مستم و لبريز پريشاني ام
گوشه ي اين ميكده زنداني ام
ابر ترك خورده ي باراني ام
دلخوش اين حالت عرفاني ام
كشته ي اين بي سروساماني ام
نذر تو شد اين تن و اين جان من
بي تو نمانده ست مرا جان به تن
بد به دلم راه نده خواهشأ
گاه گداري به گدا سر بزن
منتظر آن شب طولاني ام
دلشده ي عشق توام سال هاست
منت تو روي سرم سال هاست
آب و غذايم شده غم سال هاست
شب همه شب خواب حرم سال هاست
عاشق اين خواب زمستاني ام
درد شدم تربت جانان رسيد
خشك شدم يكسره باران رسيد
خواستم و بيشتر از آن رسيد
از تو به ما خير فراوان رسيد
سائل اين جود و فراواني ام
كوك ترين نغمه ي سازم توئي
عاشقم و دلبر نازم توئي
علت هر راز و نيازم توئي
عبد
- پنج شنبه
- 4
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 21:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور