روزي شنيدم اين روايت را كه زهرا
فرمود بعد از شكوه از بعضي به مولا
مردم نمي پرسند حال از ما بماند
خسته شده همسايه از زهرا بماند
سلمان نمي پرسد چرا احوال ما را
خيلي تعجب مانده ام از كار دنيا
ديدي اگر او را بگو چشم انتظارم
با او بگو يك كار واجب با تو دارم
پيغام زهرا را به سلمان برد مولا
سر پيش مولايش نمي آورد بالا
سلمان به مولا گفت،از روي خجالت
تنها نيامد خادمت ، سلمان عيادت
سلمان به د
- شنبه
- 5
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 09:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
کیست این بانو که عالم ریزه خوار خوان اوست
شاه شاهان جهان پرورده ی دامان اوست
کیست او محبوبه ی قلب خدای عالم است
برگ آزادی از آتش در دل دستان اوست
کیست او که با همه عشق خدایی علی
حیدر خیبر شکن هم عاشق ایمان اوست
بانویی که یازده معصوم ما را مادر است
مادری که ماه و خورشید و فلک قربان اوست
چادر خاکی او روزی قیامت می کند
چادری که تا قیامت دیده ها گریان اوست
کیست او که شافع روز حساب و محشر است
چشم امید همه بر سفره ی احسان اوست
#وحید_زحمت_کش_شهری
- یکشنبه
- 6
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 13:10
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب
در آن میانه مادرمان بی پناه بود
باران اشک و آتشی از سوز و آه بود
حبل المتین به گردنش افتاده ریسمان
آری پناه ارض و سما بی پناه بود
آتش زبانه میزد و در هاله های دود
قنفذ به تیغ کینه خود بین راه بود
دیوار و در ز تیزی مسمار گریه کرد
غرق خسوف خون رخ زیبای ماه بود
مادر به روی خاک و علی هم کشان کشان
این ظلم در تقاص کدامین گناه بود
اشکی چکید رنگ شفق بود و لاله گون
روزغم از مصیبت عظمی سیاه بود
این امت زبون که زبانش گرفته است
حتی نگفت کار کسی اشتباه بود
در آن شلوغی از همه سو ریختند وما
کاری که کرده ایم فقط یک نگاه بود
یک سو گل پیمبر خاتم و زان طرف
حرف از هجوم لشگر اهل گناه بود
در کوچه ها به فاط
- یکشنبه
- 6
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 14:14
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
انّا نُباهی بِفاطمه
سیدةٌ انسیةٌ حوراءُ
نوریةٌ حانیةٌ عذراءُ
کریمةٌ رحیمةٌ شهیدة
عفیفةٌ قانعةٌ رشیدة
شیعه با ذکر تو مناجات میکند
با تو در روز حشر ملاقات میکند
شیعه به فاطمه مباهات میکند
روح خدا زهرا، مادر ما زهرا
وَ اِن یَکادِ مصطفی و مرتضی زهرا
.....................................
عابدةٌ زاهدةٌ قوّامة
باکیةٌ صابرةٌ صوّامة
حبیبةُ اللهِ و بنتُ الصفوة
رکنُ الهدی و آیةُ النبوّة
شیعه خصم علی را شکار میکند
بهر زهرا سرش را به دار میکند
شیعه به فاطمه افتخار میکند
امّ ابیهایی، تکیهگهِ مایی
قوّت قلب و قدرت بازوی مولایی
.....................................
ولیَّةُ اللهِ و سرُّ اللهِ
ٵمینةُ
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 11:32
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
ادامه مطلب
پیش چشمم زمین خوردی
پیش چشمت زمین خوردم
دیدم پشت در افتادی
تو افتادی و من مُردم
افتادی و دخترت افتاد
افتادی و قلب من وایساد
افتادی و زیر دست و پا، محسنم جون داد
غم میباره روی قلبم، غم مگه اینهمه میشه
چوب گهوارۀ محسن، تابوت فاطمه میشه
در، آتیش، مادر، وای از دل حیدر
.............................................................
تو بین شعلهها رفتی
من تُو آتیش غم سوختم
زینب میبینه و میگه
من هم با مادرم سوختم
پشت در خونۀ حیدر
آتیش گرفت قلب پیغمبر
آتیش گرفت بین شعلهها، چادر مادر
آسمون تیره و تاره، خونمون پر شده از دود
آتیشومادرودیوار،کاشکیاینا همشخواببود
در، آتیش، مادر، وای از دل حیدر
.
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 11:56
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
ادامه مطلب
آخه چرا سر به زیری پیش زهرا
زانوتو بغل میگیری پیش زهرا
غربت تو رو نمیتونم ببینم
مدینه میخواد که من از پا بشینم
تویی که بودی مظهر صبر
دنیا برات شده مثه قبر
مرهم غصههات میشه زهرا
دوباره ذوالفقارو بردار
برای تو میشم علمدار
فاطمه تنها یارِته مولا
ای یل نامآورم یاحیدر
سایهی روی سرم یاحیدر
تا دم آخر منم یار تو
ای ولی و رهبرم یاحیدر
...............................................
اگه همهی مدینه روبرومه
پای علی جونسپردن آرزومه
مگه میذارم امامم خونجگر شه
زهرا برای علی باید سپر شه
حتی با پهلوی شکستهم
هرجا که باشی با تو هستم
نبینم آقا اشک چشماتو
نبینمت که بیقراری
نگو که یاوری نداری
فاطم
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 12:10
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
ادامه مطلب
(پر می سوزه
کبوتر می سوزه) ۲
توو شعله ها یه مادر می سوزه
● می سوزه مثِ مادر، دلِ حیدر
رو در شد کتیبه، سوره کوثر
ای دنیا بگو به قوم پیغمبر
"گل تابِ فشارِ در و دیوار ندارد ۲"
ای وای مادر ۲
(شب می سوزه
توی تب می سوزه) ۲
با مادر داره زینب می سوزه
● با دستای کوچیکش با چشمِ تر
میندازه برای مادرش بستر
این شبها دیگه غیر از همین دختر
"نیلوفر بیمار پرستار ندارد ۲"
ای وای مادر ۲
(هی می سوزه
پیاپی می سوزه) ۲
مادر داره واسه کِی می سوزه
● از امروز داره دلشوره فردا
فردایی که می شه عصر عاشورا
عاشورا تویِ گودال میگه زهرا
"این شاه مگر میر و علمدار ندارد ۲"
ای وای مادر ۲
(پر می سوزه
کبوتر می سوزه) ۲
تو شعله ه
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 15:53
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
ادامه مطلب
با رفتنت منو، خونه خراب نکن
جوابمو بده، منو جواب نکن
فاطمه بدون تو، که یاری نمیمونه برام
تو اگه بری دیگه، تمومی نداره غصههام
بیتو بهارم شبیه فصل خزونه
روزای بیتو مث شام غریبونه
من بیتو میمیرم، من به تو وابستهم
آه نرو زهراجان، آه نرو از دستم
............................................
با گریهکردنت، خجالتم نده
برای رفتنت، منو قسم نده
راضی نمیشه علی، که رفیق نیمهراه بشی
سخته ببینه علی، شهیدهی بیگناه بشی
آتیش فتنه سوزونده زندگیمونو
هیچکی نفهمید غمِ این قدّ کمونو
آه دیگه باور کن، از مدینه خستهم
آه نرو زهراجان، آه نرو از دستم
............................................
کی گفته ج
- پنج شنبه
- 10
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 09:59
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
ادامه مطلب
طوفان هجوم آورده بود ودر تکان میخورد
درهای وهوی شعله ،خاکستر تکان میخورد
دود غریبی درفضای خانه می پیچید
دیوار میلرزید وقتی در تکان میخورد
تقدیر مظلومیت حیدر عوض میشد
ازپشت در قدری اگر مادر تکان میخورد
دست قنوتی که پراز نور اجابت بود
این روزهای آخری کمتر تکان میخورد
گاهی به عمق استخوان میزد کمر دردش
حتی اگر آرام در بستر تکان میخورد
با سر جواب حرف را میداد و بازویش
از کار می افتاد وقتی سر تکان میخورد
آوار غم بر دوش عالم ریخت آنجا که
از فرط گریه شانه ی حیدر تکان میخورد
- پنج شنبه
- 10
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 12:31
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
بین این قوم دگر مرد جگر داری نیست
غیر زهرا به علی حافظ و سرداری نیست
.
جز غم کوچه وبازوی کبود زهرا
بر سرِ دوش علی کوله ی غم باری نیست
.
میدهد شهر شما بوی نفاق وکینه
چشمها باز ولی دیده ی بیداری نیست
.
کینه از چیست مگر فاطمه جرمی دارد؟
یارِ من را که به دنیای شما کاری نیست
گاه با زخم زبان ...گاه میان کوچه
میزنید آه در این بین خدا... یاری نیست
.
همه گویید که هستیم ز اصحاب نبی
ای صحابی، به نبی غیر همین، داری نیست
چه غریبانه گلِ یـــاس مرا می چینند
بین این قوم مگر سایه ی عیّاری نیست؟
روی ریحانهٔ پیغمبر از این ظلم شما
غیر سیلی خزان و شرر آثاری نیست
.
جاری از دست علی خون دل و آب کفن
ز دل قوم به جز
- پنج شنبه
- 10
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 12:38
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
بگو به بلبل خوش خوان بخوان ترانه که دیگر
دمیده زهره ی زهرا رسیده یاس معطر
به وصف او چه توان گفت زانکه لا یتناهی ست
که مدح او که نتوان کرد غیر خالق اکبر
جلیله ای که دو عالم منور است به نورش
حمیده ای که بود پا به سر تجلی داور
دو چشم شور حسودان نخواست تا که ببیند
میان دست خدیجه نزول آیه ی کوثر
که اوست علت خلقت که اوست علت رحمت
که اوست فاطمه ، صدیقه ، اوست جان پیمبر
زمین به زیر قدومش نبود لایق و درخور
بهشت خاک قدومش شدست سر تا سر
چه بانویی که بود آینه تمامِ علی را
چه دختری که پدر را شده ست حضرت مادر
اگر نبود علی او نداشت مثل و مثالی
نبود در خور او کس به غیر حضرت حیدر
کریمه ای که کریمان عال
- دوشنبه
- 21
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 10:12
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
"پگاه"
در دل من جز تو جای هيچ کسی نيست
روز قيامت بجز تودادرسی نيست
کيست که هم کفو و هم کلام تو باشد؟
غير علی کيست هم مقام تو باشد؟
خانه ی تو مهد جبرییل امین است
پس سبب شوق آسمان به زمین است
دست تو را بوسه زد پیمبر اعظم
چرخش دستاس توست رازق عالم
پيش شکوه تو کوه نيز حقير است
عرش خداوند زير پات حصير است
خلق همه مات تو ، تو مات خدايی
آينه ی کامل صفات خدايی
چادر تو جلوه ی حجاب تمام است
وصف مقام تو در توان امام است
جلوه ی تام همه صفات کمالی
هرچه بگويم تو ماورای مثالی
بين زنان نام تو هميشه به صدر است
درک تو درک فضيلت شب قدر است
مانده أم از وصف ومی روم بزنم باز
دست تفأل به شعر خواجه ی شيراز:
- چهارشنبه
- 23
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 11:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
اونکه واسم یاره مادره
اونکه دوسم داره مادره
اونکه دستای پر مهرشو
رو سرم میزاره مادره
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
__________________________________
منکه عشق نابم فاطمه اس
مهر و هم مهتابم فاطمه اس
خیلی دوسش دارم اخه چون
مادر اربابم فاطمه اس
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
__________________________________
زندگیم مدیون فاطمه اس
توی سفرم نون فاطمه اس
روزگارش با حیدر خوشه
هر کسی مجنون فاطمه اس
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
__________________________________
من فدای قد و قامتش
من فدای اشک صورتش
ارزوم لبخند فاطمه اس
زندگیمو میدم بابتش
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
_______________
- پنج شنبه
- 1
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
ای فقیران سرای اهل بیت
ای نیت هاتان رضای اهل بیت
این حدیث از جانب مولا بود
از علی عالی اعلا بود
که به روزی دختر خیرالبشر
بانوای دلنشینش با پدر
گفت کِی ختم رسل ، خَیرالوریٰ
درقیامت من کجا بینم تو را؟
گفت کِی اِنسیه ی حورا سرشت
در کنار روضه و درب بهشت
آن مکان که فارغ از اهریمن است
پرچم الحمدلله با من است
برهمه خوبان عنایت می کنم
امت خود را شفاعت می کنم
گفت آنجا ای عطایت بی مثال
گر ملاقاتت نکردم چیست حال؟
گفت ای آرام جانم ، دخترم
ایستاده در کنار کوثرم
از عطا و جود رحمت فاطمه
آب نوشانم ، به امت فاطمه
باز کرد از شخص پیغمبر سوال
باز اگر رویت ندیدم چیست حال؟
گفت ای آنکه به تو دلداده ام
بر
- شنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 20:58
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
باز دلم کرده هوای بهشت
هوای صحن با صفای بهشت
بر لبِ من همیشه آوا بُوَد
بهشت من روضهٔ زهرا بود
ما که زِ لطف یار شرمنده ایم
به ذکر یا فاطمه جان زنده ایم
شُکر که ما اهلِ تولّیٰ شدیم
خاک در خانهٔ زهرا شدیم
روح مناجات سلامٌ علیک
مادر سادات سلامٌ علیک
ای رخ تو باغ و بهار علی
ای همهٔ دار و ندار علی
بضعهٔ جانِ خاتم النبیا
روح و روان خاتم الانبیا
چشمهٔ نور از نَم رحمتت
فَلک چو ذرّه ، در یَمِ رحمتت
نیست ، قسم به جان خیر البشر
مدح تو در توانِ جنّ و بشر
نطق در این معرکه در بند شد
که مادِحَت ذات خداوند شد
به نور و قدر و کوثر و هل أَتیٰ
مدح تو را هماره گفته خدا
کیستی ای نُطقِ کَمالت فصیح
کیستی ای
- شنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 21:11
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
ای به دین اعتبار یا زهرا
ای به دل ها قرار یازهرا
ای خزانِ تمامیِ دلها
با نگاهت بهار یا زهرا
ای شده نام پاک تو به رسول
ذکر لیل و نهار یا زهرا
تا مرا سر پناه ، درگهِ توست
با بهشتم چه کار یا زهرا
ای که تا روز حشر بر تو پدر
می کند افتخار یا زهرا
آتش اَر آتشِ محبت توست
چه غم از سوزِ نار یا زهرا
روز محشر همه قُدومِ تو را
می کشند انتظار یا زهرا
ذاکرت عرش و فرش و ارض و سما
مادحت کردگار یا زهرا
از شکوه و جلال و شوکت توست
هیبتِ ذوالفقار یا زهرا
حکم دین را به عرصه ی تاریخ
داده ای انتشار یا زهرا
کرده ای بهر یاریِ رهبر
جان خود را نثار یا زهرا
تا ابد هست از مصیبت تو
قلب ما غصّه دار یا زهرا
بین د
- چهارشنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 10:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
در دوعالم پناه ما زهراست
سر مستودع خدا زهراست
سبب خلقت همه عالم
بضعه پاک مصطفی زهراست
آفرینش تراب مقدم اوست
کوثر و قدر و هل اتی زهراست
آنکه گفته پدر به قربانت
دختر ختم الانبیا زهراست
آنکه دارند تمام اهل سما
به سویش دست التجا زهراست
معدن حلم و علم و جود وسخا
مظهر عصمت و حیا زهراست
آسمانی ترین زن عالم
همسر شاه لافتی زهراست
در قیامت قیامتی دارد
در قیامت نوای ما زهراست
بر لب عاشقان دلخسته
روز محشر نوای یا زهراست
نه فقط مادر حسین و حسن
مادر کل شیعه ها زهراست
مادری می کند به روز حساب
که شفیعه به دو سرا زهراست
آنکه از آتش و حرارت نار
شیعیان را کند جدا زهراست
سینه از ماتمش شرر دارد
بانوی بین شعله ها زهراست
اینکه در پشت در زند ناله
فضه را می زند صدا زهراست
کرده جان را فدای جان علی
سپر جان مرتضی زهراست
پشت در از فشار در افتاد
وای من زیر دست وپا زهراست
می زند ناله محسنم جان داد
اینکه دارد به لب نوا زهراست
مادر لاله های پرپر دین
مادر شاه کربلا زهراست
مادری قد کمان و دل خسته
مادر شاه سرجدا زهراست
- یکشنبه
- 30
- آذر
- 1399
- ساعت
- 17:19
- نوشته شده توسط
- taherehsadat
ادامه مطلب
فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است
آی مردم! بخدای احد! او هم احد است
قامت سرو خودش را به علی داد و خمید..
راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است
از غذای حسنینش زد و بخشید به ما
مادر ما به خدا مادری اش را بلد است
جامه نو به تن فضه و اسما میکرد
بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است
به فدک کار ندارد هدفش نام علیست
نکند فکر کنی در طلب یک سند است
گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک
پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است
لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست
آنچه صادر بشود از لب او مستند است
نبی از خانه او دست به سینه میرفت
تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است
شانی از تربت ارباب فراتر دارد
خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است
بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش..
مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است..
- پنج شنبه
- 4
- دی
- 1399
- ساعت
- 15:55
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
کیست زهرا دل ز یادش
دیده باران می شود
التفاتی گر کند
هر مشکل آسان می شود
کیست این زن که به مردان
درس مردی میدهد
جرعه نوشِ ساغرش
استادِ عرفان می شود
کیست این زن ؟
که رسول الله ببوسد دست او
عقل از بشنیدن این جمله
حیران می شود !
کیست این زن ؟
کربلا در بطن خود می پرورد
کربلایی که ز یادش
دیده گریان می شود
زن مگو ، این شیر زن
زهرای زینب پرور است
زیر مشتش کاخ استبداد
ویران می شود
شاعر: #حاج_حسین_غفاری
به همت جواد افشانی
- یکشنبه
- 7
- دی
- 1399
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- taherehsadat
ادامه مطلب
چشم وا کردم و دیدم که شدم سینه زنت
همه ی عالم و آدم به فدای حسنت
می چکد نام دل آرای علی از سخنت
سپر حیدر کرار شده جان و تنت
زیر پاهای تو صد چشمه ی کوثر جاری ست
جای خون در رگ تو عشق به حیدر جاری ست
شهر روشن شده از نور تو ، بانوی علی
ای نفس های حسن ، ای همه نیروی علی
ما ثناگوی تو ایم و تو ثناگوی علی
نفس حیدری ات قوت بازوی علی
سایه ی چادر تو بر سر هر سینه زن است
نام تو وقت سحر ذکر قنوت حسن است
وصف تو کار بشر نیست...فقط کار خداست
همه ی خلق به عشق تو بمیرند، رواست
پادشاه است کسی که در این خانه گداست
خاک پاهای غلامان شما نیز شفاست
ذکر پرواز مَلَک های مُقَرب زهراست
همه ی دلخوشی حیدر و زینب زهراست
- پنج شنبه
- 11
- دی
- 1399
- ساعت
- 14:32
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ادامه مطلب
ولادت، مدح، توسل، شفاعت، دفاع از ولایت، مصیبت
امشب به فلک آفرینش نوح دادند
بار دگر بر جسم احمد روح دادند
نوری که در معراج از سیبی درخشید
امشب به چشم آفرینش نور بخشید
این نور در قلب نبی نور آفرین شد
تا منتقل از او به ام المؤمنین شد
ای چار سادات بهشت اینک کجایید؟
کلثوم! ساره! آسیه! مریم! بیایید
چون اختران امشب به گرد ماه باشید
پروانه شمع رسول الله باشید
اطراف آن پاکیزه مادر را بگیرید
تطهیر و قدر و نور و کوثر را بگیرید
یزدان به ختم الانبیا کوثر عطا کرد
والله او را مصحفی دیگر عطا کرد
قرآن روی دست احمد را ببینید
در دامن احمد محمد را ببینید
او بضعهء یاسین و کفو بوتراب است
با آنکه خورشید جمالش در حجاب است
در بحر نورش غرق از مه تا به ماهی است
روشنگر جان رسولان الهی است
عیسی فراز آسمانها جوید او را
احمد بسان عطر جنت بوید او را
او روح مابین دو پهلوی رسول است
انسیه الحوراء، زهرای بتول است
او آسمان آسمان ها در زمین است
محکم ترین رکن امیرالمؤمنین است
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
این هر سه یک نورند و دارای سه اسم اند
در اصل یک روح مجرد در سه جسم اند
ای مصطفی فرموده جان من فدایت
ای هل اتی حرفی از اوصاف عطایت
تو کیستی؟ که روز و شب ختم نبوت
کرده زیارت خانه ات را پنج نوبت
تو کیستی؟ که وحی جوشد از پیامت
بعد از نبی، جبریل گشته همکلامت
تو کیستی؟ که ذات حق خوانده عزیزت
اعجاز مریم آید از دست کنیزت
مدح تو گفتم گرچه حدم نیست این اوج
گاهی خسی را بار افتد بر سر موج
تو کیستی؟ من کیستم تا از تو گویم؟
گیرم دهان خویش از کوثر بشویم
آخر چه گویم تا نریزد آبرویم
طوطی شوم تا هرچه گویی من بگویم
تو آفتابی و جهان دریایِ نورت
تو نخل نوری، قلب احمد کوهِ طورت
تو عصمة اللّهی و ما غرق گناهیم
تو چشم حقّی، ما اسیر یک نگاهیم
تو مهری و ما ذرّههای بیحسابیم
تو بیکران دریای رحمت، ما حُبابیم
ای تا ابد خیر کثیر از کثرت خیر
هم آشنا مرهون الطاف تو هم غیر
در حشر امت هرچه دارند از تو دارند
پیغمبران هم بانگ یا زهرا برآرند
آید ندا از جانب ذات الهی
محبوبه ام از من طلب کن هرچه خواهی
گو خلق را بر عصمت و پاکیت بخشم
بر وصله های چادر خاکیت بخشم
امروز در بین خلایق داوری کن
هم اولیا هم انبیا را مادری کن
آن روز باشد روز داد زینبینت
آن روز خون جوشد ز رگهای حسینت
آن روز حکم از خالق یکتا بیاید
هرکس که زهرایی است با زهرا بیاید
روزی که امت ها ز دوزخ می هراسند
هم فاطمه هم شیعه اش را می شناسند
آتش کجا و ما کجا؟ کی باور ماست
ما با همه گفتیم زهرا مادر ماست
روز قیامت روز وانفساست فردا
ای وای بر آنکس که بی زهراست فردا
ای وای بر آنان که عهدت را شکستند
هنگام استمداد تو ساکت نشستند
دست صمد بسته صنم را نصب کردند
حق تو و حق علی را غصب کردند
یکباره از قرآن و پیغمبر بریدند
دین خدا را رو به قبله سر بریدند
پیراهنی کز نور حق پوشیده بودند
چون جامه چرکین ز تن بیرون نمودند
باید زنم فریاد و گویم بی تقیه
از درد دلهای علی در شقشقیه
باید بگویم اولین مظلوم او بود
خارش به چشم و استخوانش در گلو بود
باید بگویم مرتضی خانه نشین شد
باید بگویم فاطمه نقش زمین شد
باید بگویم حق پیغمبر ادا شد
با یک لگد یک آیه از کوثر جدا شد
باید سخن از دستهای بسته گویم
خون گریم و از پهلوی بشکسته گویم
باید بگویم فاطمه یار علی بود
تا پای جان تنها طرفدار علی بود
جز محسن شش ماهه یاور داشت؟ هرگز
دست از امیرالمؤمنین برداشت؟ هرگز
زهرا غم و درد علی را مشتری شد
تنها طرفدار ولایت بستری شد
از پای تا سر درد بود اما نمی گفت
با فضه گر می گفت با مولا نمی گفت
رمز جهاد او ولایت پروری بود
حتی میان بسترش هم حیدری بود
در هر نفس با مرگ هم آغوش می شد
کم کم چراغ عمر او خاموش میشد
شد بسته چشم نیم باز آن حزینه
روز علی شد مثل شبهای مدینه...
تلفیق و گلچین دو مثنوی
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 11:34
- نوشته شده توسط
- taherehsadat
ادامه مطلب
سلام، حکمت، ولایت، مصیبت، دفاع از امام
سلام خالق سلام خلقت سلام احمد سلام امّت
سلام رضوان سلام جنّت سلام غلمان سلام حورا
سلام آدم سلام حّوا سلام مریم سلام عیسی
سلام یاسین سلام طاها به جسم زهرا به جان زهرا
مهین صفیه بهین امینه نهال مکه گل مدینه
رسول حق را سرور سینه ولی حق را یگانه همتا
جلال منّان جمال سبحان روان قرآن زبان فرقان
قرار امکان مدار ایمان رسولهء حق بتول عذرا
در اوست پنهان کمال سرمد از اوست پیدا جمال احمد
ریاض حسنش گل محمّد بیاض رویش بهشت بابا
دُرِ نبوت گل ولایت محیط رحمت یم عنایت
رسل به نورش شده هدایت یکی به جودی یکی به سینا
هزار یوسف به تخت شاهی هزار یونس به بطن ماهی
به عصمت او دهد گواهی به مدحت او هماره گویا
به هر کلامش هزار حکمت به هر پیامش هزار حجّت
به هر نگاهش هزار جنّت به هر قیامش هزار طوبی
اگر تو داری به او مودت و گر مرا هست از او محبت
تو را به باغ جنان چه حاجت!؟ مرا ز قعر سَقَر چه پروا!؟
ضلالت از ما هدایت از او توسّل از ما عنایت از او
اطاعت از ما ولایت از او ولایت از او اطاعت از ما
زبان گشودم به مدحت وی "سنائی" ام گفت بگوش هی هی
«به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا»
خدا به قرآن کند ثنایش رسول خیزد به پیش پایش
علی به حسن خدانمایش جمال حق را کند تماشا
فلک به کویش پناه دارد ملک به سویش نگاه دارد
دو آفتاب و دو ماه دارد دو عالم افروز دو عالم آرا
ائمه حجّت برای امت تو بر ائمه هماره حجت
کنند از تو همه اطاعت چنان که از ذات حق تعالی
بهشت وحی آشیانۀ تو صدای قرآن ترانۀ تو
بدین جلالت ز خانۀ تو شرار آتش گرفت بالا
ز گریه بسته ره گلویت ز غصه گشته سفید مویت
چو خورد سیلی به ماه رویت جهان سیه شد به چشم مولا
قسم به قرآن عدو ترا کشت به پیش چشمان مرتضی کشت
یکی نپرسید از او چرا کشت یکی نگفتا چه کرده زهرا!؟
تو جان خود را به کف نهادی زدست رفتی زپا فتادی
گه اوفتادی گه ایستادی رها نکردی امام خود را
خزان جفا کرد به لاله ی تو که رفت از کف سلالۀ تو
مدینه لرزید ز نالهء تو پرید رنگ علی اعلا
استادسازگار، گلچینی از قطعه
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 12:35
- نوشته شده توسط
- taherehsadat
ادامه مطلب
خیر کثیر، ام ابیها، غربت مولا
گل، بی تو رخصت چمنآرا شدن نداشت
گل نه که غنچه نیز دل وا شدن نداشت
بی مهر ماه روی تو، هرگز ستارهای
ای زُهره روی! زَهرهء زهرا شدن نداشت
خیر کثیر! قدر تو این بس که غیر تو
کس افتخار کوثر طاها شدن نداشت
تطهیر، بی طهارت تو لفظ بود و بس
لفظی که هیچ مایهء معنا شدن نداشت
غیر از تو هیچ دختری، ای مادر پدر!
شایستگیّ «امّ ابیها» شدن نداشت
نخلی که بود سایهنشینِ سرشک تو
در ریشه هیچ حسرتِ طوبی شدن نداشت
دانم چرا ز خاک تو لاله نمیدمید
سرّ مگوی تو، سرِ گویا شدن نداشت
گمگشته تربت تو اگر چهره مینمود
تا حشر، کعبه فرصت پیدا شدن نداشت
تنهاست چاه، همدم تنهایی علی
او بی تو، میلِ همدمِ تنها شدن نداشت
تابوت تو، علی، غم هجران، چهار طفل
«شب، مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت»
جواد هاشمی
مصراع آخر از سلمان هراتی
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 14:01
- نوشته شده توسط
- taherehsadat
ادامه مطلب