امام حسین علیه السلام

مرتب سازی براساس

شعر غزل حضرت رباب علیهاالسلام -(ای آفتاب طالع و ای ماه در حجاب!) * محمدجواد شاهمرادی

670

شعر غزل حضرت رباب علیهاالسلام -(ای آفتاب طالع و ای ماه در حجاب!) ای آفتاب طالع و ای ماه در حجاب!
ای بدرِ نور یافته در ظلِّ آفتاب!

ای مهد شاعرانگیِ خاندان وحی!
ای منظر حسینی! ای حُسن انتخاب!

پیشانی تو، آینۀ صبح راستین
پیش زلالی دل تو، آب‌ها سراب!

لالایی‌ات کجاست؟ که بی‌تاب مانده‌اند،
گهواره‌های خالی و مهتاب‌های خواب!

لالایی‌ات چه خوانده که بعد از هزار سال،
نامت شده ضِمانِ دعاهای مستجاب...

سرباز کوچک تو؛ علی اصغرِ تو را،
نامیده‌ام جواب سوالات بی‌جواب...

این بار، در فضای حسینۀ دلم
پیچیده عطر نام تو... یا حضرت رباب!

  • جمعه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 17:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

یا حسین ع شب جمعه شب زیارتی -(پیداست از تالم و عمق تاخرم) * حسین جعفری

636

یا حسین ع شب جمعه شب زیارتی -(پیداست از تالم و عمق تاخرم) پیداست از تالم و عمق تاخرم
کرببلا نرفته ام و غصه میخورم

از کربلا که دل ببرم باز راحت است
از تو چگونه ای همه هستیم دل . برم؟

باشد قبول نوکر خوب تو نیستم
حق با تو بود آینه ای پر تکدرم

قلب تو را به خاطر دنیا شکسته ام
کوچک شوم به چشم تو با این تکبرم

اما به روضه های تو آورده ام پناه
عاشق ترین پرنده که اهل تظاهرم

گاهی میان روضه تو را خواب دیده ام
از تو جدام کرده ولی این تفاخرم

مادر مرا بسوی تو تشویق میکند
عمری دخیل گوشه آن کهنه چادرم

من با خیال کرببلا زنده ام هنوز
هرگز نمیرود حرمت از تصورم

  • پنج شنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 00:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

امام حسین ع -(مبدا و مقصدِ ما کرببلا هست و بقیع نقطه ی ثقلِ جهان است حدیثِ ثقلین!) * هستی محرابی

905
1

امام حسین ع -(مبدا و مقصدِ ما کرببلا هست و بقیع نقطه ی ثقلِ جهان است حدیثِ ثقلین!) #السلام_علیک_یا_حسین_شهید_یا_مظلوم

کاش ای هستیِ من چشم و چراغِ عالمین
روزی ام صحنِ حسن باشد و وصلِ تو حسین

مبدا و مقصدِ ما کرببلا هست و بقیع
نقطه ی ثقلِ جهان است حدیثِ ثقلین!

#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 29
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شعر غزل حماسه امام حسین علیه‌السلام حضرت زینب علیهاالسلام -(کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟) * محمد علی مجاهدی

635

شعر غزل حماسه امام حسین علیه‌السلام حضرت زینب علیهاالسلام -(کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟) کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن بی‌محابا ایستاده؟

لرزه می‌افتد به جان خیل دشمن از خروشش
وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده

می‌گذارد پای بر فرق شط از دریادلی‌ها
وه چه بشکوه و تماشایی‌ست دریا، ایستاده!

گر چه زینب زیر بار داغ‌ها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمه‌ها، تا ایستاده

او که دارد فطرتی نازک‌تر از آیینه حتی
در مصاف خصم چون کوهی ز خارا، ایستاده

با غریو «ما رأیتُ فِی البَلا اِلا جَمیلا»
پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده!

از قیام کربلا این درس را آموخت باید:
ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده

این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران:
مرگ در فرهنگ ما زیباست،

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

قصیده امام حسین علیه‌السلام -(آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت) *حجه الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی

770

قصیده امام حسین علیه‌السلام -(آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت) آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخه‌ای قنوت برای خدا گرفت

شعر علیل و واژهٔ بی‌اشتهای آن
با اشک‌های شوق تشرّف شفا گرفت

در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر
دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت

اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب
بی‌اختیار دامن مهر تو را گرفت

مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود
خورشید با تبسم تو روشنا گرفت

عالم قرار بود پس از تو شود خراب
مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت

با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو
از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت

باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست
اذن طواف در حرم کربلا گرفت

بی‌شک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را
حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت

با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد
با عطر ت

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

شور اباعبدالله الحسین علیه السلام -(مثه ذره پیش خورشید..) * مظاهر کثیری نژاد

594

شور اباعبدالله الحسین علیه السلام  -(مثه ذره پیش خورشید..) مثه ذره پیش خورشید..
مثه قطره پیش دریا
من کنار تو که هیچم
مثه نوکر پیش آقا
آقای منی، میدونم همیشه کارم دست توئه
همه ی دار و ندارم دست توئه
اصلاً آقا اختیارم دست توئه
ارباب من، مهربونتر از تموم دنیا به من
آروم میگیره با اسمت اعصاب من
یک شب بده توی کربلا جا به من
(روح و ریحانم، ای حسین جانم)

◾️▫️▪️▫️◾️
کشته ی عشق تو هستم
مثه مجنون واسه لیلا
واسه تو جونمو میدم
مثه حیدر واسه زهرا
لیلای منی، نه فقط من که همه مجنون توان
حیدر و فاطمه هم قربون توان
شبای جمعه حرم مهمون توان
مهمونم کن، مشمول محبت فراوونم کن
چاره واسه این دل پر از خونم کن
کربلا بده یه عمر مدیونم کن
(روح و ریحانم، ای حسین جانم)

◾️▫️▪️▫️

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا آهی

شور دلتنگی حرم -(برا دیدن کربلات دلم تنگه دلم تنگه،) * رضا آهی

737

شور دلتنگی حرم -(برا دیدن کربلات دلم تنگه دلم تنگه،) بند اول:

برا دیدن کربلات دلم تنگه دلم تنگه،
برا ضریح باصفات دلم تنگه دلم تنگه،

دلم تنگه و از تو کرم میخوام،
زتو شاه کرم من حرم میخوام،
میدونم میبریم کربلا آخر،

به عشقت گذرد هرشب و روزم،
به یاد کربلای تو میسوزم،
باذکر یا حسین غریب مادر،

بند دوم:

نظرکن که پریشانم حسین جانم حسین جانم،
تویی دارو و درمانم حسین جانم حسین جانم،

حسین جان که میگم رها ز غمهایم،
تموم فخرمه تویی تو آقایم،
به ولله زتو من آبرو دارم،

تمام عزتم به پرچمت وصل،
من هرچی که دارم مال اباالفضل،
شب جمعه حرم رو آرزو دارم،

بند سوم:

تو هستی درنایابم ای اربابم ای اربابم،
می تو کرده بی تابم ای اربابم ای اربابم،

تو اربابی و من گد

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حسین (ع)_عاشقم وزمزمه سر می دهم * اسماعیل تقوایی

623

یا حسین (ع)_عاشقم وزمزمه سر می دهم یا حسین(ع)
عاشقم وزمزمه سر می دهم
مرغ دلم سوی تو پر می دهم

می کشم از عمق دلم ناله ها
مشق به هر مرغ سحر می دهم

غم زده فریاد کنم، یاحسین
ازغم معشوق خبر می دهم

ای حرمت آرزوی هر دمم
دل سوی شش گوشه گذرمی دهم

روز وشبم دست به سینه سلام
سوی تو با دیده ی تر می دهم

هر شب جمعه به یاد غمت
سوزم وبر جان شرر میدهم

لطف تو یاد آرم وبر این دلم
وعده ی آن گنبد زر می دهم

گر که تو قسمت کنی ام کربلا
فدیه برایش تن وسر می دهم

جان دهم، اینگونه ره عاشقی
جلوه بر ابناء بشر می دهم

شعر:اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

کربلا -(ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور می‌کنی) * سید مهدی موسوی

515

کربلا  -(ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور می‌کنی) ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور می‌کنی
زودتر اگر رسیدی و
دست و صورتی به گوشۀ ضریح او کشیدی و
از شمیم وصل شادمان شدی،
لطف کن
از تمام شاخه‌ها و برگ‌ها
رودها و چشمه‌ها
کوه‌ها و تپّه‌ها
از تمام گام‌ها، شتاب‌ها، درنگ‌ها
با دلی شکسته، یاد کن
لطف کن
از تمام بازمانده‌ها
از تمام غنچه‌های بی‌پناهِ غزّه و عراق و شام
از عقیق‌های بی‌یمن
از اویس‌های بی‌قرَن
از کبوترانِ تشنه و به هم فشردۀ منا
با دلی شکسته، یاد کن
ای نسیم صبحدم، سفر به خیر
نایب‌الزّیاره باش!

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر چارپاره امام حسین علیه‌السلام وحدت اسلامی -(جاده در پیش بود و بی‌وقفه) * علیرضا سالکی

445

شعر چارپاره امام حسین علیه‌السلام وحدت اسلامی -(جاده در پیش بود و بی‌وقفه) جاده در پیش بود و بی‌وقفه
سوی تقدیر خویش می‌رفتیم
در صفوف پیادگانِ بهشت
موج در موج پیش می‌رفتیم

شعرِ کشف و شهودمان در راه
غرق تصویر و فکر و عاطفه بود
وصل، ابعاد تازه‌ای می‌یافت
اربعین، بهترین مکاشفه بود

تا مقام خلوص و یکرنگی
راه کم مانده بود و من مشتاق
پیِ هر گام جلوه‌گر می‌شد
کوچه‌باغی به ساحت اشراق

قصد کردم کمی درنگ کنم
موکب برگزیده‌ای دیدم
روی دیوارهای کاگلی‌اش
پرچم داغدیده‌ای دیدم

نقش خورشیدِ ترمه‌کوب شده
روی پرچم دل مرا می‌بُرد
چشم‌های به خون نشستۀ او
زائران را به کربلا می‌برد

بغض کردم کمی جلو رفتم
میزبان آمد و تبسم کرد
بی‌تکلف درست مثل خودم
عربی فارسی تکلم کرد

گفتم: اشلونک، ایها ال

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام خورشید در تنور -(آتش چقدر رنگ پریده‌ست در تنور) * محمد علی مجاهدی

544

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام خورشید در تنور -(آتش چقدر رنگ پریده‌ست در تنور) آتش چقدر رنگ پریده‌ست در تنور
امشب مگر سپیده دمیده‌ست در تنور؟

این ردّ پای قافلهٔ داغ لاله‌هاست؟
یا خون آفتاب چکیده‌ست در تنور؟!

این گل‌خروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان
شیپور رستخیز دمیده‌ست در تنور؟

چون جسم پاره پارهٔ در خون تپیده‌اش
فریاد او بریده بریده‌ست در تنور

از دودمان فتنهٔ خاکستری، خسی
خورشید را به شعله کشیده‌ست در تنور

جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز
خورشیدِ سر بریده که دیده‌ست در تنور؟

دنبال طفل گمشده انگار بارها
با آن سرِ بریده دویده‌ست در تنور!

::

امشب چو گل شکفته‌ای از هم، مگر گلی
گل‌بوسه از لبان تو چیده‌ست در تنور؟

در بوسه‌های خواهر تو جان نهفته است
جانی که بر لب تو رسیده‌س

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام -(خراب جرعه‌ای از تشنگی سبوی من است) * حسین عباسپور

489

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام -(خراب جرعه‌ای از تشنگی سبوی من است) خراب جرعه‌ای از تشنگی سبوی من است
که بی‌قرارِ شبیهت شدن گلوی من است

هزار بار بمیرم تو را رها نکنم
زهیر مسلکم این مرگ آرزوی من است

بخواه خاک شوم خاک، عین تربت تو
بخواه اشک شوم اشک آبروی من است

ببخش نوحه‌گرت قلب روسیاهم شد
ببخش گریه‌کنت چشم بی‌وضوی من است

شکست در دل منشورِ اشک، عکس ضریح
دوباره مرقد شش‌گوشه روبه‌روی من است

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر امام حسین علیه‌السلام عاشورا -(هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمی‌رسد) * سید جواد میر صفی

602

شعر امام حسین علیه‌السلام عاشورا -(هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمی‌رسد) هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمی‌رسد
که در کنار او به هیچ‌کس زیان نمی‌رسد

بهشت، خیمهٔ عزای اوست این حقیقتی‌ست
که باورش به ذهن کوچک گمان نمی‌رسد

شروع شورش غمش ز شور اشک آدم است
به درک گریه بر مصیبتش زمان نمی‌رسد

فلک! به گوش خود بخوان که ضجهٔ زمینیان
به های های نالهٔ فرشتگان نمی‌رسد

به نون و القلم، قسم، به آن شعر محتشم
قصیده بی‌سرودن از غمش به آن نمی‌رسد

به خیمه‌ها نمی‌رسید کاش پای ذوالجناح
که خیری از رسیدنش به کودکان نمی‌رسد

که دیده است خون به دل کنند مشک تشنه را؟
که هیچ میزبان چنین به میهمان نمی‌رسد

رباب را سه‌شعبه ذره ذره ذره آب کرد!
مگر که تیرت ای اجل به ناگهان نمی‌رسد؟

حسین داد

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام -(این‌ چه‌ خروشی‌ست‌؟ این‌ چه‌ معمّاست‌؟) * عبدالرحیم سعیدی راد

561
1

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام -(این‌ چه‌ خروشی‌ست‌؟ این‌ چه‌ معمّاست‌؟) این‌ چه‌ خروشی‌ست‌؟ این‌ چه‌ معمّاست‌؟
در صدف‌ دل،‌ محشر عظماست‌

سوزِ چه‌ عشقی‌ست‌؟ شور به ‌پا کرد
زخمِ‌ چه‌ داغی‌ست‌؟ این‌ همه‌ زیباست‌!

«محتشم»‌ از دور، بانگ‌ برآورد:
باز چه‌ شوری‌ست‌؟ باز چه‌ غوغاست‌؟

عشق‌ مکرّر، گفت‌ به‌ آن‌ قوم‌:
تشنهٔ خنجر، حنجرهٔ‌ ماست‌

رأس‌ شهیدان‌، بر سر نیزه‌ست‌
دست‌ علمدار، بر لب‌ دریاست‌

این‌ که‌ پریشان‌، بر لب‌ گودال‌
مویه‌‌کنان‌ است‌، حضرت‌ زهرا‌ست‌...

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام هلال محرم -(روز و شب در دل دریایى خود غم داریم) * محمد میرزایی‌بازرگانی

657

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام هلال محرم -(روز و شب در دل دریایى خود غم داریم) روز و شب در دل دریایى خود غم داریم
اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم

شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است
تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟

گاه در هیأت رعدیم و پر از طوفانیم
گاه در خلوت خود بارش نم‌نم داریم

تازه آغاز حیات است شهید تو شدن
ما فقط غمزهٔ چشمان تو را کم داریم

عقل در دایرهٔ عشق تو سرگردان است
عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داریم

در قیامت دل ما در پى قَد قامتِ توست
ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم....

از ازل شور حسین بن على در سر ماست
تا ابد در دل خود داغ محرم داریم

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

شعر رباعی امام حسین(ع) -(تا نام تو را دلم ترنّم کرده‌ست) *استاد محمد جواد غفورزاده

620
1

شعر رباعی امام حسین(ع) -(تا نام تو را دلم ترنّم کرده‌ست) امام حسین(علیه‌السلام):

«مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ‏»

خدایا! چه یافت آن که تو را گم کرد؟! و چه گم کرد آن که تو را یافت؟!

? دعای عرفه

تا نام تو را دلم ترنّم کرده‌ست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کرده‌ست
«گم کرد تو را» هر که، چه را یافته است؟
هر کس که «تو را یافت» چه را گم کرده‌ست؟

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

رباعی امام حسین(ع) -(کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت) * سیدحسن حسینی

2696
1

رباعی امام حسین(ع) -(کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت) کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
زین پیش دلاورا، کسی چون تو شگفت
حیثیت مرگ را به بازی نگرفت!

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر رباعی امام حسین(ع) -(معشوق علی‌اکبری می‌طلبد) * پروانه بهزادی‌آزاد

874

شعر رباعی امام حسین(ع) -(معشوق علی‌اکبری می‌طلبد) معشوق علی‌اکبری می‌طلبد
گاهی بدن و گاه سری می‌طلبد
تقویم پر از فرصت عاشورایی‌ست
هر روز حسین یاوری می‌طلبد

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر رباعی امام حسین(ع) -(بی خون تو گل، رنگ بهاران نگرفت) * سیدحسن حسینی

506

شعر رباعی امام حسین(ع) -(بی خون تو گل، رنگ بهاران نگرفت) بی خون تو گل، رنگ بهاران نگرفت
این بادیه بوی سبزه‌زاران نگرفت
کی نغمه‌گر زمانه در پردۀ داغ
از تشنگی تو خواند و باران نگرفت؟

در فصل تو برگ و بار دارد دل ما
خاصیّت نوبهار دارد دل ما
آیینه که حیران نشود آینه نیست
با داغ تو اعتبار دارد دل ما

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین(ع) -(مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را) * سید محمد حسین حسینی

756

شعر غزل امام حسین(ع) -(مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را) مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را
مبند این‌گونه بر یاران خود راه سعادت را

گدایانت به شوق وصل می‌آیند و می‌گویند
مگیر ای شاه از ما پاپتی‌ها این محبت را

نجف تا کربلا عشق است، موکب موکبش رحمت
خدا بخشیده انگاری به خُدامت سخاوت را

چنان گِرد تو می‌آیند خَلقُ الله از هر سو
تداعی می‌کند هر اربعین روز قیامت را

تو با هفتاد و دو یارت به روی نیزه‌ها رفتی
و آوردی کنار خویش هفتاد و دو ملت را

اگر داغی به پا دارند تاول نیست می‌دانم
زمین بوسیده در هر گام، پای زائرانت را

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین(ع) -(بر خاکی از اندوه و غربت سر نهاده‌ست) * رضا یزدانی

512

شعر غزل امام حسین(ع) -(بر خاکی از اندوه و غربت سر نهاده‌ست) بر خاکی از اندوه و غربت سر نهاده‌ست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه داده‌ست

هرچند پیچیده‌ست در عالم شکوهش
معراج او بر روی خاک اما چه ساده‌ست

آنقدر آزاد است از هر قید و بندی
حتی به کهنه پیرهن هم تن نداده‌ست

یک روز روی شانهٔ پیغمبر، اکنون
بر روی نیزه باز در اوج ایستاده‌ست

دارد همین که سایه‌اش را از سر نی
باور کن این هم از سر عالم زیاد است

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین(ع) -( سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت) * فاطمه سالاروند

1029

شعر غزل امام حسین(ع) -( سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت) سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لب‌های عطشانت

سلام ای ریخته بر خیزران و خاک و خاکستر
عقیق تابناک خون ز مروارید دندانت

سلام ای حلق محزون، ای گلوی روشن گلگون
که عالم شعله‌ور شد از طنین صوتِ قرآنت

تو را از سنگ و چوب و بوریای کهنه پرسیدم
تو را از ریگ‌های داغ و تبدار بیابانت

هنوز امّا چه عطری می‌وزد از سمت آن صحرا
چه رازی بود آیا در سرانگشت گل‌افشانت

::

تو بی‌شک بر لب خونین نی، خورشید می‌دیدی
که صبح روشنی برخاست از شام غریبانت!...

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:27
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر رباعی امام حسین(ع) -(چون دید فراز نی سرش را خورشید) * محمد علی مجاهدی

566
1

شعر رباعی امام حسین(ع) -(چون دید فراز نی سرش را خورشید) چون دید فراز نی سرش را خورشید
بر خاک تن مطهرّش را خورشید
آرام حریر نور خود را گسترد
پوشاند برهنه‌پیکرش را خورشید

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین و حضرت زینب علیهم السلام -(اگرچه داد به راهِ خدای خود سر را) * جواد محقق

1791

شعر غزل امام حسین و حضرت زینب علیهم السلام -(اگرچه داد به راهِ خدای خود سر را) اگرچه داد به راهِ خدای خود سر را
شکست حنجر او خنجر ستمگر را

سرش چو بر سر نی عاشقانه قرآن خواند
ببرد رونق بازارِ هر سخنور را...

دریغ آن‌که ندانست قدر او دشمن!
خزف‌فروش چه داند بهای گوهر را؟

به روز حادثه در گیر و دارِ بود و نبود
خجل نمود تنش لاله‌های پرپر را

چنین شد آن‌که به جز زینبش کسی نشناخت
بلند قامتِ آن خون‌گرفته پیکر را

نشست ـ بار رسالت به‌دوش ـ بر سر خاک
که خون ز دیده ببارد، غمِ برادر را

سرود: بی‌تو اگرچه بسیط دل، تنگ است
ولی مباد که خالی کنیم سنگر را

پیام خون تو را با گلوی زخمی خویش
چنان بلند بخوانم که ابر، تندر را

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:37
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین(ع) -(به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد) * علی محمد مودب

580

شعر غزل امام حسین(ع) -(به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد) به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد

سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی
که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد

لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد

چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می‌سوخت
که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد...

کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:45
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب

شعر غزل زیارت امام حسین علیه‌السلام -(مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را) * سید محمد حسین حسینی

517

شعر غزل زیارت امام حسین علیه‌السلام -(مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را) مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را
مبند این‌گونه بر یاران خود راه سعادت را

گدایانت به شوق وصل می‌آیند و می‌گویند
مگیر ای شاه از ما پاپتی‌ها این محبت را

نجف تا کربلا عشق است، موکب موکبش رحمت
خدا بخشیده انگاری به خُدامت سخاوت را

چنان گِرد تو می‌آیند خَلقُ الله از هر سو
تداعی می‌کند هر اربعین روز قیامت را

تو با هفتاد و دو یارت به روی نیزه‌ها رفتی
و آوردی کنار خویش هفتاد و دو ملت را

اگر داغی به پا دارند تاول نیست می‌دانم
زمین بوسیده در هر گام، پای زائرانت را

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل امام حسین علیه‌السلام -(ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت) * پیروی شیرازی

532

متن شعر  غزل امام حسین علیه‌السلام -(ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت) ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت

سرفرازان، پاکبازان، دلنوازان، چاره‌سازان
هر یکی با یک جهان اخلاص آید بر سلامت

از جوانمردان کسی چون تو نبرده گویِ سبقت
در فداکاری کسی چون تو نکرده استقامت

داستان نهضتت را ای امیر رادمردان!
هرکسی بشنید گفتا: معجز است این یا کرامت...

حاصل تو احترام و شوکت و شأن و شرف شد
حاصل خصمت بلا و نفرت و لعن و ملامت

تن رها کردی که تا مانَد تن اسلام، ایمن
سر ز کف دادی که تا مانَد سر دینت سلامت

ای که فرمودی نباید رفت زیر بار ذلت
درس عزت می‌دهد بر هر جوانمردی کلامت

در همان لحظه که از سوز عطش آتش گرفتی
از فراتِ افتخار و آبرو پُر بود

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام -(زندهٔ جاوید کیست؟ کشتهٔ شمشیر دوست) * فواد کرمانی

1823
12

شعر غزل امام حسین علیه‌السلام -(زندهٔ جاوید کیست؟ کشتهٔ شمشیر دوست) زندهٔ جاوید کیست؟ کشتهٔ شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست

گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان زمزمهٔ دوست دوست...

بندهٔ یزدان‌شناس، موت و حیاتش یکی‌ست
زآن‌که به نور خداش پرورشِ طبع و خوست...

گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا
گر چه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست...

عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟
قصهٔ ناموس و عشق صحبت سنگ و سبوست

عاشق دیدار دوست اوست که همچون حسین
زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست...

دوست به شمشیر اگر پاره کند پیکرش
منت شمشیر دوست بر بدنش مو به موست

گر به اسیری برند عترت او دشمنان
هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد، نکوست

تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن
بر

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر رباعی امام حسین علیه‌السلام عاشورا -(آن‌سو نگران، نگاه پیغمبر بود) * ساعد باقری

581

متن شعر رباعی امام حسین علیه‌السلام عاشورا -(آن‌سو نگران، نگاه پیغمبر بود) آن‌سو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
ای تیغ پلید! می‌شکستی ای‌کاش
آن حنجره، بوسه‌گاه پیغمبر بود

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مرثیه امام حسین علیه‌السلام عاشورا -(لب‌تشنه‌ای و یادِ لب خشک اصغری) * محمد حسین ملکیان

1075
2

شعر غزل مرثیه امام حسین علیه‌السلام عاشورا -(لب‌تشنه‌ای و یادِ لب خشک اصغری) لب‌تشنه‌ای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگری‌ست و این داغ دیگری

گاهی زره به تن به علی می‌شوی شبیه
گاهی عبا به دوش شبیه پیمبری

گفتند کوفیان به تو از هر دری سخن
واشد به دردهای تو از هر سخن دری

با صد هزار جلوه برون آمدی... دریغ
با صد هزار دیده ندیدند برتری

تنهایی تو بیشتر از پیش واضح است
حالا که در میان شلوغی لشکری...

شمشیر می‌کشی... چه شکوهی، چه هیبتی
تکبیر می‌کشند... چه الله اکبری

یاران بی بدیل، عجب جمع سالمی
اعضای چاک چاک، چه جمعِ مُکَسّری

آن‌ها که روی دستِ محمد ندیده‌اند
بر نیزه دیده‌اند که از هر نظر سری...

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد