اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس

خون گریه کردم -(عمری برای مادرم خون گریه کردم) * اکبر بهرامی

674

خون گریه کردم -(عمری برای مادرم خون گریه کردم) عمری برای مادرم خون گریه کردم
تنها ولی در باورم خون گریه کردم
عمری نشستم کنج این بیغوله تنها
با جزء جزء پیکرم خون گریه کردم
عمری زدم بر سینه و سر جان مادر
با ناله های خواهرم خون گریه کردم
آتش گرفتم سوختم با این مصیبت
من با دل غم پرورم خون گریه کردم
گفتم به آه و شیون و زاری عزیزم
در واقع باچشم ترم خون گریه کردم
دنیا شد آواری به روی جسم و جانم
من تا وداع آخرم خون گریه کردم
با این که افتادم ز پا اما عزیزان
چون لاله های پرپرم خون گریه کردم
می خواستم تنها درین ماتم بسوزم
رفتم درون سنگرم خون گریه کردم

  • سه شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل مرثیه حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را!) * محمود سنجر

653

غزل مرثیه حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را!) ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را!
چشمان غم گرفتۀ در خون نشسته را

مولا کنار فاطمه بدرود می‌کند
با بند بند خویش نگاهی گسسته را

بر دوش می‌گذارد و از خانه می‌برد
امشب علی حقیقت پهلو شکسته را!

از کوچه‌های شهر که رد می‌شود، غمی
در شعله می‌برد دلِ درهای بسته را

او را به خاک تیره... نه! پرواز می‌دهد
در آسمان کبوتر از بند رسته را

::

در صحن فاطمیه کنون حال دیگری‌ست
شوریدگان سینه‌زنِ دسته‌دسته را

  • سه شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مرثیه قصیده وار حضرت فاطمه زهرا (س) -(از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد) * مجید تال

1055
1

مرثیه قصیده وار حضرت فاطمه زهرا (س) -(از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد) از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد

یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد

عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه‌ای
کسی که کفو علی می‌شود جگر دارد

کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد

سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولی‌الله درد سر دارد

کسی که شهر سر سفرهٔ قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟!

صدا زد: «اشهد ان علی ولی‌الله»
ولی دریغ که این شهر، گوشِ کر دارد...

کنیز بیت علی خاک را طلا می‌کرد
سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد

اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد

گرفت راه زنی را به کوچه را

  • سه شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت فاطمه زهرا(س) -(از آسمان می‌رسی تا، در خاک پهلو بگیری) * سید اکبر میر جعفری

476

غزل مرثیه حضرت فاطمه زهرا(س) -(از آسمان می‌رسی تا، در خاک پهلو بگیری) از آسمان می‌رسی تا، در خاک پهلو بگیری
خورشید من باید امّا، با سایه‌ها خو بگیری

در باور آسمان‌ها، صدها فدک می‌شکوفد
تا در قنوت بلندت، دستی به آن سو بگیری

باور کن این دل - دل ما - غمگین‌تر از خانهٔ توست
اما امیری ندارد، تا باز از آن رو بگیری

ای دل تو هم می‌توانی، گرد ضریحش بیابی
گر شوق پرواز را از، بال پرستو بگیری

ای دیده در می‌نوردی، این دشت‌ها را و آخر
شب می‌رسی بر مزارش، تا بوی شب بو بگیری

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه ایام فاطمیه -(هجده بهار رفت زمین شرمسار توست) * سید فاطمه نوری

607

غزل مرثیه ایام فاطمیه -(هجده بهار رفت زمین شرمسار توست) هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
این آخرین تبسم سرخ بهار توست

آغوش خاک‌های زمین منزل تو نیست
دست خدا برآمده در انتظار توست

ماه کبود، روی نپوشانی از علی
دریای تو همیشه دلش بی‌قرار توست

باور نمی‌کنم که تو دور از دل منی
هرجا دلی شکست همان جا مزار توست

بانوی آب‌های جهان، آبروی ما
از اشک تو، عبادت تو، اعتبار توست

شکرخدا که سایۀ تو بر سر من است
چادر حجاب نیست فقط، یادگار توست

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی ایام فاطمیه -(هر گاه که یاس خانه را می‌بویم) * ایوب پرندآور

785
-1

رباعی ایام فاطمیه -(هر گاه که یاس خانه را می‌بویم) هر گاه که یاس خانه را می‌بویم
از شعر نشان مرقدت می‌جویم
شب‌های سرودن از غم پهلویت
تا صبح علی علی علی می‌گویم

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

اگر اشاره کنی...(غزل) -(همین که دست قلم در دوات می‌لرزد) * سید حمید رضا برقعی

742

اگر اشاره کنی...(غزل) -(همین که دست قلم در دوات می‌لرزد) همین که دست قلم در دوات می‌لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می‌لرزد

نهفته راز «إذا زُلزِلَت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می‌لرزد

«هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو این‌جاست»
بدون عشق تو بی‌شک صراط می‌لرزد

تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن
که آیه آیه تنِ محکمات می‌لرزد

کنون نهاده علی سر، به روی شانۀ در
و روی گونۀ او خاطرات می‌لرزد

غزل تمام نشد، چند کوچه بالاتر
میان چشم سواری فرات می‌لرزد

سپس سوار می‌افتد، تو می‌رسی از راه
که روضه‌خوان شوی اما صدات می‌لرزد
::
غروب جمعه کنار ضریح، روی لبم
به جای شعر، دعای سمات می‌لرزد...

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل پیوسه حضرت زهرا(س) -(منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا) * محمد حسین ملکیان

1775
0

غزل پیوسه حضرت زهرا(س) -(منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا) منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری

حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر
انسیّه و حوریّه و انسیّۀ حَورا

این‌ها همگی فاطمه هستند ولی نیست
محبوبیت فاطمه محدود به این‌ها

مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است
دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها

فردوس برین، باغ بهشت است به صورت
فردوس برین خانۀ زهراست به معنا

پیچیده در آن عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ»
بیرون زده از پنجره‌اش شاخۀ طوبی

روزی که بخندد همۀ شهر بهاری‌ست
آن شب که بگرید شب عالم شب یلدا

آن شب که بگرید همۀ شهر بگریند
آن شب که بگرید...چه می‌آید سر مولا؟

از روی لب مادرمان فاطمه چندی‌ست
لبخند فراری شده کاری بکن اَ

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

گریه نهانی(غزل) -(گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند) *سید محمد رستگار

836

گریه نهانی(غزل) -(گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند) گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند
بلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند

من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ
بر پیری و جوانی من گریه می‌کند

از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ
گویی به زندگانی من گریه می‌کند

گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند

پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی
بر روی ارغوانی من گریه می‌کند

نخل مدینه شاهد مظلومی من است
بر قامت کمانی من گریه می‌کند

من آشکار گریه نکردم ولی علی
بر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند

از درد شانه، شانه نشد موى دخترم
او هم به ناتوانى من گریه مى‌کند

دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت
این گل به باغبانى من گریه مى‌کند...

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی ایام فاطمیه -(آمیخته چون روح در آب و گل ماست) *سید حسین موحدبلخی

527

رباعی ایام فاطمیه -(آمیخته چون روح در آب و گل ماست) آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
ای زائر عطر گل کجا می‌گردی؟
آرامگه حضرت زهرا دل ماست

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه ایام فاطمیه -(جايی برای كوثر و زمزم درست كن) *حجه الاسلام رضا جعفری

658
1

غزل مرثیه ایام فاطمیه -(جايی برای كوثر و زمزم درست كن) جايی برای كوثر و زمزم درست كن
اسما برای فاطمه مرهم درست كن

تابوت كوچكی كه بميرم درون آن
با چند تخته چوب برايم درست كن

تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست كن

مثل شروع زندگی مرتضی و من
بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن

از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه
از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن

طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش
مثل هلال لاله كمی خم درست كن

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

چارپاره مرثیه حضرت فاطمه زهرا (س) -(کوه آهسته گام برمی‌داشت) * سعید بیابانکی

670

چارپاره مرثیه حضرت فاطمه زهرا (س) -(کوه آهسته گام برمی‌داشت) کوه آهسته گام برمی‌داشت
پیکر آفتاب بر دوشش
مثل آتشفشان خاموشی
کوه بود و غرور خاموشش

کوه می‌رفت و پا به پایش نیز
کاروان کاروان غم و اندوه
کوه می‌رفت و بر زمین می‌ماند
یک دماوند ماتم و اندوه

وقت آن بود تا در آن شب سرد
خاک مهمان آفتاب شود
وقت آن بود سقف سنگی شب
خم شود، بشکند، خراب شود

کوه با آفتاب نیمه شبش
سینۀ خاک را چراغان کرد
دور از آن چشم‌های نامحرم
عشق را زیر خاک پنهان کرد

ماه از کوه چهره می‌دزدید
تاب آن دشتِ گریه‌پوش نداشت
کوه سنگین و خسته برمی‌گشت
آفتابی به روی دوش نداشت

کوه می‌رفت و پشت نخلستان
با دلی داغدار گم می‌شد
کوه می‌رفت و خانۀ خورشید
در مِهی از غبار گم می‌شد...

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

اذان گریه(غزل) -(هیچکس اینجا نمی‌فهمد زبان گریه را) * سید عبدالله حسینی

833

اذان گریه(غزل) -(هیچکس اینجا نمی‌فهمد زبان گریه را) هیچکس اینجا نمی‌فهمد زبان گریه را
بغض می‌گیرد ز چشمانم توان گریه را

تا به جا آرم دو رکعت ناله با هجران، بلال!
بانگ دِه بار دگر امشب اذان گریه را

می‌برد شهر شما را موجی از ماتم به کام
گر رها سازم دمی سیل دَمان گریه را

می‌روم از شهرتان بیرون که ریزم روی خاک
قطره قطره از نگاهم اختران گریه را

می‌گذارم سر به صحرا می‌سپارم دل به دشت
تا پر از خورشید سازم آسمان گریه را

طعنۀ بی‌طاقتی بر من مزن بی‌اختیار
داده‌ام از کف پس از بابا عنان گریه را

گر چه تسکین دلم مرگ است امّا باز هم
دوست دارم لحظه‌های مهربان گریه را...

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

ضریح گمشده -(آه، ای ضریحی که چشمی، هرگز نشد آشنایت) * سید اکبر میر جعفری

701

ضریح گمشده  -(آه، ای ضریحی که چشمی، هرگز نشد آشنایت) آه، ای ضریحی که چشمی، هرگز نشد آشنایت
یک صحن آیینه از دل، تقدیم گلدسته‌هایت

ای آسمانی‌تر از عشق، تفسیر کوثر روان بود
در اشک‌های فصیحت، در روشنای دعایت...

در مسجد سینۀ تو، یک آسمان معتکف بود
یک کهکشان مهر و تسبیح، گل کرد از خاک پایت

گل‌های میخک از این پس، از نام خود شرمگین‌اند
تا میخ و آتش رقم زد، یک گوشه از ماجرایت

ای کاش آن روز موعود، ما نیز مانند خورشید
با صبح همگام باشیم، در انتظار صفایت

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت فاطمه(س) -(دل غریب من از گردش زمانه گرفت) * سید فضل الله قدسی

3530
7

غزل مرثیه حضرت فاطمه(س) -(دل غریب من از گردش زمانه گرفت) دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت

ز پشت پنجره‌ها دیدگان پر اشکم
سراغ مدفن پنهان و بی‌نشانه گرفت

نشان شعله و درد و نوای زهرا را
توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت

مصیبتی‌ست علی را که پیش چشمانش
عدو امید دلش را به تازیانه گرفت

چه گفت فاطمه؟ کآن‌گونه با تأثر و غم
علی مراسم تدفین او شبانه گرفت

فراق فاطمه را بوتراب باور کرد
شبی که چوبۀ تابوت را به شانه گرفت

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه ایام فاطمیه -(اشک غمت ستارۀ هفت آسمان، بلال!) * جعفر رسول زاده

482

غزل مرثیه ایام فاطمیه -(اشک غمت ستارۀ هفت آسمان، بلال!) اشک غمت ستارۀ هفت آسمان، بلال!
در آسمان غربت مولا بمان! بلال!

داغ نماز بر دل محراب مانده است
انگار سال‌هاست نگفتی اذان، بلال!

بغض سکوت در گلویم پنجه می‌زند
جز غم کسی نمانده مرا همزبان، بلال!...

برخیز و سوگ‌نامۀ این فصلِ درد را
با حنجری به وسعت غم‌ها بخوان، بلال!

ای زخمِ شانه‌های نجابت! صبور باش
در التهاب کینۀ نامردمان، بلال!

تا سنگ کینه حرمت آیینه بشکند
شد دست ظلم و فاجعه هم‌داستان، بلال!...

زود است مثل مرغ مهاجر شکسته بال
یکباره پر بگیرم از این آشیان، بلال!

زود است تا در آینۀ غربت علی
جز نقش درد و داغ نبینی عیان، بلال!

زود است تا مدینه نبیند ز فاطمه
جز یک مزار گمشدۀ بی‌نشان، بلال!...

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

یا فاطمة زهرا (س) -(رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من) * سید پوریا هاشمی

602

یا فاطمة زهرا (س) -(رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من) رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من

میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من!

مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق
با لاله اش چکار کنم باغبان من؟!

ماندست چند تار مویت بین شانه ای.
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من!

راحت بخواب درد کشیدن تمام شد!
راحت بخواب درد کشیده جوان من!

کابوس لحظه های علی نقش قبر توست..
فکرش به هم زده ست زمین و زمان من

چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من..

گفتم درِ جدید بسازند بعد تو
تا میخ ها دوباره نگیرند جان من..

حالا دگر تمام شده امتحان تو...
حالا دگر شروع شده امتحان من...

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی مدح امام علی علیه‌السلام حضرت فاطمه علیهاالسلام پیوند مهر و ماه -(تا گل به نسیم راه در می‌آید) * ایوب پرندآور

569

رباعی مدح امام علی علیه‌السلام حضرت فاطمه علیهاالسلام پیوند مهر و ماه -(تا گل به نسیم راه در می‌آید) تا گل به نسیم راه در می‌آید
از خاک بوی گیاه در می‌آید
امشب به ستاره‌ها بگو کِل بکشند
خورشید به عقد ماه در می‌آید

دارد به زمین شمایلی می‌بخشد
بر ماه غرور کاملی می‌بخشد
این تازه عروس آسمانی دارد
پیراهن خود به سائلی می‌بخشد

بر هر چه به غیر عشق می‌تاخت علی
با خوب و بد زمانه می‌ساخت علی
از غم خبری نداشت تا وقتی که
بر فاطمه‌اش نظر می‌انداخت علی

آن خانه‌ی ساده را که خوشبو می‌کرد
لبریز صمیمیت شب‌بو می‌کرد
او شاه زنان بود، ولی نان می‌پخت
او گرچه فرشته بود جارو می‌کرد

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح امام علی علیه‌السلام حضرت فاطمه علیهاالسلام پیوند مهر و ماه -(ماه هر شب تا سحر محو تماشای علی‌ست) * عباس شاه زیدی

725

غزل مدح امام علی علیه‌السلام حضرت فاطمه علیهاالسلام پیوند مهر و ماه -(ماه هر شب تا سحر محو تماشای علی‌ست) ماه هر شب تا سحر محو تماشای علی‌ست
تازه در این خانه زهرا ماه شب‌های علی‌ست

چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علی‌ست

با شگفتی‌های دنیای علی بیگانه‌ایم
این‌ که دنیا پیش او هیچ است دنیای علی‌ست

بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دست‌ها تنها مداوای علی‌ست

روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علی‌ست

یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علی‌ست

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی الهام یافته از کلام حضرت حضرت فاطمه علیهاالسلام -(گر زن به حجاب خویش مستور شود) * علی اصغر دلیلی صالح

715

رباعی الهام یافته از کلام حضرت حضرت فاطمه علیهاالسلام -(گر زن به حجاب خویش مستور شود) حضرت فاطمه(علیهاالسلام):

«خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ»

برای زنان نیکوست که نه مردان نامحرم را ببینند و نه مردان نامحرم آن‌ها را ببینند.

كشف الغمة، ج‏۱، ص۴۶۶؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۴

گر زن به حجاب خویش مستور شود
از دیدۀ آلوده و بد دور شود
نیکوست برای زن که الگو گیرد
از فاطمه، تا آیه‌ای از نور شود

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی الهام یافته از کلام حضرت حضرت فاطمه علیهاالسلام -(با هرچه نکویی‌ست، نکو باید شد) * علی اصغر دلیلی صالح

516
1

رباعی الهام یافته از کلام حضرت حضرت فاطمه علیهاالسلام -(با هرچه نکویی‌ست، نکو باید شد) حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها):

«إِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاكَ، وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِلا فَلَا»

اگر به آنچه شما را امر نمودیم عمل می‌کنی و از آنچه شما را بر حذر داشته‌ایم دوری می‌کنی از شیعیان ما هستی وگرنه هرگز.

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري(علیه‌السلام)، ص۳۰۸؛ بحار الأنوار، ج۶۵، ص۱۵۶

با هرچه نکویی‌ست، نکو باید شد
سرشارِ زلالِ آبرو باید شد
می‌خواهی اگر شیعۀ مولا باشی
فرمانبر امر و نهی او باید شد

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا(س) -(آفریدند تو را مادرِ عالَم باشی) * رضا رسول زاده

1470
5

غزل حضرت زهرا(س) -(آفریدند تو را مادرِ عالَم باشی) آفریدند تو را مادرِ عالَم باشی
آفریدند تو را تا که مقَدَّم باشی

آفریدند تو را پیش تر از هَرچه که هَست
تا که مَحبوبه ی حَق باشی و اَعظَم باشی

آفریدند تو را نور دَهی چون خورشید
مایه ی روشَنیِ عالَم و آدَم باشی

آفریدند تو را پاک تر از حور و مَلَک
که تو پاکیزه تر از حَضرتِ مَریَم باشی

اُسوه ی ناله و اَشک و غَم و دَردی زَهرا
که تو مَظلومه تَرین بانوی عالَم باشی

یَثرب از گریه ی تو یک شَبِ آرام نَدید
لَحظه ای بود مَگر فاطمه، بی غَم باشی؟

به کَبودیِ تو سوگند مُحِبّانِ توایم
تو دُعا گوی اَهالیِ مُحَرَّم باشی

  • چهارشنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد عرفان پور

غزل مرثیه حضرت فاطمه (س) -(چنان‌ که دست گدایی شبانه می‌لرزد) * میلاد عرفان پور

1536

غزل مرثیه حضرت فاطمه (س) -(چنان‌ که دست گدایی شبانه می‌لرزد) چنان‌ که دست گدایی شبانه می‌لرزد
دلم برای تو با هر بهانه می‌لرزد...

چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می‌لرزد

چه دیده در که پیاپی به سینه می‌کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه می‌لرزد؟

هنوز از آنچه گذشته‌ست بر در و دیوار
به خانه چند دل کودکانه می‌لرزد

دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمین و زمانه می‌لرزد

ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند شانه می‌لرزد

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح حضرت فاطمه(س) -(باریده از چشم‌هایم باران اشکی که نم‌نم) * احمد حسین پور علوی

493

غزل مدح حضرت فاطمه(س) -(باریده از چشم‌هایم باران اشکی که نم‌نم) باریده از چشم‌هایم باران اشکی که نم‌نم
شد آبشاری پریشان، رودی که پاشیده از هم

زهرای من بی تو دنیا، غربت سرای بزرگی‌ست
آبی ندارد به جز داغ، نانی ندارد به جز غم

بر سفرۀ سادۀ ما، جز آب و نان و نمک نیست
ای روزی کل هستی، بر خوان لطفت فراهم!

ای قدر تو بی کرانه، ای جایگاه تو والا
در چشمه سار احادیث، در نصّ آیات محکم

مدیون لطف تو حوّا، مرثیه خوان تو هاجر
محو دعای تو زینب، چشم انتظار تو مریم

طعم نگاه تو والتّین، الحمد و طاها و یاسین
آب وضوی تو تسنیم، اشک زلال تو زمزم

تسبیح و ذکر مدامت، گلواژه‌های کلامت
تصویر نوری مداوم، معنای فیضی دمادم...

آه ای پرستوی زخمی! بر اهل این خانه رحمی
این خانه می‌ریزد

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

ترکیب بند ایام فاطمیه -(نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را) *حجه الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی

721

ترکیب بند ایام فاطمیه -(نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را) نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را

ندیدم غیر تلخی در زبان با شکوه وا کردن
شکرها در دهان دیدم شکوه شکرخواهی را

نمی‌خواهند خوبان جز فقیری نعمتی از او
گدایان خوب می‌دانند قدر پادشاهی را

کجا جز سادگی نقشی پذیرد چهرهٔ زردم
قلم یار مرکب نیست کاغذهای کاهی را

بهار آمد، جهان دست و ترنج از هم نمی‌داند
گواهی می‌دهد هر حُسنِ یوسف بی‌گناهی را

بهار آموزگار وعده «یُدرِککُمُ المَوت» است
دلا آماده شو آن لحظهٔ خواهی، نخواهی را

چه فهمد تیره‌روز از «یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّت»؟
چه داند شب‌پرست، ‌آهنگ باد صبحگاهی را؟

کجا در پیش خصم اظهار عجز از آبرومندی‌ست؟
دلا از

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

چارپاره حضرت فاطمه زهرا(س) -(زیر باران دوشنبه بعدازظهر) * سید حمید رضا برقعی

1694

چارپاره حضرت فاطمه زهرا(س) -(زیر باران دوشنبه بعدازظهر) زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد

سیب‌ها روی خاک غلتیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلاً این صحنه را... نمی‌دانم
در من انگار می‌شود تکرار

آهِ سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه

گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی‌کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی‌تفاوت ما
ناله‌هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضۀ کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه‌ای مشکی‌ست

::

با خودم فکر

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی مرثیه حضرت زهرا(س) -(وقتی در خانۀ علی می‌لرزد) * مهدی مردانی

566

رباعی مرثیه حضرت زهرا(س) -(وقتی در خانۀ علی می‌لرزد) وقتی در خانۀ علی می‌لرزد
دنیا به بهانۀ علی می‌لرزد
هرچند که کوه بوده یک عمر ولی
بی فاطمه شانۀ علی می‌لرزد

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا(س) -(من آن بانوی ایثارم علی جان) * رضا رسول زاده

533

غزل حضرت زهرا(س) -(من آن بانوی ایثارم علی جان) من آن بانوی ایثارم علی جان
تورا تنها طَرفدارم علی جان

همان جانبازِ مَجروحی که مانده
میانِ دَرب و دیوارم علی جان

نمی دانی سَرَم را شب چگونه
به بالِش می گُذارم ای علی جان

خِجالت می کِشم از او که اُفتاد
به دوشِ فِضّه ام کارم علی جان

به خود می پیچَم از دَردی نهانی
شب است و باز بیدارم علی جان

تَنِ زِینب بِبین چه گُر گِرِفته
در این آغوشِ تَبدارم علی جان

تَنِ خود را به سَختی می کِشانم
به اِستقبالِ تو یارم علی جان

زمین اُفتادنم دَستِ خودم نیست
زِ سَر دَردی که دارم ای علی جان

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا(س) -(با سوزِ مادرانه فقط گریه می کنی) * رضا رسول زاده

834

غزل حضرت زهرا(س) -(با سوزِ مادرانه فقط گریه می کنی) با سوزِ مادرانه فقط گریه می کنی
هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی

یک شب زِ دردِ سینه فقط آه می کِشی
یک شب زِ دردِ شانه فقط گریه می کنی

می تَرسَم این سه ساله ی تو کَم بیاورد
وقتی میانِ خانه فقط گریه می کنی

حَنّانه ام، به جانِ علی آب رَفته ای
روزانه و شَبانه فقط گریه می کنی

هنگامِ پُختِ نان که کَمی از دلِ تَنور
آتَش کِشَد زَبانه فقط گریه می کنی

من که ندیده ام که چگونه تو را زدند
از دردِ تازیانه فقط گریه می کنی

حَرفی که با عَلیِ غَریبَت نمی زنی
آرام و مَخفیانه فقط گریه می کنی

بعد از هِزار سال تو بر غُربتِ عَلی
بانوی بی نشانه، فقط گریه می کنی

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

راه حیدر -(اهرمن هیزم بدست آمد اگر..) * سید پوریا هاشمی

714

راه حیدر -(اهرمن هیزم بدست آمد اگر..) اهرمن هیزم بدست آمد اگر..
فاطمه بسته است چادر بر کمر
گُر گرفته بین آتش میخ در..
باز اما میکند سینه سپر..

صدهزاران میخ پیش او کم است!
فاطمه در راه حیدر محکم است!

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد