا(س) -(ای کتاب ثنای تو قرآن...) لیلة القدر، هل اتی، دشمن ستیزی، دفاع از امام

ای کتاب ثنای تو قرآن

ای ثناگوی تو خدای جهان

بذل نان تو می کند نازل

سورۀ "هل اتی علی الانسان"

کیستی تو که مصطفی می‌گفت

جان بابا فدات فاطمه جان

کیستی ای تجلّی توحید

کیستی ای حقیقت ایمان

برتر از درک و دانش همه‌ای

چه بخوانم ترا که فاطمه ای

کیستـی تـو بهشـت بابایی

کوثر و قـدر و نور و طـاهایی

دو جهان ذره و تو خورشیدی

همگان قطـره و تـو دریایی

همصدا با تمامی سادات

شیعه گوید تو مادر مایی

مطلـع الفجر بامداد ازل

لیلــة القــدر حق‌تعـالایی

قدرت این بس که خالق افلاک

گفتـه در شأن تو "و مـا ادراک"

ای مقــامت ز وهم‌هــا برتر

قدر و جاهت ز وصف ما برتر

مدح تـو بـر لب رسول خدا

ذکر نابـی‌سـت از دعـا برتر

رتبۀ توست از زنـان بهشت

بـه خداونــدی خــدا بـرتر

جز محمد که دست‌بوس تو بود

تـویـی از کـل انبیـا بــرتر

حجـره‌ات کعبۀ دل احمد

بیتـت از بیــت کبریـــا بـرتر

خانه ای روشن از کلام الله

سر از آن دو آفتاب و دو ماه

ای به شخصت خدا رسانده سلام

وی نبی پیش پات کرده قیام

خجل از قصهء غمت تاریخ

سرفراز از شهادتت اسلام

عمر هستی به پیش عمر کَمَت

همچنان آفتاب بر لب بام

می‌رسد از مزار گمشده‌ات

به هر آزاده این خجسته پیام

سرسپردن به پای دوست، حلال

دست دادن به دست غیر، حرام

آنکه گیرد ز فاطمه تعلیم

پیش ظالم نمی‌شود تسلیم

ای کلام تو آیت محکم

در حریم تو روح، نامحرم

جان فدای غمت نفس به نفس

سر نثار رهت قدم به قدم

قامت عدل از قیام تو راست

کمر ظلم از کلام تو خَم

پیش سیل ستم به حفظ امام

ایستادی چو کوه مستحکم

گر دفاع تو از امام نبود

از خدا و رسول نام نبود

در دل انبیا امید تویی

بر لب اولیا نوید تویی

مکتب زندهء ولایت را

اولین مادر شهید تویی

آنکه هر روز شرح تاریخش

نهضتی تازه آفرید تویی

آنکه با تیغ احتجاج و بیان

پردۀ کفر را درید تویی

آنکه در راه حفظ جان علی

رنج هستی به جان خرید تویی

آفتابی که با غروبش، رنگ

از رخ مرتضی پرید تویی

مهربان یار باوفای علی

بی تو تاریک شد سرای علی

ای بهشت خدا گل رویـت

وی رسول خدا ثنـاگویت

سـورۀ نـور، خط پیشانی

لیلـۀ قدر، تار گیسویت

وسعت ملک کبریا حرمت

کعبـۀ روح انبـیـا کـویت

شـرح تفسیر نحـن وجه‌الله

نقـش بسته به مصحف رویت

شب معراج مصطفی می دید

بـاغ جنـت پـر اسـت از بویت

روحِ بیـن دو پهـلـوی احمـد!

به چه جرمی شکست پهلویت؟

گر جسارت نبـود می‌گفتـم

هرم آتش چه کرد با مویت

از علی‌دوستـی نشان مانده ست

هم به رخسـار هم به بازویت

چشم بیدار تو به ما آموخت

در ره حق چگونه باید سوخت

کاش هفت آسمان شرر می‌شد

کاش عمر جهان به سر می شد

بر سر روز اگر غمت می‌ریخت

از شب تار تیـره‌تر می‌شد

بـه علی هـم نگفتی ای مادر

که چگونه شبت سحر می‌شد

هر کسی با علی عداوت داشت

به تو در کوچه حمله‌ور می‌شد

جسم درهم شکسته ات هردم

هدف ضربه‌ای دگر می‌شد

چشمشان بر علی که می افتاد

ضربه‌هاشان شدیدتر می شد

کـاش از دردهـای پنهـانت

لااقل دخترت خبر می‌شد

دل شب تاسحر نمی خفتی

درد خود را به کس نمی گفتی

استادسازگار، ترکیب بندی حاصل گلچین و تلفیق سه شعر

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است) *استاد محمد جواد غفورزاده

315

مدح حضرت زهرا(س) -(صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است) ولادت، علم، خطبه، تقوا، تربیت

صبح طلوع زهره ی زهرا رسیده است

پایان ظلمت شب یلدا رسیده است

ای روزگار، دوره ی هجران تمام شد

یعنی برات وصل به امضا رسیده است

بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان

ای باغ گل زمان تماشا رسیده است

عطر گل محمدی از مكه می وزد

فصل گل و تبسم گل ها رسیده است

تا آن كه غرق نور شود آسمان وحی

ماهی به نام ام ابیها رسیده است

آمد ندا: «فَصَلِّ لِرَبِّك» حبیب ما

محبوب ما حبیبه ی دل ها رسیده است

بر دفتر تبسم كوثر نوشته اند

آیینه ی تجسم طاها رسیده است

قفل حدیث قدسیِ لولاك باز شد

امشب كلید حل معما رسیده است

امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت:

مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است

مرضیه ای كه سوره ی انسان مدیح اوست

انسیه ای به جلوه ی حورا رسیده است

هر كس رسیده است به هر رتبه و مقام

از پرتو ولایت زهرا رسیده است

یعنی كه آدم صفی الله از این طریق

كم كم به علمِ «عَلَّمَ الاسما» رسیده است

از چشمه ی كرامت زهرای اطهر است

فیضی اگر به مریم و حوا رسیده است

تا بنگرد كلیم تجلای طور را

اشراق او به سینه ی سینا رسیده است

از پرتو عفاف همین بضعة النبی ست

نوری كه از ثَری به ثُریا رسیده است

تا زیر چتر عصمت او یک دعا کند

جبریل با هزار تمنا رسیده است

زهرا كه هر شب از دل محراب تا سحر

نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است

زهرا كه سر به سجده ی شكر خدا گذاشت

آوازه اش به مسجد الاقصی رسیده است

زهرا كه چون به خطبه صدایش بلند شد

پژواك او به عالم بالا رسیده است

زهرا كه «اِنَّ اَكرَمَكُم» ترجمان اوست

در بندگی به قله ی تقوا رسیده است

زهرا كه در مقام رضا مجتبای او

تا بی كرانِ صبر و مدارا رسیده است

زهرا که در مقام شهادت حسین او

از كربلا به «لیلة الاسری» رسیده است

زهرا كه در جبین درخشان زینبش

ایمان به منتهای تجلا رسیده است

زهرا كه روز واقعه هجده بهار داشت

داغش به قلب لاله ی صحرا رسیده است

ما مثل قطره دست به دامان كوثریم

"دریاست قطره ای كه به دریا رسیده است"١

امروز اگر به فاطمه دل بسته ای بدان

انگیزه شفاعت فردا رسیده است

تنها نه مهر فاطمه آرام جان ماست

عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است

ای دل نظر به پنجره های بقیع كن

پایان كار عشق به اینجا رسیده است

استاد محمدجواد غفورزاده (شفق)

١- مصرعی از بیدل

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و ولادت -(یک چله انتظار به پایان رسیده است) * سید محمدرضا یعقوبی آل

562

حضرت زهرا(س) مدح و ولادت -(یک چله انتظار به پایان رسیده است) ولادت، اسماء فاطمه، خیر کثیر، شهیدان

یک چله انتظار به پایان رسیده است

پایان شام تیرهء هجران رسیده است

اسفند را به مجمر خورشید دود کن

عطر نسیم صبح بهاران رسیده است

برگی دگر کتاب خزان را ورق زدیم

وقت مرور فصل زمستان رسیده است

اینک بهار و فصل "فصل لربک" است

شان نزول کوثر قرآن رسیده است...

ریحانه ای که رایحهء روح پرورش

تا ماورای روضهء رضوان رسیده است

زهراست زهره ای که به یمن ظهور او

شبهای بی ستاره به پایان رسیده است...

برخیز ای خدیجه که صبرت نتیجه داد

از آسمان برای تو مهمان رسیده است

کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید

جان پیشکش کنید که جانان رسیده است

حسن عروس حضرت قرآن به لطف اوست

دریای نور لؤلؤ و مرجان رسیده است

انسیه ای که سورهء انسان به شان اوست

حوریه ای به صورت انسان رسیده است

از کوثر کرامت بی انتهای اوست

فیضی اگر به عالم امکان رسیده است

یک چشمه از تموج۱ خیر کثیر اوست

دریای حکمتی که به لقمان رسیده است

هفتاد رشته نور حق از طور چادرش

بر پیروان موسی عمران رسیده است

در سایهء تعالی نور دعای او

سلمان به اوج رتبهء ایمان رسیده است

معصومه ای که در اثر هم نشینی اش

فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است

صدیقه ای که شاهد عهد الست بود

ارث بلای او به شهیدان رسیده است

مهدیه ای که پرتو نور هدایتش

از جمکران به پیر جماران رسیده است

مرضیه ای که مرز ندارد ولایتش

نور رضای او به خراسان رسیده است

۱- علاوه بر تموج، تجلی هم مناسب به نظر می رسد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

ازدواج حضرت زهرا(س)، مدح -(گل نیست آنچه دست بشر پروریده است) *

342

ازدواج حضرت زهرا(س)، مدح -(گل نیست آنچه دست بشر پروریده است) کوثر، ازدواج، کفو مولا

گل نیست آنچه دست بشر پروریده است

این است گل که لطف خدا آفریده است

زهراست آنکه دم به دم از شوق دیدنش

در سینه قلب علت هستی تپیده است

نام آوران عشق و وفا را کنار هم

دست خدای عشق عجب خوب چیده است

زهرا هر آنچه حسن به بازار عشق بود

یکجا به اعتبار لیاقت خریده است

وصلش نه خلعتی ست که زیبد به هر قدی

آن را خدا به قامت مولا بریده است

عالی ترین تقارن تاریخ را نگر

کوثر به دست ساقی کوثر رسیده است

کامران، گلچین یک غزل

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا(س) -(ازبس که بود مثل پیمبر شمایلش) * افشین علا

452

مدح حضرت زهرا(س) -(ازبس که بود مثل پیمبر شمایلش) کوثر، قرآن، انفاق

از بس که بود مثل پیمبر، شمایلش

گویی نهاد، آینه ای در مقابلش

تنها نه زن، که خالق هستی ز نور خویش

بخشیده بود جوهر انسان کاملش

دریای بیکرانهء عصمت که در جهان

تنها علی رسید به ادراک ساحلش

اوصاف او به سورهء کوثر خلاصه شد

زیرا به وحی نیز نگنجد فضائلش

اعجاز، واژه ای‌ست که زهراست آیتش

معراج، مزرعی ست که زهراست حاصلش

روز ازل مراد "الست بربکم"

بار امانتی ست که زهراست حاملش

تنزیل اگرچه قدر ز مُنزِل گرفته است

نازد به خود که خانهء زهراست منزلش

آل عبا اگر ز پیمبر، مقام یافت

زهراست ثقل دایره و شمع محفلش

حیدر "ولی" و حضرت زهراست حامی اش

میزان، علی و حضرت زهرا معادلش

نازم به خانه ای که در آن جن و انس را

اذن دخول نیست چو زهراست داخلش

نازم به قامتی که ملک رشک می برد

بر تار و پود چادر او در نوافلش

نازم به دامنی که نبی سر بر آن گذاشت

در ناملایمات، پی رفع مشکلش

از کودک گرسنهء خود کرد نان، دریغ

تا نگذرد گرسنه از آن سفره، سائلش

جاری چو زمزم ست ولی مروه و صفا

هرگز نمی رسند به طی مراحلش

قبرش نهان شد از نظر خلق تا ز آه

هر دم به جای گُل ندمد آتش از گِلش

جانم فدای یاس کبودی که از نظر

در روز حشر نیز نهان ست محملش

جانم فدای ماه منیری که در سفر

عاجز شد آفتاب ز سِیر منازلش

گر شهره شد حسن به کرامت، ز مادرست

جود و کرم نَمی ست ز بحر خصائلش

در اهتزاز مانده اگر بیرق حسین

بسته ست دست حضرت زهرا حمایلش

زهراست تکیه‌گاه پسر در مصائبش

زهراست نوحه‌خوان پسر در مقاتلش

زینب، اگر گرفت به صحرای کربلا

سکان به کف، سکینهء زهراست در دلش

ام البنین اگرچه ابوالفضل پرورید،

از شیر خود؛ عنایت زهراست شاملش

نازم به کوثری که تبار رسول از اوست

ابتر، اگرچه خواند ز کین، ابن وائلش

گرگان پس از شهادت او نیز در کمین

تا ریشه کَن کنند تبار و سلاسلش

نامحرمی و ضربه به پهلوی فاطمه؟!

شکر خدا که شد در و دیوار، حائلش

وای از دمی که شِکوه کند نزد مصطفی

در روز حشر، حضرت زهرا ز قاتلش

وای از دمی که شرم زند شعله بی امان

نزد رسول، بر جگر خصم جاهلش

این شِکوه را چو یوسف زهراست مدعی

موکول می کنیم به دیدار عاجلش

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا(س) -(ما ضربدر تمام جهان در برابرش صفریم) * غلامرضا شکوهی

505

مدح حضرت زهرا(س) -(ما ضربدر تمام جهان در برابرش صفریم) موالی لا احصی ثنائکم و لا ابلغ من المدح کنهکم

ما ضربدر تمام جهان در برابرش

صفریم اگر حساب کسی می‌شود سرش

بالاتر از خیال جهان است و عاجز است

جنگل اگر قلم شود و دشت دفترش

از هیأت تصور اشعار برتر است

کی می‌رسد تخیل تشنه به کوثرش

از چیست روشنای دوعالم که اینچنین

شمس و قمر گزیده سرانگشت باورش

این هرم نور از نفس کیست کز فراق

می‌سوزد از فروغ تو جبریل هم پرش

خورشید هر سپیده که از شرق می‌دمد

زانو زند به مقبره نور گسترش

هر کوه شد قصیدهء خورشید باورش

افتد به خاک پای تو، تا بیت آخرش

یک روی سکه‌اش، گل خورشید مصطفی ست

ضرب است روی ماه علی، روی دیگرش

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا(س) -(معرفت، لیلة القدر، اسما فاطمه) * محمدسعید میرزایی

315

مدح حضرت زهرا(س) -(معرفت، لیلة القدر، اسما فاطمه) معرفت، لیلة القدر، اسماء فاطمه

یا فاطمه فقط دل طاها تو را شناخت

آن کس که خواندت ام‌ابیها تو را شناخت

هر کس خدا شناخت، علی را شناخته است

هر کس شناخته است علی را، تو را شناخت

دنیا و روزگار برای تو کوچکند

هرگز نه روزگار نه دنیا تو را شناخت

والاترین ستارۀ فلک محمدی

تنها علی عالی اعلا تو را شناخت

آه ای تو میوۀ شجر نور احمدی!

سیمرغِ آشیانۀ طوبا تو را شناخت

خورشید بانو، آینۀ سرِّ ایزدی!

موسی به نور سینۀ سینا تو را شناخت

وقتی که در پی پدر آسمان شتافت

بر بام عرش حضرت عیسی تو را شناخت

وقتی که طعم آن رطب تازه را چشید

در آب چشمه، مریم عذرا تو را شناخت

هر کس نشانی پدر خاک را گرفت

ای مادر زلالیِ دریا! تو را شناخت

مولا! به غیرِ فاطمه آیینۀ تو نیست

باید به نور حضرت زهرا تو را شناخت

وصف علی، مدیحۀ زهرای اطهر است

زهرا! تو سرّ حقی و مولا تو را شناخت

در بین مردمان جهان هر کسی که یافت

روشن‌ترین ستارۀ دنیا، تو را شناخت

یاس نبی که قدر تو طاها و کوثر است

یاسین و قدر و کوثر و طاها تو را شناخت

وقتی رسول در شب معراج خویشتن

از بام عرش رفت به بالا، تو را شناخت

از عطر پاکت ای گل یاس محمدی!

در قتلگاه، زینب کبری تو را شناخت

نامت تقیه است و رضیه است و طاهره

یعنی رضا و پاکی و تقوا تو را شناخت

ادریس درس نام تو می‌خواند در فلک

آدم به بزم علّم الاسما تو را شناخت

با نور تو مراتب اسما شکفته است

تسمیه، اسم، ذات، مسما، تو را شناخت

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(ای در ستایش تو زبان قصیده لال) * سید عبدالله حسینی

400

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(ای در ستایش تو زبان قصیده لال) مظهر جمال و جلال، خلقت نوری، انقلاب، تقریب مذاهب، مقاومت، امام زمان علیه السلام

ای در ستایش تو زبان قصیده لال

یا فاطمه ز مهر میسر کن این مقال

ای ماه! جایگاه تو را گر کند نگاه

افتد ز رفعت تو کلاه از سر خیال

«آیینهء تمام‌نمای خدا تویی»

هم مظهر جلالی و هم مظهر جمال

خم شد پدر که بوسه به دستت زند به عشق

یعنی که در برابر تو میم گشت دال

اطعام میکنی به گدایان کوی خویش

از جود پیش از آنکه کند سائلی سوال

ماه نگاه روشنت ای خوب، بی غروب

خورشید چشمهای تو ای مهر، بی زوال

تو بین آسمان و زمین در ترددی

داری هماره سمت خدا راه اتصال

پل بسته ای به عرش که انسان رسد به اوج

طی می شود به یاری تو وادی کمال...

گسترده ای چنان به جهان پر که کائنات

محوست زیر سایهء تو ای فرشته بال

گرچه همای رحمت حق مرتضی علیست

بگرفته ای همای علی را تو زیر بال

تو تکیه‌گاه حیدر کرار بوده ای

چون تکیه بر صلابت تو میدهد جبال

فرزند تو علَم به کف اِستاده مثل کوه

تا خاک پر شود ز شکوه علی و آل

خلقت ز آفرینش نورت شروع شد

ای اولین سرودهء خلاق بی مثال

ای خلقت نخست نباید ز روی جهل

سن تو را شمرد به مقیاس ماه و سال

بر ما ائمه حجت حقند تو ولی

بر هفت و چار حجت خلاق لایزال

فرزند توست منجی انسان بی پناه

روز ظهور می رود از قلب تو ملال

شیعه برَد به دامن تو دست التجا

سیراب، اهل سنت از آن کوثر زلال

تو محور وفاق تمام مذاهبی

نام تو رمز وحدت و تقریب و اعتدال

داریم اختلافِ فراوان.....ولی ز عشق

تا می رسد به نام تو کم میشود جدال

تو فتح کرده ای قلل شرق و غرب را

جولانگه تو مرز جنوب ست تا شمال

پیچیده است صیت سماواتی شما

از شرق نَجد یکسره تا غرب پرتقال

سادات بوده اند همیشه علَم به دست

از قطب مصر تا اسدآباد را جمال

تاریخ شیعه را شُرفا سرخ کرده اند

از کربلا شروع شد این قصهء قتال

در عصر ما گر از شُرفا پرسی ام به فخر

پیر خمین و خامنه را آورم مثال

فرزند تو ز خانه برون کرد شاه را

بت را شکست بت شکن فاطمی‌خصال

فرزند تو شکست طلسم یهود را

می آرَد ارمغان به رژیم ستم زوال

سید حسن که نصر خدا هست یاورش

فرزند توست فاتح صد قلهء محال

سیدعبدالله حسینی، گلچین یک قصیده

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

غزل حضرت زهرا(س) -(ازل برای ابد ملک لایزالش بود) * امید مهدی نژاد

486

غزل حضرت زهرا(س) -(ازل برای ابد ملک لایزالش بود) تربیت، خطبه

ازل برای ابد ملک لایزالش بود

چه فرق می کند آخر که چند سالش بود

حریم عرش خدا بود سقف پروازش

تمام وسعت عالم به زیر بالش بود

وجود خون خدا را به شیر خود پرورد*

بزرگ کرب و بلا طفل خردسالش بود

پس از غروب که خورشید راه خانه گرفت

چراغ کوچه ی شب قامت هلالش بود

زمین شب زده را رشک آسمان می کرد

اگر فزون تر ازآن خطبه ها مجالش بود

امید مهدی نژاد

*"وجود خون خدا را به دامنش پرورد"، به نظر مناسب تر است.

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:41
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و مصیبت -(توان واژه کجا و مدیحه گفتن او) * غلامرضا شکوهی

311

حضرت زهرا(س) مدح و مصیبت -(توان واژه کجا و مدیحه گفتن او) دختر و همسر و مادر نمونه، انفاق، گریهء روشنگرانه

توان واژه کجا و مدیح گفتن او!؟

قلم قناری گنگی ست در سرودن او

کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست

کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او

چه دختری که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید

کلید گلشن فردوس را به گردن او

چه همسری که برای علی به حظّ حضور

طلوع باور معراج داشت دیدن او

چه مادری که به تفسیر درس عاشورا

حریم مدرسه‌ی کربلاست دامن او

بمیرم آن همه احساس بی تعلق را

که بار پیرهنی را نمی‌کشد تن او

دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد

پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او

از آن ز دیده‌ی ما در حجاب خواهد ماند

که چشم را نزند آفتاب مدفن او

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت) * غلامرضا شکوهی

308

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت) عبادت، تربیت، شهادت

به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت

به حیرتم که چرا خاک این سعادت داشت؟

تو ای بهانۀ هستی، خمید پشت فلَک

به این بهانه که بر خلقتت ارادت داشت

تو سر رسیدی و دیدیم در حریم رسول

درخت سبز امامت، گُلِ ولادت داشت

حضورِ سینۀ دریایی تو تنها بود،

که یازده دُرِ دُردانه رشادت داشت

من از غروبِ غریبِ ستاره دانستم

که بر سجودِ تو خورشید و ماه عادت داشت

چو می‌نشست به سجّادۀ فلَک، خورشید

فقط به سوی تو پیشانیِ عبادت داشت

بمیرم آن صدفِ گوهرِ امامت را

که روی دامن خود، مکتب شهادت داشت

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:45
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد