امام حسن مجتبی علیه السلام

مرتب سازی براساس

مدح امام حسن -(با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها) *

232

مدح امام حسن  -(با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها) با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها
چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها

شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان
پشت لب های تو صف بستند، شکر دوست ها

آن چنان لبریز حُسنی که شب میلاد تو
آرزومند پسر هستند دختر دوست ها

مژده ات را من به حاتم های طایی داده ام
از ابازر های عالم، تا ابوذر دوست ها

ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب
دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها

هرکسی با هرچه که دارد ، صدف با یک دهان
سمت دریای تو در راهند، گوهر دوست ها

محو بالای تو و ارباب سر خم می کنند
بین مردم بیشتر سرو و صنوبر دوست ها

موقع افطار می آیند با لب های خشک
می رسند از راه این گونه برادر دوست ها

کوچه و اشک من و درد تو،آری بیشتر
گرد می آیند دور هم در آخر،دوست ها

نیمه ی ماه مبارک، فاطمیه می شود
اکثرا چونکه پسر هستند کوثر دوست ها

اکثرا در را نمی کوبند در وقت وداع
اکثرا از کوچه بیزارند مادر دوست ها

اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد
با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها

شاعر:مهدی رحیمی

  • پنج شنبه
  • 4
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود ژولیده

مدح امام حسن -(کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن) * محمود ژولیده

566

مدح امام حسن  -(کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن) کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن
کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن

حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد
صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن

حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود
مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن

چند روزیست که زهرا به تبسم گوید
مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن

حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد
ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن

حمزه کُش هم که شود وحشی،اگر احمد خواست
آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن

  • پنج شنبه
  • 4
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مدح امام حسن -(تو آمدی و نفس داده ای سحر به هوا) *

226

مدح امام حسن  -(تو آمدی و نفس داده ای سحر به هوا) تو آمدی و نفس داده ای سحر به هوا
تو خنده کردی و هی ریختی شِکر به هوا

که بی تو زندگی هیچ کس نمی گیرد
چه قدر رفته ای آقا از این نظر به هوا

زمین به عشق تو خارج شد از مدار،نگو
برای دیدن تو خاک گشته سر به هوا

به جای ماه بگیرند اگر بیندازد
تورا ز شوق رسیدن شبی پدر به هوا

به ذهن هیچ گدایی نماند منّت تو
نمانده چونکه ز بال و پری اثر به هوا

رسید قصه به آن جا که سرخ شد خاک و؛
کشید آتش زرد دری شرر به هوا

چه قدر زود پُر از دود بود یک کوچه
بدون آن که کند یک نفر نظر به هوا

شبیه بیشتر روزها در آن جا هم
چه خوب بود اگر خورده بود در به هوا

بلند گشت ولی پایشان برای دری
و رفت سرزده دست چهل نفر به هوا

شاعر:مهدی رحیمی

  • چهارشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 00:11
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

در مدح امام حسن(ع) -(گر چه مَهد استقامت گشته دامان حسن) * رامین محمد زاده

1279
5

در مدح امام حسن(ع) -(گر چه مَهد استقامت گشته دامان حسن) گر چه مَهد استقامت گشته دامان حسن
وادی غیرت فروشی بودهِ دوران حسن

ذوالفغار مرتضی را کرده معنا صُلح او
شد ستونِ دین و قرآن ، علم و ایمان حسن

ذاکری را گفته زهرا مجتبی را یاد کُن
زین سبب شد ذاکران جمله غزلخوان حسن

من غزلهایی نوشتم بر حسین و این حسین
دَم به دَم گوید یقیناً جان به قربان حسن

مصرع و بیت و ردیف و قافیه کُل لُغات
در کنار هم شده سرمست و حیران حسن

خِشت اَول را اگر مهدی گذارد در بقیع
تا ثُریا میرود دیوار ایوان حسن

گَر ندارد گُنبد و گلدسته و صحن زریح
نَنگ بر بدخواهیان و خَصمِ نادان حسن

سینه ما تا اَبد آرامگاه مجتباست
صدهزاران‌چون پریشان گشته‌دربان‌حسن

بیت_شش_از شاعر_دیگری_میباشد

  • چهارشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

در مدح امام حسن مجتبی(ع) -(این زاده ی زهراست چه شیرین دهن است) * الیاس محمدشاهی

241

در مدح امام حسن مجتبی(ع) -(این زاده ی زهراست چه شیرین دهن است) مطروحه گروه شاعرین روضه نشین

این زاده ی زهراست چه شیرین دهن است
این ماه مدینه،ماه هر انجمن است

ابوذر رییس میرزایی

امروز که لطف حق به هر انجمن است

میلاد پر از نورِ امامِ حسن است

پورجهانی

نازم به قد وهیبت این شیرجمل

چون حیدرکرار،یل و صف شکن است

مهدی منصوری

بر لوح میان سینه ام حک شده است
مولا حسن ابن فاطمه عشق من است

وحید زحمت کش شهری

هر جا که سخن زِ جود و بخشش باشد
نامِ حسن بنِ فاطمه ، در سخن است

طاها تحقیقی

معشوق حسن،عشق حسن،شاه حسن جان
در کشور عشاق ، بقیعش وطن است

خادم_الرقیه

باخنده علی به فاطمه میگویید
زلف سیهش ببین شکن درشکن است

ابوذر رییس میرزایی

عشاق الحسن به شادمانی گویند
از روز ازل عشق تو در جان و تن است

ابوذر رییس میرزایی

ازیمن قدوم مجتبی کل زمین
خوش بو شده از بوی گل یاسمن است

ابوذر رییس میرزایی

حاتم زکرامت حسن مبهوت است
دلداده ی دیگرش اویس قرن است

ابوذر رییس میرزایی

مولود مبارک علی و زهرا
آیینه ی جود و رحمت ذوالمنن است

ابوذر رییس میرزایی

تا قبره شما بود خراب و ویران
دیگر چه نیازم به مزار و کفن است

الیاس محمدشاهی

  • جمعه
  • 8
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

امام حسن(ع) -(حُسن شرح خصائل حسن است...) * مجتبی خرسندی

565

امام حسن(ع) -(حُسن شرح خصائل حسن است...) حُسن شرح خصائل حسن است
ماه عکس شمایل حسن است

چون کرم لطف کامل حسن است
هرکه شاه است سائل حسن است

با حسن من نمانده ام تنها
پس نماندم به وقت غم تنها

او کریم است؟نه،کرم تنها
کار خدام منزل حسن است

در معانی و در بیان خدا
شد زبان حسن زبان خدا

معجزات پیمبران خدا
قطره ای از فضائل حسن است

در کرامت به شهرت غایی
تا رسیده به عالم آرایی

تازه گفتند حاتم طایی
از گدایان کاهل حسن است

هر که آمد به جنگ او یک بار
در نهایت گذاشت پا به فرار

چاره ی فتنه ی جمل انگار
حکمی از تیغ عادل حسن است

کار دشمن مقابلش شد لنگ
سرشان بعد مرگ خورد به سنگ

آخر کار هر کسی در جنگ
سجده کردن مقابل حسن است

از زمانه چه زود سیر شده
بی سبب نیست گوشه گیر شده

در جوانی اگر که پیر شده
داغ یک کوچه در دل حسن است

در مدینه غریب بود اما...
درد او بی طبیب بود اما...

همسرش نانجیب بود اما...
در و دیوار قاتل حسن است.

  • دوشنبه
  • 11
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

در مدح امام حسن مجتبی(ع) -(ای شأنت از مقام عظیمان عظیم‌تر) * ناشناس ؟؟؟

304

در مدح امام حسن مجتبی(ع) -(ای شأنت از مقام عظیمان عظیم‌تر) ای شأنت از مقام عظیمان عظیم‌تر

جنس کرامتت ز صبا هم نسیم‌تر

کوی بهشت بوی تو را دارد عاریت

جنّت از این شمیم ندارد شمیم‌تر

تو سیّدی کریمی و ابن‌الکریم هم

مولا ندارد هیچ کس از این فخیم‌تر

دشمن نمی‌شود ز عطای تو ناامید

کو لطف و جود و مرحمت از این عمیم‌تر؟

راه تو مستقیم به درگاه کبریاست

ره کو به قرب دوست از این مستقیم‌تر

تو مهربان، تو خوب، تو محبوب، تو رئوف

رحمان نیافریده کس از تو رحیم‌تر

کردی سه بار ثروتت ایثار راه حق

سرور ندیده ناعمی از این نعیم‌تر

وقت عطا به سائل و مسکین و دردمند

می‌شد جمال تو ز همیشه بسیم‌تر

مولای من تو یک حَسَنیّ و هزار حُسن

دنیا ندیده هیچ کس از تو کریم‌تر

گاهی مرا نگاه کریمانه یاکریم!

قلبم به خویش جلب نما یاکریم‌تر

قبر تو بی‌چراغ، مزار تو بی‌عبور

از بهر شیعه کو الم از این الیم‌تر

چون ابر نوبهار بر این تشنگان ببار

تا از زلال رحمت تو لب کنیم تر

  • سه شنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

حضرت امام حسن مجتبی(ع) -(چیزی نمانده شور قیامت به پاکنیم) * محمدرضا محمدی (ناعم)

265

حضرت امام حسن مجتبی(ع) -(چیزی نمانده شور قیامت به پاکنیم) چیزی نمانده شور قیامت بپاکنیم
جان را به پای زائرتان خاک پا کنیم

چیزی نمانده دورمزارشریفتان
گلدسته و مناره و گنبد بنا کنیم

چیزی نمانده خاک بقیع غریب را
چون خاک کربلا به جهان کیمیا کنیم

چیزی نمانده مدفنتان را جلا دهیم
آن را مطاف جمله ی اهل سما کنیم

چیزی نمانده بعدصفا در حریم حق
ما در بقیع نیت سعی و صفا کنیم

یااربعین زکرب و بلا تا خود بقیع
پای پیاده قصد طواف شما کنیم

مهدی اگربیاید وهجران بسرشود
آقا، برای قبر شریفت چه ها کنیم

بایدبرای آمدن آن سفیر عشق
درمجلس عزای تو آقا دعا کنیم

مارا جسور کرده کرامات خانه تان
زانروست روزوشب به شما التجا کنیم

حالابرای رفع همه مشکلاتمان
باید که نام نامیتان را صدا کنیم

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

امام حسن مجتبی(ع) -(هر دم که دیده دیده کرم دیده از کــریم) * محمدرضا محمدی (ناعم)

382

امام حسن مجتبی(ع) -(هر دم که دیده دیده کرم دیده از کــریم) هر دم که دیده دیده،کرم دیده از کــریم
اشکی به رخ چکیده کرم دیده از کــریم

طفل رضیع و کودک ونوباوه و جوان
تا پیر قد خمیــده کرم دیده از کریم

مرغ دل شکسته در این روزگار تلخ
تاازقفس پریده کرم دیده ازکــریم

هرکس نموده نیت بزم عزای او
تاپای در رسیده کرم دیده از کـــریم

توفیرنیست بین عزاخانه و حـــرم
آهی زدل کشیده ، کرم دیده از کـریم

بانام مجتبی دل ما میشــود حرم
دل از محن رهیـــــــده کرم دیده ازکـــریم

از دیو شوم بخل وحسد، شهوت و هوس
هرکس که دل بریده کرم دیده از کریم

"ناعم" ز رافت همگان دل بریده است
هردم که دیده دیده کرم دیده ازکــریم

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

حضرت امام حسن مجتبی(ع) -(سائل دربدرم ذکر حسنجان دارم) * محمدرضا محمدی (ناعم)

268

حضرت امام حسن مجتبی(ع) -(سائل دربدرم ذکر حسنجان دارم) سائل دربدرم ذکرحسنجان دارم
چشم امیدبه الطاف کریمان دارم
پسرارشدزهراهمه دنیامه
روزوشب اسم حسن ورد روی لبهامه
ماه مدینه جان یاحسن یامجتبی

ازتوچشمای حسن نورخدامیباره
ازمیون دست اولطف وصفامیباره
ای که زهراهمیشه به اسم تومینازه
به خداشیعه یه روزبرات حرم میسازه
ماه مدینه جان یاحسن یامجتبی

قربون کفترای مزارخاک آلودِت
قربون درد دل وسینهٔ پرازسوزت
من قدح قدح آقاازمی عشق مینوشم
کی میشه بگیرم اون قبرتوروآغوشم
ماه مدینه جان یاحسن یامجتبی

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عسگر شاهی اردبیلی

در مدح امام حسن مجتبی(ع) -(وسعت مملکت حُسن بنام حسن است) * عسگر شاهی اردبیلی

574
0

در مدح امام حسن مجتبی(ع) -(وسعت مملکت حُسن بنام حسن است) وسعت مملکت حُسن٬ بنام حسن است
هر کجا اهل دلی هست٬ غلام حسن است

با گُلی نوشده گفتم زِتو زیباتر کیست؟
گفت بی شبهه و تردید٬ امام حسن است

آنچه خون شهدا در عجب از قصّهٔ اوست
خون دل خوردن و ایثار مدام حسن است

میتوان زنده رسیدن٬ به شهادت (شاهی)
این پیام من و ما نیست٬ پیام حسن است

  • پنج شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(کرمت دست گرفت و به دلم جا انداخت...) * محسن راحت حق

335

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(کرمت دست گرفت و به دلم جا انداخت...) کرمت دست گرفت و به دلم جا انداخت
نامه ام بود سیاه و قلم امضا انداخت
از گدایی به چه جایی که تنّزل کردم
وَ در این بین..نگاهِ تو به بالا انداخت
قصدم این بود که نوکر بشوم،دیدم که
آبرویت.. طرفم منصبِ آقا انداخت
این حسن بود که با عزّت و با یکرنگی
در دلم ولوله ی حضرت زهرا انداخت

"جذبِ این خانه شدم تا ابد هم می مانم"
"تا نَفَس هست فقط نامِ تو را می خوانم"

ای حسن جانِ لبِ شیر خدا ..اِرحمنی
نورِ چشمانِ امیرالامرا..اِرحمنی..
به همان اُنسِ میانِ تو و مادر سوگند
به منِ خسته و افتاده ز پا..اِرحمنی
مستحقم که پُر از خواسته ام مفلوکم
خواهشاً گوشه ی چشمی به گدا ارحمنی
خرجیِ زندگیم را تو فراهم کردی
لطفِ خود قطع نکن از فقرا..اِرحمنی

"ای کریمِ دو جهان با کرمت خوشبختم"
"حضرتِ عشق به زیرِ عَلَمت خوشبختم"

برود هرکه از این در بخدا پاخورده
هرکسی که نشود عبدِ شما پاخورده
درِ این به اخلاص بها می بخشی
هر کسی داشت به عُجب و ریا پا خورده
یادم افتاد از آن کوچه و از چشمانت
یادم افتاد غرورت ز جفا پا خورده
آه از آن لحظه ی جانکاه که لرزیدی تو
چادرِ مادرتان ..خیرالنسا پا خورده

"یا حسن روضه بخوان تا که بمیرم پایت"
"بغضِ دل را بشکن ای بفدای نایت"

  • شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) -(با نان و خرما میرسی ای خوب خوبان...) * ابراهیم کشاورز پور

475

مدح کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) -(با نان و خرما میرسی ای خوب خوبان...) با نان و خرما مي‌رسي، ای خوب خوبان
جانم به قربان شما، مولا حسن جان

از بس کرم داری و میبخشی به سائل،
زانو زدند در محضرت خیل بزرگان

بی‌عشق تو شوقی برای زندگی نیست
ای جلوه جود و عطا و عشق و غفران

اهل گناه و معصیت هستم ولیکن
ناجی برایم میشوی ای روح ایمان

قربان آن صحن و سرایی که نداری
ساخت ضریح و گنبدت با اهلِ ایران

شان نزول آیه‌های جود و صبری
جانم به قربان شما مولا حسن جان

  • شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسن مجتی(ع)، مدح و ولادت -(مینویسم «یاحسن» حُسن ختامش باخودت...) * محدثه آشتیانی

605

امام حسن مجتی(ع)، مدح و ولادت -(مینویسم «یاحسن» حُسن ختامش باخودت...) مینویسم "یا حسن"حسن ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت

لحظه های عمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت

از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم اوردم برایت التیامش با خودت

باز هم بال خیالم تا بقیع ات پر کشید
من کبوتر میشوم یک روز ،بامش با خودت

سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت!

از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است
حاجتم را هم که میدانی ، تمامش با خودت

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(زمین گدای عطای علی الدوام حسن...) * محمود یوسفی

1357
10

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(زمین گدای عطای علی الدوام حسن...) زمین گدای عطای علی الدوام حسن
زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن
بهشت مست کرامات ناتمام حسن
به نام باب نجات بشر به نام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

به نام او که به ما اعتبار بخشیده
به پای هر یک ما صدهزار بخشیده
تمام هستی خود را سه بار بخشیده
فدای جود و جوانمردی و مرام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

بهار لطف و عنایاتش از ازل جاریست
شکوه و هیبت او از رخ جمل جاریست
ببین ز مکتبش اهلا من العسل جاری است
به غیر مهر و وفا نیست در کلام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

به لطف هرم نفسهای او زمین زنده است
به لطف عزت او نام مومنین زنده است
به لطف صلح حسن راه و رسم دین زنده است
معامله نبود با عدوپیام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

حسن کریم حسن مهربان حسن دلخواه
حسن معز الائمه حسن عزیز الله
حسین شمس دل فاطمه حسن هم ماه
پیمبران همه در حسرت مقام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

حسن حکیم حسن دلربا حسن والا
حسن حلیم حسن دل نشین حسن اعلا
به غیر او که نشسته ست با جذامی ها؟
فدای عاطفه و منطق و مرام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

فدای او که فراوان غم و بلا دیده
از آشنا و غریبه فقط جفا دیده
شنیده های مرا بین کوچه ها دیده
نگه نداشت کسی شان و احترام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

فدای او که ندارد رواق و صحن و سرا
ضریح و گنبد و گلدسته ای به رنگ طلا
نه خادمی نه غلامی نه زائری حتی
خدا کند که بگیریم انتقام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

به وقتش ای گل زهرا به ظلم می تازیم
بقیع، صحن و سرا و ضریح میسازیم
فقط به آل علی صبح و شام مینازیم
تمام هستی ما نذر یک سلام حسن

حسن امام من است و منم غلام حسن

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسن مجتبی(ع)، مدح و ولادت -(سهممان از کل عالم گر حسن باشد، بس است...) * هانی خداداد

486
-1

امام حسن مجتبی(ع)، مدح و ولادت -(سهممان از کل عالم گر حسن باشد، بس است...) سهم مان از کل عالم گر حسن باشد بس است
ما غلامیم و اگر سرور حسن باشد بس است

گریه هایم را قیامت میخرد چون فاطمه
شافع من در صف محشر حسن باشد بس است

خلق تصویر خدا بر جلد ادم ساده بود
سوژه ی تصویر صورتگر حسن باشد بس است

متن قران را کریم از بخشش او خوانده اند
قسمتی از ایه ی مضطر حسن باشد بس است

بار عالم را به دوشش میکشد حین نماز
گر به روی دوش پیغمبر حسن باشد بس است

درجمل باضربه ی شمشیر خود اثبات کرد
درمیان لشکر حیدر حسن باشد بس است

هرکسی از همنشین خود اثر خواهد گرفت
همنشین مالک اشتر حسن باشد بس است

قاسمت را بی زره در کربلا داماد کرد
چون ملاک عقد یک دختر حسن باشد بس است

ایت الکرسی کجا و ذکر الله الکریم
ذکر نقش سنگ انگشتر حسن باشد بس است

صاحب امر تقیه انتقامش کربلاست
واعظ بنشسته بر منبر حسن باشد, بس است

بارهاگفتم و میگویم که از لطف شماست
ناظر اشعار این دفتر حسن باشد بس است

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(تا شاه کریم است چه جای گله باشد...) * محسن حسنی

323
1

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(تا شاه کریم است چه جای گله باشد...) تا شاه کریم است چه جای گله باشد
بگذار که مقصود سرودن صله باشد

در فکر گدایی حسن باش که جز آن
هر کار حرام است اگر نافله باشد

از گفتن حاجت بگذر، تا بگذاری
دست کرمش پاسخ هر مسئله باشد

«این قافله ی عمر عجب میگذرد» تا
آن خانه که در مقصد هر قافله باشد

آن خانه که مشهور به دار الفقرا بود
آن خانه که در پشت درش ولوله باشد

آن خانه که هر جای جهان می‌نگرم؛ هست
هیهات که بین من و آن فاصله باشد

آن خانه که ارث علی و فاطمه بود و
میخواست گدا آدم کم حوصله باشد
▪️
«المنة لله که در میکده باز است»
«زان رو که مرا سوی حسن دست نیاز است»
▪️
تا بوده چنین بوده و تا هست چنان است
روزی به عطای پسر فاطمه جان است

یک عمر سر سفره ی این شاه نشستیم
«چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»

در مسلک این شاه مهم نیست که سائل
نان می‌برد از سفره ولی تلخ زبان است

آن سفره که از روز ازل تا ابد الدهر
چون رود روانی همه جا در جریان است

آن سفره که ارث پدری بود و نشان داد
میراث حسن از پدرش کیسه ی نان است

آن کیسه که می‌برد علی کوچه به کوچه
امروز پذیرای تمامی جهان است

هر جا که نظر میکنم آنجا حرم اوست
کفر است بگوییم که در قید مکان است
▪️
بستم دل خود را به ضریحی که ندارد
من تشنه ام ای کاش بر این تشنه ببارد
▪️
در اول و در آخر تاریخ غزل هاست
در دست زبان از کرم شاه مثل هاست

او نور عظیمی است که خورشید ندارد
در حسرت آن هاله ی پر نور زحل هاست

باید بدود در پی او تاج خلافت
وقتی که فقط بر سر او تاج محل هاست

در قصه ی تاریخ فقط از کرمش بود
افسوس که تاریخ پی حداقل هاست

یک عمر به خود گفته ام او کیست؟ چگونه است؟
بین من و عقل من و این بحث، جدل هاست

از درک حسن خاک به هم ریخت، ترک خورد
آن قدر که در نقشه ی این خاک گسل هاست

باید چه بنامیم حسن را که نوشتند
قاسم، پسر او، محک طعم عسل هاست
▪️
ای دوست همیشه پی مقصود سخن باش
یعنی که به دنبال غلامی حسن باش
▪️
از اصل و نسب داده به تاریخ اصالت
در بین کلامش به عسل داده حلاوت

هر جا سخن از باغ بهشت است خدا هم
از خنده ی زیبای حسن کرده روایت

از کودکی اش مسند او حسرت عرش است
بر سینه ی پیغمبرمان داشت اقامت

هر چند حکومت به نظر رفت به شامات
در عرش خدا داشت حسن تخت حکومت

از صلح حسن من چه بگویم که ندیدند
در قصه ی تاریخ از آن غیر شجاعت

آن صلح که جنگ است خودش لحظه به لحظه
آن صلح که رفته است به پیکار جهالت

آن صلح که جاری ست در آغوش زمان تا
یک عده بفهمند چگونه ست سیاست
▪️
آقا تر از او را که ندیدم که ندانم
دست از طلب او نکشیدم نکشانم
▪️
من مانده ام و رشته ی افکار خیالی
رد می شوم از کوچه و بازار خیالی

راهی که نمانده است، ببینید که پیداست
دیوار حرم، این در و دیوار خیالی

باب الکرم و... بازرسی... گیت ورودی
لبخند بزن باز به اجبار خیالی

زل میزنم آنگونه به گنبد که بگویم
«جانم به تو و این همه زوار خیالی»

من گم شده ام، گمشده در خویشم و شاید
پیدا کندم شاه در این بار خیالی

صد بار طواف حرمش کردم و هر بار
مشتاق ترم باز به تکرار خیالی

ما بنده ی اشکیم، فقط روضه بخوانید
لذت به همین است همین کار خیالی
▪️
خون جگرش در اثر پیش زمینه است
او هر چه کشیده است از آن داغ مدینه است
▪️
کوچه سر آن داشت که همراه نیاید
تا خانه زنی با پسرش... آه نیاید

دیوار که میخواست کمی راه بیاید
سرگیجه ولی خواست که کوتاه نیاید

یک لحظه تصور بکن این روضه باز است:
کودک بدود، مادر او راه نیاید
▪️
ای کاش اگر باغچه ای ساخته مردی
پاییز در آن باغچه ناگاه نیاید

تاریکی شب بود و علی، غسل شبانه
مخفی است جراحات اگر ماه نیاید

از بغض نیاز است به فریاد بیاید
سخت است علی شب به سر چاه نیاید

می رفت زمان تا برسد کار به گودال
آن جا که به خیمه بدن شاه نیاید
▪️
یک روز فقط مانده که روز خبر آید
از جانب مکه سر خورشید در آید

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(با تمامی وجودم دوستت دارم حسن...) * محسن راحت حق

498

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(با تمامی وجودم دوستت دارم حسن...) با تمامیّ وجودم دوستت دارم حسن
حک شده از روز اوّل بر دلِ زارم حسن

معترف هستم که وابسته شدم ای بابِ مهر
در همه جا ثبت شد الفاظِ اقرارم حسن

فکر کردن غیرِ تو بر دیگری باشد محال..
پُر شده شکر خدا دنیای افکارم حسن

یوسف مصری زهرا کاشکی راهم دهی
گرچه در کاشانه ی عشقت..چو سربارم حسن

ناز کن ای حضرت بخشنده ..بر افتادگان
ناز کن من هم در این اثنا خریدارم حسن

بر ندار حتّی به قدرِ لحظه ای چشمت ز من
انسِ بسیاری به چشمانِ شما دارم حسن

رفع کن با یک نگاهت غصّه های این گدا
ای کریم ای آشنا..من هم گرفتارم حسن

هیچ می دانی خجالت می کشم از محضرت
ناخلف بودم ..خدایی که گنهکارم حسن

انتهای شعرِ من با مطلعِ شعرم یکی ست
با تمامیّ وجودم دوستت دارم حسن

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:38
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(جمل فتنه ی دین شد و راه زن شد..) * سید علیرضا شفیعی

309

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(جمل فتنه ی دین شد و راه زن شد..) جمل فتنه ی دین شد و راه‌زن شد
دوباره حسن آمد و خط‌شکن شد

به سر آمد و با علی عهد خون بست
هر آن‌کس دمی با حسن هم‌سخن شد

ز شمشیر او خون فتنه سرازیر
به تکبیر او خیره هر مرد و زن شد

جلالش سرآمد میان دلیران
جمالش زبانزد به هر انجمن شد

به خون حسین و به صبر حسن بود
درخت معاویه گر ریشه کن شد

امید غریبان به آغوش او بود
رسید و برای غریبان وطن شد

به مدحش زبان باز کردیم و دیدیم
نسیمی شد و نور دشت و دمن شد

به مدحش زبان باز کردیم و دیدیم
بیابان بیابان به لطفش چمن شد

سبک بود میزان اعمالم اما
ولایش که آمد ترازوشکن شد

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:47
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(ما از لب مسیح شنیدیم این سخن...) * علی اصغر یزدی

1114
3

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(ما از لب مسیح شنیدیم این سخن...) ما از لب مسیح شنیدیم این سخن
«صد مرده زنده می شود از ذکر»یاحسن

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:54
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمد جواد خراشادی زاده

امام حسن مجتبی(ع)، مدح و مناجات -(آنکه از عاشقی حذر دارد...) * محمد جواد خراشادی زاده

267

امام حسن مجتبی(ع)، مدح و مناجات -(آنکه از عاشقی حذر دارد...) آنکه از عاشقی حذر دارد
مگر از حال ما خبر دارد؟

یک نفر گفت: عشق، بی عقلی ست!
دیگری گفت: هان! خطر دارد

غافل از اینکه در طریقت عشق
هرکسی پا نهد جگر دارد

هر که عاشق شده است در دنیا
دلخوشی های بیشتر دارد

من تو را از خدا طلب کردم
خوب دیدم دعا اثر دارد

آری آری میان شهر نبی
پسری آمده؛ پدر دارد...

...نذر او "ان یکاد" می خواند
که از او چشم زخم بردارد

خانه ها را یکی یکی رفتم
بهتر از تو کسی مگر دارد؟

هر کسی دیده صورتت گفته:
وه! چه نقاش تو هنر دارد

آری انگار کنج لبخندت
ریشه هایی ز نیشکر دارد

وصف خود را شنیدم از مردم:
خوشبحالش که تاج سر دارد

تاج سر، نور عینِ من، حسن است
مقتدای حسینِ من، حسن است

مهر و ماهی و مهربان هستی
جانِ دردانه ی جهان هستی

دلِ گُل آب شد تو حرف زدی
بس که شیرین و خوش بیان هستی

خوب حرف مرا خُدام شنید
هرچه می خواستم همان هستی

رو حَسَن، مو حَسَن، خصال احسن
چندتا حُسن توامان هستی

روز و شب می رسند در پی هم
طبق هرسال و همچنان! هستی...

...دارد از تو قرار می گیرد
آی آقا چه مهربان هستی!

شور و شوق زبان من، حسن است
جانشین اباالحسن، حسن است

موی تو از عجایب فاخر
رخ زیبات در جهان نادر

بس که آقایی و کرم داری
کس نباشد به وصف آن قادر

گفت ساقی که مرد عشق کجاست؟
گفتمش با صدای خوش: حاضر!

گبر اگر صورت تو را بیند
به بت خویش می شود کافر

در کفت کوهی از کرم داری
گردی از آن نشسته بر عابر

دور از تو چقدر بی صبرم
در کنار تو می شوم صابر

در دو دنیا کسی شبیه تو نیست
در کرم کردن اینچنین ماهر

دل اهل هنر کباب شده است
بالاخص این هنرور شاعر

این غزل لایق جمال تو نیست
شعر از وصف روی تو قاصر

تو فقط در دلم بمان که شوم
در همه عمر بر خدا شاکر

سفره دار خدای من، حَسَن است
حُسن مقطع برای من، حَسَن است

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:56
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(مرا که بیقرار میکند حسن...) * محسن ناصحی

312
1

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(مرا که بیقرار میکند حسن...) مرا که بی قرار می کند حسن
به جرعه ای خمار می کند حسن

مرا که مست ، می ، برای غیر مست
شراب را شرار می کند حسن

مرا اگر شده است محض دلخوشی
گدای خود شمار می کند حسن

خدا ! تو خالق کرامتی ولی
بیا ببین چه کار می کند حسن!

رسول، جز حسین پاره تنش
به کیست افتخار می کند، حسن

ضریح سینه را اگر طلا ، حسین
ولی پر از عیار می کند حسن

مرا به کشتی نجات کربلا
به لطف خود سوار می کند ، حسن

دل مرا حسین می برد ولی
شکار را شکار می کند حسن

حسین ، کربلا - نه اینکه مادری است -
بقیع اختیار می کند حسن

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان...) * سعید تاج محمدی

333

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان...) سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که تیغ تیز میدان می دهد سیّاس را برهان

سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ
اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان

ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است
خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان

حسن اصل کرامت بود عالم بر درش سائل
حسن عقل مجسم بود عالم بی حسن نادان

حسن تنها نه در منزل اسیر حیله ی زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان

حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان

به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامه ی احمد
بروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان

بپرس از کوچه ها بعد از علی ابن ابی طالب
کدامین شانه در تاریکی شب می برد انبان؟

کسی که گرد فرشش را تبرک می برد جبریل
نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان

معزّ المومنین است او بپرس از مردم نجران
کریم اهل بیت است او بپرس از سوره انسان

خوشا بر من که در عالم امامی این چنین دارم
که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان

شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن
فدای نیمه ی ماه مبارک، سوم شعبان

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(از سوی عرش اعلا، گل میکند ندایی...) * عادل حسین قربان

289

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(از سوی عرش اعلا، گل میکند ندایی...) از سویِ عرشِ اعلی، گُل می‌کند ندایی!
این چار قبرِ خاکی، دارد عجب صفایی

امشب دوباره بسیار، بی‌تابِ رویِ ماهم
امشب دوباره گشته، مرغِ دلم هوایی

هرحاجتی که داری، فوراً بگیر و برگرد!
ای دل اگر، اسیر و حیرانِ مجتبایی

گَه صلح و گاه جنگ است، تکلیفِ مردِ میدان
در صلح هم که باشی، یاری‌گرِ خدایی

ای شاهکارِ خلقت! ای معنیِ سخاوت!
در وادیِ عبادت، راهی و رهنمایی

این‌بار مثلِ هربار، من آمدم گرفتار
بر دردِ دردمندان، تنها شما دوایی

...روزی رسد که ما هم، گریه کنان بگوییم:
صحنِ امامِ دوم، دارد عجب صفایی

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(ازما نظر لطف شما دفع بلا کرد...) * عماد بهرامی

436
-1

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(ازما نظر لطف شما دفع بلا کرد...) از ما نظر لطف شما دفع بلا کرد
از شأن تو گفتند به جبریل صفا کرد
دست تو کرمخانه‌ی سیار بنا کرد
نامت چقَدَر حاجت شرعیه روا کرد

با اینکه به ادراک مقامت نرسیدیم
از ذکر "الهی بِحسن" معجزه دیدیم

تیغ تو "اَشِدّاءُ" نگاهت "رُحَما" شد
بر خاک نظر کردی و افلاک به پا شد
در زلف تو پیچید هوا باد صبا شد
حافظ به مِیِ عشق تو فخر الشعرا شد

«المنة لِلَّه که در میکده باز است
سلطان سلاطین جهان بنده نواز است»

جبریل غلامت شده بی جیره مواجب
فقه الفقها! پاورقیِ تو مکاسب
جز «ابن علی» چیست برای تو مناسب؟
تیغ دو لبه هستی و در معرکه غالب

دلداده‌ی آن خال بنی هاشمی ام من
قلبم حسنستان شده و قاسمی ام من

احزاب و اُحُد میشود از رزم تو تکرار
ذکر ظفرت نعره‌ی یا حیدر کرار
از هیبتِ زهراییِ تو موقع پیکار
لرزید به خود در جمل آن جَدّه‌ی کفار

فریاد کشیدی نسب حیدری ات را
ای شیر بنازم غضب حیدری ات را

مثل پدرت در دو جهان شاه و ولی نیست
در اینکه ولی اوست که اما و ولی نیست
در بین یلان هیچ یلی مثل علی نیست
مانند شما خلقت چیزی ازلی نیست

محبوب ترین معجزه‌ی صبح الستی
تا بوده علی بوده و تا هست تو هستی

از طور تو موسی به ملاقات خدا رفت
در چلّه‌ی موی تو به میقات خدا رفت
نام تو همان لحظه به تورات خدا رفت
مقصود شَبَر بود به مرآت خدا رفت

وقتی «اَرَنی» گفت فقط روی تو را دید
یا اینکه غلامان سر کوی تو را دید...

«رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد»
تضمین شده از شیخ بهائیست موارد
خیلی به تو وابسته شدیم ای بت واحد

«یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»

در زیر لوای تو چه جای نگرانیست
هرکس که نشد مست تو بیمار روانیست
در مسلک تو غیر کرم هیچ روا نیست
جانا مگر این قاعده‌ی قوم شما نیست؟

ذکر مَلک از عالم ذر ناد علی بود
روزی جهان در کف اولاد علی بود

از ناحیه‌ی لطف شما ادعیه داریم
ما هرچه که داریم از آن ناحیه داریم
کلب الحسنیم و نسب عالیه داریم
در صحن دل سوخته زهرائیه داریم

غم روی غم سینه‌‌ی پر درد نشانی
از مادر سادات نداریم نشانی

ای گنبد گیتی به عنایات تو دوّار
بر تو چه گذشته که شده روز و شبت تار
ای سوخته از داغ غم داغی مسمار
خون گریه کنیم از غم آن روضه‌ی خونبار

مادر وسط شعله ، پدر روی زمین بود
مکشوف ترین روضه‌ی تاریخ همین بود

  • سه شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسن مجتبی(ع) مدح -(در محضر کریم چه حاجت به خواستن؟...) * نرگس غریبی

382

امام حسن مجتبی(ع) مدح -(در محضر کریم چه حاجت به خواستن؟...) در محضر کریم چه حاجت به خواستن؟
اصلا کریم منتظر التماس نیست

جودش همیشگیست گدایش فراهم است
در ساحتش ببار که جای هراس نیست

محتاج و بی بضاعت و بی آبرو بیا
در محضر کریم که جای خواص نیست

گفتم حسن دوباره دلم رفت کربلا
بین دوراه مانده که هوش و حواس نیست

دل میرود مدینه میاید ز کربلا
از روضه ی حسین دل من خلاص نیست

نوری که بر حریره ی مهتاب خورده است
بی حُسن روی دوست در این انعکاس نیست

اصلا حسین فلسفه اش میشود حسن
نامش مگر ز نام حسن اقتباس نیست؟

کرببلا تمام جمالش به روضه هاست
جز پیرُهن سیاه برایم لباس نیست

محروم کرده اند از این سوختن مرا
بدتر از این برای گدایان تقاص نیست

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسن مجتبی(ع)، مدح و شهادت -(همیشه پلک تر من هوای باران داشت...) * بردیا محمدی

529

امام حسن مجتبی(ع)، مدح و شهادت -(همیشه پلک تر من هوای باران داشت...) همیشه پلک تر من هوای باران داشت
همیشه اشک در این آستانه جریان داشت

هنوز می شد از آئینه روز را تاباند
هنوز شب نرسیده،هنوز امکان داشت

کسی که نور تو را در ازل زیارت کرد
هوای عشق تو را در سرش کماکان داشت

جذامیان مدینه نماز خوان تواند
چقدر کعبه ی الطاف تو،مسلمان داشت

گدا،گرسنه،تهی دست..،سیرِ سیر شدند
همیشه آب و غذا،خانه ی کریمان داشت

غنی تر از همه ی خلق در جهان گردید
کسی که پشت در تو به فقر ایمان داشت

گدای خانه ی آن مادری مرا خواندند
که در سلاله ی نورانی اش،حسن‌جان داشت

اگر قرار بر این شد گدا اضافه کنید
تو را به حضرت زهرا مرا اضافه کنید

تو مهربان تر از آغوش مادری آقا
برای من به خدا چیز دیگری آقا

زمان سجده ی تو جبرئیل می آید
زمان سجده به معراج می پری آقا

رسالت تو کرامت،کلام تو وحی است
قسم به نام محمّد ص،پیمبری آقا

تمام کرّوبیانِ بهشت معترفند
ندیده اند شبیه تو دلبری آقا

فقط اجازه بده خاک پایتان باشم
مرا قرار بده جای پادری آقا

مرا به آن گذری که به سگ غذا دادی...
مرا میان همان کوچه می بری آقا!؟

سه بار مال خودت را حراج دین کردی
سه بار..،تا خودِ دینار آخری آقا

تویی امام کرامت تویی امام حسن
منم گدای کرامت منم غلام حسن

به احترام شما شوکران عسل گردید
شرنگ تلخ به شهدشکر بدل گردید

چِقَدر مصرع ابتر میان دفتر بود
که با عنایت چشم شما غزل گردید

جهان پرید به"آغوش"پر محبت تو
جهان توسط "عرش خدا" بغل گردید

تویی که تیغه ی برنده ی دو چشمانت
بلای جان خود حضرت اجل گردید

علی به تیغ حسن جان خود توسل کرد
که ختم غائله ی غزوه ی جمل گردید

گره به کار من افتاد هر زمان،دیدم
که نذر روضه ی طَشت تو،راه حل گردید

تمام کوچه ی ما نذر قاسمت هستند
که بیرق پسرت پرچم محل گردید

قسم به قاسمت آقا چقدر غم خوردیم
کنار خاک بقیع حسرت حرم خوردیم

نفس نفس زدی و آه آخرت رد شد
تمام خاطره ها از برابرت رد شد

جگر نمانده برایت که قِی کنی آن را
ز شرم از جگرت زهر همسرت رد شد

میان آن گذرِ شوم،بغض تو گویاست
چقدر سخت از این کوچه مادرت رد شد

میان کوچه سر مادرت به جایی خورد
تو سرشکسته شدی،دستی از سرت رد شد

همین که چادر خاکی به زیر پا افتاد
هجوم درد ز اعضای پیکرت رد شد

هزار تیر به تشییع یاکریم آمد
هزار تیرِ نفسگیر از پرت رد شد

اگرچه درد کشیدی..،تن تو دست نخورد
هزار شکر که پیراهن تو دست نخورد

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:24
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(سنگی که به راه اوست زر می گردد...) * میلاد حسنی

329

امام حسن مجتبی(ع)، مدح -(سنگی که به راه اوست زر می گردد...) سنگی که به راه اوست زر می‌گردد
از نور زبرجدش قمر می‌گردد

مسکین برود به خانه اش بی تردید
از محضر او کریم بر می‌گردد

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مدح امام حسن مجتبی(ع)ط -(تا زمانی که خدایی خدا پابرجاست...) * قاسم نعمتی

892
2

مدح امام حسن مجتبی(ع)ط -(تا زمانی که خدایی خدا پابرجاست...) تا زمانی که خدایی خدا پابرجاست
پرچم حُسنِ حَسَن در همه عالم بالاست...

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(در حلقه های زلف تو عالم اسیر شد...) * موسی علیمرادی

468
1

مدح امام حسن مجتبی(ع) -(در حلقه های زلف تو عالم اسیر شد...) درحلقه های زلف تو عالم اسیر شد
هرکس اسیر عشق حسن شد امیر شد

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد