اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس
 سید حمید رضا برقعی

چارپاره حضرت فاطمه زهرا(س) -(زیر باران دوشنبه بعدازظهر) * سید حمید رضا برقعی

1803

چارپاره حضرت فاطمه زهرا(س) -(زیر باران دوشنبه بعدازظهر) زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد

سیب‌ها روی خاک غلتیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلاً این صحنه را... نمی‌دانم
در من انگار می‌شود تکرار

آهِ سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه

گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی‌کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی‌تفاوت ما
ناله‌هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضۀ کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه‌ای مشکی‌ست

::

با خودم فکر

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

رباعی مرثیه حضرت زهرا(س) -(وقتی در خانۀ علی می‌لرزد) * مهدی مردانی

615

رباعی مرثیه حضرت زهرا(س) -(وقتی در خانۀ علی می‌لرزد) وقتی در خانۀ علی می‌لرزد
دنیا به بهانۀ علی می‌لرزد
هرچند که کوه بوده یک عمر ولی
بی فاطمه شانۀ علی می‌لرزد

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا(س) -(من آن بانوی ایثارم علی جان) * رضا رسول زاده

564

غزل حضرت زهرا(س) -(من آن بانوی ایثارم علی جان) من آن بانوی ایثارم علی جان
تورا تنها طَرفدارم علی جان

همان جانبازِ مَجروحی که مانده
میانِ دَرب و دیوارم علی جان

نمی دانی سَرَم را شب چگونه
به بالِش می گُذارم ای علی جان

خِجالت می کِشم از او که اُفتاد
به دوشِ فِضّه ام کارم علی جان

به خود می پیچَم از دَردی نهانی
شب است و باز بیدارم علی جان

تَنِ زِینب بِبین چه گُر گِرِفته
در این آغوشِ تَبدارم علی جان

تَنِ خود را به سَختی می کِشانم
به اِستقبالِ تو یارم علی جان

زمین اُفتادنم دَستِ خودم نیست
زِ سَر دَردی که دارم ای علی جان

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا(س) -(با سوزِ مادرانه فقط گریه می کنی) * رضا رسول زاده

873

غزل حضرت زهرا(س) -(با سوزِ مادرانه فقط گریه می کنی) با سوزِ مادرانه فقط گریه می کنی
هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی

یک شب زِ دردِ سینه فقط آه می کِشی
یک شب زِ دردِ شانه فقط گریه می کنی

می تَرسَم این سه ساله ی تو کَم بیاورد
وقتی میانِ خانه فقط گریه می کنی

حَنّانه ام، به جانِ علی آب رَفته ای
روزانه و شَبانه فقط گریه می کنی

هنگامِ پُختِ نان که کَمی از دلِ تَنور
آتَش کِشَد زَبانه فقط گریه می کنی

من که ندیده ام که چگونه تو را زدند
از دردِ تازیانه فقط گریه می کنی

حَرفی که با عَلیِ غَریبَت نمی زنی
آرام و مَخفیانه فقط گریه می کنی

بعد از هِزار سال تو بر غُربتِ عَلی
بانوی بی نشانه، فقط گریه می کنی

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

راه حیدر -(اهرمن هیزم بدست آمد اگر..) * سید پوریا هاشمی

738

راه حیدر -(اهرمن هیزم بدست آمد اگر..) اهرمن هیزم بدست آمد اگر..
فاطمه بسته است چادر بر کمر
گُر گرفته بین آتش میخ در..
باز اما میکند سینه سپر..

صدهزاران میخ پیش او کم است!
فاطمه در راه حیدر محکم است!

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

یا فاطمة زهرا(س) -(وقتی که مادر بستری باشه ) * سید پوریا هاشمی

657
2

یا فاطمة زهرا(س) -(وقتی که مادر بستری باشه ) وقتی که مادر بستری باشه
هرروز غم تو خونه مهمونه
از خونه بابا صبح زود میره
شب هم که میشه دیر میاد خونه

شونه نمیگیره دیگه دستش
چون شونه زهرا ورم داره
خیلی خجالت میکشه مادر
چون‌موهای دختر پریشونه

پیراهنو که فضه میشوره
میمیره و زنده میشه هربار
میگه به اسماء خسته شد دستم
هرقدر میشورم بازم خونه!

اینها که امروز اومدن اینجا
فکر عیادت نیستن اصلا
باخنده زیر گوش هم‌ میگن
زهرا دیگه زنده نمیمونه

امشب که توی شهر بارون زد
خیلی حسن آشفته شد حالش
میگفت ای ابرای بی احساس!
حالا آخه چه وقت بارونه؟!

اون روزیکه آتیش زدن در رو
چشمم به سمت آسمونا بود
گفتم ببار! آتیش و خاموش کن
یاس علی تو شعله حیرونه

از دستای بس

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا (س) -(اِی آب گَشته شَمعِ شَبِستانیِ عَلی) * رضا رسول زاده

645

غزل حضرت زهرا (س) -(اِی آب گَشته شَمعِ شَبِستانیِ عَلی) اِی آب گَشته شَمعِ شَبِستانیِ عَلی
ای ماتمِ تو باعِثِ ویرانیِ عَلی

از آن زمان که رَفته ای اَز خانه فاطِمه
جُز غَم کَسی نَیامَده مِهمانیِ عَلی

رَفتی و پَرکِشیده صَفا از سَرایِ مَن
چون زُلفِ زِینب اَست پَریشانیِ عَلی

اَهلِ مَدینه هَم، هَمه شَب گِریه می کُنَند
با این نَوایِ شامِ غَریبانیِ عَلی

هَر نیمِه شَب مَزارِ تو را شستِشو دَهَد
دو آسِمان اَبری و بارانیِ عَلی

سَنگینیِ غَمِ تو مَرا بَر زَمین زَده
بَرخیز و بِشنو آهِ نِیِستانیِ عَلی

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

یاس جوان(غزل) -(از عَطر و بوی یادِ تو این آشیان پُر است) * رضا رسول زاده

627

یاس جوان(غزل) -(از عَطر و بوی یادِ تو این آشیان پُر است) از عَطر و بوی یادِ تو این آشیان پُر است
خانه زِ گریه های شَب و بی اَمان پُر است

از دیده رَفته ای، ولی از دِل نَرَفته ای
از غُصِّه ی تو سینه ی مَن هَمچِنان پُر است

تابوت، رویِ دوش بَهارَم کِشید و بُرد
دُنیا بِدونِ عِشق، فَقَط از خَزان پُر است

بِشکَسته بال و سوخته پَر کوچ کَردی و
یادِ پَریدَنَت دلِ این آسِمان پُر است

از خاطِرَم که لَحظه ی غُسلَت نمی رَوَد
زین غَم دِلَم به وُسعَتِ یِک کَهکِشان پُر است

فِضِّه که آب ریخت به روی تو فاطِمه
دیدَم زَمینه ی تَنَت از اَرغَوان پُر است

بعد از تو بَچِّه های تو ساکِت نمی شَوَند
خانه زِ ناله های شَبِ کودکان پُر است

تنها به یک اِشاره هَمه گِریه می کُنیم

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا(س) -(تو رفتی و خانه ام عَزاخانه شُده) * رضا رسول زاده

541
1

رباعی حضرت زهرا(س) -(تو رفتی و خانه ام عَزاخانه شُده) تو رفتی و خانه ام عَزاخانه شُده
کاشانه ی مَن پَس از تو ویرانه شُده

بَرخیز و بِپُرس: "آب خوردَه ست حُسِین؟"
یا "گیسوی زِینَبِینِ مَن شانه شُده؟"

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا (س) -(بعد از تو خَرابیِ حَرَم را دیدم) * رضا رسول زاده

684

رباعی حضرت زهرا (س) -(بعد از تو خَرابیِ حَرَم را دیدم) بعد از تو خَرابیِ حَرَم را دیدم
در قَطره ی اَشکم جِگَرَم را دیدم

اِنگار که دُنیا به سَرَم شُد آوار
وقتی روی بازوت وَرَم را دیدم

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها -(در اولين مصرع نوشتم در به سختي) * محسن صرامی

443

یا_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها -(در اولين مصرع نوشتم در به سختي) در اولين مصرع نوشتم در به سختي
دادم ادامه حرف را ديگر به سختي

قبلش بماند روضه را خواندم از اينجا
از پشت در برخواست يك مادر به سختي

پرسيد از فضه كجا بردند علي را
فضه اشاره كرد سمت در به سختي

افتاد از دستم قلم از شدت غم
دارد ادامه ميدهد دفتر به سختي

اي كاش روضه در همين جا ختم ميشد
آمد كنار فاتح خيبر به سختي

شد يك تنه او روبرو با چند نامرد
قنفذ جدايش كرد از حيدر به سختي

هم بازو و هم پهلو و هم دل شكسته
آمد به مسجد جان پيغمبر به سختي

با خطبه اي قراء آن ها را زمين زد
برگشت سمت خانه اش كوثر به سختي

تنها براي مرتضايش ماند زنده
يك چند ماهي گوشه ي بستر به سختي

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(پشت يكتائي تو توحيد پنهان ميشود) * محسن صرامی

452

یا حضرت زهرا سلام الله علیها  -(پشت يكتائي تو توحيد پنهان ميشود) پشت يكتائي تو توحيد پنهان ميشود
با ولاي تو فقط سلمان مسلمان ميشود

نذر تو بايد نمايد مصطفي ذبحي عظيم
سوره ي كوثر خودش سي جزو قرآن ميشود

امر حق بوده ببوسد مصطفي دست ترا
رزق پيغمبر از اين كارش فراوان ميشود

شك ندارم باني خلقت تو هستي فاطمه
بي وجودت در زمين و عرش طوفان ميشود

فكر اينكه با خدا هستي يكي،درهر نماز
لذت سجده براي ما دوچندان ميشود

در دوعالم بهجت قلب پيمبر كيست تو
طبق آيات خدا هم كفو حيدر كيست تو

معني ام ابيها را خدا داند فقط
بر كسي مثل رسول الله مادر كيست تو

گفته حق تلفيق كردم آن دو دريا را به هم
با امام خود دراين عالم برابر كيست تو

هيچ كس جز تو نشد مادر براي دو امام
در حقيقت مظهر

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

گوهر شناس -(مانده بود از شب براي گريه پاس ديگري) * محسن صرامی

500

گوهر شناس -(مانده بود از شب براي گريه پاس ديگري) مانده بود از شب براي گريه پاس ديگري
گريه جز تسكين دل دارد خواص ديگري

بغض اگرنشكست با شعر و شب و شور و سكوت
دست بايد زد سحر بر التماس ديگري

چند خط روضه براي اشك عالم كافي است
باز شد در بيت پاي ناسپاس ديگري

آتش و هيزم فراهم كرد،نعره مي كشيد
داشت آن جلاد بين دست داس ديگري

اشبه الناس اند آنها در لباس پارسا
حق مطلب را نگفتم با قياس ديگري

آيه ي تطهير را ناپاك ناديده گرفت
اوست شيطان رجيمي در لباس ديگري

ليله القدر پيمبر را كسي نشناخت قدر
جز علي پيدا نشد گوهر شناس ديگري

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(شرمي نداشت در،غم مسمار اگر نبود) * محسن صرامی

532

یا حضرت زهرا سلام الله علیها  -(شرمي نداشت در،غم مسمار اگر نبود) شرمي نداشت در،غم مسمار اگر نبود
تاثير داشت شانه ي ديوار اگر نبود

مزد پدر به دست عزيزش نمي رسيد
او دختر محمد مختار اگر نبود

پهلو نمي شكست گمان ميكنم كه او
عشق علي و معدن اسرار اگر نبود

زهرا خجالت از حسنين اش نمي كشيد
شايد به خانه حيدر كرار اگر نبود

قطعأ مدينه غرق در اندوه و غم نبود
قنفذ ميان دسته ي اشرار اگر نبود

ميزد درست شانه به گيسوي كودكان
چشم كبود مادرشان تار اگر نبود

در را خودش براي علي باز كرده بود
خاتون خانه آن همه بيمار اگر نبود

ميشد شهيده حضرت صديقه زودتر
زينب در آن ميانه پرستار اگر نبود

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

قلب پيغمبر -(حساس بوده قلب پيغمبر به زهرا) * محسن صرامی

753

قلب پيغمبر -(حساس بوده قلب پيغمبر به زهرا) حساس بوده قلب پيغمبر به زهرا
ميگفت باباي همه مادر به زهرا

او قبل از آنكه پاي بگذارد به مسجد
ميرفت و ميزد عاشقانه سر به زهرا

با امر حق خم شد كه بوسد دست او را
آن بوسه يعني مهر شد كوثر به زهرا

خيلي سفارش كرد مردم را هميشه
از هر جهت از جانب داور به زهرا

برخورد با گل را به مردم ياد ميداد
دارد گريزش ميرسد ديگر به زهرا

نظم نظام آفرينش خورد برهم
تا خورد با ضربه شتابان در به زهرا

اين آخرين تصوير بود از آن دو دريا
زهرا به حيدر زل زد و حيدر به زهرا

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

آسمان سرخ -(دنبال غم ديگر نمي گردم غم اينجاست) * محسن صرامی

528

آسمان سرخ -(دنبال غم ديگر نمي گردم غم اينجاست) دنبال غم ديگر نمي گردم غم اينجاست
جا دارد از گريه بميرم ماتم اينجاست

خورشيد دارد ميرود شد آسمان سرخ
چيزي نماند از لاله اما شبنم اينجاست

از فاطمه مانده فقط يك سايه تنها
محض پرستاري زهرا مريم اينجاست

اشك علي را روي پهلويش كشيده
زهرا به ما فهمانده اصل مرهم اينجاست

سخت است ديگر زندگي در اين مدينه
آثار قتل فاطمه دست كم اينجاست

از سر مستور خدا در پرده گوئيد
احساس من اين است كه نامحرم اينجاست

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شروطِ اذنِ بهشت -(خدا که روزِ ازل،جانِ فاطمه بِسِرشت) * منصوره محمدی مزینان

761

شروطِ اذنِ بهشت -(خدا که روزِ ازل،جانِ فاطمه بِسِرشت) خدا که روزِ ازل،جانِ فاطمه بِسِرشت
به بامِ جنَّتُ اَلاعلی'چنین نشست و نوشت؛
به نامِ نامیِ اَحمد و حِیدر و حَسَنِین
محبّ فاطمه دارد شروطِ اذنِ بهشت

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

چشم گريان -(خشكم زده تا ديده ي تر را ببندد) * محسن صرامی

696
1

چشم گريان -(خشكم زده تا ديده ي تر را ببندد) خشكم زده تا ديده ي تر را ببندد
يك تن بگو چشم پيمبر را ببندد

شاعر تنش لرزيد يا بايد بميرد
يا در همين آغاز دفتر را ببندد

زد با لگد بر در،چه بد آن نامسلمان
خواهد كتاب عمر كوثر را ببندد

در كنده شد از جا،عجب شد روضه سنگين
محض رضاي حق كسي در را ببندد

اي كاش يا دست علي را باز ميكرد
يا يك نفر چشمان حيدر را ببندد

فضه به سرعت آمده با چشم گريان
او آمده پهلوي مادر را ببندد

برخواست از جا،رفت با هر زحمتي بود
تا يك تنه راه دولشگر را ببندد

در موقع برگشت از مسجد كسي نيست
تا بال زخمي كبوتر را ببندد

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شعر شهادت حضرت زهرا (س) -(دستم گرفتم باز دفتر را به اصرار) * محسن صرامی

512

شعر شهادت حضرت زهرا (س) -(دستم گرفتم باز دفتر را به اصرار) دستم گرفتم باز دفتر را به اصرار
ديدم غم شعري مصور را به اصرار

صديقه سردردش امانش را بريده
برداشت از بالش كمي سر را به اصرار

شكر خدا انگار حالش بود بهتر
او جمع كرد از خانه بستر را به اصرار

فضه تقاضا كرد بنشين،من كه هستم
برخواست از جا روز آخر را به اصرار

نگذاشت روز آخري در خانه باشد
راهي مسجد كرد حيدر را به اصرار

دستاس را چرخاند و گندم آسيا كرد
بوسيد زينب دست مادر را به اصرار

دست اش كمي از كار افتاده ولي باز
شانه زد او گيسوي دختر را به اصرار

ميكرد زير لب دعا؛عجل وفاتي
بستم ميان گريه دفتر را به اصرار

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا زهرا(س) -(اين غزل بود ولي مطلع آن با در سوخت) * محسن صرامی

456

یا زهرا(س) -(اين غزل بود ولي مطلع آن با در سوخت) اين غزل بود ولي مطلع آن با در سوخت
در ادامه كمي از سوختنش مانده هنوز

دوسه ماهي ست كه اوضاع وخيم است ولي
غربت مادر ما در وطنش مانده هنوز

گفت با همسر خود آنچه كه بايد ميگفت
گفتن از علت اشك حسنش مانده هنوز

داشت با زينب خود تازه وصيت ميكرد
گريه نگذاشت،كمي از سخنش مانده هنوز

گفت پيراهن فرزند مرا كامل كن
چند كوك دگر از پيرهنش مانده هنوز

حيف شد وقت نشد تا كه گريزي بزند
روضه هاي پسر بي كفنش مانده هنوز

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

سوز صدا -(رفتي و من ماندم و سوز صداي زينبت) * محسن صرامی

857
1

سوز صدا -(رفتي و من ماندم و سوز صداي زينبت) رفتي و من ماندم و سوز صداي زينبت
سوختم از گريه هاي هاي هاي زينبت

يك طرف با ظرف آبي اوست اطراف حسين
يك طرف هم مجتبي دارد هواي زينبت

از خوراك افتاده او بعد از تو و تنها شده
حا و سين و يا و نون آب و غذاي زينبت

ام كلثومت مرا انداخت ياد مادرم
كار خانه ميكند او پا به پاي زينبت

چادرت را دخترت سر ميكند وقت نماز
گريه دارد ميكند با من خداي زينبت

پختن نان روز آخر علتي جز اين نداشت
با كنايه روضه اي خواندي براي زينبت

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

اهل خانه -(ريخت در معركه چون سوره ي كوثر به زمين) * محسن صرامی

482

اهل خانه -(ريخت در معركه چون سوره ي كوثر به زمين) ريخت در معركه چون سوره ي كوثر به زمين
بعد از آن خورد علي نيز مكرر به زمين

فاطمه بضعه مني؛ست حديثي مشهور
با زمين خوردن او خورد پيمبر به زمين

هيچ كس وارد آن خانه نميشد هرگز
نمي افتاد در آن روز اگر در به زمين

اهل خانه همه ديدند كه در كنده شد و
فاطمه خورد در آن واقعه با سر به زمين

شك ندارم كه به يك ثانيه مي بلعيدش
امر ميكرد اگر حضرت مادر به زمين

واذا زلزلت الارض؛به اين علت كه
آه،افتاد سه جا فاتح خيبر به زمين

محسن آن روز اگر سقط نميشد قطعأ
نمي افتاد ز نيزه سر اصغر به زمين

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا(س) -(گوشه اي زانو بغل كردم،سحر دفتر به دست) * محسن صرامی

571

یا حضرت زهرا(س) -(گوشه اي زانو بغل كردم،سحر دفتر به دست) گوشه اي زانو بغل كردم،سحر دفتر به دست
گاه دستم روي سر بود و گهي هم سر به دست

رفته بودم مجلس روضه به عشق فاطمه
روضه خوان ميگفت خورده در مدينه در به دست

مادران از روضه درك بهتري دارند چون
تكيه اش در كار خانه هست هر مادر به دست

در مقام دست زهرا اين روايت كافي است
خم شد و زد بوسه چندين بار پيغمبر به دست

از لقب هايش يكي انسيه الحواست او
پس اثر قطعأ گذارد جاي حتي پر به دست

پر كجا و تازيانه،پر كجا و آن قلاف
روضه سنگين شد نپردازد قلم ديگر به دست

بيخيال درد خود شد فاطمه در قتلگاه
تا كه آمد سرخ موئي بي حيا خنجر به دست

  • پنج شنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا(س) -(خاکِستَرِ آئینه ی تو می کُشَدَم) * رضا رسول زاده

1477

رباعی حضرت زهرا(س) -(خاکِستَرِ آئینه ی تو می کُشَدَم) خاکِستَرِ آئینه ی تو می کُشَدَم
دَرد و غَمِ دیرینه ی تو می کُشَدَم

امروز اَگَر نَشُد یَقیناً یک روز
گُل زَخمِ روی سینه ی تو می کُشَدَم

  • پنج شنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

یا زهرا(س) -(همه ی دلخوشی اش، داشتن فاطمه بود) * احمد حسین پور علوی

1597

یا زهرا(س) -(همه ی دلخوشی اش، داشتن فاطمه بود) همه ی دلخوشی اش، داشتن فاطمه بود
دل زهرایی مولا ، وطن فاطمه بود

یاس خود را متمایل به کبودی میدید
یاس، همرنگ عقیق یمن فاطمه بود

کوچه از غربت خورشید، حکایتها داشت
در ودیوار، پر از عطر تن فاطمه بود

مرتضی، بار امانت نتوانست کشید
مصطفی، منتظر آمدن فاطمه بود

بی وضو، دست به این شعر نباید بزنید
قلم ودفتر من، سینه زن فاطمه بود

بر مزارم بنویسید که تا آخر عمر
از محبان حسین وحسن فاطمه بود

  • پنج شنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَم عِزَّت و اِعتِبارِ ما فاطمه است) * رضا رسول زاده

681

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَم عِزَّت و اِعتِبارِ ما فاطمه است) هَم عِزَّت و اِعتِبارِ ما فاطمه است
هَم باعِثِ اِفتِخارِ ما فاطمه است

اندازه ی اَرزَنی به دِل واهِمه نیست
دَر مَحشَر اَگَر کِنارِ ما فاطمه است

  • شنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

غزل مرثیه حضرت زهرا(س) -(مانندِشمعي تا سحر بيمار مي سوخت) * محمد قاسمی

760

غزل مرثیه حضرت زهرا(س) -(مانندِشمعي تا سحر بيمار مي سوخت) مانندِشمعي تا سحر بيمار مي سوخت
از دردِ سـر با پيكري تب دار مي سوخت

وقتي نفس از سينه اش مي رفت بيرون
يك شهر از آن انفاس آتـشْ بار مي سوخت

در سوخت و خاموش شد امّا نَود روز
بر حالت دستش دلِ ديوار مي سوخت

خون از دوچشم كاشفِ اَسرار مي ريخت
وقتي كه آن ديباچه ي اَسرار مي سوخت

"ريحانه در آتش" نمي گويم چه ها شـد
وقتي كه در آتش تنِ مسمار مي سوخت

با دست بسته باغبان از بـاغ مي رفت
وقتي كه غنچه با گُل و گُـلزار مي سوخت

حَكقِّ ذَوِي القُربا به نحوي شد اَدا كـه
در عرش قلبِ احمد مُختار مي سوخت

آبي كه مِهـرش بود مي داند چه شد كه
هنگامِ غُـسلش،حيـدرِ كَرّار مي سوخت !!!

اين سوختن ها بعدها شكلش عوض شد
در

  • دوشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَر شَب که به دَردِ سینه خُفتی زهرا) * رضا رسول زاده

595

رباعی حضرت زهرا(س) -(هَر شَب که به دَردِ سینه خُفتی زهرا) هَر شَب که به دَردِ سینه خُفتی زهرا
شَبنَم شَبنَم به گونه سُفتی زهرا

مَحرم به تو اِنگار نَبودم خانُم!
رَفتی و غَمَت به مَن نَگُفتی زهرا

  • دوشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا (س) -(آشنا بوديم هر دو با فضاي يكدگر) * محسن صرامی

501

یا حضرت زهرا (س) -(آشنا بوديم هر دو با فضاي يكدگر) آشنا بوديم هر دو با فضاي يكدگر
بوده ايم از قبل خلقت مبتلاي يكدگر

من شدم منصوره ي تو،تو شدي منصور من
هر دو تا بوديم يار با وفاي يكدگر

تو براي من ز كوثر گفتي و من از نباء
مايه ي آرامش ما شد صداي يكدگر

قدر هر دو مانده مخفي گر چه هر دو ديده ايم
در ميان آسمان ها رد پاي يكدگر

ما نفس را تازه ميكرديم قبل از اين جهان
با حضور نوري خود در هواي يكدگر

تو بدون من غريبي من بدون تو غريب
بوده ايم از حد فراتر آشناي يكدگر

من شدم حل در تو و تو حل به ذات كبريا
فيض ميبرديم ما از ربناي يكدگر

مخفيانه،نميه شب،بسپار زهرا را به خاك
ما خريداريم در عالم بلاي يكدگر

  • سه شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

آسمان مدينه -(سپاه عشق تو اصلأ نفر نميخواهد) * محسن صرامی

1095
5

آسمان مدينه  -(سپاه عشق تو اصلأ نفر نميخواهد) سپاه عشق تو اصلأ نفر نميخواهد
براي عشق تو مردن جگر نميخواهد

هميشه و همه جا حاضري شبيه خدا
به سمت عشق تو رفتن سفر نميخواهد

فرا گرفته تمام كرات را نورت
رسيدن تو به دنيا خبر نميخواهد

كمي ز نور تو روشن نموده عالم را
پس آسمان مدينه قمر نميخواهد

تو آمدي كه بگوئي به اهل اين عالم
كه با وجود تو احمد پسر نميخواهد

تو آمدي كه زند بر تو مرتضي تكيه
علي كنار تو باشد سپر نميخواهد

از اين به بعد رجز خواني علي زهراست
و ذوالفقار علي را ببر نميخواهد

هميشه سرور ما بوده اي و خواهي بود
غلام غير غلامي دگر نميخواهد

توئي تو خير كثير و به ما رسيد از تو
گداي كوي محبت كه زر نميخواهد

  • چهارشنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد