اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(پشت يكتائي تو توحيد پنهان ميشود) * محسن صرامی

333

یا حضرت زهرا سلام الله علیها  -(پشت يكتائي تو توحيد پنهان ميشود) پشت يكتائي تو توحيد پنهان ميشود
با ولاي تو فقط سلمان مسلمان ميشود

نذر تو بايد نمايد مصطفي ذبحي عظيم
سوره ي كوثر خودش سي جزو قرآن ميشود

امر حق بوده ببوسد مصطفي دست ترا
رزق پيغمبر از اين كارش فراوان ميشود

شك ندارم باني خلقت تو هستي فاطمه
بي وجودت در زمين و عرش طوفان ميشود

فكر اينكه با خدا هستي يكي،درهر نماز
لذت سجده براي ما دوچندان ميشود

در دوعالم بهجت قلب پيمبر كيست تو
طبق آيات خدا هم كفو حيدر كيست تو

معني ام ابيها را خدا داند فقط
بر كسي مثل رسول الله مادر كيست تو

گفته حق تلفيق كردم آن دو دريا را به هم
با امام خود دراين عالم برابر كيست تو

هيچ كس جز تو نشد مادر براي دو امام
در حقيقت مظهر

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن صرامی

گريه چشم -(بايد كه مشروح خبر بسته بماند) * محسن صرامی

372

گريه چشم  -(بايد كه مشروح خبر بسته بماند) بايد كه مشروح خبر بسته بماند
در حين گريه چشم تر بسته بماند

ديوار تا زهرا رسيد آنجا به خود گفت
اي كاش هر جور است،در بسته بماند

جاي تبر بر پهلوي در باز مانده
سخت است آثار تبر بسته بماند

پاي گروهي باز شد در بيت حيدر
تقدير شد دست پدر بسته بماند

رد ميشد از كوچه حسن همراه مادر
اما نشد چشم پسر بسته بماند

با آنكه روضه باز بود و كوچه بن بست
كاري كنيد اين روضه سربسته بماند

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

گوهر شناس -(مانده بود از شب براي گريه پاس ديگري) * محسن صرامی

378

گوهر شناس -(مانده بود از شب براي گريه پاس ديگري) مانده بود از شب براي گريه پاس ديگري
گريه جز تسكين دل دارد خواص ديگري

بغض اگرنشكست با شعر و شب و شور و سكوت
دست بايد زد سحر بر التماس ديگري

چند خط روضه براي اشك عالم كافي است
باز شد در بيت پاي ناسپاس ديگري

آتش و هيزم فراهم كرد،نعره مي كشيد
داشت آن جلاد بين دست داس ديگري

اشبه الناس اند آنها در لباس پارسا
حق مطلب را نگفتم با قياس ديگري

آيه ي تطهير را ناپاك ناديده گرفت
اوست شيطان رجيمي در لباس ديگري

ليله القدر پيمبر را كسي نشناخت قدر
جز علي پيدا نشد گوهر شناس ديگري

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(شرمي نداشت در،غم مسمار اگر نبود) * محسن صرامی

421

یا حضرت زهرا سلام الله علیها  -(شرمي نداشت در،غم مسمار اگر نبود) شرمي نداشت در،غم مسمار اگر نبود
تاثير داشت شانه ي ديوار اگر نبود

مزد پدر به دست عزيزش نمي رسيد
او دختر محمد مختار اگر نبود

پهلو نمي شكست گمان ميكنم كه او
عشق علي و معدن اسرار اگر نبود

زهرا خجالت از حسنين اش نمي كشيد
شايد به خانه حيدر كرار اگر نبود

قطعأ مدينه غرق در اندوه و غم نبود
قنفذ ميان دسته ي اشرار اگر نبود

ميزد درست شانه به گيسوي كودكان
چشم كبود مادرشان تار اگر نبود

در را خودش براي علي باز كرده بود
خاتون خانه آن همه بيمار اگر نبود

ميشد شهيده حضرت صديقه زودتر
زينب در آن ميانه پرستار اگر نبود

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

قلب پيغمبر -(حساس بوده قلب پيغمبر به زهرا) * محسن صرامی

605

قلب پيغمبر -(حساس بوده قلب پيغمبر به زهرا) حساس بوده قلب پيغمبر به زهرا
ميگفت باباي همه مادر به زهرا

او قبل از آنكه پاي بگذارد به مسجد
ميرفت و ميزد عاشقانه سر به زهرا

با امر حق خم شد كه بوسد دست او را
آن بوسه يعني مهر شد كوثر به زهرا

خيلي سفارش كرد مردم را هميشه
از هر جهت از جانب داور به زهرا

برخورد با گل را به مردم ياد ميداد
دارد گريزش ميرسد ديگر به زهرا

نظم نظام آفرينش خورد برهم
تا خورد با ضربه شتابان در به زهرا

اين آخرين تصوير بود از آن دو دريا
زهرا به حيدر زل زد و حيدر به زهرا

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

آسمان سرخ -(دنبال غم ديگر نمي گردم غم اينجاست) * محسن صرامی

409

آسمان سرخ -(دنبال غم ديگر نمي گردم غم اينجاست) دنبال غم ديگر نمي گردم غم اينجاست
جا دارد از گريه بميرم ماتم اينجاست

خورشيد دارد ميرود شد آسمان سرخ
چيزي نماند از لاله اما شبنم اينجاست

از فاطمه مانده فقط يك سايه تنها
محض پرستاري زهرا مريم اينجاست

اشك علي را روي پهلويش كشيده
زهرا به ما فهمانده اصل مرهم اينجاست

سخت است ديگر زندگي در اين مدينه
آثار قتل فاطمه دست كم اينجاست

از سر مستور خدا در پرده گوئيد
احساس من اين است كه نامحرم اينجاست

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شروطِ اذنِ بهشت -(خدا که روزِ ازل،جانِ فاطمه بِسِرشت) * منصوره محمدی مزینان

601

شروطِ اذنِ بهشت -(خدا که روزِ ازل،جانِ فاطمه بِسِرشت) خدا که روزِ ازل،جانِ فاطمه بِسِرشت
به بامِ جنَّتُ اَلاعلی'چنین نشست و نوشت؛
به نامِ نامیِ اَحمد و حِیدر و حَسَنِین
محبّ فاطمه دارد شروطِ اذنِ بهشت

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

چشم گريان -(خشكم زده تا ديده ي تر را ببندد) * محسن صرامی

492
1

چشم گريان -(خشكم زده تا ديده ي تر را ببندد) خشكم زده تا ديده ي تر را ببندد
يك تن بگو چشم پيمبر را ببندد

شاعر تنش لرزيد يا بايد بميرد
يا در همين آغاز دفتر را ببندد

زد با لگد بر در،چه بد آن نامسلمان
خواهد كتاب عمر كوثر را ببندد

در كنده شد از جا،عجب شد روضه سنگين
محض رضاي حق كسي در را ببندد

اي كاش يا دست علي را باز ميكرد
يا يك نفر چشمان حيدر را ببندد

فضه به سرعت آمده با چشم گريان
او آمده پهلوي مادر را ببندد

برخواست از جا،رفت با هر زحمتي بود
تا يك تنه راه دولشگر را ببندد

در موقع برگشت از مسجد كسي نيست
تا بال زخمي كبوتر را ببندد

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شعر شهادت حضرت زهرا (س) -(دستم گرفتم باز دفتر را به اصرار) * محسن صرامی

394

شعر شهادت حضرت زهرا (س) -(دستم گرفتم باز دفتر را به اصرار) دستم گرفتم باز دفتر را به اصرار
ديدم غم شعري مصور را به اصرار

صديقه سردردش امانش را بريده
برداشت از بالش كمي سر را به اصرار

شكر خدا انگار حالش بود بهتر
او جمع كرد از خانه بستر را به اصرار

فضه تقاضا كرد بنشين،من كه هستم
برخواست از جا روز آخر را به اصرار

نگذاشت روز آخري در خانه باشد
راهي مسجد كرد حيدر را به اصرار

دستاس را چرخاند و گندم آسيا كرد
بوسيد زينب دست مادر را به اصرار

دست اش كمي از كار افتاده ولي باز
شانه زد او گيسوي دختر را به اصرار

ميكرد زير لب دعا؛عجل وفاتي
بستم ميان گريه دفتر را به اصرار

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا زهرا(س) -(اين غزل بود ولي مطلع آن با در سوخت) * محسن صرامی

347

یا زهرا(س) -(اين غزل بود ولي مطلع آن با در سوخت) اين غزل بود ولي مطلع آن با در سوخت
در ادامه كمي از سوختنش مانده هنوز

دوسه ماهي ست كه اوضاع وخيم است ولي
غربت مادر ما در وطنش مانده هنوز

گفت با همسر خود آنچه كه بايد ميگفت
گفتن از علت اشك حسنش مانده هنوز

داشت با زينب خود تازه وصيت ميكرد
گريه نگذاشت،كمي از سخنش مانده هنوز

گفت پيراهن فرزند مرا كامل كن
چند كوك دگر از پيرهنش مانده هنوز

حيف شد وقت نشد تا كه گريزي بزند
روضه هاي پسر بي كفنش مانده هنوز

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

سوز صدا -(رفتي و من ماندم و سوز صداي زينبت) * محسن صرامی

662
1

سوز صدا -(رفتي و من ماندم و سوز صداي زينبت) رفتي و من ماندم و سوز صداي زينبت
سوختم از گريه هاي هاي هاي زينبت

يك طرف با ظرف آبي اوست اطراف حسين
يك طرف هم مجتبي دارد هواي زينبت

از خوراك افتاده او بعد از تو و تنها شده
حا و سين و يا و نون آب و غذاي زينبت

ام كلثومت مرا انداخت ياد مادرم
كار خانه ميكند او پا به پاي زينبت

چادرت را دخترت سر ميكند وقت نماز
گريه دارد ميكند با من خداي زينبت

پختن نان روز آخر علتي جز اين نداشت
با كنايه روضه اي خواندي براي زينبت

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

اهل خانه -(ريخت در معركه چون سوره ي كوثر به زمين) * محسن صرامی

369

اهل خانه -(ريخت در معركه چون سوره ي كوثر به زمين) ريخت در معركه چون سوره ي كوثر به زمين
بعد از آن خورد علي نيز مكرر به زمين

فاطمه بضعه مني؛ست حديثي مشهور
با زمين خوردن او خورد پيمبر به زمين

هيچ كس وارد آن خانه نميشد هرگز
نمي افتاد در آن روز اگر در به زمين

اهل خانه همه ديدند كه در كنده شد و
فاطمه خورد در آن واقعه با سر به زمين

شك ندارم كه به يك ثانيه مي بلعيدش
امر ميكرد اگر حضرت مادر به زمين

واذا زلزلت الارض؛به اين علت كه
آه،افتاد سه جا فاتح خيبر به زمين

محسن آن روز اگر سقط نميشد قطعأ
نمي افتاد ز نيزه سر اصغر به زمين

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا(س) -(گوشه اي زانو بغل كردم،سحر دفتر به دست) * محسن صرامی

456

یا حضرت زهرا(س) -(گوشه اي زانو بغل كردم،سحر دفتر به دست) گوشه اي زانو بغل كردم،سحر دفتر به دست
گاه دستم روي سر بود و گهي هم سر به دست

رفته بودم مجلس روضه به عشق فاطمه
روضه خوان ميگفت خورده در مدينه در به دست

مادران از روضه درك بهتري دارند چون
تكيه اش در كار خانه هست هر مادر به دست

در مقام دست زهرا اين روايت كافي است
خم شد و زد بوسه چندين بار پيغمبر به دست

از لقب هايش يكي انسيه الحواست او
پس اثر قطعأ گذارد جاي حتي پر به دست

پر كجا و تازيانه،پر كجا و آن قلاف
روضه سنگين شد نپردازد قلم ديگر به دست

بيخيال درد خود شد فاطمه در قتلگاه
تا كه آمد سرخ موئي بي حيا خنجر به دست

  • پنج شنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا(س) -(خاکِستَرِ آئینه ی تو می کُشَدَم) * رضا رسول زاده

444

رباعی حضرت زهرا(س) -(خاکِستَرِ آئینه ی تو می کُشَدَم) خاکِستَرِ آئینه ی تو می کُشَدَم
دَرد و غَمِ دیرینه ی تو می کُشَدَم

امروز اَگَر نَشُد یَقیناً یک روز
گُل زَخمِ روی سینه ی تو می کُشَدَم

  • پنج شنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

یا زهرا(س) -(همه ی دلخوشی اش، داشتن فاطمه بود) * احمد حسین پور علوی

1322

یا زهرا(س) -(همه ی دلخوشی اش، داشتن فاطمه بود) همه ی دلخوشی اش، داشتن فاطمه بود
دل زهرایی مولا ، وطن فاطمه بود

یاس خود را متمایل به کبودی میدید
یاس، همرنگ عقیق یمن فاطمه بود

کوچه از غربت خورشید، حکایتها داشت
در ودیوار، پر از عطر تن فاطمه بود

مرتضی، بار امانت نتوانست کشید
مصطفی، منتظر آمدن فاطمه بود

بی وضو، دست به این شعر نباید بزنید
قلم ودفتر من، سینه زن فاطمه بود

بر مزارم بنویسید که تا آخر عمر
از محبان حسین وحسن فاطمه بود

  • پنج شنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَم عِزَّت و اِعتِبارِ ما فاطمه است) * رضا رسول زاده

541

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَم عِزَّت و اِعتِبارِ ما فاطمه است) هَم عِزَّت و اِعتِبارِ ما فاطمه است
هَم باعِثِ اِفتِخارِ ما فاطمه است

اندازه ی اَرزَنی به دِل واهِمه نیست
دَر مَحشَر اَگَر کِنارِ ما فاطمه است

  • شنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

غزل مرثیه حضرت زهرا(س) -(مانندِشمعي تا سحر بيمار مي سوخت) * محمد قاسمی

549

غزل مرثیه حضرت زهرا(س) -(مانندِشمعي تا سحر بيمار مي سوخت) مانندِشمعي تا سحر بيمار مي سوخت
از دردِ سـر با پيكري تب دار مي سوخت

وقتي نفس از سينه اش مي رفت بيرون
يك شهر از آن انفاس آتـشْ بار مي سوخت

در سوخت و خاموش شد امّا نَود روز
بر حالت دستش دلِ ديوار مي سوخت

خون از دوچشم كاشفِ اَسرار مي ريخت
وقتي كه آن ديباچه ي اَسرار مي سوخت

"ريحانه در آتش" نمي گويم چه ها شـد
وقتي كه در آتش تنِ مسمار مي سوخت

با دست بسته باغبان از بـاغ مي رفت
وقتي كه غنچه با گُل و گُـلزار مي سوخت

حَكقِّ ذَوِي القُربا به نحوي شد اَدا كـه
در عرش قلبِ احمد مُختار مي سوخت

آبي كه مِهـرش بود مي داند چه شد كه
هنگامِ غُـسلش،حيـدرِ كَرّار مي سوخت !!!

اين سوختن ها بعدها شكلش عوض شد
در

  • دوشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَر شَب که به دَردِ سینه خُفتی زهرا) * رضا رسول زاده

421

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَر شَب که به دَردِ سینه خُفتی زهرا) هَر شَب که به دَردِ سینه خُفتی زهرا
شَبنَم شَبنَم به گونه سُفتی زهرا

مَحرم به تو اِنگار نَبودم خانُم!
رَفتی و غَمَت به مَن نَگُفتی زهرا

  • دوشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا (س) -(آشنا بوديم هر دو با فضاي يكدگر) * محسن صرامی

391

یا حضرت زهرا (س) -(آشنا بوديم هر دو با فضاي يكدگر) آشنا بوديم هر دو با فضاي يكدگر
بوده ايم از قبل خلقت مبتلاي يكدگر

من شدم منصوره ي تو،تو شدي منصور من
هر دو تا بوديم يار با وفاي يكدگر

تو براي من ز كوثر گفتي و من از نباء
مايه ي آرامش ما شد صداي يكدگر

قدر هر دو مانده مخفي گر چه هر دو ديده ايم
در ميان آسمان ها رد پاي يكدگر

ما نفس را تازه ميكرديم قبل از اين جهان
با حضور نوري خود در هواي يكدگر

تو بدون من غريبي من بدون تو غريب
بوده ايم از حد فراتر آشناي يكدگر

من شدم حل در تو و تو حل به ذات كبريا
فيض ميبرديم ما از ربناي يكدگر

مخفيانه،نميه شب،بسپار زهرا را به خاك
ما خريداريم در عالم بلاي يكدگر

  • سه شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

آسمان مدينه -(سپاه عشق تو اصلأ نفر نميخواهد) * محسن صرامی

982
5

آسمان مدينه  -(سپاه عشق تو اصلأ نفر نميخواهد) سپاه عشق تو اصلأ نفر نميخواهد
براي عشق تو مردن جگر نميخواهد

هميشه و همه جا حاضري شبيه خدا
به سمت عشق تو رفتن سفر نميخواهد

فرا گرفته تمام كرات را نورت
رسيدن تو به دنيا خبر نميخواهد

كمي ز نور تو روشن نموده عالم را
پس آسمان مدينه قمر نميخواهد

تو آمدي كه بگوئي به اهل اين عالم
كه با وجود تو احمد پسر نميخواهد

تو آمدي كه زند بر تو مرتضي تكيه
علي كنار تو باشد سپر نميخواهد

از اين به بعد رجز خواني علي زهراست
و ذوالفقار علي را ببر نميخواهد

هميشه سرور ما بوده اي و خواهي بود
غلام غير غلامي دگر نميخواهد

توئي تو خير كثير و به ما رسيد از تو
گداي كوي محبت كه زر نميخواهد

  • چهارشنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

زهراي اطهر -(جز خدا از مابقي ماسوا زهرا سراست) * محسن صرامی

415

زهراي اطهر  -(جز خدا از مابقي ماسوا زهرا سراست) جز خدا از مابقي ماسوا زهرا سراست
با وجودش از تمام انبيا بابا سراست

كل هستي يك طرف زهراي اطهر يك طرف
باز هم از هر نظر انسيه الحورا سراست

كوثر است اما يقين دارم كه توحيد است او
پاي تا سر نه،كه او عين خدا سرتا سراست

او براي يازده معصوم حجت بوده است
جاي او پس در حرم هاي همه بالا سراست

من يقين دارم كه حتي فضه اش در مرتبت
از هزاران مريم و آسيه و حوا سراست

  • چهارشنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علی حسنی

استقامت -(چنان در سجده هایش استقامت می کند زهرا) * علی حسنی

994
3

استقامت  -(چنان در سجده هایش استقامت می کند زهرا) چنان در سجده هایش استقامت می کند زهرا
سر سجاده تدریس عبادت می کند زهرا

تبسم می کند حیدر همین که گوشه ی خانه
برای زینبش قرآن تلاوت می کند زهرا

علی را در خداوندش، خدا را در همانندش
خدا را هر کجا باشد زیارت می کند زهرا

عسل می‌ریزد از نام علی، هنگام تسبیحش
خدا را با علی گفتن ضیافت می‌کند زهرا

به دار الحکمه ی زهرا خلافت می کند حیدر
به دار الحکمه ی حیدر خلافت می کند زهرا

برای شمع و پروانه که راه عشق می جویند
کفایت می کند حیدر، کفایت می کند زهرا

به یادش یاس می کارم معطر می شود روحم
به دل حب علی باشد سرایت می کند زهرا

سوالی داشتم پرسیدم از تاریخ گریان شد
و پاسخ داد احساس کسالت می کند زهرا

به م

  • چهارشنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(مديون تو بود از ازل عالم هميشه) * محسن صرامی

549

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(مديون تو بود از ازل عالم هميشه) مديون تو بود از ازل عالم هميشه
پس تا ابد شد مات تو آدم هميشه

ماتمكده باشد برايم بي تو عالم
خيمه زده بي تو به قلبم غم هميشه

لبخند تو بوده براي زخم حيدر
تا هست يادم فاطمه مرهم هميشه

هم صحبتي بي تو ندارم در مدينه
تنها تو بودي با علي همدم هميشه

زهرا بمان تا خانه ام آباد باشد
در خانه ي من ساختي با كم هميشه

مردم نفهميدند تو خيركثيري
با آنكه گفت از فضل تو خاتم هميشه

شب با تو روز است و نباشي روز من شب
بايد بسازم بي تو با ماتم هميشه

خود را سپر كردي براي ياري من
شرمنده از روي تو مي مانم هميشه

  • چهارشنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غربت مادر -(نسیم از سر سجاده اش خبر میخواست) * احمد حسین پور علوی

713

غربت مادر -(نسیم از سر سجاده اش خبر میخواست) نسیم از سر سجاده اش خبر میخواست
برای رد شدن از عرش بال وپر میخواست

زمانه مادر ما را که یک جهان غم داشت
شکسته بود واز این هم شکسته تر میخواست

سرور قلب پیمبر مگر گناهی داشت
تن لطیف ترین گل ،مگر تبر میخواست؟

قسم به غربت مولا تصورش سخت است
که او مقابل بیش از چهل نفر میخواست

علی شناس نبودند پس نفهمیدند
که شهر علم علی بود وشهر در میخواست

خوشا به حال کسی که به او نظر میکرد
خوشا به حال کسی که از او نظر میخواست

حسین حال وهوایی شبیه زینب داشت
حسن،غریب ونجیبانه از پدر میخواست

برای غربت مادر بلند گریه کند
برای غربت مادرکه تا سحر میخواست

برای عزت همسایه ها دعا بکند
ولی برای خودش عمر مختصر میخواست

  • شنبه
  • 20
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

قیام سرخ -(قیام سرخی اگر هست از قیام فاطمه داریم) * محسن صرامی

335

قیام سرخ -(قیام سرخی اگر هست از قیام فاطمه داریم) قیام سرخی اگر هست از قیام فاطمه داریم
که ما هرآنچه که داریم از مرام فاطمه داریم

نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، هان چه نشستید؟
مگر نه زندگی خویش از دوام فاطمه داریم

نه، انقلاب نکردیم تا درون کوفه بپوسیم
که هست کرببلایی اگر، به نام فاطمه داریم

به فکر خانه ی همسایه ایم، آه مختصری عشق
اگر به سفره ی ما هست از کلام فاطمه داریم

یقین که صبح ازل ما سلام داده ایم به نورش
که شام روز ابد چشم بر سلام فاطمه داریم

غلام فاطمه در حشر غصّه ای به سینه ندارد
که ما امید شفاعت هم از غلام فاطمه داریم

  • یکشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(در خجالت میکشد) * محسن صرامی

520

یا حضرت زهرا سلام الله علیها  -(در خجالت میکشد) در خجالت میکشد
از بیان علتش دفتر خجالت میکشد

روی در مانده سیاه
چند وقتی هست از حیدر خجالت میکشد

میکند نفرین به خود
از تمام هست پیغمبر خجالت میکشد

دربه در دیوار هم
از گل یاسی که شد پرپر خجالت میکشد

روضه سنگین میشود
مرتضی با دیدن بستر خجالت میکشد

وضع خانه درهم است
وای از این آشفتگی مادر خجالت میکشد

شانه می افتد زمین
بیشتر از مادرش دختر خجالت میکشد

میکند زانو بغل
همسری از دیدن همسر خجالت میکشد

بگذریم از روضه ها
شاعری از چشم های تر خجالت میکشد

  • یکشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاحضرت زهرا سلام الله علیها -(تازيانه از چه بايد پشت در افتاده باشد) * محسن صرامی

388

یاحضرت زهرا سلام الله علیها  -(تازيانه از چه بايد پشت در افتاده باشد) تازيانه از چه بايد پشت در افتاده باشد
پس درختي نيست جائي كه تبر افتاده باشد

ميشود فهميد مردي قصد جنگيدن ندارد
گوشه اي وقتي كه شمشير و سپر افتاده باشد

جان خود را با كمال ميل صديقه سپر كرد
تا نبيند جان مولا در خطر افتاده باشد

با غلاف و تازيانه هرگز از پا در نيامد
كوه را چشمي نديده از كمر افتاده باشد

مرتضي را مصطفي مي ديد،آن ام ابيها
دختري را نيست طاقت كه پدر افتاده باشد

ميشود بي روح خانه ميشود هر روز آن شب
بين بستر گوشه اي مادر اگر افتاده باشد

درد سر را ميكند راحت تحمل روزها،پس
درد او اين است حق در دردسر افتاده باشد

نه دوا دارد نه درمان نه به دل تاب تحمل
زخم داغي را كه ديگر بر جگر افتاده

  • سه شنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

گل پژمرده -(روي حرفش در لجاجت كرد و ديوار ايستاد) * محسن صرامی

394

گل پژمرده  -(روي حرفش در لجاجت كرد و ديوار ايستاد) روي حرفش در لجاجت كرد و ديوار ايستاد
لحظه اي چرخ فلك در حيرت از كار ايستاد

ضربه سنگين بود،سنگين بود،پس از شدتش
غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار ايستاد

هم فدائي داد هم خود را فداي يار كرد
پاي يارش فاطمه در اوج ايثار ايستاد

يك تنه با آنكه دست و پهلويش مجروح بود
بين كوچه روبروي جمع اشرار ايستاد

پيش پاي مرتضي جز روزهاي آخرش
با وجودي كه برايش بود دشوار،ايستاد

  • سه شنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(گيرم كه در درست شود سر چه مي شود) * محسن صرامی

545

یا حضرت زهرا سلام الله علیها  -(گيرم كه در درست شود سر چه مي شود) گيرم كه در درست شود سر چه مي شود
سر را شكست عاقبت در چه مي شود

گيرم دوباره حرمت اين خانه حفظ شد
يك عمر جاي خالي مادر چه مي شود

گيرم تمام شهر پشيمان شوند زود
آخر تقاص خون برادر چه مي شود

گيرم غدير را همه از ياد برده اند
شان نزول سوره ي كوثر چه مي شود

اينجا كسي نمي كند از خود سوال كه
پس آن سفارشات پيمبر چه مي شود

زانو بغل گرفته علي گوشه ي اتاق
يارب جواب غربت حيدر چه مي شود

با مادري چنين شد و روضه ادامه داشت
پس روشن است با دل دختر چه مي شود

قدرش كه مخفي است،مزارش كه مخفي است
مانده هنوز پرسش آخر چه مي شود

  • سه شنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

غريب و بي كسم -(از اين به بعد و بعد از اين دلواپسم من) * محسن صرامی

415

غريب و بي كسم -(از اين به بعد و بعد از اين دلواپسم من) از اين به بعد و بعد از اين دلواپسم من
در شهر پيغمبر غريب و بي كسم من

يك عمر از تو دل نخواهم كند زهرا
با آنكه ممسوس به ذات اقدسم من

سخت است بي تو زنده ماندن در مدينه
انگار بي تو گوشه اي از محبسم من

تو عقل كل بودي و رفتي از كنارم
ديگر طرف با اين عقول نارسم من

بايد بخوانم مثل تو عجل وفاتي
دق ميكنم وقتي به خانه ميرسم من--------

تنهائي بعد از تو را با چاه گفتم
با او هم از درد دلم كوتاه گفتم

از بسكه در خانه ز حيدر رو گرفتي
در خانه ي خود نيز يا الله گفتم

ماه تمامم بودي و رفتي هلالي
اين درد را خورشيد من با ماه گفتم

هر وقت در ديدم ز غم در هم شكستم
آهسته زير لب به يادت آه گفتم

اين روضه كه اركان

  • سه شنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد