شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

شهادت حضرت رقیه(س) -( مداح روضه خواند: پدر را خبر کنید) *سیده‌ تکتم حسینی

242

شهادت حضرت رقیه(س) -(  مداح روضه خواند: پدر را خبر کنید) مداح روضه خواند: پدر را خبر کنید
شیون کنید یکسر و خون در جگر کنید

دختر دلش برای پدر تنگ می شود
رحمی به حال ِ دختر دور از پدر کنید

دختر چه دیده است که قدش خمیده است؟
کافی است تا به موی سپیدش نظر کنید

با تشت خونی آمد و گفت : این سر حسین
تا صبح فرصت است که با عشق سر کنید

خود آتش جهنمتان است شامیان
از دختر سه ساله و آهش حذر کنید

سیلی به گوش دختر اگر رسم مردی است
ننگِ شماست دعوی مردی اگر کنید..

آن سو نشسته دخترکی با عروسکش
ای من فدای آن قد و بالای کوچکش..

  • پنج شنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 مجتبی خرسندی

ترکیب‌بند مدح و مرثیه حضرت رقیه سلام‌الله علیها -( بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را) * مجتبی خرسندی

287

ترکیب‌بند مدح و مرثیه حضرت رقیه سلام‌الله علیها -( بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را) بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را
که احترام کند مرجع سه‌ساله‌ی ما را

هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند
سپرده است خدا دست تو سلاله‌ی ما را

چه افتخار بزرگی‌ست این که از دم خلقت
سند زدند به عنوان تو قباله‌ی ما را

یقین که اهل سعادت نمی‌شدیم، که جز تو
کسی نگفت به ما فرق چاه‌وچاله‌ی ما را

فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی
که گوش کس نشنیده‌است آه‌وناله‌ی ما را

بریده بود دل ما از آستانه‌ی رحمت
که گریه بر تو روا کرد استحاله‌ی ما را

گدای هیچ‌کسی نیستیم غیر تو بی‌بی
که دست لطف تو پر می‌کند پیاله‌ی ما را

بهشت قسمت ما می‌شود اگر که رقیه
به دست کوچکش امضا کند حواله‌ی ما را

همان که لطف و بزرگیش سهم اهل‌زمین شد
ولی به جور ستم‌پیشگان خرابه‌نشین شد

هزارشکر که آخر، سری زدی به خرابه
مسیح نیزه‌نشینم خوش‌آمدی به خرابه

چه‌خوب شد که به دیدارم آمدی دم رفتن
چه‌خوب داشتی ای ماه مقصدی به خرابه

دوباره آیه‌ی قرآن بخوان که از نفحاتت
وزیده عطر گلاب محمدی به خرابه

بگو به دیدنم آخر، چگونه آمدی ای‌سر؟
چرا که از تو نمانده به‌جا ردی به خرابه

مرددی سر ماندن به احترام دل من
اگر هرآینه در رفت‌وآمدی به خرابه

چقدر فاصله افتاده است بین من و تو
که از تمامی سرها سرآمدی به خرابه

سر جسارت دشمن قدی به علقمه خم شد
قدی به خیمه، قدی در حرم، قدی به خرابه

مرا ببر که کنار تو راحت است خیالم
که ناگهان نرسد آدم بدی به خرابه

خوش‌آمدی که خوش‌آمد مرا رسیدن بابا
که آرزوی دل دختر است دیدن بابا

همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه
شده‌ست با تو برآورده آرزوی رقیه

دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است
گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه

دوباره راه مغیره رسیده است به مادر
همین که زجر می‌آید به جست‌وجوی رقیه

چنان که تیر کشیده کم از سه‌شعبه ندارد
که بغض مرگ علی مانده در گلوی رقیه

دلم خرابه‌نشین شد، از آن زمان که شنیدم
که یک‌خرابه گرفته‌ست رنگ‌وبوی رقیه

برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم
روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه

صدای هاتفی آمد که خواند مرثیه‌ای را؛
" فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه

سری به‌نیزه بلند است رو‌بروی رقیه
خدا کند که نباشد سر عموی رقیه"

دوباره در دل صحرا غزل به‌بار می‌آید
به احترام تو روزی که آن سوار می‌آید

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:16
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

روضه حضرت رقیه(س) -(منم آواره در خار مغیلان) * عبادی طارمی

182

روضه حضرت رقیه(س) -(منم آواره در خار مغیلان) منم آواره در خار مغیلان
دلم همچون سرایم گشته ویران

اسیر قوم کینم پیش عمه
به راس نیزه بابایم پریشان

کشیدم زجرها از زجر ملعون
به حالم ماسوا هم گشته حیران

یگانه دختر نور خدایم
چرا باشد مکانم کنج زندان

بگویید ای شروران جرم من چیست
ندیدم در شماها رنگ ایمان

جفا کردید ای مردان کوفه
چه شد آن نامه ها وعهد وپیمان

کدامین فرقه در عالم چنین است
زند بر حنجر شش ماهه پیکان

اگر دم می زنید از دین طاها
چرا پس می روید از راه شیطان

زنان و دختران ال عترت
اسیر طعنه ها در بیت الاحزان

شکایت می کنم در روز محشر
ندارد ناله هایم خط پایان

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -(یتیمی در خرابه ناله می زد) * رسول چهارمحالی

113
1

روضه حضرت رقیه(س) -(یتیمی در خرابه ناله می زد) یتیمی در خرابه ناله می زد
نشسته بر دلش غم های عالم
یتیمی درد و هجر و بیقراری
دلش پر گشته از اندوه و ماتم

به جای خیمه و بابا و بازی
شده گریه سراسر کار دختر
زند طعنه بر او دختر شامی
نداری تو پدر شد زار دختر

غم و اندوه و ماتم در وجودش
به فکر دیدن بابا ست هر دم
پدر رفته سفر ای جان عمّه
پدر می آ ید عمّه گریه کن کم

اگر بیند مرا قامت خمیده
رخ من را ببیند رنگ پریده
شود مهمان ما در این خرابه
چنین مهمانی هرگزکس ندیده

پدر آ ید به دامانش بگیرد
زند شانه به موهایش دمادم
سفر آ خر رسد روزی به پایان
در آغوشش روم باچشم نم نم

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 01:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(برکت سفره ام از خوان کریمانه توست) * رسول چهارمحالی

74

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(برکت سفره ام از خوان کریمانه توست) برکت سفره ام از خوان کریمانه توست
تار و پودم ز نخ پرچم جانانه توست
نمک سفره ام از برکت اشک است خدا
کام عطشان منم تشنۂ مشک است خدا
از دوستان کریم تو کرم خواسته ام
بین روضه ز تو آقا حرم خواسته ام
ناگهان عرش به هم ریخت سه ساله آمد
مجلس روضه به پا شد غم و ناله آمد
شب سوم شده و حال بکا دارم من
در غم کودک مظلوم عزا دارم من
ناله و ماتم و اندوه شده کار جهان
روضه خوان غم او صاحب اندوه زمان
صورت نیلی و سیلی ز عدو واویلا
سینه سوزان غم داغ عمو واویلا
آبله پر شده است پای گل یاس حسین
عشق سردارحرم گوهر احساس حسین
روی نی رأس پدر شعله ی جانسوزشده
گریه از داغ غمش کار شب و روز شده
درخرابه زغمش مجلس روضه برپاست
دختری که ز غم غربت بابا تنهاست
سر بابا به بغل رفت سفر بلبل عشق
دل غمدیده ولی روضه غمش رفت دمشق
شهر شام دغدغه و مدفن آلاله شده
مدفن جان پدر دختر چند ساله شده
عمه جان شرح غم ماتم ما شرح غمت
قدکمان،موی سفیدی که شده همدمت
عمه جان بار سفر بسته،حلالم بنما
عمه با قامت بشکسته ،حلالم بنما

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 01:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -(بابا بابا به گریه هام می خندند) * رسول چهارمحالی

96

روضه حضرت رقیه(س) -(بابا بابا به گریه هام می خندند) بابا بابا به گریه هام می خندند
بابا بابا راه رو به من می بندند

بابا بابا چی بگم از این مردم
زن و بچه ، پیر و جوان نامردند

بابا بابا کجا بودی چهل منزل
اهل حرم،عمه ها، همگی دربندند

بابا بابا چی بگم از کجا بگم
مردم شامی همه بی قیدو بندند

بابا بابا تو مجلس بزم شراب
من فهمیدندازاین جفا خرسندند

کودک شامی،طعنه میزند بابایی
اهل این دیار،اهل ظلم و گزندند

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 01:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(مردم شام نامردند) * رسول چهارمحالی

95

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(مردم شام نامردند) یا اَبَتا......... اَیتمنی (2)
::::::::::::::::::::::::::::
مردم شام نامردند
اهل حرم دربندند
به گریه هام می خندند
راه و به ما می بندند
در روی ما می بندند
یا ابتا.............ایتمنی(2)
-----------------------------
طعنه شده جوابِ سلام
تازیانه شده طعام
امان امان از شهر شام
روضه به زخمم التیام
شامیان بی قید و بندند
یا ابتا ..........ایتمنی (2)
-----------------------------------
قد خمیدمو ببین بابایی
موی سفیدمو ببین بابایی
گوش کشیدمو ببین بابایی
رنگ پریدمو ببین بابایی
به گریه هام می خندند
یا ابتا.................ایتمنی(2)
-----------------------------------
دیگه نداری بهونه بابایی
تویی نگار خونه بابایی
امون از این زمونه بابایی
نشون بده نشونه بابایی
مردم شامی نامردند
یا ابتا ..........ایتمنی(2)

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 01:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -(غنچه ای اندر بغل خورشید عالم تاب داشت) * رسول چهارمحالی

93

شهادت حضرت رقیه(س) -(غنچه ای اندر بغل خورشید عالم تاب داشت) غنچه ای اندر بغل خورشید عالم تاب داشت
گوئیا بر روی لب هایش عطش از آب داشت
در طبق خورشید می خندید بر رخسار او
عالمی گریان شده در روضه ی غمبار او
دیدگانش بود چون ابر بهاری خیس و تر
داشت بر زانوی خود تنها ز بابایش یه سر
شد خرابه بر رقیه چون شب یلدای او
چونکه آ مد نیمه شب مهمانیش بابای او
گفت بابا روی نی بودی و من پشت سرت
وقت جا ماندن نشانم را تو دادی خواهرت
پای من پر آ بله،قدم خمیده شد پدر
تازیانه،کعب نی،اشک روانم در سحر
آ مدی ،خوش آ مدی ،بابای خوبم السلام
گوش کن چون دخترت دارد برای تو کلام
ای فدای دیده ی خونین و خاک آلود تو
از چه رو خاکیست موهایت برای من بگو؟
صورتت زخمی شده گردم بلا گردان تو
می شود بوسه بگیرم از لب و دندان تو
خسته ام بابا دگر از طعنه و زخم زبان
کن نظر بر دخترت گشته برایت روضه خوان
جان زهرا مادرت من را ببر از شهر شام
این کلام آخرم باشد پدر جان والسلام

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 01:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(سلام بابایی، بیا ببین که دخترت غمین و خسته است) * رسول چهارمحالی

104

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(سلام بابایی، بیا ببین که دخترت غمین و خسته است) سلام بابایی،
بیا ببین که دخترت غمین و خسته است
بیا ببین که پهلوی منم شکسته است
ای ماه تابان،
می دونی دخترت شده اسیر کوفی
می دونی سیلی و کتک خورده ز کوفی
سلام بابایی،
امشب چراغونه خرابه از حضورت
امشب منور شده این خونه ز نورت
به جون زهرا،
بیا نظر کن به اسیرای توی شام
سری بزن خرابه دیدن اسیران
امشب دل من،
هوایی برای دیدن جمالت
دیدن اون رخ پر از مهر ونگارت
توی طبق تو اومدی،
موهای تو خاکی شده چرا بابایی
ابروی تو شکسته شد کجا بابایی
عزیز زهرا،
عمه ها رو هی می زدن با کعب نیزه
سپر می شد ز نیزه ها عمه به خیمه
رو خاک صحرا،
دیدم داداش اکبرمو شد اربأاربا
جمع نمی شد بدن اون رو خاک صحرا
گهواره اش رفت،
وقتی که ششماهه ز پیش مادرش رفت
رو سینه هات بابا جونم سر ز تنش رفت
ساقی خیمه،
عموی مهربون بیا ما آب نخواستیم
یه بار دیگه ببینیمت چیزی نخواستیم
بابای خوبم،
به روی نیزه قاری قرآن شدی تو
تو در تنور کوفیان پنهان شدی تو
منو یه خواهش،
منو ببر طاقت نداره دختر تو
تو کودکی خم شد قدم اندر غم تو
خوش اومدی،
خرابه رو منور از نور جمالت کردی
دخترت رو ببین بابا چه شادمانه کردی
منو ببر،
طاقت طعنه ندارم از بچه شامی
نشون میده باباشو اون بچۂ شامی
گله ندارم،
معجر عمه رو بگیر عمه غمینه
سیلی خور ما کودکان عمه حزینه
دلم شکسته،
ز ظلم ظالم توی مجلس. حرامی
دیدم می زد با خیزرون لب بابایی
غروب عمرم،
امشب دیگه بر لب بومه
عمر رقیه ات بابا جونم تمومه
مردم عالم،
من الذی ایتمنی صغر سنی
داد از یتیمی از یتیمی از غریبی
واژه سرایم،
ساقی روضه های دشت کربلایم
نوحه گر مصیبت و غم شمایم

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 01:20
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(میگه با آه و ناله ، یه دختر سه ساله) * رسول چهارمحالی

192

مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(میگه با آه و ناله ، یه دختر سه ساله) میگه با آه و ناله ، یه دختر سه ساله
می دونی بابا جونم ، پاهام زده آبله
از کربلا تابه شام ،حرف نزدم یک کلام
وقتی سر تودیدم،گفتم باباجون سلام
موهات چرا خاکیه ، جسم تو افلاکیه
وقتی باشی کنارم ، از غُصه چه باکیه
چراغونه خرابه ، روضه خونه خرابه
خوش اومدی بابایی،چه داغونه خرابه
قدم خمیده بابا ، موهام سفیده بابا
تو غربت و اسیری ،دل چه کشیده بابا
دشمنامون خیلیه ، صورتامون نیلیه
غذای ما ای بابا ، جسارت و سیلیه
خوش اومدی بابایی ، دنبالتم کجایی
یا از تنور خولی ،یا طشت زر میایی
چشام چه بارونیه ، هنگام مهمونیه
توی خرابه دخترت ، دربند و زندونیه
بابا بگو تنت کو ، عقیق یمنت کو
رو زانو هام بشین و ، بگو پیراهنت کو
لبات چرا خونیه ، وقت دگر گونیه
مجلس ماتم به پا ، وقت روضه خونیه
عمه دیگه خسته شده،کبوترپربسته شده
از روز عاشورابه بعد،عمه بشکسته شده
منو ببر بابا جون ، ببر سفر بابا جون
طاقت ندارم دیگه ، نازم بخر بابا جون
منو ببر از اینجا ، بابا به جون زهرا
عمه دیگه بُریده ، حلال کنید عمه ها
عمه خدا نگهدار ، دارم میرم سبک بار
حلال کنید رقیه رو ، عمه خدا نگهدار
خوش اومدی خرابه (2)

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شب سوم شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(برکت سفره ام از خوان کریمانه توست) * رسول چهارمحالی

179

شب سوم شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(برکت سفره ام از خوان کریمانه توست) برکت سفره ام از خوان کریمانه توست
تار و پودم ز نخ پرچم جانانه توست
نمک سفره ام از برکت اشک است خدا
کام عطشان منم تشنۂ مشک است خدا
از دوستان کریم تو کرم خواسته ام
بین روضه ز تو آقا حرم خواسته ام
ناگهان عرش به هم ریخت سه ساله آمد
مجلس روضه به پا شد غم و ناله آمد
شب سوم شده و حال بکا دارم من
در غم کودک مظلوم عزا دارم من
ناله و ماتم و اندوه شده کار جهان
روضه خوان غم او صاحب اندوه زمان
صورت نیلی و سیلی ز عدو واویلا
سینه سوزان غم داغ عمو واویلا
آبله پر شده است پای گل یاس حسین
عشق سردارحرم گوهر احساس حسین
روی نی رأس پدر شعله ی جانسوزشده
گریه از داغ غمش کار شب و روز شده
درخرابه زغمش مجلس روضه برپاست
دختری که ز غم غربت بابا تنهاست
سر بابا به بغل رفت سفر بلبل عشق
دل غمدیده ولی روضه غمش رفت دمشق
شهر شام دغدغه و مدفن آلاله شده
مدفن جان پدر دختر چند ساله شده
عمه جان شرح غم ماتم ما شرح غمت
قدکمان،موی سفیدی که شده همدمت
عمه جان بار سفر بسته،حلالم بنما
عمه با قامت بشکسته ،حلالم بنما

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه حضرت رقیه(س) -(کنج خرابه بابا ،تنها و بی قرارم) * رسول چهارمحالی

178

مرثیه حضرت رقیه(س) -(کنج خرابه بابا ،تنها و بی قرارم) کنج خرابه بابا ،تنها و بی قرارم
چندی است بی تو بابا،افسرده گشته حالم
از آن زمان که رفتی،دیگر غمین و زارم
مانند یک کبوتر،بشکسته پر و بالم
سیلی به روی من زد،نگفت که بی گناهم
یک گوش و گوشواره،هدیه به تو نگارم
خوش اومدی بابا جون،به کنج این خرابه
بیا ببین دخترت،شب ها کجا می خوابه
چرا موهات خاکیه،خون چشات از چیه
این رگ های بریده،یا جای نیزه چیه
بابام رو سر بریدن،زمانی که تشنه بود
سرش به روی نیزه،انسانیت کجا بود
بابا بیا ببین که،خرابه خونۂ ماست
مجلس و بزم شراب،محفل روضۂ ماست
این بچه های شامی،منو بازی نمی دن
می گن بابا نداری،دل به دلم نمی دن
می خوام بگم بچه ها،بیاد که بابام اومد
همونی که می گفتم،تاج سر من اومد
بابا برات حرف دارم،از اون غروب تاریک
از خارهای مغیلان،فرار تو شب تاریک
خیمه های شما رو،یکی یکی شعله زد
عقدهاش و با سیلی،یکی یکی به ما زد
اون ساربون بابا جون،چکار تو قتلگاه کرد
انگشت و انگشتری،چه کاری با شما کرد
بابا منو ببر چون،از این زمونه خسته ام
دیگه طاقت ندارم،دل به دل تو بسته ام
منو ببر بابا جون ،با پهلوی شکسته ام
سه ساله ام ولیکن،پیرم و خیلی خسته ام
ساقی دیگه نگو از،مصائب سه ساله
مهدی صاحب زمان،اشک عزا می باره

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -(همدلی از هم زبانی بهتر است) * رسول چهارمحالی

81

شهادت حضرت رقیه(س) -(همدلی از هم زبانی بهتر است) همدلی از هم زبانی بهتر است
روضه خوان امشبت یک دختر است
در طبق دارد سر بابای خویش
با خودش گوید چرا او بی سر است

قد کمان گشتن با موی سفید
ارث زهراست که بر ما برسید
صورت نیلی و جای سیلی
نه علی و نه حسین ،هیچ ندید

کرده دلها همه را عاشق و شیدا !واله
مجلس ماست پر از گریه و اشک و ناله
طبق و آ بله با موی سفید و سیلی
مجلس ماست به یاد عمه ی سه ساله

بیا و مجلس ما را ز نور روشن کن
بیا و روضه ی ما به شور روشن کن
بیا که مجلس ما روضه خوانی و اشک است
بیا و مجلس ما را ز دور روشن کن

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(پر آبله شده پام بابا) * رسول چهارمحالی

99

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(پر آبله شده پام بابا) بابا جون حسین ،بابا جون حسین
-------------------------------
پر آبله شده پام بابا
نبودی پیشم پا به پام بابا
توی قافله جا می موندمو
سیلی و کتک می زدند منو
----------------------
بابا جون حسین ، بابا جون حسین
----------------------
من به روی نی دیدمت همی
دست و پا نبود گیرمت دمی
ماه نی نشین تو بودی پدر
رفتی و شده خاک غم به سر
--------------------------------
بابا جون حسین ، بابا جون حسین
----------------------------
رفتی و منو و درد بی پدری
کودک صغیر غم در به دری
نانجیب به من سیلی می زنه
سیلی می زنه خیلی می زنه
گوش و گوشواره غارت عدو
معجرم ربود تا ندید عمو
خیمه ها همه شعله ور شده
مادر ها همه بی پسر شده
-------------------------------
بابا جون حسین ، بابا جون حسین
--------------------------------
منو با خودت می بری بابا
آ بروی منو می خری بابا
شامی ها بدند شامی ها بدند
به جای غذا ناسزا می دهند
دختر یزید اومد خرابه
دیدم جلالش مثل سرابه
طعنه او می زد به من و به ما
جوابش رو دادم بابا جون به خدا
-------------------------------------------
بابا جون حسین ، بابا جون حسین
--------------------------
تو به روی نی من پشت سرت
مونده جا به خاک جسم اطهرت
پا برهنه ما تو بیا بون ها
کعب نی می زد ما رو هر کجا
صورتت چرا خونیه بابا
رگت رو برید دشمن از جفا
چرا زخمیه پیشونی تو
جای سجده گاه و جای وضو
--------------------------------
بابا جون حسین ، بابا جون حسین

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(سلام بابایی، بیا ببین که دخترت غمین و خسته است) * رسول چهارمحالی

122

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(سلام بابایی، بیا ببین که دخترت غمین و خسته است) نام مرثیه:سلام بابایی

سلام بابایی،
بیا ببین که دخترت غمین و خسته است
بیا ببین که پهلوی منم شکسته است
ای ماه تابان،
می دونی دخترت شده اسیر کوفی
می دونی سیلی و کتک خورده ز کوفی
سلام بابایی،
امشب چراغونه خرابه از حضورت
امشب منور شده این خونه ز نورت
به جون زهرا،
بیا نظر کن به اسیرای توی شام
سری بزن خرابه دیدن اسیران
امشب دل من،
هوایی برای دیدن جمالت
دیدن اون رخ پر از مهر ونگارت
توی طبق تو اومدی،
موهای تو خاکی شده چرا بابایی
ابروی تو شکسته شد کجا بابایی
عزیز زهرا،
عمه ها رو هی می زدن با کعب نیزه
سپر می شد ز نیزه ها عمه به خیمه
رو خاک صحرا،
دیدم داداش اکبرمو شد اربأاربا
جمع نمی شد بدن اون رو خاک صحرا
گهواره اش رفت،
وقتی که ششماهه ز پیش مادرش رفت
رو سینه هات بابا جونم سر ز تنش رفت
ساقی خیمه،
عموی مهربون بیا ما آب نخواستیم
یه بار دیگه ببینیمت چیزی نخواستیم
بابای خوبم،
به روی نیزه قاری قرآن شدی تو
تو در تنور کوفیان پنهان شدی تو
منو یه خواهش،
منو ببر طاقت نداره دختر تو
تو کودکی خم شد قدم اندر غم تو
خوش اومدی،
خرابه رو منور از نور جمالت کردی
دخترت رو ببین بابا چه شادمانه کردی
منو ببر،
طاقت طعنه ندارم از بچه شامی
نشون میده باباشو اون بچۂ شامی
گله ندارم،
معجر عمه رو بگیر عمه غمینه
سیلی خور ما کودکان عمه حزینه
دلم شکسته،
ز ظلم ظالم توی مجلس. حرامی
دیدم می زد با خیزرون لب بابایی
غروب عمرم،
امشب دیگه بر لب بومه
عمر رقیه ات بابا جونم تمومه
مردم عالم،
من الذی ایتمنی صغر سنی
داد از یتیمی از یتیمی از غریبی
واژه سرایم،
ساقی روضه های دشت کربلایم
نوحه گر مصیبت و غم شمایم

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -(در خرابه منم ،بی تو بابا چرا) * رسول چهارمحالی

126

شهادت حضرت رقیه(س) -(در خرابه منم ،بی تو بابا چرا) سبک:یا ابا صالح مددی مولا
-----------------------
در بغل دارم ،من سرت مولا(2)
------------،،،،،،------
در خرابه منم ،بی تو بابا چرا
عمه جان می زند،صد فغان از جفا
.......بابا........
شد طعام ما ،ضربت سیلی
روی ما گشته،از چه رو نیلی
----------------------
بر سر نیزه شد ،رأس پاکت پدر
روی خاک دیده ام ،پیکرت را بی سر
............جانا.........
زیر سم اسب ،اربأ اربایی
از چه رو بابا ،از ما جدایی
-----------------------
از کوفه تا به شام ،دیده ام صد فغان
از دست شامیان ،الامان الا مان
.......حالا.........
بچه های شام ،چه بی اخلاقند
با زخم زبان ،آ زارم دادند
---------------------
آ مدی ای پدر ،در خرابه ی ما
کن نظر جای ما ،ناسزا ناسزا
..........بابا.........
عمه جان زینب،سنگ صبورم
موقع کتک،سپر بر رویم
-----------------------
ای پدر از چه رو ،خاکی است موی تو
چه کسی سنگ و زد ،صورت و روی تو
............بابا..............
شیب الخضیبی،قطع الوریدی
آ مدی بابا ،دخترت دیدی
----------------------
سوز و اشک مرا ،کن نظر مهربان
با خودت تو ببر،دخترت از جهان
.............جانا........
این جهان تنگ است،بهر من بابا
دوریت سخت است،عمر من جانا
------------------------------
در بغل دارم ،من سرت بابا(2)
-------------------------------

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب سوم محرم نوحه سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س) سبک همه جا کربلا * مرتضی محمودپور

241

شب سوم محرم نوحه سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س) سبک همه جا کربلا ◾نوحه سینه‌زنی
◾حضرت رقیه(س)
◾سبک همه جا کربلا

◾بنداول
من سفیر حسین کنج ویرانه‌ام
کنج ویرانه با همه بیگانه‌ام
عمه در این سفر شد پناه همه
همه گفتن شده نایب‌الفاطمه
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بنددوم
صورتم نیلی و قامتم خم شده
در دل کوچکم بزم ماتم شده
چشم من در رهت ای پدر جان بیا
زین همه غصه و غم رها کن مرا
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بندسوم
بین طشت طلا راس تو دیده‌ام
لب خونین تو تا که بوسیده‌ام
لب من خونی و عمر من سر شده
منتظر بهر دیدارم اکبر شده
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 29
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی (سبک همه جا کربلا)شب سوم محرم توسل به حضرت رقیه(س) * مرتضی محمودپور

344

نوحه سینه زنی (سبک همه جا کربلا)شب سوم محرم توسل به حضرت رقیه(س) ◾نوحه سینه‌زنی
◾حضرت رقیه(س)
◾سبک همه جا کربلا

◾بنداول
من سفیر حسین کنج ویرانه‌ام
کنج ویرانه با همه بیگانه‌ام
عمه در این سفر شد پناه همه
همه گفتن شده نایب‌الفاطمه
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بنددوم
صورتم نیلی و قامتم خم شده
در دل کوچکم بزم ماتم شده
چشم من در رهت ای پدر جان بیا
زین همه غصه و غم رها کن مرا
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بندسوم
بین طشت طلا راس تو دیده‌ام
لب خونین تو تا که بوسیده‌ام
لب من خونی و عمر من سر شده
منتظر بهر دیدارم اکبر شده
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 29
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

زمینه روضه جدید حضرت رقیه سلام الله علیها -(گذشته آب از سر من/ شکسته بال و پر من) * مجید آقاجانی

49

زمینه روضه جدید حضرت رقیه سلام الله علیها -(گذشته آب از سر من/ شکسته بال و پر من) ? بند 1

گذشته آب از سر من/ شکسته بال و پر من
نیستی نوازشم کنی / کبوده چشم تر من

چی بگم از شهر شام
میزدن از روی بام
دوده و خاکستر آتیش میومد رو سرم

دختری پژمردمو
خیلی کتک خورمو
خونه دلم شکسته شد حرمت اهل حرم

منو ببین که پریشونم
به لب رسید دیگه این جونم
چی بگم از دل حیرونم
تو با سرت شدی مهمونم

رقیه جان جونم فدات

? بند 2

تو مجلس شرابمو/ تو اوج اضطرابمو
هرچی میگفتم با لگد /میداد بهم جوابمو

صورت کوچیک من
کبوده از بس زدن
دیگه برام جونی نمونده کاش بمیرم بابا

غریب و تنها شدم
اسیر اعدا شدم
کاشکی میشد دوباره دستاتو بگیرم بابا

نفس نمونده برای من
خرابه حال و هوای من
در نمیاد این صدای من
تموم نمیشه عزای من

رقیه جان جونم فدات

? بند 3

سرت توی تشت طلاس/ درد دلم بی انتهاس
عجب غمیه دخترت / میون این نامحرما

هر نفسم شد عذاب
حالمو کردن خراب
خستمو انگاری شکسته شده پهلوی من

کاشکی بمیرم بابا
به غم اسیرم بابا
شبیه زهرا شدم و کبوده بازوی من

خسته شدم من ازاین دنیا
میخوام بیام پیش تو بابا
ببین شدم شبیه زهرا
با سر تو میکنم نجوا

رقیه جان جونم فدات

  • شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت رقیه(س) -(جهان گدای کرم رقیس) * مجید آقاجانی

39

شور حضرت رقیه(س) -(جهان گدای کرم رقیس) ? بند 1

جهان گدای کرم رقیس
قبله ی دلها حرم رقیس
سایه بالای سرم رقیس
علت چشمای ترم رقیس

علم بدوش کربلا رقیس
روی لب فرشته ها رقیس
برای هر دردی دوا رقیس
عرش معلا بخدا رقیس

رقیه بانوی عالمه
جریان محرمه
از اون قدیما گداتم شه بانو

رقیه تاب و تب منی
ذکر روی لب منی
ببین که خاک پاهاتم شه بانو

جانم جانم یا رقیه

? بند 2

دختر ارباب جهان رقیس
زیباترین نامونشان رقیس
نبض منظم زمان رقیس
بالا نشین آسمان رقیس

رسیده محضرتو این سلامم
مدح و ثنای تو شده کلامم
دختر شاهی و منم غلامم
پر شده تو میخونه ی تو جامم

رقیه صبر و قرارمه
تمومه دار و ندارمه
کار این نوکریمو دوستدارم

رقیه بانوی اعظمه
فداییه تو شدن همه
سرمو به زیر پات میزارم

جانم جانم یا رقیه

? بند 3

دلخوشیه قیامتم رقیس
مستی بی نهایتم رقیس
عاشقمو عبادتم رقیس
مسیر این هدایتم رقیس

ضریح ناب تو بدل نداره
مردن واسه تویه افتخاره
ببین که نوکر تو بی قراره
برای تو اشک چشام میباره

رقیه شور دمادمه
هرچی از تو بگم کمه
مردنم برای تو شیرینه

حریم ناب توئه بهشت
باید که از کرمت نوشت
پدرت عاشقیمو میبینه

جانم جانم یا رقیه

  • شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سبک زمینه روضه ای احساسی شب سوم محرم -(تو این ویرونه ی تاریک) * مجید آقاجانی

114

سبک زمینه روضه ای احساسی شب سوم محرم -(تو این ویرونه ی تاریک) ?بند اول

تو این ویرونه ی تاریک
صداتو می‌شنوم بابا
پر از آهه دل خستم
میدونم که میای اینجا

تو وقتی که اومدی پیشم
شب تاریکم شده روشن
تنم باباجون پر از درده
چه خوبه هستی کنار من

پر از درده دله خونم،پریشونم،پریشونم
دیگه زنده نمیمونم،نمیمونم،نمیمونم

بابای من بابای من

?بند دوم

بابا از دخترای شام
برات خیلی گله دارم
منو به هم نشون میدن
میخندن میدن آزارم

میگن با طعنه یتیمم من
دیگه خستم کرده این حرفا
همشون گوشواره دارن من
ندارم واسم بخر بابا

پر از درده دله خونم،پریشونم،پریشونم
دیگه زنده نمیمونم،نمیمونم،نمیمونم

بابای من بابای من

?بند سوم

بابا میگم برای تو
موهامو می‌کشید ملعون
چقد سیلی بهم میزد
شده چشمام نم بارون

شکسته دندون تو ای وای
ترک خورده این لبای تو
تورو دیدم روی سر نیزه
میخونم روضه برای تو

کسی اینجا نشد یارم،عزادارم،عزادارم
شده تنها دله زارم،دله زارم،دله زارم

بابای من بابای من

  • شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

واحد سنگین حضرت رقیه السلام الله علیها -(با تو نگفته بودم از گریه های هر شب) * مجید آقاجانی

149

واحد سنگین حضرت رقیه السلام الله علیها -(با تو نگفته بودم از گریه های هر شب) ?بند 1

با تو نگفته بودم از گریه های هرشب
واسم لالایی میگه جای تو عمه زینب

چشمام پر از ستارس تو دل این بیابون
دیدم روی نی موهاتو بابا شده پریشون

مرهم نداره درد من
حرفامو با کی بزنم
مثل یه شمعی روبه باد
اونی که ایستاده منم

دائم میباره چشمای تارم
بی تو سیاهه این روزگارم

من الذی ایتمنی

?بند 2

همه میدونن اینو دختر بابایی میشه
نمیدونستم حالا سهمم جدایی میشه

با خار این بیابون پاهای من بریده
موهای دخترت رو بابا عدو کشیده

عمه بهم گفت که تورو
با تیر و نیزه زدنت
سرت روی دامنمه
رو خاک داغه بدنت

بغض عجیبی تو این گلومه
کار رقیت بی تو تمومه

من الذی ایتمنی

?بند 3

خیلی دلم میسوزه بابا برا عمو جون
این دل پر از بهانس وقتی نداره سامون

دست عمو رو دیدم افتاده بود روخاکا
سخته که باشه بی مشک تنها میون اعدا

سحر نمیشه شب من
اصلا نیوفتاد تب من
ای کاش باچوب تر میزد
جای لبت رو لب من

حالا چجوری بی تو بمونم
روضه برای این غم میخونم

من الذی ایتمنی

  • شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

واحد سنگین حضرت رقیه(سی) -(دلگیرم و تنها کـاش تـو کنـارم بـودی بـابـایـی) * مجید آقاجانی

38

واحد سنگین حضرت رقیه(سی) -(دلگیرم و تنها کـاش تـو کنـارم بـودی بـابـایـی) ⬇️بند ۱

دلگیرم و تنها
کـاش تـو کنـارم بـودی بـابـایـی
یک لحظه حس کردم
تـو اومـدی و حـالــا ایـنـجـایـی

تو این دل صحرا
مـیتـرسـم و آروم نـمیـگـیـرم
بی تابـمو خـسته
از دوریه تو بابا میمیرم

میسوزه بابایی سـرم
آتیش گرفته پیکرم
واویلا

زجری که هـمراه منه
با خنده سیلی میـزنه
واویلا

واویلا... واویلا

⬇️بند ۲

از موج سنگین
این غـم نمـیـتونـم رهـا باشـم
من فکر نمیکردم
روزی بـیـاد از تـو جـدا بـاشم

دق میـکـنم اینـجـا
از مـاجـرای تـو دلــم خــونـه
رفتی برای من
چیـزی بـجـز غصـه نمـیمونـه

دیگـه نمیبـینه چشـام
بابا گرفته ایـن صدام
واویلا

داره منو میـده عذاب
بی تو شده حالم خراب
واویلا

واویلا... واویلا

⬇️ بند ۳

دلتنـگ تـو بـودم
تو اومـدی ایـنجـا کـنـار من
دیدی خودت بابا
خیـلی سیـاهـه روزگـار مـن

واسم بـگـو حـالــا
از موقعی که رفتی تو گودال
میگفت به من عمه
افتاده بوی رو زمین بی حال

خاکی شده موهای تو
بـارونـیـه چـشـمـای تو
واویلا

رو نیزه ها بوده سرت
داره میـمیره دخـتـرت
واویلا

واویلا... واویلا

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه شب سوم محرم -(خیلی دلم گرفته کجایی ای بابایی) * مجید آقاجانی

61

زمینه شب سوم محرم -(خیلی دلم گرفته کجایی ای بابایی) ?بند 1

خیلی دلم گرفته کجایی ای بابایی
حالم خرابه از این چشام میباره بارون
میترسم از خرابه بی تو شدم پریشون

بابا کتک زده منو دشمن نامرد
دل بی قراری میکنه از این همه درد

چی بگم از اون موقع که کشید موهامو
سیاهی از سیلی بد گرفت چشامو

بابا حسین بابا حسین جان

?بند 2

سرت رو وقتی دیدم شکست دلم بابایی
دیدم با چشم گریون سوار نیزه هایی
برای درد قلبم نیس دیگه هیچ دوایی

بابای من چه تازیانه هایی خوردم
خیلی سرم درد میکنه کاشکی میمردم

حالا که اومدی ولی اومدی با سر
بابا چه حالی داشتی تو به زیر خنجر

بابا حسین بابا حسین جان

?بند 3

قامت من خمیده شبیه مادر تو
برای تو بمیرم جدا شده سر تو
رو نیزه هایی اما روخاکه پیکر تو

نفس کشیدن واسه من دیگه عذابه
حال دل دختر تو خیلی خرابه

سه سالمه ولی بابا سفیده موهام
خستم از این همه عذاب جاریه اشکام

بابا حسین بابا حسین جان

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات با امام حسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها -(از جایی که یادم میاد) * مجید آقاجانی

67

مناجات با امام حسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها  -(از جایی که یادم میاد) زمینه / شور _ احساسی

بند1

از جایی که یادم میاد
بودم آقا تو روضه ها
تنها نمیزاری منو
ای پادشاه کربلا

ابری شده چشمای من
میباره از درد فراق
اصلا ندارم هیچ کجا
مثل تو اربابم سراغ

تنها تو آقای منی / مهتاب زیبای منی
سر میکنم با عشق تو / هستی و دنیای منی

اربابم به نگاه خیر تو مدیونم
اربابم شدی آرامش قلب خونم
اربابم قدر بودن تورو میدونم

مولانا ابا عبدالله

بند 2

با اوج تنهایی حسین
من توی هیئت اومدم
واسه حرم ازجونو دل
آقای من سینه زدم

سلطان قلبم هستی و
بی تو میمیرم یا حسین
عشقت یه زندونیه که
عمری اسیرم یا حسین

عمریه افتادم به پات / آقا بهشته کربلات
بیمارم و هستی طبیب / واسم نیازه روضه هات

اربابم بخدا فقط تورو دوستدارم
اربابم یه نگاهی کن به حال زارم
اربابم منی که یه نوکر بیچارم

- مولانا ابا عبدالله

بند 3

وقتی که موهامو کشید
دنیا جهنم شد برام
بالو پرم میسوزه و
میباره خون ازاین چشام

قدم خمیده شد ازاین
غمها شبیه مادرت
گیره یه عده بی حیا
افتاده بابا دخترت

دستامون از هم شد جدا/رفته سرت رو نیزه ها
رفتی دلم درهم شکست / من گریه کردم بی صدا

بی تابم نفسم بریده و دلخونم
بی تابم توی دشت پربلا حیرونم
بی تابم باباجون به لب رسیده جونم

مولانا ابا عبدالله

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه حضرت رقیه(س) -(زندگیمه تو دست رقیه) * مجید آقاجانی

110

زمینه حضرت رقیه(س) -(زندگیمه تو دست رقیه) ⬇️ بند ۱

زندگیمه تو دست رقیه
شده دلی که مست رقیه
مهرتو از اون روزای اول
توی وجودم نشست رقیه

دختر اربابی و من گدای نیم نگـاتم
اگــه قـابـل بـدونی نـوکـر نــوکراتم

با یه امیدی میزدم برای تو به سینه
بــده بـرات مـن رو نـزدیـک اربـعـینه

وای رقیه جانم

⬇️بند ۲

چه حالی داشتی توی اون خرابه
این یه سوالیه که بی جوابه
بابا حسین من چشاتو وا کن
کاش تو بگی غصه هامون یه خوابه

اومــدی دردو دلــمـو بـرای تـو اووردم
ببین بابا صورتمو کبوده سیلی خوردم

بزار با دستام بابایی موهاتو شونه بزنم
بـا تـازیـونـه زده و مـیـسـوزه کـل بـدنم

وای رقیه جانم

⬇️ بند ۳

حـالـی دیگـه بــرام نـمـونـده بابـا
کاش بـودی میبردی منو از اینجا
سه سالمه اما ازاین همه غم
قامـت من شـده شبیه زهرا

میباره حالـا بی امون برای تـو اشک چشام
رفتی و تنها شدم و آغوش گرمتو میخوام

خیلی خرابه حال من بر نمیگرده اون روزا
حرمتمون شکـسته شد طاقـت ندارم بخدا

وای رقیه جانم

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 21:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت رقیه(س) -(میگـم رقیــه دلـم از غـــما جدا میشه) * مجید آقاجانی

86

شور حضرت رقیه(س) -(میگـم رقیــه دلـم از غـــما جدا میشه) ⬇️ بند ۱

میگـم رقیــه دلـم از غـــما جدا میشه
دنیا با نــیم نگاه تو پراز صفـا میــشه
اگه اجازه بدی تو دیگه حرفی نیست
یـــه نـــوکری زائـــر کــرببـــلا مــیـشه

رقیه عشق منه و رقیه دنیامه
رقیه تکیه گاهمو امید فردامه
رقیه آرامشمو درمون دردامـه

بی بی رقیه مدد

⬇️ بند ۲

مــیگم رقیـه تب عشـق من میره بالا
بــدون تو نـــداره این زنــدگی مــعنا
صــدام زدی و گرفتی دستای خالیمو
جونم فــدات ای نوه ی حضرت زهرا س

بــــه پای بانــوی بــزرگ دنــیا افــتادم
محبتاش نمیره هیچ موقع ازاین یـادم
رقیــه راه این عــاشــقی رو داد یــادم

بی بی رقیه مدد

⬇️ بند ۳

میگم رقـیه حل میشه مشکلات من
تو دســـتای کریـــم توئــه برات مـن
همیشه تو هوای نوکرتو خوب داری
به عشق تو وابستس بانو حیات من

میگــم رقیــه و جون دوباره مــیگــیرم
خداروشکر که رقم خورده باتو تقدیرم
یه روزی میــشه زیــر پاهای تو میمیرم

بی بی رقیه مدد

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 22:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(دلم می خواد بدونم چه سن و سالی داشتی که اینجوری تو قلبت آه و ملالی داشتی؟) * هستی محرابی

76

حضرت رقیه س -(دلم می خواد بدونم چه سن و سالی داشتی که اینجوری تو قلبت آه و ملالی داشتی؟) #شب_سوم_محرم_نذر_غربت_نازدانه #امام_حسین_ع_حضرت_رقیه_س

دلم می خواد بدونم چه سن و سالی داشتی
که اینجوری تو قلبت آه و ملالی داشتی؟

دلم می خواد بدونم چی بر سرت آوردن
که با سرِ بریده چنین وصالی داشتی

دلم میخواد بدونم وقتی رو دامنِ خود_
سرِ پدر رو دیدی چه شرحِ حالی داشتی؟

اینو دیگه میدونم کنجِ خرابه دیدم_
سه ساله بودی امّا قدَّ هلالی داشتی

پَر زدی چون کبوتر به شوقِ روی بابا
گر چه به سینه زخم و شکسته بالی داشتی

من که گله ندارم اگه پیشم نبودی
آخه ز دستِ دشمن مگه مجالی داشتی؟

همه اینو میدونن تو هم به مثلِ مادر_
یه روزی توو مدینه جاه و جلالی داشتی

مبادا گریون بشی تو هنوزم عزیزی
خوشا به حالت که تو چنین مثالی داشتی

سرَم پر از سواله روم نمیشه مگر که_
خودت ازم بپرسی بازم سوالی داشتی؟

دعا کنم که امشب شامِ غمت سحر شه
گریه نکن مبادا عدومون با خبر شه

سرم بزار رو زانوت. سنگِ صبور بابا
خرابه سهمِ تو شد آغوش دورِ بابا

خزونترین خزونی، با اون چشای خونی
چقد توو رنج و غصه، مادرَمو می مونی

ای زخمِ رو پیشونی، خودت اینو میدونی
معجر و بالا نزن دلم رو می سوزونی

تلاطمِ نگاهت لبریزه اشک و آهت
تو آغوشت سرِ من، من آغوشم پناهت

زجرِ حرومی اگه گوشوارهاتو برده
موی تو رو کشید و قلبِ تو رو آزرده

چرا دلت شکسته بازم برات می خرم
غصه نخور عزیزم بابات هنو نمرده!

#هستس_محرابی
#بداهه_عصر_پنجشنبه_۲۹_تیر_۱۴۰۲

(چهل شب است و من و رقیه بیداریم
مگر شب های خرابه روز می شود....؟!)

(سلام علی قلب زینب الصبور)

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

زمینه شب سوم حضرت رقیه(س) -(عجب زمونه ای شده بابای من) * مجید آقاجانی

46

زمینه شب سوم حضرت رقیه(س) -(عجب زمونه ای شده بابای من) ⬇️ بند ۱

عجب زمونه ای شده بابای من
ریخته بهم بابا حال و هوای من

حالا که اومدی کنار دخترت
بهم بگو بابا چی اومده سرت

ای وای جونی دیگه برای من نمونده
ای وای حادثه ای که دلمو سوزونده

خدا ازش نگذره اونی که به من سیلی زده
این چه بلاییه بابا سر رقیت اومده

بابا حسین من

⬇️ بند ۲

دلم مثل موهات خیلی پریشونه
حال منو کسی خدا نمیدونه

پرشده تو دلم غصه ی روزگار
نگاهتو ازم یه لحظه بر ندار

ای وای چجوری واسه تو کنم حکایت
ای وای بابا به دخترت شده جسارت

یادت میاد بابا به من همیشه میگفتی عزیز
تو مجلسی که اومدم اینا بهم میگن کنیز

بابا حسین من

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه شب سوم محرم -(خار صحرا بابایی) * مجید آقاجانی

33

روضه شب سوم محرم -(خار صحرا بابایی) ⬇️ بند ۱

خار صحرا بابایی
کف پاها مو بریده
طعم تلخ این غمو
بابا رقیت چشیده

خیلی سرم درد میکنه
سهمم فقط سیلی شده
صورت کوچکم بابا
ازضربه ها نیلی شده

خرابه جای من نبود تنهایی آواره شدم
به زیر دست دشمنا بابایی بیچاره شدم

من الذی ایتمنی

⬇️ بند ۲

وقتی که بی حیا منو
یه گوشه ای تنهایی دید
اومد بالای سر من
بابایی موهامو کشید

خدا میدونه حال من
که اینجا خیلی شده بد
بهش میگفتم که نزن
اما منو بیشتر میزد

درد و دلای من بابا اصلا تمومی نداره
از این چشای تار من بی وقفه بارون میباره

من الذی ایتمنی

⬇️ بند ۳

شبیه روزگارمه
سیاهی این آسمون
خودت بابایی میدونی
که این دل من شده خون

الهی قربونت برم
ترک ترک شده لبات
قدیه دنیا دردو غم
موج میزنه توی چشات

حالا رقیت بابایی اسیر این نامحرماس
تولحظه های آخری بهم بگو عمو کجاس ؟

من الذی ایتمنی

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد