دستی که خورده بر حرمت بال میشود
هردل شکسته پیش تو خوشحال میشود
هر گاه میروم به حرم دردِ دل کنم
آنجا زبان حاجتِ من لال میشود
- پنج شنبه
- 11
- مهر
- 1398
- ساعت
- 19:38
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
دستی که خورده بر حرمت بال میشود
هردل شکسته پیش تو خوشحال میشود
هر گاه میروم به حرم دردِ دل کنم
آنجا زبان حاجتِ من لال میشود
وصل کن این فراق را از دور
برکه کن باتلاق را از دور
ضربانم رضا رضا شده است
بشنو این اشتیاق را از دور
یا رضا گفتم و تو گفتی جان
صحن کردی اطاق را از دور
قامتم خم شده ست از دوری
بپذیر این رواق را از دور
جای آغوش تو بغل کردم
شعله های اجاق را از دور
عارفان با هزار گلدسته
صحن دیدند باغ را از دور
در همین چلچراغ زائر تو
دیده شاه چراغ را از دور
دیده در آستانت از نزدیک
کربلای عراق را از دور
آه یکبار اشتباه بگیر
با کبوتر، کلاغ را ازدور
به فدای تو وجود و کرمت
دل ما تنگه برای حرمت
به فدای صحن و ایوون طلات
آقاجون همه دلا تنگه برات
به فدای رنگ سبز پرچمت
دلامون شکسته یاد حرمت
اشکامون به یاد صحنت جاریه
حرم با صفای تو خالیه
تازه فهمیدیم غریبی یعنی چه؟
بی کسی و بی حبیبی یعنی چه؟
دل ما همش بهونه میگیره
از تو یا رضا نشونه میگیره
تازه فهمیدیم چقدر دوست داریم
کسی رو جز تو درعالم نداریم
آخه تو نور دل فاطمه ای
آقاجون مشکل گشای همه ای
حرمت برای ما دارالشفاست
گوشه گوشه ی حرم کرب و بلاست
به خود خدا همیشه شاکریم
خدا لطف کرده که ما تو رو داریم
کفتر دل ما در هوای توست
هرچه داریم همه از دعای توست
آقاجون همیشه ممنون تو ایم
خدا میدونه که مدیون تو
زمزمه ای برای دل غافل و پرهیاهوی ما
و حرم خلوت امام رئوف علیه السلام
از همون بچگیام مثل کبوتر / توو هوای تو بال زدم
همیشه هر جا که گفتن از شلوغی / حرمتو مثال زدم
من به تو دل سپردم آقا؛ نگاهت برام نفسه
من به ضریحی عادت دارم که دستم بهش نرسه
عجب قصه ای - عجب غربتی
دلم رو بخر - توو این خلوتی
به غربت ثامن الحجج
عجل لولیک الفرج 2
حالا که بسته شده راه حریمت / همه اسیر غم شدن
رو چشای ما قدم بذار آقا جون / تو به خونه ها سر بزن
من با دل شکسته دارم میخونم زیارتتو
روضه کربلا میخونم برای رضایت تو
امان از غروب - امان از بلا
امان از سرِ - روی نیزه ها
به غربت ثامن الحجج
عجل لولیک الفرج 2
.
کاش بنویسی مرا هم جزو این دلدادهها
با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
هر کسی بیادعاتر بود، بالاتر نشست
آبرومندند، در درگاه تو، افتادهها
آب سقاخانه و عطر ضریح و گَرد صحن
مست کردی شاعرانت را، تو با این بادهها
این غزلها، این نفسها، پر شد از عطر حسین
بی رگِ غیرت، نمیخوانند شعر، آزادهها
با قلمها، با علمها، رو به میدان میروند
همدل یاران مهدی، در صف آمادهها
راه قم - مشهد، پس از آن: راه مشهد - کربلا
با نگاه تو غزل هستند، حتی جادهها
کاش بنویسی رضا جان! اسم ما را هم به لطف
با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
ضرر نکرده ام از نوکری چرا بروم !؟
کسی به جز تو ندارم؛ بگو کجا بروم !؟
"قسم به مادر پهلو شکسته ات" تا هست
به نا امیدی از این آستان چرا بروم؟
مرا به دوری از او وسوسه نکن شیطان!
بدی ندیدم از آقای خویش، تا بروم
بهشت، نعمت همسایگیِ با خود توست
خدا نیاورد از مشهد الرضا بروم
زیارت تو همانا زیارت الله است
به یمن دیدن تو، دیدن خدا بروم
کلاغ روسیه ام که اگر اجازه دهی
کبوترانه سوی گنبد طلا بروم
شبیه سائل درمانده آمدم اما
کریم بودی و نگذاشتی گدا بروم
تو را برای خودت خواستم امام رضا
من آن نیم که شود حاجتم روا، بروم
خیال کن که منم دعبل توام امشب
هدیه ای بده! تا خانه با عبا بروم
تمام زندگی ام را بیا
?رباعی هفتم امام رضاع
من آمده ام که سر به راهم بکنی
با دیده ی لطفِ خود نگاهم بکنی
هر بار پناه دادی بی آنکه نگاه
بر دفترِ پُر جرم و گناهم بکنی
#هستی_محرابی
یا ثامن الحجج
ای هشتمین ولی خدا ثامن الحجج
ما را مکن زخود تو جد ا ثامن الحجج
تو جان شیعیانی وما جانفدای تو
سلطان تویی وما چو گدا ثامن الحجج
از کودکی به عشق تو ما مبتلا شدیم
تضمین آهوی دل ما ثامن الحجج
مرغ دل همه به هوای نشستن است
بر گنبد قشنگ طلا ثامن الحجج
آه ای طبیب درد بدون دوای ما
ای آنکه می دهی توشفا ثامن الحجج
دلتنگ مشهدیم و زیارت طلب کنیم
مولا، شفیع روز جزا ثامن الحجج
دلها گره زدیم به فولاد پنجره
لطفی، گره زما بگشا ثامن الحجج
باشد حریم پاک تو دولتسرای عشق
ای راه استجاب دعا ثامن الحجج
تو آشنا ترین به غریبان مشهدی
ای منبع امید و رجا ثامن الحجج
شعر:اسماعیل تقوایی
تقدیم به ساحت مقدس امام رضا(ع)
وقتی که پای عشق شما در میان رسید
بر دست های خسته ی شاعر توان رسید
پر شد تمام قافیه ها از گل و گلاب
تا اینکه نام حضرت تان بر زبان رسید
دلتنگی حرم همه هوشم ربوده بود
پر زد دل و به پنجره فولادتان رسید
دست ادب به سینه گرفت و سلام کرد
آقا گدا به محضر شاه جهان رسید
یک جا نگفته ای که گنه کاری و برو
یک رو سیاه بر روی رنگین کمان رسید
حلقه زدم دو دست دلم را به پنجره
خار زمین به قطعه ای از آسمان رسید
آقا برای حاجت دل فکر چاره کن
حالا که بر بهار دل من خزان رسید
با یک دعا تمام جهان را خلاص کن
عجل فرج بخوان که غم بی امان رسید
شاید که با دعای شما چاره ای شود
مژده رسد که حضرت صاحب زمان رسید
#وحید_زحمت_کش_شهری
جانم رضا(ع)
همواره باشد ذکر من جانم رضا جانم رضا
از صبح تا شب فکر من جانم رضا جانم رضا
ذکر زمین وآسمان جانم رضا جانم رضا
باشد سرود کهکشان جانم رضا جانم رضا
قوقوی کفترهای او جانم رضا جانم رضا
نقاره دارد گفتگو جانم رضا جانم رضا
آرام قلب زائرین جانم رضا جانم رضا
گفتار شادی آفرین جانم رضا جانم رضا
ذکر ملائک در حرم جانم رضا جانم رضا
گوید عرب، گوید عجم جانم رضا جانم رضا
ذکری که جان افزا بود جانم رضا جانم رضا
بر هر لبی نجوا بود جانم رضا جانم رضا
گوید رسول بوالبشر جانم رضا جانم رضا
لفظی که باشد چون شکر جانم رضا جانم رضا
در هر زمان زیبا ترین جانم رضا جانم رضا
ذکر امام آخرین، جانم رضا جانم رضا
شعر:اسماعیل تقوایی
یا علی بن موسی الرضا(ع)
تو فرمانروای همه قلبهایی
امام رئوفی، سریع الرضایی
غریب غریبان، معین ضعیفان
تو سرچشمه بخشش کبریایی
شفا بخش تن ها، صفا بخش جانی
تو دارالشفایی، تودارالصفایی
دلارام هربنده ی نا امیدی
شفاعت کننده به نزد خدایی
عیادت کنی زائرت را قیامت
بنازم چنین با وفا مقتدایی
بود مرغ دل در هوای سرایت
چه گنبد طلایی، چه صحن وسرایی
غذای غذاخانه ات جانفروز است
میان غذاها کند دلربایی
بلرزد همه تاروپود من از شوق
کند چونکه نقاره نغمه سرایی
معطر سرایت به بوی بهشتست
دهد روح هر نوکرت راجلایی
تو سلطان دنیا و دینی رضا جان
به کشتی دین هشتمین ناخدایی
دل من شده تنگ دیدار مشهد
طلب کن به درگاه شاهی، گدایی
شعر:اسماعیل تقوایی
در خراسان جلوه ی ایزدنما دارد رضا
قبه ی زرین و ایوان طلا دارد رضا
کعبه از سعی و صفایش مسلمین را قبله شد
زمزم و سعی و صفا را صد صفا دارد رضا
زائرش کی آرزوی جنت العلا کند
جنتی جالب ز فردوس علا دارد رضا
گر عظیم است عرش رحمان در مقام و منزلت
آستانی اعظم از عرش خدا دارد رضا
شیعیان را دست حاجت جمله بر دامان اوست
جان به قربانش ید مشکل گشا دارد رضا
هر مریضی که امیدش قطع شد از هر طبیب
گو بیاید بر درش دارالشفا دارد رضا
هرشب جمعه شهید کربلا مهمان اوست
فاش گویم در خراسان،کربلا دارد رضا
آه از آندم گفت یابن العم معذورم بدار
امتناع از خوردن زهر جفا دارد رضا
گفت مجبوری به فرمانم سر از طاعت مپیچ
گفت یارب بر قضای تو رضا دارد رضا
ای کریمی هر چه می خواهی بخواه از حضرتش
همچو بابش مرتضی جود و سخا دارد رضا
مهمان بارگاه توأم یا ابا الحسن
محتاج یک نگاه توأم یا ابا الحسن
هرچند روسیاهم و درمانده و بدم
اما مرا تو تذکره دادیٌ و آمدم
ای هشتمین ولیّ خدا روح پنج تن
جدّت علی، ابا الحسن و تو ابا الحسن
هرکس در آستانه تو نوکری کند
تا بام عرش سر زده و سروری کند
تو مصطفی شمایلی ای مرتضی نژاد
ما را مران ز درگه خود یا ابالجواد
ای قامتت به خیمه ی اخلاص قائمه
نور دو چشم حیدر و دلبند فاطمه
مولا شما چهارده آیت، مؤیدید
تک تک همه ذوات مقدس، محمدید(ص)
ای بهترین وسیله قرب خدا رضا
مولا تو باش واسطه بین خدا و ما
هستیم، از فراق ولیّ حق اشكریز
خواهیم از خدا فرج مهدی عزیز
ای قاضی اریکهْ حق داوری نما
بر بیکسان روی زمین یاوری ما
هستی کائنات رضا جان ز هست توست
چشم دل تمام کریمان به دست توست
ای معتبر، به شیعهْ خود اعتبار باش
مولا مدافعانِ حرم را تو یار باش
این ملتی که روی بر این در نهاده اند
ده ها هزار کشته در این راه داده اند
.
.
.
سلطان جاودانه تویی یا امام رضا
بر عشق ما بهانه تویی یا امام رضا
ایران به اعتبار شما گشته سربلند
گوهر دراین خزانه تویی یا امام رضا
فرماندهیّ کل قوا را درین دیار
فرمانده یگانه تویی یا امام رضا
این بارگاه خانهْ عشق است و شیعه را
مهمان پذیر خانه تویی یا امام رضا
ما را پناه و ملجاء و امید و تکیه گاه
در بحر و در کرانه تویی یا امام رضا
ربنا آتنا امام رضا
آبروی دعا امام رضا
آیه ی هل اتا امام رضا
ذکر مشگل گشا امام رضا
ای رضای خدا امام رضا
لک لبیک حضرت دلبر
وجناتت ز پا به سر حیدر
سایه بان زمین و افلاکی
آبروی تمام لولاکی
حیدری لحظه غضبناکی
آیت الله محضی و پاکی
فوق عشقی و فوق ادراکی
لک لبیک کعبه ی سیار
عاشق و سینه چاک تو بسیار
حرمت عرش حق تعالایی
کعبه عشق تو تماشایی
گنبدت قبله گاه شیدایی
خادمانت در اوج آقایی
دم تو حیدری و زهرایی
لک لبیک ای حقیقت عشق
مقتدای گل طریقت عشق
واجب الاحترام هستی تو
مستی با دوام هستی تو
عزت مستدام هستی تو
عشق والا مقام هستی تو
به دو عالم امام هستی تو
لک لبیک صنم مه رو
لک لبیک ضامن آهو...
سلام ای طبیب طبیبان سلام!
سلام ای غریب غریبان سلام!
الا ماهتاب شبستان توس
الا حضرت نور! شمس الشموس
غریبم من از راه دور آمدم
به دنبال یک جرعه نور آمدم
شبم ، آه یک جرعه ماهم بده
پناهی ندارم پناهم بده
ببخشا اگر دور و دیر آمدم
جوان بودم ، امروز پیر آمدم
منم زائری خام و بی ادعا
کبوتر کبوتر کبوتر دعا
اگر مست و مسرور و شاد آمدم
من از سمت باب الجواد آمدم
من از عطر نامت بهاری شدم
تو را دیدم آیینه کاری شدم
تو این خاک را رنگ و بو داده ای
به ایران من آبرو داده ای
ببخشای این عاشق ساده را
ببخشای این روستا زاده را
تو را دیدم و روشنایی شدم
علی ابن موسی الرضایی شدم
مریض آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد
دلیل نالهی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمیخواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمیخواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «اهدنا» نمیخواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمیخواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمیخواهد؟
ببین به گوشهی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمیخواهد؟
به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق»
دلم بدون رضا (ع) کربلا نمیخواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کردهست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمیخواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمیخواهد
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبک خیزی کاهم بده
تا که زِ عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین مَنَند
بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای (حسان)
از تو اگر هم که نخواهم بده
هرکه دارد مشکلی، مشکل گشایش یاد توست
لاعلاجان را شفا، در پنجره فولاد توست
جان ما باشد گرفتار کمند روزگار
آهوی دلهای ما اندر گی امداد توست
یا امام رضا(ع)
از کودکیم شیفته ی کوی رضایم
با مرغ دلم پرزده روسوی رضایم
ازبین همه رایحه های خوش دنیا
دلبسته ی آن نکهت خوشبوی رضایم
افتاده ام اندر کف صیاد زمانه
او ضامن آهو و من آهوی رضایم
من صاحب حاجاتم واو باب حوائج
مسکین سراپرده ی دلجوی رضایم
او حضرت عشقست ومنم عاشق مجنون
در بند خم سلسله ی موی رضایم
مصداق بهشت است حریم حرم او
مشتاق به این جنت نیکوی رضایم
آرام دل من بود آن مرقد زیبا
هرسو که روم عاقبت همسوی رضایم
راه حرمش راه رسیدن به کمال است
بگذاشته پا در ره و رهجوی رضایم
شافی بود ومقصد بیمار شفا جو
بیمارم و محتاج به داروی رضایم
سر می زند او زائر خود روز قیامت
در آرزوی دیدن مهروی رضایم
شعر:اسماعیل تقوایی
◾زمزمه سینه زنی
◾امام رضا در زیارت مخصوص
◾سبک به سمت گودال
◾بنداول
در حرمت آمدم آقا جوابم بده
خسته ز راه آمدم توان و تابم بده
تشنهی یک جرعه از ساغر جامت شدم
زادهی کوثر تویی باده نابم بده
ای رضا جان ای رضا جان
ای رضا جان ای رضاجان(۲)
◾بنددوم
پنجره فولاد تو دوای درد همه
کنار این بارگاه کنم این زمزمه
جان جوادت بگیر دست مرا یا رضا
بخاطر حسین بخاطر فاطمه
ای رضا جان ای رضا جان
ای رضا جان ای رضا جان(۲)
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
ای آن که کاروبار تو مشکلگشایی است
در آستان لطف تو کارم گدایی است
از بس که مهربان و رئوفی برای تو
فرقی نکرده است که زائر کجایی است
دیدیم در نگاه بلند کبوتران
در این حریم اوج اسارت، رهایی است
ما صافوساده در طلب دیدن توایم
آقا قبول کن، دل ما روستایی است
دلهای عاشقان بلادیدهی تو را
از هرچه غیر دوست امید جدایی است
ما از عدم به عشق تو رفتیم در وجود
پیش از الست قدمت این آشنایی است
تنها نه این که حج فقیرانی ای امام
هرکس که زائر تو شود کربلایی است
با دست خالی آمدم و دست پُر شدم
سهم من از زیارت تو این رباعی است:
"دل خسته و روسیاه، با بار گناه
افتاده دلم به راه، با بار گناه
چون ذره پِیِ کسب فروغ از خورشید
رفتم به پناه شاه، با بار گناه"
از همان بدو تولد تو شدی سلطانم
دست من نیست اگر خیره به این ایوانم
دورم از پنجره فولاد؛ به قول حافظ
"من چه کردم که چنین مستحق هجرانم"
بده بستانِ قشنگیست؛ تو لبخند بزن
در قبالش به خدا می گذرم از جانم
هر چه باشم به حریم تو پناه آوردم
لطف زهراست اگر در حرمت مهمانم
می سپارم دل خود را به کبوترهایت
حس خوبی ست که در صحن تو سرگردانم
گوشه ی صحن گوهرشاد نشستم، با بغض
روضه ی تشنگیِ جدِ تو را می خوانم
اگر مدد کند از لطف قادر قدوس
کشم زپرده دل ناله همچنان ناقوس
پس از ستایش و حمد خدای عزوجل
که اوست باقی پاینده مابقی معکوس
زبان به مدحت شاهی گشایم از ره صدق
که هست رهبر دین خدا و نفس و نفوس
گدای درگه او صد چو حاتم طائی
غلام حلقه به گوشش هزار کیکاووس
بگرد مکنت و جاهش نمی رسد هرگز
هزار ثروت قارون و گنج دقیانوس
زند به خلد برین طعنه خاک درگاهش
که هست قبله عشاق و لایق صد بوس
زقدر و رتبه و شأنش چه گویمت که بود
امیر خطه عشق و خدیو کشور طوس
زبان بود زبیان صفات او عاجز
قلم ز رشته تحریر وصف او محبوس
زعلم و دانش و فضلش همی توانم گفت
که او رئیس علوم است عالمان مرئوس
بزن تو دست توسل به عطف
حتما نباید شعر فوق العاده باشد
گاهی فقط باید روان و ساده باشد
شاعر برای پر زدن تا اوج احساس
آزاد نه ، باید کمی آزاده باشد
اصلا نیازی نیست مثل پهلوانها
با وزنهای سخت در افتاده باشد
باید غزل چون عشقهای کوچه بازار
مصرع به مصرع کار دستش داده باشد
باید برای درک جغرافی اشعار
مثل مسافرها اسیر جاده باشد
آنوقت میفهمد شمال شرق ایران
مضمون فراوان است اگر آماده باشد
مضمون از این بهتر که در باب الجوادش
اذن دخول از دست آقا زاده باشد
گنبد که جای خود برای شعر کافیست
چشمش به سنگ زیر پا افتاده باشد
مستی شاعر میشود مشهد مضاعف
وقتی که انگور نجف در باده باشد
رندانه آیینی سرودن کار من نیست
شاعر همان بهتر ک
مناجاتی زیبا برای کسایی که دلشون برا حرم امام رضا تنگ شده
باسبک (( دریا...))
امشب دل پریده مشهدت ارباب
مارا یا علی موسی الرضا دریاب
پرواز کرده ام در صحن آزادی
آقا قول سقا خانه را دادی
مجنون لیلی گنبد طلات عشقه
عشقی صحن اسماعیل طلات عشقه
کردم صحن گوهر شادتو جارو
بعدش روی گنبد میزنم یا هو
حک به روی قلبه من نامش قلبه من شد کفتر بامش
صیدم ودر تور صیادی پنجره فولاده او دامش
ارباب دیدنت شد آرزوی ما
آری نوکریت آبروی ما
الغوث یا رضا آهوی این دشتم
ادرک برمزارت مرغ سرگشتم
کن تو امضا کربلایم را کن اجابت این نوایم را
خوانده ام از پنجره فولاد میدهی تو نینوایم را
تو آرزو تو امیدی
سلام گرم مرا چون ز راه دور شنیدی
کـرم نمـودی و بهـر زیارتت طلبیدی
برای آنکه گل از اشک دیده بر تو بیارم
دل مـرا تـو شکستی، غم مرا تو خریدی
بـه نـامه سيهام لحظهای نگاه نکـردی
مـرا صـدا زدی و پـرده مـرا ندریـدی
چگونه راه به من دادی ای رئوف رئوفان
مگـر سیـاهی پـرونده مـرا تو ندیدی
در آستان تو من روی آورم به چه رویی
که من چو خار سیه رویم و تو یاس سفیدی
نیاز بـر کـه بیارم؟- تو حاجتی تو نیازی
امید بـر کـه ببندم- تو آرزو تـو امیدی
چـه رازهای نهانی که بود در دل تنگم
نگفتـه بـودم و دیدم تمام را تو شنیدی
به حیرتم که نکرد این همه گنه ز تو دورم
من از تو هر چه بریدم، تو از کرم نبریدی
چه
ظل عنایات خدا
ز
گرد جاروب کشت سرمه اهل نظر است
سنگ از سلسله کوه و شتـر از مسلـخ
ملک از عرش به سوی حرمت رهسپر است
کفشـدار تـو کنـد نـاز بـه دربان بهشت
خادمت از ملک و صحن تو از عرش، سر است
یک طواف حرمت به ز هزاران حج است
این حدیثی است که متن و سندش معتبر است
آفتاب حرمت ظل عنایـات خداست
زائـرت زائـر ذات احـد دادگر است
روز محشر که سیاهی همه جا را گیرد
روی زوار تو از مهـر، فروزندهتر است
ظرف لطف و کرمت، وسعت ملک و ملکوت
عبد فرمانبرِ کوی تو قضا و قدر است
فخـر بـر کعبه بـرد، نـاز بـه حجاج کند
هر که را شغل گدایی درت پشت در است
همه جا گشتم و دیدم خبری نیست که نیست
سر کوی تو به هر گام، هزارن خبر است
ف
بار غم ما
ای بـوسهگاه خیـل مـلک آستانهات
وی داده کعبه تکیه به دیوار خانهات
مژگان توست تیر محبت کـه هر دلی
از ابتـدای خـلقت دل شـد نشانهات
نازم به لطف و مرحمت و رأفتت که هست
حتی به حشر، بار غم ما به شانهات
ماییم سائل و تـو خدا را خزانهدار
همچون خدا حدود ندارد خزانهات
آدم به گندم حرمت خلد را فروخت
جبریـل بـود شیفتـه دام و دانهات
مـرغ دل مسیـح هم از بام آسمان
پر میزنـد بـه جانب نقارهخانهات
از بس که عاشقم به تو از راه دور هم
صـورت نهـادهام بـه در آستانهات
نه غم ز نار دوزخ و نه شادم از بهشت
داغی مـرا بـه دل نبـوَد جــز بهانهات
بر غربت تو حجره در بسته میگریست
پـرپـر زدی چـو در بغـل
...مسافر
دارم ميرم كه به همه سر بزنم
بگم منو حلال كنيد همين روزا مسافرم
بگم مي خوام برم سفر يه جاي خوب و دلربا
قسمت من شده برم به حرم امام رضا
يه كوله بار حاجت دارم يه چمدون پر از دعا
يه كيسه گندم مي برم اونجا برا كبوترا
مادر بزرگم اومد و قاليچه اي رو دست خود گرفته بود
دونه دونه رج رجشو به عشق آقا بافته بود
مي گفت ننه ازت مي خوام براي من دعا كني
وقتي كه اونجا رسيدي نذر منو ادا كني
قاليچه منو ببر به حرم امام رضا
دلم ميخواد بندازنش به زير پاي زائرا
راهي ميشم سوي سفر دوباره مثل هميشه
دعاي خير مادرم بدرقه راهم ميشه
با بوسه مهربونش بهم ميگه كه دخترم
سپردمت من به خدا تو رو خدا سلامم
قسمتی ازمثنوی سیدمصطفی فاطمی نویسی درموردائمه
یارضادست من ودامان تو
ای سروجان وتنم قربان تو
یارضامن مبتلایت گشته ام
محوایوان طلایت گشته ام
یارضامن باتواحتجاج
گنبدت درآسمان همچون سراج
یارضاپشت وپناه عالمین
برلبت داری نوای یاحسین
یارضاشاهنشه روزمعاد
ازگناهم درگذرجان جواد
شاعر: سید مصطفی فاطمی نویسی